eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
427 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بصیرت؛ چیستی و چگونگی (بخش هفتم و پایانی) 💠ویژگی های افراد بابصیرت 4⃣صبر 🔹چهارمین ویژگی ، و بردباری آنهاست. از نگاه قران، بین صبر و بصیرت رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ صابران، بصیر و اهل بصیرت، صبورند. در قرآن‌ اشاره می کند که ۲۰ مجاهد صبور، در برابر ۲۰۰ نفر از کافران توان مقاومت دارند و سپس تعداد یاد شده را به صد نفر در برابر دویست نفر تقلیل داده، می فرماید: «الْآنَ خَفَّفَ اللهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا ۚ فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللهِ ۗ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ [انفال، ۶۶] هم اکنون خداوند از شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفی وجود دارد، بنابر این هر گاه یکصد نفر بااستقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز می شوند و اگر یک هزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با است». 🔹به نوشته مفسران بزرگی همانند طبرسی (ره)، مقصود از «ضعفا» ضعف در بدن نیست؛ بلکه ضعف در بصیرت است؛ زیرا مومنان صدر اسلام، همگی تنومند نبودند؛ بلکه برخی از آنان افرادی بودند که از حیث بدنی ضعیف، ولی دارای بودند. [۱] گاه قران کریم افراد بی بصیرت را به نابینایان تشبیه کرده است و می فرماید: «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ؛ [رعد، ۱۹] آیا کسی که می داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حق است، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها متذکر می شوند». 🔹در این آيه نمی گوید: آیا کسی که می داند این قرآن بر حق است، مانند کسی است که نمی داند؛ بلکه می فرماید: آیا کسی که این حق را می داند، همانند اعمی است؟ این تعبیر اشاره لطیفی است به اینکه ندانستن این واقعیت به هیچ وجه امکان پذیر نیست، مگر اینکه انسان به کلی از کار افتاده باشد، وگرنه چگونه ممکن است دارنده چشم بینا و سالم، چهره آفتاب را نبیند؟ و الا عظمت این درست همانند نور آفتاب است. [۲] نکته درس آموز دیگر آیه اینکه به خاطر رضایت خداوند است؛ یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق در برابر مشکلات صبر و استقامت به خرج می دهند [۳] و این جمله دلیل روشنی است بر اینکه و شکیبایی و هرگونه عمل خیر، در صورتی ارزش دارد که برای خدا باشد، و اگر انگیزه های دیگری از قبیل: ریاکاری، جلب توجه مردم - که او آدم با استقامت و نیکوکاری است - و یا حتی برای ارضای غرور خود کاری را انجام دهد، بی ارزش خواهد بود. 🔹به گفته برخی مفسران، گاهی انسان در برابر حوادث ناگوار صبر می کند تا مردم بگویند که چقدر با استقامت است! گاهی نیز از ترس اینکه نگویند چه آدم کم ظرفیتی است، گاهی به خاطر اینکه دشمنان شماتتش نکنند، گاهی به خاطر اینکه می داند بی تابی و جزع کردن بیهوده است، گاهی به خاطر اینکه چهره مظلومی به خود بگیرد و به یاری او برخیزند؛ اما هیچ یک از این امور دلیل بر کمال نفس انسانی نیست؛ بلکه وقتی به خاطر و اینکه هر حادثه ای در زندگی رخ می دهد، دلیل و حکمتی دارد، و استقامت به خرج دهد، آنچنان که عظمت حادثه را در هم شکسته، از گشودن زبان به کفران، و آنچه دلیل بر جزع است، خودداری کند، این همان صبری است که در آيه فوق به ان اشاره شده و «ابتغاء وجه الله» محسوب می شود. [۴] 5⃣توبه و ترک گناه 🔹یکی دیگر از ویژگیهای ، و وسوسه های اوست. قرآن کریم در این باره می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ [اعراف، ۲۰۱] مسلماً کسانی که [نسبت به گناهان، معاصی و آلودگی های ظاهری وباطنی] تقوا ورزیده اند، هرگاه وسوسه هایی از سوی شیطان به آنان رسد [خدا و قیامت را] یاد کنند، پس بی درنگ بینا شوند [و از دام وسوسه هایش نجات یابند]». امام علی (ع) نیز می‌فرماید؛ «اَبْصَرُ النَّاسِ مَنْ اَبْصَرَ عُیوبَهُ وَ اَقْلَعَ عَنْ ذُنُوبِهِ؛ را کسی می داند که عیبهای خود را بشناسد و گناهان خویش را ریشه کن کند». [۵] پی نوشت‌ها؛ [۱] مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۵۶ [۲] تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۸۴ (با کمی تلخیص و ویرایش) [۳] همان، ص ۱۸۸ [۴] همان، ص ۱۸۹ (با کمی تلخیص و ویرایش) [۵] میزان الحکمه، ج ۱، ص ۲۶۶  منبع: حوزه نت، به نقل از مبلغان، شماره ۲۲۲، محمد علی محمدی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پاسخ امام علی (علیه السلام) برای ديدن خدايی كه ديده نمى شود چه بود؟ 🔹از روايات مختلف در شرح حال (ع) استفاده میشود كه حضرت بارها میفرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»؛ (هر را كه میخواهید از من كنيد پيش از آنكه از ميان شما بروم) و به اين ترتيب خود را براى به هر - چه مربوط به و چه مردم باشد - بيان میفرمود؛ حتى بعد از آنكه ضربه هولناك بر فرق مباركش وارد شد در ملاقاتى كه با توده هاى مردم در بستر شهادتش داشت، همين جمله را تكرار فرمود!! 🔹از جمله مواردى كه حضرت اين جمله را بيان فرمود هنگامى بود كه بر كرسى خلافت ظاهرى نشست و براى مردم خطبه اى خواند و در ضمن آن خطبه، جمله «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را تكرار فرمود و بر اين معنا تأكيد كرد كه مخصوصاً از تمام و زمان و شأن نزول و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن با خبرم. در اين هنگام، «ذعلب يمانى» كه مردى شجاع و فصيح بود برخاست و سؤال كرد: ای آیا را دیده ای؟ و (عليه السلام) با زيبايى تمام به پاسخ او پرداخت؛ «أَفَاَعْبُدُ مَا لَا أَرَى؟» [۱] (آيا ممكن است كسى را كه نمى بينم كنم؟!). 🔹به اين معنا كه ، فرع بر است و درجاتى دارد كه بالاترين درجه آن است و حضرت در اين سخن به خود نظر دارد كه آن را همراه با مشاهده می‌شمرد. ذعلب در فكر فرو رفت كه منظور حضرت در اينجا كدام مشاهده است؟ آيا مشاهده حسّى است كه قائلان به جسميت خداوند (مجسّمه) عقيده دارند؟ يا مشاهده و میباشد كه چيزى برتر از مشاهده عقلى است؟ لذا بلافاصله سؤال كرد: «وَ كَيْفَ تَرَاهُ؟» (چگونه خدا را مى بينى؟) 🔹 (ع) در پاسخ او سخنى گفت و پرده از روى برداشت و همه حتى ذعلب را تحت قرار داد تا آنجا كه ذعلب در پايان اين سخن، مدهوش شد و بوى گلش چنانش مست كرد كه دامنش از دست برفت. حضرت چنين فرمود: «فقال: لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونَ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ، وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ( هرگز او را آشكارا نبيند، اما با نیروی ، وى را درك میكند). منظور از حقايق ايمان، و است. 🔹براى توضيح اين سخن بايد به اين نكته توجّه كرد كه مشاهده بر سه گونه است: 1⃣ كه با چشم صورت میگیرد. 2⃣ كه انسان از طريق به آن میرسد و حقايقى را همچون آفتاب با چشم دل مى بيند؛ آنگونه ـ كه به گفته مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» ـ كسانى مانند مشاهده كردند؛ از افتادن يك سيب از درخت به روى زمين، را كه هرگز با چشم سر ديده نمیشود مشاهده كرد و به آن پى برد. 3⃣ و درون كه يك نوع است؛ اما نه استدلالى. انسان با واقعيت موجود را مى بيند و آن را باور میكند، بى آنكه احتياج به استدلالى داشته باشد و اين درك و ديدى است كه تا انسان به آن نرسد فهم آن مشكل است. اين موضوع، نمونه هاى فراوانى در و دارد. 🔹درباره (ع) میخوانیم: خداوند و زمين را به او نشان داد: «وَ كَذَلِكَ نُرِى إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ». [۲] درباره (ع) میخوانيم: هنگامى كه برادران (ع)، پيراهن وى را در مصر از او گرفتند و حركت كردند، يعقوب (ع) گفت: «إِنِّى لاَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ» [۳] (من را احساس میكنم). 🔹در تاريخ اسلام آمده كه: « (ص) به هنگام حفر خندق، قبل از شروع جنگ احزاب، زمانى كه كلنگ را بر سنگى كه مانع پيشرفت كار خندق شده بود در سه نوبت فرو كوفت و جرقه هایى پريد، فرمود: من كاخ كسرى و قصر قيصر و قصرهاى صنعا در يمن را ديدم كه به روى اصحاب من گشوده میشود ». [۴] (ع) بارها در از خبر میدهد و در بعضى موارد میفرماید: «فلان گروه را مى بينم كه چنين و چنان خواهند كرد». 🔹حتى بعضى از به چنين كشف و شهودى نايل میشدند. داستان جوان پاكدلى كه صبحگاهان در صف جماعت پيامبر اكرم(ص) بود معروف است كه مى گفت: «هم اكنون بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در جهنم مى بينم!» و (ص) او را تصديق كرد و فرمود: اين «جوان، بنده اى است كه خداوند، قلبش را به روشن كرده است». [۵] و موارد ديگر كه شرح آن در خور كتاب مستقلى درباره كشف و شهود است و همگى دلالت بر اين میكند كه غير از مشاهده حسّى و عقلى، نوع ديگرى از شهود وجود دارد كه برتر از اينهاست. [۶] منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی @tabyinchannel