eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅از ویژگیهای اخلاقی (عج): 🔷 از آن رو كه وارث همه و اولياى گران قدر الهى است، مجموعه اى كامل از صفات كمال و جمال را دارا است. او تجلّى بخش اخلاق عظيم پيامبر و خصوصيات شگفت و مكارم و فضايل والاى و فرزندان معصوم اوست. اشاره به برخى از اين ويژگى ها مى توانند مقدمه اى آگاهى بخش براى تبعيّت از او باشد. ⭕️دانش گسترده امام: 💠امیرالمومنین (ع) درباره او میفرمایند: «او دانشمندترينِ شماست». 💠 (ع) میفرمایند: دانايى به كتاب خداى عزّوجل و او در قلب (عج) ما مى رويد همچنانكه گياهان به بهترين شكل از زمين مى رويند. پس هر كس او را ديد بگويد: سلام بر شما اى رحمت و و اى گنجينه علم و جایگاه . 📕منتخب الاثر، ص ۳۰۹
🔷در اين آيات آمده است: «قد صدقت الرّءيا انا کذلک نجزي المحسنين انّ هذا لهو البلاء المبين و فديناه بذبح عظيم؛[۲] او را ندا داديم که اي #ابراهيم، رؤياي خود را حقيقت بخشيدي و ما #نيکوکاران را چنين پاداش مي دهيم راستي که اين همان #آزمايش آشکار بود و او را در ازاي #قرباني بزرگي باز رهانيديم». براي اين که برنامه ابراهيم ـ عليه السلام ـ ناتمام نماند #خداوند قومي بزرگ فرستاد تا قرباني کند و سنتي براي آيندگان در مراسم #حج و سرزمين منا از خود بگذارد. 🔷از آن چه بيان شد معلوم مي شود که ريشه قرباني کردن از زمان آدم ابوالبشر بوده و #پيامبران بعد از او نيز اين کار را انجام مي داده اند. اما زماني که #پيامبر_اکرم (ص) به پيامبري مبعوث گرديد اين سنت پيامبران به آئين خرافاتي و غلط آميخته شده بود. شيوه مردم در زمان #جاهليت چنان بود که پس از ذبح يا نحر، #کعبه را به خون قرباني مي آلودند و قسمتي از گوشت آن را بر خانه کعبه مي آويختند تا خداوند آن را قبول کند.[۳] 🔷اما #اسلام حرمت خاصي براي قرباني قرار داد که به آن در اين آيه اشاره شده است: «لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ القائد؛[۴] #شعائر خدا را #حلال مشماريد و نيز چهار ماه #حرام را حلال مشماريد و نيز کشتن و خوردن قرباني هاي بي نشان مردم و قرباني هاي نشان دار آنان را حلال ندانيد». 👇👇👇
✨💎✨💎✨💎✨💎✨ 💎✨ ✨ 🔺 ✅آشنايي اجمالي با 🔷امروزه با توجه به اينكه مباحثي پراكنده در مورد ، در قالب شبهات و ايرادات در جرايد طرح شده است ممكن است ولايت فقيه را دچار سؤال و ترديد نمايد و افكار عمومي را به آن سو جهت دهد. لذا با توجه به و خاص لازم است در باب ضرورت ولايت فقيه و اثبات ادله آن و مباني نظري و پيشينه ولايت فقيه و همينطور جايگاه مردم و مناسبات آن با ولايت فقيه و ... مطالبي را جهت آشنايي اجمالي با ولايت فقيه به اختصار بيان نمائيم. ⭕️الف ـ كليات: 💠ضرورت تشكيل 🔷از مهمترين ادلّه‌اي كه مي‌توان در مورد ضرورت و لزوم تشكيل بيان كرد عبارتند از: 1⃣ ـ اعم از آن‌چه مربوط به مسائل مالي يا سياسي و حقوقي و غيره است ـ نسخ نشده و تا قيامت، برقرار و استوار است و اجراي اين احكام، بدون تأسيس حكومت امكان پذير نيست. 2⃣برقراري و ، از اسلامي است. همچنان كه اختلال و ناامني در جامعه اسلامي، مبغوض و ناپسند است. بديهي است كه تحقق بخشيدن به اين امر نيز بدون امكان پذير نيست. 3⃣حفظ مرزهاي ، از تجاوز و تهاجم متجاوزان، و است و اين امر از نيازهاي ضروري است و نيل به اين هدف و عملي ساختن آن بدون داشتن و امكان ندارد. 4⃣با توجه به مقدمات ياد شده، وجود ـ در عصر غيبت ـ يك و است.[۱] 💠ضرورت و اهميت بحث 🔷با توجه به اهدافي كه در آسماني و فرستادن موجود است و با توجه به اين‌كه و ، براي كسب قدرت اجتماعي و تشكيل تلاش مي‌كردند تا بتوانند را بهتر اجرا كنند، با توجه به اين كه راه پيامبران و خطّ امامان، مي‌بايست پس از خودشان هم ادامه داشته باشد و با در نظر گرفتن اين كه ، مخصوص زمان پيامبر و امامان يا مردم آن دوره نبود، و بالاخره با توجه به اين كه در دوران ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ هم اين راه و برنامه بايد ادامه پيدا كند، شكّي باقي نمي‌ماند كه در نيز بايد تشكيل شود تا در اجرا شود. 🔷براي اثبات اين مسئله اصلاً نيازي به نيست. خودِ نشان مي‌دهد كه براي پياده شدن اين ، بايد و و باشد و بدون آن نمي‌شود. از همين روي؛ (ره) معتقد بودند كه: « ، از موضوعاتي است كه تصوّر آن‌ها موجب تصديق مي‌شود و چندان به برهان احتياج ندارد. به اين معنا كه هر كس عقايد و را حتي اجمالاً دريافته باشد، چون به « » برسد و آن را به تصوّر آورد، بي درنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضروري و بديهي خواهد شناخت ... .»[۲] [۱] . امام خميني، كتاب البيع، ج ۲، ص ۴۶۱ [۲] . مقدمة كتاب «ولايت فقيه». ∆نویسنده: علي اکبر عالميان - مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه @tabyinchannel
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫 🌷 ✅ چیست؟ شرع، عقل، دین، و یا دل؟ 🔷منبع اولیه ایمان، انسان است؛ یعنی چون انسان دارای عقل است، مکلف به ایمان می‌باشد. امام علی (ع) در این زمینه می‌فرمایند: 🔺جبرئیل بر حضرت آدم نازل شد و گفت: ای آدم به من دستور داده شده است سه چیز را بر تو عرضه کنم. تو فقط یکی از آنها را انتخاب کن و دو تای دیگر را رها کن. آدم گفت: آن سه چیز کدام است؟ 🔺جبرئیل گفت: عقل و حیاء و دین. آدم گفت من عقل را انتخاب می‌کنم. جبرئیل به حیاء و دین گفت: شما بروید. ولی آن‌ دو به جبرئیل گفتند: به ما دستور داده شده هر جا که عقل بود، همان جا باشیم. جبرئیل گفت: به آنچه که دستور دارید عمل کنید. سپس عروج کرد.[۱] 🔷البته چون با کردار خود، پرده‌هایی به دور عقل می‌کشد خدای متعال را با و فرستاده تا آنچه در لابلای حجابهای عقل مدفون شده (دفائن عقول) را زنده و بیدار کنند؛ خداوند پیامبران را فرستاد کرد تا آنچه در عقل‌ها نهفته شده را بیدار کند. [۲] |پی نوشت [۱]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ۱، ص ۱۹۱ [۲]. سید رضی، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص ۴۳ |منبع: وبسایت اسلام کوئست @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فلسفه عدم وجود در میان پیامبران الهی 💠حضرت ‌الله جوادی‌ آملی پیرامون این سوال که "چرا در ، وجود ندارد" این چنین پاسخ داده اند: 🔷این طور نیست که فقط یک زن معصومه داشته باشیم، آن هم وجود زهرای مرضیه (س) باشد. ما دلیلی بر عدم عصمت بعضی از زن‌های دیگر نظیر زینب کبری (س) و حضرت فاطمه معصومه (س) نداریم. اینکه ۱۲۴ هزار پیامبر همه هستند، برای این است که و ، دارد و و جسمی به گونه‌ای است که است. 🔷از طرف دیگر پشتوانه نبوت و رسالت، مقام ولایت است. در آن است که بشود، و این مقام اختصاصی به یا ندارد. نظیر آسیه (س)، حضرت مریم (س)، حضرت فاطمه زهرا (س)، حضرت زینب کبری (س) و حضرت معصومه (س) در عالم بوده‌اند و این‌ها هرکدام با حفظ مرتبه و درجه خاص خود می‌توانند به رسیده باشند. 🔷 و است، اینکه نشده است، برای این است که باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد، در جنگ و صلح را به عهده بگیرد. این کار اجرایی برای است. این‌ چنین نیست که اگر همه از جنس بودند، معنایش این است که کمال معنوی مخصوص مرد است، بلکه مربوط به ولایت است و در بین و تفاوتی نیست، زن و مرد هر دو می‌توانند بشوند. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ويژگی های دين و شريعت خاتم (بخش دوم) 💠با دقت و تتبع در آثار بزرگان ميتوان در مجموع شش ويژگی را برای استقصا كرد و برشمرد: 3⃣جاودانگی معجزه و تحريف ناپذيری كتاب آسمانی آن؛ نياز به معجزه‌ای هميشگی و ماندگار دارد تا همواره «برهانی» آشكار باشد بر حقانيت آن. به همين دليل معجزه دين آخرين از جنس كتاب انتخاب شده است. [۱] اين امر همچنين غير از اين كه سبب جاودانگی و عدم وقوع تحريف در اين كتاب آسمانی ميشود، مجال آن را نيز فراهم می‌آورد كه با پيشرفت علمی بشر، به تدريج، زوايای ديگرى از اعجاز آن آشكار گردد. [۲]. 4⃣«كامل و جامع بودن»؛ آيين اسلام در مقايسه با شرايع پيشين از دو جهت كاملتر است: (۱) 🔷الف) «از نظر سطح تعليمات»: تعاليم خود را متناسب با ، فهم و آگاهی مخاطبان خود به آنان عرضه ميكرده‌اند؛ به همين دليل هماهنگ با رشد آگاهی و تكامل جامعه بشرى، سطح تعاليم آنان نيز ارتقاء يافته است. به عنوان مثال، كه زيربنايی‌ترين اصل اعتقادی دينی است، درجات و مراتب مختلف دارد. آنچه يك انسان عامی به عنوان خدای يگانه در ذهن خود مجسم ميكند، با آنچه در قلب يك عارف تجلی ميكند، يكی نيست. عرفا نيز در يك درجه نيستند. «اگر ابوذر از آنچه در قلب سلمان ميگذشت آگاهی ميداشت، (بر او گمان شرك می‌برد و) او را می‌كشت» [۳]؛ از اين رو است كه در روايات اسلامى وارد شده: «خداوند چون ميدانست در آخرالزمان افراد متعمق و ژرف‌انديش خواهند آمد، {سوره} قل هو الله احد و آيات نخستين سوره حديد تا آنجا كه ميفرمايد: و هو عليم بذات الصدور را نازل كرد» [۴]؛ با اين وصف و تصوير از را بايد در ، به خصوص آياتی كه در روايت به آنها اشاره شده است، جستجو كرد. 🔷ب) «از نظر جامعيت و همه جانبه نگری»: طرحی است ، و برای تدبير و تنظيم روابط فردی و اجتماعی، و زندگی مادی و معنوی انسان؛ برخلاف كه برنامه‌ای و و متأثر از شرايط خاص زمانی و مكانى بوده‌اند [۵]؛ مثلاً، شريعت حضرت موسی(ع) زمانی ظهور كرد كه بنی اسرائيل، قومی بودند گرفتار دربند بردگی فرعون و محروم از حقوق انسانی خود. به همين دليل در اين دين بيشتر بر جنبه‌های مادی زندگی، همچون كار و تلاش و جنگ و اصلاح معيشت و احساس شخصيت و مطالبه حقوق فردی و اجتماعی تأكيد شده است؛ در حالى كه در آستانه ظهور حضرت عيسی(ع)، همين قوم از مصائبی چون جنگ، ناامنی، اسارت و تبعيد و حكمرانی پادشاهان ستمكار رنج می‌برد. پيشوايان دينی به زراندوزی و دنياطلبی رو كرده بودند و به جای آنكه در مقابل ظلم و ستم فرمانروايان، از توده مردم حمايت كنند، خود با وضع ماليات باری سنگين بر دوش آنان گذارده بودند. اين امر سبب شد در آيين مسيح(ع) به زهد و بی‌رغبتی به دنيا و رعايت حدود خود و حقوق ديگران و محبت و انسان دوستی توجه خاص شود. [۶] حال آن كه همه اين امتيازها را با هم در می‌آميزد و تعادلی در گرايشهای يك سويه يهود و مسيحيت پديد می‌آورد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] ر.ش به: جعفر سبحانی، الهيات، ج ۲، ص ۲۲۲ و ۲۲۳ و مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان بينی اسلامى، ص ۱۷۹ [۲] ر.ش به: مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان بينی اسلامى، ص ۱۷۹ [۳] شيخ عباس قمی، سفينة البحار، ذيل ماده «ذر» [ج ۱، ص ۴۸۲] به نقل از: مرتضی مطهری، شش مقاله، ص ۸۲ [۴] پيشين به نقل از: كلينى، اصول كافى، ج ۱، ص ۹۱ [۵] مرتضی مطهری، شش مقاله، صص ۸۲-۸۹ (ختم نبوت) [۶] برای مطالعه در زمينه اوضاع اجتماعی قوم بنی اسرائيل در عصر ظهور دين يهود و مسيح، به كتاب تاريخ جامع اديان، نوشته جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حكمت، صص ۴۹۰ و ۴۹۱، و ۵۵۱ - ۵۴۹ مراجعه شود. نویسنده: مركز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علميه منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ويژگی های دين و شريعت خاتم (بخش سوم) 💠با دقت و تتبع در آثار بزرگان ميتوان در مجموع شش ويژگی را برای استقصا كرد و برشمرد: 4⃣«كامل و جامع بودن»؛ آيين اسلام در مقايسه با شرايع پيشين از دو جهت كاملتر است: 🔷ب) «از نظر جامعيت و همه جانبه نگری»: (۲) در هم به دعا و عبادت و زهد و تقوا و تهذيب نفس و صفای درون و در يك كلمه به روح و معنای زندگی توجه و اهتمام شده است، و هم به مظاهر مختلف زندگی، مانند كار و تحصيل دانش و ازدواج و جهاد و حقوق اجتماعی افراد. از اين رو است كه ، امت واقعی اسلام را توصيف ميكند؛ آنجا كه ميفرمايد: «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا...؛ [بقره، ۱۴۳] و بدين سان شما را قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد...». بدون شك و متعادل، دست پرورده تعاليم وسط و متعادل است. [۱] تكامل و ارتقاء سطح تعاليم پيامبران از نظر كمّی نيز سزاوار طرح است. اگرچه نياز انسان به هدايت وحی در ابعاد گوناگون، اعم از معارف دينی، آداب و شعائر و دستورهای اخلاقی و اجتماعی، نيازى نامحدود و پايان ناپذير نيست [۲]، ولی با اين حال، - چنان كه از آيات قرآن استفاده ميشود - يكباره انجام نشده است، بلكه در طول تاريخ داشته است، به اين معنا كه در مقاطع مختلف به تناسب حال و استعداد امتها (و نه به حسب درجه تمدن)، آن مقدار از دين و شريعت كه در توان آنها بوده، توسط بر ايشان عرضه شده است، تا اينكه در نهايت، در آيين و (ص)، شكل كامل و نهايی خود را يافته است. 🔷آيه «وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ [انعام، ۱۱۵] کلام خدای تو از روی راستی و عدالت رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و داناست»، بنابر تفسير علامه طباطبايى ناظر به همين حقيقت است. [۳] همچنين در حديثى شريف، پيامبر اكرم (ص) بر اين معنا اشاره كرده ميفرمايد: «انّ مَثَلي و مَثَل الانبياء من قبل، كمثل رجل بنی بيتاً، فأحسنه و أجمله، الّا موضع لبنة من زاوية، فجعل الناس يطوفون به و يعجبون له و يقولون: هلّا وضعت هذه اللبنة؟ قال: فأنا اللبنة و انا خاتم النبيين؛ همانا مثل من و مثل انبياء پيشين، همانند مثل كسى است كه خانه‌ای را بنا نهاد و آن را نيكو داشت و زيبا نمود، مگر جای يك آجر از گوشه‌ای را؛ مردم گرد آن می‌چرخيدند و از آن در تعجب بودند و ميگفتند: چرا اين آجر سر جای خود گذاشته نشده است؟! فرمود: من همان آجرم و من ». [۴] از آنچه گفته شد ميتوان به اين نكته راه يافت كه مراد از كامل بودن دين اسلام، است، و نه كمال نسبی [۵]؛ به اين معنا كه مجموعه معارف دينی، دستورهای اخلاقی و احكام فقهی آن از هر گونه نقص و كاستی به دور است، و در مقايسه با ديگر اديان كامل به شمار می‌آيد؛ به عبارتی، آنچه بايد از طريق وحی برای هدايت بشر در اختيار او قرار گيرد، در اين دين فروگذار نشده است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] ر.ش به: مرتضی مطهری، شش مقاله، صص ۸۵-۸۸ [۲] ر.ش به: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضيات زمان، ج ۱، ص ۳۶۵ و ۳۶۶؛ هم او، خاتميت، ص ۷۲ و ۷۳ [۳] ر.ش به: محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج ۷، ص ۳۲۹. همچنين ر.ش به: مرتضی مطهری، شش مقاله، ص ۹۳ و ۹۴ [۴] ر.ش به: جعفر سبحانی، الهيات، ج ۲، ص ۴۷۷؛ هم او، مفاهيم القرآن، ج ۳، ۱۴۲؛ (و مطابق نقل ديگر:) مرتضی مطهری، شش مقاله، ص ۹۴ [۵] ر.ش به: عبدالله جوادی آملی، شريعت در آينه معرفت، ص ۱۹۴ و هم او، ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، ص ۶۳. شايان ذكر است آيت الله جوادی آملی (حفظه الله) جامع بودن دين اسلام را به معناى گسترده‌تر از آنچه در متن آورده شده، تفسير ميكنند. ر.ش به: شريعت در آينه معرفت، ص ۱۶۳ نویسنده: مركز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علميه منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا امتحان به غیبت امام زمان از شدیدترین امتحانات است؟ (بخش اول) 🔹یکی از حکمتها و و پنهان‌ زیستی (عج)، و آزمایش انسانها ـ به‌ خصوص شیعیان ـ است. آنان در این ابتلا و ، باید پایبندی و باور عمیق خود به و نیز میزان و علاقه‌‌ خود را نشان دهند. در غیبت شباهتهایی به پیشین وجود دارد؛ به‌ ویژه آنکه آنها نیز دارای ـ کوتاه مدت یا طولانی ـ بودند. همانطور که با غیبت پیامبران، امت آنان را کرده است، می‌خواهد امت اسلامی را نیز و شاید این برابری طول با غیبت مجموع پیامبران، برای این باشد که میخواهد این امت را با آزمایشهایی سخت‌تر از آزمون آنها، بیازماید. 🔹از روایات مختلف، به دست می‌آید که در ، گرفتار خواهند شد؛ چنانکه نیز دچار آزمونها و ابتلائات مختلفی بودند؛ در قرآن کریم، سوره عنکبوت، آيات ۲و۳ میفرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَ‌کُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُون. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِین» 🔹[ترجمه آیات:] (آیا گمان کرده اند، همین که بگویند: آوردیم، رها میشوند و آنان [به وسیله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد قرار نمیگیرند؟ در حالی که یقیناً کسانی را که پیش از آنان بودند، کرده ایم [پس اینان هم بی تردید آزمایش میشوند]، و بی تردید خدا کسانی را که [در ادعای ایمان] گفته اند میشناسد، و قطعاً را نیز میشناسد). به سبب طولانی شدن ، عده‌ای از مردم دچار تردید، حیرت و می شوند و از باور به ، برمیگردند؟! این آسیبها و عوامل مشکل‌زا در ، عبارت است از: 1⃣حیرت و سرگردانی 🔹 (ع) فرمود: «بدانید که فرزندم خواهد داشت که ، در آن دچار میشوند و آنها که برای ظهورش از پیش خود وقت تعیین می‌کنند، به دروغگویی می‌افتند». [۱] ابن عباس نیز گفته است: «پس از یک و ، ظاهر می‌شود». [۲] 2⃣گمراهی و ضلالت 🔹در دوران پرآشوب ، عده‌ای از مردم از مسیر برگشته، دچار اختلاف و میشوند و از هدایتهای الهی باز می‌مانند. (ص) میفرمود: «تکونُ له غیبة و حیرة تَضِلُّ فیها الامم» [۳] (برای او و برای امت خواهد بود که خیلی‌ها در آن دوران خواهند شد). سدیر میگوید: (ع) فرمود: «...وای بر شما! در [۴] نظر انداختم... و در ولادت ما و غیبت او و طولانی‌ شدن آن و مدت عمر وی، تأمل کردم و دیدم که ، گرفتار و مصیبتها هستند و به‌ جهت طولانی‌ شدن ، در دلهایشان شک و تردید راه می‌یابد و بیشتر آنها از دینشان برمیگردند...». [۵] 3⃣برگشت از اعتقاد به مهدویت 🔹 (ع) از پدران بزرگوارش از (ع) نقل میکند: «در دوران غیبت جز ـ که در جانشان رسوخ کرده و خداوند از آنان بر ما پیمان گرفته و در جانشان ثابت کرده و به دم الهی یاریشان نموده است ـ کسی بر اعتقاد خود، استوار نخواهد ماند». [۶] به همین مضمون از امام عسکری و امام سجاد‌ (ع) نیز روایاتی نقل شده است. [۷] 4⃣قساوت و تیره‌شدن دل‌ها 🔹در روایت است: «به‌ جهت طولانی‌ شدن ، دلها سخت و تیره میشود و جز آنها که خداوند به او را در قلوبشان نشانده و به دم الهی یاریشان کرده است، کسی دیگر بر اعتقاد او باقی نماند». [۹] 5⃣عدم تحمل و برداری 🔹 (ع) نیز فرموده است: «شتاب مردم برای اینکار آنان را هلاک می‌سازد. خداوند برای شتاب مردم، شتاب نمیکند. برای این امر، مدتی هست که باید پایان پذیرد. اگر مدت آن سرآید، نه ساعتی جلو می‌افتد و نه ساعتی تأخیر میشود». [۱۰] ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱] اثبات‌الهداة، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۴۸۲، ح۱۸۹. [۲] یوم‌الخلاص، کامل سلیمان، ج۱، ص۳۴۶. [۳] بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۲. [۴]  عنوان کتاب حدیثی است که به املای (ص) و خط (ع) بر پوست بزغاله نوشته شد. کتاب از ودایع امامت و از  به شمار می‌آید که مطابق برخی از روایات، تنها پیامبر(ص) و اوصیای او می‌توانند به آن نگاه کنند. (ویکی شیعه). [۵] اثبات‌الهداة، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۴۷۵، ح۱۶۲. [۶] همان، ص۴۶۴، ح۱۱۷. [۷] ر.ک: همان، ص۷۹، ح۱۸۰؛ ص۴۶۷، ح ۱۲۷. [۸] همان، ص۴۸۸، ح۲۰. [۹] اصول کافی، ج۱، ص۳۶۹ منبع؛ پرسمان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«میزان» یا همان ترازوى سنجش اعمال در قيامت چگونه است؟ 🔹آنها كه آن جهان را هم چون ترازوهاى اين دنيا پنداشته اند، مجبور شده اند كه براى اعمال انسان ها در آنجا نوعى سنگينى و وزن قائل شوند تا با آن ترازوها قابل توزين باشد؛ ولى قرائن نشان مى دهد كه منظور از ، «وسيله سنجش» به معنى عام آن است؛ زيرا مى دانيم هر چيزى مناسب خود را دارد. وسيله سنجش حرارت را «ميزان الحراره» يا «دماسنج» مى گويند و از جمله وسيله های هواشناسی را «ميزان الهواء» يا «هواسنج». 🔹بنابراين منظور از «ميزان هاى سنجش اعمال»، كسانى هستند كه و را با اعمال آنها مى سنجند، چنانكه مرحوم علامه مجلسى از شيخ مفيد نقل مى كند كه در روايت آمده: «إنّ اَميرَالْمؤمِنينَ وَ الأئمّةَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ (عليهم السلام) هُمُ الْمَوازِينُ» [۱] ( و از فرزندان او (عليهم السلام) هستند). 🔹در «اصول كافى» و «معانى الاخبار» نيز از (عليه السلام) نقل شده كه شخصى از معنى آيه: «وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ» [انبیاء، ۴۷] (ما را در روز نصب مى كنيم»؛ سؤال كرد، فرمود: «هُمُ الْاَنْبِياءُ وَ الاُوْصِياءُ»؛ [۲] (ميزان های سنجش، همان و هستند!). 🔹در يكى از زيارات مطلقه امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) مى خوانيم:  «اَلسَّلامُ عَلَى مِيزَانِ الأَعْمَالِ» [۳] (سلام بر !). در واقع اين شخصيت هاى بزرگ و نمونه، مقياس هاى ، و اعمال هر كس به آن اندازه اى كه به آنها شباهت دارد است، و آنچه به آنها شباهت ندارد بی وزن يا كم وزن است؛ حتى در اين جهان نيز مقياس سنجش اند، ولى در جهان ديگر اين مسأله به مرحله ظهور و بروز مى رسد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ ۲، ج ۷، ص ۲۵۲ [۲] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ۱، ص ۴۱۹ [۳] مرحوم محدث قمى در كليات مفاتيح الجنان‏، قمى، شیخ عباس‏، اسوه‏، قم، بی تا، ص ۳۴۶ اين زيارت را به عنوان زيارت اول از زيارات مطلقه آورده است. 📚پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۶، ص ۱۲۴؛ و کتاب ۱۸۰ پرسش و پاسخ‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: حسينى، سيد حسين، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۸۶ش، ‏چ ۴، ‏ص ۳۷۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در تبیین مواضع لزوم سكوت كردن و موارد سخن گفتن چه می فرمایند؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۸۲ اشاره به موارد لزوم و موارد كرده ميفرمايد: «لَا خَيْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ؛ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ» (خاموش ماندن از فايده اى ندارد، همانگونه كه ). بهتر است يا گفتن؟ دانشمندان در اين باره بحثهاى مختلفى كرده اند؛ گروهى و گناهان كبيره و عظيمه ناشى از آن را در نظر گرفته و دستور به داده اند؛ عده اى را كه در سخن گفتن است در نظرگرفته و سخن گفتن را توصيه ميكنند؛ 🔹ولى حق مطلب همان است كه (عليه السلام) فرمود. آنجاكه انسان، و سخن بگويد است و ترك آن رذيلت؛ و آنجاكه انسان و نابخردانه سخن بگويد است و ترك آن فضيلت. به همين دليل هم روايات زيادى در و وارد شده است؛ «از (عليه السلام) سؤال شد كه سخن گفتن افضل است يا سكوت؟ فرمود: «لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفاتٌ فَإذَا سَلِما مِنَ الآفاتِ فَالْكَلامُ أفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ» (هر كدام از اين دو آفاتى دارد؛ هرگاه از آفات سالم باشند، سخن گفتن از سكوت افضل است)؛ 🔹عرض كردند: اى پسر رسول خدا چگونه است [كه سخن گفتن افضل باشد]؟ امام (عليه السلام) فرمود: «لاَِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ما بَعَثَ الاَنْبِياءُ وَ الاَوْلِياءُ بِالسُّكُوتِ إنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلامِ» (خداوند و را به سكوت مبعوث نكرد؛ بلكه مبعوث كرد تا با مردم سخن بگويند [و پيام خدا را به آنها برسانند]). حضرت در پايانِ اين حديث به نكته جالبى اشاره كرده فرمود: «إنّكَ تَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ وَ لَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلامِ بِالسُّكُوتِ» [۱] (حتى هنگامى كه مى خواهى را بيان كنى با بيان میكنى، و هرگز فضيلت كلام را با سكوت بيان نخواهى كرد). 🔹درحديث ديگرى از (عليه السلام) از پدرانش از (عليه السلام) چنين آمده است: «جُمِعَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فی ثَلاثِ خِصالٍ اَلنَّظَرِ وَ السُّكُوتِ وَ الْكَلامِ فَكُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فيهِ اِعْتِبارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ كُلُّ سُكُوتٍ لَيْسَ فيهِ فِكْرٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَ كُلُّ كَلامٍ لَيْسَ فيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ» ( در سه خصلت جمع شده است: كردن و و گفتن؛ هر كه در آن نباشد سهو وبيهوده است، و هر كه درآن نباشد غفلت و بى خبرى است، و هر كه درآن نباشد لغو است). و درپايان اضافه فرمود: «فَطُوبَى لِمَنْ كانَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ سُكُوتُهُ فِكْراً وَ كَلامُهُ ذِكْراً» [۲] (خوشا به حال كسانى كه عبرت، فكر و ذكر باشد). 🔹نتيجه اينكه، و نيز مانند ساير اعمال انسان اگر در حد و شرايط لازم باشند ، و درغیر اینصورت میباشد، و اين باتفاوت اشخاص، مجالس، مطالب و موضوعات متفاوت میشود، و هركس میتواند با دقت، فضيلت را از رذيلت تشخیص دهد. به‌يقين، «امربه‌ معروف» و «نهى‌ ازمنكر» و از «حكم به حق» و از «شهادت عادلانه» و از «اندرز ونصيحتهاى مخلصانه» و از «مشورت خردمندانه» جزء و يا از است؛ ولى به «دروغ»، «غيبت»، «تهمت»، «اهانت»، «امربه منكر» و «نهى ازمعروف»، «شهادت به باطل» و «فضول كلام» (سخنان بیجا و بى معنا) جزء و از میباشد. 🔹تعبير به «حكم» در كلام حضرت تنها به معناى قضاوت كردن در محاكم قضايى يا فتواى به حلال و حرام آنگونه كه بعضى از شارحان پنداشته اند، نيست، بلكه هرسخن حكيمانه و خردمندانه اى را فرا میگيرد؛ زيرا نقطه مقابل آن درهمين كلام «جهل» ذكر شده است. نيز كراراً به مسئله «تكلم به حق» اشاره كرده و اهل كتاب را نسبت به كتمان حق و سكوت سرزنش ميكند: ازجمله میفرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَكْتُمُونَهُ» [آل عمران، ۱۸۷] ([بخاطر بياوريد] هنگامى راكه خدا، از كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، پيمانى گرفت كه حتماً آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد!). پی نوشت‌ها؛ [۱]وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، چ۱ ج۱۲ ص۱۸۸ [۱]من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه، چ۲ ج۴ ص۴۰۵ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ۱، ج۱۳ ص۴۳۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش دوم) 🔸در ابتداى ظهور پیامبر اسلام(ص) انتظار میرفت که پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند؛ چراکه آنها - برخلاف مشرکان - بودند. به علاوه صفات (ص) را نیز در کتابهاى خود خوانده بودند. ولى میگوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد. چراکه گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب میشودکه با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱] 💠پیامبرکشی گروهی از یهود 🔹خداوند در آیه ۱۱۲ سوره آل عمران مى گوید: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ ... ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ یقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذلِک بِماعَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ؛ شامل حال آن ها (یهود) شد، چراکه به خدا مى ورزیدند و را به ناحق مى کشتند». [۲] آری آنها دست به قتل و کشتن راهنمایان و هادیان راه حق، یعنى زدند و بدون هیچ مجوزى آنها را از بین بردند: «وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍ ». [۳] تنها به دلیل اینکه آنها را مخالف منافع نامشروعشان مى دیدند. [۴] 🔹آیه ۷۱ سوره مائده ناظر به حال گروهى از است که با خدا پیمان بسته بودند که در برابر دعوت انبیا و فرمان هاى او سر تعظیم فرود آورند، ولى آنها هر زمان پیامبرى دستورى بر خلاف هواى نفسشان مى آورد در برابر او قیام مى کردند و حتى گروهى را کشتند. [۵] در آیه ۸۷ سورۀ بقره نیز می خوانیم: « ... وَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ»؛ واژۀ با صیغه مضارع آورده شده که نشانه است، یعنى یک یا دو پیامبر را نکشتند، بلکه بر این کار استمرار داشتند. [۶] 🔹حتى آنها به افتخار مى کردند: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ؛ و مى گفتند ما مسیح عیسى بن مریم رسول خدا را کشته ایم» و شاید تعبیر به رسول الله را در مورد مسیح از روى استهزاء و سخریه مى گفتند. در حالى که در این ادعاى خود نیز کاذب بودند، «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکنْ شُبِّهَ لَهُمْ؛ آنها هرگز مسیح را نکشتند و نه به دار آویختند، بلکه دیگرى را که شباهت به او داشت اشتباها به دار زدند». ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۴ [۲] همان، ج‏۱، ص۵۵ [۳] آیه ۱۵۵، سوره نساء؛ (تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۱۹۷) [۴] اخلاق در قرآن، ج‏۲، ص۸۸ [۵] پیام قرآن، ج‏۱، ص۳۷۵ [۶] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۱، ص۱۳۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه تعصّبات نژادى یهود مانع ایمان به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) گردید؟ 🔹خداى متعال در آیات ۹۱ - ۹۳ «سوره بقره» به یکى از جنبه هاى تعصبات نژادى که در دنیا به آن معروفند اشاره کرده، چنین می فرماید: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَرائَهُ». (هنگامى که به آنها گفته شود: به آنچه خداوند نازل فرموده بیاورید، مى گویند: ما به چیزى ایمان مى آوریم که بر خود ما نازل شده باشد (نه بر اقوام دیگر) و به غیر آن کافر مى شوند). آنها نه به ایمان آوردند و نه به ، بلکه تنها و را در نظر مى گرفتند؛ (در حالى که این حق است و منطبق بر نشانه ها و علامت هایی است که در کتاب خویش خوانده بودند). «...وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ...». 🔹پس از آن پرده از روى آنان بر داشته مى فرماید: اگر بهانه عدم ایمان شما این است که محمّد (صلى الله علیه و آله) از شما نیست (پس چرا به خودتان در گذشته ایمان نیاوردید؟ پس چرا آنها را کشتید اگر راست مى گوئید و ایمان دارید)؟!؛ «قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ». اگر به راستى آنها به ایمان داشتند، توراتى که را گناه بزرگى مى شمرد، نمى بایست بزرگ خدا را به قتل برسانند. از این گذشته، اصولاً این سخن که ما تنها به دستوراتى ایمان مى آوریم که بر ما نازل شده باشد، از اصول توحید و مبارزه با شرک است، این یک نوع و خود پرستى است، چه در شکل شخصى باشد، یا در شکل نژادى. آمده است که این گونه خوهاى زشت را از وجود انسان ریشه کن سازد، تا انسان ها دستورات خدا را فقط به خاطر این که از ناحیه خدا است بپذیرند. 🔹به عبارت دیگر اگر پذیرش دستورات الهى مشروط به این باشد که بر خود ما نازل گردد، این در حقیقت است، نه ایمان، و است، نه اسلام؛ و قبول چنین دستوراتى هرگز دلیل ایمان نخواهد بود. جالب این که: در آیه فوق مى فرماید: «هنگامى که به آنها گفته شود به آنچه خدا نازل کرده ایمان بیاورید...» که در این عبارت، نه محمّد (صلى الله علیه و آله) مطرح است، نه موسى و نه عیسى (علیهما السلام) بلکه صرفاً «ما أَنْزَلَ الله». براى روشن تر ساختن دروغ و ، در آیه بعد، سند دیگرى را بر ضد آنها افشا مى کند و مى فرماید: «وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسى بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ». ( آن همه معجزات و دلائل روشن را براى شما آورد، ولى شما بعد از آن را انتخاب کردید و با این کار ظالم و ستمگر بودید)!. 🔹اگر شما راست مى گویید و به پیامبر خودتان ایمان دارید، پس دلیل بعد از آن همه دلائل روشن توحیدى چه بود؟ این چه ایمانى است که به محض غیبت (علیه السلام) و رفتنش به کوه طور از دل هاى شما پرواز مى کند و جاى آن، و گوساله جاى توحید را مى گیرد؟ آرى شما با این کارتان هم به خود ستم کردید و هم به جامعه خود و نسل هاى آینده تان. در سومین آیه مورد بحث، سند دیگرى بر بطلان این ادعاى آنها ذکر کرده مسأله را به میان مى کشد، مى فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّة وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا». (ما از شما گرفتیم و کوه طور را بالاى سرتان قرار دادیم و به شما گفتیم، دستوراتى را که مى دهیم محکم بگیرید و درست بشنوید؛ اما آنها گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم). 🔹«وَ أُشْرِبُوا فی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ». (آرى دل هاى آنها به خاطر کفرشان با محبت گوساله آبیارى شده بود)!. آرى، و که نمونه آن عشق به گوساله طلایی سامرى بود در تار و پود قلبشان نفوذ کرد، و در سراسر وجودشان ریشه دواند، و به همین دلیل، خدا را فراموش کردند. شگفتا! این چگونه ایمانى است که هم، با کشتن پیامبران خدا مى سازد، هم گوساله پرستى را اجازه مى دهد، و هم میثاق هاى محکم الهى را به دست فراموشى مى سپرد؟! آرى (اگر شما مؤمنید ایمانتان بد دستوراتى به شما مى دهد)؛ «قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ». 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۴۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در «عصر ظهور» رشد عقلى و تكامل علمى انسان در چه سطحی است؟ 🔹نقش اصلى دعوت در گسترش دانايى و آموزش و تجربه و تعليم است و از شاخه هاى و شناخت به شمار مى رود. پيامبران به ها راه و رسم زندگى و و نتيجه آن را آموختند. از سوى ديگر چون هدف از خلقت انسان و تكامل و شناخت اوست، بايد روزى اين هدف تحقق يابد و روزگارِ دانش هاى راستين و پيروزى بر مجهولات فرا رسد. 🔹از اين رو در كه روزگار تحقق همه آرمان هاى انسانى و الهى است، انسان به مى رسد و در ابعاد گوناگون دانايى، از جهان شناسى، انسان شناسى و خداشناسى، عروج لازم را مى يابد. در دوران (عجل الله تعالى فرجه) همه مسائل بشرى به هدف اصلى و مرز نهايى مى رسد، 🔹و در پس اعصار و قرون زیاد به محضر استاد و معلمى راه مى يابد كه نكته اى از ديد ژرف‌نگر و حقيقت بينِ او پوشيده نيست، و هدف او پرده بردارى از و مجهولات است و تا سرحد امكان و توانِ انسان ها، آنان را به مى رساند. اين موضوع از مهم ترين برنامه ها و اقدام هاى (عجل الله تعالى فرجه) است و از اين رهگذر دو محور اساسى تحقق مى پذيرد: 1⃣با گسترش شناخت و كشف اسرار كائنات، پايه هاى استوار مى گردد. 2⃣ و دانايى، تشكيل جامعه انسانى و بسامان و مرفه را ممكن مى سازد. 🔹 (صلى الله عليه و آله) فرمود: « ... تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی يَمْلَأُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا وَ عَدْلًا بَعْدَ جَوْرِهَا وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا ... » [۱]؛ (نهمين از آنان (عج) است كه خداوند به دست او سرزمين تاريك [زندگى] را نورانى و روشن مى كند و از پر می کند پس از [دورانِ] ظلم، و علم و را فراگير مى سازد پس از [دورانِ] جهل و نادانى ... ). (عليه السلام) فرمود: «إِذَا قَامَ‏ قَائِمُنَا وَضَعَ‏ اللهُ يَدَهُ‏ عَلَى‏ رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ» [۲]؛ ( ما به هنگام رستاخيزِ خويش، نيروهاى عقلانى توده ها را تمركز می دهد و و دريافت هاى خلق را به كمال می رساند). پی نوشت‌ها؛ [۱] كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، اسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۹۵ق، چ دوم‏، ج ‏۱، ص ۲۶۰، باب ۲۴ [۲] الخرائج و الجرائح‏، قطب الدين راوندى، مؤسسه امام مهدى (عج)، قم‏، ۱۴۰۹ق، چ اول‏، ج ‏۲، ص ۸۴۰ 📕موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۹۰ش، چ هفتم، ص ۶۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش اول) 💠عصمت انبیای الهی و منطقی نبودن انتساب «استغفار» به آنها 🔹در آیاتی را می بینیم که حکایت از این دارد که همچون حضرات ، و (علیهم السلام) از خداوند متعال طلب میکنند. علاوه بر آن در آیه ای از سوره نصر از (ص) خواسته میشود که: «پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه». [۱] با توجه به اینکه انسانهای معمولی و غیرمعصوم فقط وقتی میکنند که مرتکب شده باشند، ممکن است این سؤال پدید آید که مگر نیز همچون انسانهای معمولی - نعوذبالله - مرتکب گناهی میشوند که بخاطر آن از درگاه الهی کنند؟ در پاسخ این سؤال باید تک تک آیاتی را که در این بحث مورد مناقشه قرار میگیرند، به صورت جداگانه بررسی کرد. 1⃣استغفار حضرت داوود (ع) و ماجراهای مربوط به آن 🔹در قرآن کریم در «آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره ص» و در گزارش بخشی از داستان (علیه السلام) می خوانیم: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ - إِذْ دَخَلُوا عَلى‏ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‏ بَعْضُنا عَلى‏ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‏ سَواءِ الصِّراطِ - إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّني‏ فِی الْخِطابِ - قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‏ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ - فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ». 🔹ترجمه آیه: (آيا داستان هنگامى كه از محراب [داوود] بالا رفتند به تو رسيده است؟! - در آن هنگام كه [بى مقدمه] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد. گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى كرده، اكنون در ميان ما به حق كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن - اين برادر من است و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم، امّا او اصرار میكند كه: اين يكى را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است!» - [داوود] گفت: «مسلّماً او با درخواست يک ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده و بسيارى از شريكان [و دوستان] به يكديگر ستم ميكنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، امّا عدّه آنان كم است!». (ع) دانست كه مااو را [با اين ماجرا] ، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد - ما اين عمل را بر او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامی والا و سرانجامى نيكوست) 🔹با توجه به قرائن موجود در اين آيات و روايات اسلامى كه در تفسير اين آيات آمده، (علیه السلام) اطلاعات و مهارت فراوانى در امر داشت و خدا مى خواست او را كند، لذا چنين شرایط‌ غيرعادى‌ای (وارد شدن بر (ع) از طريق غيرمعمول از بالاى محراب) براى او پيش آورد. او گرفتار دستپاچگى و عجله شد و پيش از آنكه از طرف مقابل توضيحى بخواهد داورى كرد، هرچند بود. گرچه او به زودى متوجه لغزش خود شد و پيش از گذشتن وقت جبران نمود، ولى هرچه بود كارى از او سر زد كه شايسته مقام والاى نبوت نبود، لذا از اين استغفار كرد و خداوند هم او را مشمول عفو و بخشش قرار داد. 🔹یکی از شواهدصحت چنین تفسیری «آیه ۲۶ همین سوره ص» است که در آن می خوانیم: «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَق» (اى ! ما تو را و (نماينده خود) در زمين قرار داديم پس درميان مردم بحق داورى كن). اين تعبير نشان میدهد كه لغزش (ع) در طرز قضاوت و داورى بوده است. به اين ترتيب در آيات فوق چيزى كه مخالف شأن و مقام اين پيامبر بزرگ باشد وجود ندارد. [۲] ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱]سوره نصر،آیه۳: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ». [۲]تفسیرنمونه،مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، چ۱، ج ۱۹، ص۲۵۰ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش دوم) 💠چرایی استغفار سلیمان (عليه السلام) 🔹در موردی دیگر و در سوره «ص» و راجع به (علیه السلام) می خوانیم: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ - قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ هَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»؛ [۱] (ما را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم، سپس او به درگاه خداوند توبه كرد - گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد كه تو بسيار بخشنده ‏اى). 🔹باید توجه داشت که اين آيات درباره يكى از هايى است كه خدا درباره (عليه السلام) كرد آزمايشى كه با همراه بود و به دنبال آن سليمان نبی (علیه السلام) به درگاه خدا روى آورد و از اين «ترک اولى» توبه كرد. فشرده بودن محتواى اين آيات به گروهى از خيال پردازان افسانه باف مجالى داده است كه داستان هاى بى اساس و موهومى را در اينجا بسازند و امورى را به اين پيامبر بزرگ نسبت دهند كه يا مخالف اساس نبوت است، يا منافى مقام عصمت، و يا اصولا منافات با منطق عقل و خرد دارد. 🔹به هر حال و محدثان در اين زمينه اخبار و تفسيرهايى نقل كرده اند كه از همه موجه تر و روشن تر اين است كه بگوییم: (علیه السلام) آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصيبش شود كه در اداره كشور و مخصوصا جهاد با دشمن به او كمک كنند. او داراى همسران متعدد بود. با خود گفت: از آن زنان فرزندان متعددی نصیبم می گردند و به هدف هاى من كم می كنند. 🔹اما چون در اينجا غفلت كرد و «ان شاء الله» - جمله اى را كه بيانگر اتكاى انسان به خدا در همه حال است - را نگفت در آن زمان هيچ فرزندى از همسرانش تولد نيافت، جز فرزندى ناقص الخلقه همچون جسدى بى روح كه آن را آوردند و بر كرسى او افكندند! سخت در فكر فرو رفت و ناراحت شد كه چرا يک لحظه از خدا [۲] غفلت كرده و بر نيروى خودش تكيه كرده است، پس توبه كرد و به درگاه خدا بازگشت. البته تفاسیر دیگری نیز راجع به این آیه از سوی برخی از مفسرین بیان شده است که هیچ کدام خالی از مناقشه و اشکال نیست و موجه تر از همه شان همین تفسیر شرح داده شده در بالاست. [۳] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره ص، آیات ۳۴ و ۳۵ [۲]تفسیرنمونه،مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، ۱۳۷۴ش، چ۱، ج ۱۹، ص ۲۸۱ [۳] همان منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش سوم) 💠حضرت نوح (علیه السلام) و استغفار به خاطر یک «ترک اولی» 🔹در آیه مناقشه برانگیز دیگری از قرآن یعنی در «آیه ۴۷ سوره هود» و از زبان (علیه السلام) نیز می خوانیم: «قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لي‏ بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْني‏ أَكُنْ مِنَ الْخاسِرين» (عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مى برم كه از تو چيزى بخواهم كه از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نكنى، از زيانكاران خواهم بود). کدام عمل سبب شده که (علیه السلام) چنین اظهار کند؟! 🔹در پاسخ به این سؤال می گوییم همان طور که در داستان (علیه السلام) در همین سوره هود نیز نقل شده، و همه نیز کم و بیش از آن اطلاع دارند، نصيحت و اندرز پدر را نشنيد، و تا آخرين نفس دست از لجاجت و خيره‌سرى بر نداشت، و سرانجام در ميان امواج طوفان گرفتار و غرق شد. وقتى (علیه السلام) خود را در ميان امواج ديد، عاطفه پدرى اش به جوش آمد و به ياد وعده الهى در باره نجات فرزندش افتاد رو به درگاه خدا كرد و گفت: 🔹«وَ نادى‏ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ» [۱] (پروردگارا! از اهل من و خاندان من است، و تو وعده فرمودى كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايى بخشى و تو از همه حكم كنندگان برترى و در وفاى به عهد از همه ثابت ترى). اما بلافاصله پاسخی تکان دهنده شنید که از واقعیتی بسیار مهم پرده برمی داشت و آن هم اینکه «پيوند مكتبى»، پیوندی بالاتر از «پیوند نسبی و خویشاوندی» است: 🔹«قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» [۲] (اى ! او از اهل تو نيست، بلكه او عملى است غير صالح. [فرد ناشايسته اى است كه بر اثر بريدن پيوند مكتبی اش از تو، پيوند خانوادگی اش به چيزى شمرده نمی شود. حال كه چنين است] چيزى را كه به آن علم ندارى از من تقاضا مكن من به تو موعظه مى كنم تا از جاهلان نباشى). 🔹آنجا بود که (علیه السلام) دریافت كه اين تقاضا از پيشگاه پروردگار درست نبوده است، و هرگز نبايد نجات چنين را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار كرد و گفت: «قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ» (پروردگارا من به تو پناه مى برم از اينكه چيزى از تو بخواهم كه به آن ندارم و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از زيانكاران خواهم بود). 🔹ذکر این نکته ضروری است که علیه السلام (همان فرزندی که مشمول عذاب الهی واقع شد) وضع كاملا مشخصى نداشته. گاهى با مؤمنان و گاهى با كافران بود و چهره‌ منافق‌گونه او هر كس را ظاهرا به اشتباه مى انداخت. به علاوه احساس مسئوليت شديدى كه (علیه السلام) در رابطه با فرزندش مى كرد و عشق و علاقه طبيعى‌ای كه هر پدرى به فرزندش دارد (پيامبران نيز از اين قانون مستثنى نيستند) سبب شد كه چنين درخواستى را از خداوند بكند. 🔹اما به محض اينكه از واقعيت امر آگاه شد، فورا در مقام به درگاه خداوند و طلب عفو بر آمد؛ هر چند گناهى از او سر نزده بود، اما مقام و موقعيت نبوت ايجاب مى كند كه بيش از اين مراقب گفتار و رفتار خود باشد. همين براى او با آن شخصيت بزرگ بود، و به همين دليل از پیشگاه خدا تقاضای بخشش کرد. [۳] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره هود، آیه ۴۵ [۲] همان، آيه ۴۶ [۳] ر.ک: تفسیرنمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامی، ۱۳۷۴ش، چ۱، ج ۹، ص ۱۱۴ تا ۱۱۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فلسفه «امتحانات الهی» چیست؟ 🔹 از بندگان براى كشف مجهولات نيست؛ بنابراين، اگر كسى تصوّر كند كه از آگاه نيست و به قصد اطّلاع و آگاهى از باطن انسانها، آنها را مى كند اين تفكّر اشتباه است، و خداوند، عالِم بر همه چيز است. در نماز غفيله مى خوانيم: هر برگى از هر درختى در هر نقطه اى از نقاط دنيا بيفتد خداوند از آن آگاه است. 🔹«وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» [۱] علاوه بر اين، در زير اين زمينها در صحراها و بيابان ها دانه هاى فراوانى است كه در شرايط مناسب آب و هوايى گياهان و درختان مختلفى از آن مى رويد، خداوند متعال نسبت به آنها نيز آگاه است. «وَ لَا حَبَّةٍ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ» [۲] خداوندى كه چنين علم وسيع و گسترده اى دارد چيزى از او پنهان نيست، كه با آزمايش و امتحان به آن پى ببرد. پس هدف از آزمايشات و چيست؟ 🔹امتحانات پروردگار براى هاست. معروف است كه فولاد را زير فشار آتش با دماى بالا قرار مى دهند تا آبديده شود و تكامل پيدا كند. انسانها نيز در كوره هاى آزمايشات الهى مى شوند و تكامل پيدا مى كنند. 🔹امیرالمؤمنین (عليه السلام) در كلام معروف شان مى فرمايد: «إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً ... وَ أَبْطَأُ خُمُوداً»؛ [۳] (درخت بيابانى چوبش محكم تر و شعله اش فروزان تر است). ولى درختانى كه در لب جوى آب پرورش يافته اند و هيچ زحمتى متحمّل نمى شوند و احساس تشنگى نمى كنند، چوب هاى سستى دارند و هيزم آن آتش قابل ملاحظه اى ندارد. 🔹آرى، را همچون ، و همانند درختان بيابان مقاوم، و مى كند. ولى امتحانات پروردگار سه تفاوت عمده با ساير امتحانات دارد: اوّلاً: از نظر زمانى است؛ از لحظه بلوغ . ثانياً: مادّه امتحانى خاصّى ندارد و ممكن است خداوند انسان را امتحان كند. ثالثاً: هيچ استثنايى ندارد، و نيز امتحان مى شوند و آنها به مراتب سخت تر است. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره انعام، آیه ۵۹ [۲] همان سوره، همان آيه. [۳] نهج البلاغه، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۴۱۸، نامه ۴۵ 📕داستان ياران، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، ‏مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۹۰ش ‏چ اول‏، ص ۱۳۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش چهارم و پایانی) 💠سوره نصر و انتساب «استغفار» به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) 🔹آیه دیگری که در موضوع بحث ما محل مناقشه قرار گرفته، «آیه ۳ سوره نصر» است که در آن پس از فتح مکه (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده می فرماید: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ»؛ (پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او بخواه). در توضیح فلسفه این می گوییم چنین دستوری است براى‌ همه‌ ، زيرا: 🔹اولا در طول طولانى بین (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان از یک طرف، و از طرف دیگر كه سال هاى زيادى به طول انجاميد (حدود بيست سال) و روزهاى بسيار سخت و دردناكى را طى كردند، گاهى آن چنان حوادث پيچيده مى شد كه جانها به لب می رسيد و در بعضى در مورد وعده هاى الهى پيدا مى شد. [۱] اما اكنون كه پيروزى فرا رسيده، مى فهمند كه همه آن و غلط بوده و بايد در مقام برآيند. 🔹ثانيا هر قدر حمد و كند، باز حق شكر او را ادا نخواهد كرد، و لذا در پايان اين حمد و ثنا بايد از تقصير خويش روى به درگاه خدا آورد و كند. 🔹ثالثا معمولا بعد از پيروزی ها، وسوسه‌ های‌ شيطان شروع مى شود و حالت غرور از يک سو، و تندروى و انتقام جويى از سوى ديگر نزد اشخاص به وجود مى آيد. در اينجا بايد به بود و پيوسته كرد تا هيچ يک از اين حالات پيدا نشود يا اگر پيدا شده بر طرف گردد. 🔹رابعا: اعلام بر مشرکین در جریان تقريبا به معناى اعلام پايان مأموريت (صلی الله علیه و آله) و اتمام عمر آن حضرت و شتافتن به لقاى محبوب بود، و اين حالت مناسب و و است، و لذا در روايات وارد شده است كه بعد از نزول اين سوره (صلی الله علیه و آله) اين جمله را بسيار تكرار مى فرمود: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» [۲] (خداوندا! منزهى و تو را حمد و مى كنم. خداوندا! مرا ببخش كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى). [۳] 🔹با این توضیحات دقیق و صحیح راجع به مشخص می شود که اخبار آیات قرآن مجید درباره به هیچ وجه تناقضی با ندارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] همان گونه كه قرآن در مورد جنگ احزاب و در آیه ۱۰ سوره احزاب مى فرمايد: «وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا»؛ (و دل ها به گلوگاه رسيده بود و گمان هاى [نامناسبى] در باره خدا داشتيد). [۲] تفسير القمی‏، قمى، على بن ابراهيم‏، دار الكتاب‏، قم، ۱۴۰۴ق، چ ۳، ج ۱، ص ۴۴ [۳] تفسير نمونه، همان، ج‏ ۲۷، ص ۴۰۱ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️هدف از فرستادن «حضرت آدم» (علیه السلام) به زمین چه بود؟ 🔹(ع) در خطبه ۹۱ «نهج البلاغه» می فرماید: «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ، وَ لِيُقِيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ» (خداوند (ع) را بعد از توبه از بهشت فرو فرستاد تا با كمك خود، زمين را آباد سازد، و را بر بندگانش، اقامه كند). با توجه به عبارت قبل از این فراز که حضرت میفرماید: خداوند (ع) را در زمين جاى داد، استفاده میشود كه منظور از هبوط و نزول (ع)، هبوط و نزول مكانى نيست، بلكه «مقامى» است؛ يعنى خداوند (ع) را از آن مقام والايى كه داشت به خاطر اين ترك اُولى تنزّل داد. 🔹تعبير به و به وسيله (ع) و نسل او نشان میدهد كه بايد هدف همه عمران و آبادى زمين باشد، نه تخريب آن بوسيله جنگها و اختلافات ويرانگر و يا تنبلى و سستى و بيكارى و يا حتّى تخريب محيط زيست! و جالب اينكه اين عمران و آبادى بعد از توبه صورت گرفته، و تا انسان از خطاهاى خود نكند توفيق اين عمران و آبادى دست نمیدهد. در نيز ميخوانيم: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ...» [۱] (اوست كه شما را از آفريد و آن را به شما واگذاشت؛ پس از او آمرزش بطلبيد سپس به سوى او بازگرديد...). 🔹در ضمن از جمله «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ» به خوبى استفاده میشود كه هبوط آدم بعد از توبه صورت گرفته است. از بعضى از آيات «قرآن مجيد» استفاده میشود كه توبه قبلاً بوده و از بعضى استفاده مى شود كه توبه بعداً صورت گرفته است و جمع ميان آنها كاملاً ممكن است، كه (ع) توبه از خطاى خود را مكرّر انجام داد: هم قبل از هبوط و هم بعد از هبوط؛ و بسيار میشود كه انسان خطايى مرتكب شود و ساليان دراز هر زمان به يادش مى آيد، از آن استغفار ميكند. 🔹نكته ديگرى كه در عبارت فوق به چشم مى خورد و بارها در آيات «قرآن مجيد» به آن اشاره شده، مسئله بر بندگان است. گرچه خداوند به انسانها داده است، ولى به آن اكتفا نفرموده، بلكه با فرستادن «پيامبران» و «نزول كتابهای آسمانى» و «ابلاغ مبلّغان الهى» - كه در هر عصر و زمان صورت مى گرفته - را بر بندگانش تمام كرد، همانگونه كه در ادامه اين سخن مى فرمايد: «و لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ، مِمَّا يُؤَكِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِيَّتِهِ، وَ يَصِلُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ، بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ، وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالَاتِهِ، قَرْناً فَقَرْناً؛ حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّد(ص) حُجَّتُهُ، وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ [۲] عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ». 🔹(بعد از مرگ (ع)، بندگان را از بر ربوبيّتش خالى نگذاشت و ميان فرزندان آدم (ع) و معرفت خويش پيوندى برقرار ساخت و قرن به قرن، و دليلها را بر زبان برگزيده و حاملان ودايع رسالت خويش براى آنها اقامه نمود، تا اينكه به وسيله پيامبر ما (ص) حجّتش تمام شد [و سلسله پيامبران ختم گرديد] و بيان و [و بشارت] به آخر رسيد). جمله «لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ» نشان میدهد كه (ع) يكى از «پيامبران الهى» و از «حجّت» هاى او بوده است، و بعد از رحلت او، خدا پيامبران ديگرى در هر زمان فرستاد و همچنان ادامه يافت تا به (ص) رسيد. [۳] 🔹در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اگر اتمام حجّت در هر عصر و زمان لازم است چرا با ظهور (ص)، سلسله پيامبران پايان گرفت و آن حضرت خاتم انبياء بود؟ پاسخ اين سؤال با توجّه به يك نكته روشن میشود و آن اينكه خداوند آخرين دستورات و را بر (ص) نازل كرد و اصول جامع و ضوابط متينى را مقرّر داشت كه دانشمندان هر قوم و هر ملّت در سايه آن مى توانند راه خود را به سوى خدا و طريق خويش را به سعادت بازيابند، بخصوص اينكه (ص) تا دامنه قيامت خواهند بود. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره هود، آيه ۶۱ [۲] «مَقْطع» به معناى پايان است [۳] جمله «لِيُقِيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ» (بنابراين كه ضمير «به» به آدم بر گردد)، نيز دليل ديگرى بر نبوّت آدم (ع) است و تعبير به «عِبَادِهِ» اشاره به حوّا و فرزندان آدم است. به علاوه سرنوشت آدم و خروج از بهشت بعد از ارتكاب خطا، حجّتى براى همه بندگان تا روز قيامت مى تواند باشد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۱۶۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️انقلاب مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) از چه خاستگاه دینی نشأت گرفت؟ به عبارتی این انقلاب مشروعیّت خود را از چه مبانی و قواعد دینی می گیرد؟ (بخش سوم) 🔸 بر مبانی و اصول خاصی استوار است که آن را از سایر می کند، برای آشنایی بیشتر با این ، به طور اختصار به تعدادی از اصول و مبانی آن اشاره می شود: 3⃣عدالت طلبی و ظلم ستیزی 🔹یکی از اهداف مهم خداوند متعال از ارسال رسل و انزال کتب، از ، تبعیض نژادی، پرپایی و در جامعه می‌باشد. خداوند متعال در سوره حدید آیه ۲۵ می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...»؛ (همانا ما خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو [ی تشخیص حق از باطل] نازل کردیم تا مردم به برخیزند). (صلی الله علیه و آله) نیز درباره اهمیت چنین فرمود: «الْعَدْلُ‏ مِيزَانُ‏ اللهِ فِی الْأَرْضِ‏ فَمَنْ أَخَذَهُ قَادَهُ إِلَى ‏الْجَنَّةِ وَ مَنْ تَرَكَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ»؛ ( میزان و در زمین است، هر که آن را دریابد به او را سوق دهد، و هر که آن را رها سازد به او را می کشاند». [۱] 🔹 (عليه السلام) نیز در یکی از خطبه هایش برترین بندگان خداوند را امامی عادل می ‌داند که را در جامعه برپا می‌ کند: «بدان، نزد خدا است که خود، هدايت شده و ديگران را می کند؛ سنت هاى شناخته شده را بر پا مى دارد، و بدعت هاى ناشناخته را مى ميراند؛ چرا که روشن و اند و نشانه هاى مشخص دارند، و آشکارند و علامت هايى دارند، [و نا آشنا بودن بدعت ها دليل روشنى بر عدم مشروعيت آن هاست] نزد خداوند است که هم خود، است و هم به وسيله او گمراه مى شوند، کسى که سنّت هاى مقبول را از ميان برده و بدعت هاى متروک را زنده کرده است، من از رسول خدا (صلی الله عليه و آله) شنيدم که فرمود: روز ، را حاضر مى کنند، در حالى که نه ياورى با اوست و نه عذرخواهى، سپس او را در آتش مى افکنند و همچون سنگ آسيا در آن، به گردش در مى آيد [و همگان رسوايى او را مى بينند] آنگاه او را در قعر دوزخ به زنجير مى کشند». [۲] 🔹 (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران معتقد است برای تحقق آمده است، و خود نیز در پیگیری این هدف را دنبال می کرد و چنین در کتاب بیع خود می نویسد: « برای برپایی به پا خواست، که در آن مالیات و بیت المال عادلانه است، قوانین جزائی در حیطه قصاص، حدود و دیه که برای ریشه کن سازی مفاسد و فواحش تشریع شده، ‌و نیز قوانین مربوط به حقوق و دادرسی به روشی عادلانه و آسان تشریع شده است». [۳] ... پی نوشت ها [۱] وسائل الشیعة، مؤسسة آل البيت، لإحياء التراث، المکتبة الاسلامیة، تهران، چ ۲، ج ۱۱، ص ۳۱۰ [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم، چ ۱، ص ۲۳۴ و ۲۳۵، خطبه ۱۶۴ [۳] كتاب بيع، موسوی خمینی، روح الله، تحقيق: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينی، مهر، قم، سال چاپ ۱۴۲۱ ق، چ ۱، ج ۲، ص ۴۶۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (ع) برکات بعثت پیامبر (ص) را چگونه بیان میفرماید؟ 🔹 (ع) در بخشی از خطبه اول «نهج البلاغه»، اشاره به چهار نکته ميفرمايد: نخست، مسأله و بخشى از و آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او. دوّم، وضع دنیا در زمان آنحضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ، به وسیله نور محمّدى (ص). سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا. چهارم، که از آنحضرت باقى مانده، یعنى . 🔹در قسمت اوّل ميفرمايد: «اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ»؛ (قرنها گذشت و روزگاران سپری شد] تا اینکه خداوند سبحان، رسول الله صلی الله علیه و آله را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و کرد». سپس اشاره به بخشى از آنحضرت کرده، ميفرمايد: «مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ»؛ (این درحالى بود، که از همه پیمان درباره او گرفته شده بود [که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند]). 🔹«مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ»؛ (در حالیکه نشانه هایش مشهور و پسندیده بود). این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که او براى جهانیان فراهم گشت، چه اینکه مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آنحضرت در خانه کعبه فرو ریختند، خاموش شد، که مورد پرستش گروهى بود خشکید، و قسمتى از درهم شکست و فروریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصرجدیدى در مسیر و مبارزه با بود. 🔹سپس مى افزاید: «وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّت»؛ (در آنروز زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راهها و عقاید پراکنده بودند). «بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ»؛ (گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و گروهى نام او را بر بتها مینهادند یا به غیر او اشاره و دعوت میکردند). از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است، و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد میگویند، 🔹سپس به هرکارى که از حدّ وسط منحرف بسوى افراط و تفریط شده، گفته میشود، و و را نیز به همین جهت میگویند، و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که دربالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها مى نهادند؛ مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات میگفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است، و یا اینکه منظور آنست که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قائل میشدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمیکردند. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است. سپس مى افزاید: «پس خداوند آنها را بوسیله آنحضرت از رهایى بخشید و با ، آنان را از نجات داد». 🔹بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، ميفرمايد: «سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى (ص) انتخاب کرد، و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید، و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید»؛ «آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد»؛ «او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد»، «زیرا آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آنکه راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمیکردند!». 🔹بدیهى است منظور امام(ع) از تعبیر بالا همان چیزیست که در آمده است که طبق این روایت متواتر، (ص) فرمود: «من از میان شما میروم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار میگذارم: و که اگر به این دو جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو ازیکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار نزد من آیند». به هرحال دلسوزى نسبت به منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند، بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمیتوان باور کرد که آنها را بدون و سرپرست و ، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد.  📕پيام امام اميرالمومنين(ع)، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۷ش‏ ج۱ ص۲۲۸ منبع:وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️امام مهدى‌ (عج‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف): 🔸«إنَّ اللهَ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثاً و لا أهْمَلَهُمْ سُدىً، بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أسْماعاً وَ أبْصاراً وَ قُلُوباً وَ ألْباباً، ثُمَّ بَعَثَ اِلَيْهِمُ النَبيّينَ عليهم السلام مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرينَ، يأمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ، وَ يَنهُونَهُمْ عَنْ مَعْصيَتِهِ، وَ يُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أمْرِ خالِقِهِمْ وَ دِينِهِمْ». 🔹به راستی را بيهوده نيافريد، و آنان را و رها نساخت، بلكه آنان را با ، و براى آنان و و و قرار داد، و سپس علیهم السلام را و فرستاد، تا مردم را به از فرمان ‌دهند، و از او نهى كنند و آنچه را كه در مورد و نمى‌دانند به آنان . 📕بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۹۴ @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️با توجّه به موارد استعمال كلمه «وحی»، این پدیده الهی به چند صورت انجام می گيرد؟ 🔹از مجموع موارد استعمال كلمه ، مى توان گفت: به دو صورت انجام مى گيرد. اين دو صورت عبارتند از: 💠الف) وحى تكوينى 🔹 در حقيقت همان ، و است كه در قرار داده. وحى فرستادن به زنبور عسل، همان تكوينِ غرايز درونى او است. البته به كار بردن كلمه وحى در اين موارد، يك نوع تشبيه و مجاز است؛ زيرا خلقتِ مرموز و به صداى آرام تشبيه شده است. 💠ب) وحى تشريعى 🔹 همان است كه بر فرستاده مى شده، و رابطه خاصّ پيغمبران با بوده و به وسيله آن را دريافت مى داشتند. امكان حصول اين نوع براى كسى كه او را مورد عنايت قرار داده چيزى نيست كه ادراك آن براى مشكل باشد. بعضى از دانشمندانِ علوم جديد كه خيال مى كنند تمام حقايق جهان را مى توان با معلوماتِ تجربى تفسير كرد، وحى را يك نوع تجلّى شعورِ باطن و يا وجدانِ ناآگاه پنداشته اند! ولى حقيقت اين است كه منحصر به كشفيّاتِ امروز نيست. 🔹بسيارى از مسائل وجود دارد كه هنوز علم نتوانسته است به آنها پاسخ صريح و روشن بدهد و مسئله نيز يكى از آنها است. توجيه وحى از راه شعور ناآگاه با اظهارات و سازگار نيست؛ زيرا نتيجه آن توجيه اين مى شود كه: دركِ پيغمبران نسبت به مسائلى كه به آنان وحى مى شده با درك ما نسبت به مسائلى كه از طريقِ تجلّى شعورِ باطن سرچشمه مى گيرد، مغايرتى ندارد، به غير از آنكه آنان در اين جهت نيرومندتر بوده اند! حال آنكه ، را به صورت يك با مبدأ هستى و مغاير با روابط فكرى و علمى ديگر، معرفى كرده اند. 📕رهبران بزرگ، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۳، چ اول‏، ص ۱۸۸ و ۱۸۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سرلوحه برنامه های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🔹 ، خصلت همه است و این خصلت در وجود (عج) در حدّ اوج و کمال است. معیار پاک سازی اجتماعات بشری نیز همین است. (عج) در راه و روش خویش، است و در اجرای و و مبارزه با قاطعیتی خدایی دارد. چشم پوشی و در راه و روش او نیست. از ملامت نمی هراسد، از هیچ مقام و نمی ترسد و بدون هیچ گونه ملاحظه ای را کیفر می دهد. 🔹در حدیثی از (ع) آمده است: « قیام می کند ... بر اعراب سختگیر است و راه و روش او شمشیر بوده و در راه اجرای از ملامتِ بیم نمی کند». [۱] (ع) نیز فرموده است: «خداوند برای از خاندان ما هر دشواری را آسان می گرداند و به دست او هر سرسختی نابود می شود و هر هلاک می گردد». [۲] 🔹بزرگترین آرمان دولت (عج)، گسترش در است که از هدف های اساسی آن می باشد؛ چنان که این اصل از نخستین هدف ها و اصلی ترین برنامه های همه بوده است که در گذشته تاریخ، اجتماعات و مردمان را به آن فرا خوانده اند و در راه تحقق آن های فراوان کرده اند. (عج)، با طبقات آگاه و عالمان و روشنفکرانی که بخواهند به گونه ای در برابر اجرای بایستند، می جنگد و با کسانی که با توجیه کلام خدا و تأویل آیات قران کریم، قصد او را دارند، می شود و آنان را از سر راه انقلاب بر می دارد. 🔹 ، تنها زمینه حیات اجتماعی در بخش ویژه ای از جامعه نیست، بلکه در همه ابعاد و ، عامل اصلی حیات و زندگی انسان، اصل و عدل است. ، حیات زندگی است و زندگی بی عدالت، مرگی است که حیات پنداشته می شود. در سخنی از (ع) آمده است: «اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، آن روز را طولانی گرداند تا کند و را از و داد پر کند، آن گونه که از و بیداد آکنده باشد. این چنین از پیامبر خدا شنیدم». [۳] 🔹در روایتی نیز آمده است هنگامی که (عج) در لحظات نخستین پس از تولد، دهان به سخن گشود، فرمود: «خداوندا! به آنچه بر من وعده دادی، وفا کن و امر مرا به کمال برسان و گام های مرا استوار بدار و را به دست من آکنده از و داد ساز». [۴] (ع) نیز درباره این بزرگترین آرمان حکومت (عج) فرموده است: « را کنار می گذارد و دست سازشکاران را از سرتان کوتاه می کند، و را عزل می نماید و زمین را از هر و خائنی پاک می سازد». [۵] 💠عوامل موفقیت امام مهدی (عج) در گسترش عدل 🔹در که عهده دار اجرای و است، که در رأس حکومت قرار دارد، نمونه و و نمایش عملی و تجسم ظهور تمام و تعلیمات آن و نیز نسخه بشری است. در این حکومت (علیهم السلام) هم قوانینی که اساس عمل است، بیانگر ، و برقراری توازن و به معنای حقیقی است، و هم و و قوه مجریه ای که اجرای این قوانین را بر عهده دارد، در طریق گام بر می دارد. 🔹در روایتی از (ع) آمده است: «هنگامی که ما قیام کند، خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش می گذارد و به این وسیله عقول آن ها را کامل و افکارشان را پرورش می دهد». [۶] ضمن این موضوع، عامل مهم دیگری که موفقیت (عج) در گسترش عدل در جامعه را تضمین می کند، در آن عصر است. افرادی با و داد درگیرند و با آن مقابله می کنند که کامل نیست. وقتی مردم از نظر عقلی ضعیف باشند، زیر بار نمی روند؛ زیرا طبق احادیث، از جنود به شمار می آید و از جنود و لشکریان . [۷] به این دلیل و نیز عظمت است که در دوران (عج) همگان به سرعت تمام، پذیرای حکومت آن حضرت خواهند بود. [۸] پی نوشت ها: [۱] الغیبة، نعمانی، ص۲۳۳؛ [۲] کمال الدین، ج۲، ص۳۶۹؛ [۳] همان، ج۱، ص۳۱۸؛ [۴] بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۳؛ [۵] همان، ص۱۲۰؛ [۶] بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۸؛ [۷] کافی، ج۱، کتاب العقل والجهل، ح۱۴ ؛ [۸] ر.ک: رضوانی کاشانی، علی اصغر، موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۸۳ - ۴۸۶ نویسنده: زهرا رضائیان، بخش مهدویت تبیان منبع: تبیان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا «شفاعت» مخصوص روز قیامت است؟ 🔹بى شك از جمله زمان هايى كه در آنها صورت مى گيرد روز است؛ چرا كه بسيارى از ناظر به آن روز مى باشد؛ ولى آيا در و يا حتى در عالم نيز شفاعت صورت مى گيرد و در آخرت قبل از پايان حساب شفاعتى هست يا نه؟ جاى بحث و گفتگو است. مرحوم علّامه طباطبايى (ره) در اينجا بحث مشروحى دارد و در پايان چنين نتيجه مى گيرد كه مسئله در از مواقف روز انجام مى گيرد، در اينجاست كه تقاضاى مغفرتِ شفاعت شونده را مى كند تا بدين وسيله وارد نشود و يا به كمك شفاعتِ او بعضى از كسانى را كه در دوزخ‌اند خارج شوند. 🔹وى در بعضى ديگر از كلماتش اشاره به كرده و رواياتى را كه بر حضور (صلى الله عليه وآله) و (عليهم السلام) به هنگام و و كمك به دلالت دارد مورد توجه قرار داده، مى افزايد: اينها از قبيل شفاعت نيست، بلكه از قبيل تصرّف و است كه خدا به آنها بخشيده است. [۱] عجب اينكه ايشان هنگامى كه از حقيقت سخن مى گويد، آن را چنان توسعه داده كه هرگونه تأثير اسباب را در عالم تكوين و تشريع مشمول شفاعت مى شمرد؛ ولى در اينجا كمك و اعانت اولياء الله به گروهى از مؤمنان را براى نجات آنها از مشكلات برزخ و قبر، مصداق شفاعت نمى داند. 🔹به هر حال آنچه از مجموعه و به دست مى آيد اين است كه به معناى وسيع كلمه در هر سه عالم ، و صورت مى پذيرد، هرچند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در روز و براى نجات از عذاب است. در «آيه ۶۴ سوره نساء» مى خوانيم: «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اَسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ، لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛ (اگر آنها هنگامى كه به خود مى كردند [و مرتكب گناه مى شدند] به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و (صلى الله عليه وآله) نيز براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند). 🔹آيا از سوى (صلى الله عليه و آله) براى مؤمنانِ خطاكار چيزى جز شفاعت مى تواند باشد؟! همين معنا در داستان حضرت يعقوب (عليه السلام) و فرزندانش نيز در «قرآن کریم » آمده است؛ آنها از خواستند در پيشگاه خدا براى آنان كند او هم پذيرفت. [۲] و نيز بسيار شده است كه در همين جهان، افراد يا اقوامى به خاطر و از عذاب دنيا نجات يافته اند و اين، چيزى جز شفاعت نيست. 🔹در نيز روايات بسيارى داريم كه آدمى همچون نماز، روزه، ولايت و امثال آن يا حضور اولياء الله سبب و مجازات‌ها مى گردد و يا دفن انسان صالح و پاكدامنى كه داراى حسنات مهمى بوده است در يك مقبره سبب تخفيف مجازات گنهكاران آن گورستان مى شود. اينها همه نيز اشاراتى است به در عالم برزخ؛ حتى نماز ميِت و تقاضاى مغفرتى كه در ضمن آن براى مردگان مى شود مسلماً بى تأثير نيست، اين نيز خود، نوعى شفاعت است. بنابراين محدود به عالم خاصى نيست، بلكه همه را در بر مى گيرد، منتها جايگاه اصلی و مهم شفاعت همان و در آستانه قرار گرفتن در برابر كانون عذاب الهى است. پی نوشت‌ها؛ [۱] الميزان فى تفسير القرآن، طباطبايى، سيد محمد حسين، انتشارات اسلامى، قم، ۱۴۱۷ق، چ ۵، ج ۱، ص ۱۵۶ [۲] سوره يوسف، آيه ۹۷ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ۹، ج۶، ص۵۲۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel