eitaa logo
طرز طنز
63 دنبال‌کننده
117 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 بخشی از کتاب بگو بخند با حافظ ✍ بخش اول✏️ گفته‌اند که فلاسفه کهن برای اندیشیدن راه می‌رفتند و حرف می‌زدند. از این روست که هنگام گفتگو کردن به خواسته‌ها و داشته‌های خود به نحو روشن‌تری پی می‌بریم. منطق دیالکتیک مبتنی بر روش مجادله بر سر مسائل مطروحه بود که بعدها هگل سازوکار آن را برای رسیدن به فهم مهم دانست. از جدل طنزآمیزِ سقراط که بگذریم به شعر حافظ می‌رسیم که شاعر در آن بنای جدل و جدال را با مدعیان دروغین نهاد و زبان رندانه‌اش را برای بیان طنز و انتقاد به کار گرفت. همنشینی عناصر ناساز در جدل‌های طنزآمیز حافظ (از نوع زهد ریا، خرقه‌ی می‌آلود و ...)، طعنه و نیشخندی است به ناسازگاری‌های روزگارش که شاعر را بر آن می‌دارد تا در نابسامانی‌ها رند بی سامانی باشد. در جایی که مدعیان آن می‌نمایند که نیستند، او نیز در اعتراض به چنان رفتار ریاکارانه‌ای، همچون ملامتیان در خلاف‌آمدِ عادت کام می‌طلبد و خویش را چنان بدنام‌وار در سخن می‌آلاید که نیست. این جدل و جدال‌ها از همان راه دیگری می‌گذرد و اثرش را می‌گذارد که عقلای مجانین (دیوانگان فرزانه) چون بهلول و ملا نصرالدین در طول تاریخ پی گرفتند؛ چنان‌که با طنز و طعنه به مدعیان ملامت‌گر گفته: من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم این تقوی‌ام تمام که با شاهدان شهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کنم @tarzetanz
📝 بخشی از کتاب بگو بخند با حافظ ✍ بخش دوم✏️✏️ حافظ نوعاً شعر طنز ندارد آن‌گونه که در آثار سعدی یا عبید هست؛ بلکه شعرش گاهی با چاشنی طنز و فکاهی همراه شده که فهم آن به روحیه‌ی ملامتی‌اش و فهم رندی‌های حاصل از آن وابسته است و دانستنِ آن غالباً برای عموم دشوار است. از بین طنازی‌های تمام‌عیارش، عناصر ناساز در بیت رندانه‌ی زیر خوش نشسته: کرده‌ام توبه به دست صنم باده‌فروش که دگر می نخورم بی‌رخِ بزم‌آرایی بحث بر سر انواع طنز در دیوان حافظ، نیز حکایتی شنیدنی دارد که خود بخشی از کارنامه‌ی حافظ پژوهشی امروز است. منوچهر مرتضوی یکی از دشواری‌های مواجهه با شعر حافظ را درک «لحن و شیوه‌ی طنز یا عناد یا استهزاء انکار آلود» او دانست که همه را لحن و شیوه‌ی رندانه می‌توان گفت. نیز گفته‌اند که طنز از مهمترین وجوه تمایز شاعر با دیگر بزرگان شعر و غزل فارسی است و اینکه ندانستن آن مصححان و در پی‌اش خوانندگان اشعارش را با مشکل مواجه می‌کند. پیشتر گویا پرویز ناتل خانلری به وجود این نکته‌ی (نادر در غزل و) شگفت در غزل حافظ رسیده بود و پیشتر از او نیز ولفگانگ فُن گوته‌ی آلمانی. حافظ در این شیوه‌ی ملامتی و آرمان‌گری رندانه، هم با مقدسات مذهبی- عرفانی و مسائل سیاسی-اجتماعی سر و کار دارد و هم با دغدغه‌های شخصی‌اش از جمله با یار (یار شیرین‌دهنِ نادره گفتار)؛ چنان‌که با خنده گفته است: بخت حافظ گر از این‌گونه مدد خواهد کرد زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود 📎📎📎 منبع: (بگو-بخند با حافظ. دکتر مجید بهره‌ور.ص۳۳-۳۴) @tarzetanz
📖 بگو بخند با حافظ ☺️ ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت (حافظ شیرازی) 🔸🔸🔸 ای نور دیده‌ام که به جان دوست دارمت امسال من به مدرسه‌ای می‌گذارمت یک‌جا از آن جهت که تویی کودکی شرور در طیّ روز به که ز سر بازدارمت یک‌جا در این طمع که پس از طیّ دور درس در رأس یک مقام حسابی گمارمت آری به عشق میوه‌ی توست ای نهال دل ورنه به بوستان فضیلت نکارمت ما بین شصت طفل، توی یک اتاق تنگ با زور می‌چپانمت و می‌فشارمت رخت تو اندک‌ست و هوای کلاس سرد ای طفل بینوا، به خدا می‌سپارمت این ره پیاده گَز کن و پول اُتول مخواه تا آن‌که طفل زبر و زرنگی شمارمت گر وعده‌ی دوچرخه دهم، باورم مکن چون پول نیست توی پسی می‌گذارمت هم وضع خانه‌ات بد و هم وضع مدرسه در حیرتم چگونه سر شوق آرمت بگذارمت به مدرسه امروز بی‌سواد تا بی‌سواد نیز از آنجا درآرمت 📎📎📎 منبع: (بگو بخند با حافظ. دکتر مجید بهره‌ور. صفحه ۱۰۳) @tarzetanz
📝چرا متوجه طنز حافظ نشدیم؟✍ ✏️در پاسخ به این پرسش که چرا متوجه طنز حافظ نشدیم؟ باید گفت که اساساً قرار نیست رویکردهای آکادمیک و رسمی پاسخ‌گوی همۀ مسائل باشند. طنزپردازی غالباً در ادبیات عامه و غیررسمی - که از قضا کمتر مورد اقبال پژوهشگران ادبیاتِ جدی و فاخر بوده، - به‌طور موازی جریان داشته است. ✏️البته جای شگفتی است که چگونه گوته و هاینریش هاینه در آلمان به این نکته پی بردند؛ اما می‌پرسم که چرا متوجه ادامۀ طنز حافظ در اشعار بُسحاق اطعمه و برخی از یارانش نشدیم؟ در نقیضه‌های تضمینیِ نامبردگان و تضمین‌های نقیضه‌ای ابیات حافظ، می‌توان چاشنیِ افزوده‌ی ایشان را بر شعر خوش‌نمکِ حافظ حس کرد که گویی هنوز تندی و تیزی حافظانه‌اش می‌چربد: رزق بسحاق گر از کیسه‌ی یاران باشد طاسِ لوزینه به دست دگران خواهد بود ✏️می‌توان گفت نقیضه‌ها و نقیضه‌گویان، طنز بالقوّه در شعر و شخصیت حافظ را هم به فعلیت رسانده‌اند. در واقع حافظ نیم‌خندی کرد و نقیضه‌گویان بگو-بخند راه انداختند! از این رو به نظر نگارنده درک طنزآمیزیِ سخن حافظ تنها نه در دوران اخیر، بلکه از همان سده‌ی نهم با نقیضه‌های حافظانه‌ی بسحاق اطعمه و دنباله‌روانش آغاز شده بود. فراموش شدن مسئله که به قدسی شدن دیوان و لسان‌الغیب گشتنِ شاعر پس از آن دوران برمی‌گردد، هم از آن باب است که ما با دیوانش فال و استخاره می‌گیریم و با گشودن آن مدد راه و کشف رازهای نهانی را از حافظ می‌خواهیم. ✏️با وجود این - بنا بر آنچه حافظ‌پژوهان گفته‌اند و نگارنده نیز بدان نظر دارد، - چون نیک بنگریم با دیوان حافظ هم می‌توان خندید. تداوم سنتِ نقیضه‌گویی از روی اشعار حافظ بابِ این بحث را خواهد گشود و ساز و کارِ هرمنوتیکِ ادبی و رویکردهای معطوف به دریافت یا تعاملِ خواننده، زمینه‌های آن را روشن‌تر خواهد نمود. 🔗🔗🔗 منبع: (بگوبخند با حافظ. مجید بهره‌ور. صفحه۳۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۱) 🔸🔸🔸 «باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است» (حافظ) 🔹🔹🔹 بسیار شعرهای نگفته به دفتر است کز آنچه گفته‌ایم کمابیش بهتر است اشعار خوبِ بنده بدون مبالغه با شعرهای بدتر حافظ برابر است من شبه‌شعر نیک سرایم به جان دوست پس، زاده‌های خاطر من شبه گوهر است شیدای بنده گشت زن شصت ساله‌ای دانسته بود کسری من مهر مادر است او بهر ماست‌مالی تعبیر بنده گفت: غافل مشو که سن تو از چل فراتر است ... گفتم: من از فراق تو بسیار راضی‌ام دوری و دوستی سخنی روح‌پرور است گفتا: دلم ز دوری تو جوش می‌زند گفتم: فتد ز جوش و گر خود سماور است ... باید دهم به‌جاش دو سی‌ساله آورم یا گویمش که وعده به سی‌سال دیگر است گر ادعای تازه کند، من دعا کنم امّن يُجيب چارۀ انسان مضطر است (بهاء‌الدین خرمشاهی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۲) 🔸🔸🔸 منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شُکر گویمت ای کارساز بنده‌نواز (حافظ) 🔹🔹🔹 در این دیار سه‌پنجی، چه طرف بندم باز که هفته هفته نیابم نشان ز شش‌انداز به‌غیر نام ز آغوز، هیچ نشنیدم دریغ و درد ز انجام کار و از آغاز ...ز دست پاچه نخوردن ز پا فتادم، به به پای کلّه گذارم سری ز روی نیاز ز کلّه، کله‌مناری به پا کنم هر صبح که تا به‌گوش سپهر و ستاره گویم راز بنه تو قصه‌ی مجنون و حُسن لیلی را مگو حکایت محمود و داستان ایاز به هر طریق نباشد جز این تمنایی که یک شکم بخورم سیر، نان خشک و پیاز خيال وصل خیارم به‌سر بود، هیهات تو عمر کوته من بین و آرزوی دراز (میرزا عبدالله گرجی اصفهانی متخلص به اشتها و سرگشته) [شش‌انداز: غذای سنتی که از ترکیب گردو، پیاز، بادنجان و رب انار ساخته می‌شود. آغوز: اولین شیری که یک ماده نوزادش دهد.] 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگو بخند با حافظ(۳) 🔸🔸🔸 بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات معنوی (حافظ) 🔹🔹🔹 سوری ز شوق شور به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات مِعدوی یعنی بیا به گردش دولاب روی کن تا از خیار نکته‌ی دل درد بشنوی پای چراغ‌شیره بیفروز بزم را از پرتو جمال حریفان شیروی باید دگر مباحثه با اهل‌دل کند شیخی که گشت عاشق صغرای کبروی ... آن خاک‌ها که از اُتول یار شد بلند ما را دچار کرد به امراض سینوی از بس که در هوای وکالت زدیم زور گشتیم مبتلا به ورم‌های بیضوی عاری ز قدر و ارج چو یابوی مرده‌ای تا پوزه‌ات ز آخور دزدی‌است يُنجوى سمباده است نان کنونی که میدهد هرلحظه صد خراش به لب‌های غنچوی تا دانه‌دانه خرمن ظالم نسوخته است پیوسته باد آتش مظلوم شُعلَوی (ابوالقاسم حالت) [اتول: نام قدیم برای خودرو سوری: اهل سور و جشن ] 🖇🖇🖇 منبع: (بگوبخند با حافظ. مجید بهره‌ور. صفحات۷۷.۱۹۱.۳۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan