فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_کودکانه
#بزهای_تنها_و_گرگ_سیاه
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125
🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزمایش بسیار جالب فشار هوا👆👆
فقط با چند لیوان شیشه ای دستمال کاغذی آب و چوب کبریت! همین!
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125
🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
#شعر_کودکانه
مادر گربه کوچولو
چیزهایی یاد می داد به او
بهش میگفت مامان پیشی
از خیابون که رد میشی
باید چشاتو وا کنی
به راست و چپ نگا کنی
جایی که خط کشی نداشت
یه راه خط خطی نداشت
رد نشی ها از اون محل
یه وقت می شی چلاق و شل !
هاپ هاپو با ماشین می آد
با سرعت خیلی زیاد
یهو تو رو زیر می گیره
گاز می ده ، فوری در میره 😉
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125
🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
🔴🔴برای راحتی شما 👇👇👇
♦️☀️ 15 رمان آماده که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
https://eitaa.com/zekrabab125/31328
💚💚💚💚💚
🔴🔴برای راحتی شما 👇👇👇
♦️☀️ 14 کتاب صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
https://eitaa.com/zekrabab125/30814
♦️♦️♦️
☑️ لینکها برای راحتی شما 👇👇👇
♦️♦️بیش از 500 #کتابهایpdf و #نرمافزارهای = شامل #رمانها #اعتقادی #اخلاقی #کاربردی و مهم و ارزشمند 🌻و امکانات زیاد دیگر... را در این کانال #دانلود کنید.
🔴🔵🔴 لینک راهنما که تا به الانه در کانال قرار گرفته 👇تماما مذهبی👇اسلامی
🍎لیست اول 👇
https://eitaa.com/zekrabab125/19259
💚 تعداد 51 نرمافزار و کتاب pdf کاربردی , رمان عقیدتی ، سیاسی ، و ..... 👆👆👆
🍎لیست دوم 👇
https://eitaa.com/zekrabab125/20779
💚 تعداد زیادی نرم افزارهای و کتاب pdf کاربردی ، عقیدتی ، حدیثی ، و .....👆👆
🍎لیست سوم👇
https://eitaa.com/zekrabab125/27333
💚 تعداد 130 کتابهای pdf = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆
🍎لیست چهارم👇
https://eitaa.com/zekrabab125/29115
💚 تعداد 100 کتابهای pdf و نرمافزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆
🍎لیست پنجم
https://eitaa.com/zekrabab125/30402
💚 تعداد 76 کتابهای pdf و نرمافزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆
✍✍شروع رمان جدید بنام #علمدار_عشق 👇
https://eitaa.com/zekrabab125/31369
#شانزدهمین * رمان علمدار عشق 👆صفحه 1 تا 5 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31417
#شانزدهمین * رمان علمدار عشق 👆صفحه 6 تا 10 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31466
#شانزدهمین * رمان علمدار عشق 👆صفحه 11 تا 15 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31530
#شانزدهمین * رمان علمدار عشق 👆صفحه 16 تا 20 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31581
#شانزدهمین * رمان علمدار عشق 👆صفحه 21 تا 25 👆
🔴🔴 کتاب جدید #صوتی همراه با نخسه pdf + ترجمه دعاهای صحیفه سجادیه ، هرکسی گوش نکند ضرر کرده ...!!!!👇👇👇
https://eitaa.com/zekrabab125/30775
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 1 و 2 👆 و #کتابpdf
https://eitaa.com/zekrabab125/30833
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 3 و 4 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/30873
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 5 و 6 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/30931
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 7 و 8 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/30989
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 9 و 10 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31049
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 11 و 12 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31101
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 13 و 14 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31150
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 15 و 16 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31217
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 17 و 18 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31291
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 19 و 20 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31343
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 21 و 22 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31363
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 23 و 24 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31413
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 25 و 26 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31461
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 27 و 28 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31525
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 29 و 30 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31575
#پانزدهمین کتاب صوتی= ترجمه 54 دعای صحیفه سجادیه + صوت 31 و 32 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/31590
3 کتاب مچازی = نرمافزار مجموعه آثار علامه طباطبایی + مجموعه خاطرات ، سیرت شهیدان + رمان خنده و فراموشی 👆👆
https://eitaa.com/charkhfalak500/29157
🔴 ختم 161 روزچهارشنبه 👆 15 شوال
🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴
♦️ تا جایی که توان دارید وقت دارید این ختمها را در این ماه عزیز دنبال کنید..!!؟؟ برای آماده کردن جسموروحتان خوب است ، .. انشاءالله ،
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚
https://eitaa.com/charkhfalak110/35819
طریق خواندن نماز شب 👆👆👆
دوستانی که اهل نیایش و شب زنده داری و خلوت به حضرت جل جلاله و نماز شب هستند خادم کانال و سایر اعضا روهم از دعای خیرشون بی نصیب نگذارند
التماس دعای🙏فرج
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 6
روزی و روزگاری درسرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایه اى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مى برد و مى كوشید كه اندكى از نعمت هاى آن مرد شریف را كم كند و نیك نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمى برد و خواجه به حال خود باقى بود.
عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد.
در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را بدیشان داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى الحال(در جا) مردند.
خبر به حاكم شهر رسید، و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت.
حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است.
خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد.
آرى خودم كردم كه لعنت بر خودم باد.
این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد؛ تا زنده بود، پیوسته در عذاب بود و سرانجام جان خود را در راه حسد از دست داد و در جهان دیگر به آتش غضب الهى خواهد سوخت...
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 7
#رهایش_کن
دو راهب از دهکده ای به سوی دهکده ای دیگر می رفتند.
در میان راه به دختر جوان و زیبایی بر میخورند که کنار رودخانه نشسته بود و گریه می کرد. یکی از راهب ها به سوی دختر رفت و از او پرسید: خواهرم! برای چه گریه میکنی؟
دختر پاسخ داد : آیا خانه ای که آنسوی رود خانه است را میبینید ، من امروز صبح به این طرف رودخانه آمدم و در عبور از آن دچار هیچ مشکلی نشدم ، اما حالا آب رودخانه بالا آمده و من نمی توانم برگردم.
راهب رو به دختر کرد و گفت: این که مسأله ای نیست.
سپس دختر را در بازوان گرفته و به آن سوی رودخانه میبرد و بر میگردد.
راهبان به راه خویش ادامه میدهند.
پس از گذشت چند ساعت ، دوست راهب از او میپرسد: برادر! ما عهد کردیم که هرگز به زنی نزدیک نشویم. آنچه که تو انجام دادی گناه وحشتناکی بود. آیا با دست زدن به یک زن دچار احساس لذت نشدی؟
راهب دیگر جواب میدهد: من او را چند ساعت پیش همانجا رها کردم ، اما تو هنوز او را با خود حمل میکنی ! اینطور نیست؟
#تلنگر
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 8
داستان واقعی تحت عنوان👇
💎#گوهر_نایاب💎
🔅قسمت اول
با سلام و خسته نباشید خدمت شما و کانال خیلی خوبتون من خلاصه ای از زندگیم و حقیقت 15 روز پیش را براتون بازگو کنم...
شاید مایه عبرت بشه، من خانمی 21 ساله هستم، 17 سالم بود که ازدواج کردم با پسری که عاشقش بودم و چند سال خواستگارم بود ....
پسره خیلی پاک و آرومی بود منم فک میکردم اولین و آخرین زنی هستم که دوستش داره....
آنقدر ساده برخورد میکرد که هر دختری آرزوشو داشت خلاصه بعد ازدواج با وجود سختی های که داشتیم چون چند ماه با خانواده همسرم زندگی میکردیم خونه جدا گرفتیم و باتلاش و کوشش زندگیمون ساختیم و تو سال اولم بچه دار شدیم...
بعد از مدتی با اینکه من واسه شوهرم کم نمیذاشتم و شوهرم ازم تعریف میکرد و میگفت ازم راضی است کم کم اذیت کردن های شوهرم و بهانه جوی هاش شروع شد .
بهانه هاش فقط تو رفتارهای ساده م بود و بهونه بی خودی میگرفت چهار سال من همیشه کوتاه میومدم وتحمل میکردم.
بعضی وقت ها ساعتها نصیحتش میکردم واونم قبول میکرد و معذرت خواهی میکرد.
ولی باز همون آش همون کاسه تا اینکه کاربجایی رسید مثل کافرها رفتار میکرد کفر میگفت...
و به من میگفت راضی نیستم روزه بگیری روزه باعث شده بداخلاق بشی منم خدا شاهده همیشه صبور و خوش اخلاقم بخصوص تو ماه رمضان بیشتر رعایت میکنم باورتان میشه از همه لحاظ بهش میرسیدم و چشم میگفتم ...
پارسال ماه رمضان سر سفره سر هیچی با کف دستش کوبید روصورتم ومن را هول داد منم هیچی نگفتم چون دست بزن نداشت. و با شوخی منو میزد خیلی دلم شکست 💔
آنقدر ناراحت بودم که طاقتم سر اومده بود دو روز مونده به جشن رمضان با بچه م رفتیم خونه بابام قهر نکردم فقط خواستم بترسونمش خلاصه رفتم
یک هفته موندم با کلی زبون ریختن و معذرت خواهی وعده وعید برگشتم ولی نزاشتم هیچ کس بفهمه قهر کردم نمی خواستم سبکش کنم چون می خواستم باهاش ادامه بدم...
اسفند سال گذشته در عرض دو روز فهمیدم با یک دختره در حد پیام و یکبار تلفن بوده به حرف خودش فقط حدود یکماه بوده وقتی فهمیدم باهاش قطع رابطه کرد و بهم گفت تقصیر دختره بوده هر چی گفتم زن دارم مزاحم نشه گفته اشکال نداره و عشق مهم من دوستت دارم اینم بخشیدم و فراموش کردم
رفتارش بهتر شده بود ولی بازم بهانه جویی تمام نمیشد اینجا بود که فهمیدم مشکل نه دختره و نه رفتار من باخودم هی بحث میکردم.
به هر دری میزدم باز نمی شد تا اینکه این ماه رمضان به الله متعال پناه بردم و هر روز ازش می خواستم حقیقت مشکل شوهرم را بهم نشون بده با گریه و زاری هر روز دعا و خواهش بعد ماه رمضان فراموش کردم...
ولی از کرم خدا ناامید نشدم درس عبرتش اینجاست که من خیلی خوش رو و مهربان بودم با همه فامیلش خوب رفتار میکردم...
به دایی هاش دایی و به عموهاش عمو میگفتم بخصوص عمو بزرگش خیلی بهم احترام میزاشت و من چون باشوهرم صمیمی بود و همه جا تعریف منو میکرد منم باهاش راحت بودم...
و بهش میگفتم بیشتر از داداشم بهش اعتماد دارم و تمام جیک و پیک زندگی مشترکمون و درد دلامون پیش هم بود
دو سه ماه آخر که کارش نزدیک منزل ماه بود که بعضی وقتها یک هفته میومد و میموند و رابطه مون صمیمی ترمیشد....
تا اینکه 15 روز پیش رفت شهرستان دنبال زن و بچه ش که بیان شهر ما نزدیک خودش زندگی کنن...
اما وقتی رفت بعد چند روز بهم پیام داد و هی درد دل میکرد و از زنش گله میکرد که بهش نمیرسه و درکش نمیکنه
منم بهش میگفتم بیشتر به خانمش برسه و براش کادو بخره شام ببره بیرون و باروی خوش مشکلش را بهش بگه...
اونم میگفت نمیشه جواب نمیده
میگفت یه زن واسش پیدا کنم که معشوقه ش باشه منم گفتم از خیانت متنفرم و از عاقبت گناه براش گفتم چون من خیلی از گناه بیزارم خواستم بجای خیانت زنش را درست کنه و ازش خواهش کردم...
خلاصه من صدتا راه جلوش میزاشتم اونم صدتا بهونه میاورد که نمیشه منم ازش خواهش کردم چون من زنم و نامحرم خیلی مسائل زندگی خصوصیش را به من نگه چون خجالت میکشم و خوشم نمیاد بدونم...
😞ولی....
👇👇قسمت بعدی👇👇
ولی اصلا رعایت نمی کرد چند روز که شهرستان بود میگفت من خیلی خوشکل و خوش هیکلم اگه زن اون بودم خوشبختم میکرد..
و میگفت اگه زن برادرزاده ش نبودم بهم پیشنهاد میداد و میگفت بخاطر برادر زاده ش دلش نمیاد خیانت کنه....
منم خیلی محترمانه گفتم من هیچ کمبودی ندارم تا با اون یا به هیچ مرد دیگری خیانت کنم حتی اگه مجرد بودم راضی به رابطه با نامحرم نمیشدم ولی دست بردار نبود...
میگفت بدبخت اینجوری که تو فکر میکنی شوهرت پاک نیست و از مجردی تا حالا با یک زن شوهر دار رابطه داشته و داره و بهم خیانت میکنه...
منم باور نکردم ولی کلی قسم خورد منم گفتم اگه راستشو بگه باهاش دوست میشم ولی اون گفت باور نمی کنم تو با من دوست بشی میخای حرف ازم بکشی و آبرومو ببری چون فقط من از رابطه ی شوهرت با اون زن خبرداره.
گفت اول دوستیت را بهم ثابت کن بعد همه چیز را با مدرک نشونم میده هر کاری کردم بهم نگفت چی شده فقط اسرار داشت اول دوستی بعد حقیقت را میگه منم که فقط چند ساعت نقش دوستش را بازی کردم...
بعد دیدم چیزهای بیشتری میخاد بهش پرخاش کردم و اون و شوهرم را لعنت کردم که به زن هاشون خیانت کردم خداشاهده من چون عاشق شوهرم بودم خواستم زیر زبونش را بکشم و از اینکه شوهرم همیشه نقش آدم خوب را بازی میکرد خسته شده بودم.
و قصدخیانت را نداشتم چون وقتی بهش پیام میدادم تنفرم نسبت بهش بیشتر میشد
خیلی داغون بود شوهرم غرورم بود با خیانتش کمرم خم شد پشت شکست چند ساعت تا شوهرم بیاد مثل جنازه افتادم گوشه خونه شوهرم از حال عجیبم تعجب کرد نه غذا میخوردم و نه حرف فقط حرفهای عموش تو مغزم داشت منو میخوردن بعد اینکه شوهرم خوابید ..♦️
بعد اینکه شوهرم خوابید رفتم وضو گرفتم و نمازمو خوندم و قران خوندم و معناش تو دو آیه خلاصه تمام زندگی من بود نوشته بود...
از کسانی که بخاطر رضای خدا از گناه میگذرن و در مقابل مشکلات صبر میکنن از نیکوکارانن...
انقدر گریه کردم که تمام صفحه پر از اشک بود و از خدا طلب بخشش کردم که انقدر با یک نامحرم راحت بودم...
که به خودش اجازه داد بهم پیشنهاد بده و توبه کردم و اون وقت فهمیدم مرد نامحرم نامحرمه و همیشه م نامحرم می مونه ...
هیچ مرد غریبه ای داداش نمیشه من شیطان بهم فشار آورده بود که بخاطر سه ساعت دوستی که از طریق پیام بود و از طرف من دوستی نبود فقط حرف کشیدن از زبون اون عموی بی..... شوهرم بود...
میخاستم خودکشی کنم هر چی قرص و شربت داشتیم خوردم میخاستم بمیرم تا از شوهرم جدا شوم....
چون همیشه بخاطر پاکیش به دوستان میگفتم و مغرور میشدم اگه طلاق میگرفتم نمی تونستم دلیلش را نگم انقدر شوهرمو دوست داشتم...
حاضر بودم بمیرم ولی آبروش پیش مردم نره...
همونجا سره سجاده بی هوش افتاده بودم تا نزدیک صبح شوهرم متوجه میشه منو به دکتر میبره وکلیم بعد از بهوش اومدنم سرزنشم کرد....
من نمی تونستم دلیلش را بگم میترسیدم خون به پا بشه و کسی قاتل بشه از کارام بازم توبه کردم و از خدا خواستم کمکم کنه...
شب روز بعدش به شوهرم یکی از پیام های عموش که نوشته بود شوهرم معشوقه داره بهش نشون دادم و بقیه را حذف کردم...
2 روز طول کشید تا کم کم بهش گفتم اونم اعتراف کرد که عموش راست گفته ولی قبل ازدواج جوابش کرده ...
یه سال بعدش عموش بهش زنگ زده وقتی رفته پیشش دیده اون زن اونجاست و با نقشه شوهرم را کشیدن اونجاست...
متاسفانه شوهرم قبول کرده و با یک زن که نه خشکله نه خوش هیکل و بدون هیچ علاقه ی فقط از سر شهوت باهاش بوده...
باهاش رابطه برقرار میکنه و با طناب عموش تو چاه میره و زنه دوست هر دوتاشون بوده و بدون خجالت هر دو تا تا هم راضی بودن دیگه بعد تعریف مختصر شوهرم رفت سرکار...
مثل اینکه همه کس و کارم مرده باشن با صدای بلند گریه کردم و با خدا حرف میزدم بخاطر شوک عصبی که بهم وارد شده موهام داره همه شون میریزن....
👇👇قسمت بعدی👇👇
من زنی بودم از خوشکلی و خوش رفتاری تمام دوست و فامیلهاش حسودیشون میشد.....
شوهرم هیچی نداشت من آدم حسابی ازش ساخته بودم ولی اون جواب خوبی هام را با خیانت داد....
خیلی ناراحت بود حالش عجیب بود و گفت من مشکلی نداشتم و هیچ عشقی درکار نبوده... فقط هوس بوده.
البته عموش واون زن که دست بردارنبودن .
شوهرم بیشتر از همه مقصر بود میگفت: اگه تنهاش بذارم یا معتاد میشه یاخودکشی میکنه چون منو بیشتر از هر چیزی دوستداره
و تا حالا عشقی به استواری من ندیده ...
منم گفتم: منم الان فهمیدم که خدا دعامو مستجاب کرده و ریشه مشکلاتم رو دستم داده ولی دوباره بخدا توکل کردم و شوهرم رو با بار گناه، اونم خ🔥ی🔥ا🔥ن🔥ت به دستش سپردم .
الان دو هفته س توبه کرده ونماز شو میخونه و کمتر از گل بهم نمیگه هی بهم میگه ببخشمش من میگم خدا میبخشه من کی باشم ببخشم
و ازش خاستم توبه ش بخاطر رضایت از خدا باشه نه من .
🌺چون تنها خداست که بزرگ و بخشنده س و قسمش دادم اصلا به روی عموش نیاره بعد ماجرا اومدن خونه مون چند مدت یه احترامی بهشون گذاشتیم که عالی بود و حسابی خجالتش دادیم اونم سرش پایین بود و روسیاه.
😏 البته اگه بخاطر زن وبچه هاش نبود عذرش را میخواستم و هیچ وقت سلامشم نمیکردم ولی ازخدامیخوام هدایتش کنه....
☝️ به الله قسم اگه زن عموش میفهمید آبروشون رو می برد و قتل دستشون میداد ولی من اینجوری برخورد کردم و خداهم ریشه مشکلم رو سوزوند هم شوهرم روپاک پاک کرده .
✨والان تازه ازدواج کردیم چون دیگه دروغ و خیانتی و جود نداره
هر کس به خدا توکل کنه خداوند بی نیازش میکنه و خدا واسه زندگی ما معجزه کرده .
😊شما هم از رحمتش نا امیدنشین که نا امیدی از دام های شیطانه
ازتون خواهش می کنم هیچ وقت به بهانه سرگرمی ووقت تلف کردنووغیره بانامحرم صحبت نکنید که ریشه بیشترمشکلات ازاین صحبت ها شروع میشه
واین نصحیت روازمن گوش کنید
مخصوصا مجردها
🍒کسی بایک تلفن یاعکس یاچت عاشقت شدفردانیز همین ها....عاشق کسی دیگه میشه🍒
مواظب باشید..
💚من با تجربه هام شیطان نتونست گولم بزنه البته خداخواسته پاک بمونم...
🔅پایان
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد