eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
206 دنبال‌کننده
130 عکس
30 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند: «حیات برتر» معاد، حقیقت، جنسیت ۱. از منظر الهی، نظام هستی نظامی چند لایه است و عوالم هستی مانند پوسته های پیاز یکدیگر را دربر گرفته اند البته نه به شکل فیزیکی بلکه رتبی. این عوالم بر یکدیگر تأثیر گذارند و عوالم بالاتر نسبت به عوالم پایین تر رابطه علّی معلولی دارند. همه موجوداتی که در لایه های زیرین هستند دارای منشاء و حقیقتی در عالم مافوق خود هستند و به تعبیر همه امور با اندازه های مشخص و مقادیر معلوم از عالم بالاتر نازل شده اند « و اِن من شی الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدر معلوم» ۲. انسان بعد از ، وارد لایه برتری از حیات شده و حقایقی که باطن امور دنیای مادی را شکل داده اند را روشن تر مشاهده می کند تا جایی که خدا حتی به رسولش می فرماید : و بصرک الیوم حدید ۳. بر این اساس یکی از کارکردهای بسیار مهم آیات معاد در قرآن، بیان ، و حقیقت اموری است که ما در این دنیا با آنها سرو کار داریم. آیات به ما خبر می دهد که در پس پرده این حجاب مادی و در باطن آن، چه چیزی واقعا معتبر و اصیل است و چه چیزی پوچ و . باطن پدیده‌ها، افعال، نیت ها و اندیشه‌ها در عالم واقع چیست؟ کدام منطبق با و واقع بود و کدام نبود، واقعا چه کسی تر بود؟ واقعا چه چیزی بود باطن نسبت های دوستانه، منافقانه، مومنانه چه بود و... ۴. برای مثال یکی از نزاع های فلسفی در تحلیل ماهیت اجتماع این است که آیا منظور از صرفا معادل جمع جبری افراد و آثارشان است یا علاوه بر آن یک روح جمعی و یک هویت واقعی اصیل وجود دارد که افراد آن را نیز در کنار هویت فردی خود به صورت یک من جمعی درک میکنند و نسبت به آن تعلق دارند؟ به نظر میرسد آیات معاد از حیات و مرگ ها، سرنوشت و نامه عمل مشترک افراد یک امت و... سخن می گوید که به نوعی حقیقی و نه تشبیهی دلالت می‌کند پس امت، یک واقعیت است ۵. مورد دیگر (در حد یک احتمال مهم) مسئله است. آیا جنسیت امری اصیل و حقیقی است یا چنانچه فمینیست ها می گویند صرفا یک برساخت اعتباری است؟ آیات معاد چه می‌گوید؟ چرا ما در بهشت و جهنم هم مرد و زن هستیم؟ آیا زن و مرد بودن ما در آنجا صرفا امری جسمی است؟ چرا در بهشت هم صحبت از و خانواده است؟ چرا در بهشت هم صحبت از ویژگی ها، اطوار و حالات زنانه زنان بهشتی است مثل: قاصرات الطّرف: «نظر به شوهر داشتن/حیامندی/عشوه های چشمی» عربا: «شوهردوستی» مکنون بودن: «حیامندی» آیا اینها نشان نمی دهد زن و مرد بودن با ما پیوندی حقیقی دارد؟ الله اعلم آیات معاد را جدی بگیریم https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: زمین خودی روز است و دلم نمی آید از استاد که عمیقاً وام دار اویم یادی نکنم و چیزی ننویسم به نظرم یکی از ویژگی های بسیار مهم استاد مطهری که می تواند برای فعالان امروز فضای فکری جریان حق و آنها که در مسیر روشنگری افکار عمومی قدم می زنند قابل توجه باشد این است که استاد مطهری دو ویژگی ممتاز و مکمل داشت که از او حقیقتا یک اجتماعی ساخته بود اول اینکه خود را نسبت به جریانات فکری رایج و شبهات افکار عامه مسئول و دغدغه مند می دید و به شدت نسبت به آنها احساس تکلیف می کرد تولید علم را هدفمند و ناظر به نیازهای واقعی و در صحنه دنبال می کرد تا جایی که حتی کتاب داستان راستان را زمانی نوشت که شرح او بر اصول فلسفه علامه، ایشان را به عنوان یک قدر به جامعه علمی معرفی کرده بود و این ناشی از تکلیف مداری، اخلاص و رصد نیازها به شکل توأمان بود اما ویژگی مهم دیگر او این بود که این توان را داشت که سوالات جامعه را در زمین بازی اندیشه خودی پاسخ دهد نه زمین فکری رقیب. مطهری مسئله و اشکال را از متن جامعه می گرفت اما اینکه ریشه و منشاءطرح چنین سوالی کجاست و اینکه آیا اصلا خود این سوال درست است یا بر پیش فرض باطلی استوار شده را بر اساس زمین فکری اندیشه خودی تحلیل می کرد و پاسخ می داد. وقتی زمین طرح یک سوال یا یک مطالبه غلط باشد هر پاسخی که به آن بدهی در زمین رقیب بازی کرده ای و با کنشی منفعلانه بر موجی که او ساخته حرکت می کنی و مطهری این هوشمندی را داشت که چنین نکند او می توانست اشکالات ها را در دستگاه تحلیلی اندیشه خودی بریزد ، اجزای مسئله را در همین پازل جایابی کند و نهایتا پاسخی فعال و راهکاری بومی بیابد مثلا در بحث دلیل گرایش بشر به فرضیات متعددی در غرب مطرح شده، عده ای ریشه دین را ترس، عده ای جهل، عده ای ضعف و ... دانسته اند و برایش فلسفه ها بافته اند مطهری بعد از اینکه نشان می دهد شواهد این فرضیات تا چه اندازه سست و موهوم است تاکید میکند که همه این نظرات، یک پیش فرض دارد و آن اینکه دین و تعالیم آن موهوم و ساختگی است و مطلقا ریشه ای در حقیقت ندارد لذا امری نامعقول و روانی است حال ببینیم ریشه روانی آن کجاست؟! در حالی که فلسفه ارسال دین هدایت‌گری حقیقتی خارجی به اسم و ریشه گرایش به آن هم دو واقعیت اصیل و است لذا این دین نیست که باید برایش دنبال توجیه روانی باشیم بلکه بی دینی است که دلیل می خواهد پس کتاب «علل گرایش به مادیگری» را می نویسد نه علل گرایش به دین. و این یعنی بازی در زمین خودی نمونه دیگر این شیوه را در مواجهه مطهری با میتوان دید. استاد ابتدا نشان می دهد که اختلاف و عدم تشابه زن و مرد در نظام حقوقی اسلام به دلیل تفاوت های طبیعی در خلقت آنهاست لذا شعار برابری جنسیتی «به معنای تشابه» نامعقول، غیرطبیعی و ظالمانه است و به جای جنسیتی باید به دنبال جنسیتی بود اما مهم تر اینکه مطهری معتقد است زمین بازی برابری زن و مرد در غرب، بدون توجه به مهمترین عرصه بروز زن و مرد یعنی عرصه خانواده صورت بندی شده است گویی زن و مرد اساسا قرار نیست مکمل هم دیده شوند فقط به عنوان دو فرد مستقل و جدا یا نهایتا دو شهروند اجتماعی مطرح اند پس باید در همه چیز مشابه باشند یا مشابه قرارداد شوند! مطهری توجه می دهد که غرب زمین بازی اش در این موضوع دو مولفه ای است(فرد /جامعه) در حالی که مهمترین عرصه تعامل مکمل و زن و مرد در نظام هستی در قالب نهاد طبیعی و غیرقراردادی «» شکل می‌گیرد. تقلیل روابط خانوادگی به روابط اجتماعی مهم ترین خلأ نظام اندیشه غرب در تنظیم نظام حقوقی است و ریشه اصلی بحران خانواده در معاصر همین است اینجاست که مسئله، ابعاد تازه ای پیدا می کند و این یعنی نظام فکری خودی. در مسیر اسلامی راهی جز راه مطهری سراغ ندارم روحش شاد https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند رشد کاریکاتوری یکی از آفت های و فرهنگی نسل امروز جامعه ما در امور دینی این است که عمق اطلاعات دینی اش همپایه و هم سطح رشد عقلی او رشد نکرده. نسل امروز قطعا از نسل پیشین به لحاظ سواد دانشگاهی، دانش روز و دامنه اطلاعات جلوتر است نسل امروز کرده تر است و همین رشد تحصیلی سبب شده مسائل را باز تر و با دامنه دید وسیع تری بنگرد و تحلیل کند. وقتی قدرت تحلیل و وسعت افزایش می یابد اما اطلاعات و تصوراتی که افراد از امور دینی دارند به اندازه آن رشد عقلی، پیدا نمی‌کند انسان ها دچار متعدد می شوند. چرا؟ چون وقتی از منظر رشدیافته خود به اطلاعات سطحی و اولیه ای که از مقولات دینی از ابتدا در ذهن داشته اند می نگرند آنها را مشتی حرف های عوامانه می‌بینند. از جهتی هم حق دارند. مشکل این است که قدرت فکری او در سطح یک رشد کرده اما عمق اطلاعات دینی اش در سطح اکابری و دبستان باقی مانده و در فهم دین، صغیر حساب می شود. چه بسیار افرادی که در حرفه خود متخصص، مشهور و موفق اند اما در تحلیل امور اجتماعی یا دینی یا فرهنگی یا در سواد رسانه ای و امثال آن، مطلق اند و متاسفانه جامعه بین این دو بعضا تفکیک نمی کند اگر همان قلمبه نور پشت ابرها باشد و بهشت همان سیب و گلابی و حوری که بشر رسیدن به آنهاست! و اگر امامان واسطه های نوعی پارتی بازی به اسم ، برای فرار از جهنم اند و اگر انجام واجبات و ترک محرمات اموری بی خاصیت و در واقع نوعی مبارزه بی حاصل اند با گرایشات ذاتی، و غریزی انسان و... خوب چه دلیلی دارد که انسان خود را معطل این حرفها کند؟ بدیهی است که یا از اساس این مطالب را منکر می شود یا دچار شبهه می شود. مشکل کجاست؟ در تصور سطحی از این حقایق. راهش چیست؟ مطالعه، تحقیق، و تعمیق معارف دینی؛ همین و بس. آنهم به صورت هدفمند و با یک سیر مطالعاتی نه پراکنده و موردی؛ که پراکنده اگرچه مفید است و بی اثر نیست اما در ذهن انسان منسجم و چارچوب دقیقی ایجاد نمی کند به نظرم هنوز هم بهترین سیرمطالعاتی در اسلام شناسی سیر آثار استاد است روحش شاد https://eitaa.com/taherrahimi
نمایشگاه کتاب در حال برگزاری است گفتم شاید بد نباشد توضیح مختصری درباره کتاب «روایت مطهر» عرض کنم برای کسانی که اهل فکر اند و دغدغه اندیشه دینی دارند اهمیت مطالعه و تبیین اندیشه‌های استاد مطهری از روشن ترین امور است حجه الاسلام دکتر حسین سوزنچی، یکی از بهترین شارحان مباحث استاد مطهری هستند که نوشته ها و فعالیت های متعددی در این زمینه داشته اند. بنده توفیق داشتم مباحث ایشان در شرح کتب مختلف استاد مطهری را در یک دوره چهار جلدی تحت عنوان «روایت مطهر» تدوین و ویرایش محتوایی کنم. البته متن نهایی به طور کامل مورد مطالعه و بازبینی خود استاد قرار گرفته است. در این کتاب سعی شده با نگاهی جامع به آثار استاد مطهری ضمن جمع‌بندی و بیان لبّ مطلب استاد شهید در موضوعات مختلف، نکات تکمیلی و شرحی متناسب با سوالات روز و البته مبتنی بر اندیشه خود استاد مطهری بیان شود تا از این رهگذر منظومه فکری منسجم استاد مطهری و زوایای پنهان اندیشه ایشان تبیین گردد. جلد اول: اجتماعیات و تاریخ اسلام؛ شامل بررسی کتاب‌های «آزادی معنوی»، «ده گفتار» «سیری در سیره نبوی»، «جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام» «سیری در سیره ائمه اطهار»، و «حماسه حسینی» جلد دوم: اسلام و زمانه؛ شامل بررسی کتاب های «۱۵ گفتار»، «۲۰ گفتار»، «اسلام و نیازهای زمانه»، «پیرامون انقلاب اسلامی» و «علل گرایش به مادیگری» جلد سوم؛ مباحث خانواده و روابط زن و مرد؛ بررسی کتاب های «نظام حقوق زن در اسلام» «اخلاق جنسی» و «مسئله حجاب» جلد چهارم: انسان، جامعه و تاریخ؛ شامل بررسی کتاب‌های «فطرت»، «انسان در قرآن» ، «انسان کامل»، «هدف زندگی»، «جامعه و تاریخ»، «تکامل اجتماعی انسان»، «حق و باطل» این کتاب برای همه دانشجویان از جمله کسانی که به مباحثه آثار استاد مطهری می پردازند مفید خواهد بود ان شاالله این کتاب توسط انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام «انتشارات سدید» به زیور طبع آراسته شده است. https://eitaa.com/taherrahimi
Motahari-App.apk
10.48M
🔴 «اپلیکیشن جامع استاد مطهری»👆 با بیش از ۱۷۰ هزار نصب (مجموع نصب از بازار، گوگل پلی، مایکت، سایت و کانال بنیاد شهید مطهری) 💢 مطالعه رایگان همه کتب استاد، جستجو در متن و فهرست کتاب‌ها / مسابقات کتابخوانی/ سخنرانی‌ها / کتاب‌های صوتی از آثار استاد / دوره‌های آنلاین سیر مطالعاتی ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در تلگرام، ایتا و سروش👇 t.me/motahari_ir eitaa.com/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
یه حبه قند: چرا دخترها دوست داشتنی هستند؟ من فکر می کنم دخترها چند مهارت ذاتی و خدادادی دارند که موجب می شود دلنشین و دوست داشتنی باشند و همین مهارت هاست که می تواند نوعی قدرت نرم را در آنها بیافریند اول اینکه دخترها عموما خیلی بهتر و حقیقی تر می گیرند . انس گرفتن حقیقتا یک مهارت است و اگرچه در خیلی از انسانها کم و بیش وجود دارد اما در دخترها و بعدتر خانم ها به دلیل انعطاف پذیری و لطافت روحی بیشتر، بسیار قوی تر است مهارت دوم مهارت و همدردی است این مهات مهم نیز در برقراری ارتباط عاطفی و ایجاد صمیمیت فوق العاده تعیین کننده است. همدلی لزوما به معنای پذیرش و یا نداشتن موضع در مقابل احساس افراد نیست بلکه به معنای درک شرایط و موقعیت روحی طرف مقابل و فهم احساس الان اوست که بخشی از هوش عاطفی است. این مهارت در تربیت فرزند نیز بسیار تعیین کننده است. بچه ها باید حس کنند احساسشان توسط والدین شده است حتی اگر کارشان شایسته تنبیه باشد. اما شاید مهم تر از همه اینها مهارتی است که کمتر به آن توجه‌ شده و آن قابلیت «تکثیر محبت» است. دریافت محبت برای دخترها و خانم ها اگرچه مانند جذب آفتاب و آب برای یک ، حیاتی و ضروری است اما خانم ها این قابلیت مهم را دارند که محبتی را که دریافت می کنند در وجودشان متکثر و تقویت کرده و سپس چند برابر آن را در اطرافیانشان پخش می کنند یعنی مانند یک ترانسفورماتور برقی را که دریافت می کنند تقویت کرده و مانند یک منشور ، محبت را به اشکال مختلف به دیگران هدیه می دهند این اطرافیان اعم از همسر و فرزند و ... است مهمترین منابع دریافت محبت برای یک دختر، پدر و بعدا همسر است. به همین دلیل است که بسیاری از زنانی که علیه فرزندانشان خشونت های عجیب و غریب به خرج می دهند کسانی هستند که تقریبا هیچ محبتی از جانب همسرشان دریافت نکرده اند و بلکه برعکس... فقر عاطفی اگر از حدی بگذرد زنان را به افراد عجیب و غریبی تبدیل می کند از لج بازی و بهانه گیری و بدخلقی گرفته تا خشونت اما از آن سو هرچه این مخزن عاطفی غنی تر باشد جلوه های بی نظیر تری از «جمال» به معنای اعم آن خلق می کند.‌ مردان هوشمند به دختران و زنانشان بیشتر محبت می کنند چون می دانند در این سرمایه گذاری حتما سود می برند دختران، مظهر رحمت و تجلی جمال باری تعالی هستند آری دختران دوست داشتنی اند روز دختر مبارک https://eitaa.com/taherrahimi
💠 ✔️گاهی داریم حق‌طلبانه نقد می‌کنیم؛ ولی در واقع حسادت می‌ورزیم. ✔️گاهی داریم متواضعانه تمجید می‌کنیم، ولی در واقع داریم چاپلوسی می‌کنیم. ✔️گاهی داریم بزرگوارانه از کنار یک موضوع رد می‌شویم؛ ولی در واقع ترس و ضعف خود را پشت ادای بزرگواری پنهان کرده‌ایم. ✔️گاهی غیرتی می‌شویم و در مقام دفاع از یک ارزش برمی‌آشوبیم؛ ولى در واقع برای حفظ منافع و جایگاه در خطر افتاده‌مان برآشفته‌ شده‌ایم. 🔸️خیلی وقتها خودمان هم نمی‌دانیم منشأ رفتار ظاهرا خوب ما چیست. چون ما اهل "صدق" نیستیم. باطن نیّات و انگیزه‌های ما با ظاهر اعمال ما تطابق ندارد. قلب ما مسقیم نیست. صدق، مرتبه‌ی والایی است. کاش دستمان به آن برسد. فرمود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ‌ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ [توبه/ ۱۱۹] وحید یامین‌پور
هر آنکه مست شراب تو نیست از ما نیست بیار باده که خورشید هم خراسانی است
یه حبه قند آیا ، پارتی بازی است؟ برخی فکر میکنند شفاعت اولیای الهی در قیامت، کاری شبیه پارتی بازی های دنیایی و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه است. یا بعضا گفته می شود که اعتقاد به شفاعت موجب می شود افراد نسبت به انجام گناهان بی تفاوت یا حداقل کم تفاوت شوند و این از نظر اخلاقی به ضرر فرد و جامعه است. باید گفت: ۱. به طور کلی در نظام هستی اصالت و سبقت با خیر، و پاکی است این نکته بسیار مهمی است«یا من سبقت رحمته غضبه» و لذا اصل بر این است که آلودگی تاجای ممکن بر طرف گردد. محو زشتی ها ، تطهیر از گناه و الهی نیز همگی جلوه هایی از همین اصل کلی است که موجب بازگرداندن عنصر معیوب یا ضعیف به حالت طبیعی می گردد؛ همچنین است اصل شفاعت. درواقع شفاعت، همان مغفرت است که وقتی به خدا نسبت می دهیم با نام مغفرت، و وقتی به مجاری رحمت خدا منسوب می کنیم با عنوان شفاعت از آن یاد می کنیم ۲. پس شفاعت، خروج از نیست بلکه خود یک ضابطه و یک اصل است و برای همه یکسان است هر کس قابلیت و شرایط آن را داشته باشد علی القاعده مشمول آن خواهد شد. ۳. در پارتی های دنیایی رابطه از پایین به بالاست یعنی [من] از [واسطه] می خواهم که توصیه مرا به [رئیسش] بکند اما در شفاعت، رابطه از بالا به پایین است یعنی [خدا] دهد که مثلا[ ع] ، [من] را نزد خدا شفاعت کند به عبارت دیگر امکان ندارد خواست ولیّ خدا در شفاعت از کسی با خواست خدا، تغایر و منافات پیدا کند. اما نکته اینجاست که همین خواست خدا می تواند وابسته به درونی و درخواست بنده از اولیا الهی و منوط به رضایت آنها باشد مانند معلمی که می خواهد دانش آموز خطا کار را ببخشد اما آن را منوط می کند به پشیمانی حقیقی او و والدینش ‏ ۴. مشمول شفاعت شدن دارای شرایطی است که برخی در قرآن و‌ روایات بیان شده و برخی تصریح نشده مثلا به صراحت بیان شده کسی که نماز را سبک بشمارد مورد شفاعت قرار نمیگیرد اما آیا کسی که صرفا به نماز اهتمام دارد حتما مورد شفاعت خواهد بود؟ معلوم نیست. گویی خدا مجموعه شروط و شرایط را تصریح نکرده تا قلوب را میان و نگه دارد. انسان اگر همه شرایط را هم می دانست باز نمی توانست مطمئن باشد که امکان انجام همه را پیدا خواهد کرد. همین و [معلق بودن] نسبت به شروط شفاعت و شرایط خود؛ باعث می شود انسان در عین امید به شفاعت؛ نسبت به ، جری نشود و تا جای ممکن خود را از آن محفوظ بدارد بلکه تمام سعی خود را بکند تا مشمول شفاعت واقع شود چرا که در تقریبا هیچ کس بی نیاز از شفاعت نخواهد بود. https://eitaa.com/taherrahimi
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم... خمینی ره روح خدا بود در کالبد زمان و روح خدا جاودانه است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند در روانشناسی بحثی مطرح است که آخرین و ترین خواسته روحی بشر چیست؟ در پاسخ به این سوال، سه دیدگاه اصلی مطرح می شود: عده ای عمیق ترین خواسته بشر را «آرامش» می دانند عده ای «شادی» و عده ای «امید» . حالا این جمله از وصیت نامه آن یگانه دوران را دوباره بخوان: با دلی‌ و قلبی‌ و روحی‌ و ضمیری‌ به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌كنم‌. . اما من فکر می کنم عمیق ترین خواسته انسان احتمالا قلبی است. وعبد ربک حتی یاتیک یا ایتها النفس ارجعی آن جملات را دوباره بخوان . به هرچه می خواست رسید. روحمان با یادش شاد https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: به خود بمیر و به حق زنده باش چرا خدا در عظمت و بزرگی خودش را به رخ می‌کشد و همواره تاکید می کند که همه کاره عالم خود اوست؟ اصلا چرا یکی از صفات خدا است؟ این بزرگ نمایی ها یا نمایش بزرگی برای چیست؟ اول اینکه صفت متکبر برای بدین معناست که او صاحب عظمت و و جلال است و این عظمت را ابراز می کند. به لحاظ هستی شناختی، همه صفات کمالی به معنای حقیقی؛ صرفا از آن خداست یعنی هیچ قدرت و علم و حیات و اراده و جمال و عزتی نیست مگر اینکه اصلش؛ مبدائش و حقیقتش «اولا و بالذّات» فقط از آن خداست. نسبت ما و هر موجود دیگری با خدا «عین فقر» بودن است ما به اندازه نسبتی که با مبدا کمال پیدا می کنیم صاحب کمال حقیقی می شویم آن هم نه مستقلا. بنابراین خدا وقتی همه کاره بودن خود در این عالم را یادآوری می کند موجودی را تحقیر نمی کند در واقع واقعیت عالم را «توصیف» می کند انسان متکبر؛ خودش را منقطع از خدا؛ بزرگ می‌بیند و بزرگی را از خودش می‌بیند و این یک توهم محض است اما چرا خدا بزرگی و صفات جلالیه خودش و فقر موجودات دیگر را به شکل پررنگی توصیف می کند مگر او نیازی به این کار دارد؟ یکی از دلایل مهم این امر نیاز روانشناختی ما ها به فهم این بزرگی است. انسان هر چه خدا را بزرگ تر با جلال و جبروت تر، غنی تر، مقتدر تر؛ امن تر و شکست ناپذیرتر درک کند راحت تر و محکم تر به او تکیه می کند و به او پناه می برد و راحت تر هرچیزی غیر او را کوچک می بیند و از آن دل می کند امیرمومنان ع در وصف می فرماید عَظُمَ الخالقُ فى اَنْفُسهم فَصَغُر ما دُونه فى اعینهم چون خدا نزد ایشان بزرگ است هرچیزی غیر او در چشمشان کوچک و حقیر شده است. پس فهم بزرگی و کبریایی خدا در کنار صفات جمالی او نقش بسیار پررنگ و تعیین کننده ای در پیوند انسان با خدا دارد چنانچه خداوند حتی به رسولش می فرماید « و ربک فکبّر» پروردگارت را بزرگ بدار و در جایی دیگرتاکید می کند «کبّره تکبیرا» او را بسیار بزرگ شمار. و خدا چه لطف بزرگی می کند به ما وقتی واقعیت این عالم و عظمت خود را مقابل چشمان ما می گذارد تا درگیر اوهام نمانیم و از آنها دل ببریم. وقتی خدا در چشم ما بزرگ شد و هر چیزِ غیرخدایی دیگر از چشممان افتاد چه می شود؟ خلاصه اش این است که بزرگ می شویم به عظمت ؛ غنی می شویم به غنای حق، مقتدر می شویم به قدرت حق ،عزیز می شویم به عزت حق به خود میمیریم و به زنده می شویم و این راهی است که های این عالم رفته اند دوام چنین انسان هایی بر جریده عالم ثبت است https://eitaa.com/taherrahimi