eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
427 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دیدگاه اسلام در مورد رعایت حریم خصوصى افراد چیست؟ 🔹بى شک وجود داراى دو بُعد است، بُعد فردى و بُعد اجتماعى، و به همین دلیل داراى دو نوع زندگى است: و که هر کدام براى خود ویژگیهایی دارد و آداب و مقرراتى. انسان ناچار است در قیود زیادى را از نظر لباس، طرز حرکت و رفت و آمد تحمل کند، ولى پیداست ادامه این وضع در تمام مدت شبانه روز خسته کننده و درد سر آفرین است. او میخواهد مدتى از شبانه روز آزاد باشد، قید و بندها را دور کند به استراحت پردازد، با خانواده و فرزندان خود به گفتگوهاى خصوصى بنشیند، و تا آنجا که ممکن است از این آزادى بهره گیرد، و به همین دلیل، به خانه خصوصى خود پناه مى‌برد، با بستن درها به روى دیگران، زندگى خویش را موقتاً از جامعه جدا میسازد، و همراه آن از انبوه قیودى که ناچار بود در محیط اجتماع بر خود تحمیل کند، آزاد میشود. 🔹حال باید در این محیط آزاد، با این فلسفه روشن، امنیت کافى وجود داشته باشد. اگر بنا باشد هرکس سرزده وارد این محیط گردد و به حریم امن آن تجاوز کند، دیگر آن آزادى، استراحت و آرامش وجود نخواهد داشت، و مبدل به محیط کوچه و بازار میشود. به همین دلیل، همیشه در میان انسانها مقررات ویژه اى در این زمینه بوده است، و در تمام قوانین دنیا وارد شدن به خانه اشخاص بدون آنها ممنوع است و مجازات دارد، و حتى در جایی که ضرورتى از نظر حفظ امنیت و جهات دیگر ایجاب کند که بدون اجازه وارد شوند، مقامات محدود و معینى حق دادن چنین اجازه اى را دارند. در ، نیز در این زمینه دستور بسیار مؤکد داده شده، و و ریزه کارى هايى در این زمینه وجود دارد که کمتر نظیر آن دیده میشود. 🔹در حدیثى میخوانيم: «ابو سعید» از یاران پیامبر (ص) اجازه ورود به منزل گرفت، در حالى که رو به روى در خانه پیامبر (ص) ایستاده بود؛ (ص) فرمود: بهنگام اجازه گرفتن رو به روى در نایست!. در روایت دیگرى میخوانيم: خود آنحضرت هنگامى که به در خانه کسى مى آمد، رو به روى در نمى ایستاد، بلکه در طرف راست یا چپ قرار میگرفت و میفرمود: «السَّلامُ عَلَیْکُم» و به این وسیله اجازه ورود میگرفت؛ زیرا آنروز هنوز معمول نشده بود که در برابر در خانه پرده بیاویزند. [۱] حتى در میخوانيم: انسان به هنگامى که میخواهد وارد خانه مادر، یا پدر و یا حتى وارد خانه فرزند خود شود، اجازه بگیرد. در روایتى آمده است: مردى از پیامبر (ص) پرسید: آیا به هنگامى که میخواهم وارد خانه مادرم شوم باید اجازه بگیرم؟ فرمود: آرى. عرض کرد: مادرم غیر از من خدمتگزارى ندارد، باز هم باید اجازه بگیرم؟! فرمود: «أَ تُحِبُّ أَنْ تَراها عُرْیانَةً؛ آیا دوست دارى مادرت را برهنه ببینى؟!»، عرض کرد: نه. فرمود:  «فَاسْتَأْذِنْ عَلَیْها؛ اکنون که چنین است از او اجازه بگیر!). [۲] 🔹در روایت دیگرى میخوانيم: (ص) هنگامى که میخواست وارد خانه دخترش فاطمه (س) شود، نخست بر در خانه آمد دست به روى در گذاشت و در را کمى عقب زد، سپس فرمود: «السَّلامُ عَلَیْکُم»، فاطمه (س) پاسخ سلام پدر را داد، بعد پیامبر (ص) فرمود: اجازه دارم وارد شوم؟ عرض کرد: وارد شو اى رسول خدا!. پیامبر (ص) فرمود: کسى که همراه من است نیز اجازه دارد وارد شود؟. فاطمه (س) عرض کرد: مقنعه بر سر من نیست؛ و هنگامى که خود را به حجاب اسلامى محجب ساخت، پیامبر (ص) مجدداً سلام کرد و فاطمه (س) جواب داد، و مجدداً اجازه ورود براى خودش گرفت، و بعد از پاسخ موافق فاطمه (س) اجازه ورود براى همراهش «جابر بن عبداللّه» گرفت. [۳] 🔹این حدیث به خوبى نشان میدهد: تا چه اندازه (ص) که یک الگو و سرمشق براى عموم مسلمانان بود، این نکات را دقیقاً رعایت میفرمود. حتى در بعضى از روایات میخوانيم: باید سه بار گرفت: اجازه اول را بشنوند؛ به هنگام اجازه دوم خود را آماده سازند؛ به هنگام اجازه سوم اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند!. [۴] حتى بعضى لازم دانسته اند: در میان این سه اجازه، فاصله اى باشد؛ چرا که گاه لباس مناسبى بر تن صاحبخانه نیست، و گاه در حالى است که نمى خواهد کسى او را در آن حال ببیند، گاه وضع اطاق به هم ریخته است و گاه اسرارى است که نمیخواهد دیگرى بر اسرار درون خانه اش واقف شود، باید به او فرصتى داد تا خود را جمع و جور کند؛ و اگر اجازه نداد، بدون کمترین احساس ناراحتى باید صرف نظر کرد. پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسير «فخر رازى»، ج۲۳، ص۱۹۸، ذيل آيه مورد بحث [۱] تفسير «نور الثقلين»، ج۳، ص۵۸۶ [۳] همان، ص۵۸۷ [۴] «وسائل الشيعه»، ج۱۴، ص۱۶۱، ابواب مقدمات النكاح، باب ۱۲۳ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چ۲۹، ج۱۴، ص۴۵۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه روايات حقيقت «پل صراط» چيست؟ 🔹در اينكه منظور از چيست؟ بايستی به سراغ رفت و از آنها كمك گرفت؛ در حديثى از «مفضّل بن عمر» مى خوانيم كه: «مى گويد از (عليه السلام) درباره سؤال كردم فرمود: همان طريق به سوى و متعال است. 🔹سپس افزود: «هُما صِرَاطَانِ: صِرَاطٌ فِی الدُّنْيا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ، فَاَمَّا الصِّراطُ الَّذِی فِی الدُّنْيا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ الطّاعَةُ، مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْيَا وَ اقْتَدَى بِهُداهُ مَرَّ عَلَى الصِّراطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِی الدُّنْيا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّراطِ فِی الْآخِرَةِ، فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ»؛ [۱] (دو صراط است: در و صراطى در ؛ و امّا در همان است؛ هركس او را بشناسد و به او اقتدا كند از - كه است بر روی - در مى گذرد، و هر كس او را در نشناسد قدمش بر مى لرزد و در سقوط مى كند». 🔹در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) اين دو : «صراط و » به صراط مستقيم معتدل بين «غلّو و تقصير» و «صراط آخرت» تفسير شده است. [۲] اين نكته نيز قابل توجّه است كه در عبور از اين مشكل شمرده شده است. در حديثى از (صلى الله عليه و آله) و هم از (عليه السلام) آمده است: «اِنَّ عَلَى جَهَنَّمَ جِسْراً اَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ اَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ»؛ [۳] (بر [روی] پلى است باريكتر از مو و تيزتر از شمشير!». 🔹صراط «مستقيم» و حقيقت «ولايت» و «عدالت» در اين دنيا نيز چنين است، باريكتر از مو و تيزتر از شمشير؛ چرا كه ، خط باريكى بيش نيست و بقيه هر چه هست خطوط انحرافى در چپ و راست است. علاوه بر این، عبور بندگان از روی که از می گذرد نکات لطیفی را در بر دارد؛ از يكسو با مشاهده ، قدر عافيتِ بهشت را بهتر مى دانند، و از سوى ديگر وضع در آنجا تجسمى است از وضع ما در اينجا، بايد از روى گذر كرد و به بهشت رسيد و از سوى سوّم تهديدى است جدّى براى همه و آلودگان كه سرانجام گذرگاهشان از اين راه باريكِ خطرناك خواهد گذشت. 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۶، ص ۱۴۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بحث «نامه اعمال» چه بازتابی در روایات اسلامی داشته است؟ 🔹موضوع يا «صحيفه اعمال» بازتاب گسترده اى در دارد كه به عنوان نمونه به چند حديث آموزنده كه هر كدام نكته مهمى را در بر دارد اشاره مى كنيم: در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دُفِعَ إِلَى الْإِنْسَانِ كِتَابُهُ ثُمَّ قِيلَ لَهُ: اقْرَأْ قُلْتُ: فَيَعْرِفُ مَا فِيهِ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ يُذَكِّرُهُ فَمَا مِنْ لَحْظَةٍ وَ لَا كَلِمَةٍ وَ لَا نَقْلِ قَدَمٍ وَ لَا شَيْ‏ءٍ فَعَلَهُ إِلَّا ذَكَرَهُ كَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْكَ السَّاعَةَ! فَلِذَلِكَ قَالُوا: "يا وَيْلَتَنَا مَا لِهَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا؟!"[۱]» [۲] 🔹[ترجمه روایت:] (هنگامى كه برپا شود انسان را به دست او مى دهند، سپس به او گفته مى شود: ! - راوى مى گويد: من عرض كردم آيا آنچه را در آن است مى شناسد - فرمود: به او مى كند، هيچ چشم بر هم زدن، سخن گفتن، و برداشتن گام و نه چيز ديگرى كه او انجام داده وجود ندارد، مگر اينكه آنها را به خاطر مى آورد، گويى در همان ساعات انجام داده است و لذا مى گويند: "اى واى بر ما! اين چه است كه هيچ كار بزرگ و كوچكى نيست مگر آنكه آن را شمارش و نموده است؟!"). 🔹در يكى از خطبه هاى مى خوانيم كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود: «وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمّا اَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ وَ اَحْصَاهُ كِتابُهُ، عِلْمٌ غَيْرُ قاصِرٍ و كِتابٌ غَيْرُ مُغادِرٍ»؛ [۲] (من از خدا طلب مغفرت مى كنم از آنچه علمش به آن احاطه دارد و كتابش [نامه اعمال بندگان] آن را احصا كرده، علمى كه قصورى در آن نيست و كتاب و نامه اى كه چيزى را فرو گذار نكرده است». در حديثى از (عليه السلام) چنين آمده است: «وَ لَيْسَتْ تَشْهَدُ الْجَوارِحُ عَلَى مُؤْمِنٍ، اِنَّما تَشْهَدُ عَلَى مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ، فَاَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيُؤْتَى كِتابُهُ بِيَمِينِهِ»؛ [۳] ( بر ضد او شهادت نمى دهند، اين شهادت مخصوص كسانى است كه ؛ اما را به دست راست او مى دهند). 🔹در حديث ديگرى از (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «خداوند متعال هنگامى كه مى خواهد به رسيدگى كند را به دست او مى دهد، و او را مى سازد و مى فرمايد: بنده من! آيا فلان كار و فلان كار را انجام داده اى؟ عرض مى كند: پروردگارا! آرى، من انجام داده ام، مى فرمايد: من تو را بخشيدم و آن گناهت را [به خاطر كه انجام دادى] مبدل به حسنات كردم [در اين هنگام او عارى از هر گناه در ميان مردم ظاهر مى شود] مردم مى گويند: سبحان الله! آيا اين بنده حتى يك گناه نداشته؟ و اين همان است كه خداوند در قرآن فرموده: «فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً وَ يَنْقَلِبُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرُوراً»؛ [۴] (اما آنها كه به سپرده شده، خواهند داشت، سپس خوشحال به سوى خانواده خود [در بهشت] مى رود). 🔹در «سنن» ترمذى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنين نقل شده است كه فرمود: « در روز سه بار [به پيشگاه خداوند يا دادگاه او] عرضه مى شوند: اما در دو عرضه اوّل و دوّم جدال و هاست [گاه كوشش مى كنند گناهان خود را متوجه ديگرى سازند و گاه در مقام بيان عذر مى آيند] و اما در عرضه سوّم، پرواز مى كند و در دست‌ها قرار مى گيرد، گروهى به و گروهى به ». [۵] 🔹از اين تعبير ضمناً معناى كه در عبارات مختلفى آمده است معلوم مى شود، و آن اينكه از محل اصلى (نزد عرش خدا يا علّيّين و سجّين و... كه مركز جمع آورى آنهاست) حركت مى كنند و در قرار مى گيرند. اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه صفحه روح انسانى نيست، بلكه آثارى است كه در بيرون وجود او ثبت شده است (دقت كنيد). پی نوشت‌ها؛ [۱] التفسير، عياشى، چاپخانه علميه، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۳۲۸؛ [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، چ ۱، ص۱۶۹، (خطبه ۱۱۴)؛ [۳] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ۲، ص۳۲؛ [۴] الزهد، كوفى اهوازى، المطبعة العلمية، ۱۴۰۲ق، ‏چ ۲، ص۹۲، باب۱۷؛ [۵] جامع الصحيح سنن الترمذی، دار إحياء التراث العربى، بی تا، ج۴، ص۶۱۷ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، چ نهم، ج ۶، ص ۸۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«دروغ» چه آثار زيان باری در زندگی به بار می آورد؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹ششمين پيامد زيان بار آن است که، انسان با استفاده از ابزار دروغ مى تواند انجام دهد. انسان حسود، كينه توز، به واسطه مى تواند ، و يا خود را اعمال نمايد، همچنين در مورد بسيارى از ديگر، مثلا هنگامى كه كسى از او تقاضاى وام مى كند به مى گويد من خودم امروز براى زندگى وام گرفتم، يا هنگامى كه براى معرفى شخصى به او مراجعه مى كنند به خاطر و مى گويد آن شخص آدم بى اعتبارى است، در حالى كه در واقع فرد معتبرى است. 🔹هفتمين اثر زيانبار ، در علوم و ظاهر مى گردد. اگر در يك يا چند مورد دروغ بگويند، تمام تحقيقات و كتاب هاى علمى خود را از اعتبار مى اندازند، و اگر اين عمل شيوع پيدا كند اعتمادى بر تحقيقات و علوم ديگران باقى نخواهد ماند و كاروان علم و دانش بشرى متوقف مى شود. و آثار زيانبار ديگرى كه با دقت در زندگى مى توان به آن پى برد. اضافه‌ بر اين‌ آثار كه دارد، پيامدهاى سوء معنوى نيز بر مترتب مى شود كه در به آن اشاره شده است. 🔹از جمله اين كه (عليه السلام) در حديثى، را سبب دوری فرشتگان از انسان دانسته می فرماید: «اِذا كَذِبَ الْعَبْدُ كِذْبَةً تَباعَدَ المَلَكُ مِنْهُ مَسيرَةَ ميل مِنْ نَتِنِ ماجاءَبِهُ»؛ [۱] (هنگامى كه انسان بگويد به خاطر كه از عمل او برمى خيزد به اندازه يك ميل فرشته از او دور مى شود). (عليه السلام) در حديثى، را سبب محرومیت انسان را از دانسته، و مى فرماید: «اِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ الْكِذْبَةَ فَيُحرَمُ بِها صَلاةَ الْلَيْلِ، فَاِذا حُرِمَ صَلاةُ اللَيْلِ حُرِمَ بِها الرِّزْق» [۲] (گاه انسان مى گويد و از نماز شب محروم مى شود، و هنگامى كه از نماز شب محروم مى شود، از [وسيع] محروم مى گردد). 🔹 (عليه السلام) در حديثى، را مانعی در برابر قبولى بعضى از عبادات دانسته، همان گونه كه درباره روزه داران، می فرمایند: «فَاِذا صُمْتُمْ فَاحْفَظُوا اَلْسِنَتَكُمْ عَنِ الْكِذْبِ وَ غَضُّوا اَبْصارَكُمْ» [۳] (هنگامى كه روزه مى گيريد، زبان را از حفظ كنيد، و چشمان خود را [از نگاه گناه آلود] فرو گيريد). اين حديث دليل بر آن است كه اين گونه اعمال از ارزش روزه مى كاهد. ديگر اين كه گفتن گاه سبب از انسان مى شود؛ چنان كه (عليه السلام) در حديثى مى فرمایند: «اِذا كَذِبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ» [۴] (هنگامى كه زمامداران بگويند باران قطع مى شود). 🔹در روايات آثار دیگری براى ذکر شده كه ممكن است دارای جنبه های معنوى، اجتماعى و ظاهرى باشد، از آن جمله روايات متعددى كه را سبب کاهش روزى انسان و و تنگدستى معرفی کرده اند. در حديثى (عليه السلام) می فرماید: «اِعْتِيادُ الْكِذْبِ يُورِثُ الْفَقْرُ» [۵] (عادت كردن به سبب فقر و تنگدستى است). (صلى الله عليه و آله) در این رابطه می فرماید: «اَلْكِذْبُ يُنَقِّصُ الرِّزْقَ» [۶] ( از روزى انسان مى كاهد). اين كاهش رزق، ممكن است از آثار زيانبار ، و يا از آثار ظاهرى و اجتماعى دروغ باشد، چرا كه را از دست مى دهد، و با از دست دادن اعتماد عمومى، فعاليت اقتصادى او محدود مى شود، و همين امر سبب و روزى او مى شود. 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب (ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چاپ اول‏، ج ۳، ص ۲۳۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از نگاه روایات اسلامی «مشاور» چه شرایطی را بايد دارا باشد تا انسان بتواند با طیب خاطر با او مشورت نماید؟ 🔹بى شك طرف انسان، مخصوصاً در امور مهمّه و مسائل حساس اجتماعى، هر شخصى نمیتواند باشد، بلكه بايد داراى باشد كه او را براى اين كار كند؛ به همين دليل در ، گروهى به عنوان «افراد شايسته مشورت» و گروهى به عنوان «غير شايسته» معرّفى شده‌اند. (عليه السلام) در حديثى ميفرمايد: « تنها با چهار شرط سودمند است: نخست اينكه تو باشد، دوّم و ، و سوّم و دلسوز باشد و چهارم اینکه او را از راز خود در مسأله مورد مشورت چنان آگاه سازی که خود آگاهی، و او این راز را مخفی دارد و کتمان نماید». [۱] 🔹در حديث ديگرى از (عليه السلام) مى خوانيم: «بهترين كسى كه با او میكنى صاحبان عقل و علم و كسانى كه داراى تجربه و دور‌انديشى هستند می‌باشد». [۲] در نقطه مقابل اين معنى، در روايات اسلامى شديداً از با افراد بخيل، ترسو، حريص و احمق نهى شده است. (صلی الله علیه و آله) به (عليه السلام) فرمود: «اى على با آدم نكن كه راه خروج [از مشكلات] را بر تو تنگ ميكند، و با مشورت مكن كه تو را از [بذل و بخشش بجا] و رسيدن به هدف باز می‌دارد، و با نيز مشورت مكن كه حرص و آز را براى تو زينت میدهد [و تو را به راه خطا میکشاند]». [۳] 🔹در روايات ديگرى از با افراد ، ، و دروغگو نيز نهى شده است. [۴] از آنچه در بالا گفته شد به خوبى استفاده می‌شود كه ـ مخصوصاً در امور مهم ـ بايد افرادى ، ، ، ، ، ، و بوده باشند و از ميان رفتن هريك از اين صفات موجب وهن، سستى و تزلزل پايه هاى مشورت می‌گردد. مثلا هرگاه ، آدم و جاهل باشد، حقايق را در نظر انسان دگرگون می‌سازد و - آنگونه كه در احاديث وارد شده است - اراده می‌كند به تو نيكى رساند ولى مايه شرّ می‌شود! و اگر باشد مانع از اقدام به موقع و قاطعيّت در امور می‌گردد، 🔹و هر گاه باشد به تعبير روايات، دور را در نظر تو نزديك، و نزديك را دور مى سازد و به سرابى می‌ماند كه تشنگان را در بيابان فريب می‌دهد و اگر باشد مانع از هر كار خير می‌گردد و دائماً تو را از فقر و تنگدستى می‌ترساند، و اگر باشد مانع از تصميم‌ گيرى به موقع می‌شود، و فرصتها از دست می‌رود و اگر آدم يا بى تجربه‌اى باشد همه چيز را به هم می‌ریزد و برنامه هاى سازنده را به شكست می‌کشاند و اگر باشد تو را به ظلم و ستم دعوت می‌كند تا آتش حرص را فرو بنشاند. [۵] با توجه به اين پيامدها بايد در انتخاب مخصوصاً در مسائل مهمّ اجتماعى كه حقوق ديگران در آن مطرح است سختگير بود، و معيارهاى بالا را دقيقاً در نظر گرفت. 🔹اين نكته نيز قابل توجّه است كه از نظر اسلام ايجاد حق می‌كند؛ يعنى شخص يا بايد مشورت را نپذيرد و يا اگر پذيرفت را رعايت كند، و آنچه را خير و تشخيص می‌دهد در اختيار قرار دهد، و در غير اين صورت محسوب می‌شود! و خيانت در مشورت يكى از است. در حديثى از (صلی الله علیه و آله) می‌خوانيم: «هركس برادر مؤمنش با او كند و خيرخواهى را خالصانه انجام ندهد، خداوند و خرد او را از او خواهد گرفت». [۶] در حديث ديگرى از (عليه السلام) آمده است: «خيانت به كسى كه در برابر نظر تو تسليم شده و می‌خواهد از بدترين كارها، و بزرگترين بدیها، و موجب [روز قيامت] است!). [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دارإحياءالتراث العربی، چ۲، ج۷۲، ص۱۰۲. [۲] غررالحكم و دررالكلم‏، تميمى آمدى، چ۲، ص۳۵۶، قصار۴۴. [۳] بحارالأنوار، همان، ج۷۰، ص۳۰۴ [۴] همان، ج۷۵، ص۲۳۰، باب۲۳. [۵] تمام آنچه در بالا گفته شد تقريباً در روايات مختلف آمده است. [۶] بحارالأنوار، همان، ج۷۲، ص۱۰۴، باب ۴۸. [۷] غررالحكم و درر الكلم‏، همان، چ۲، ص۳۶۳، قصار۳۸ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۹۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا قرآن برخی از «زندگان» را با تعبیر «مردگان» ياد کرده است؟ 🔹معمولا وجود و عدم اشياء را با عينيّت آنها در خارج و عدم آن محاسبه مى كنند؛ ولى در منطق و وجود و عدم با آثار آنها محاسبه مى شود. ، در صف اند و ، در صف . «قرآن مجيد» بارها روى اين مطلب تأكيد كرده است. گاه به پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ؛ [نمل، ۸۰] به يقين تو نمى توانى سخنت را به گوش برسانى، و نمى توانى كران را هنگامى كه روى برمى گردانند و پشت مى كنند فرا بخوانى». 🔹مسلّم است كه منظور از و در اينجا افرادى هستند كه ظاهراً زنده و داراى گوش شنوا مى باشند؛ امّا چون عكس العمل مناسبى در برابر دعوت پيامبر (ص) نشان نمى دهند، در زمره مردگان و كران محسوب شده اند. و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرآنٌ مُبِينٌ - لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيّاً؛ [یس، ۶۹ و ۷۰] ما شعر به او تعليم نداديم و سزاوار او نيست، اين [كتاب آسمانى] فقط ذكر و قرآن مبين است - تا افرادى را كه ، بيم دهد». 