eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
442 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨💎✨💎✨💎✨💎✨ 💎✨ ✨ 🔺 ✅آشنايي اجمالي با ⭕️د ـ وظايف و اختيارات ولايت فقيه: 💠وظايف و شئون ولي فقيه 🔷در ولي زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ كه مسلمانان و جامعه اسلامي از ادراك بركات خاصّ ايشان محرومند، جاودانگي اسلام اقتضاء دارد كه همان دو شأن تعليم دين و اجراي ، تداوم يابد كه اين دو وظيفه، بر عهده ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ مي‌باشد. در نگاه كلّي‌تر، مي‌توان وظايف و شئون را در دانست كه دو شأنش است و دو شأن ديگر آن، مي‌باشد. 🔺اين عبارتند از: ۱- ۲- ۳- ۴- (حكومت)[۱۲] 🔶معناي 💠معناي ولايت مطلقه فقيه را مي‌توان در سه امر ذيل بيان نمود: 1⃣ ، متولّي و مسئول همه ابعاد دين در ـ عليه السّلام ـ است و و همه مقررات آن، به او بر‌ مي‌گردد و با و او مي‌يابد. 2⃣ اجراي همه كه در نظم دخالت دارند، بر عهده است كه يا خود او با مباشرت آن‌ها را انجام مي‌دهد و يا با تسبيب، به افراد صلاحيّت دار تفويض مي‌كند. 3⃣در هنگام اجراي دستورهاي خداوند، در موارد با يكديگر، براي رعايت و ، اجراي برخي از را براي اجراي احكام ديني مهم‌تر، مي‌كند و اختيار او در اجراي احكام و تعطيل موقّت اجراي برخي از احكام، است و شامل همه مي‌باشد.[۱۳] پس مي‌توان گفت كه بدان معناست كه محدود به حدّ ضرورت و ناچاري نيست، بلكه است و حتّي جايي را هم كه مسأله به حد ناچاري نرسيده، ولي داراي توجيه عقلي و عقلايي است شامل مي‌شود و براي ساختن بزرگراه و خيابان و پارك و دخالت در امور اجتماعي، لازم نيست مورد از قبيل فرض اول باشد بلكه حتّي اگر از قبيل دوّم هم باشد مجاز به تصرف است و او اينگونه موارد را هم شامل مي‌شود. و البته پر واضح است كه قائل شدن به چنين رأيي هيچ سنخيت و مناسبتي با استبداد و ديكتاتوري و فاشيسم ندارد.[۱۴] چرا كه آن در مي‌باشد. [۱۲] . همان، صص ۲۴۲-۲۴۴ [۱۳] . پيشين، ص ۲۵۱ [۱۴] . نگاهي گذرا به نظرية ولايت فقيه ـ آية الله مصباح يزدي، ص ۱۱۰ ∆نویسنده: علي اکبر عالميان - مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه @tabyinchannel
⭕ وجود دین یک مسئله کاملا منطقی و عقلی ست. 🔰 ما به دین نیاز داریم؛ ... بدون داشتن اعتقادات معنوی و باور به ؛ اساسا خوب بودن یک بیش نیست! آنهایی که شعار دین من انسانیت است سر میدهند، نمیدانند که دین همان انسانیت و اخلاق است! دین همان اخلاق و رفتار صحیح با جهان هستی ست. ما به دین نیاز داریم چون منطق عقل میگوید خوب بودن، باید دلیل داشته باشد. 🔰عقل سالم میگوید وقتی دین نباشد، چارچوب اخلاقی هم وجود ندارد و بویی از ایثار و فداکاری نخواهد بود. اخلاق و انسانیت معلول دین است! اگر دین و اعتقاد به روز جزا وجود نداشته باشد، خوبی عملی بیهود است. خوب باشیم که چه اتفاقی رخ دهد؟ این همان خلایست که انسان منکر دین از آن رنج میبرند! 🔰 اگر دین وجود نداشته باشد واژه باید حذف شود! مادامی که خوب بودن تعریف میشود، یعنی دین وجود دارد. اگر دین عامل محدود کننده است و باید آن را کنار گذاشت؛ پس با فطرت بشر چه باید کرد؟ خوبی برای چه وجود دارد؟ ⭕ تعریف دین اسلام در یک خط 🔹 اسلام دینی ست که دارد. این آموزه‌ها ؛ اما هستند. اسلام یک دین ست که شرایط نادر را مورد توجه قرار میدهد. 🌐 whyislam.org/islamicteachings/pray/ten/ پ.ن: حقیقتا تعریفی خلاصه و جامع از اسلام ارائه شده است: ● و بدون تغییر ● در شرایط مختلف ● دینی ؛ نه شعار زده این سه شاخصه مهم اسلام را بعنوان قوی ترین دین منطقی و علمی جهان تبدیل کرده است. @tabyinchannel @daneshgahevelyat
✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨ ✨ ⭕️عوامل حسابرسی آسان در (بخش اول) 🔶حسابگری خدا و حسابرسی خداوند به معنای آن است که هر عملی، بلافاصله اثرش پشت سرش قرار دارد چه در دنیا باشد، چه در آخرت. 🔷یکی از اسامی خداوند،  است و این بدین معناست که و حساب کننده است. در تمامی عوالم وجود جریان دارد؛ همه خاصیت ها و اثرهایی که در عالم وجود دارد، ناشی از اسم خداوند است؛ یعنی همه ‌چیزها روی‌  است؛ رها و مهمل نیست؛ حتی در اعماق وجودی انسانها مورد قرار می گیرند. 💠حسابگری خداوند در قرآن 🔷چنانکه در سوره بقره فرمود: « ...وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ...»؛ [بقره، ۲۸۴] «...و (از این رو) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، می‌کند...» 💠علت اتفاقات کوچک 🔷اگر خاری به دست آدمی اصابت می کند، یا سنگی به پای انسان برخورد کند، روی است و اساساً مسئله ای بنام شانس یعنی اتفاق که در جامعه معمولاً از آن نام برده می شود، وجود خارجی ندارد؛ یعنی همه حوادث روی حساب است نه اتفاق و شانس؛ و این یکی از جفاهایی است که حتی برخی از مومنین، به حوادث عالم دارند، حوادث را به شانس و اتفاق تعبیر می کنند. 💠حسابرسی دقیق حتی در مراتب بالای معنوی 🔷پس ها و  های دنیا، روی و کتاب است؛ حضرت یوسف (ع) که چند سال اضافه زندانی میشود، بخاطر لحظه‌ی امیدی بود که از ساقی پادشاه داشت، که از او در نزد آقایش یاد کند و لذا قرآن فرمود: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ»؛ [یوسف، ۴۲] «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند.» 🔷 و بر اساس اعمالی است که خود انسان انجام می دهد؛ گاهی به خاطر یک محفل که انسان برگزار می کند، توفیقاتی از وی سلب می گردد. شهید مطهری میفرماید: یک شب جمعه با استادم میرزا علی آقا شیرازی که اهل تهجد و اشک سحر بود، به محفلی رفتیم ایشان اشعار زیادی خواند؛ شب که برگشتیم سحر نتوانست بلند شود؛ موقع اذان صبح که بلند شد، گفت: این سلب توفیق بخاطر شعرهای دیشب بود. 💠نکته مهم درجات معرفتی 🔷البته جلب توفیق و سلب توفیق با نوع معرفت و اعمال انسان ها فرق دارد؛ انسان هایی که کلاس معرفتی شان بالا بوده باشد، ریز اعمالشان زیر ذره بین است و کسانی که در کلاس معرفتی پایین تری هستند، قاعدتاً طبق معرفت و عقل و درکشان از دین، مورد مواخذه یا اجر و پاداش قرار می گیرند. 💠معنای حسابگر بودن خدا 🔷 و حسابرسی خداوند به معنای آن است که هر ، بلافاصله پشت سرش قرار دارد چه در دنیا باشد، چه در آخرت؛ اما مسئله آن است که گاهی حسابرسی ها بسیار زود اتفاق می افتد و به اصطلاح حسابشان آسان است. ... منبع: وبسایت‌راسخون‌ @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تولی» و «تبری» از منظر روایات چه اهمیّتی دارند؟ (بخش چهارم و پایانی) 🔸احاديث بسيار فراوانى در كتب اسلامى اعم از شيعه و اهل سنّت در زمينه «حبّ فى الله» و «بغض فى الله» و و آمده است، و به قدرى در اين باره داده شده كه در كمتر چيزى نظير آن ديده مى شود. بى شك اين اهمّيّت به خاطر آثار مثبتى است كه پيوند «دوستى با اولياء الله و دوستان خدا»، و «بيزارى از دشمنان حق» دارد؛ اين آثار مثبت هم در ظاهر مى شود و هم در و هم در و . 💠اين احاديث نشان مى دهد كه بايد در طريق «تهذيب نفس» و «سير و سلوك الى الله»، هر كس و مقتدايى را برگزيند. در اينجا به بخشى از اين احاديث كه از كتب مختلف گلچين شده است اشاره مى شود: 9⃣در حديث قدسى مى خوانيم: به (عليه السلام) فرمود: «هرگز براى من انجام داده اى؟ موسى عرض كرد: آرى! براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق كرده ام و به ياد تو بوده ام؛ فرمود: امّا نماز براى تو نشانه [ايمان] است و روزه سپر آتش و انفاق سايه اى در محشر و ذكر خدا نور است؛ كدام را براى من به جا آورده اى اى موسى؟! عرض كرد خداوندا! خودت مرا در اين مورد راهنمايى فرما! فرمود: آيا هرگز به خاطر من كسى را داشته اى و به خاطر من كسى را داشته اى؟ [در اينجا بود كه] (عليه السلام) دانست برترين اعمال و [دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا] است». [۱] 🔟اين بحث را با حديث ديگرى از (عليه السلام) پايان مى دهيم (هر چند احاديث در اين زمينه، بسيار فراوان است)، فرمود: «مَنْ اَحَبَّ لِله وَ اَبْغَضَ لِله وَ اَعْطى لِلّهِ وَ مَنَعَ لِلّهِ فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَ إِيمانُهُ» [۲] (كسى كه «به خاطر » بدارد و به خاطر خدا بدارد و به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا ترك بخشش كند، او از كسانى است كه كامل شده است!». 💠از احاديث دهگانه بالا استفاده مى شود كه در حساب مهمّى براى و باز شده است؛ تا آنجا كه به عنوان و نشانه و برتر از نماز و روزه و حجّ و جهاد و انفاق فى سبيل الله معرّفى شده و صاحبان اين صفت، پيشگامان در بهشتند و دارند كه انبياء و شهداء به حال آنها غبطه مى خورند. اين تعبيرات، پرده از نقش مهمّ مسأله و و در تمام برنامه هاى دينى و الهى بر مى دارد. 🔹دليل آن هم روشن است، زيرا انسان پيشوايان بزرگ را به خاطر و و و اعمال صالحه ديگر، دوست مى دارد، با اين حال چگونه ممكن است به آنان تأسّى نكند و همگام و همدل و همرنگ نشود! اين همان است كه علماى اخلاق از آن به عنوان يك اصل اساسى در ياد كرده اند، و پيروى و كردن به را شرط موفّقيّت در سير و مى دانند. يكى از دلايل مهمّى كه در هر مورد و در هر مناسبت از انبياى الهى سخن مى گويد و پيغمبر اكرم و را دستور مى دهد كه به ياد آنها و تاريخ و زندگانى شان باشند، همين است كه از آنان بگيرند و راه و را در تاريخ زندگى آنها بجويند. 🔹اين نكته شايان توجّه است كه معمولاً داراى روح قهرمان پرورى هستند؛ يعنى هركس مى خواهد به شخص بزرگى عشق بورزد و او را در زندگى خود قرار دهد و در ابعاد مختلف زندگى به او اقتدا كند. انتخاب چنين قهرمانى در و شكل دادن به زندگى او تأثير فراوانى دارد و با تغيير شناخت اين قهرمانها، زندگى ممكن است دگرگون شود. بسيارى از افراد يا ملّت ها كه دستشان به دامان نرسيده، قهرمانان خيالى و افسانه اى براى خود ساخته اند و در ادبيّات و فرهنگ خود جايگاه مهمّى براى آنها قائل شده اند. 🔹محيط زندگى اجتماعى و تبليغات مطلوب و نامطلوب در گزينش قهرمانها مؤثّر است. اين قهرمانها ممكن است مردان الهى، رجال سياسى، چهره هاى ورزشى و يا حتّى بازيگران فيلمها بوده باشند. هدايت اين تمايل فطرى بشر به سوى و «الگوهاى والاى انسانى» مى تواند كمك مؤثّرى به پرورش در فرد و جامعه بنمايد. مسأله در حقيقت، در همين راستا است؛ و به همين دليل آيات و روايات اسلامى اهمّيّت فوق العاده اى براى آن قائل شده است و بدون آن بقيّه برنامه ها را ناقص و حتّى در خطر مى شمرد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، چ۲، ج۶۶، ص۲۵۲، باب۳۶ [۲] همان، ص۲۳۸ 📕اخلاق در قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چ۱، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۷۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️روایات اسلامی چگونه اهمیت «صدق» و «راستی» را تبیین نموده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸اهميت اين در روايات اسلامى بيش از آن است كه در سخن بگنجد؛ رواياتى كه در این زمینه از (صلی الله علیه و آله)، (عليهم السلام) نقل شده، بيش از حدّ احصا و شمارش است. در ادامه تنها گلچينى از آن بيان مى شود كه به عنوان مشت نمونه خروار، بيانگر موقعيت اين صفت در ميان تمام صفات انسانى است. از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه همه فضايل انسانى از و سرچشمه مى گيرد. 7⃣(عليه السلام) در اهميت می فرماید: «اَلصِّدْقُ رَأْسُ الدِّين» (صدق و اساس دين است). و در حديث ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ صَلاحُ كُلِّ شَىء» ( سبب اصلاح هر چيزى است). و در حديث مشابه ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ اَقْوى دَعائِمِ الاْيمانِ» ( قوى ترين ستون هاى ايمان است). و در تعبير ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ جَمالُ الاْنْسانِ وَ دَعامَةُ الاْيْمانِ» ( جمال انسان و ستون ايمان است). و بالأخره در تعبير مهم ديگرى مى فرماید: «اَلصِّدْقُ اَشْرَفُ خَلائِقِ الْمُوْقِنِ» [۱] ( شريف ترين اخلاق افراد صاحب يقين است). 8⃣ (صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: «اِنَّ رَجُلا جاءَ اِلَى النَّبِى فَقالَ يا رَسُولَ اللهِ ما عَمَلُ الْجَنَّةِ؟ قالَ الصِّدْقُ اِذا صَدَقَ الْعَبْدُ بَرَّ، وَ اِذا بَرَّ آمَنَ، وَ اِذا آمَنَ دَخَلَ الْجَنَّةَ قالَ: يا رَسُولَ اللّه وَ ما عَمَلُ النّارِ؟ قالَ اَلْكِذْبُ، اِذا كَذِبَ الْعَبْدُ فَجَرَ وَ اِذا فَجَرَ كَفَرَ، وَ اِذا كَفَرَ دَخَلَ النّارَ» [۲] (كسى از پرسيد: كه انسان را مى كند چيست؟ فرمود: ، زيرا هنگامى كه انسان راست بگويد مى كند و هنگامى كه نيكوكارى كند آورد و هنگامى كه ايمان بياورد داخل مى شود؛ عرض كرد اى رسول خدا! كه انسان را كند چيست؟ فرمود: است، هنگامى كه بگويد انجام مى دهد، و هنگامى كه كار بد انجام مى دهد مى شود، و هنگامى كه كافر شود داخل مى گردد). 🔹جالب اين كه در اين حديث سرچشمه نيكوكارى و نيكوكارى سرچشمه شمرده شده است؛ اين به خاطر آن است كه براى توجيه اعمال خود معمولا به پناه مى برند، نیز با تاثیر در روح آدمى، تدريجاً را تضعيف کرده، و سرانجام به مى انجامد، همانگونه كه ميفرمايد: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ اَسائُوا السُّوء اَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِئُونَ» [۳] (سپس سرانجام كسانى كه مرتكب شدند به جايى رسيد كه را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند). 9⃣ (عليه السلام) در حديث ديگرى میفرماید: «اِذا اَحَبَّ اللهُ عَبْداً اَلْهَمَهُ الصِّدْقُ» [۴] (هنگامى كه خدا كسى را دوست بدارد خداوند را به قلب او مى افكند). 🔟آن حضرت در حديث ديگرى میفرماید: «اَرْبَعٌ مَنْ اُعْطِيَهُنَّ فَقَدْ اُعْطِىَ خَيْرُ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، صِدْقُ حَدِيث وَ اَداءُ اَمانَة وَ عِفَّةِ بَطْن وَ حُسْنِ خُلْق» [۵] (چهار چيز است كه به هر كس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده؛ در سخن، اداء امانت، نگهدارى شكم از حرام و حسن خلق). 💠از مجموع اين احاديث، نكات مهم زير به خوبى استفاده مى شود: ۱) يكى از طرق آزمايش مردم. آزمايش افراد صاحب ايمان، بوسیله است. ۲) دعوت به جزء برنامه اصلى تمام پيامبران بوده است. ۳) سبب پاكى عمل است. ۴) مقام والاى انسان در پيشگاه خدا در گرو است. ۵) گرامى ترين مردم . ۶) سبب نجات در آخرت است. ۷) قوى ترين ستون دين است. ۸) كليد بهشت است. ۹) نشان محبوبيت انسان در پيشگاه خدا است. ۱۰) آن كس كه است، خير دنيا و آخرت را نصيب خود مى كند. و با توجه به اين آثار دهگانه اى كه براى ذكر شد به خوبى روشن میشود كمتر صفتى از فضايل اخلاق است كه به پاى اين صفت برسد. پی نوشت‌ها؛ [۱] غررالحكم و دررالكلم‏، محقق: رجائى، سيدمهدى‏، دارالكتاب الإسلامي‏، قم، چ۲، ص۶۷ (قصار ۱۳۰۰) و ص۱۲۱ (قصار ۲۱۴۲) و ص۸۴ (قصار ۱۶۱۵) و ص۵۹ (قصار ۱۱۵۸) و ص۳۶ (قصار ۵۷۰) [۲] إرشاد القلوب إلى الصواب، ديلمى، الشريف الرضي‏، قم‏، چ۱، ج۱، ص۱۸۵ [۳] سوره روم، آيه۱۰ [۴] غررالحكم و دررالكلم‏، همان، ص۲۸۸ (قصار ۱۲۷) [۵] همان‏، ص ۱۲۴ (قصار ۲۱۶۴) 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابیطالب (ع)، ۱۳۷۷ش،‏ چ۱، ج۳، ص۲۰۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا «دشنام» و «لعن» افراد جایز است؟ 🔹بسيارى از لغت دانان تصريح كرده اند كه ، همان شتم و دشنام دادن و بدگويى كردن است و بعضى را هم مصداقى از آن دانسته اند. به يقين هيچ را نبايد «سبّ» و «لعن» كرد؛ و درباره كافران و مخالفان حق نيز اصل بر ترك آن است، چرا كه غالباً با دو اثر منفى همراه است: نخست اينكه چه بسا طرف مخالف، مقابله‌ به‌ مثل كند و به مقدّسات توهين نمايد. 🔹خداوند در آيه ۱۰۸ سوره انعام میفرماید: «وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم» (به [معبود] كسانى كه غير خدا را مى پرستند، ندهيد مبادا آنها نيز از روى نادانى [و ظلم] خدا را دشنام دهند). ديگر اينكه ممكن است اينگونه آنها را تحريك كند و به اصطلاح روى دنده لج بيفتند و پافشارى آنها در و بيشتر گردد. ولى اين قاعده نیز مانند هر قاعده كلى ديگر موارد استثنايى دارد. 🔹به همين دليل در نهج البلاغه يا عبارات ديگر معصومين (عليهم السلام) گاه مذمت هايى نسبت به مخالفان شده و قرآن مجيد نيز بعضی گروهها را فرموده است. در خطبه ۱۹ نهج البلاغه، امام علی (علیه السلام) به اشعث‌بن‌قيس منافق كه سخنى‌ توهين‌آميز و بى ادبانه در برابر امام گفت، فرمود: «عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللهِ وَ لَعْنَةُ اللاّعِنينَ حائِكٌ بْنُ حائِكَ مُنافِق بْنُ كافِر» ( و لعنت همه لعنت كنندگان بر تو باد اى بافنده [دروغ] فرزند بافنده و اى منافق فرزند كافر). 🔹همچنین هنگامى كه مروان در جنگ جمل اسير شد و او را خدمت اميرالمومنين (عليه السلام) آوردند، امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) نزد پدر خود براى او شفاعت كردند و حضرت او را آزاد ساخت. امام حسن و امام حسين عرض كردند: اى اميرمؤمنان! لازم است مروان با شما بيعت كند؟ حضرت فرمود: مگر بعد از قتل عثمان با من بيعت نكرد؛ من نياز به بيعت او ندارم. دست او همچون دست يهودى است «إِنَّها كَفٌّ يَهُودِيَّةُ». 🔹ولى سبّ‌ از گناهان عظيم است؛ در حديثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى خوانيم كه فرمود: «سبّ و دشنام فرد با ايمان گناه بزرگى است، و جنگيدن با او كفر است و خوردن گوشت او (غيبت كردن) معصيت است، و احترام مالش همچون احترام خون است». [۱] همچنین در حديث ديگرى ميخوانيم كه مردى خدمت پيامبر اكرم عرض كرد: مرا وصيّتى كن! از جمله امورى كه رسول خدا به او سفارش كرد اين بود: «به مردم و ندهيد كه سبب عداوت و در ميان آنها میشود». [۲] 🔹اين نكته قابل توجّه است كه ، هر چند جزء منافقان و ظالمان و بودند باز امام (عليه السلام) اصحاب خود را از آنها در ايّام جنگ صفّين نهى فرمود، زيرا در آنجا شرايط خاصّى بود كه ممكن بود سبّ آنها آتش جنگ را شعله ورتر سازد. در مورد لعن نيز از استفاده مى شود كه خداوند عده اى را كرده و يا اجازه لعن آنها را داده است؛ از جمله درباره مى فرمايد: «وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِى إِلَى يَوْمِ الدِّين»؛ [۳] (و مسلماً من بر تو تا روز قيامت خواهد بود). 🔹و در ارتباط با گروهى از مى فرمايد: «أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»؛ [۴] (كيفر آنها اين است كه و و همگى بر آنها خواهد بود). و درباره نيز مى فرمايد: «أَلاَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمِين». [۵] و درباره و و در زمين مى فرمايد: «أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار» [۶] و درباره كسانى كه مى كنند، مى فرمايد: «أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون» [۷] (خداوند و همه لعنت كنندگان آنها را مى كنند). 🔹بى شك در لغت به معناى «طرد كردن» و «دور ساختن» است، كه گاه به صورت انجام میشود، و گاه به صورت لفظى يا در شكل ؛ مثلا گفته مى شود: «لعنة الله عليك» يعنى خدا تو را از دور دارد. مسلّم است كه هيچ را نمیتوان لعن كرد؛ ولى افراد‌ بى‌ايمان و منافق و كسانى كه گناه عظيمى مانند ظلم و ستم و فساد و ايجاد تباهى در زمين و امثال آن مرتكب میشوند مستحق ، بنابراين لعن مخصوص كافران و منافقان نيست. پی نوشت‌ها؛ [۱] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ۴ ج ۲ ص۳۶۰ ح۲. [۲] همان. [۳] قرآن کریم، سوره ص آيه۷۸. [۴] همان، سوره آل عمران آيه۸۷. [۵] همان، سوره هود آيه۱۸. [۶] همان، سوره رعد آيه۲۵. [۷] همان، سوره بقره آيه۱۵۹ 📕پيام امام اميرالمومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية، چ۱، ۸، ص ۱۰۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چه شرایطی در «برنامه ريزی» باید رعايت شود؟ 🔸 بايد واجد شرايط زير باشد: 🔹۱)، بايد «دقيق» و از نظر كيفى و كمّى «كاملا روشن» باشد. ۲) بايد از هر گونه ابهام و كلّى‌گویى خالى، و تماماً جنبه و داشته باشد. ۳) در بايد نيروهاى انسانى لازم براى انجام هر كار، هزينه ها، و ابزار و وسائل مورد نياز، دقيقاً شود، و براى هر مرحله و هر مقطع، آنچه لازم است گردد. 🔹۴) در برنامه ريزى بايد مورد توجّه قرار گيرد، به طورى كه نه وقت بيهوده تلف شود و نه حجم برنامه، بيش از مقدار وقت باشد. ۵) در بايد هميشه محلّى براى حوادث‌ پيش‌بينى‌ نشده در نظر گرفته شود، چرا كه بسيار مى شود كه مديران و فرماندهان در جريان عمل با مشكلات پيش بينى نشده اى رو به رو مى شوند كه اگر براى رويارویى با آن نداشته باشند، و به هنگام برنامه ريزى اين مسائل مورد توجّه آنها قرار نگرفته باشد، كارشان به بن بست مى كشد و درمانده مى شوند. 🔹اگر به موضوع جنگ احزاب و مسأله حفر آن خندق عظيم به گرد مدينه، كه نه عابر پياده به آسانى مى توانست از آن بگذرد، و نه سواران مى توانستند از روى آن بپرند، آن هم در مدّتى كوتاه و با وسائل بسيار بسيار ابتدایى، بينديشيم، و (صلی الله علیه و آله) را در اين زمينه، و تقسيم اين كار را ميان يارانش بنگريم، به و در برنامه‌ ريزى پيامبر پى مى بريم، و جالب اينكه تا كار خندق پايان يافت، دشمن هم از راه رسيد! [۱] پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شخصاً براى تمام حركت هاى نظامى و غزوات اسلامى تمام مسائل را دقيقاً زير نظر مى گرفت و را تنظيم مى نمود. 🔹در داستان حركت (عليه السلام) و يارانش به سوى كربلا مى خوانيم كه در يكى از منزلگاه‌ها دستور داد كه بيش از حدّ نياز آب با خود بردارند، كه سرِّ آن بر همگان روشن نبود، امّا هنگامى كه با لشكر «حر» در وسط بيابان خشك و بى آبى رو به رو شدند، (عليه السلام) دستور داد، آب‌هاى اضافى را در اختيار لشكر دشمن كه سخت تشنه بودند، بگذارند، و اين امر، اثر عميقى در روحيّه حر و يارانش گذاشت و بى شك اين محبّت در موضع‌گيرى آينده او مؤثّر بود. [۲] 🔹 (عليه السلام) براى نشر در زمان هایى كه شيعيان و شاگردان مكتب اهل بيت عليهم السلام سخت در فشار قرار خواهند گرفت فرمود، و به يكى از دوستانش تأكيد كرد امروز كه توانایى دارى، اين احاديث را بنويس و در ميان ياران خود پخش كن، چرا كه زمانى فرا مى رسد كه مردم دسترسى جز به كتاب هايشان ندارند و جبّاران زمان رابطه ميان امامان (عليهم السلام) و پيروان مكتبشان را قطع مى كنند. [۳] و از اين ريزه كاريها در زندگى پيشوايان‌ بزرگ‌ اسلام فراوان است. پی نوشت‌ها؛ [۱] السيرة النبوية، الحميرى المعافرى، ج ۲، ص ۲۱۶. [۲] الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، چ ۱، ج ۲، ص ۷۸. [۳] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۱، ص ۵۲ 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، ‏چ ۱۲، ص ۵۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تجسّم اعمال» در روایات اسلامی چگونه مطرح و بازتاب داده شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در اعم از احاديثى كه از طرف شيعه يا اهل سنت رسيده است مسئله بازتاب گسترده اى دارد، به گونه اى كه مرحوم شيخ بهائى در يكى از سخنانش مى گويد: «تَجَسُّمُ الأعْمالِ فى النَّشْأَةِ الاُخْرَوِيَّةِ قَدْ وَرَدَ فى اَحادِيثَ مُتَكَثِّرَة مِنْ طُرُقِ الْمُخالِفِ وَ الْمُؤالِفِ» [۱] ( در جهان ديگر در احاديث زيادى از طرق موافقين و مخالفين نقل شده است). در اينجا از ميان آنها به احاديث زير قناعت مى كنيم: 3⃣در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: جبرئيل به من گفت: «يا مُحَمَّدُ! عِشْ ما شِئْتَ فَاِنّكَ مَيِّتّ ... وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنّكَ مُلَاقِيهِ». [۱] (اى محمد! هرچه مى خواهى زندگی كن، ولى سرانجام بدرود حيات خواهى گفت... و هر مى خواهى انجام بده كه سرانجام، آن را ملاقات خواهى كرد). 4⃣باز در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اِنّ الْمُؤْمِنَ اِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ فَيَقُولُ لَهُ مَا اَنْتَ؟ فَوَ الله اِنِّي لَاَرَاكَ اِمْرَأَ صِدْقٍ، فَيَقُوُلُ لَهُ اَنَا عَمَلُكَ فَيَكُونُ لَهُ نُوراً وَ قَائِداً اِلَى الْجَنَّةِ...». [۲] (هنگامى كه از قبرش [در قيامت] خارج مى شود او در صورت زيبايى در برابر او ظاهر مى شود و مى گويد: تو كيستى كه به خدا سوگند من تو را شخص صادقى مى بينم؟ او در جوابش مى گويد: من توام و او براى نور و روشنايى و راهنما به سوى است...). 5⃣و بالاخره در حديثى از (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اِذا وُضِعَ الْمَيِّتُ فِي قَبْرِهِ مُثِّلَ لَهُ شَخْصٌ وَ قالَ لَهُ يَا هَذَا كُنَّا ثَلَاثَةً، كانَ رِزْقُكَ فَانْقَطَعَ بِاِنْقِطَاعِ اَجَلِكَ وَ كانَ اَهْلُكَ فَخَلَّفُوكَ وَ انْصَرَفُوا عَنْكَ وَ كُنْتُ عَمَلُكَ فَبَقَيْتُ مَعَكَ، اَمَا اِنِّي كُنْتُ اَهْوَنُ الثَّلَاثَةِ عَلَيْكَ!». [۳] (هنگامى كه در گذارده مى شود، شخصى در برابر او نمايان مى گردد و به او مى گويد: اى انسان! ما سه چيز بوديم: يكى رزق تو بود كه با پايان عمرت قطع شد و ديگرى خانواده ات بودند كه تو را گذاشتند و رفتند و من توام كه با تو مانده ام؛ ولى من از هر سه براى تو كم ارزش تر بودم). 🔹احاديث در اين زمينه بسيار است از جمله «احاديث معراج» كه (صلى الله عليه و آله) از كنار و مى گذرد و هر گروهى از را به و كيفرى شبيه خود گرفتار ديد، و نيز اعمال را مشاهده كرد كه سبب پيدايش مرافق تازه اى در مى شود. اخبارى كه درباره وارد شده و تجسّم آن را به صورت پاره كه غيبت کننده آن را تناول مى كند بيان مى دارد شاهد ديگرى بر اين مدّعاست. 🔹از مجموع روايات گذشته به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه در صورت هاى مناسبى در عالم و ، مجسّم مى گردد، حتّى تعبير «اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ اَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً اِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً». [۴] (كسانى كه را از روى ظلم و ستم مى خورند، فقط در شكم خود داخل مى كنند) نشان مى دهد كه در عالَم دنيا نيز از نوعى تجسّم برخوردار است، به طورى كه در باطن به شكل است، هر چند كسانى كه چشم واقع بين ندارند آن را نمى بينند. دليلى ندارد كه همه روايات را بر معناى مجازى و كنايى حمل كنيم و همه را تأويل و توجيه نماييم، با اينكه عمل به ظواهر آنها بى مانع است و مشكلى ايجاد نمى كند. پی نوشت‌ها؛ [۱] كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، متقي هندی، مؤسسة الرسالة، چ ۵، ج ۱۵، ص ۵۴۶؛ [۲] همان، ج ۱۴، ص ۳۶۶؛ [۳] الکافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۳، ص ۲۴۰؛ [۴] سوره نساء، آیه ۱۰ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۶، ص ۱۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel