📕تلاشی برای تعریف واژه «گروتسک»
(grotesque)
#فیلیپ_تامسن
#فرزانه_طاهری
🔸مشخصههای اصلی گروتسک🔸
۳. اغراق و زیادهروی
همیشه بر سر این مسئله توافق شده که گروتسک اغراقآلود است، که عنصر برجسته مبالغه در آن هست، افراط. این کیفیت غالباً سبب شده که گروتسک را با فانتزی مرتبط بدانند. اگر فانتزی صرفاً به معنای انحرافی بارز از بهنجار و طبیعی باشد آنوقت گروتسک بیتردید فانتزی است. اما محتملتر است که نتیجه بگیریم گروتسک نه فقط اصلاً خویشاوندیای با فانتزی ندارد بلکه دقیقاً این اعتقاد مسلم که جهان گروتسک، هرقدر هم غریب، باز جهان خود ماست، واقعی و بلاواسطه، سبب میشود گروتسک اینهمه قدرتمند باشد.
👌
۴. نابهنجاری
میتوان درباره کیفیت نابهنجاری یا غیر طبیعی بودن بیشتر سخن گفت. قاعدتاً روشن شده است که واکنش کلاسیک تجربه همزمان سرگرم شدن و اشمئزاز، خنده و وحشت، نشاط و بیزاری، دست کم تا حدودی واکنشی است به چیزی که بسیار نابههنجار است. آخر نابهنجار ممکن است بامزه باشد و از طرف دیگر ممکن است ترسناک یا بیزاریآور باشد. سرشت اساساّ نابهنجار گروتسک، و شیوه ارائه مستقیم و اغلب افراطی این نابهنجاری، شاید بیش از هر چیز دیگری سبب شده که به کرات گروتسک را به دلیل اهانتآمیز بودن و نامتمدنانه بودنش محکوم کنند، به دلیل توهین به عزتنفس و آداب نزاکت و بیحرمتی به «واقعیت» و «بهنجاری» یا اگر هم این انتقاد به زبان نقد زیباییشناختی بیان شود که به این صراحت اخلاقی نیست، آن را تحریف عاری از ذوق و بیدلیل یا اغراق بیمعنا دانستهاند.
📎📎📎
منبع:
(گروتسک. فیلیپ تامسن. ترجمه فرزانه طاهری. صفحه ۲۴-۳۲)
#تئوری_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
🖍 بار سنگین 😉
#ابوالقاسم_حالت
هر که عمر امروز در دزدی به سر میآورد
روز دیگر از اروپا سر به در میآورد
بیشتر گردد ز سعی و همت خود بهرهمند
آنکه رو در کار و کوشش بیشتر میآورد
هر که چون غوّاص او را وحشتی از آب نیست
سر به دریا میبرد، درّ و گهر میآورد
هرکه دارا میشود، افتد به فکر سرکشی
جوجه در پرواز میآید چو پر میآورد
بار مسئولیت خود را سبک کن ای عزیز!
بار چون سنگین شود، درد کمر میآورد
خار غم چون رفت در پای تو، چیزی نیست، لیک
گر برونش ناوری، رو در جگر میآورد
آنکه شد اهل تملّق، از پی خوشخدمتی
هرکجا باید کلاه آورد، سر میآورد
دشمن اندر دشمنی دانی چرا گردد جسور
زآنکه ضعف دوستان را در نظر میآورد
کوشش ما گر که دشمن را نبرّد سر به تیغ
بهر طغیان از گریبان سر به در میآورد
آن که اینسان میکند* بهره اجانب دست و پا
با دو دست خود به پای دار، سر میآورد
* : به نظر، «میزند» مناسبتر باشد. شاید هم ایراد چاپی باشد.
🖇🖇🖇
منبع:
( #دیوان_شوخ . ابوالقاسم حالت . صفحه ۷۹)
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📚به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی📚
#عباس_احمدی
من یار مهربانم، اما کمی گرانم
چون جنس باد کرده، در دست ناشرانم
در کل به قول ایشان، کم سود و پر زیانم
من گرچه اهل ایران این ملک شاعرانم
زیر هزار نسخه، باشد شمارگانم
مانند حال زائو، در وقت زایمانم
یا لنگ فیلم و زینکم، یا گیر این و آنم
گیرم اگر مجوز، من یار پند دانم
از این ممیزیها، سرویس شد دهانم!
اغراق اگر نباشد، صفر است راندمانم
یک روز رفتم ارشاد، با این قد کمانم
گفتم بده مجوز، ای راحت روانم
گفتا تو را برادر، یک سال میدوانم
در تو عقایدم را، با زور میچپانم
گفتم نمیتوانی، گفتا که میتوانم
گفتم کنم شکایت، گفتا که بر فلان....
از حرفهای او سوخت، تا مغز استخوانم
من یک کتاب خوبم، عشق است ترجمانم
نه عامل خلافم، نی در پی مکانم!
محبوب اهل فکرم، منفور طالبانم
من خواستار مشتی، آزادی بیانم
خواننده گر کوزت شد، من ژان وال ژآنم!
من وارث پاپیروس، از مصر باستانم
هم خبره در سیاست، هم اقتصاددانم
بسیار حرف دارم، با آنکه بیزبانم
شاگرد فابریکِ، جبار باغچهبانم
درد دلم شنیدی؟ ای خر! بخر بخوانم
.... از بسکه شعر گفتم، کف کرد این دهانم
حسن ختام بیتی است، کآمد نوک زبانم
از خطه بیابان گفته سعید جانم:
" من شاعری جوانم منهای گیسوانم"!
🔗🔗🔗
آدرس منبع:
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/176/%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86
#خوانش_اشعار_طنز
#مخزن_الاشرار
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📜 حکایت ۱۸۲ 🖋
ابوالعینا، ظریف بغداد و ابن مُکرّم، ظریف مصر در مجلس یکی از حکام، پهلوی هم نشسته بودند و سرِگوشی میکردند.
حاکم گفت: «باز با هم چه دروغ میسازید؟»
گفتند: «مدح شما میکنیم!»
👌😉👍😅
🖇🖇🖇
منبع:
(از لطافتهای زندگی. شهابالدین عباسی. ص۱۶۱)
#لطایف_الطوائف
#فخرالدین_علی_صفی
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📝 طنزی عاشقانه 😍
#غلامرضا_طریقی
پشتم از بار غمت خم گشت، بارم را بگیر
از فشار زندگی مُردم، فشارم را بگیر!
این چنین آسوده در کنج دلم ساکن نمان
مثل من در من بچرخ و اختیارم را بگیر
نام خود را -صاف- بر پیشانی من حک کن و
کارتهای -تا ابد بیاعتبارم- را بگیر
مثل قالی، سالهای سال پامالم بکن
گاهی اما با سرانگشتت، غبارم را بگیر
آرزوی خندهات را داشتم، ممکن نشد
پس بگیر ...این آرزوی خنده دارم را... بگیر
📎📎📎
منبع:
https://zemestaniha.com/profile/user/?t=%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%85%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A8%D8%A7%D8%B1%20%D8%BA%D9%85%D8%AA%20%D8%AE%D9%85%20%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D8%8C%20%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%85%20%D8%B1%D8%A7%20%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1&i=28
#خوانش_اشعار_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📖 آمیختگی زبان عربی و فارسی
شیوهای برای طنزپردازی 🖌
#ملا_احمد_نراقی
#مهدی_اخوان_ثالث
بسیارند کسانی که در این شیوه آمیخته عربی و فارسی به تفنن و مزاح، طبعآزمایی کردهاند و در گوشهکنار بعضی سفاین و دواوین و کتب ادب، گهگاه نمونههایی از این قبیل دیده میشود که البته همه مورد بحث و توجه ما نیست، جز تک و توکی که شاید به جهتی از جهات -فیالمثل وضع و حال گوینده یا گفته- احیاناً درخور نقل باشد، از جمله این رباعی که در کتاب الخزائن، تألیف مولا احمد نراقی متخلص به «صفایی» دیدم، بدون تصریح به نام گوینده:
الاشتر گاذُرٍ الی الراهاتِ
لایترس من فتادن الچاهاتِ
قد کرَّدَ خوناً دل همراهاتِ
من نالته گاه سحرگاهاتِ
👌👌👌
بعید نیست که این رباعی از خود مؤلف باشد، چون صفایی گذشته از آنکه بالذّات آخوند خشک و عبوسی نبوده و در شعر و ادب بعضی تردماغیها و تفننات داشته و اتفاقا پارهای از شعر او بدک نیست، من جمله غزلی خوشطرح که این قصه و بیت رندانه و مشهور از آن است که گویند حضرتِ آیتِ خدا، وقتی در عبور به عمارت نیمهتمامی میرسد که عمله و بنّا در آن مشغول کار بودهاند، وقتی میفهمد که دارند برای طلّاب علوم دینیّه، مدرسه میسازند، این بیت را میگوید که جزو همان غزل خوشطرحِ اوست:
✍✍✍
در حیرت از آنم که چرا مدرسه کردند
جایی که در او میکده بنیاد توان کرد
🔗🔗🔗
منبع:
(نقیضه و نقیضهسازان. مهدی اخوان ثالث. ص۴۷ و ۴۸)
#تئوری_طنز
#خوانش_اشعار_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📖کاریکلماتورهایی با مضمون مرگ و زندگی✏️
#پرویز_شاپور
🔸 روی قبرم سنگِ تمام گذاشتم.
🔸 خطوط موازی در آغوش هم جان میسپارند.
🔸 از روی پل عابر پیاده عرض خیابان را به طول عمرم اضافه میکنم.
🔸 آنقدر خسیس بود که حتی وقتی مرد، عمرش را به شما نداد.
🔸 برای سفر آخرت، دنبال همسفر میگردم.
🔸 برای مردن، عمری فرصت داریم.
🔸 با زندگی به اندازه عمرم کنار میآیم، با مرگ تا بینهایت.
🖇🖇🖇
منبع:
(گزینه کاریکلماتورهای پرویز شاپور)
#خوانش_اشعار_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📚 بوی خار 🌵
#سید_حسن_حسینی
نگرانم هم از نگاه شما
هم ز دیدار گاهگاه شما
چه کنم بوی خار میشنوم
از گل و سبزه و گیاه شما
گوش یکرنگیام نمیجوشد
با هیاهوی راهراه شما
هقهق تلخ من نمیخواند
با شکرخند قاهقاه شما
نغمهای گوشهگیر و محزونم
خارج از شور دستگاه شما
سر من خاکسار آتش شد
باد پیچید در کلاه شما
دلو را پر ز خون یوسف کرد
لانه گرگ بود چاه شما
📎📎📎
منبع:
(مجموعه کامل شعرهای سیدحسن حسینی. ص۲۹۲)
#شعر_اعتراض
#سفرنامه_گردباد
#خوانش_اشعار_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📙 ابیاتی از مثنوی عارفنامه ایرج میرزا
با مضمون سیاست و قانون 🖍
👆👆👆
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz