eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
428 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش اول) 💠عصمت انبیای الهی و منطقی نبودن انتساب «استغفار» به آنها 🔹در آیاتی را می بینیم که حکایت از این دارد که همچون حضرات ، و (علیهم السلام) از خداوند متعال طلب میکنند. علاوه بر آن در آیه ای از سوره نصر از (ص) خواسته میشود که: «پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه». [۱] با توجه به اینکه انسانهای معمولی و غیرمعصوم فقط وقتی میکنند که مرتکب شده باشند، ممکن است این سؤال پدید آید که مگر نیز همچون انسانهای معمولی - نعوذبالله - مرتکب گناهی میشوند که بخاطر آن از درگاه الهی کنند؟ در پاسخ این سؤال باید تک تک آیاتی را که در این بحث مورد مناقشه قرار میگیرند، به صورت جداگانه بررسی کرد. 1⃣استغفار حضرت داوود (ع) و ماجراهای مربوط به آن 🔹در قرآن کریم در «آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره ص» و در گزارش بخشی از داستان (علیه السلام) می خوانیم: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ - إِذْ دَخَلُوا عَلى‏ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‏ بَعْضُنا عَلى‏ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‏ سَواءِ الصِّراطِ - إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّني‏ فِی الْخِطابِ - قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‏ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ - فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ». 🔹ترجمه آیه: (آيا داستان هنگامى كه از محراب [داوود] بالا رفتند به تو رسيده است؟! - در آن هنگام كه [بى مقدمه] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد. گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى كرده، اكنون در ميان ما به حق كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن - اين برادر من است و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم، امّا او اصرار میكند كه: اين يكى را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است!» - [داوود] گفت: «مسلّماً او با درخواست يک ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده و بسيارى از شريكان [و دوستان] به يكديگر ستم ميكنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، امّا عدّه آنان كم است!». (ع) دانست كه مااو را [با اين ماجرا] ، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد - ما اين عمل را بر او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامی والا و سرانجامى نيكوست) 🔹با توجه به قرائن موجود در اين آيات و روايات اسلامى كه در تفسير اين آيات آمده، (علیه السلام) اطلاعات و مهارت فراوانى در امر داشت و خدا مى خواست او را كند، لذا چنين شرایط‌ غيرعادى‌ای (وارد شدن بر (ع) از طريق غيرمعمول از بالاى محراب) براى او پيش آورد. او گرفتار دستپاچگى و عجله شد و پيش از آنكه از طرف مقابل توضيحى بخواهد داورى كرد، هرچند بود. گرچه او به زودى متوجه لغزش خود شد و پيش از گذشتن وقت جبران نمود، ولى هرچه بود كارى از او سر زد كه شايسته مقام والاى نبوت نبود، لذا از اين استغفار كرد و خداوند هم او را مشمول عفو و بخشش قرار داد. 🔹یکی از شواهدصحت چنین تفسیری «آیه ۲۶ همین سوره ص» است که در آن می خوانیم: «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَق» (اى ! ما تو را و (نماينده خود) در زمين قرار داديم پس درميان مردم بحق داورى كن). اين تعبير نشان میدهد كه لغزش (ع) در طرز قضاوت و داورى بوده است. به اين ترتيب در آيات فوق چيزى كه مخالف شأن و مقام اين پيامبر بزرگ باشد وجود ندارد. [۲] ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱]سوره نصر،آیه۳: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ». [۲]تفسیرنمونه،مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، چ۱، ج ۱۹، ص۲۵۰ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش دوم) 💠چرایی استغفار سلیمان (عليه السلام) 🔹در موردی دیگر و در سوره «ص» و راجع به (علیه السلام) می خوانیم: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ - قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ هَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»؛ [۱] (ما را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم، سپس او به درگاه خداوند توبه كرد - گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد كه تو بسيار بخشنده ‏اى). 🔹باید توجه داشت که اين آيات درباره يكى از هايى است كه خدا درباره (عليه السلام) كرد آزمايشى كه با همراه بود و به دنبال آن سليمان نبی (علیه السلام) به درگاه خدا روى آورد و از اين «ترک اولى» توبه كرد. فشرده بودن محتواى اين آيات به گروهى از خيال پردازان افسانه باف مجالى داده است كه داستان هاى بى اساس و موهومى را در اينجا بسازند و امورى را به اين پيامبر بزرگ نسبت دهند كه يا مخالف اساس نبوت است، يا منافى مقام عصمت، و يا اصولا منافات با منطق عقل و خرد دارد. 🔹به هر حال و محدثان در اين زمينه اخبار و تفسيرهايى نقل كرده اند كه از همه موجه تر و روشن تر اين است كه بگوییم: (علیه السلام) آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصيبش شود كه در اداره كشور و مخصوصا جهاد با دشمن به او كمک كنند. او داراى همسران متعدد بود. با خود گفت: از آن زنان فرزندان متعددی نصیبم می گردند و به هدف هاى من كم می كنند. 🔹اما چون در اينجا غفلت كرد و «ان شاء الله» - جمله اى را كه بيانگر اتكاى انسان به خدا در همه حال است - را نگفت در آن زمان هيچ فرزندى از همسرانش تولد نيافت، جز فرزندى ناقص الخلقه همچون جسدى بى روح كه آن را آوردند و بر كرسى او افكندند! سخت در فكر فرو رفت و ناراحت شد كه چرا يک لحظه از خدا [۲] غفلت كرده و بر نيروى خودش تكيه كرده است، پس توبه كرد و به درگاه خدا بازگشت. البته تفاسیر دیگری نیز راجع به این آیه از سوی برخی از مفسرین بیان شده است که هیچ کدام خالی از مناقشه و اشکال نیست و موجه تر از همه شان همین تفسیر شرح داده شده در بالاست. [۳] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره ص، آیات ۳۴ و ۳۵ [۲]تفسیرنمونه،مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، ۱۳۷۴ش، چ۱، ج ۱۹، ص ۲۸۱ [۳] همان منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«خنده» اولياء خداوند و انبياء چگونه است؟ 🔹 (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: « اگر بخندد، صدای خنده او بلند نمى شود». اين خصلت، نشانه دارنده آن است. ، خنده بزرگان است، حتى بعضى موقع خنديدن دندان هايشان آشكار نمى شود. آنها كه اعتقاد به مبدأ و معاد دارند و از عاقبت اعمال خود باخبرند، محزون‌اند و اين حزن مانع از خنده نامعقول آنها است و در حد و معاشرت و خوشرویی، می زنند، آنها كه نه اعتقادى دارند و نه به عاقبت خود مى انديشند، از حزن در قلب آنها خبرى نيست و از اين روى فكر مى كنند در آسايش هستند در حالى كه توهّمى بيش نيست! 🔹 (صلى الله عليه و آله) هيچ وقت صدای خنده‌اش بلند نمى شد و تنها مى كردند. و گويا همه (علیهم السلام) چنين بوده اند. در جريان [داستان] (علیه السلام) با مورچه در قرآن آمده كه حضرت سليمان (علیه السلام) خنده اى كردند: «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّنْ قَوْلِهَا» [۱] و اين ، نشانه وقار و توجه آنها به عالم ديگر بود. 🔹روزى (صلی الله علیه و آله) از كنار عده اى از جوان هاى انصار عبور كردند و آنها با يكديگر گرم صحبت بودند و صداى و خنده هايشان بلند بود. حضرت [به آنها] فرمودند: «اى گروهى كه چنين مى كنيد، چه كسى از شما آرزويش فريبش داده و بواسطه اين آرزو در عمل كوتاهى كرده [اين چنين شخصى] بايد از آنچه در قبرها است و آنچه در آنها مى گذرد آگاهى و اطلاع يابد و از حشر و نشر گيرد. ياد كنيد را كه نابود كننده لذات است». [۲] در جاى ديگر فرمودند: «لَو تَعلَمُونَ مَا اَعلَمُ لَضَحِكتُمْ قَلِيلًا وَ ليَبكُوا كَثِيراً»؛ [۳] (اگر مى دانستيد آنچه را كه من مى دانم كم‌ مى‌ خنديديد و بسيار می‌ گريستيد). 🔹 (صلی الله علیه و آله) به جبرئيل فرمودند: «چرا را هرگز خندان نديده ام؟ گفت: «مَا ضَحِكَ مِيكَائِيلُ مُنْذُ خُلِقَتِ النَّارُ»؛ [۴] (ميكائيل از وقتى خلق شده نخنديد)». امام باقر (عليه السلام) مى فرمايند: « (علیه السلام) به [فرزندش] (علیه السلام) فرمود: «يَا بُنَىّ اِيّاكَ وَ كَثرَةَ الضِّحكِ فَاِنّ كَثرَةَ الضِّحكِ تَترُك العَبدَ حَقِيراً يَومَ القِيَامَةِ»؛ [۵] (اى فرزندم بپرهيز از ، زيرا زيادى خنده، بنده را در روز قيامت حقير مى كند). 🔹آرى از بپرهيزيد كه از است؛ «اَلقَهقَهَةُ مِنَ الشَّيطَانَ» [۶] و حتى در روايت از (عليه السلام) آمده كه هرگاه زديد بعد از آن بگوئيد: «اَللّهُمَّ لَا تَمقُتنِى»؛ [۷] (خدايا مرا مورد غضب خود قرار مده)؛ و اين روايت به خوبى نشان مى دهد كه ، انسان را در معرض رحمان قرار مى دهد. پس هرگاه خواستيد خنده كنيد، نمائيد كه بهترين خنده، است؛ «خَيْرُ الضِّحْكِ اَلتَّبَسُّمُ». [۸] و همين، است. [۹] 🔹نه فقط در حال شنيدنِ گفتارى خنده آور تبسّم كنيد، بلكه در همه حال را بر چهره خود آشكار كنيد، خصوصاً در برخوردها و سخن گفتن ها. در روايت است كه (صلی الله علیه و آله) وقتى سخن مى فرمود مى كرد [۱۰] و نيز در روايت است: «مَنْ تَبَسُّمَ فى وَجهِ اَخِيهِ كانَتْ لَهُ حَسَنَةٌ». (كسى كه در برابر صورت برادرش باشد براى او حسنه است). در روايت آمده: «وقتی (صلى الله عليه و آله) خندان مى شدند، چشم هاى مباركش تنگ مى شد و همه خنده او بود...». [۱۲] پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره نمل، آيه۱۹؛ [۲] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ۲، ج ۷۳، ص۵۹، باب۱۰۶؛ [۳] التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، چ۱، ص۲۳۸، باب۳۴؛ [۴] بحار الأنوار، همان، ج۵۶، ص۲۶۰، باب۲۴؛ [۵] همان، ج ۱۴، ص۳۵، باب۳؛ [۶] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ص۶۶۴؛ [۷] الكافی، همان؛ [۸] غررالحكم و درر الكلم‏، دار الكتاب الإسلامی، چ۲، ص۳۵۵، حکمت۱۸؛ [۹] بحار الأنوار، همان، ج۷۵، ص۲۵۰، باب۲۳؛ [۱۰] همان، ج۱۶، ص۲۹۸، باب۱۰؛ [۱۱] کافی، همان، ص۲۰۶؛ [۱۲] عيون أخبار الرضا(ع)، ابن بابويه، نشر جهان‏، چ۱، ج۱، ص۳۱۷ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۵۷۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️این سخن به چه معناست که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از ظهور مانند حضرت داوود و حضرت سلیمان (عليهم السلام) «قضاوت» مى كند؟ 🔹درباره اين مسئله كه (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بعد از ظهور مانند و (عليهم السلام) مى كند، حديثى را مرحوم كلينى به سندش از (عليه السلام) نقل كرده كه خطاب به ابوعبيده فرمود: « ... يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّهُ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله) حَكَمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بَيِّنَةً» [۱] ( ... اى اباعبيده هر گاه كه (صلى الله عليه و آله) قيام كند، به حكم و (عليهم السلام) حكم خواهد كرد و لذا از دليل و شاهد سؤال نمى كند). 🔹نعمانى از ابان بن تغلب نقل كرده كه: «گفت: من با (عليه السلام) در مسجد كوفه بوديم كه او دست مرا گرفته بود و فرمود: اى ابان زود است كه خداوند را در اين مسجد شما حاضر كند ... آن گاه به منادى امر مى كند كه ندا دهد: اين (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه به حكم و (عليهم السلام) خواهد نمود كه در قضاوتش از «بينه» سؤال نمى كند ...». [۲] در پاسخ بايد گفت: 1⃣ظاهر روايات آن است كه (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بعد از ظهور به «علم خود» در هر واقعه اى مى كند نه به «بينه»، بر خلاف آنچه كه امامان سابق بر او انجام مى دادند. شيخ مفيد (ره) در كتاب «المسائل» مى گويد: « (عليه السلام) مى تواند به «علم خود» حكم كند، همان طورى كه به ظاهر شهادت ها نيز مى تواند چنين كند، و هر گاه شهادت را باطل ببيند بر علم خود خواهد كرد ...». [۳] 🔹علامه مجلسى (ره) در «مرآة العقول» مى گويد: «و اين اختلاف در (عليهم السلام) از قبيل نسخ نيست تا كسى اشكال كند كه بعد از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نسخى نيست؛ بلكه یا به اعتبار در برخى موارد است، و يا به جهت اختلاف اوضاع و احوال در زمان‌ها است...». [۴] 2⃣از آنجا كه وظيفه (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بعد از ظهور پر كردن زمين از و است، لذا طبيعى است كه به واقع حكم نمايد تا اينكه به صاحبان اصلى‌اش باز گردد و مقتضاى آن اين است كه حضرت به كه از جانب خدا به او شده حكم نمايد و اين همان «حكم داوود» (عليه السلام) است. 3⃣ به علمش بدون اتكا بر بينه و قسم، نه تنها مورد اتفاق علماى شيعه است، بلكه برخى از علماى اهل سنت نيز آن را جايز شمرده اند. ابن قدامه مى گويد: «... از احمد بنابر نقلى شنيده شده كه حكم حاكم به علمش جايز است و اين قول ابويوسف و ابوثور و رأى دوم شافعى و اختيار مزنى است؛ زيرا (صلى الله عليه و آله) در موردى كه ذكر مى كند بدون بينه و اقرار و تنها با به گفتار مدعى حكم صادر كرد». آن گاه مى گويد: «حاكم كه به قول دو گواه حكم مى كند به جهت غلبه بر ظن اوست، پس در مورد علم و قطع، اولى جواز حكم است و ديگر اينكه حاكم مى تواند در تعديل و جرح شهود به علم خود عمل كند، پس در ثبوت حق به طريق اولى مى تواند به علم خود حكم نمايد». [۵] 🔹نتيجه اينكه: هيچ استبعادى ندارد كه (عجل الله تعالى فرجه) در قضايا به علمى كه از «جانب خداوند» به او شده حكم نمايد. پی نوشت‌ها؛ [۱] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۱، ص ۳۹۷. [۲] الغيبة (للنعمانی)، نشر صدوق‏، چ ۱، ص ۳۱۳، باب ۲۰. [۳] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ ۲، ج ‏۲۶، ص ۱۷۷، باب ۱۲. [۴] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، دار الكتب الإسلامية، چ ۲، ج ‏۴، ص ۳۰۱، ح ۲. [۵] المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيبانی، ابن قدامة المقدسی، چ ۱، ج ۱۱، ص ۴۰۱ 📕موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۹۰ش، چ ۷، ص ۶۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آيا اهميت «تعليم و تعلم»، منحصر به علوم دينی است؟ (بخش دوم) 🔸ممكن است بعضى چنين تصوّر كنند که اين همه تأكيدات كه درباره فراگرفتن و و نشر علوم و دانش ها در آيات «قرآن مجيد» و «روايات اسلامى» آمده است تنها ناظر به «علوم دينى» است، و آنچه را در «بحث حكومت اسلامى» و گسترش همه علوم مورد توجّه است، شامل نمى شود؛ ولى اين اشتباه بزرگى است، زيرا هم از آيات قرآن و هم از روايات اسلامى اهميّت و و به طور مطلق استفاده مى شود. شواهد اين معنى فراوان است از جمله در ، موارد زير به چشم مى خورد: 9⃣در اواخر «سوره كهف» در داستان سخن از او به عنوان يك واقعه مهم به ميان آمده، و حتى جزئياتى از چگونگى تدبير او در امر ساختن يك سد نيرومند آهنين براى جلوگيرى از هجوم قبايل فاسد و مفسد [يأجوج و مأجوج] را بيان مى كند: «آتُونِى زُبُرَ الْحَدِيدِ حَتّى اِذَا ساوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتّى اِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِى اُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً». [۱] ( را برايم بياوريد [و آنها را روى هم بچينيد] تا هنگامى كه كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت: [در اطراف آن آتش بيفروزيد] و در آن بدميد [آنها دميدند] تا را سرخ و گداخته كرده، گفت اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم). اين موهبت نيز به علم و اشاره مى كند. 🔟در «سوره لقمان» نيز در آياتى كه شرح وصاياى به فرزندش مى باشد به يك سلسله دستورات برخورد مى كنيم كه جنبه و و دارد كه رعايت آنها براى همگان در زندگى مهم و كارساز است؛ از جمله اينكه به پسرش دستور مى دهد: «نسبت به مردم بى اعتنايى و ترشرويى نكن، مغرورانه بر زمين راه نرو، در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، بلند سخن‌ نگو، فرياد نكش و صبر و شكيبايى و استقامت در كارها داشته باش». [۲] اين در حالى است كه خداوند مقام را به خاطر برخوردارى از موهبت و و ، بزرگ داشته است، تا آنجا كه سخن او را در كنار سخن خويش قرار داده است! 1⃣1⃣در «سوره سبأ» در شرح حال (عليه السلام)، سخن از برنامه هاى گسترده و به ميان آمده است، كه زير نظر سليمان (عليه السلام)، انجام مى دادند: «يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِيَاتٍ». [۳] (آنها هر چه مى خواست [و دستور مى داد] برايش درست مى كردند معبدها، تمثال‌ها، ظروف‌ بزرگ‌ غذا همانند حوض و ديگ هاى ثابت!). و در آيه قبل از آن، به دستيابى (عليه السلام) به «دانش‌ ذوب‌ فلزّات» اشاره كرده، و مى فرمايد: «وَ اَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ». [۴] (ما چشمه هاى [مذاب] را براى او روان ساختيم). 2⃣1⃣در «سوره بقره» درباره زمامدارى (عليه السلام)، مى فرمايد: «وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشَاءُ». [۵] ( [جوان مؤمن نیرومندی که در سپاه طالوت بود] را كشت و خداوند و و را به او بخشيد و از آنچه مى خواست به او تعليم داد). روشن است علم و حكمت در اينجا دانشى است كه براى تدبير و لازم است؛ و اگر معنى وسيع ترى نيز داشته باشد، اين بخش از علوم مربوط به كشوردارى و نظام حكومت را قطعاً شامل مى شود. 💠از مجموع اشاراتى كه در آيات فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن وارد شده به خوبى مى توان استفاده كرد كه: بر خلاف پندار كسانى كه تصوّر مى كنند، تنها به علوم دين و معارف الهيّه اهميّت داده و سخنى از به ميان نياورده است، براى اين بخش از علوم اهميّت فوق العاده اى قائل است، و آن را از «مواهب‌ بزرگ‌ الهيّه» مى شمرد، و را تشويق به فراگيرى هر گونه «علم مفيد و نافع» در زندگى مادّى و معنوى مى نمايد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره كهف، آيه ۹۶ [۲] سوره لقمان، آيات ۱۷ تا ۱۹ [۳] سوره سبأ، آيه ۱۳ [۴] همان، آيه ۱۲ [۵] سوره بقره، آيه ۲۵۱ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۵۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel