هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
گوهر حیات
مهم ترین تمایز یک انسان دین دار با غیر دین دار در چیست؟ به عبارت دیگر دین دارها به کجا رسیده اند که غیر دین دارها نرسیده اند؟
این ها نمونه ای از سوالات نسل جوان امروز ما است
همه ما اجمالا درکی از سطوح مختلف حیات داریم. مثلا وقتی می گوییم زندگی کردن با نفس کشیدن فرق می کند یا وقتی از عشق به عنوان عاملی حیات بخش یاد می کنیم به همین مفهوم اشاره می کنیم
گیاه دارای شکلی از حیات بر پایه طبیعت است که جمادات از آن بی بهره اند و حیوان علاوه بر حیات طبیعی از مرتبه بالاتری از حیات بر پایه غریزه برخوردار است که گیاهان از آن بی نصیبی اند. حیات حقیقی انسان نیز بر پایه وجه تمایز اصلی او با حیوان، یعنی فطرت و عقل معنا پیدا می کند
اما ویژگی مهم عقل و فطرت این است که بخش اعظم آنها، به صورت بالقوه در انسان خلق شده و باید به فعلیت برسند؛ برخلاف طبیعت و غریزه که به شکل کاملا بالفعل آفریده شده اند
اینجاست که انسان محتاج تربیت و هدایت وحی و دین می شود. زندگی بر مدار غریزه نیازی به پیامبر ندارد
البته برای چشیدن مزه این مرتبه از حیات و مشاهده آثار عینی آن باید از سطح دین ورزی ظاهری به مرتبه ایمان قلبی حرکت کرد
در واقع دین داری مومنانه زمینه اتصال وجودی انسان را به مبدا حقیقی حیات (الحی) فراهم می کند
«استجیبولله ولرّسول اذا دَعاکم لما یُحییکم. انفال۲۴/ آنگاه که خدا و رسول شما را به امری بخوانند اجابت کنید تا شما را زنده کنند»
اینگونه است که شهدا که حیات نباتی ندارند مصداق اتمّ اَحیا و آنها که در سطح غریزه زندگی می کنند در جایگاه چهارپایان قرار میگیرند
حیات مومنانه نشانه ها و آثار متعددی دارد از جمله این که:
مومن، آرام است و مطمئن؛ نه از جنس آرامش برّه ها یا آرامش یک نهیلیست موقع خودکشی یا آنچه در خلسه یک مخدّر یا مُسکِر احساس می شود و نه از سر بیخیالی و بی مسئولیتی بلکه از جنس اطمینانِ قلبیِ مجاهدِ پرتلاشی که به حقانیت راه و هدفش و دقت نقشه اش و ثمربخش بودن تلاشش و موفقیت نهایی اش یقین دارد.«انزل الله سکینته علی رسوله و علی المومنین»
مومن شاد است نه صرفا از جنس شادی هایی که با یک قلقلک یا جوک یا موسیقی های آنچنانی عاید انسان می شود که عامل اینها همه از خارج است و گذرا؛ بلکه از جنس یک شادی زلال، مستمر، عمیق و با عاملی درونی و زاینده «قل بفضل الله و برحمه فلیفرحوا ...»
مومن روشن است به نور «و هو علی نور من ربه» زمر ۲۲
و به هدایتی از ماورا «اولئک علی هدی من ربهم» بقره ۵
و به جاذبه عشق «الذین امنوا اشدّ حُبا لله» بقره۱۶۵
آری مومن زنده است به حیات ایمانی به حیات محمدی
و این است فوز عظیم
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
#فوز_عظیم #محمدی #نهیلیست #مطمئن #آرام #ایمان #فطرت #حیات #جوان #عشق
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
یک دوگانه واقعی!
از دوگانه های سیاسی ساختگی که بگذریم شاید اما هیچ زمانی مانند امروز تقابل یک دوگانه واقعی واضح نبوده است؛ دو جریان #فکری مهم که بعد از انقلاب به موازات هم پیش رفته اند و افراد خود را در عرصه های مختلف هنری، علمی، مدیریتی، سیاسی و رسانه ای بازتولید کرده اند
در عرصه مدیریت کلان، جریان اول معتقد به #اسلام_سیاسی و اداره جامعه مبتنی بر اهداف شریعت و تحقق فقه البته با در نظر گرفتن مقتضیات واقعیِ(نه کاذب) زمانه و عدم پذیرش مشهورات رایج در شیوه حمکرانی لیبرال است جریان دوم اما عملا معتقد به نوعی سکولاریزم است به این معنا که عرصه اداره و مدیریت جامعه را اساسا مقوله ای غیردینی یا فرادینی تلقی می کند
در عرصه اقتصاد، جریان اول معتقد به لزوم پیشرفت مبتنی بر #عدالت است؛ تاکید فراوانی بر مفهوم استقلال دارد و تکیه بر توان داخل و مزیت های بومی را راهکار اصلی رونق اقتصاد می داند، تولید ثروت را یک ارزش اما تجمّل گرایی و مصرف زدگی را سمّ مهلک میداند و نسبت به آن هشدار میدهد؛ جریان دوم اما مهمترین و اولویت دارترین شاخصه اش #توسعه و تولید ثروت است. اعتقادی به مفهوم استقلال اقتصادی ندارد و دفاع از آن را غیرعلمی، کهنه و مانع جهانی شدن اقتصاد می داند و راه حل را در سرمایه گذاری خارجی و هماهنگی با سیاست های اقتصاد جهانی می داند. چندان ابایی از تظاهر و حتی تفاخر به تجمّل ندارد و بعضا آن را برای رونق اقتصاد لازم هم میداند
در عرصه سیاست خارجی، جریان اول معتقد است به عدم پذیرش نظام سلطه، تعامل با کشورها از موضعی برابر، تبلیغ استکبارستیزی و مقاوت و دفاع روشن از مظلوم و اصل #تهدید_زدایی.
جریان دوم اما بیش از آنکه بر تهدید زایی تکیه کند اصالت را به #تنش_زدایی میدهد. لذا در سبک سیاسی او پرهیز از ادبیات انقلابی، عدم اعتقاد به وجود «دشمن» واقعی در عرصه سیاست و لزوم گرفتن هرگونه #بهانه از رقیب پررنگ است
در عرصه فرهنگ، جریان اول معتقد به استقلال فرهنگی است و بر طراحی مدل جامع تربیت دینی و بومی اصرار دارد. بر ایرانیت در طول اسلامیت، تاکید می کند و برای زبان فارسی به عنوان یکی از مهمترین محافظان هویت دینی و ملی اهمیت ویژه قائل است
جریان دوم اما عملا نُرم های کلی حاکم بر نظام تعلیم و تربیت غربی (مانند۲۰۳۰) که برای پرورش یک #انسان_مدرن طراحی شده را پذیرفته است و در سیاست گذاری عملا مزیتی برای مدل تربیت دینی قائل نیست. اگرچه ملی گرایی را بعضا حتی بر هویت دینی مقدم می داند اما عموما برای زبان فارسی تقدمی قائل نیستند
جریان دوم، ضد دین نیست اما نتیجه کارش حذف دین از همه مناسبات اجتماعی است
#خمینی ، بهشتی، مطهری، خامنه ای از مصادیق جریان فکری اول و مصدق، بازرگان، خاتمی و روحانی ، کم و بیش مصادیقی از جریان دوم اند
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
تغییر گفتمان
هیچ موریانه ای مثل نفاق درخت دین داری را پوک نمیکند و آن را از سکه نمی اندازد و هیچ انحرافی بیشتر از آن، نیازمند شاخصه ها و ملاک هایی برای تشخیص نیست.
«به مُنکر امر می کنند و از معروف باز می دارند...»
این، یکی از ویژگی های منافقین در قرآن است
اما سوال این است که اصلا مگر می شود کسی آشکارا چیزی که در جامعه مُنکر است را تشویق کند یا ضد یک معروف اجتماعی موضع بگیرد؟ آیا در این صورت جامعه او را طرد نمی کند؟ پس معنی این آیه چیست و منافق چه می کند؟ در یک کلام باید گفت: «تغییر گفتمان جمعی!»
از مهمترین و ظریف ترین ویژگی های منافق، ترویج گفتمان های غلط و غیردینی در جامعه است. منافق، «قواعد» و «اصول» اندیشه دینی را زیر سوال می برد و «منطق» تصمیم گیری ها را تغییر می دهد. به زبان منطقی، «کبرای استدلال» را تغییر می دهد نه صغرای آن را. اندیشه ای را ترویج می کند که اگر در جامعه پذیرفته شود انسانها در تصمیم گیری های جزیی و رایج خود، خودبه خود به حدود دینی پایبند نخواهند بود. درهیچ کجای تاریخ ثبت نشده که معاویه در ملا عام مثلا مشروب نوشیده باشد اما همین معاویه سیره و روشی را در حکومت و فرهنگ عامه رایج کرد که بعد از او خلفای مسلمین نه فقط شرابخواری بلکه بسیاری از امور خلاف دین را علنا مرتکب می شدند و جامعه از خود حساسیت لازم را نشان نمی داد.
وقتی مبانی فکری اشرافیگری، اباحه گری، فردگرایی، اصالت آزادی (لیبرالیسم)، جدایی دین از دنیا، منفعت گرایی مادی صرف و اصالت سود، اصالت زندگی کردن به هر قیمت، نسبیت در اخلاق و...در فرهنگ عمومی جامعه به تدریج پذیرفته شد اندیشه و عمل دینی از صدر تا ذیل زندگی فردی و اجتماعی به عقب رانده می شود. درسطح کلان، مقام حکومتی از یک مسئولیت سنگین به یک فرصت بی بدیل برای ترقّی مادی بدل می شود. هدف، وسیله را توجیه می کند آرمان گرایی نوعی خیال پردازی و ماجراجویی بی حاصل دیده می شود، تقابل حق و باطل جای خود را به سود و زیان مادی صرف می دهد، ضرورت استقلال سیاسی و اقتصادی انکار می شود؛ مفاهیمی چون غیرت، حیا و عفاف اموری سلیقه ای، فردی و خنثی تبدیل شده و قداست و اولویت خود را از دست می دهد و...
البته ممکن است کسی ناآگاهانه در زمین بازی منافق قرار گیرد و ابزار تحقق مقاصد او شود یا فردی حقیقتا در زمره منافقان باشد اما خودش فکرکند اصلاح گر است چنین فردی در واقع روی شناختش از خود نیز درپوش می گذارد و این از عجایب است، آری حقیقتا نفاق پدیده عجیبی است
#سند_۲۰۳۰
#لیبرالیسم #اصول #استقلال #آرمان #فرهنگ #منطق #منافق #غیرت #حکومت
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
مهر مه رویان
خانمها بعضا گلایه می کنند که چرا مسئله زیبایی اینقدر در #ازدواج، محوری و تعیین کننده شده حتی از جانب #پسران مذهبی! برخی حتی یکی ازعلل شیوع #خودنمایی دختران را همین می دانند.
قبل از قضاوت، چند نکته را باید درنظر گرفت:
اولا توجه به مسئله زیبایی در ازدواج، ضروری و "یکی" از ملاک ها است چون ازدواج قرار است سپری باشد در مقابل هرنوع لذت نامشروع و این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه همسر انسان به لحاظ ظاهری، قابلیت اقناع و ارضاء ذهنی، روحی و #غریزی را داشته باشد. اما سوال این است که وزن این ملاک [#زیبایی] در تصمیم گیری تا کجا و چقدر است؟
واقعیت این است که حدود۶ ماه بعد از ازدواج بیش از نیمی از جلوه اولیه افراد برای هم از بین میرود حتی در زیباترین افراد؛ پس غیرمنطقی است که #ملاک ما انتخاب زیبا"ترین" ها باشد چون بعد از مدتی او دیگر درچشم ما برترین نخواهد بود.چنین ملاکی نهایتا موجب احساس #شکست و عدم رضایت خواهد شد پس همین که فرد مدنظر به لحاظ زیبایی به طورکلی رضایت ما را تأمین کند یعنی طوری باشد که نسبت به دیدنش «تمایل» داشته باشیم و از مشاهده ظاهرش احساس خوبی به ما دست دهد کافی است اگر بیش ازاین بود چه بهتر ؛ اما اگر کلا حس تمایل و اشتیاق را در ما برنمی انگیزد باید در ادامه فرایند #خواستگاری تردید کرد.
البته مقوله زیبایی تاحدی _نه به طور کامل و همه موارد_ سلیقه ای و نسبی است یک نفر ممکن است ازمنظر فردی #جذاب؛ زیبا وخواستنی باشد و از منظر فرد دیگه خیر همچنین برخی افراد شاید بیش از اینکه زیبا باشند اصطلاحا ملیح، نمکین و «دلنشین» باشند این، خیلی مهم است. به طور کلی پذیرش و جذابیت ظاهر افراد با امور روحی و روانی هم گره می خورد یعنی خیلی وقتها از روی عکس نمی شود میزان جذابیتهای ظاهری یک فرد را تعیین کرد. تن صدا، لحن کلام، لطافت طبع، حالت نگاه ، مِهر صورت و... همه در ملاحت و دلنشینی موثّر است
نکته مهم دیگر اینکه به طور کلی[داشتن] یک چیز با[بهره برداری] از آن کاملا متفاوت است مثالش کسی است که پول زیادی دارد اما به علت پیری یا بیماری از بهره برداری از پولش عملا محروم است. برای بهره بردن از زیبایی #همسر صرفا داشتن اوکافی نیست محتوا هم لازم است [عفت #پاکدامنی اخلاق و...] عدم محتوا می تواند بهره برداری روحی از زیبایی ظاهری را کاملا منتفی کند طوری که همان افراد زیبا با #تنفر ازهم فرار کنند!
نکته آخر:خودنمایی غیرشرعی و دلبری دختران مذهبی برای دیده شدن توسط پسران مذهبی! یک خطای راهبردی است چون علاوه برخوب انتخاب کردن؛ خوب و درست انتخاب شدن هم مهم است پسری که واقعا تقیّد دینی داشته باشد دنبال عفیف ترین هاست کسی که مبتنی بر جلوه گریها و رنگ و لعابها، دختری را انتخاب می کند احتمالا عمیقا #مذهبی نیست پس به افراد آدرس غلط ندهید!
خلاصه اینکه بادرنظرگرفتن تنوع سلیقه ها، ظاهر اکثریت نزدیک به همه، حدکفایت زیبایی یا دلنشینی را داراست؛ امابدون #عفت و اخلاق ازهیچکدام نمی توان بهره برد
https://eitaa.com/taherrahimi
قال الباقر عليه السلام:
مَنْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ اَلنَّاسِ لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُ شَيْئاً.
كسى كه واعظى درونى نداشته باشد، موعظه هاى مردم سودى به او نمى رساند.
تحف العقول، ج ۱، ص ۲۹۴
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
بود و نِمود
بعضی چیزها در این دنیا نِمودهای خوبی دارند اما بود نه، لذت دارند اما خاصیت نه ، پُر می کنند اما سیر نه، داغ میکنند اما پخته نه فُرم دارند اما محتوا نه، خیال را ارضاء می کنند اما عقل را نه ، تکاثر دارند اما کوثر نیستند
چیزی که ذاتا فقیر و خالی است جز با چیزی که از درون غنی است پر نمی شود؛ انجام عملی که خاصیت ندارد نیاز حقیقی انسان را مرتفع نمی کند دقیقا مانند غذای بی کیفیتی که معده را پر می کند اما نیاز واقعی بدن به مواد غذایی را برآورده نمی کند.
این که خداوند در قرآن تاکید می کند که شما ذاتا فقیرید و صرفا خداست که غنی است. انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید
این که تاکید می کند که افعالی که جهنمیان اکتساب کرده اند خاصیتی برایشان ندارد و آنها را پر و بی نیاز نمی کند. لا یغنی عنهم ما کسبوا شیئا
اینکه تکرار می کند که امور مادی خالی از خدا هرگز و از هیچ جهتی خلاء نیاز انسان به مبدا غنا را پر نمی کنند. لن تغنی عنهم اموالهم ولا اولادهم من الله شیئا
اینها در واقع بیان قواعد عالم هستی و منطق حاکم بر آن است که خدا از آنها به ما خبر می دهد
بخش مهمی از جهنم در واقع تجلّی باطن همین اعمال دنیایی ماست وقتی قرآن تاکید می کند که جهنمیان از چیزی می خورند که نه فربه می کند و نه سیر، لایسمن و لایغنی من جوع؛ درواقع می گوید خاصیت همه افعال جهنمی اینگونه است
فعل حرام دقیقا همان کاری است که در باطن خود خالی از فایده و برکت و ماندگاری است به همین دلیل نیازی را برطرف نمی کند بلکه مانند خوردن آب شور خودش نیازی کاذب در انسان می آفریند چرا؟ چون نسبت و رابطه وجودی و حقیقی با تنها مصداق غنی در این عالم ندارد. هر فعلی هر مالی هر انگیزه ای هر فکری و حتی هر حسی در این عالم به همان اندازه اثر و ارزش و وزن و ماندگاری دارد که با مبداء غنا و بقا مرتبط است و رنگی از او (صبغه الله) دارد اگر نه ذاتا خالی است لذا وزن ندارد سود نمی بخشد سیر نمی کند ارضاء نمی کند آرام نمی کند نمی ماند
این است که:
خودارضایی، لذت دارد اما نیاز طبیعی انسان به اقناع جنسی را به شکلی حقیقی، سالم و آرامش بخش مرتفع نمی کند بلکه خود نیاز کاذبی می آفریند؛
موسیقی حرام موقتا حواس انسان را از تلاطم های درونی پرت می کند اما خود آن تلاطم را فرو نمی کاهد و درمان نمی کند بلکه خود تشویش تازه ای خلق می کند؛
مال حرامی که برکت ندارد عملا برای رفع احتیاجات واقعی انسان مصرف نمی شود بلکه خود گره های تازه ای ایجاد می کند
خدایا ما را غنی کن ... پر کن
فقط از خودت
#و_اجعل_غنای_فی_نفسی
#دعای_عرفه
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
چرا نام علی ع در قرآن نیست؟
خیلی اوقات این سوال مطرح میشود که چرا در قرآن که بعضا از امور جزیی صحبت شده به صراحت نامی از ائمه مثلا علی ع برده نشده است. در پاسخ به این سوال، معمولا گفته میشود وقتی حدیثی به قطعیت و صراحت غدیر ، ثقلین، منزلت یا... در فرمایشات پیامبر هست طوری که اصل این روایتها را هم شیعه و هم اهل سنت، متواتر و قطعی می دانند ؛ آمدن یا نیامدن اسم ائمه در قرآن چیزی را عوض نمیکند چون:
اولاً طبق قرآن همه مومنین موظّف به اطاعت مطلق و همه جانبه از حکم پیامبرند [ ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نَهاکم عنه فنتهوا]
ثانیا سخن پیامبر اکرم به استناد خود قرآن مبتنی بر وحی است: [ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی او از روی هوس سخنی نمی گوید؛ بلکه هرچه هست وحی الهی است]
بعضی ها هم معتقدند اگر اسم امامان به صراحت در قرآن میآمد قرآن توسط دشمنان اهل بیت دچار تحریف میشد و اگه حتی یک آیه از قرآن تحریف میشد دیگه کلش قابل استناد نبود.
البته این حرفها غلط نیست اما من فکر می کنم این مسئله دلیل لطیف دیگری هم دارد:
یکی از اسامی قرآن، فرقان است به معنی وسیله جدایی حق از باطل؛ خیلی ها ادعای ایمان کردند اما قرآن یک ملاک خیلی ظریف برای جدا کردن اهل ایمان واقعی از منافقان مطرح کرده که خیلی مهم است [ و اذا قیل لهم تعالوا الی ما اَنزل الله و الی الرسول رایت المنافقین یصدّون "عنک" صدودا. نسا آیه۶۱] ترجمه ساده این آیه یعنی ای پیامبر وقتی مطلبی از دین در قرآن می آید و در کنارش مطلبی را بدون این که در قرآن اشاره کنیم صرفا از زبان تو به مردم می رسانیم منافقین [ چون جرأت مقابله مستقیم با متن قرآن را ندارند] را میبینی که در مقابل بخشی از دین که صرفا از زبان تو بیان شده می ایستند؛ خیلی هم محکم می ایستند.
چند نکته مهم این آیه:
- مومن واقعی کسی است که ولایت رسول اکرم ص را قلبا و عملا قبول داشته باشد.
- یکی از راههای شناخت منافق، جایی است که پیامبر حکمی بگوید که در قرآن نیست و او زیر بار آن حکم نرود.
- خدا خودش زمینه و بهانه مخالفت منافق را فراهم می کنه.
- پذیرش ولایت شخص [پیامبر یا ائمه] از پذیرش حکم خدا سخت تر است.
- یادآوری میکنم که قرآن، فرقان است.
نتیجه گیری با خود شما.
تبصره ۱ : البته ما حساب برادران عزیز اهل سنت امروز را که تابع علمای خود هستند با کسانی که آگاهانه بعد از رحلت پیامبر سخن ایشان را زیرپا گذاشتند جدا میکنیم.
تبصره ۲ : به جز آیاتی مثل مباهله، تطهیر، اکمال دین، ولایت [۵۵ مائده] و... که حقانیت اهل بیت ع را ثابت میکند برخی از محقّقین با شواهد محکمی معتقدند اتفاقاً نام علی ع به شکل ظریفی در همین قرآن آمده است که از محل بحث ما خارج است [آیه ۵۰ سوره مریم: لسان صدق علیا]
#غدیر #قرآن #علی #اهل_بیت #شیعه #ثقلین #منزلت #تطهیر
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
فرد یا جریان؛ اولویت کدام است؟
برخی دوستان معتقدند در انتخابات، در هر شرایطی باید به دنبال گزینه اصلح بود و به هیچ وجه نباید از آن عدول کرد در حالی که من فکر میکنم از رای دادن به گزینه اصلح امر مهم تر دیگری هم وجود دارد و آن، رای به جریان حق یا کمک به استمرار آن است. تردیدی نیست که در وهله اول وظیفه ما انتخاب اصلح است حتی اگر مردم او را نمیشناسند باید رفت و او را به مردم معرفی کرد اما اگر فردی که از نظر ما اصلح است، بعد از معرفی به مردم و تبلیغ، در مجموع به حدی از مقبولیت نرسید که بتواند بر جریان مقابل غلبه پیدا کند و امر دایر است بین این که به فرد اصلح رای دهیم و با شکست او [یا آنها] جریان باطل پیروز شود و یا اینکه فرد یا افراد صالح دیگری از جریان حق که مقبولیت بیشتری دارند بیاید و مسیر جریان کلی را عوض کند، قطعا وظیفه کسی که دغدغه استمرار جریان حق را دارد آن است که این فرد را انتخاب کند. یعنی آنجا که مساله، [تقابل دو جریان] است استقرار جریان صالح و جلوگیری از استمرار جریان باطل، اولویت اول و انتخاب فرد اصلح، اولویت دوم است.
به عبارت ساده تر رای به اصلحی که بدانیم رای نمی آورد در واقع، نصرت جریان باطل است.
فقط می ماند یک نکته و آن اینکه بدانیم برخی چهره های لیست جریان حق، نه فقط اصلح بلکه صالح هم نیستند و در واقع خودشان به طور قابل اعتنایی فاسد هستند که در این صورت هم، مسئله دفع افسد به فاسد رخ می دهد
خلاصه آنکه یک انقلابی باید بداند که هیچ چیز از بقای جریان انقلاب و تحکیم آرمان های آن و تعالی جامعه مهم تر نیست حتی انتخاب فرد اصلح؛ چه رسد به انتخاب فرد مورد علاقه او
ختم می کنم به این آیه زیبا که : ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم...
بایکدیگر نزاع نکنید که سست می شوید و شکوهتان زایل می شود.
#حفظ_نظام_از_اوجب_واجبات_است
#اصول_عمل_تشکیلاتی
#تجربه_گذشته
#آرمان_گرایی_مبتنی_بر_واقع_بینی
#وحدت #رئیسی #قالیباف #جلیلی
https://eitaa.com/taherrahimi
قال علی علیه السلام:
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ
امیرمومنان علی (علیه السلام) فرمود: كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزشهاى زبان و صفحه رخسارش، آشكار خواهد گشت.
نهجالبلاغه حکمت ۲۶
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
دولتِ مقتدر، ضرورت ملی
نقش حاکمیت و دولت مانند نقش پدر (مرد) در خانواده است که از اصلی ترین ویژگی های او باید اقتدار باشد؛ اقتداری در کنار محبوبیت. اقتدار، هم خانواده قدرت و قوت است و با ضعف و خشونت نسبت تباین دارد.
بسیاری از فسادها از عدم تنظیم بازار و کاهش ارزش پول گرفته تا خیلی از فسادهای فرهنگی و اجتماعی ناشی از نبود اقتدار حاکمیت است. عدالت را هم بدون اقتدار نمی شود مستقر کرد.
💥 احیای اقتدار، زمانی حیاتی تر میشود که از سویی با آشفتگی های متعدد در نظام اقتصادی و اجتماعی مواجه باشیم و از سوی دیگر با قدرت های بزرگ دست به گریبان باشیم و از سوی سوم نیاز مبرمی به ترمیم سرمایه اجتماعی داشته باشیم. این هرسه جز با تولید و توسعه اقتدار ایجاد نمی شود. تورم و ترامپ را نمی شود با شعر و شعار مهار کرد نتیجه ضعف، نقدینگی سرگردان، زمینگیر شدن میدان، مهاجرت نخبگان، پذیرش ترکمنچای، کاهش مشارکت، ولنگاری مجازی و گسترش تفرقه است.
به همین دلیل معتقدم از ملاک های مهم انتخاب اصلح توان بیشتر در تولید قدرت و احیای اقتدار نهاد دولت است.
🔺اقتدار (پدر/دولت)چگونه خلق می شود؟
✅ مقتدر، چون هدف و مسیر را می شناسند کارشناسان را مدیریت می کند و از همه بهره می گیرد ولی ضعیف، توسط دیگران مدیریت می شود. ابهام و تردید در شناخت هدف و مسیر، سست می کند و از استحکام قدم ها می کاهد
✅ مقتدر از تکثّرهای قومی و فرهنگی یک وحدتِ چند بعدی و رنگین کمانی خلق می کند و ضعیف، از تکثرها، تفرقه و گسل اجتماعی می آفریند.
✅ مقتدر آتشفشان استعدادها و فرصت ها و انرژی ها را آزاد می کند ضعیف برای پوشاندن ضعف هایش به توانمندها و خلاق ها میدان نمی دهد و استعدادها را فراری می دهد.
✅ مقتدر در حصار تحریم به بن بست نمی رسد یا راهی را پیدا می کند یا راهی می سازد ضعیف می ترسد و می ترساند و باج می دهد
✅ مقتدر از تعامل میدان و دیپلماسی، امید و عزت و قدرت خلق می کند ضعیف از تقابل این دو ذلت و ناامیدی و ترس
✅ مقتدر با مقابله با فساد، دل و توان توده های سالم را همراه می کند و ضعیف با لاپوشانی فساد، اقلیت فاسد را همراه خود می کند.
✅ مقتدر به هویت خود افتخار می کند بومی است و «من ملی» را احیا می کند ضعیف ۲۰۳۰ را میپذیرد و در هژمون مشهورات مدرن و نظم نوین جهانی گم می شود بعضاً خودش هم نمی فهمد؛ عمق راهبردی امور فرهنگی را درک نمیکند؛ وا می دهد
✅ قوی نمی ترسد؛ از ریشه های اصلی فساد، ظلم، خشونت و زور، ترس است ترس، ترس! قوی نمی ترسد حتی از کاهش محبوبیتش. شجاعت های بزرگ محصول تقواهای بزرگ است. مقتدر تقوا دارد و ضعیف نه؛ تصمیم های سخت، آزادگی میخواهد
✅ مقتدر می تواند، ضعیف نمی تواند. البته دانستن با توانستن فرق می کند!
✅ اقتدار جذابیت می آفریند و محبوبیت خلق می کند(وعده صادق) بر عکسِ ضعف و زور که تنفر و دافعه ایجاد میکند.
از کاندیدهای قبلی میگذرم اما در میان دو نفر فعلی یقینا جلیلی را در خلق مولفههای اقتدار و امید که گمشده اصلی حاکمیت امروز ماست اصلح می دانم.
#انتخابات #اقتدار #ضعف #جلیلی #پزشکیان #دولت
https://eitaa.com/taherrahimi
قال امیرالمومنین علی علیه السلام:
ما اکثرُ العِبر و اقلّ الاعتبار
چقدر عبرت ها زیاد و عبرت گرفتن کم است.
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
احیای هویت
چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟
برای بشریت:
وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است.
دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند.
و اما برای شیعه:
مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است
اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است.
#حسین #انسان_۲۵۰_ساله #کوفه #قیام #قیام #هویت #عاشورا #کربلا #انسان_کامل #حق #شیعه
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
آیا امام حسین ع "قیام" کرد؟
دلیل حرکت امام حسین ع دقیقا چه بود؟پاسخ این سوال اگرچه ساده به نظر می رسد اما اختلافات مهمی درباره آن وجود دارد
مثلا برخی فکر می کنند دلیل اصلی حرکت ایشان، پاسخ به دعوت کوفیان بود درحالی که به دو دلیل این امر علت اصلی نبود: اولا امام قبل از رسیدن نامه کوفیان حرکت خود را از مدینه آغاز کرده بود ثانیا وقتی مسلم به ایشان خبر عهدشکنی کوفیان را داد امام از میانه راه برنگشت
هدف دیگری که عنوان می شود عدم بیعت و یا فرار از بیعت با یزید است که واکنشی منفعلانه و سلبی است عده ای با طرح این مسئله تاکید دارند که حرکت امام یک قیام سیاسی علیه حاکمیت نبود مسئله این بود که امام نباید با فرد فاسدی مثل یزید به عنوان خلیفه پیامبر بیعت می کرد؛ اجبار امام به این امر و امتناع ایشان از بیعت، نهایتا به شهادتی مظلومانه منجر شد لذا تحلیل این حرکت به عنوان یک قیام، نوعی سواستفاده از این واقعه به نفع اهداف سیاسی است!
اما دیدگاه سوم، حرکت امام را یک قیام ایجابی تمام عیار علیه حکومت میداند چرا؟ چون خود امام از همان آغاز برای قیامش دو هدف مهم مشخص می کند [ امر به معروف و نهی از منکر] و [عمل به سیره پیامبر و علی ع ] امر به معروف نسبت به چه امری و چه کسی؟ مگر مردم به نماز و روزه و حج و... را عمل نمی کردند واضح است که مسئله، قیام علیه حکومت و نهی او از منکر است با همه مراتبش از جمله جهاد
هدف دیگر، طبق بیان امام نشان دادن چهره حقیقی اسلام، منطبق با سیره ناب پیامبر و علی است که با حضور یزید چه در عرصه اجتماعی، چه سیاسی و حکومتی و چه حتی فردی به کلی درحال نابودی بود
البته در برخی منابع ذکر شده امام فرمود«اگر نمی خواهید بر می گردم» اما این جمله به خودی خود نشان دهنده انصراف امام از قیام نیست به تعبیر استاد مطهری با توجه به قرائن دیگر، این سخن بدین معناست: اگر شما حاضر نیستید مرا در قیامم همراهی کنید برمیگردم و قیامم را از جایی دیگر پی می گیرم
به همین دلیل است که اجازه بازگشت به امام داده نمی شود چون می دانستند ایشان اگر از این مخمصه خارج شود به عنوان فردی انقلابی، بنا دارد هرجا که باشد قیام خود را از همان نقطه و این بار از موضعی برتر از سر بگیرد پس نباید به او فرصت داد و ندادند
نقل شده افرادی به امام پیشنهاد دادند با یزید بیعت نکند اما به منطقه ای دوردست برود و مقابله را به کنار بگذارد اما ایشان نپذیرفت
پس هدف اصلی قیام، مقابله با فساد دستگاه حکومتی یزید و احیای چهره حقیقی اسلام در ابعاد مختلف بود اعم ازاینکه نهایتا خود امام به حکومت برسد یا خیر
#انقلابی #جهاد #قیام #امام_حسین #اباعبدالله #کوفیان #سیاسی #امر_به_معروف #یزید #بیعت
https://eitaa.com/taherrahimi