🔹اميرالمؤمنين امام على (ع) به كميل بن زياد فرمود: «هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ، وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ: أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ أَمْثْالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ؛ [۱] ، در حالى كه ظاهراً زنده اند! ولى ، تا دنيا برقرار است، مى مانند: جسم آنها از ميان مردم بيرون رفته؛ ولى چهره آنان در آينه دلها نقش بسته است». اگر با اين مقياس قرآنى و روايى، اشخاص و افراد و تمدّن ها و برنامه ها را بسنجيم، جهان چهره ديگرى در نظر ما خواهد داشت و بايد هم مقياس سنجش، همين باشد؛ چرا كه چيزى است كه داراى است؛ آن كس و آن چيز كه آثار حيات نداشته باشد، در واقع مرده است، 🔹و اگر بعد از حيات خود آثار وجودى نشان دهند، تا آن زمان كه آثار وجود آنها در جامعه بشرى است، در زمره محسوب مى شوند. راه خدا چون آثارشان باقى است، زنده و جاويدانند (گذشته از زندگى برزخى بهشتى)؛ و كه جز تباهى و فساد و ويرانى و مرگ اثرى ندارند، به يقين در صف مى باشند. اگر امام علی (ع) گروهى از مردم كوفه و عراق را به عنوان «أَشْبَاحٌ بِلَا أَرْواحٌ» و ناظران نابينا و شنوندگان كر، معرّفى مى كند به خاطر پيروى از همين منطق و همين فلسفه اسلامى است. پی نوشت: [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۴۸۶، (حکمت ۱۴۷) 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۵۲۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اثر تربیتی «معاد باوری» در روایات اسلامی چگونه بیان شده است؟ (بخش اول) 🔸در اين موضوع، بازتاب گسترده اى پيدا كرده است و رابطه عميق و ريشه دار و مستمر اين دو را با يكديگر روشن مى سازد؛ به عنوان نمونه به روايات زير توجه كنيد: 1⃣ (عليه السلام) در «نهج البلاغه» مى فرمايد: «وَ الله لَاِنْ اَبِيْت عَلى حَسَكِ السَّعْدانِ مُسَهَّداً اَوْ اُجَرَّ فِى اْلاَغْلالِ مُصَفَّداً، اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اَلْقَى اللهَ وَ رَسُولُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ظالِماً لِبَعْضِ الْعِبادِ وَ غاصِباً لِشَىء مِنَ الْحُطامِ» [۱] (به خدا سوگند، اگر شب را به روى خارهاى جانگداز «سعدان» بيدار بسر برم و [روزها] در غل و زنجيرها بسته و كشيده شوم، برايم خوش‌تر است از اينكه خدا و رسولش را روز در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم كرده و چيزى از اموال دنيا را غصب نموده باشم). 🔹 (عليه السلام) بعد از اين جمله ها داستان معروف برادرش را به ميان مى آورد كه از شدّت فقر و پريشانى به او پناه آورده بود و تقاضا داشت بر خلاف قانون عدل اسلامى چيزى اضافه بر سهمش از بيت المال به او بدهد؛ امّا (عليه السلام) قطعه آهنى را در آتش تفتيده مى كند و نزديك دست او مى برد و هنگامى كه ناله عقيل بلند مى شود، به او مى فرمايد: «تو چگونه از اين آتشى كه حكم بازيچه را دارد فرياد مى كشى؟ امّا مرا به سوى آتشى مى كشانى كه خداوند جبّار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته است!»‌. [۲] 🔹امواج نيرومند و تكان دهنده ايمان به و تأثير آن در اجراى و در برابر هر گونه انحراف و گناه در اين كلمات به وضوح به چشم مى خورد و نمونه زنده اى است از تجلّى ايمان به و در اعمال انسان. 2⃣در حديثى از امير مؤمنان (عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ اَيْقَنَ بِالخَلَفِ جادَ بِالعَطيّةِ» [۳] (كسى كه يقين به جانشين [و پاداش قيامت] داشته باشد در بخشش خواهد بود). اين حديث نيز به خوبى نشان مى دهد كه ايمان به ، انسان را و بخشايشگر مى سازد. 3⃣در غررالحكم از همان حضرت در عبارتى صريح و آشكار مى خوانيم كه فرمود: «اِجْعَلْ هَمَّكَ لِمَعادِكَ تَصْلُحْ» [۴] (همّ خود را در قرار ده تا صالح شوى). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ ۱، ص ۳۴۶، خطبه ۲۲۴. [۲] همان. [۳] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چ ۱، ج ‏۱۶، ص ۲۸۸، باب ۱. [۴] عيون الحكم و المواعظ، ليثى واسطى، دار الحديث‏، قم‏، ‏چ ۱، ص ۷۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اثر تربیتی «معاد باوری» در روایات اسلامی چگونه بیان شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در اين موضوع، بازتاب گسترده اى پيدا كرده است و رابطه عميق و ريشه دار و مستمر اين دو را با يكديگر روشن مى سازد، به عنوان نمونه به روايات زير توجه كنيد: 4⃣در حماسه هاى «كربلا» و «عاشورا» نيز مى خوانيم كه (عليه السلام) روز ياران خود را مخاطب ساخته فرمود: «صَبْراً بَنِى الْكِرامِ فَمَا الْمَوْتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّراءِ اِلَى الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَةِ فَاَيُّكُمْ يَكْرَهُ اَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سَجْن اِلى قَصْر» ( كنيد اى بزرگ زادگان! چرا كه [و شهادت] تنها پلى است كه شما را از ناراحتى ها و رنج ها به سوى باغ هاى وسيع و نعمت هاى جاويدان عبور مى دهد، كداميك از شما ناخشنوديد كه از زندانى به قصرى منتقل شويد؟). 🔹اين سخن را (عليه السلام) در حالى بيان فرمود كه هر قدر دايره محاصره او و لشكريانش تنگ‌تر مى شد و مشكلات ميدان جنگ شديدتر مى گشت چهره هايى برافروخته تر و داشتند. در اينجا بعضى از يارانش به بعضى ديگر اشاره كرده، مى گفتند: «اُنْظُرُوا لا يُبالى بِالْمَوْتِ» (بنگريد او به اعتنا نمى كند و هراسى از آن ندارد). (عليه السلام) اين معنا را شنيد و سخنان فوق را بيان فرمود و سپس افزود: پدرم از رسول خدا (صلی اللله عليه و آله) چنين نقل كرد: 🔹«اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هؤُلاءِ اِلى جِنانِهِمْ وَ جِسْرُ هؤُلاءِ اِلى جَحيمِهِمْ ما كَذِبْتُ وَ لا كُذِّبْتُ» [۱] (، زندان مؤمنان و بهشت كافران است و ، پلى است براى گروه اوّل به سوى ، و پلى است براى گروه دوّم به سوى [اين يك حقيقت است] نه دورغ مى گويم و نه به من دروغ گفته شده است). رَمز حماسه هاى عاشورا و شجاعت بى نظير (عليه السلام) و يارانش را كه در تاريخ با خطوط زرين و درخشان ثبت شده است بايد در همين راستا و در و مستحكم آنان نسبت به و زندگى جاويدان جستجو كرد. 5⃣تأثير ايمان به در حسن اعمال به قدرى روشن و آشكار است كه اميرمؤمنان (عليه السلام) تعجب مى كند از كسى كه ايمان به دارد و در خويش نمى كوشد مى فرمايد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَعْلَمُ اَنَّ لِلاعمالِ جَزاءاً كَيْفَ لا يُحْسِنُ عَمَلَهُ». [۲] 6⃣اين سخن را با حديث پرمعنايى از (صلى الله عليه و آله) پايان مى دهيم: آنجا كه در نشانه ها و علائم فرمود: از نشانه هاى آنها اين است: «اَيْقَنَ بِاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ فَاشْتاقَ اِلَيْها وَ اَيْقَنَ بِاَنَّ النّارَ حَقٌّ فَظَهَرَ سَعْيُهُ لِلنِّجاةِ مِنْهاوَ اَيْقَنَ بِانَّ الْحِسابَ حَقُّ فَحاسَبَ نَفْسَهُ» [۳] (آنها به ايمان دارند، لذا مشتاق آنند [و براى رسيدن به آن در نيكى ها تلاش دارند] و به يقين دارند، لذا براى رهايى از آن سعى مى كنند [و گِرد گناه نمى گردند] و يقين دارند كه روز حق است، لذا به حساب خويش مى رسند [پيش از آنكه به حساب آنها برسند]). احاديث در اين زمينه بسيار فراوان است و آنچه در بالا گفته شد، تنها گوشه كوچكى از آنها محسوب مى شود و همگى تأكيد بر تأثير عميق به سراى در تربيت انسان دارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ ۲، ج ‏۴۴، ص ۲۹۷، باب ۳۵ [۲] غرر الحكم و درر الكلم‏، دارالكتاب الإسلامی، قم، چ ۲، ص ۴۶۱، قصار ۲۵ [۳] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چ ۱، ج ‏۱۱، ص ۱۹۷ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۵، ص ۳۲۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن مجيد و روايات اسلامي، «عُجب» و «خودپسندى» چه آفاتی برای انسان به دنبال دارد؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ به فرزند دلبندش (عليه السلام) میفرمايد: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ». ([پسرم] بدان كه و ، ضد راستى و درست انديشى، و آفت عقل هاست)؛ اشاره به اينكه ، حقايق را درباره خويش و ديگران درك نمى كند و اين ، حجابى بر عقل او مى افكند تا آنجا كه را صفات برجسته، و را كمال مى بيند، 🔹و گاه يك عمر در اين خطا و باقى مى ماند و با همان حال از دنيا مى رود. به گفته مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود، عُجب و همانند شراب است؛ هر دو انسان را مى كند و انسان مست همچون ديوانگان است كه بايد از او فرار كرد. در و ، در نكوهش عُجب و نكته هاى فراوانى آمده است؛ 🔹ازجمله در «آيه ۸ سوره‌فاطر» میخوانيم: «أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ»؛ (آيا كسى كه [بر اثر عُجب و خودپسندى و هواى نفس] براى او شده و آن را زيبا مى بيند [همانند كسى است كه واقع را مى يابد]؟! خداوند هر كس را بخواهد [و سزاوار باشد] گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد [و شايسته ببيند] هدايت مى كند پس جانت به سبب تأسف بر آنان از دست نرود؛ خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست). 🔹در سخنان‌اميرمؤمنان (عليه السلام) تعبيرات عجيبى درباره و ديده مى شود؛ در يكجا مى فرمايد: «العُجْبُ آفَةُ الشَرَفِ»؛ [۱] (، آفت شرف انسان است). و در جاى ديگر مى فرمايد: «آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ»؛ [۲] (آفت عقل، است). و باز مى فرمايد: «اَلعُجْبُ يُفْسِدُ العَقْلَ»؛ [۳] (، عقل انسان را فاسد مى كند). و در جاى ديگر: «ثَمَرَةُ العُجْبِ البَغْضَاءُ»؛ [۴] (نتيجه آن است كه مردم دشمن انسان مى شوند) و بالأخره مى فرمايد: «العُجْبُ رَأْسُ الحِمَاقَةِ»؛ [۵] (، سرآغاز حماقت است). پی نوشت‌ها؛ [۱] غررالحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، محقق، رجائى، سيد مهدى‏، دار الكتاب الإسلامية، قم، ‏۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۵۲، حکمت ۹۸۳؛ [۲] همان، ص ۲۸۰، حکمت ۴۲؛ [۳] همان، ص ۴۴، حکمت ۷۷۶؛ [۴] همان، ص ۳۲۷، حکمت ۲۰؛ [۵] همان، ص ۳۰، حکمت ۴۰۳ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۵۶۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در حکمت ۲۰۸ نهج البلاغه، درباره لزوم حسابرسی اعمال چه می فرماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از حکمت ۲۰۸ مى فرمايد: «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ».(هر كس به خود برسد مى برد و آن كس كه بماند مى بيند). هميشه مسئله در زندگى ماديِ مردم، وسيله اى براى پرهيز از بوده است و وسايل مختلفى براى ثبت و ضبط حساب ها از قديم الايام فراهم كرده اند. در عصر و زمان ما اين وسايل بسيار متنوع و پيچيده شده و دقيق ترين حساب ها را نگهدارى مى كند. سبب مى شود كه اگر انسان احساس كرد، به سراغ نقطه هاى آسيب پذير برود و آنها را كند تا ، تبديل به سود گردد. 🔹اصولاً تمام اين بر اساس و آميخته با آن قرار گرفته است. هر گاه درون خود را ملاحظه كنيم در منطقه خون ما حكمفرماست؛ بيش از بيست فلز و شبه فلز و مواد مختلف حاصل از آن خون ما را تشكيل مى دهد و به مجرد اين كه آن به هم بخورد بيمارى حاصل مى شود. به همين دليل پزشكان اولين دستورى را كه مى دهند اجزاى تشكيل دهنده خون از طريق آزمايش است تا به وسيله اين جلوى بيمارى را بگيرند. 🔹آن كس كه اين آزمايش ها را به فراموشى بسپارد ممكن است زمانى متوجه شود كه و زيان وسيعى دامن او را گرفته، در امور مادى دنيا ورشكست و در مسائل طبيعى مانند سلامتى جسم گرفتار بيمارى هاى غير قابل علاج شده است. مى گويد: در نيز بايد همين گونه؛ بلكه دقيق تر به رسيد. آن كس كه مراقب خويش باشد و دقيق كند مى برد، و كسى كه از آن گردد گرفتار و در و مى شود. 🔹از این رو (صلى الله عليه وآله) در حديثى می فرمایند: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى يُحاسِبُ نَفْسَهُ أشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّريكِ شَرِيكَهُ وَ السَّيِّدُ عَبْدَهُ»؛ [۱] ( فرد باايمانى نخواهد بود، مگر زمانى كه با خود را كند، دقيق تر از آنچه شريك به حساب شريك خود مى رسد يا مولا به حساب بنده خويش). 🔹 در مسائل معنوى و بايد و باشد؛ زيرا غير ما هستند كه حساب دقيق ما را دارند، در حالى كه در امور مادى، هر كس خودش حسابگر خويش است و معمولاً كسى بر او نظارتى ندارد. در این رابطه مى فرماید: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ • كِرَاماً كَاتِبِينَ • يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ»؛ [۲] «و به يقين بر شما گمارده شده • و [اعمال نيك و بد شما] • كه شما چه مى كنيد). 🔹همچنین در آیه ديگر، در خطاب به ، مى فرماید: «هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ [۳] (اين شماست كه ما نوشته ايم و به بر ضدّ شما سخن مى گويد، ما آنچه را انجام مى داديد مى نوشتيم). در تأكيد شده است كه همه روز به خود برسيد، يعنى شب هنگام همان گونه كه معمول بسيارى از بازرگان ها و تجار دفاتر خود را به خانه مى برند و به حساب روز خود مى رسند، شما هم شب هنگام به كه در روز انجام داديد نگاهى بيفكنيد، اگر خطايى بوده كنيد و اگر كار خوبى بوده خدا به جا آوريد و آن را تكرار نماييد. 🔹 (عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإنْ عَمِلَ خَيْراً اِسْتَزادَ اللهَ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللهَ عَلَيْهِ وَ إنْ عَمِلَ شَرّاً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْهُ وَ تابَ إلَيْهِ»؛ [۴] (كسى كه همه روز به خود نرسد از ما نيست؛ اگر كار خيرى انجام داده از خداوند فزونى بطلبد و خدا را بر آن بگويد، و اگر انجام داده كند و توبه نمايد و به سوى خدا باز گردد). ارباب سير و سلوك نيز براى پيمودن مسير از نخستين توصيه هايى كه به رهروان اين راه مى كنند و سپس آن است، چرا كه بدون آن، پيمودن اين راه پر خوف و خطر امكان پذير نيست. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۶۷، ص ۷۲، باب ۴۵ [۲] قرآن کریم، سوره انفطار، آيه ۱۰ تا ۱۲ [۳] همان، سوره جاثيه، آيه ۲۹ [۴] بحار الأنوار، همان. 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۱۳، ص ۵۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه گناه کردن انسان موجب فساد در جامعه مى شود؟ 🔹بدون شک، هر در وضع ، و از طریق آن در وضع اثر مى گذارد، و موجب نوعى در سازمان اجتماعى مى شود، و کار و ، همانند یک غذاى ناسالم و مسموم است، که در سازمان بدن انسان، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تأثیر نامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واکنش طبیعى آن مى شود. سلب اعتماد مى کند. در روابط اجتماعى را بر هم مى زند. همیشه منشأ ظلم دیگرى است. 🔹 از به دیکتاتورى مى انجامد، و دیکتاتورى به انفجار. کینه و مى آفریند، و تراکم کینه ها و عداوت ها اساس جامعه را متزلزل مى سازد. خلاصه این که: هر ، چه در مقیاس محدود و چه گسترده، دارد، و یکى از تفسیرهاى آیه: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ»، [۱] (هم به کشیده مى شود، و هم ، و این هنگامى است که فزونى گیرد)؛ همین است. (این رابطه طبیعى «گناه» و «فساد» است). 🔹ولى از استفاده مى شود: بسیارى از علاوه بر اینها، یک سلسله با خود همراه مى آورند، که ارتباط و پیوندشان با آن آثار، لااقل از نظر طبیعى ناشناخته است. مثلاً در روایات آمده است عمر را کوتاه، و قلب را تاریک، و شیوع زنا سبب فناى انسان ها مى شود و روزى را کم مى کند و... [۲] حتى در روایتى از (علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالآجَالِ»؛ [۳] (آنها که به وسیله از دنیا مى روند بیش از کسانى هستند که به مى میرند). 🔹نظیر همین معنى به تعبیر دیگرى در آمده است، آنجا که مى فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ [۴] (اگر آنها که در شهرها و آبادى ها زندگى مى کنند، بیاورند و پیشه کنند، آسمان ها و زمین را به روى آنها مى گشائیم، ولى آیات ما را تکذیب کردند، ما نیز آنها را به گرفتیم!). به این ترتیب، معناى اعمى دارد که شامل و و است. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره روم، آیه ۴۱ [۲] در حديثى پيامبر(ص) فرمودند: «زنا شش عقوبت دارد: سه عقوبت در دنيا، و سه عقوبت در آخرت؛ و اما در دنيا، نورانيت را از انسان سلب مى ‏كند، مرگ زودرس مى ‏آورد، و روزى را قطع مى ‏نمايد؛ و اما در آخرت باعث سختگيرى در حساب و خشم پروردگار، و خلود در آتش است». (سفينة البحار، ماده زنى) [۳] «سفينة البحار»، ماده ذنب. [۴] سوره اعراف، آیه ۹۶ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و پنجم، ج ۱۶، ص ۴۸۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«قرآن» چه کسانی را به عنوان «زیانکارترین مردم» معرّفى کرده است؟ 🔹خداوند متعال در «آیات ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره کهف» مى فرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاْ َخْسَرِینَ أَعْمالاً - الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»؛ (بگو: آیا به شما خبر دهیم که (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ - آنها که در زندگى دنیا [و نابود] شده؛ با این حال، مى پندارند انجام مى دهند!). در زندگى خود و دیگران بسیار دیده ایم گاه، انجام مى دهد در حالى که فکر مى کند و مهمى انجام داده است، این گونه ، ممکن است یک لحظه و یا یک سال و یا حتى یک ادامه یابد، و راستى از این بزرگتر تصور نمى شود. 🔹 چنین کسانى را نام نهاده، دلیلش هم روشن است؛ زیرا کسانى که مرتکب مى شوند، اما مى دانند خلافکارند، غالباً حدّ و براى خلافکارى خود قرار مى دهند، و لااقل چهار اسبه نمى تازند، و بسیار مى شود که به خود مى آیند و براى جبران آن به سراغ و مى روند. اما آنها که و در عین حال را ، را و را ها مى پندارند، نه تنها در صدد نخواهند بود، که با شدت هر چه تمام تر به کار خود ادامه مى دهند؛ حتى هاى وجود خود را در این مسیر به کار مى گیرند، و چه تعبیر جالبى قرآن درباره آنها ذکر کرده: «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً». 🔹در تفسیرهاى گوناگونى براى «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» آمده است که هر یک از آنها اشاره به مصداق روشنى از این مفهوم وسیع است، بى آن که آن را محدود کند. در حدیثى از «اصبغ بن نباته» مى خوانیم: شخصى از «اميرالمؤمنين » (علیه السلام) از تفسیر این آیه سؤال کرد، امام فرمود: «منظور و هستند، اینها در آغاز بر بودند، سپس در خود گذاردند، و این بدعت ها آنها را به راه کشانید اما مى کردند انجام مى دهند». [۱] در حدیث دیگرى از علی (علیه السلام) مى خوانیم: پس از ذکر گفتار فوق، فرمود: « نیز چندان از آنها فاصله نداشتند»! [۲] 🔹در حدیث دیگر، مخصوصاً اشاره به (مردان و زنان تارک دنیا) و گروه هاى از مسلمین شده است. [۳] و در بعضى از روایات، به «منکران (علیه السلام)» تفسیر گردیده. که یک ، در گوشه «دیرها» تن به مى دهند، از ازدواج چشم مى پوشند، از لباس و غذاى خوب صرف نظر مى کنند، دیرنشینى را بر همه چیز مقدم مى شمرند، و مى کنند این محرومیت ها سبب قرب آنها به خدا است آیا مصداق «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» نیستند؟ آیا هیچ مذهب و ممکن است بر خلاف قانون و ، اجتماعى را به دعوت کند؟ و این کار را سرچشمه به خدا بداند؟ 🔹همچنین آنها که در آئین خدا گذاردند، را به جاى و (علیه السلام) بنده خدا را به عنوان فرزند خدا، و دیگر از این قبیل را وارد نمودند، به گمان این که دارند خدمتى مى کنند، آیا این گونه افراد از نیستند؟! ، آن جمعیت قشرى بى‌مغز و که بزرگترین گناهان (همچون کشتن علیه السلام و گروهى از مسلمانان راستین و گل هاى سرسبد اسلام) را موجب به خدا مى دانستند، و حتى بهشت را در انحصار خود فرض مى کردند آیا از نبودند؟! خلاصه آیه آن چنان مفهوم وسیعى دارد که اقوام زیادى را در گذشته، حال و آینده در برمى گیرد. پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر «نور الثقلین»، ج ۳، ص ۳۱۲ [۲] همان مدرک [۳] همان مدرک [۴] تفسیر «نور الثقلین»، ج ۳، ص ۳۱۱ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چ ۲۶، ج ۱۲، ص ۶۰۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در روايات اسلامی چه آثاری برای «کفران نعمت» ذکر شده است؟ 🔸در به طور وسيع و گسترده، از ، زشتى و آن، و از و جالب آن بحث شده است، از جمله: 1⃣ (صلى الله عليه و آله) در حديثى مى فرمايند: «اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً كُفْرانُ النِّعْمَةِ»؛ [۱] ( كه زودتر از همه گناهان دامان انسان را مى گيرد است). 2⃣امام على (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند: «سَبَبُ زَوالِ النِّعَمِ الْكُفْرانُ»؛ [۲] (آنچه باعث مى شود است). 3⃣آن حضرت در حديث ديگرى می فرمايند: «كُفْرُ النِّعْمَةَ مُزيْلُها وَ شُكْرُها مُسْتَديمُها»؛ [۳] ( آن را از بين مى برد، و نعمت سبب آن است). 4⃣ اميرالمومنين (عليه السلام) در حديثى مى فرمايند: «كُفْرانُ النِّعَمِ يُزِلُّ الْقَدَمَ وَ يَسْلُبُ النِّعَمِ»؛ [۴] ( سبب [و به زمين خوردن در زندگى] و موجب مى گردد). 5⃣آن حضرت در حديث ديگری می فرمايند: «آفَةُ النِّعَمَ الْكُفرانُ»؛ [۵] (، است). 6⃣اميرمؤمنان (عليه السلام) می فرمايند: «كافِرُ النِّعمَةِ كافِرُ فَضْلِ اللّهِ»؛ [۶] (، منكر فضل الهى است). 7⃣يكى از مجازات هاى الهى است، و مفهوم آن اين است كه خداوند برای مجازات بعضى از افراد و ، آنان را هاى خود قرار مى دهد هنگامى كه نعمت بر او فوق العاده زياد شد، ناگهان را مى كند تا شديداً احساس و كند. از اين رو امام حسين (عليه السلام) درحديثى مى فرمايند: «اَلاِسْتِدْراجُ مِنَ اللهِ سبحانه لِعَبدِهِ اَنْ يُسْبِغَ عَلَيْه النِّعَمَ وَ يَسْلُبَهُ الشُّكْر»؛ [۷] ( در و خداوندى اين است كه به بنده اش نعمت فراوان مى دهد و توفيق را او سلب مى كند [ناگهان به زمين مى خورد و همه چيز را از دست مى دهد]). 8⃣امام سجّاد (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايد: «اَلذُّنُوبُ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ البَغْىُ عَلَى النّاسِ وَالزَّوالُ عَنِ الْعادَةَ فِى الْخَيْرِ وَاصْطِناعُ الْمَعْرُوفِ، وَكُفْرانُ النِّعَمِ وَ تَرْكُ الشُّكْرِ»؛ [۸] ( كه را تغيير مى دهد، بر مردم و تغيير دادن عادت در امور خير و و ترك شكر است). 9⃣اميرمؤمنان امام على (عليه السلام) در حديث ديگرى مى فرمايند: «كُفْرُ النِّعْمَةِ لُؤْمٌ وَ صُحْبَةُ الاَحمق شُؤْمٌ»؛ [۹] ( نشانه پستى است و دوستى با احمق سبب سر افكندگى است). 🔟اين بحث را با حديثى از امام صادق (عليه السلام) در بيان جنود و (لشكر عقل ونادانى) پايان مى دهيم، امام (عليه السلام) به اصحاب شان دستور مى دهند، و لشكريانش را بشناسند، و از و لشگريانش نيز باخبر باشند و هنگامى كه بعضى از ياران توضيحات بيشترى مى خواهند (عليه السلام) مى فرمايد: خداوند براى هفتاد و پنج لشكر قرار داده كه ضد آنها، است، و در ضمن اين هفتاد و پنج لشكر كه در صدر كلام امام (عليه السلام) واقع شده مى فرمايد: «وَالشُّكْرُ وَ ضِدُّهُ الْكُفْرانُ»؛ [۱۰] (يكى از لشكريان است و ضد آن است). 💠تعبيراتى كه در روايات دهگانه بالا آمده به خوبى نشان مى دهد كه تا چه اندازه اين خطرناك است و تا چه حد آن در فردى و اجتماعى نمايان است و چگونه را از اوج نعمت بر مى كشاند، را سلب مى كند و مايه دورى از خدا و نزديكى به است. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ دوم، ج ‏۶۶، ص ۷۰؛ [۲] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، چ دوم‏، ص ۳۹۵، قصار ۸؛ [۳] همان، ص ۵۳۸، قصار ۱۰؛ [۴] همان، قصار ۲۰؛ [۵] همان، ص ۲۷۸، قصار ۳؛ [۶] ص ۵۳۹، قصار ۳۶؛ [۷] بحارالأنوار، همان، ج ‏۷۵، ص ۱۱۷، باب ۲۰؛ [۸] همان، ج ‏۷۰، ص ۳۷۵، باب ۱۳۸؛ [۹] غرر الحكم و درر الكلم‏، ص ۵۳۸، قصار ۲۱؛ [۱۰] بحارالأنوار، همان، ج ‏۱، ص ۱۱۰، باب ۴ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن أبیطالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ اول‏، ج ۳، ص ۷۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پاسخ امام علی (علیه السلام) برای ديدن خدايی كه ديده نمى شود چه بود؟ 🔹از روايات مختلف در شرح حال (ع) استفاده میشود كه حضرت بارها میفرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»؛ (هر را كه میخواهید از من كنيد پيش از آنكه از ميان شما بروم) و به اين ترتيب خود را براى به هر - چه مربوط به و چه مردم باشد - بيان میفرمود؛ حتى بعد از آنكه ضربه هولناك بر فرق مباركش وارد شد در ملاقاتى كه با توده هاى مردم در بستر شهادتش داشت، همين جمله را تكرار فرمود!! 🔹از جمله مواردى كه حضرت اين جمله را بيان فرمود هنگامى بود كه بر كرسى خلافت ظاهرى نشست و براى مردم خطبه اى خواند و در ضمن آن خطبه، جمله «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را تكرار فرمود و بر اين معنا تأكيد كرد كه مخصوصاً از تمام و زمان و شأن نزول و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن با خبرم. در اين هنگام، «ذعلب يمانى» كه مردى شجاع و فصيح بود برخاست و سؤال كرد: ای آیا را دیده ای؟ و (عليه السلام) با زيبايى تمام به پاسخ او پرداخت؛ «أَفَاَعْبُدُ مَا لَا أَرَى؟» [۱] (آيا ممكن است كسى را كه نمى بينم كنم؟!). 🔹به اين معنا كه ، فرع بر است و درجاتى دارد كه بالاترين درجه آن است و حضرت در اين سخن به خود نظر دارد كه آن را همراه با مشاهده می‌شمرد. ذعلب در فكر فرو رفت كه منظور حضرت در اينجا كدام مشاهده است؟ آيا مشاهده حسّى است كه قائلان به جسميت خداوند (مجسّمه) عقيده دارند؟ يا مشاهده و میباشد كه چيزى برتر از مشاهده عقلى است؟ لذا بلافاصله سؤال كرد: «وَ كَيْفَ تَرَاهُ؟» (چگونه خدا را مى بينى؟) 🔹 (ع) در پاسخ او سخنى گفت و پرده از روى برداشت و همه حتى ذعلب را تحت قرار داد تا آنجا كه ذعلب در پايان اين سخن، مدهوش شد و بوى گلش چنانش مست كرد كه دامنش از دست برفت. حضرت چنين فرمود: «فقال: لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونَ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ، وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ( هرگز او را آشكارا نبيند، اما با نیروی ، وى را درك میكند). منظور از حقايق ايمان، و است. 🔹براى توضيح اين سخن بايد به اين نكته توجّه كرد كه مشاهده بر سه گونه است: 1⃣ كه با چشم صورت میگیرد. 2⃣ كه انسان از طريق به آن میرسد و حقايقى را همچون آفتاب با چشم دل مى بيند؛ آنگونه ـ كه به گفته مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» ـ كسانى مانند مشاهده كردند؛ از افتادن يك سيب از درخت به روى زمين، را كه هرگز با چشم سر ديده نمیشود مشاهده كرد و به آن پى برد. 3⃣ و درون كه يك نوع است؛ اما نه استدلالى. انسان با واقعيت موجود را مى بيند و آن را باور میكند، بى آنكه احتياج به استدلالى داشته باشد و اين درك و ديدى است كه تا انسان به آن نرسد فهم آن مشكل است. اين موضوع، نمونه هاى فراوانى در و دارد. 🔹درباره (ع) میخوانیم: خداوند و زمين را به او نشان داد: «وَ كَذَلِكَ نُرِى إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ». [۲] درباره (ع) میخوانيم: هنگامى كه برادران (ع)، پيراهن وى را در مصر از او گرفتند و حركت كردند، يعقوب (ع) گفت: «إِنِّى لاَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ» [۳] (من را احساس میكنم). 🔹در تاريخ اسلام آمده كه: « (ص) به هنگام حفر خندق، قبل از شروع جنگ احزاب، زمانى كه كلنگ را بر سنگى كه مانع پيشرفت كار خندق شده بود در سه نوبت فرو كوفت و جرقه هایى پريد، فرمود: من كاخ كسرى و قصر قيصر و قصرهاى صنعا در يمن را ديدم كه به روى اصحاب من گشوده میشود ». [۴] (ع) بارها در از خبر میدهد و در بعضى موارد میفرماید: «فلان گروه را مى بينم كه چنين و چنان خواهند كرد». 🔹حتى بعضى از به چنين كشف و شهودى نايل میشدند. داستان جوان پاكدلى كه صبحگاهان در صف جماعت پيامبر اكرم(ص) بود معروف است كه مى گفت: «هم اكنون بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در جهنم مى بينم!» و (ص) او را تصديق كرد و فرمود: اين «جوان، بنده اى است كه خداوند، قلبش را به روشن كرده است». [۵] و موارد ديگر كه شرح آن در خور كتاب مستقلى درباره كشف و شهود است و همگى دلالت بر اين میكند كه غير از مشاهده حسّى و عقلى، نوع ديگرى از شهود وجود دارد كه برتر از اينهاست. [۶] منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن عاقبت «ظلم» و بیدادگری و همکاری با ظالمان چیست؟ 🔹در آيات بسيارى از ، و بيدادگران به آتش سوزانِ تهديد شده اند، و تعبيراتى كه درباره آنها وارد شده درباره كمتر گروهى ديده مى شود. اين، نشان مى دهد كه تا چه حدّ، براى ترك و ستم اهميت قائل است. 🔹در «آيه ۲۹ سوره كهف» در شديدترين تهديدات مى فرمايد: «اِنّا اَعْتَدْنَا لِلظّالِمِينَ نَاراً اَحَاطَ بِهِمْ سُرادِقُهَا و اِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفِقاً» (ما براى آماده كرده ايم كه آنها را از هر سو كرده، و اگر تشنه شوند و تقاضاى آب كنند آبى براى آنها مى آورند همچون كه صورتها را بريان مى كند! چه نوشيدنى بدى! و چه بد محل اجتماعى؟!). 🔹در تعبير كوبنده ديگرى در «آيه ۱۵ سوره جنّ» مى خوانيم: «وَ اَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛ (اما ، هيزمِ آتشِ دوزخند!). اين تعبير نشان مى دهد كه از زبانه مى كشد، و همان گونه كه در اين عالم آتش سوزانى بر بودند، در آنجا كه عالَم تجسّم اعمال است وجودشان يك پارچه آتش مى شود و تعبيرى از اين گوياتر و رساتر درباره و ظالم وجود ندارد. [۱] 🔹نه تنها و ستم، را به دوزخ - آن كانون قهر و غضب الهى - مى فرستند؛ بلكه به فرموده (در آيه ۱۱۳ سوره هود) كسانى كه بر آنها تكيه كنند، و يا جزء و آنان باشند نيز مشمول خواهند بود؛ مى فرمايد: «وَ لَا تَرْكَنُوا اِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِياءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ» (تكيه بر نكنيد كه شما را فرا مى گيرد و جز خدا ولىّ و سرپرستى نخواهيد داشت و از سوى هيچ كس يارى نمى شويد). 🔹«تركنوا» از ماده «ركون» به گفته ارباب لغت به معناى اعتماد و تمايل به چيزى است كه لازمه آن قوّت و قدرت است؛ زيرا انسان به چيزى اعتماد مى كند كه داراى قوّت است و لذا واژه «ركن» به ستون يا ديوارى كه ساختمان يا اشياء ديگر را سرپا نگه مى دارد اطلاق مى شود. [۲] با توجه به اينكه آيه فوق هم از نظر عنوانِ ، مطلق است و هم از نظر تعبير به «ركون» شامل هرگونه وابستگى و اعتماد به هر و مى شود و مى فرمايد: سرانجام همه آنها، گرفتارى در چنگال است؛ بلكه در اين نيز غالباً نتيجه اى جز و ناكامى نمى گيرند؛ زيرا هنگامى كه قوى شد بر آنها نيز رحم نمى كند. 🔹به هر حال جايى كه تكيه بر آنها اين گونه مايه بدبختى است، مسلماً كمك كردن به آنها و و ستمگران به طريق اولى، انسان را به مى كشاند و به همين دليل با صراحت تعاون و همكارى بر هرگونه و را ممنوع شمرده و (در آيه ۲ سوره مائده)مى فرمايد: «وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ». در نيز و مجازات براى كسانى كه به نحوى از انحاء، را تقويت كنند، و حتى قلم يا دواتى براى نوشتن يك حكم ظالمانه در اختيارشان بگذارند بيان شده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] شبيه همين معنا در سوره هاى سبأ، آيه ۴۲؛ سوره زخرف، آيه ۶۵؛ سوره آل عمران، آيه ۱۵۱؛ سوره ابراهيم، آيه ۲۲؛ سوره مريم، آيه ۷۲؛ سوره اعراف، آيه ۴۱؛ سوره انبياء، آيه ۲۹ و سوره شورى، آيه ۴۵ نيز آمده است. [۲] المصباح المنير فی غريب الشرح الكبير للرافعی، المقری الفيومی، موسسه دار الهجرة، قم‏، بی تا، چ۲، ج ‏۲، ص ۲۳۷ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر،، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۶، ص ۲۸۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آيا اهميت «تعليم و تعلم»، منحصر به علوم دينی است؟ (بخش اول) 🔸ممكن است بعضى چنين تصوّر كنند که اين همه تأكيدات كه درباره فراگرفتن و و نشر علوم و دانش ها در آيات «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى» آمده است تنها ناظر به «علوم دينى» است، و آنچه را در «بحث حكومت اسلامى» و گسترش همه علوم مورد توجّه است، شامل نمى شود؛ ولى اين اشتباه بزرگى است، زيرا هم از و هم از اهميّت و و تربيت به طور مطلق استفاده مى شود. شواهد اين معنى فراوان است از جمله در ، موارد زير به چشم مى خورد: 1⃣در داستان (عليه السلام) مسأله بيان شده كه اشاره به علم و آگاهى بر تمام موجودات است نه اينكه در علوم دينى منحصر باشد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاءَ كُلَّهَا». [۱] 2⃣در «سوره الرّحمن» به از سوى خداوند پرداخته، و آن را به عنوان يك در آغاز سوره اى كه مجموعه بزرگترين نعمت ها در آن ذكر شده است معرّفى مى كند «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ». [۲] 3⃣در «سوره يوسف» به علم و از حوادث آينده ـ كه گاه مى تواند در سرنوشت ملّتى همچون ملّت مصر اثر بگذارد ـ اشاره كرده، و از قول يوسف نقل مى كند: «ذلِكُمَا مِمّا عَلَّمَنِى رَبِّى». [۳] 4⃣باز در همين سوره به مسأله تدبير امر يك كشور و آگاهى بر مديريّت بيت المال اشاره كرده، و از قول (عليه السلام) خطاب به مى گويد: «اِجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الاَرْضِ اِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ» [۴] (مرا اين سرزمين [مصر] بگمار كه من نگاه دارنده و آگاهم [و مديريّت آن را به خوبى مى دانم]). 5⃣باز قرآن در زمینه داستان و ، هنگامى كه دليل انتخاب طالوت را از سوى پيغمبر آن زمان (اشموئيل) بيان مى كند، مى گويد: «اِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» [۵] (خداوند او را بر شما برگزيده است، و و قدرت جسمانى او را وسعت بخشيده). بديهى است امتياز بر ساير بنى اسرائيل تنها در معارف الهى نبود، بلكه و در امور نظامى و سياسى كه در نهاد اين جوان هوشيار و مدبّر وجود داشت، نيز مورد توجّه و استدلال بوده است. 6⃣در داستان داود (عليه السلام) نيز تعليم «صَنعَةَ لَبُوسٍ»؛ () را يكى از افتخارات بزرگ او مى شمرد بلكه «لبوس» به گفته طبرسى در مجمع البيان هر گونه اسلحه دفاعى و تهاجمى را شامل مى شود و منحصر به زره نيست [۶] و مى فرمايد: «وَ عَلّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأسِكُمْ». [۷] 7⃣در «سوره كهف» در داستان و ، از و دانش هايى سخن مى گويد كه از سوى خضر (عليه السلام) به موسى (عليه السلام) آموخته شد و هيچ كدام از آنها از علوم و معارف دينى به معنى خاص نبود، بلكه از علومى بود كه جامعه انسانى را طبق اداره مى كند، مى فرمايد: «فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً» [۸] (در آنجا [موسى و دوست همسفرش يوشع] بنده اى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود، به او تعليم داده بوديم). و سپس در آيات بعد سه نمونه از اين علوم را مشروحاً بيان مى كند كه هيچ كدام از علوم و معارف دينى نيست، بلكه همه آنها مربوط به تدبير است. 8⃣در «سوره نمل» از آگاهى (عليه السلام) نسبت به چگونگى سخن به ميان آورده، و آن را به عنوان يكى از افتخارات سليمان كه به آن مباهات مى كرد ذكر مى كند: «وَ قالَ يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» [۹] (گفت: اى مردم به ما تعليم داده شده است). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره بقره، آيه ۳۱؛ [۲] سوره الرّحمن، آيه ۴؛ [۳] سوره يوسف، آيه ۳۷؛ [۴] همان، آيه ۵۵؛ [۵] سوره بقره، آيه ۲۴۷؛ [۶] مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چ ۳، ج ‏۷، ص ۹۲، المعنى؛ ولى قرائنى در آيه وجود دارد كه بيشتر اشاره به زره دارد. [۷] سوره انبياء، آيه ۸۰؛ [۸] سوره كهف، آيه ۶۵؛ [۹] سوره نمل، آيه ۱۶ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آيا اهميت «تعليم و تعلم»، منحصر به علوم دينی است؟ (بخش دوم) 🔸ممكن است بعضى چنين تصوّر كنند که اين همه تأكيدات كه درباره فراگرفتن و و نشر علوم و دانش ها در آيات «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى» آمده است تنها ناظر به «علوم دينى» است، و آنچه را در «بحث حكومت اسلامى» و گسترش همه علوم مورد توجّه است، شامل نمى شود؛ ولى اين اشتباه بزرگى است، زيرا هم از و هم از اهميّت و و تربيت به طور مطلق استفاده مى شود. شواهد اين معنى فراوان است از جمله در آيات قرآن، موارد زير به چشم مى خورد: 9⃣در اواخر «سوره كهف» در داستان سخن از او به عنوان يك واقعه مهم به ميان آمده، و حتى جزئياتى از چگونگى تدبير او در امر ساختن يك نيرومند آهنين براى جلوگيرى از هجوم قبايل فاسد و مفسد [يأجوج و مأجوج] را بيان مى كند: «آتُونِى زُبُرَ الْحَدِيدِ حَتّى اِذَا ساوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتّى اِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِى اُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً» [۱] ( را برايم بياوريد [و آنها را روى هم بچينيد] تا هنگامى كه كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت: [در اطراف آن آتش بيفروزيد] و در آن بدميد [آنها دميدند] تا را سرخ و گداخته كرده، گفت اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم). اين موهبت نيز به علم و اشاره مى كند. 🔟در «سوره لقمان» نيز در آياتى كه شرح وصاياى به فرزندش مى باشد به يك سلسله دستورات برخورد مى كنيم كه جنبه و و دارد كه رعايت آنها براى همگان در زندگى مهم و كارساز است؛ از جمله اينكه به پسرش دستور مى دهد: «نسبت به مردم بى اعتنايى و نكن، بر زمين راه نرو، در اعتدال را رعايت كن، ، فرياد نكش و و شكيبايى و در كارها داشته باش». [۲] اين در حالى است كه خداوند مقام را به خاطر برخوردارى از موهبت و و دانش، بزرگ داشته است، تا آنجا كه سخن او را در كنار سخن خويش قرار داده است! 1⃣1⃣در «سوره سبأ» در شرح حال (عليه السلام)، سخن از برنامه هاى گسترده و به ميان آمده است، كه زير نظر سليمان (عليه السلام)، انجام مى دادند: «يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِيَاتٍ» [۳] (آنها هر چه مى خواست [و دستور مى داد] برايش درست مى كردند ، ، همانند حوض و ديگ هاى ثابت!) و در آيه قبل از آن، به دستيابى (عليه السلام) به اشاره كرده، و مى فرمايد: «وَ اَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ» [۴] (ما چشمه هاى [مذاب] را براى او روان ساختيم). 2⃣1⃣در «سوره بقره» درباره (عليه السلام)، مى فرمايد: «وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشَاءُ» [۵] ( را كشت و خداوند و و را به او بخشيد و از آنچه مى خواست به او تعليم داد). روشن است و در اينجا دانشى است كه براى تدبير و لازم است؛ و اگر معنى وسيع ترى نيز داشته باشد، اين بخش از علوم مربوط به و نظام حكومت را قطعاً شامل مى شود. 💠از مجموع اشاراتى كه در آيات فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن وارد شده به خوبى مى توان استفاده كرد كه: بر خلاف پندار كسانى كه تصوّر مى كنند، تنها به علوم دين و معارف الهيّه اهميّت داده و سخنى از علوم ديگر به ميان نياورده است، براى اين بخش از اهميّت فوق العاده اى قائل است، و آن را از مى شمرد، و را تشويق به فراگيرى هر گونه و نافع در زندگى و مى نمايد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره كهف، آيه ۹۶ [۲] سوره لقمان، آيات ۱۷ تا ۱۹ [۳] سوره سبأ، آيه ۱۳ [۴] همان، آيه ۱۲ [۵] سوره بقره، آيه ۲۵۱ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آيا اهميت «تعليم و تعلم»، منحصر به علوم دينی است؟ (بخش سوم) 🔸ممكن است بعضى چنين تصوّر كنند که اين همه تأكيدات كه درباره فراگرفتن و و نشر علوم و دانش ها در آيات «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى» آمده است تنها ناظر به «علوم دينى» است، و آنچه را در «بحث حكومت اسلامى» و گسترش همه علوم مورد توجّه است، شامل نمى شود؛ ولى اين اشتباه بزرگى است، زيرا هم از و هم از اهميّت و و تربيت به طور مطلق استفاده مى شود. شواهد اين معنى فراوان است از جمله در آيات قرآن، موارد زير به چشم مى خورد: 💠در (به پيروى از آيات قرآن مجيد)، تنها اكتفا به تشويق فراگيرى علوم دينى نشده، بلكه علاوه بر آن هر گونه در زندگى و مورد توجّه قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه به روايات زير توجّه كنيد: 1⃣در حديث معروفى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم كه فرمودند: «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّيْنِ فَاِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» [۱] ( را فرا گيريد هر چند در كشور چين باشد؛ زيرا تحصيل بر هر واجب است). بايد توجّه داشت كه مملكت چين در آن زمان دورترين كشور جهان شناخته مى شد؛ بنابراين منظور اين است كه به سراغ برويد هر چند در دورافتاده ترين كشورهاى دنيا باشد. بديهى است كه در آن روز در چين يافت مى شد معارف قرآنى و دينى نبود؛ چرا كه جاى آنها [معارف قرآنى و دينى] مراكز وحى بود؛ بلكه منظور هاى مفيد است. 2⃣در حديث ديگرى از (عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤمِنِ فَاطْلُبُوهَا وَ لَوْ عِنْدَ الْمُشْرِكِ» [۲] (، گمشده است، پس آن را طلب كنيد هر چند نزد باشد). روشن است، آنچه نزد يافت مى شود، معارف توحيدى و علوم الهى نيست، بلكه ديگرى است كه در زندگى به كار مى آيد، و گاه نزد آنان است. اين گونه احاديث شعار معروف «علم، وطن ندارد» را تداعى مى كند و تأكيد مى نمايد كه و گمشده مؤمنان است، هر جا و نزد هر كس بيابند، آن را فرا مى گيرند. چنانچه در حديث ديگرى آمده است «كَلِمَةُ الْحِكْمَةِ ضَالَّةُ الْمُؤمِنِ فَحَيثُ وَجَدَهَا فَهُوَ اَحَقُّ بِهَا» [۳] (، گمشده است، هر جا آن را بيابد به آن سزاوارتر است). 3⃣در حديث ديگر از همان حضرت آمده است: «اَلْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: اَلْفِقْهُ لِلاَدْيَانِ وَ الطِّبُ لِلاَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ» [۴] ( بر سه گونه است: آگاهى نسبت به ، و براى بدن ها، و [ادبيات] براى زبان). در اين حديث سه شاخه مهم از علوم الهى و بشرى مطرح شده است؛ علوم دينى و علم پزشكى و كه در واقع است. 4⃣در حديث ديگرى از (عليه السلام) آمده است: «اَلْعُلُومُ اَرْبَعَةٌ: اَلْفِقْهُ لِلاَدْيَانِ وَ الطِّبُ لِلاَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ، وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الاَزْمَانِ» [۵] ( چهار بخش است: فقه براى دين، پزشكى براى بدن، نحو [ادبيّات] براى زبان، ستاره شناسى براى شناخت اوقات). ... پی نوشت‌ها [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ۲، ج ۱، ص ۱۸۰، ب ۱؛ [۲] بحار الأنوار، همان، ج ۷۵، ص ۳۴، تتمة باب ۱۵؛ [۳] بحار الأنوار، همان، ج ‏۲، ص ۹۹، باب ۱۴؛ [۴] بحار الأنوار، همان، ج ‏۷۵، ص ۴۵، باب ۱۶؛ [۵] بحار الأنوار، همان، ج ‏۱، ص ۲۱۸، باب ۶ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آيا اهميت «تعليم و تعلم»، منحصر به علوم دينی است؟ (بخش چهارم و پایانی) 🔸ممكن است بعضى چنين تصوّر كنند که اين همه تأكيدات كه درباره فراگرفتن و و نشر علوم و دانش ها در آيات «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى» آمده است تنها ناظر به «علوم دينى» است، و آنچه را در «بحث حكومت اسلامى» و گسترش همه علوم مورد توجّه است، شامل نمى شود؛ ولى اين اشتباه بزرگى است، زيرا هم از و هم از اهميّت و و تربيت به طور مطلق استفاده مى شود. شواهد اين معنى فراوان است از جمله در آيات قرآن، موارد زير به چشم مى خورد: 5⃣در حديث ديگرى از (عليه السلام) مى خوانيم: «وَ كَذلِكَ اَعْطَى [اَلاِنْسَانَ] عِلْمَ مَا فِيهِ صَلَاحُ دُنْيَاهُ كَالزِّرَاعَةِ وَ الغِرَاسِ وَ اسْتِخْرَاجِ الاَرَضِينَ، وَ اقْتِنَاءِ الاَغْنَامِ وَ الاَنْعَامِ وَ اسْتِنْبَاطِ المِيَاهِ، وَ مَعْرِفَةِ الْعَقَاقِيرِ الَّتِى يُسْتَشْفَى بِهَا مِنْ ضُرُوبِ الاَسْقَامِ، و الْمَعَادِنِ الَّتِى يُسْتَخْرَجُ مِنْهَا اَنْوَاعُ الْجَوَاهِرِ، وَ رُكُوبِ السُّفُنِ وَ الْغَوْصِ فِى الْبَحْرِ ... وَ التَّصَرُّفِ فِى الصِّنَاعَاتِ وَ وُجُوهِ الْمَتَاجِرِ وَ الْمَكَاسِبِ» [۱] 🔹(امام صادق (عليه السلام) مطابق اين روايت ضمن بر شمردن و دانش هاى مفيدى كه خداوند به لطف و كرمش بر انسان ارزانى داشته، مى فرمايد: همچنين به او علومى بخشيده كه او در آن است، مانند: كشاورزى، باغدارى، استخراج زمين [۲] دامدارى و استخراج آبها از زمين، شناخت گياهان دارويى كه براى انواع بيمارى ها مفيد است و شناخت معادنى كه از آنها انواع جواهر استخراج مى شود، و سوار شدن بر كشتى ها و غواصّى در درياها... و تصرّف در انواع صنايع و انواع تجارت ها و كسب ها). به اين ترتيب امام (عليه السلام) تمام اين را از شمرده و انسانها را به ، و آن تشويق فرموده است. 6⃣در حديثى از (صلى الله عليه وآله) ضمن بيان حقوق فرزندان بر پدران آمده است: «وَ يُعَلِّمَهُ كِتابَ اللهِ وَ يُطَهِّرَهُ وَ يُعَلِّمَهُ السِّبَاحَةِ» [۳] (از حقوق فرزندان بر پدر اين است كه را به او كند، و او را از و پاك سازد، و فن را به او بياموزد). از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه حتّى تعليم از نظر قانونگذار دور نمانده، و تعليم آن را به فرزندان توصيه كرده است. 7⃣در حديثى ديگر از (عليه السلام) مى خوانيم: «وَ بَعْدَ عِلْمِ الْقُرآنِ مَا يَكُونُ اَشْرَفَ مِنْ عِلْمِ النُّجُومِ وِ هُوَ عِلْمُ الاَنْبِيَاءِ وَ الاَوْصِيَاءِ وَ وَرَثَةِ الاَنْبِيَاءِ الَّذِينَ قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: «وَ عَلَامَاتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» [۴] (بعد از علم قرآن، علمى شريف تر از و ستاره شناسى نيست و آن علم انبياء و اوصياء و وارثان آنها است، همانها كه خداوند متعال در حقّ آنها فرموده: خداوند علاماتى قرار داد و به وسيله ستارگان هدايت مى شوند). 💠از مجموع و فوق و نيز روايات ديگرى كه شرح همه آنها به طول مى انجامد به خوبى استفاده مى شود كه چگونه يك نيرومند را پايه گذارى كرد؛ و به همين دليل با گذشت دو سه قرن اين نهال برومند رشد و نمو كرد و شاخ و برگ آن سراسر را زير پوشش خود قرار داد، و چنان به ثمر نشست كه در مدّت كوتاهى كتاب هاى فراوان در علمى اعم از معارف ، ، ، ، ، ، و غير آنها تأليف و تصنيف شد؛ كه بخشى از آن به صورت ترجمه، و بخش ديگرى به صورت تحقيقات جديد دانشمندان اسلام، در رشته هاى مختلف علمى انتشار يافت. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار احیاء التراث العربی، ج ‏۳، ص ۸۳، باب ۴ [۲] با توجّه به اينكه استخراج معادن در عبارات بعد آمده، بعيد نيست كه منظور از استخراج زمين ها، آماده كردن زمين های موات براى كشاورزى بوده باشد. [۳] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، چ۱، ج ‏۲۱، ص ۴۸۱، باب ۸۶ [۴] بحار الأنوار، همان، ج ‏۴۸، ص ۱۴۶، باب ۶؛ سوره نحل، آيه ۱۱۶ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️با وجود اینکه وسعت و تنگی رزق و روزی دست خداست پس کار و کوشش انسان چه فایده ای خواهد داشت؟ 🔹از بسيارى از آيات و «مقدّر بودن روزى» و در منابع مختلف استفاده مى شود كه وسعت و فراخى روزى يا تنگى و ضيق آن، به اراده و نسبت داده شده است، تا بندگان خود را . به تعبير ديگر: به هر كس آنچه بوده است داده و براى هر كس آنچه مايه صلاح حالش بوده مقرّر فرموده. اين تعبيرات سؤالات متعدّدى بر مى انگيزد. نخست اينكه: اگر چنين است پس و كوشش، براى رزق و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ 🔹ديگر اينكه: اين گونه برداشت ها سبب ركود فعّاليت هاى اجتماعى و عقب ماندگى جامعه مى گردد؛ جامعه اى كه بايد پر نشاط و پر اميد به فعّاليت هاى گسترده بپردازد و در ميدان رقابت از جوامع غير مسلمان عقب نماند. «قرآن مجيد» مى فرمايد: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» [۱] (ما و [روزى] آنها را در در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم). 🔹ولى پاسخ اين سؤال ها در آمده است كه هرگاه كنار هم چيده شود، ديگر ابهامى باقى نمى ماند. از يك سو، در «نهج البلاغه» و كلمات (علیه السلام) میخوانیم: «إِنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتاكَ» [۲] ( بر دو گونه است: قسمتى از آن، تو بايد به بروى، و قسمتى از آن، او به دنبال تو مى آيد به گونه اى كه اگر به سراغش نروى به خواهد آمد). 🔹واقعيت نيز چنين است كه قسمت مهمّى از چيزى است كه انسان بايد در راه آن تلاش و كند و تمام هوش و و خود را به كار گيرد و بدون اينها هرگز به آن نخواهد رسيد؛ ولى بخش ديگرى از روزی ها، است كه به سراغ انسان مى آيد و به او نشان مى دهد كه اگر چه تلاش و كوشش يك اصل مهم است، امّا منحصر به آن نيست و در همه حال بايد به او دل بست و همه چيز را از او دانست. 🔹در روايت ديگرى مى خوانيم: از جمله كه مستجاب نمى شود، دعاى انسان سالمى است كه در خانه نشسته و دست از و كوشش برداشته و عرضه مى دارد: خدايا به من روزى ده! [فرشتگان الهى] به او مى گويند: اين دعاى تو مستجاب نيست، برخيز و تلاش كن. (عليه السلام) مى فرمايد: «أَرْبَعٌ لاَيُسْتَجَابُ لَهُمْ دُعَاءٌ: الرَّجُلِ جَالِسٌ فِي بَيْتِهِ، يَقُولُ: يَا رَبِّ ارْزُقْنِي! فَيَقُولُ لَهُ: أَلَمْ آمُرْكَ بِالطَّلَبِ». [۳] 🔹از سوى ديگر، در بسيارى از موارد هماهنگ با است، يعنى خداوند مقدّر كرده آنها كه و كوشش مى كنند سهم بيشترى داشته باشند، و آنها كه سُست و سهم كمتر. اين هماهنگىِ تقدير و تدبير، پاسخ روشنى به كسانى مى دهد كه به بهانه از سرباز مى زنند و تن به مى دهند. از سوى سوم، بى شك استعداد جسمانى و فكرى همه يكسان نيست و افراد بشر از نظر هوش و استعداد و مديريّت اقتصادى و توان جسمى براى كار كردن بسيار تفاوت دارند و همين، سرچشمه تفاوت بهره هاى آنها در اين قسمت مى شود؛ 🔹آن كس كه اين تفاوت ها را كرده، طبعاً تفاوت هاى روزى را نيز مقدّر فرموده است و انتظار يكسان بودن همه انسانها از نظر روح و جسم، انتظار بسيار بى جايى است؛ مانند انتظار مساوى بودن همه اعضاى بدن و تمام استخوان ها و عضلات؛ چرا كه در مجموعه بدن، هر عضوى مأموريتى دارد و توان او به اندازه مأموريت اوست و مجموعه نيز، همانند يك بدن است با تفاوت ها در جهات مختلف و طبعاً با تفاوت در . نتيجه اينكه: آنچه در و درباره آمده، مى تواند اشاره اى به تمام آنچه در سه نكته بالا گفتيم بوده باشد و اين چيزى بر خلاف عدالت نيست؛ بلكه عين و است. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره زخرف، آيه ۳۲ [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۴۰۴، (نامه ۳۱) [۳] الکافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏۱۴۰۷ق، چ ۴، ج ‏۲، ص ۵۱۱ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۴، ص ۱۷۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«زهد» در روايات اسلامی چگونه معرفی شده است؟ 🔹گاه تصوّر مى شود مفهوم آن است كه انسان به كلّى را ترك گويد و همچون راهبان در گوشه اى بخزد و از جامعه دورى گزيند؛ در حالى كه اين معنا با هرگز نمى سازد و در ، شديداً از آن نهى شده است. بنابراين، مفهوم ديگرى دارد و آن و دلدادگى و عشق بى قرار نسبت به و عدم اسارت در چنگال زرق و برق آن است و اين همان سرمايه عظيمى است كه اگر فاقد آن باشد، آلوده انواع مى گردد، و گاه و ايمان خود را بر سر متاع دنيا مى نهد. 🔹در روايات متعددی به توجه ويژه ای شده است. از جمله: امیرالمؤمنین (عليه السلام) درباره آن مى فرمايد: «إِنَّ مِنْ أَعْوَنِ الأَخْلاَقِ عَلَى الدِّينِ، الزُّهْدَ فِی الدُّنْيَا» [۱] (از مهم ترين اخلاقى كه انسان را بر حفظ دينش يارى مى دهد، در دنياست). (عليه السلام) درباره آن مى فرمايد: «إِذَا تَخَلَّى الْمُوْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا، وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللهِ» [۲] (هنگامى كه از كناره گيرى كند، ترقّى و مى يابد و شيرينى محبّت خدا را مى چشد). 🔹در حديث ديگرى مى خوانيم كه: (عليه السلام) جابر بن عبدالله را ديد كه آه مى كشد! فرمود: «يَا جَابِرُ! عَلَیمَ تَنَفَسُّكَ؟! أَعَلَى الدُّنْيَا؟» (براى چه آه كشيدى؟ بر دنيا؟)، جابر عرض كرد: آرى!. [در اينجا امام (عليه السلام) تحليل جالبى درباره بيان فرموده كه لذّاتش يا در خوردنى است، يا نوشيدنى، يا لباس فاخر، يا لذّت جنسى، يا مركب، يا بوى خوش، يا نغمه ها]. سپس در تشريح آنها فرمود: بهترين غذاها است و آن چيزى جز [شيره گل هاى آميخته با] آب دهان حشره‌ای نيست؛ و شيرين ترين نوشيدنى ها است كه چيزى است كم ارزش كه بر سطح زمين جارى است، 🔹و برترين لباس ها است كه از لعاب كرمى تهيّه مى شود و بهترين لذّات جنسى در زنان است و آن هم در محلّى از بدن او كه آلوده ترين محل هاست و بهترين مركب ها است كه در بسيارى از موارد قاتل انسان است و بهترين بوى خوش، است كه از خون ناف حيوانى [آهوى خُتَن] گرفته مى شود جالب ترين نغمه ها، نغمه كه انسان را به گناه مى كشاند. اى جابر! چيزى كه چنين است، از دست رفتنش جاى تأسف نيست. جابر مى گويد: بعد از شنيدن اين سخن، هرگز زرق و برق به فكر من خطور نكرد!». [۳] پی نوشت: [۱] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۲، ص ۱۲۸ [۲] همان، ص ۱۳۰ [۳] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ ۲، ج ‏۷۵، ص ۱۱، تتمة باب ۱۵ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۴۰۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تجسّم اعمال» در روایات اسلامی چگونه مطرح و بازتاب داده شده است؟ (بخش اول) 🔸در اعم از احاديثى كه از طرف شيعه يا اهل سنت رسيده است مسئله بازتاب گسترده اى دارد، به گونه اى كه مرحوم شيخ بهائى در يكى از سخنانش مى گويد: «تَجَسُّمُ الأعْمالِ فى النَّشْأَةِ الاُخْرَوِيَّةِ قَدْ وَرَدَ فى اَحادِيثَ مُتَكَثِّرَة مِنْ طُرُقِ الْمُخالِفِ وَ الْمُؤالِفِ» [۱] ( در جهان ديگر در احاديث زيادى از طرق موافقين و مخالفين نقل شده است). در اينجا از ميان آنها به احاديث زير قناعت مى كنيم: 1⃣در حديثى از (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «قيس بن عاصم» [صحابى مشهور] مى گويد با جماعتى از «بنى تميم» خدمت (صلی الله علیه و آله) رسيدم. عرض كردم: اى پيامبر خدا! ما را موعظه كن، موعظه اى كه از آن بهره مند شويم؛ زيرا ما جمعيتى هستيم كه از بيابان ها عبور مى كنيم [و دور از شهر زندگى داريم] (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّ قَيْسُ! اِنَّ مَعَ الْعِزّ ذُلّاً وَ اِنَّ مَعَ الْحَيَاةِ مَوْتاً وَ اِنَّ مَعَ الدُّنْيَا آخِرَةً، فَاِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً و اِنَّ لِكُلِّ اَجَلٍ كِتاباً وَ اِنَّهُ لَابُدَّ لَكَ يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ اَنْتَ مَيِّتٌ، فَاِنْ كانَ كَريماً اَكْرَمَكَ وَ اِنْ كانَ لَئِيماً اَسْلَمَكَ، ثُمَّ لَا يُحْشَرُ اِلَّا مَعَكَ وَ لَا تُحْشَرُ اِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْئَلُ اِلَّا عَنْهُ، فَلَا تَجْعَلْهُ اِلَّا صَالِحاً، فَاِنَّهُ اِنْ صَلُحَ آنَسْتَ بِهِ وَ اِنْ فَسَدَ لَا تَسْتَوْحِشْ اِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُكَ»؛ 🔹(اى قيس [همراه] با ، است و با ، و با ، و هر چيزى دارد و هر اجلى كتابى، اى قيس! تو خواهى داشت كه با تو مى شود؛ در حالى كه او است و تو با او دفن مى شوى در حالى كه تو ، اگر او باشد تو را گرامى مى دارد، و اگر باشد تو را [بدبختى] مى كند. او فقط با تو مى شود، تو نيز فقط با او و تنها از او مى شوى، پس آن را قرار ده؛ چرا كه اگر باشد موجب تو است و اگر باشد مايه تو است و او است!). 🔹جالب اينكه در ذيل اين روايت آمده است كه: «قيس بن عاصم عرضه داشت: يا ! دوست دارم اين كلام در قالب اشعارى ريخته شود تا به آن در برابر كسانى كه نزد ما هستند مفتخر باشم و آن را ذخيره كنم، (صلى الله عليه وآله) دستور داد حسان بن ثابت را حاضر كنند؛ ولى مردى بنام صلصال بن صلصال در خدمت حضرت حاضر بود، عرض كرد: اى رسول خدا! ابياتى به نظرم رسيده گمان مى كنم موافق مقصود قيس باشد، فرمود: بخوان! 🔹او اشعارى خواند كه بعضى از آن چنين است: «تَجَنَّبْ خَليطاً مِنْ مَقالِكَ اِنَّما قَرينُ الْفَتى فى الْقَبْرِ ما كانَ يَفْعَلُ؛ وَ لَنْ يَصْحَبَ الْاِنْسانَ مِنْ قَبْلِ مَوْتِهِ وَ مِنْ بَعْدِهِ اِلَّا الذَّى كانَ يَعْمَلُ!» (از بپرهيز كه همنشين انسان در ، اوست. و هيچ چيز قبل از مرگ و بعد از مرگ با انسان مصاحبت نمى كند مگر او). [۲] 2⃣در حديث ديگرى از ابو بصير از امام باقر يا امام صادق (عليهم السلام) آمده است: «هنگامى كه مى ميرد همراه او در شش صورت وارد مى شود كه يك صورت از همه زيباتر است... صورتى در طرف راست، صورتى در طرف چپ، صورتى در پيش رو، ديگرى در پشت سر، ديگرى در پائين پا و آن صورتى كه از همه زيباتر است او قرار مى گيرد، و هرگاه عذابى از سمت راست آيد صورت سمت راست مانع مى شود و همچنين از پنج جهت ديگر. 🔹صورتى كه از همه زيباتر است خطاب به بقيه كرده مى گويد: شما كيستيد؟ خدا جزاى خيرتان دهد، صورت طرف راست مى گويد: من و آن كه دست چپ است مى گويد من و آن كه پيش رو است مى گويد: و آنكه پشت سر است مى گويد: و عمره ام و آنكه پايين پاست مى گويد: من هستم كه نسبت به برادرانت كردى سپس آنها به آن صورت زيبا مى گويند: تو كيستى كه از همه زيباترى ... مى گويد: «اَنَا الْوَلَايَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله)» [۳] (من ولايت آل محمّدم!)». ... منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۶، ص ۱۰۴ @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تجسّم اعمال» در روایات اسلامی چگونه مطرح و بازتاب داده شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در اعم از احاديثى كه از طرف شيعه يا اهل سنت رسيده است مسئله بازتاب گسترده اى دارد، به گونه اى كه مرحوم شيخ بهائى در يكى از سخنانش مى گويد: «تَجَسُّمُ الأعْمالِ فى النَّشْأَةِ الاُخْرَوِيَّةِ قَدْ وَرَدَ فى اَحادِيثَ مُتَكَثِّرَة مِنْ طُرُقِ الْمُخالِفِ وَ الْمُؤالِفِ» [۱] ( در جهان ديگر در احاديث زيادى از طرق موافقين و مخالفين نقل شده است). در اينجا از ميان آنها به احاديث زير قناعت مى كنيم: 3⃣در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: جبرئيل به من گفت: «يا مُحَمَّدُ! عِشْ ما شِئْتَ فَاِنّكَ مَيِّتّ ... وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنّكَ مُلَاقِيهِ» [۱] (اى محمد! هرچه مى خواهى زندگی كن، ولى سرانجام بدرود حيات خواهى گفت... و هر مى خواهى انجام بده كه سرانجام، آن را ملاقات خواهى كرد). 4⃣باز در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اِنّ الْمُؤْمِنَ اِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ فَيَقُولُ لَهُ مَا اَنْتَ؟ فَوَ الله اِنِّي لَاَرَاكَ اِمْرَأَ صِدْقٍ، فَيَقُوُلُ لَهُ اَنَا عَمَلُكَ فَيَكُونُ لَهُ نُوراً وَ قَائِداً اِلَى الْجَنَّةِ...» [۲] (هنگامى كه از قبرش [در قيامت] خارج مى شود او در صورت زيبايى در برابر او ظاهر مى شود و مى گويد: تو كيستى كه به خدا سوگند من تو را شخص صادقى مى بينم؟ او در جوابش مى گويد: من توام و او براى نور و روشنايى و راهنما به سوى است...). 5⃣و بالاخره در حديثى از (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اِذا وُضِعَ الْمَيِّتُ فِي قَبْرِهِ مُثِّلَ لَهُ شَخْصٌ وَ قالَ لَهُ يَا هَذَا كُنَّا ثَلَاثَةً، كانَ رِزْقُكَ فَانْقَطَعَ بِاِنْقِطَاعِ اَجَلِكَ وَ كانَ اَهْلُكَ فَخَلَّفُوكَ وَ انْصَرَفُوا عَنْكَ وَ كُنْتُ عَمَلُكَ فَبَقَيْتُ مَعَكَ، اَمَا اِنِّي كُنْتُ اَهْوَنُ الثَّلَاثَةِ عَلَيْكَ!» [۳] (هنگامى كه در قبر گذارده مى شود، شخصى در برابر او نمايان مى گردد و به او مى گويد: اى انسان! ما سه چيز بوديم: يكى رزق تو بود كه با پايان عمرت قطع شد و ديگرى خانواده ات بودند كه تو را گذاشتند و رفتند و من توام كه با تو مانده ام؛ ولى من از هر سه براى تو كم ارزش تر بودم). 🔹احاديث در اين زمينه بسيار است از جمله «احاديث معراج» كه (صلى الله عليه و آله) از كنار و مى گذرد و هر گروهى از را به و كيفرى شبيه خود گرفتار ديد، و نيز اعمال را مشاهده كرد كه سبب پيدايش مرافق تازه اى در مى شود. اخبارى كه درباره وارد شده و تجسّم آن را به صورت پاره كه غيبت کننده آن را تناول مى كند بيان مى دارد شاهد ديگرى بر اين مدّعاست. 🔹از مجموع روايات گذشته به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه در صورت هاى مناسبى در عالم و ، مى گردد، حتّى تعبير «اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ اَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً اِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً» [۴] (كسانى كه را از روى ظلم و ستم مى خورند، فقط در شكم خود داخل مى كنند) نشان مى دهد كه در عالَم دنيا نيز از نوعى تجسّم برخوردار است، به طورى كه در باطن به شكل است، هر چند كسانى كه چشم واقع بين ندارند آن را نمى بينند. دليلى ندارد كه همه روايات را بر معناى مجازى و كنايى حمل كنيم و همه را تأويل و توجيه نماييم، با اينكه عمل به ظواهر آنها بى مانع است و مشكلى ايجاد نمى كند. پی نوشت‌ها؛ [۱] كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، متقي هندی، مؤسسة الرسالة، چ ۵، ج ۱۵، ص ۵۴۶؛ [۲] همان، ج ۱۴، ص ۳۶۶؛ [۳] الکافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۳، ص ۲۴۰؛ [۴] سوره نساء، آیه ۱۰ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۶، ص ۱۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel