eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ارتباط عمقي و معرفتي  و ⭕️  از قرب به معناي نزديکي و گرفته شده، اوّلين  که در تاريخ بشر کنوني پذيرفته شد، مربوط به حضرت [۱] عليه السلام است. در ميان اقوام پيشين هم رسم بر اين بود که براي تقرّب به معبود يا معبودان خود قرباني کنند. اين مسأله ادامه يافت تا هنگامه نبوّت عليه السلام در اين هنگام ايشان ۳ مرتبه در رؤياي صادقه ديدند که ايشان را امر به ذبح فرزند مي فرمايند. آنگاه که يقين براي ايشان حاصل شد که رؤيا صادقه است، خود را براي اجراي آمده کردند ولي تيغ، گلوي فرزند ايشان عليه السلام را نبريد، و به امر الهي قوچي را به عنوان قرباني به جاي فرزندشان، ذبح کردند. که اين قضيّه مبناي  در هم قرار گرفت. 💠بعد از ذکر تاريخچه اجمالي  بايد مطالب ذيل را ذکر کنيم: 🔷اوّلا: در ما کلمه «قرباني» در مواردي ذکر شده مثل «الصلوة قربان کل تقيّ» نماز مايه تقرّب هر شخص به است. پس با توجه به روايت شريفه «قربان»، «آنچه مايه تقرّب الي الله» است، صرفاً در ذبح حيوان خاصّ خلاصه نمي شود بلکه مفهومي بسيار گسترده تر از آن دارد. و بالاترين و عالي ترين مصداق «قربان»، و کشتن و از بين بردن نفساني و اخلاقي است که در حديث شريف «موتوا قبل ان تموتوا» يعني بميريد پيش از آنکه شما را بميرانند، بدان اشاره شده دارد. معناي «موتوا» در حديث فوق اين است که نفسانيّت خود را ذبح کنيد و از منيّت ها و هواهاي نفساني کاملا جدا شويد تا به جوار دست يابيد. 🔷پيوند روز  با که مطلقه کليّه الهيّه است، اين است که در روز عيد قربان رذائل و هواهاي نفساني را در درون خود ذبح و قرباني کنيد تا با و پاکي روح، وارد، عيد ولايت مطلقه کليّه الهيّه حضرت امير ـ عليه السلام ـ شويد زيرا مسأله عليه السلام آن قدر پاک و طاهر است که، هرگز نمي تواند با آلودگي هاي باطني، قدم در آن نهاد و خود را از مواليان واقعي حضرت امير ـ عليه السلام ـ دانست. 🔷امّا خود با قطع نظر از ، به منزله آخرين جزء از علّت تامّه نسبت به مبعث ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است. بلکه به منزله باطن يک چيز ظاهر و به منزله روح، نسبت به است، زيرا تمامي خيرات و سعادات مشروط به امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ و فرزندانش ـ عليهم السلام ـ است. در روايات کثيره از طريق و اهل سنت وارد شده که نورهاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ يکي بود تا اين که در صلب عبدالله و عبدالمطلب از هم جدا گشته و خداوند، ولايت آنان را بر همه مردم واجب نموده است و اين ولايت در روز غدير آشکار شد،[۲] به همين جهت در آمده: «امروز «روز غدير» دينتان را برايتان کامل و نعمتم را بر شما تکميل و را براي شما انتخاب نمودم».[۳] 👇👇👇
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در تعاليم اسلامی چه سفارش هایی درباره «بی تکلف بودن» و «آسان گرفتن بر مردم در امور زندگی و برخوردهای اجتماعی» بیان شده است؟ (بخش اول) 🔹 (ع) در بخشی از در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: «[مى بينى پرهيزكار را كه] امورش آسان و به اصطلاح است». از سادگی امور و آنها است. آنها با مسائل، ساده و برخورد مى كنند، نه با سختى و شدت و تكلّف؛ و اين، ناشى از و آنهاست. انسان گاهى را مى بيند كه وقتى مى خواهند از خانه خارج شوند يا به ميهمانى روند يا مسافرتى كنند، بسيار امور خود را ترتيب مى دهند و به كار خود مى رسند؛ ولى بعضيها براى يك ميهمانى رفتن آنقدر خود را در چهارچوب آداب و محصور مى كنند و چنان خود را به و مى اندازند كه مسافرت رفتن آنها نيز با و زحمت همراه است، 🔹بايد حتماً چند چمدان از اين طرف لباس ببرند و چند چمدان سوغاتى از آن طرف بخرند و بياورند، به زيارت حج و طواف خانه كعبه مى روند، ولى و تكلّفات آنها را ببين چه قدر است؛ برعكس و ساده كه با يك كيف كوچك به سفرى چند ماهه مى رود و باز مى گردد و خود را مقيد به اين قيود و نمى كند. انسان در معامله با مردم مى گيرد، در قرض دادن و كارهاى خير ديگر سختگيرى نمى كند، در گرفتن و خود شدت به خرج نمى دهد، در مسئله بسيار راحت برخورد مى كند، و از به دور است، نه خود را به زحمت مى اندازد و نه را به دردسر. 🔹و همين و خوش حسابى با مردم موجب مى شود كه بر او نازل شده و خداوند نيز با او همان گونه محاسبه كند. براى اينكه بودن و در مقابل آن روشن شود، حديثى را از تفسير برهان كه در ذيل «آيه ۲۱ سوره رعد» وارد شده نقل مى كنيم. خداوند در در مورد كسانى كه دعوت حق را اجابت نكردند مى فرمايد: «أُوْلَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ؛ [رعد، ۱۸] براى آنها، و جايگاهشان است كه بسيار بد جايگاهى است»؛ و در دنباله همين سوره درباره كسانى كه را عمل كرده و خاشع شدند میفرمايد:  «يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ [رعد، ۲۱] از سختى و بدى حساب مى ترسند». 🔹حمّاد بن عثمان گفت: «مردى بر امام صادق (عليه السلام) وارد شد و درباره يكى از اصحاب امام شكايت كرد؛ در همان موقع آن مردى كه از اصحاب بود، سر رسيد، حضرت به او فرمودند: چرا فلانى از تو شكايت می كند! گفت: چون مى خواهم تمام حقّم را از او بگيرم [تا دينار آخر را مى خواهم در سر وقت بگيرم] حضرت با حالت غضب نشستند و فرمودند: تو گمان مى كنى وقتى تا آخرين حقّت را گرفتى بدى نكرده اى و كار سوئى انجام نداده اى! آيا نديده اى قول خداوند را كه از قول افراد نيك حكايت مى كند: «يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ» (از و دشوار بیم دارند)؛ آيا فكر مى كنى از خدا مى ترسند كه ظلم بر آنها روا دارد، نه به خدا قسم نمى ترسند؛ مگر از اين كه خداوند تا آخرين چيزِ آنها را محاسبه كند؛ اين گونه را خداوند عز و جل بدحسابى [سوء الحساب] ناميده است». [۱] ... پی نوشت: [۱] البرهان فى تفسير القرآن، بحرانى، سيد هاشم، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة، بنياد بعثت، چ اول، ج ‏۳، ص ۲۴۶، سوره رعد، آيات ۲۰ الى ۲۱؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الإسلامية، چ اول، ج ‏۱۰، ص ۱۷۹، (تفسير: آنها كه دعوت حق را اجابت كردند). منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) درمورد محدوده «حُبّ و بُغض» چه بیانی دارند؟ 🔹 (عليه السلام) در فرازی از در بيان اوصاف آنها می فرمايد: « به كسى كه با او دشمنى دارد، روا نمى دارد و به خاطر كسى كه دوستش دارد نمى كند». (علیه السلام) در اين دو فراز اشاره به دو مطلب مهم مى كنند، يكى اينكه اگر به واسطه معيارهاى انسانى اسلامى با كسى عداوت و پيدا كرد بر او روا نمى دارد، با اينكه زمينه و انگيزه ظلم كه بُغْض و عداوت است موجود است؛ و ديگر اين كه اگر برحسب همان معيارها با كسى ورزيد به خاطر دوستى مرتكب نمى شود و براى رضا و خشنودى او پا روى اصول اعتقادى خود نمى گذارد. 🔹معمولا اگر انسان با كسى شد، وسوسه مى كند كه به او ضربه اى زند، و توجيهاتى نيز در جلو پاى او مى گذارد كه چنين و چنان كن، او بود كه به تو اهانت كرد، او بود كه حق تو را پايمال كرد، او بود آبروى تو را بُرد، او بود كه به تو ستم روا داشت... حتى اگر خودش نتواند در برابر او بايستد، مى گويد دوستان ديگر خود را ببين و وادارشان كن او را تنبيه كنند و گاهى مى گويد او را ادب كنند، يعنى وجهه اخلاقى به مسئله مى دهد، در حالى كه عمل خود و دوستانش است. از طرف ديگر وقتى انسان پيدا كرد، دلش مى خواهد هر چه او مى گويد انجام دهد، و اين در بين دو بيشتر است؛ 🔹خدا نكند پسرى عاشق دخترى نااهل يا برعكس دختری عاشق پسرى نااهل شود، كه چه بسا اين عشق و محبت كاذب انسان را كور و كر مى كند، و حتى پا روى و مسلم و پذيرفته شده عقلى و نقلى مى گذارد و دست به آلوده مى كند و محدوديت هاى مرزهاى الهى را مى شكند. چه بسا پسر جوان به خاطر محبوبش بى نماز و بى اعتقاد مى شود و فكر مى كند اگر در برابر اين دوست معشوقش نماز خواند و ظواهر دين را رعايت كند، اُمّل و غير مترقى است، و چه بسا دختر بواسطه اين كه پسرى را دوست مى دارد و او نااهل است و خانواده اش بى حجاب است، دست از حجاب خود مى كشد و حريم عفّت را مى شكند! 🔹 (عليه السلام) در اين دو فراز، مرز و را مشخص مى كند كه نبايد از خارج شود. مثل بعضى قضات و يا اُمراءِ جور مباش كه وقتى بغض كسى را به دل گرفتند، در صدد ظلم به او هستند، و نه مثل كسى باش كه به خاطر دوست داشتن كسى، اگر خلاف كرد حكم شرعى او را نگويد. به خاطر به همسرش، دلش نمى آيد بگويد: چادر نازك و جوراب نازك مپوش چون رنجيده خاطر مى شود، بدين ترتيب را مى رنجاند، تا همسرش رنجيده نشود! 🔹حكماء گفته اند: پنج نوع است: ، مثل محبت اولاد؛ ، مثل محبت دوستان و ياران؛ (از روى شهوت و ميل درونى)، مثل محبت همسران؛ ، مثل محبت انعام كنندگان؛ و ، مثل محبت اهل خير. [۱]  به خاطر هيچكدام از اين محبت ها و دوستى ها مرز و حدود را نمى شكند. به خاطر خلاف مكن، را ناحق مكن و به ديگرى منما. و دو نيرو در روان آدمى است كه يكى جذب و ديگرى دفع مى كند. 🔹در صورتى اين دو نيرو خوب عمل مى كنند كه برآيند حاصل از اينها تحقق باشد، و نبايد انگيزه اى براى و شكستن حدود باشد، بلكه بايد وسيله اى براى سرعت دادن به باشد. به خاطر بغض ديگرى ظلم به او مكن، كه (عليه السلام) فرمودند: «البَغْىُ سَائِقٌ اِلَى الحِينِ» [۲] ( و تجاوز انسان را به مى برد). فكر مكن اگر به او كردى هنرى كرده اى و پيروزى و افتخارى نصيب خود كرده اى، كه (عليه السلام) فرمودند: «لَاظَفَرَ مَعَ البَغىِ» [۳] (با ، پيروزى حاصل نمى شود). پی نوشت‌ها؛ [۱] اخلاق محتشمی، طوسی، نصيرالدين محمد بن محمد، دانشگاه تهران، چ سوم، ‏ص ۳۳ [۲] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية چ چهارم، ج ‏۸، ص ۱۹ [۳] مطلوب كل طالب من كلام أمير المؤمنين على بن أبى طالب، رشید وطواط، بی جا، ج ۱، ص ۷ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۵۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش اول) 🔹در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: «اگر كند، سكوت او، او را محزون نمى كند». فرد متقى وقتى سكوت مى كند كه حرفى پسنديده نداشته باشد، و كسى كه بداند اگر بخواهد سخن بگويد، حرف بيهوده و چه بسا باطل كه منجر به گناه مى شود مى زند از خود خشنود است. 🔹اگر صاحب مارى، مارى را در سوراخ خود محبوس كرده باشد، مگر ناراحت مى شود؟ نه هرگز!؛ زيرا بيرون آمدن مار همان و نابود كردن انسانها و بلكه خود صاحب مار همان! غصه خوردن بر براى كسى است كه زبان خود را به بيهوده گويى و سخنان زائد عادت داده است؛ و به جهت آگاهى از و ثمرات دنيوى و اخروى و و آفات سخن گفتن مثل: خطا و دروغ و غيبت و سخن چينى و نفاق و اهانت و ستيزه جويى و ايذاء خلق و غير اينها، خود را عادت داده اند كه بيشتر از سخن نگويند. 🔹 (صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه را از زبانش گرفت و زيادى مال خود را انفاق كرد». [۱] (علیه السلام) مى فرمايد: «اگر كلام تو از نُقره باشد، يقين بدان كه [تو] از طلا است». [۲] و در كلمات بزرگان آمده است: «لايق ترين چيزى كه در زندان مى باشد، است»؛ [۳] و نيز گفته شده: « كم جِرم (وزن)، ولى بزرگ جُرم است!». [۴] 🔹ابوبكر بن عياش مى گويد: «چهار پادشاه هند و چين و كسرى و قيصر اجتماع كردند [كسرى لقب پادشاهان ايران و قيصر لقب پادشاهان روم بوده است]، يكى از آنها گفت: من بر آنچه پشيمانم و بر آنچه نگفته ام پشيمان نيستم. دومى گفت: من هنگامى كه مى گويم و كلمه اى بر زبانم جارى مى كنم، آن كلمه مالك من است، ولى من مالك و صاحب اختيار او نيستم و وقتى آن كلمه را نگويم مالك آن هستم و آن مالك من نيست. سومى گفت: تعجب مى كنم براى متكلّم كه وقتى او به سوى او برگردد، كلمه او به او ضرر و مى زند و اگر رجوع به او نكرد به او نفع نمى رساند [يعنى تعجب از بعضى كه وقتى سخن مى گويد، يا به ضرر او تمام مى شود، يا نفعى براى او ندارد]. چهارمى گفت: من بر برگرداندن آنچه قدرتمندتر هستم، تا آنچه گفتم [آنچه از دهان بيرون آمد ديگر برنمى گردد]». [۵] 🔹گفته اند: «چهار چيز است كه هرگز برنمى گردد: ۱) كه گفته شود. ۲) تيرى كه انداخته شود. ۳) ساعتى كه بگذرد. ۴) فرصتى كه از دست برود». [۶]  (عليه السلام) می‌فرماید: «، شعار محققين به حقایق گذشتگان و حقایق ثابت و محقق است (و در آن فوایدى است)؛ ۱) [سكوت] همه راحتی هاى دنيا و آخرت است. ۲) در آن است. ۳) [موجب] سبك كردن حساب. ۴) حفاظت از خطاها و لغزشها. ۵) پوششى بر جاهل است كه جهل و نادانى هاى او آشكار نشود. ۶) زينت و زيبايى و اُبُهّت عالم است. ۷) در ، گوشه گيرى و انزواى هواى نفسانى است. ۸) رياضت و با در آن است. ۹) . ۱۰) از بين رفتن قساوت قلب. ۱۱) عفت. ۱۲) و مروّت. ۱۳) و و كياست و ، از جمله فوائد آن به شمار مى رود. 🔹پس تا مجبور و ناچار نشدى، لب به مگشاى و فرو بند، خصوصاً اگر شنونده اهليت كلام تو را نداشته باشد». «ربيع بن خثيم» كاغذى در برابر خود مى گذاشت و هر چه تكلم مى كرد مى نوشت و شبانگاه محاسبه مى كرد كه چه به نفع او بوده و چه به ضرر او و مى گفت: «آه آه نَجَا الصَّامِتُونَ وَ بَقِينَا»؛ (آه آه سكوت كنندگان نجات يافتند و ما باقى مانديم [و گرفتار سخن شديم!]). 🔹بعضى از ياران رسول الله (صلی الله علیه و آله) مرتب سنگ در دهان خود مى گذاردند، وقتى مى خواستند حرف بزنند و مى دانستند براى خدا و در راه خدا و براى انجام وظيفه الهى است، سنگ را از دهان بيرون آورده و سخن مى گفتند. بسيارى از صحابه (سكوت مى كردند) و گاهى آه بلندى مثل تنفس انسان غمديده از سينه مى كشيدند و مانند اشخاص مريض (كه به زور حرف مى زند) حرف مى زدند! و جز اين نيست كه سبب هلاكت خلق و نجات آنها در سخن و سكوت است (سخن موجب هلاكت و سكوت موجب نجات است)! پس خوشا به حال كسى كه معرفت عيب كلام و درستى آن و فواید سكوت نصيبش شد که این از اخلاق انبیاء (علیهم السلام) و شعار برگزیدگان است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱]منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمی خویی، حسن زاده آملی، کمره‌ای، مكتبة الإسلامية، چ۴، ج۱۲، ص۱۵۵ [۲]همان [۳]همان [۴]همان [۵]همان [۶]خواندنیهای دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، قم، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۰۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان ميفرمايد: «اگر پرهيزكار سكوت كند، سكوت او، او را محزون نمیكند». 🔹كسى كه ارزش و مقدار را فهميده باشد، را شعار خود قرار داده و بدون و سخن نمى گويد، و كسى كه اطلاع و احاطه بر و خصوصيات دقيق و باريك پيدا كرده و «سكوت» را نگهبان امين اسرار و حقایق قلبى خود قرار داده است، البته و چنين آدمی عبادت خواهد بود و كسى بر اين عبادتِ او آگاهى نمى يابد بجز پادشاه با جبروت كه همان است. [۱] 🔹ابن ابى الحديد در ذيل اين فراز ميگويد: « از فوت كلام و سخن نگفتن محزون و ناراحت نمیشود، زيرا را غنيمت میداند، نه خسران و زيان». [۲] آرى ساكتان ناطقند، آنها گرچه ساكتند، ولى روش و منش آنها گوياى ارزش هاى اخلاقى است. آنها مجسمه و تابلوى تمام نماى قرآن‌اند. « هم امر و هم نهى مى كند و است». [۳] (صلی الله علیه و آله) ميفرمايد: «چهار چيز است كه فقط دارا است، يكى از آنها است و آن اولين عبادت است». [۴] 🔹 (عليه السلام) ميفرمايد: «كسانى كه قبل از شما بودند، را فرا گرفتند و شما سخن را، اگر فردى از شما خواست و عبادت كننده [با خلوص نيت] باشد، بايد را قبل از آن به مدت ده سال فرا گيرد، اگر اين كار را به خوبى انجام داد و بر آن كرد، مى شود وگرنه بايد بگويد: «مَا اَنَا لِمَا اَرُومُ بِاَهْلٍ» [۵] (من اهليّت آنچه را در نيت دارم، ندارم). 🔹از (صلی الله علیه و آله) نقل شده كه: «حضرت به مردى كه نزد ايشان آمده بود فرمود: آيا تو را به امرى كه وارد میكند، راهنمایى كنم؟ گفت: بله يا رسول الله! فرمود: از آنچه خدا به تو داده به ديگرى بده؛ گفت: اگر محتاجتر از ديگرى بودم چطور؟! فرمود: مظلوم را يارى كن؛ گفت: اگر ضعيفتر از كسى باشم كه ياريش میكنم؟! فرمود: راهنماى انسان جاهل و احمق باش؛ گفت: اگر خود، جاهلتر از ديگرى بودم؟! فرمود: « خود را كن، جز براى خير»؛ تو را خوشحال نمیكند اينكه در وجودت خصلتى از اين خصال باشد كه تو را به سوى بهشت سوق دهد؟». [۶] 🔹 (عليه السلام) نيز درباره در «نهج البلاغه» میفرمايد: «، زياد و وقتش مشغول است». [۷] آنقدر به دنبال كار خير است كه ديگر، وقتى براى كلام و ندارد. «كم گوى و بجز مصلحت خويش مگوى - چيزى كه نپرسند تو خود پيش مگوى ؛ گوش تو دو دادند و زبان تو يكى - يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگوى». [۸] 🔹«آنرا كه شراب معرفت نوش كنند - از هرچه به جز اوست فراموش كنند ؛ آنرا كه زبان دهند، ديده ندهند - و آن را كه دهند ديده خاموش كنند». [۹] (عليه السلام) ميفرمايد: «در حكمت آل داود (عليه السلام) چنين آمده است: «بر فرد لازم است كه عارف به زمان خود باشد و روى آورنده به شأن و امورات خود گردد و بررسى احوال خود كند و خود باشد». [۱۰] «وَشّا» ميگويد: «شنيدم از (عليه السلام) كه میفرمود: اگر مردى از بنى اسرائيل میخواست عابد بشود مى بايست ده سال قبل از آن اختيار كند». [۱۱]  🔹پيرگوى (گوينده اى كه پيرمرد بود) درباره خودستايى نزد حكيمى لاف میزد، كه بر سه زبان مسلط است و میتواند با آن زبانها نطق كند؛ حكيم گفت: بفرمائيد كه به چه زبانى ميتوانيد كنيد. [۱۲] در مجلس معاويه يكى از بزرگان خاموش بود و هيچ نمیگفت، معاويه گفت: «چرا سخن نمیگويى؟ آن مرد فاضل گفت: چه گويم، اگر راست گویم از تو بترسم و اگر دروغ گويم از خدا بترسم، پس در اين مقام اولاتر [از سخن گفتن است]». [۱۳] پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲ ج‏۶۸ ص۲۸۴ باب۷۸. [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ۱ ج۱۰ ص۱۳۸ ص۱۶۰. [۳] بحارالأنوار، همان، ج۸۹ ص۲۰ باب۱. [۴] همان، ج۷۴ ص۸۸ باب۴. [۵] همان، ج۷۵ ص۲۸۸ باب۲۴. [۶] همان، ج۶۸ ص۲۹۶ باب۷۸. [۷] همان، ج۶۴ ص۳۰۵ باب۱۴. [۸] مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، امام صادق (ع)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چ۱ ص۱۲۱. [۹] همان [۱۰] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴ ج۲ ۱۱۶. [۱۱] الكافی، همان، ج۲ ص۱۱۶. [۱۲] مجله پاسدار اسلام، ش۹۰، ص۳۸ [۱۳] خواندنی های دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، ۱۳۶۸ش، ج۱ ص۹۱ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۵۶۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️«کلام نور» 🔸«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» ﴿٢١﴾ 🔹«ای مردم! خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا شوید». 🔸«الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِله أَنْدَادًا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» ﴿٢٢﴾ 🔹«آن که زمین را برای شما بستری گسترده و آسمان را سقفی برافراشته قرار داد و از آسمان، آبی [مانند برف و باران] نازل کرد و به وسیله آن از میوه های گوناگون، و برای شما بیرون آورد؛ پس برای شریکان و همتایانی قرار ندهید در حالی که می دانید [برای خدا در آفریدن و روزی دادن، شریک و همتایی وجود ندارد]». 📕قرآن کریم، سوره مبارکه بقره @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«خنده» اولياء خداوند و انبياء چگونه است؟ 🔹 (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: « اگر بخندد، او بلند نمى شود». اين خصلت، نشانه دارنده آن است. ، خنده بزرگان است، حتى بعضى موقع خنديدن دندان هايشان آشكار نمى شود. آنها كه اعتقاد به مبدأ و معاد دارند و از خود باخبرند، محزونند و اين مانع از خنده نامعقول آنها است و در حد و و خوشرویی، می زنند، آنها كه نه دارند و نه به مى انديشند، از حزن در قلب آنها خبرى نيست و از اين روى فكر مى كنند در آسايش هستند در حالى كه بيش نيست! 🔹 (صلى الله عليه و آله) هيچ وقت صدای خنده‌اش بلند نمى شد و تنها مى كردند. و گويا همه (علیهم السلام) چنين بوده اند. در جريان [داستان] (علیه السلام) با مورچه در آمده كه حضرت سليمان (علیه السلام) خنده اى كردند: «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّنْ قَوْلِهَا» [۱] و اين ، نشانه وقار و توجه آنها به عالم ديگر بود. 🔹روزى (صلی الله علیه و آله) از كنار عده اى از جوان هاى انصار عبور كردند و آنها با يكديگر گرم صحبت بودند و صداى و خنده هايشان بلند بود. حضرت [به آنها] فرمودند: «اى گروهى كه چنين مى كنيد، چه كسى از شما آرزويش داده و بواسطه اين آرزو در كوتاهى كرده [اين چنين شخصى] بايد از آنچه در است و آنچه در آنها مى گذرد آگاهى و اطلاع يابد و از و نشر گيرد. ياد كنيد را كه نابود كننده لذات است». [۲] در جاى ديگر فرمودند: «لَو تَعلَمُونَ مَا اَعلَمُ لَضَحِكتُمْ قَلِيلًا وَ ليَبكُوا كَثِيراً»؛ [۳] (اگر مى دانستيد آنچه را كه من مى دانم كم‌ مى‌ خنديديد و بسيار می‌ گريستيد). 🔹 (صلی الله علیه و آله) به فرمودند: «چرا را هرگز خندان نديده ام؟ گفت: «مَا ضَحِكَ مِيكَائِيلُ مُنْذُ خُلِقَتِ النَّارُ»؛ [۴] (ميكائيل از وقتى خلق شده نخنديد)». امام باقر (عليه السلام) مى فرمايند: « (علیه السلام) به [فرزندش] (علیه السلام) فرمود: «يَا بُنَىّ اِيّاكَ وَ كَثرَةَ الضِّحكِ فَاِنّ كَثرَةَ الضِّحكِ تَترُك العَبدَ حَقِيراً يَومَ القِيَامَةِ»؛ [۵] (اى فرزندم بپرهيز از ، زيرا زيادى خنده، بنده را در روز حقير مى كند). 🔹آرى از بپرهيزيد كه از است؛ «اَلقَهقَهَةُ مِنَ الشَّيطَانَ» [۶] و حتى در روايت از امام باقر (عليه السلام) آمده كه هرگاه زديد بعد از آن بگوئيد: «اَللّهُمَّ لَاتَمقُتنِى»؛ [۷] (خدايا مرا مورد خود قرار مده)؛ و اين روايت به خوبى نشان مى دهد كه انسان را در معرض رحمان قرار مى دهد. پس هرگاه خواستيد خنده كنيد، نمائيد كه بهترين خنده، است؛ «خَيْرُ الضِّحْكِ اَلتَّبَسُّمُ». [۸] و همين، است. [۹] 🔹نه فقط در حال شنيدنِ گفتارى خنده آور تبسّم كنيد، بلكه در همه حال را بر چهره خود آشكار كنيد، خصوصاً در و ها. در روايت است كه (صلی الله علیه و آله) وقتى سخن مى فرمود مى كرد [۱۰] و نيز در روايت است: «مَنْ تَبَسُّمَ فى وَجهِ اَخِيهِ كانَتْ لَهُ حَسَنَةٌ». (كسى كه در برابر صورت برادرش باشد براى او حسنه است). در روايت آمده: «وقتی (صلى الله عليه و آله) خندان مى شدند، چشم هاى مباركش تنگ مى شد و همه خنده او بود...». [۱۲] پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره نمل، آيه۱۹؛ [۲] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ۲، ج ۷۳، ص۵۹، باب۱۰۶؛ [۳] التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، چ۱، ص۲۳۸، باب۳۴؛ [۴] بحار الأنوار، همان، ج۵۶، ص۲۶۰، باب۲۴؛ [۵] همان، ج ۱۴، ص۳۵، باب۳؛ [۶] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ص۶۶۴؛ [۷] الكافی، همان؛ [۸] غررالحكم و درر الكلم‏، دار الكتاب الإسلامی، چ۲، ص۳۵۵، حکمت۱۸؛ [۹] بحار الأنوار، همان، ج۷۵، ص۲۵۰، باب۲۳؛ [۱۰] همان، ج۱۶، ص۲۹۸، باب۱۰؛ [۱۱] کافی، همان، ص۲۰۶؛ [۱۲] عيون أخبار الرضا(ع)، ابن بابويه، نشر جهان‏، چ۱، ج۱، ص۳۱۷ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۵۷۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️علماى اهل سنت درباره شخصیت امام سجاد (علیه السلام) چه دیدگاهى دارند؟ 🔸با رجوع به کتاب هاى و صاحبان تراجم و رجال پى مى بریم که (علیه السلام) نزد آنان از جلالت و احترام خاصى برخوردار بوده است. در اینجا به برخى از این عبارات اشاره مى کنیم: 1⃣«ابن عساکر شافعى دمشقى» 🔹او میگوید: «کان على‌بن‌الحسین ثقة مأموناً، کثیر الحدیث، عالیاً، رفیعاً، ورعاً...»؛ [۱] ( مردى ، ، ، ، و بود...). 2⃣«محمّد ابن سعد» 🔹او نیز همین عبارت را در مورد (علیه السلام) آورده است. [۲] 3⃣«ابن حجر عسقلانى» 🔹«على بن الحسین بن على بن ابى طالب، زین العابدین، ثقة، ثبت، عابد، فقیه، فاضل، مشهور. قال ابن عیینه عن الزهرى: ما رأیت قرشیاً افضل منه»؛ [۳] ( بن على بن ابى طالب، زین العابدین، ثقه، ثبت، ، ، و بود. ابن عیینه از زهرى نقل کرده که من در میان قریش، کسى را افضل از او ندیدم). 4⃣«ابن حجر هیتمى» 🔹«و زین العابدین هذا هو الّذی خلف اباه علماً وزهداً وعبادة... و کان زین العابدین عظیم التجاوز والعفو والصفح...»؛ [۴] (و ، او کسى است که جانشین پدرش در و و بود... او بوده و بزرگوار، و داراى و بود...). 5⃣«یعقوبى» 🔹«کان افضل الناس و اشدّهم عبادة، و کان یسمّى «زین العابدین»، وکان یسمّى ایضاً «ذا الثّفنات» لما کان فی وجهه اثر السجود»؛ [۵] ([امام سجاد (علیه السلام)]، و آنان بود، لذا او را نامیدند. و نیز او را صاحب پینه ها (ذوالثفنات) نامیده اند، به جهت این که در پیشانى او بود). 6⃣«محیى الدین بن یحیى بن شرف نووى» 🔹«واجمعوا على جلالته فی کل شىء»؛ [۶] ( بر قدر او [امام زین العابدین (علیه السلام)] ـ در هر چیزى نموده اند). 7⃣«نسّابه معروف به ابن عنبه» 🔹«و فضائله اکثر من ان تحصى او یحیط بها الوصف»؛ [۷] ( او بیش از آن است که به درآید یا مردم از آن مطّلع شوند). 8⃣«شبراوى» 🔹«کان ـ (رضی الله عنه) ـ عابداً، زاهداً، ورعاً، متواضعاً، حسن الاخلاق»؛ [۸] (او انسان ، ، ، و داراى بود). 9⃣«ابن تیمیه حرّانى» 🔹«امّا على بن الحسین فمن کبار التابعین و ساداتهم علماً و دیناً... و له الخشوع و صدقة السرّ و غیر ذلک من الفضائل ما هو معروف»؛ [۹] (امّا ؛ او بزرگترین تابعین و سادات آنان در و بود... او در و و دیگر به حدّى رسیده بود که نزد همه معروف بود). 🔟«محمّد بن طلحه شافعى» 🔹«هذا زین العابدین، قدوة الزاهدین و سید المتقین و امام المؤمنین شیمته تشهد له انّه من سلالة رسول الله (صلى الله علیه و آله)، و سمته یثبت قربه من الله. و ثفناته تسجل له کثرة صلاته و تهجّده. و اعراضه عن متاع الدنیا ینطق بزهده فیها...»؛ [۱۰] (او ، مقتداى زاهدین و سید متقین و بود. کسى که رفتارش گواهى مى داد که از (صلى الله علیه وآله) است. نشانه اش ثابت مى کرد که او مرتبط با خدا است. و سند کثرت نماز و بود. و اعراض او از متاع دنیا، بر او از دنیا گویا بود...). پی نوشت‌ها؛ [۱] تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۱۴۲؛ [۲] الطبقات الکبرى، ج۵، ص۲۲۲؛ [۳] تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۵؛ [۴] صواعق المحرقة، ص۱۱۹؛ [۵] تاریخ یعقوبى، ج۳، ص۴۶؛ [۶] تهذیب اللغات و الأسماء، ج۱، ص۳۴۳؛ [۷] عمدة الطالب، ص۱۹۳؛ [۸] الاتحاف بحبّ الأشراف، ص۴۹؛ [۹] منهاج السنة، ج۲، ص۱۳۳، چ۱؛ [۱۰] مطالب السؤول، ج۲، ص۴۱ 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ش، ص ۶۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
تبیین
⭕️خلاصه بیانات آیت‌ الله‌ العظمی بهجت (ره) درباره انتخابات 💠چه کسی «حق انتخاب شدن» دارد؟ چه کسی حق دارد «امین مردم در امر دنیا و دین» باشد؟ به چه کسی حق داریم رأی بدهیم؟ تا مؤمنین چشم بسته یا با سهل انگاری گمراه نگردند. 🔹۱) دوازده امامی باشد؛ ۲) آگاه به مسائل شرعی شخصی باشد؛ ۳) آگاه به مسائل شرعی باشد؛ ۴) رجال با باشد؛ ۵) با و کامل باشد؛ ۶) التزام عملی به عقیده و ایمان داشته باشد؛ ۷) با باشد که از هیچ تهدید نترسد؛ ۸) از هیچ ملامت ‌کننده‌ و ملامتی نترسد؛ ۹) باشد؛ ۱۰) از رشوه و منافع شخصی دور باشد؛ ۱۱) از و وطن‌فروشان دور باشد؛ ۱۲) اهل اعتدال فکری و مسلکی باشد؛ 🔹۱۳) و متقی بوده و امر خدا را ترجیح دهد؛ ۱۴) زود تصمیم نگیرد و با احتیاط و توقف و عمل کند؛ ۱۵) در روشنایی توقف و در تاریکی حرکت نکند؛ ۱۶) فقط با حرکت کند و در تاریکی و جهل و شک توقف کند؛ ۱۷) اهل و باشد؛ ۱۸) باشد، نه مرتجع؛ ۱۹) در پیاده کردن کلیات باشد؛ ۲۰) بداند نه‌ تنها در مستقل بودن کشور اسلامی نقصی نیست، بلکه نقص در وابستگی است؛ 🔹۲۱) با و آگاه باشد، به آن معنا که مجهولات را از معلوم‌ها بیابد، نه همه‌چیزدان؛ ۲۲) با واجدین شرایط همراهی داشته باشد، نه با دیگران؛ ۲۳) رأی دادن فقط بر واجدین تمام شرایط جایز است؛ ۲۴) فاقد بعضی از این شروط امین نیست؛ ۲۵) رأی به فاقدین بعض شرایط بی‌اثر است؛ ۲۶) رأی به فاقدین بعض شرایط جایز هم نیست؛ ۲۷) شخص مشکوک، متروک است؛ ۲۸) اگر بداند یا احتمال دهد غیر واجد شرایط رأی می‌آورد، رأی به می‌شود با امکان. 💠آنچه رأی دهنده باید رعایت کند: 🔹۱) هرکس خود باید در جست‌و‌جوی باشد؛ ۲) جست‌و‌جو باید از عقلای متدین آگاه باشد؛ ۳) هم باید کامل باشد؛ ۴) دوستی و دشمنی نفسانی اثر نکند؛ ۵) نگاه کند کدام معتدل‌تر در فکر یا متلون است؛ ۶) کدام در تغییر نداده و نمی‌دهد؛ ۷) کدام ملکه و ائتمان دارد یا قوی‌تر است؛ ۸) در کدام راه ندارد؛ ۹) کدام در و با امیرالمؤمنین و حضرت مهدی ـ‌ علیهماالسلام‌ ـ نزدیک‌تر است؛ ۱۰) ـ‌ عجل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌ ـ در کدام یک بارزتر است؛ 🔹۱۱) اهل شر را باید شناخت تا اهل خیر را بیابد؛ ۱۲) انتخابات دول کفر و بیگانه را نگاه و از آن دوری کند؛ ۱۳) از شیوه رأی دادن دولت‌های کفر پرهیز کند؛ ۱۴) با چگونگی کار آنها مخالفت کند؛ ۱۵) ببیند دول کفر چگونه وطن‌فروشی می‌کنند با چه مقاصدی؟ ۱۶) ببیند رشوه چگونه تغییرشان می‌دهد؟ ۱۷) باید دید کدام در صفات از کفر دورتر است؛ ۱۸) کدام به و و و علیهم‌ السلام نزدیک‌تر است؛ ۱۹) در حال رأی را ناظر بداند و رضای او را مقدم بدارد. منبع: وبسایت‌ مرکز تنظیم‌ و نشر آثار ‌آیت‌ الله‌ العظمی‌ بهجت (ره) @tabyinchannel