eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
62 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ آیت‌الله در ١۵ رجب ١٢٩١ق/ ۶ شهریور ١٢۵٣ش در متولد شد. 🔹پدرش مدتی پیش از تولد فرزندش، بدون همراهی خانواده جهت زیارت (ع) به ایران آمد و به اصرار برای همیشه در تهران اقامت گزید. محمد سه ساله بود که همراه مادر به تهران آمد و سال‌های رشد و تربیت خود را در محضر پدر پشت سر گذاشت. 🔸شیخ محمد نهاوندی پس از تحصیل مقدمات در در سال ١٣١٧ق به‌همراه برادرش، ، که از اساتید حوزه تهران بود، به مشهد مقدس مشرف شد و در آن دیار به مقام اجتهاد رسید و جهت استفاده از محضر اساتید حوزه نجف به آن سرزمین سفر کرد. 🔹شیخ محمد اواخر سال ١٣٣٠ق ابتدا به مشهد رفت و سپس به تهران آمد. 📖ایشان که تمامی قرآن را از حفظ داشت، در فراغت و خلوتی که در تهران برایش حاصل شده بود، در مدت هفت سال به نگارش تفسیر گران‌سنگ خود پرداخت که مورد توجه آیت‌الله واقع شد. 🍃شیخ محمد نهاوندی در سرودن شعر نیز تبحر خاصی داشت و در اشعار خود به تخلص می‌کرد. یکی از ابیات مشهور ایشان در مصائب اهل بیت(ع) این بیت است: على چون جسم زهرا را کفن کرد شقایق را نهان در یاسمن کرد 🍂این عالم بزرگ و متقی سرانجام در جمادی‌الاولی ١٣٧١ق/ ١١ بهمن ١٣٣٠ش دار فانی را وداع گفت. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
🔰 به مناسبت ۲۲ آذر مهاجرت صغرای علما و طلاب تهران به حضرت عبدالعظیم (ع)👇 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔰 به مناسبت ۲۲ آذر مهاجرت صغرای علما و طلاب تهران به حضرت عبدالعظیم (ع) ✍️ در میان مدارس علمیه تهران در زمان قاجار، دو مدرسه پیشقراول تحرکات و تجمعات مبارزاتی در دوران مشروطه‌ بودند. پس از هجرت صغرای از جمله آیات و به حضرت عبدالعظیم(ع) نخستین مدارسی که طلاب آن به جمع متحصنین پیوستند، طلاب و بودند. 🔻 می‌نویسد: «اول مدرسه‌ای که طلاب آن مهاجرت نموده و از یاری و معاونت آقایان علما امتناع ننموده و در این هوای سرد و برف، زحمت و مشقت را بر خود هموار نموده، مدرسه صدر بود که به قدر ۳۰ نفر از طلاب آن رفتند به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم (ع)؛ بعد از آن طلاب مدرسه دارالشفاء که در قرب مدرسه صدر نزدیک به خانه امام جمعه بود مهاجرت نمودند.» به گفته وی جمعیتی بالغ بر دو هزار نفر از طلاب و علما و اهل منبر در همراهی با علما به مهاجرین پیوستند. 📖 ص۲۸۴ 👈 با اینکه تولیت این دو مدرسه با بود که با حرکت علمای مشروطه‌خواه مخالفت داشت، اما بخش عمده‌ای از طلاب او به جمعیت مشروطه‌خواهان پیوستند. در بیان چرایی پیشتازی طلاب این دو مدرسه با مهاجرین و مطالبه و پس از آن ، نسبت به سایر مدارس علمیه تهران، باید به صبغه حکمی و فلسفی این دو مدرسه توجه کرد. مدرسه دارالشفاء پیش از آن محل تدریس و مدرسه صدر، مَدرس بود. گویا باید برای تمرکز این دو مدرسه در تدریس و تدرّس سهم بسزایی در نقش در قائل بود. ............. تصویر بالا: تجمع روحانیون تهران مقابل سفارت انگلستان در راستای مشروطه ‌خواهی تصویر پایین: بازگشت مهاجرین به تهران پس از هجرت کبری 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 دیدار با حضرت آیت‌الله حاج سید هاشم حمیدی همدانی از فقها و اساتید اخلاق تهران 🔹در راستای برنامه همیشگی‌ دیدار با و البته اینبار به عنوان تهران، به محضر مشرف شدم و ضمن تقدیم آلبومی از اسناد دوران تحصیل ایشان، خاطرات ارزشمندی از معظم‌له از دوران تحصیل در همدان، قم و سالهای حضور در تهران شنیدم‌. 🔸آیت‌الله حمیدی همدانی متولد ۱۳۰۹ش، سالها در مدارس علمیه مروی، آیت‌الله مجتهدی، سپهسالار جدید (شهید مطهری)، کاظمیه و... به تدریس فقه و اصول و اخلاق و در منزل به تدریس دروس خارج اشتغال داشتند. معظم له از دهه ۴۰ در مسجد انصار الحسین علیه السلام خیابان نیروی هوایی و حدود سی سال ظهرها در دانشگاه علم و صنعت به اقامه جماعت می‌پرداختند. ایشان از نخستین اعضای جامعه روحانیت مبارز و اولین مدیر حوزه علمیه تهران می‌باشند. 📚 آیت‌الله حمیدی تقریرات ارزشمندی از درس آیت‌الله بروجردی و امام خمینی دارند که با خطی خوش به رشته تحریر درآورده‌اند که در آستانه انتشار است. از دیگر اساتید وی، علامه طباطبایی در تفسیر و حکمت متعالیه (کتاب اسفار)، حاج آقا حسین فاطمی قمی در اخلاق، و آخوند ملا علی معصومی همدانی در فقه می‌باشند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔸تکفیر یکی از وعاظ تهران به خاطر این اعتقاد: ناصرالدین شاه نایب امام زمان(عج) است! ✍ حاج سید حسن واعظ کاشانی از در زمان ناصرالدین شاه قاجار بود. او معتقد بود که پادشاه وقت نائب امام زمان علیه السلام است و‌ دعا برای وی واجب است. کاشانی بعد از بر این اظهار نظر هجمه‌ای علیه او راه انداخت و جمعی از او را به خاطر این باور تکفیر کردند. او را مرتد دانست و سید محمدرضا طباطبائی سنگلجی کافرش خواند. طباطبایی می‌گفت: علمای بزرگ ما کسی را تکفیر می‌کنند اما اعیان به او لقب می‌دهند. سید حسن کاشانی در یکی از روزهای ماه رمضان که در منبر رفت و با دلشکستگی به دفاع از عقیده خود پرداخت. او متن تأییدیه و برخی علمای دیگر را که تدین و دانش او را تأیید کرده بودند روی منبر خواند. روزی دیگر روی منبر قرآنی را از زیر بغل درمی‌آورد و شهادت می‌دهد که مسلمان است. بعد وسط روضه [احتمالا جهت برانگیختن احساسات] با کوبیدن سنگی، سر خود را می‌شکند و از حال می‌رود و مردم گریه بسیاری می‌کنند. در همین روزها وقتی که کاشانی در و بعد از نماز حاج ملاعلی کنی قصد داشت به منبر برود، ولوله‌ای بپا شد و جمعی مانع این امر شدند. حاج ملاعلی هم دستور داد واعظی که همه روزه منبر میرفته وعظ کند. 📚منبع: گزارش‌های نظمیه از محلات تهران ص۷۲۴ تا ۷۴۰ 📷تصویر: یک مجلس روضه در زمان قاجار 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
وزیر عدلیه دوره رضاشاه که در راستای ایجاد دستگاه قضایی نوین، محاکم شرع علما را تعطیل کرد و جمعی از جوانان تحصیل کرده در دانشگاه‌های اروپا در رشته‌های حقوق را به کار گرفت و نام عدلیه را «دادگستری دنیاپسند» گذاشته بود، پس از چندی که از دستیابی به اهداف خود ناکام ماند، دست نیاز به سوی دراز کرد تا عدلیه را از وضع به وجود آمده نجات دهد. برخی از علما خواسته او را به کلی رد کردند و برخی هم بهانه‌های مالی گذاشتند. 📚اعظام قدسی در خاطرات خود ج۲ ص۲۰۰ از قول علی‌اکبر داور می‌نویسد: «ما عدلیه را ساختیم با جوانان تحصیل کرده، ولی در عمل لنگ ماندیم و هر قدر از این وزارتخانه و آن وزارتخانه اشخاص را انتقال دادم باز هم درست نمی‌آمد؛ بالاخره ناچار شدیم باز رفتیم به سراغ همان کهنه‌ها که در مدارس صدر و دارالشفا و سال‌ها برای تحصیل حصیر پاره می‌کردند. ولی با یک تفاوت که آن وقت هر کدام به ماهی پنجاه شصت تومان و فوقش صد تومان قانع بودند و در نهایت علاقه و ایمان کار می‌کردند، حالا که به سراغشان رفته و به کار دعوتشان می‌کردیم می‌گفتند: همان حقوقی که به سایرین می‌دهید برای ما هم منظور بدارید و الا نمی‌پذیریم. البته ناگزیر از قبول بودم برای اینکه چیزی نمانده بود که چرخ‌های از کار باز ماند.» 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
▪️الزام به عضویت در حزب رستاخیز ▪️مخالفین، زندانی یا از کشور اخراج می‌شوند... 💠پرفسور سید حسن امین می‌نویسد: در اسفند ۱۳۵۳ محمدرضا پهلوی بدون اطلاع هویدا، او را تعطیل کرد و خودش را ایجاد و هویدا را به دبیرکلی آن منصوب کرد. هویدای نخست‌وزیر، به دستور ساواک به دیدن آیت‌الله رفت و خیلی رسمی به ایشان گفت: در تمام کشور، همه مردم باید داخل حزب رستاخیز ملی شوند و همه داخل شده‌اند. حالا برای اینکه جامعه روحانیت از بقیه اهالی کشور عقب نمانند و تهمت مخالفت با طرح همگانی و عمومی که استثناءپذیر نیست و فرموده‌اند هرکس عضو حزب رستاخیز نشود، باید پاسپورت بگیرد و از ایران خارج شود! لازم است که حضرت آیت‌الله هم به عنوان رئیس جامعه روحانیت، آقایان پیشنمازان، واعظان، و طلاب علوم دینی را وارد حزب کنند! از شاهد صادقی شنیدم، آیت‌الله خوانساری در تمام این مدت که هویدا داد سخن می‌داد، سکوت مطلق داشت. بعد هم که سخن او تمام شد به سکوت خود ادامه داد و یک کلمه سخن نگفت. هویدا و همراهان هم ناچار دست خالی رفتند. 📚یادنامه آیت‌الله استاد سید علینقی امین، ص۷۷ 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡 مضمون نامۀ گلایه‌آمیز امام خمینی به آیت‌الله سید احمد خوانساری‏‏ در تاریخ ۷ خرداد ۴۲ و پیش از قیام ۱۵ خرداد: «شما که در مرکز هستید، خانه نشین شده‌اید. اصلاً نه حرفی، نه اعلامیه‌ای. هیچ کار‏‎ ‎‏نمی کنید. شما که در تهران هستید، مردم را دعوت به قرآن، یعنی وحدت و یگانگی‏‎ ‎‏نمی کنید. فایده اش چیست؟ شما باید مردم را به‏‎ ‎‏اتحاد دعوت کنید تا موقعی که می خواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشۀ‏‎ ‎‏شاه و دولت را از میان برداریم.‏ چرا در مقابل این گرگهای درنده سکوت اختیار کرده اند؟ چرا در مقابل‏‎ ‎‏این لامذهبها که می خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، سکوت کرده اید؟» قسمتی از پاسخ آیت‌الله خوانساری: «بنده هم به سهم خودم از فرمایشات شما اطاعت خواهم کرد. هر طوری که شما صلاح دانستید من حرفی ندارم. ولی موقع نوشتن اعلامیه مواظب باشید زننده نباشد که دولت بدتر کند! با زبان ملایمت اعلامیه بنویسید!» صحیفه امام ج۱ ص۲۳۸ 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
💡 مضمون نامۀ گلایه‌آمیز امام خمینی به آیت‌الله سید احمد خوانساری‏‏ در تاریخ ۷ خرداد ۴۲ و پیش از قیام
💡مضمون نامۀ گلایه‌آمیز امام خمینی به آیت‌الله سید احمد خوانساری‏‏ در تاریخ ۷ خرداد ۴۲ و پیش از قیام ۱۵ خرداد: «شما که در مرکز هستید، خانه نشین شده‌اید. اصلاً نه حرفی، نه اعلامیه‌ای. هیچ کار‏‎ ‎‏نمی کنید. شما که در تهران هستید، مردم را دعوت به قرآن، یعنی وحدت و یگانگی‏‎ ‎‏نمی کنید. فایده اش چیست؟ شما باید مردم را به‏‎ ‎‏اتحاد دعوت کنید تا موقعی که می خواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشۀ‏‎ ‎‏شاه و دولت را از میان برداریم.‏ چرا در مقابل این گرگهای درنده سکوت اختیار کرده اند؟ چرا در مقابل‏‎ ‎‏این لامذهبها که می خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، سکوت کرده اید؟» 🔹قسمتی از پاسخ آیت‌الله خوانساری: «بنده هم به سهم خودم از فرمایشات شما اطاعت خواهم کرد. هر طوری که شما صلاح دانستید من حرفی ندارم. ولی موقع نوشتن اعلامیه مواظب باشید زننده نباشد که دولت بدتر کند! با زبان ملایمت اعلامیه بنویسید!» صحیفه امام ج۱ ص۲۳۸ ----------------------------- 💡 فریاد و سکوت، در حوزه‌ی دوران مبارزه ✍یکی از فریادهای همیشگی امام خمینی بر سر علما و روحانیون، اعتراض به سکوت آنها در برابر ستمگری‌های حکومت بود. نه اینکه ایشان علما را متهم به سازش کند؛ چراکه اینان اهل سازش و زد و بند نبودند بلکه سکوتشان ناشی از بی‌اثر دانستن اعتراض، بلکه خطرناک دانستن آن برای اسلام و حوزه‌ها بود. اما امام نگران هیچ چیز نبود و یکپارچگی در فریاد و اعتراض را ضروری و اثرگذار می‌دانست. 🔹 قبل از محرم سال ۴۲ امام خمینی وقتی مطلع شدند نهادهای امنیتی پهلوی، از وعاظ و مبلغان به زور تعهد گرفته که سخنی به اعتراض نگویند در ۲۸ اردیبهشت در اعلامیه‌ای فرمودند: «حضرات مبلغین عظام، هیآت محترم، و سران دسته‌های عزادار متذکر شوند که لازم است فریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند، و از سید مظلومان فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گیرند، و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند.» 🔸در ۶ محرم سال ۴۲ و پیش از فرارسیدن عاشورا، آماده همه‌چیز بود و نسبت به خود اینگونه می‌فرمود: «یکی از کسانی که بایستی در راه حضرت سید الشهداء آغشته به خون خود شود، است. حال که چنین است، باید ما روز عاشورا را در قم، کربلای حسین قرار بدهیم، تا یک کربلای ثانی درست کنیم؛ و مردم برای زیارت به قم بیایند. چه افتخاری بالاتر از این که در راه دین، در راه حسین، در راه استقلال مملکت کشته شویم.» 🔹امام خمینی پس از سخنرانی روز عاشورا و در سحرگاه ۱۵ خرداد به زندان و سپس به حصر افتاد و پس از ده ماه به قم بازگشت و هشت ماه پس از آن که دیگر خیلی‌ها زبان به کام گرفته و اختلاف علما در مبارزه مبنایی شده بود در ۴ آبان ۴۳ در اعلامیه‌ای علیه کاپیتولاسیون فریاد زد: «بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه‌های علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بی‌هراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند.» 🔸۱۳ سال پس از این تاریخ و پس از یک دوره اختناق عمیق که بسیاری از روحانیون مبارز گرفتار تبعید، زندان و ممنوعیت منبر بودند و دیگر همین اندازه صدای اعتراض یاران امام هم شنیده نمی‌شد و حکومت هرچه می‌خواست در ضدیت با دین و روحانیت می‌تاخت، امام خمینی در ۶ مهر ۵۶ و پس از انتشار خبر نمایش «خوک بچه آتش» در شیراز ‌که علنا صحنه‌های جنسی را در معرض دید گذاشته بود، در درس خود در مسجد شیخ انصاری نجف فرمود: «گفتنی نیست که چه فحشایی در ایران شروع شده است. در شیراز عمل شد و در تهران می‌گویند بناست عمل بشود و کسی حرف نمی‌زند. آقایان ایران هم حرف نمی‌زنند. من نمی‌دانم چرا حرف نمی‌زنند! این همه فحشا دارد می‌شود... نمایش دادند اعمال جنسی را! خود عمل را! و [آقایان‌] نَفَسشان در نیامد. دیگر برای کجا گذاشته‌اند؟! برای کیْ؟ چه‌ وقت می‌خواهند یک صحبتی بکنند؟ یک حرفی بزنند؟ یک اعتراضی بکنند؟» 🔹 یک ماه پس از این سخنرانی، در جریان شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی و یک ماه پس از آن در ماجرای مقاله رشیدی مطلق، مارپیچ سکوت شکست و حوزه‌ها در سراسر کشور به خروش آمد... 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran