eitaa logo
تربیت تمدنی
933 دنبال‌کننده
225 عکس
37 ویدیو
7 فایل
نوشته های احمد سعیدی و بانو سعی ما در تبیین و روشنگری پیرامون مسائل تربیتی و تربیت انقلابی_تمدنی است اما از اندیشه ها و نوشته های دیگر حیطه ها بی نصیب نمیمانیم. راه ارتباطی: @admin_t_t "الیه یصعد الکلم الطیب"
مشاهده در ایتا
دانلود
ا🖤🖤🖤🖤🖤🖤ا امشب ابر ها هم مقطع الاعضاء شده اند قم، شب عاشورای ۱۴۴۲
🔶 محاسبه محرم 1 🔸 باید دید که در این دهه چه به دست آورده ایم. باید بعد از مراقبه ای که داشتیم، را شروع کنیم. باید دید که اصلا چه از دست داده ایم. بسیاری به این نگاه میکنند که چه به دست آورده اند ولی نگاه صحیح تر این است که بیشتر بنگریم چه . اصلا بیایید کل این تا شروع محرم بعدی را صرف این کنیم که چه از دست داده ایم. فکر کنم این بهتر است. 🔸 صبر کنید ببینیم که در محرم میشود چه به دست آورد تا بفهمیم چه از دست داده ایم. بزرگان گویند بعضی از محرم و از جذبه هایی این چنینی فقط میگیرند و بس؛ یعنی روزگارشان عوض نمیشود، حالشان آنطور دگرگون نمیشود. 🔸 بعضی دیگر هم جدای از آمرزش گناهان، میگیرند در محرم که لذتی فوق لذت های دنیا دارد و به همین بسنده میکنند. گویی محرّم، است و تا تمام شد برمیخیزند و میروند. 🔸 بعضی حال محرّم را بر دوش، یدک کشیده و با آن میگذرانند. مثل این که سر سفره حسین رفته و غذا خورده و باقی مانده را در کیسه ای ریخته و چند روزی از آن بهره میگیرد. 🔸 بعضی بلدند، به جای این که غذا ببرند، میدانند از کریم هر چه بخواهند میدهد؛ پس در عین تواضع و شکستگی، پرروگری کرده و به صاحب خوان نعمت محرّم، گویند که بیایند و از سفره، غذا ببرند. پس کل سال حال خوشی دارند و خودمانی بگویم . اما معلوم نیست که هر روز حال رفتن داشته باشند یا نه... 🔸 بعضی دیگر زرنگ ترند، میدانند که اگر به خودشان باشد تنبلیشان گرفته و یک خط در میان از آن خوانِ پرنعمت بهره میبرند و سر سفرهِ سفره دار عالم مینشینند؛ پس باورشان به حسین زیادتر از دسته قبلی است و خواهان این میشوند که خود هر وعده، غذا به در خانه آنان فرستد البته با کمال شکستگی و اظهار بی نوایی. 🔸 میدانی بعضی دگر چه میکنند؟ اینان اصلا سر از سفره و خوان کریم برنداشته و از خانه او بیرون نمیروند. لحظه لحظه اشان است و حضور در کنار خوان پر نعمت و آن به آن بهره مندند از فیوضات و نوازش های کریم. 🔸 باز هم گفته اند ولی بگذریم... حال در کدام دسته ایم و چه از دست داده ایم؟ @andishevarzi
آقا فرمودند این کار ها را میکنند تا ذهن ملت های مسلمان را از مسائل غرب آسیا دور کنند، یعنی پشت سر همه اینها . عکس العمل ما باید دو جنبه داشته باشد: یکی تعظیم مقام رسول خاتم صلی الله علیه و آله، دوم و مهم تر از اولی تبغیض نسبت به نه فرانسه بلکه @andishevarzi
نمیدانم چرا بعضی ژشت روشنفکریشان گرفته و میگویند جام زهر، جام زهر نبود، تازه درونش کوکا ریخته بودند و چه حالی هم داد... برادر! بار دیگر صحبت آقا را بخوان! در دو مقام ایشان وارد شده اند ۱. تحریف امام به عنوان یک پیرمردی که نمیدانست ۲. تحریف جنگ به عنوان یک جوّ غیر عقلانی ایشان میخواهند این ها را بزنند، اینکه امام حواسش جمع نبود، اینکه امام را گول زدند، اینکه امام جو زده عمل میکرد، اینکه امام پیرمردی بود که نمیدانست... چه ربطی به جام زهر و خیانت خائنان داشت؟ چه ربطی به بی مسولیتی امثال موسوی و هاشمی و خاتمی ها داشت؟ آیا دیدنِ عزم مسولان بی عزم، در اتمام و سازش کردن با دشمن و طبق آن تصمیم گرفتن کاری غیر عقلانی است؟ مگر بارها نشده که میگویید رهبر به سردارانش نگاه میکند، هرچه قدر آنان جلو آمدند او نیز جلو میامد. مگر نبود امیرالمومنین و صد ها تصمیم مثل این؟ بروید تاریخ بخوانید! بروید اصول بخوانید! بروید صحبت های امام و افق فکرشان را بخوانید! درضمن آقا فرمودند تحریف نکنید! @andishevarzi
دارو اول از بعضی رفقا شنیدم که همچنین دارویی هست. خوب بهشون اطمینان داشتم و حرفشون رو در حد آزمایش هایی که کرده بودن قبول میکردم. تا اینکه یکی از اقوام بیماری کرونا رو گرفت و دارو رو براش بردیم، استفاده کرد و خوب شد، هر چه هم جلوتر میرفتیم، رفقا میگفتن که باز هم دارو داره جواب میده و درمان میکنه. عزیزانی هم که این خبرا رو ازشون میگرفتم از مورد اعتمادترین افراد و دوستان بنده بودند و هستند، لذا قولشون برام حجته. جدای از اینکه خودم با یک واسطه از بعضی بیماران کرونایی میشنیدم که دارو رو مصرف کردن و خوب شدن بحمد الله. شاید بالغ بر چند هزار نفر از داروشون استفاده کردن و جواب گرفتن. بماند که از سازنده دارو تا دست اندر کاران پخش و توزیع، تو این چند وقته، چه قدر تحت فشار های مختلف بودن. حالا درخواستی دارند که به این موضوع رسیدگی شود. مسولین مرتبط، دلسوزانه و با حسن ظن بیایند و قضیه را بررسی کنند. بنده وظیفه خودم دونستم که لینک حمایت از درخواستشون رو تو کانال بذارم که با حمایت شما دوستان، این قضیه به سرانجام پربرکتی برسد. اگر این دارو به پخش کشوری برسد، چه زندگی ها که نجات پیدا نمیکند و چه اعتباری که برای ایران رقم نمیخورد... https://www.farsnews.ir/my/c/42601
ایمان، آنتی تز ناامیدی شاید بسیاری از ما با واژه ای به نام "یاس و ناامیدی" آشنا باشیم. اما چه میشود که یاس به وجود میاید؟ یاس از کنار هم گذاشتن دو چیز به وجود میاید: ۱. وضعیت مطلوب ۲. وضعیت موجود پس راه از بین بردن ناامیدی دو کار است: ۱. انکار وضعیت مطلوب ۲. انکار وضعیت موجود به اولی میگویند افراطی و به دومی هم میگویند افراطی لذا از اول تاریخ تا الآن غالب مردم بین این دو راه یک پا در هوا بودند، گاهی اولی را انتخاب میکردند و گاهی دومی. نمیدانم شاید در زندگی بار ها شده که زندگی علما و دانشمندان را خوانده ایم و دیده ایم آنها کجا و ما کجا؟ پس یا ناامید شده ایم و یا گفته ایم اینها داستان است و واقعیت ندارد و یا اینکه در خیال خود گفته ایم که بله ما هم به آن رتبه رسیده ایم. یا در زمانه خودمان نیز بعد از چهل ساز، یا عده ای ناامید شده اند و یا عده ای نیز برای فرار از ناامیدی یا اهداف و آرمان های انقلاب را تکذیب میکنند مثل لیبرال های داخلی و یا اینکه ضعف های داخلی را نمیبینند و در خیال زندگی میکنند بگذریم از بعضی عدالتخواهان که قبلا هم گفته بودیم آنها فقط بلدند داد بزنند اما راه حل چیست؟ برای مقابله با باید چه کرد؟ راه حل مواجهه با ناامیدی فقط یک کلمه هست و آنهم "" ایمان به خداوند، نه منکر وضعیت موجود است و نه نافی وضعیت مطلوب، بلکه دریچه نگاه به این دو را تغییر میدهد. در نگاه ایمانی وضعیت موجود احسن وضعیت هایی است که امکان فرضش میرود، حتی اگر مثل مومن آل فرعون او را بکشند برایش بهترین است چرا که اگر میماند، دینش را از دست میداد. و وضعیت مطلوب نیز در نگاه ایمانی هرچه قدر هم که دوردست باشد، قابل دستیابی است. چرا که خداوند خودش نزدیک کننده و دورکننده است و میتواند ره صد ساله را یک شبه برای کسی رقم بزند. به عبارت دیگر در رسیدن به وضعیت مطوب سببی دیگر اضافه میشود، سببی که در ظاهر گرچه در کنار بقیه سبب هاست اما فوق آنهاست و اصلا خودش آنها را رقم زده و هر وقت اراده کند آتش را گلستان کند و گلستان را بیابان لایزرع. پس در نگاه ایمانی هم وضعیت موجود، از فضاحت قبلی بیرون میاید و بنده خیرش را در آن میبیند و هم وضعیت مطلوب، بسیار نزدیک و سهل الوصول مینماید. لذا در هر حالی ناامیدی بی معنا میشود. @andishevarzi
💎 نگاهی تربیت محور به تفاوت انسان ها 🌱 همه ما با این سوال در زندگی خود و یا مواجهه با مردم رو به رو شده ایم که چرا خداوند انسان ها را میافریند؟ چرا یکی فقیر است و یکی غنی؟ چرا یکی سالم است و یکی مریض؟ چرا یکی خانواده خوبی دارد و یکی خانواده بدی؟ 🌱 آنان که نگاه داشتند گفتند اصلا بدون این تفاوت ها جامعه برپا نمیشود. معنا گرفتن جامعه و روابط اجتماعی به همین تفاوت هاست. باید تفاوت ها و در نتیجه نیاز ها باشد تا مردم تمایل به ارتباط با هم داشته باشند و مراودات اجتماعی شکل بگیرد و در نتیجه اجتماع درست شود. 🌱 اهل هم قائلند که اصلا لازمه عالم مادی این قبیل تفاوت ها و امتیازات است و عالم کثرات ناچار از این اختلافات است. اینکه عالم هرچه قدر از وحدت فاصله گرفته و به کثرت نزدیک میشود، هرچه که به مراتب ضعیف تر وجود میرسید، اختلافات و چند دستگی ها در آن فراوان شده و تزاحمات عالم مادی را باعث میشود. 🌱 اهل هم گفتند که این ها امتحانات خداوندی است که ببیند آیا آن کسانی که بهشان کم اعطا شده صبر میکنند تا خداوند در آن دنیا به آنان ثواب دهد و یا اینکه نق زده و از ثواب بی بهره میشوند. و آنان که بهره بیشتری برده اند آیا از دارایی خود به آنان که ندارند میدهند تا ثواب ببرند و یا خساست به خرج داده و از ثواب بی نصیب میشوند. 🌱 نیز برای درمان بیماران خود گفته اند که اگر خوب نگاه کنی میبینی همه ماجرا این نیست. اگر کسی از مال بهره ای برده در جای دیگر زندگی خود از چیزی بی بهره است که اتفاقا انسان فقیر، آن چیز را به وفور در زندگیش دارد. میگویند مثلا چه بسیار انسان های ثروتمندی که زندگیشان از معنویت و مهر دور است و از آن طرف چه انسان های فقیری که معنویت و مهر در زندگیشان موج میزند. پس راضی باش و زندگی خود را بکن. 🌱 نیز دم از این میزنند که اصلا اگر مفاهیم متضاد نباشند، هیچ مفهومی شناخته نخواهد شد و انسان مفاهیم را با مقابل های آنان میشناسد. اگر زشتی نباشد، زیبایی معنا نمیگیرد؛ و اگر فقر نباشد، ثروت جایی در عالم ندارد. لذا باید مفاهیم متضاد در عالم باشد تا عالم معنای خود را بیابد. 🌱 همه این ها درست و هر کدام در پس پرده حقیقتی دارند. اما از نگاهی دیگر میتوان به این تفاوت ها نظر کرد؛ نگاهی عرفانی، نگاهی برآمده از عمق و بطن شریعت، نگاهی ، نگاهی فعال و به جوش آورنده نه نگاهی منفعل و بازدارنده، نگاهی که دفائن عقول و فطرت را از خاک عالم ماده بیرون کشیده و نفس مسیحا بر آن میزند. 🌱 تا حال به هویت فکر کرده اید؟ آیا دعا چیزی جز اظهار نیاز و به درگاه حق تعالی است؟ آیا دعا چیزی جز همه کاره دانستن خداوند در عالم است؟ آنکه دعا میکند یعنی باز شدن گرهِ کار خود را در دستان خداوند میبیند و اگر رند باشد، غیر او را پشیزی به حساب نمیاورد. دعا در لسان و عقل و قلب آدمی است. 🌱 خداوند انسان ها را متفاوت آفرید و به بعضی بخشید و از بعضی باز داشت تا آنان که ندارند به آنان که دارند نگاه کرده و هوای آن داشته را در دل نموده و به صاحب اصلی آن که خداوند است رجوع نمایند و از او طلبِ نداشتهِ خویش بکنند. که با این بهانه به در خانه خدا آمده و سر به آستان او ساییده و مقرب درگاهش شوند: «و إذا سألک عبادی عنّی فإنی قریب؛ اُجیب دعوة الداع اذا دعانِ» و لحظه به لحظه در اقیانوس توحید غرقه و غرقه تر شوند. 🌱 لذا امام باقر علیه السلام در حدیثی طولانی در کتاب کافی شریف خطاب به یکی از اصحاب خود به این مضامین میفرمایند که: خداوند انسان ها را متفاوت آفرید تا آنان که ندارند به آنان که دارند نگاه کرده و هوای داشتهِ آنان کرده و به این بهانه به درگاه خدا آمده و اظهار فقر و نیاز کنند. تا آن کسی که مریض است به آنکه سالم است نگاه کرده و هوای سلامتی کند، لذا به درگاه خداوند رفته و سلامتی را از او طلب کند. تا آن کسی که فقیر است غنی را ببیند و هوای غناء کرده و به درگاه خداوند رفته و از او طلب ثروت کند. 🌱 همین فقر و نیاز است که اصل را رقم میزند. به قول فلاسفه همین فقر و وجود ربطی است که اساس علیت است و اصلا تمام ذات و هویت معلول را همین نیاز و فقر و فاقه شکل داده و جز این چیزی ندارد. 🌱 این نوع نگاه باعث فعال نگاه کردن به تفاوت های موجود در عالم و وسیله ای برای تقرب به خداوند متعال میشود. این نوع نگاه، نگاهی توحیدی و رساننده به توحید است، نگاهی است که انسان را میکند؛ نگاهی است که اگر کسی به جانش بنشیند و کمربند همت ببندد، بعد از مدتی نتایج آن را در زندگیش مشاهده خواهد نمود. البته نباید غافل از این بود که دعا هم لسانی است و هم عملی... @andishevarzi
🖇 تمثیل 🍃 عبادت کردن بدون اشک مثل ساقه طلایی خوردن بدون آبه، تا یه جایی دووم میاری ولی بعدش گلوگیر میشه...
💠 چرا عبادات را تکرار میکنیم؟ (با رویکرد فقه التربیه) 🍁 چرا عبادات را میکنیم؟ چرا علمای اخلاق و اهل عرفان، مداومت بر عمل را لازمه طی طریق میدانند؟ چرا ابقای بر عمل از خود عمل مهمتر است؟ 🍁 اهل شریعت ظاهره میگویند به خاطر اینکه بالاخره انسان میکند و این عادت باعث سهل شدن انجام آن عبادت میشود، مثل اینکه کسی عادت کند صبح ها زودهنگام بیدار شود، گرچه اولش سخت است لکن بعد از مدتی برایش راحت میشود. در نتیجه با انرژی کمتر، ثواب بیشتر میبرد. 🍁 اندیشمندان روانپژوه بر این باورند که تکرار یک عمل آن هم در هنگامه ای خاص، انسان را عادت به میدهد و این نظم در حیطه ای خاص باعث ایجاد روحیه نظم مداری در شخص شده و نظمش به حیطه ها و فعالیت های دیگر سرایت پیدا میکند. 🍁 بعض اهالی عرفان بر آنند که تکرار عمل در زمانی خاص و ملزم ساختن خود به این کار باعث گسستن به دنیا میشود، چرا که اگر بخواهد مثلا هر روز نماز های پنجگانه را سر وقت بخواند لازمه اش رها کردن کاری است که در حال انجام است و طبیعتا دوستش دارد، این رها کردن، ملازمی قلبی دارد و آن کم کردن تعلق انسان به دنیا و دلبستگی های دنیایی است. 🍁 علمای اخلاق نیز میگویند که این تکرار مثلا روزانه باعث نوعی به انسان میشود. انسان با همین تذکرات است که تلنگر خورده و به راه راست میماند. همین تکرار اذکار و اسامی الهی در زدودن غفلت از پیکره روح انسانی تاثیر بسزایی دارد. 🍁 همه اینها درست است اما حدیثی در کافی شریف وجود دارد که تکرار عمل را برای خالص شدن عبادت میداند. در این حدیث امام صادق علیه السلام میفرمایند که ابقای بر عمل یا همان تکرارِ آن، از خود عمل برتر است به شرط اینکه این تکرارِ عمل باعث در عمل شود. 🍁 به عبارتی یعنی انسان در تکرار عبادات و اعمال حسنه باید به این نکته توجه کند که این تکرار برای آن است که همین عملی که مثلا روزانه انجام میدهد، هر روز خالص تر از دیروز باشد. لذا تمرکز انسان باید روی عبادات برود نه فقط کمیت آن. 🍁 کیفیت عبادات در فقه مرسوم زیاد مورد توجه نیست، چرا که اصلا شان این فقه، تمرکز بر کیفیات نیست بلکه به کمیات کار دارد و ظاهر اعمال. آنچه مربوط به کیفیت اعمال میشود در یا مورد اعتناست. لذا این روایت شریف را باید با دید فقه التربیتی نگاه کرد. 🍁 فرقی که فقه التربیه با دارد آن است در فقه الاحکام آنچه مهم است ظاهر اعمال است و در فقه التربیه باطن اعمال. به عبارتی فقه الاحکام ناظر به عمل است و فقه التربیت ناظر به . لذا بالا بردن کیفیت عبادات و اعمال صالحه (احسن عملا) به معنای فراوانی اعمال (اکثر عملا) نیست بلکه به گفته امام صادق علیه السلام به معنای تصحیح نیت پشت پرده اعمال و اخلاص عمل (اصوب عملا) است. 🍁 پس اگر میخواهیم عبادات و اعمال ما به جایی برسند باید چشممان را از جبین ظاهر اعمال بیرون آورده و آن را به افق های باطنی و روحی و کرانه های قلبی بدوزیم. باید حالات قلبمان را در لحظه لحظه انجام عبادات و اعمال مطالعه کرده و غلط هایش را بگیریم. باید پا را در وادی ریاضت ها و تمرین های قلبی وارد کنیم. باید لطافت و قساوت روح خود را هر روز اندازه بگیریم. 🍁 خلاصه اینکه انسان جدای از مراقبه مرسوم، باید ای نیز در عبادات و اعمال حسنه داشته باشد. یعنی مراقبه اش فقط این نباشد که این گناه را انجام داد و یا آن کار نیکو را رقم زد. بلکه باید به کیفیات اعمال و نیات پشت صحنه آن و اخلاصی که پشتیبان عمل است چشم بدوزد و حال و احوال قلب خود را مورد مداقه قرار دهد و فقط از اعمال خود حساب نکشد بلکه از خود نیز حساب کشد. @andishevarzi
🌾 نیت و اصول فقه التربیة 🌱 یکی از موارد اختلافی و بحث برانگیز علم اصول موضوع است. عده ای گویند اگر شخص بداند که کاری را خداوند میخواهد اما انجام ندهد، سپس بفهمد که درست نفهمیده و اصلا خداوند آن را واجب نکرده بود، عقاب میشود و عده ای دیگر نیز میگویند که عقاب نمیشود. 🌱 عده ای که میگویند عقاب میشود دلیلشان این است که بالاخره به آنچه که میدانسته عمل نکرده و به نوعی نافرمانی نموده و نوعی بی مبالاتی داشته، علاوه بر این روایات متواتری که اهمیت را مورد اشاره قرار داده و بلکه تصریح کرده نیز به دلایل خود اضافه میکنند. 🌱 آن عده نیز که قائل به عدم عقابند میگویند که هرچه باشد بالاخره در خارج گناهی روی نداده و در واقع این شخص، خلافِ خواست مولا کاری را انجام نداده است. این عده نیز روایات رفع قلم و امثال آن را به دلایل خود اضافه میکنند. 🌱 اما وجه جمع این دو نظر و دلایل آن ها را رحمة الله علیه در انوار الهدایة بیان میفرمایند و آن این است که عده ای که قائل به عقابند در واقع آن عقابی که مد نظرشان است عقاب در جهنم اخلاق و عقاید است نه جهنم اعمال و آن دسته از کسانی که قائل به عدم عقابند عقاب در جهنم اعمال مورد ملاحظه اشان میباشد. 🌱 لذا هر دو گفته در جای خود درست است لکن قول صحیح تر قول کسانی است که قائل به عدم عقابند چرا که علم اصولِ موجود ناظر بر فقه مرسوم است و فقه مرسوم نیز همان فقه الحکام میباشد و آن نیز ناظر به وضع قوانین و احکام عملیه است. پس طبیعتا در وادی عمل صحبت میکند و اولا و بالذات کاری به عقاید و اخلاق درون شخص که هنوز ظهور عملی و اجتماعی پیدا نکرده ندارد مگر در بعضی موارد خاص. 🌱 این پنجره از نگاه، همان پنجره ای است که امام صادق علیه السلام نیز در حدیث هشتم از باب هجدهم کتاب ایمان و کفر اصول کافی بدان اشاره مینمایند. «و الاحکام تجری علی القول و العمل {لا علی النیة}». این جمله شریف از امام صادق علیه السلام از کلیدی ترین قواعدی است که میتوان با آن به تولید پرداخت. چرا که لازمه پرداختن به اصول فقه های مضاف شناخت درست اصول فقه الاحکام رایج است. 🌱 میتوان اینگونه نوشت که در وادی مورد بحث ما که باشد، احکام یا به عبارت بهتر دستور العمل های تربیتی تجری علی القول و العمل و النیة. یعنی یکی از فرق های مبنایی که اصول فقه التربیة با اصول فقه الاحکام دارد در این است که در اولی برای عقاب و ثواب و یا به عبارت بهتر تشویق و تنبیه، نیز علاوه بر عمل شخص مورد مداقه قرار میگیرد و برای خود ملاک مستقلی است. اما در دومی یعنی اصول فقه الاحکام، نیت این جایگاه را ندارد و عمل و قول مورد لحاظ هستند. @andishevarzi
✍️ روش شناسی تدوین نظام اولویت در فقه التربیة ۱ 📎 بسیاری از ما با روایاتی که ایجاد ترغیب نسبت به بعضی عبادات و اعمال میکنند آشناییم. نوع تعاملِ ما با این نوع عبارتپردازی ها باید چگونه باشد؟ صرف جملاتی احساسی و شورانگیز هستند که مخاطب را به وجد میاورند و یا اینکه پشت اینها حقائقی هستند که میتوان آن ها را به عرصه عمل و طرحریزی های فرهنگی و تربیتی کشاند؟ 📎 وقتی در روایتی داریم که روزه، سپر در مقابل آتش است و یا اینکه جهاد ثوابی دارد که ملائکه قادر به محاسبه آن نیستند یا مثل اینها، فقط باید از قدرت شوق انگیزی این چنین گزاره هایی استفاده کنیم یا میتوان به اولویت هر یک نسبت به دیگری و سرانجام تدوین یک ساختار نظام مند از صفات و اعمال اخلاقی، تربیتی و عبادی پرداخت؟ 📎 علاوه بر اینکه مبانی کلامی شیعه، ما را رهنمون میسازند به اینکه این عبارات حتما هدفی ورای تفنن در عبارات و ایجاد شوق بردارند، حدیثی بسیار جالب به نقل از زرارة از وجود نازنین امام باقر علیه السلام آن هم رد کتاب کافی شریف وجود دارد که ضمن برشمردن ارکان ایمان به جایگاه و اولویت هر یک از آنان با دلیل تقدمش و تأخرشان پرداخته و یکی از ملاک ها را بررسی عبارات موجود در روایات و نصوص قرار داده اند. 📎 به عنوان نمونه ایشان آخرین مورد از ارکان خمسه را روزه برمیشمرند که در رتبه پایین تری از بقیه چهار مورد دیگر قرار دارد. استدلال ایشان هم این میباشد که در روایت داریم که روزه، سپری است در مقابل آتش. و این عبارت «سپر در برابر آتش» در مقابل عباراتی که برای ولایت و نماز و روزه و حج آمده نشان از اولویت پایین تر این مورد دارد. 📎 یا در اینکه چرا زکات بعد از نماز در اولویت سوم قرار دارد (بعد از ولایت و نماز) میفرمایند که دلیلش همراهی همیشگی نماز با زکات در آیات و روایات و تاخر زکات از نماز است. سپس دلیل دیگری آورده و آن هم این است که درباره زکات داریم که «زکات گناهان را میشوید» و این عبارت نسبت به اینکه «نماز ستون دین است» اولویت پایین تر زکات را نسبت به نماز میرساند. 📎 اگر این روایت و مثل این روایت نبود شاید سخت مینمود که به بعضی افراد ساختار مند بودن نظام عبادی را فهماند. نه فقط در نظام عبادی بلکه در نظام های تربیتی، اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و ... اسلام نیز این ساختارمندی را میتوان یافت. چه اینکه در فقه مرسوم خودمان هم این اولویت بندی ها و ساختارمندی را مشاهده میکنیم. 📎 اما مهم تر از این، است که باقرالعلوم علیه السلام در ضمن این روایت به ما تعلیم فرموده اند. اینکه میتوان با همین روایات و نصوصی که در دست داریم به این نظام و ساختار برسیم. اینکه عبارتپردازی های حول یک موضوع در روایات، گزاف و صرف انگیزش و یا تفنن در عبارات نیست بلکه پرده گشایی حقائق پشت پرده هستی است که نشان از عمقی انسان شناسانه دارد. 📎 پس شاید این سخن بیراه نباشد که میتوان با تتبع بالا در روایات تربیتی و اخلاقی و همچنین قواعد دیگری که باز هم در این روایت میتوان مشاهده کرد، به مؤلفه های درجه یکی رسید که در اولویت بالای از بقیه هستند و مثلا در برخورد های فردی و یا طرح ریزی های فرهنگی باید در صدر فهرست اقدام قرار گیرند. 📎 به عنوان مثال در هنگام برخورد با کسی که نه روزه میگیرد و نه نماز میخواند ابتدا باید تمرکز را روی تصحیح کدام یک از این دو مورد گذاشت؟ یا هنگام برخورد با فرد بی حجابی که ولایت فقیه را قبول ندارد تمرکز بیشتر روی چه باشد؟ روی تصحیح حجاب و یا قبول ولایت؟ یا در طرحریزی های فرهنگی در دوران بین فرهنگ سازی روزه و یا زکات، کدام یک در اولویت هستند و باید تمرکز بیشتر روی آن باشد؟ و آیا الآن اینطور هست یا خیر؟ @andishevarzi
چندی پیش به مناسبت برای جایی مطلبی نوشته بودم که سرانجامش مشخص نشد، درباره ارتباط آیت الله بهجت با انقلاب که محور بحث را نسبت سیاست و عرفان قرار دادم. مطلب مورد نظر در ذیل آمده است:
نسبت آیت الله بهجت با انقلاب اسلامی صحبت از نسبت آیت الله العظمی بهجت با انقلاب اسلامی فقط صحبت از چند داستان و فعالیت و نظر نیست بلکه صحبت از یک سوال همیشگی است: نسبت عرفان و سیاست چیست؟ آیا عرفا شانشان اجل از این نیست که در مسائل سیاسی دخالت کنند و آیا عرفان جایی در سیاست سیاستمداران دارد؟ تصور اولیه دم از تباین کلی این دو میزند. یعنی عرفان و عرفا را چه به سیاست و سیاستمداران؟ اما این تصور غلطی است. چه اینکه عرفان دم از حقیقت عالم میزند و سیاست به نوعی دم از شریعت عالم. و حقیقت و شریعت عالم از هم جدا نیستند. اصلا حقیقت است که شریعت میسازد و شریعت است که حقیقت را نشان میدهد. شریعت بدون حقیقت مثل پوست گردویی بدون مغز است. مردم گردو را برای مغزش میخواهند و بدون آن، گردو اصلا ارزشی ندارد. پس کسی که حقیقت را نداند به شریعت نمیرسد یا شریعتش ادا درآوردنی بیش نیست. کسی که در کار سیاست است اما از عرفان بویی نبرده، سیاستمداریش بیشتر شبیه عروسک بازی کودکانه است تا هدایت جامعه. از آن طرف هم عرفان، آنگاه جامع میشود که سر از رحم حقیقت بیرون آورده و پا به دنیای تزاحمات شریعت گذارد. عارف در اسفار اربعه با آغاز سفر چهارم پا به عرصه جامعیت گذاشته و آنجا آغاز کار اصلیش است. آنگاه است که میتوان او را سالک کمل خواند. در واژه شناسی لفظ "ولایت" هم در احادیث اهل بیت علیهم السلام به دو مراد مهم میرسیم: یکی ولایت به معنای امری باطنی و گرهی قلبی و روحی و دوم، امری ظاهری و سیاسی به معنای قبول اوامر ایشان و امام و خلیفه برحق جامعه شناختنشان که حقشان غصب شده و باید برگردد. یعنی امامان معصوم به هر دو معنا عنایت داشته و هر دو معنا را لازمه رشد فرد و جامعه میدانند وگرنه فقط یکی از دو معنای ولایت را در کلامشان آورده و به آن توصیه میفرمودند. اصلا رقم زدن یک انقلاب الهی نیاز به دوران ادثار دارد (یا ایها المدثر قم فانذر) و ادثار همان غوطه خوردن در وادی عرفان است. یکی از عوامل مهم شکست انقلاب هایی که ادعای الهی بودن میکردند هم این بود که از عرفان حقیقی به دور بودند و رهبر اصلیشان اهل این حرف ها نبود. لذا نقش آیت الله بهجت را نباید فقط در مراودات و مشاوره هایی که با امامین انقلاب در مسائل حکومتی داشتند و یا عبارت هایی از استکبارستیزی ایشان و جمله های سیاسیشان خلاصه کرد. امثال آیت الله بهجت ها که رحمت بی نهایت خداوند شامل حالشان باد، حاملان حقیقت انقلاب و مغز سیاست بوده اند و هستند. اگر ایشان نبودند روح انقلاب خدشه ای جبران ناپذیر میخورد. نَفَس ایشان، نَفس جامعه ایرانی را با حقیقت عالم پیوند میزد و انقلاب و سیاست را از آفت بی معنایی و مردگی و بی تحرکی دور کرده و نَفَسی تازه میدمید. سیاستی که ما دنبال آنیم وقتی آیت الله بهجت دم از خداوند میزد، چون برخاسته از حقیقت عالم بود و همان حقیقت را هم نشان میداد، دوستدارانش نیز آن حقیقت را میدیدند، یعنی خداوند را میدیدند. @andishevarzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 در رثای عمار انقلاب آیت الله مصباح یزدی رحمه الله 🌱 رفت عماری که اندر فتنه ها مصباح بود/عقده های کور حیرت را چه خوش، مفتاح بود 🌱 آن خدا را دیده ی اسرار عرفان را بلد/در میان خاکیان، آیینه ی ارواح بود 🌱 نیک می دید از ورای دیده ی تقوی که چون/باید اندر لجّه ی بحر وِلا سبّاح بود 🌱 حوزه ها را حاج قاسم بود و در پیکار نرم/تیغ فکرش خیبر تحریف را فتّاح بود 🌱 صوت قالوا ربّنا الله اسقامویش بلند/بر منار انقلاب از حنجری نفّاح بود 🌱 مالک و عمّار رفتند و شد علی مظلوم تر/غم مخور همواره شب را عاقبت إصباح بود شعر از برادر فاضلم علی هاشمی
نکته جالبش اینه که آقا قبلا خصوصی بهشون فرموده بودن که واکسن آمریکایی و انگلیسی ممنوعه که اینا ۱۵۰ هزار واکسن فایزر آمریکایی درخواست داده بودن اگه گوش داده بودن که آقا علنا تو یه دیدار عمومی نمیگفتن
چرا باید مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد؟ 🍃 این سوالی بود که ذهن من را درگیر خودش کرده بود، راستش را بخواهید در شرایط کنونی چه ایرادی دارد کاری کنیم که حتی اگر مشارکت هم سی درصد شد، بشود اما گزینه حزب اللهی ها بیاید بالا. طبیعی است دیگر! در مشارکت سی درصدی یعنی فقط حزب اللهی ها رای دادند، آنها هم که معلوم است به کدام گزینه رای میدهند، چیزی مثل انتخابات ۹۸ مجلس... 🍃 واقعا این کار چه ایرادی دارد؟ خوب وقتی گزینه ایده آل و طبیعتا کارآمد انقلاب به میدان آمد، در این چهارسال آنقدر میدرخشد که همه مردم شیفته او و منش او میشوند و چهارسال های بعدی هم تضمین است. در این صورت کلا وجهه خش برداشته نظام در نظر بعضی مردم هم صیقل خورده و مثل آینه شفاف میشود! چه ایرادی دارد؟ 🍃 جدای از بحث اینکه آیا این همه که میگویم بشود یا نه؟ این کار آرام آرام مردم را کنار میزند و بدنه مردم را به بار میاورد، چرا که پیش خودشان میگویند نیامدیم و رای ندادیم و وضع بهتر شد، بگذار حزب اللهی ها کار خودشان را بکنند و رای خودشان را بدهند، کشور مال آنهاست و ما هم گوشه ای داریم استفاده میکنیم و توشه خود را میگیریم. و این یعنی آرام آرام مردم از انقلاب دور میشوند. این اصلا یعنی جدا شدن مردم از نظام! جدا شدن مردم از نظام که چند تا فحش و ناسزا گفتن به رهبری و سپاه و بسیج نیست، جدا شدن مردم از نظام یعنی نظام را از خود ندانستن و خود را فرض کردن از ... 🌱 و باز جدای از مطلب بالا این کار باعث میشود که خود بدنه حزب اللهی سست شده و با خیال راحت سر سفره مشارکت نکردن مردم بنشیند و بخورد و فعالیتی نکند و چاقو چاق تر شود تا جایی که نتواند از جای خود تکان بخورد، چرا که چهار سال بعد هم اگر اوضاع نامناسب شد میزنیم در خط مشارکت حداقلی و نامزد خودمان را به عقد دولت درمیاوریم (البته اگر جناح مخالف از دو قطبی سازی استفاده نکند.). 🌱 این یک تحلیل از تاثیر رای حداقلی بر جامعه و بر بدنه حزب اللهی اش بود. با کمی تامل در حالات خودمان میتوانیم به تایید این گزاره ها برسیم. فراموش نکنیم که مردم از جنس خود مایند و ما هم تا ضرورتی برایمان ایجاب نکند کاری نمیکنیم. وقتی ببینیم کسی دیگر کاری را که ما باید انجام دهیم انجام میدهد میگوییم بگذار انجام دهد و خودمان سراغش نمیرویم. 🌱 یا وقتی ببینیم کاری راه آسان تری مثل مشارکت حداقلی دارد به آن عادت میکنیم و هر وقت کم آوردیم میرویم سراغ آن، مشکل کار اینجا میشود که به امید همین راه آسان تر کلا قافیه را باخته و در آن چهار سال هم کاری نمیکنیم. این واقعیات سر صحنه است... @andishevarzi
جدل انتخاباتی بحث جدل در منطق نیازمند کاری دقیق و وسیع است. از جمله امور مهمه ای که به قواعد جدل بر میگردد مناظرات و مباحثات سیاسی میباشد. در حیطه بحث علمی جایی برای جدل نیست ولی اگر بحث شبه علمی در میان باشد و یا عرصه، عرصه علم نبوده و محاوره و گفتگویی عادی باشد، جدل خوش میدرخشد. با توجه به نزدیکی ایام انتخابات و لزوم بحث و مناظرات انتخاباتی با عامه مردم، نیاز به جدل، قواعد آن و راهکار های غلبه در آن بیش از پیش خودنمایی میکند، لذا در ضمن تجاربی از همین بحث ها و مناظرات به ذکر بعض قواعد و راهکار های آن میپردازیم. میتوان این نوع جدل ها را به سه بخش مباحثات خیابانی مناظرات کلاسی و گویه های لحظه ای تقسیم بندی کرد. در ادامه به توضیح و قواعد مباحثات خیابانی پرداخته میشود... با ما همراه باشید: @andishevarzi
مباحثات خیابانی مباحثات خیابانی آن دسته از گفتگوهایی است که مخاطبانش عامه مردم کوچه خیابان بوده و محدودیتی نه در محتوا دارد و نه در مخاطب. عموما این نوع مباحثات رو به روی مترو ها، جلوی مساجد، سر چهار راه های اصلی، مقابل امامزاده ها و از این قبیل مکان هایی که محل تجمع عامه مردم است صورت میگیرد. مخاطب مباحثات خیابانی در حالت عادی نباید انتظار داشت کسانی که در مباحثات خیابانی دور شما را میگیرند نصفشان طرفدار باشند و نصفشان مخالف. بلکه عمده مخاطب شما انسان های بیکار و یا کارمندان و کارگرانی هستند که صرفا برای تنوع و رفع خستگی به بحث گوش می دهند. گرچه عمده بحث را مخالفان و موافقان دو آتیشه جلو میبرند و بقیه بیشتر شنونده هستند. جالب است بدانید همین مخاطبان خاکستری که برای اوقات فراغت و هیجان بحث وارد مباحثه میشوند مجموعه هدف اینگونه تبلیغ ها هستند چرا که طرفداران دو آتیشه با اینگونه صحبت ها موضعشان عوض نمی شود. با توجه به تعیین کننده بودن عناصر فعال (طرفداران دو آتیشه) در نتیجه بحث توصیه می شود که در اینگونه مباحثات از یار مخفی در میان جمع استفاده گردد که در موقع لزوم به عنوان کمک وارد میدان شده و جو را تلطیف نماید. اجزاء مباحثات خیابانی هر مباحثه خیابانی بسته به مدت آن از چند مجادله تشکیل شده است. معمولا با اتمام یک مجادله و شروع مجادله بعدی... با ما همراه باشید: @andishevarzi
اجزاء مباحثات خیابانی در تبلیغات انتخاباتی هر بسته به مدت آن از چند مجادله تشکیل شده است. معمولا با اتمام یک مجادله و شروع مجادله بعدی تعدادی از مخاطبین ریزش کرده و به مرور تعدادی اضافه میگردند. عناصر فعال معمولا پای ثابت هستند و تا آخر حضور دارند اما بخش خوبی از پایان هر مجادله از بحث جدا می شوند. پیروز مباحثات خیابانی آنچه در این گونه جدل ها مهم است پیروزی استدلالی بر طرف مقابل نمیباشد بلکه بر او مشخص کننده پیروز میدان است. در هر مجادله آن کسی توانسته قشر خاکستری را از آن خود کرده و فاتح شود که جو روانی موجود را علیه طرف مقابل ایجاد کرده باشد. باید بدانیم که آنچه در جدل انتخاباتی حرف اول را میزند استدلال نیست بلکه بحث های نیمه استدلالی یا شبه استدلالی است. تشبیه، مقایسه، تمثیل، ضرب المثل حتی لحن صدا و نوع نگاه عوامل اثرگذار در جدل هستند. زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری 96 در تهران رو به روی مترو علی آباد مشغول مباحثه انتخاباتی با مردم بودیم. با اینکه جمعی حدود 12 نفر دوره امان کرده بودند اما عمده بحث بین 4 یا 5 نفر میچرخید بقیه هر از گاهی تایید یا تکذیبی میکردند. در پایان هر مجادله ای هم عده ای ریزش کرده و سپس آرام آرام اضافه میشدند. ناگهان کسی از آن وسط پرسید که مگر تو نمیگویی رئیسی بهتر است یعنی روحانی هم خوب است دیگر، پس چرا روحانی را هم تبلیغ نمیکنی؟ فکر میکنید در جواب به او چه گفتیم که راضی شده و قانع گردید؟ به او گفتیم اگر بین دو گزینه برای ازدواج یکی را مناسب دیدی آیا لازم است که پیش بقیه از هر دو بگویی یا اینکه فقط از گزینه مطلوب خودت صحبت کنی و او را معرفی نمایی کافی است؟ بعد از این تمثیل سری تکان داده و مطلب را پذیرفت ☺️ نتیجه اینکه جنس قانع کردن قشر خاکستری بیش از آنکه از نوع استدلال باشد، از نوع بازی کردن با گزاره های روانشناسانه و خیالات و توهمات (معانی جزئی) طرف مقابل است... با ما همراه باشید: @andishevarzi
(ادامه...) خاطره ای دیگر: در بین بحث یکی از همراهانم از دهانش ناسزایی به هاشمی رفسنجانی پرید. فوری طرف مقابل دست گرفته پی در پی به او که لباس روحانیت نیز به تن داشت میگفت مگر تو روحانی نیستی پس چرا در بحث بی احترامی میکنی؟ تا رفیق ما سخنی میگفت با این حربه دهان او را میبست. یکی از رفقا وقتی دید اوضاع اینگونه هست با این اطلاع قبلی که طرف مقابل، خودش در بحث ناسزا داده بود به او پریده و گفت مگر خودت ناسزا و فحش ندادی و او هم پیاپی این را به طرف گفت. وقتی اینگونه شد، این بار طرف مقابل دهانش بسته شده و رفیق ملبس ما توانست ادامه کلامش را بگوید. اگر در اینگونه بحث های جدلی جای استدلال بود باید مینشتیم و برای طرف مقابل استدلال میکردیم که یا این ناسزا حقش بود که بحث به بیراهه میرفت و یا میگفتیم که انسان جایز الخطاست و رفیقمان خطا کرد که در این صورت هم بحث مغلوبه میشد. اینجا جای استدلال و مباحث اخلاق فردی نبود. اینجا جای معذرت خواهی نبود. اینجا جای استفاده از حریف و به رخ کشاندن آن و ساکت نمودن او بود. بله اگر فضا تلطیف شد معذرت خواهی دو طرفه هم راه داشت ولی بدون طرف مقابل، معذرت خواهی فوری جز تسلیم کردن زمین بازی به طرف چیز دیگری به حساب نمیامد. با ما همراه باشید: @andishevarzi