eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.9هزار دنبال‌کننده
123 عکس
41 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ اگر تقدیر زندگی در اختیار خودم بود... 🌱 حقیقتا جناب در کتاب شریف درّهای فراوانی را در کنار هم به زیبایی به نظم در آورده که حیف است از آنها بی بهره بمانیم. ایشان در روایتی به نقل از چنین نقل میکند: 🌱 از (ع) شنیدم که میفرمود: نزد (ع) رفتند و از او خواستند که از خداوند بخواهد که هرگاه ما اراده کردیم باران ببارد و هرگاه ما خواستیم باران نبارد یعنی عملا مادی و کاریمان به عهده خودمان باشد چرا که شغل آنها عمده بود. 🌱 حضرت نیز همین مسئله را از خداوند طلب میکند و خداوند نیز اجابت کرده و تقدیر امور را به دست میدهند. بنی اسرائیل بعد از اینکه مطلع شدند خداوند این قدرت را به آنها داده شروع به کشاورزی کرده و هرگاه نیاز به آب داشتند اراده باران میکردند و باران میبارید و هرگاه نیاز نداشتند اراده کرده و باران قطع میشد. 🌱 این امر موجب شد مزارع آنها همانند کوه ها و جنگل های پر درخت بزرگ بشود اما وقتی زمان درو و برداشت رسید چیزی نیافتند، انگار ظاهر مزارع پُربار نشان میداد اما در باطن محصولی نداده بود یا محصول خراب شده بود یا... . در هر صورت تلاش آنها بی نتیجه مانده بود. 🌱 آنها به حضرت (ع) شکایت کردند که خداوند این قدرت را به ما داد اما چرا چنین شد که کار ما بی محصول ماند و خدا به ما ضرر رسانید؟ حضرت نیز این مسئله را به خداوند عرضه داشت. خداوند نیز در پاسخ به موسی(ع) فرمود: 🌱 اینها از چه چیزی شکایت میکنند؟ من به اندازه ای خاص برای آنها باران مشخص و تقدیر نمودم ولی آنها راضی به تقدیر من نشدند و خواستند که خودشان تقدیر امورشان را به دست بگیرند و من نیز به خواست آنها عمل کردم و به خودشان واگذار کردم و اینگونه شد که میبینی لذا این چیزی که رخ داده نتیجه تقدیر خود آنهاست، نه من. 📚فروع کافی، ج5، ص262 📌پ.ن: راضی به تقدیر الهی بودن یکی از مهمترین مسائل اخلاقی و ملاکات دینی است که میتواند و مرتبه آنها نزد خداوند قرار گیرد. اساسا خداوند بنده اش را دچار امتحاناتی میکند تا ببینید که او چه مقدار تقدیرات اوست لذا لازم است همیشه از این زاویه به زندگی و عالم نگاه کنیم که خداوند طراح و پشت پرده اتفاقات زندگی ماست. اگر این شد آنگاه در نهایت رنج ها و مشکلات نیز به خواهیم رسید چون او میبیند و او چنین طراحی کرده است؛ همانگونه که نیز در گودال قتلگاه فرمود خدایا راضی به قضای تو هستم. البته این تذکر لازم است که باید مفاهیم دینی را دید لذا این نگاه نباید منجر به عدم تلاش و و و... بشود چرا که یکی از تقدیرات خداوند، اعطای به انسان ها بوده است. به همین دلیل است که نباید نتیجه کم کاری ها و بی تدبیری ها و خطاهای خود را به پای تقدیر الهی نوشت. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
آیات و روایات اجتماعی
💠 آنگونه باش که خدا خواهد، نه آنگونه که دلت! 🔺 در این #حدیث_قدسی که اول بار #تفسیر_قمی آن را نقل کر
🔰 اگر از زاویه به مسئله نگاه کنیم، خواهیم دید مسئله مهم در اینجا، است، نه ! 🔰 اساسا مسئله امیرالمومنین و پیامبر اکرم نیز همین بود. بی دین نبودند، آنها هم قائل به خدا بودند اما بت ها را و بین خود و خدایشان میدیدند. به تعبیر قرآن کریم اگر از آنها پرسیده میشد که خدایتان کیست، پاسخ میدادند: الله.(وَلَئِن سَأَلتَهُم مَّن خَلَقَهُم لَیَقُولُنَّ: ؛ زخرف:87) 🔰 لذا جریان در عرب جاهلی، در واقع یک خداوند بود. در ماجرای ، بعد از عجیب که از رود عبور کردند و در حرکت به سمت سرزمین موعود، سر راهشان یک قوم بت‌پرست دیدند، گفتند یا موسی، چند تا بت هم برای ما قرار بده! 🔰 حضرت فرمود: شما هستید! «وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (اعراف، 138) 🔰 آنها نمی‌خواستند علیه خداوند کنند، آنها نمی‌خواستند و بی_دین بشوند، بلکه می‌خواستند در ، دخالتی بکنند. قرآن کریم حدود دوازده مرتبه پیامبر را نهی کرده که از و دخالت مردم در دین، تبعیت نکن. (وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم؛ شوری، 15) (وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ؛ مائده، 49) و... اینها صریح؛ اما غیرصریح هم دارد مثلا میفرماید از اطاعت نکن! «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا کَبیرًا» (فرقان، 52) 🔰 خب مگه حرف این مردم و کفار چی بود که قرآن از تبعیت آنها نهی میکنه؟ آیا از پیامبر می‌خواستند که مثلا کافر یا بت پرست بشه؟ خیر، اینها می‌خواستند یک دخالت کوچکی در دین بکنند، یک مصلحت‌اندیشی هایی داشته باشند. 🔰 مثلا می‌گفتند «فقط به خدا بگو برای هر قومی یک پیامبر بیاورد». حتی افراد پیشنهادی خودشون رو هم نام می‌بردند. یعنی با پیامبریِ حضرت مخالفت نداشتند، بلکه می‌خواستند، هویت مستقل قومی خودشان را حفظ کنند. اما خداوند این حرف‌ را قبول نمی‌کنه و می‌فرماید: «وَلَو شِئنَا لَبَعَثنَا فِی کُلِّ قَریَة نَّذِیرا» (فرقان، 51) 🔰 پس مسئلۀ دخالت در نحوۀ دین‌داری یک مسئلۀ قدیمی و تاریخی است که اولین بار این اتفاق توسط افتاد، آنجا که به خدا گفت: من به جای این سجدۀ بر ، حاضرم آن‌قدر عبادت کنم و برایت نماز بخوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 خطاب حضرت امیر برای امروز مسئولین و مردم ما (چرا دشمن بر ما مسلط شد!) 🔺 در نهج البلاغه در خطابی به مردم کوفه که برای امروز ما نیز بسیار درس آموز است، میفرمایند: 🔹اى مردم، اگر يكديگر را از فرو نمی‏گذاشتيد، و در سست كردن پايه باطل، نمیكرديد، آنان كه هم شأن شما نبودند در امور شما طمع نمی‏كردند، و آن كه بر شما مسلّط شد، قوى نمی‏گشت. 🔹ولى شما چون سرگردان شديد. به جانم سوگند پس از آنكه مرا از دست داديد، شما چند برابر می‏شود. 🔹به خاطر اينكه را پشت سر گذاشتيد و به آن عمل نکردید و از نزديك‏ترين فرد به پيامبر بريديد، و به دورترين شخص متّصل شديد. 🔹بدانيد اگر از بر حقّ خود پيروى می‏كرديد، شما را به می‏برد، آن وقت از رنج بيراهه رفتن، راحت می‏شديد، و بار سنگين را از دوش خود به كنارى می ‏انداختيد.: «لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَق‏» 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 دو راهبرد جبهه حق برای شکست سیاست جبهه باطل 🔺حضرت به دنبال این است تا جو اجتماعی و فشار سنگین آن
1️⃣ اقدام اول: شکستن جو اجتماعی و فشار حاکم بر مردم؛ با حضور 360 صحابی سرتراشیده و بدون نقاب در شهر 🔰 در کافی به نقل از از اصحاب معروف حضرت امیر میگوید: اميرالمؤمنین، در مدينه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود: ▫️اگر حکومت را به اهلش یعنی ما اهل بیت میسپردید هم خیر دنیا را میبردید و هم خیر آخرت را، یعنی هم آباد میشد و هم . ▫️اما اکنون منتظر باشید آنچه را کاشته اید، همان را دِرو کنید لذا منتظر عواقب این انتخاب تان باشید. 🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند: ▫️به خدا سوگند، اگر من به عدد پيروان ، يا به عدد ، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير مى‌زدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين، شكاف ايجاد شده در دين را بهتر مى‌بندد و همراهى را بيشتر مى‌كند. خدايا! ميان من و آنان، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!». 🔺راوی میگوید حضرت سپس از مسجد، بيرون رفت و بر گذشت كه در آن، حدود بود. پس حضرت فرمود: «به خدا سوگند، اگر من به عدد اين ، مردانى داشتم كه براى خداوند و پيامبرش ، اين را از تختش پايين مى‌كشيدم». 🔺راوی میگوید چون شب شد، با حضرت تا به پاى مرگ پيمان بستند و اميرمؤمنان به آنان گفت: ▫️«صبح در فلان جا، سرها را تراشيده و نزد من بياييد» و حضرت، خود، سرش را نیز تراشيد اما هيچ يك از آن گروه، سر خود را نتراشيدند و نيامدند، جز ، ، بن يمان، بن ياسر و پس از آنها . 🔺حضرت دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت: «خدايا! این ، مرا كردند، همان گونه كه ، را ناتوان كردند. خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مى‌كنيم، مى‌دانى و چيزى در زمين و آسمان، از تو پنهان نمى‌مانَد. مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!». ➕(مطالعه کامل روایت) 🔰 این گزارش به طرق مختلف و با ادبیات های متفاوت، در منابع گوناگون نقل شده است. تعداد این افراد، در برخی نقل ها 40 و در برخی 44 و در برخی 360 نفر ذکر شده است. در برخی نقل ها آمده که حضرت به آنها فرمود سرهایتان را بتراشید و در برخی نقل ها هم دارد که فرمود، به صورت نزنید. در مورد افرادی که حاضر شدند نیز از سه نفر نقل شده تا 7 نفر. 🔺نکته مهم آن است که چرا حضرت به این 360 بیعت کننده میگوید فردا با سرهای تراشیده و بدون نقاب به میدان شهر بیایید؟ هدف و غرض حضرت چیست؟ پاسخ های متفاوتی میتوان داد، مثلا شاید حضرت خواسته آنها را بیازماید که آیا بیعت شان واقعی است یا نه. 🔺اما در بستری که ترسیم شد، به نظر میرسد یکی از اغراضی که حضرت دنبال میکرد، این بود که حضرت با چنین کاری بتواند جو سنگین و را شکسته و و ارعاب را کنترل کند، 🔺به این بیان که 360 نفر از اصحاب با من بیعت کرده اند و آنها پنهان نیستند بلکه با سرهای تراشیده و بدون نقاب در شهر شناخته شده اند لذا ای مردم نترسیده و عقب ننشینید و با جانشین به حق پیامبر بیعت کنید، نه غاصبین خلافت. 🔺وقتی 360 نفر سرهایشان را بتراشند، یعنی آنها دیگر در شهر شناخته شده خواهند بود لذا حضور آنها در شهر به دیگران ابراز عقیده و نظرشان را خواهد داد که به حق بازگردند. 🔺اما متاسفانه این افراد بیعت کننده با حضرت، از این کار ترسیده و جز عده ای اندک به دعوت حضرت لبیک نمیگویند و نتیجه آن میشود . 🔺در نقل ها دارد که حضرت همین اتفاق را تا سه روز ادامه دادند اما در هیچ یک از آنها، این افراد با حضرت همراهی نکردند و از ترس، حاضر به حضور نشدند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 گزارش پنجم: نداشتن یاور حتی در حد 30 نفر 🔰 در کافی به نقل از از اصحاب معروف حضرت امیر میگوید: اميرالمؤمنین، در مدينه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود: ▫️اگر حکومت را به اهلش یعنی ما اهل بیت میسپردید هم خیر دنیا را میبردید و هم خیر آخرت را، یعنی هم آباد میشد و هم . ▫️اما اکنون منتظر باشید آنچه را کاشته اید، همان را دِرو کنید لذا منتظر عواقب این انتخاب تان باشید. 🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند: ▫️به خدا سوگند، اگر من به عدد پيروان ، يا به عدد ، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير مى‌زدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين، شكاف ايجاد شده در دين را بهتر مى‌بندد و همراهى را بيشتر مى‌كند. خدايا! ميان من و آنان، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!». 🔺راوی میگوید حضرت سپس از مسجد، بيرون رفت و بر گذشت كه در آن، حدود بود. پس حضرت فرمود: «به خدا سوگند، اگر من به عدد اين ، مردانى داشتم كه براى خداوند و پيامبرش ، اين را از تختش پايين مى‌كشيدم». 🔺راوی میگوید چون شب شد، با حضرت تا به پاى مرگ پيمان بستند و اميرمؤمنان به آنان گفت: ▫️«صبح در فلان جا، سرها را تراشيده و نزد من بياييد» و حضرت، خود، سرش را نیز تراشيد اما هيچ يك از آن گروه، سر خود را نتراشيدند و نيامدند، جز ، ، بن يمان، بن ياسر و پس از آنها . 🔺حضرت دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت: «خدايا! این ، مرا كردند، همان گونه كه ، را ناتوان كردند. خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مى‌كنيم، مى‌دانى و چيزى در زمين و آسمان، از تو پنهان نمى‌مانَد. مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!». ➕(مطالعه کامل روایت) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 اگر تقدیر زندگی در اختیار خودم بود... 🔺 در کافی، به نقل از چنین نقل میکند: از (ع) شنیدم که میفرمود: ➕ نزد (ع) رفتند و از او خواستند که از خداوند بخواهد که هرگاه ما اراده کردیم، باران ببارد و هرگاه ما خواستیم، باران نبارد. یعنی عملا مادی و کاری مان به عهده خودمان باشد چرا که شغل آنها عمده بود. 🔺حضرت نیز همین مسئله را از خداوند طلب کرده و خداوند نیز اجابت میکند و تقدیر امور را به دست خودشان میدهد. بنی اسرائیل بعد از اینکه مطلع شدند خداوند این قدرت را به آنها داده، شروع به کشاورزی کرده و هرگاه نیاز به آب داشتند، اراده باران میکردند و باران میبارید و هرگاه نیاز نداشتند، اراده کرده و باران قطع میشد. 🔺این امر موجب شد مزارع آنها همانند کوه ها و جنگل های پر درخت بزرگ بشود اما وقتی زمان درو و برداشت رسید، چیزی نیافتند، انگار ظاهر مزارع پُربار نشان میداد اما در باطن محصولی نداده بود یا محصول خراب شده بود یا... . در هر صورت تلاش آنها بی نتیجه مانده بود. 🔺آنها به (ع) شکایت کردند که خدا این قدرت را به ما داد اما چرا چنین شد که کار ما بی محصول ماند و خدا به ما ضرر رسانید؟ (فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى(ع) وَ قَالُوا: إِنَّمَا سَأَلْنَاكَ أَنْ تَسْأَلَ اَللَّهَ أَنْ يُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَيْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَيَّرَهَا عَلَيْنَا ضَرَراً) 🔺حضرت نیز این مسئله را به خداوند عرضه داشت. خداوند نیز در پاسخ به موسی(ع) فرمود: ➕اینها از چه چیزی شکایت میکنند؟ من به اندازه ای خاص برای آنها باران مشخص و تقدیر نمودم، ولی آنها راضی به تقدیر من نشدند و خواستند که خودشان تقدیر امورشان را به دست بگیرند و من نیز به خواست آنها عمل کرده و به خودشان واگذار کردم و اینگونه شد که میبینی لذا این چیزی که رخ داده نتیجه تقدیر خود آنهاست، نه من. (فَقَالَ: يَا مُوسَى أَنَا كُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ) 📚فروع کافی، ج5، ص262 📌پ.ن: راضی به تقدیر الهی بودن، یکی از مهمترین مسائل اخلاقی و ملاکات دینی است که میتواند و مرتبه آنها نزد خداوند قرار گیرد. اساسا خداوند بنده اش را دچار امتحاناتی میکند تا ببینید که او چه مقدار تقدیرات اوست لذا لازم است همیشه از این زاویه به زندگی و عالم نگاه کنیم که خداوند طراح و پشت پرده اتفاقات زندگی ماست. اگر این حاصل شد، آنگاه حتی در اوج رنج و مشکلات نیز خواهیم داشت چون او میبیند و او چنین طراحی کرده است؛ همانگونه که نیز در گودال قتلگاه فرمود خدایا راضی به قضای تو هستم. البته این تذکر لازم است که باید مفاهیم دینی را دید لذا این نگاه نباید منجر به عدم تلاش و و و... بشود چرا که یکی از تقدیرات خداوند، اعطای به انسان هاست. به همین دلیل است که نباید نتیجه کم کاری ها و بی تدبیری ها و خطاهای خود را به پای تقدیر الهی نوشت. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
📌پ.ن: #ابلیس به خدای متعال میگه من رو از #سجده بر آدم معاف کن، بجاش هرچقدر بخواهی من تو را #عبادت می
🔰 اگر از زاویه به مسئله نگاه کنیم، خواهیم دید مسئله مهم در اینجا، است، نه ! 🔰 اساسا مسئله امیرالمومنین و پیامبر اکرم نیز همین بود. بی دین نبودند، آنها هم قائل به خدا بودند اما بت ها را و بین خود و خدایشان میدیدند. به تعبیر قرآن کریم اگر از آنها پرسیده میشد که خدایتان کیست، پاسخ میدادند: الله.(وَلَئِن سَأَلتَهُم مَّن خَلَقَهُم لَیَقُولُنَّ: ؛ زخرف:87) 🔰 لذا جریان در عرب جاهلی، در واقع یک خداوند بود. در ماجرای ، بعد از عجیب که از رود عبور کردند و در حرکت به سمت سرزمین موعود، سر راهشان یک قوم بت‌پرست دیدند، گفتند یا موسی، چند تا بت هم برای ما قرار بده! 🔰 حضرت فرمود: شما هستید! «وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (اعراف، 138) 🔰 آنها نمی‌خواستند علیه خداوند کنند، آنها نمی‌خواستند و بی_دین بشوند، بلکه می‌خواستند در ، دخالتی بکنند. قرآن کریم حدود دوازده مرتبه پیامبر را نهی کرده که از و دخالت مردم در دین، تبعیت نکن. (وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم؛ شوری، 15) (وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ؛ مائده، 49) و... اینها صریح؛ اما غیرصریح هم دارد مثلا میفرماید از اطاعت نکن! «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا کَبیرًا» (فرقان، 52) 🔰 خب مگه حرف این مردم و کفار چی بود که قرآن از تبعیت آنها نهی میکنه؟ آیا از پیامبر می‌خواستند که مثلا کافر یا بت پرست بشه؟ خیر، اینها می‌خواستند یک دخالت کوچکی در دین بکنند، یک مصلحت‌اندیشی هایی داشته باشند. 🔰 مثلا می‌گفتند «فقط به خدا بگو برای هر قومی یک پیامبر بیاورد». حتی افراد پیشنهادی خودشون رو هم نام می‌بردند. یعنی با پیامبریِ حضرت مخالفت نداشتند، بلکه می‌خواستند، هویت مستقل قومی خودشان را حفظ کنند. اما خداوند این حرف‌ را قبول نمی‌کنه و می‌فرماید: «وَلَو شِئنَا لَبَعَثنَا فِی کُلِّ قَریَة نَّذِیرا» (فرقان، 51) 🔰 پس مسئلۀ دخالت در نحوۀ دین‌داری یک مسئلۀ قدیمی و تاریخی است که اولین بار این اتفاق توسط افتاد، آنجا که به خدا گفت: من به جای این سجدۀ بر ، حاضرم آن‌قدر عبادت کنم و برایت نماز بخوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 یک قاعده مهم و پُرکاربرد اجتماعی: «كَما تَدينُ‌ تُدان» (بخش اول) 1️⃣ در عصر (ع)، مردى بود که نزد زنی مى‌رفت و به زور از او كام مى‌گرفت. خداوند در دل آن زن انداخت كه به آن مرد بگويد: هر بار كه تو نزد من مى‌آيى، مردى هم به سراغ زن تو مى‌رود. آن مرد سراغ زن خود رفت، ديد مردى پيش اوست. آن مرد را نزد داوود(ع) آورد و گفت: اى پيامبر خدا! بلايى سرم آمده كه بر سر احدى نيامده است! داود(ع) فرمود: چه بلایی؟ مرد گفت: اين مرد را پيش زنم يافتم. خداوند به داوود(ع) وحى کرد كه: به او بگو: «از هر دست بدهى از همان دست پس‌مى‌گيرى.» (فأتىٰ بِهِ داوودَ(ع) فقالَ‌: يا نَبِيَّ اللّٰهِ‌، اتِيَ إلَيَّ ما لَم يُؤتَ إلى أحَدٍ! قالَ‌: و ما ذاكَ؟ قالَ‌: وَجَدتُ هٰذا الرَّجُلَ عِندَ أهلي، فأوحَى اللّٰهُ تَعالىٰ إلىٰ داوودَ(ع): قُلْ لَهُ‌: كما تَدينُ تُدان) [من لايحضر، ج4، ص22] 2️⃣ پیامبر(ص): با «آل فلان» ازدواج كنيد؛ چون مردان آن‌ها اهل اند، در نتيجه زنان شان نيز اهل عفّت اند. امّا با «آل فلان» ازدواج نكنيد؛ چون مردان آن‌ها ، در نتيجه زنان‌شان نيز زناكارند. (تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلاَنٍ فَإِنَّهُمْ عَفُّوا فَعَفَّتْ نِسَاؤُهُمْ وَ لاَ تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلاَنٍ فَإِنَّهُمْ بَغَوْا فَبَغَتْ نِسَاؤُهُمْ) و در نوشته است: منم خدا، كُشندۀ قاتلان و فقيركنندۀ زناكاران. اى مردم! زنا نكنيد، كه اگر چنين كنيد، زنانتان زنا مى‌دهند. از هر دست بدهىد، با همان دست پس مى‌گيرىد. (و مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ‌: أنَا اللّٰهُ قاتِلُ القاتِلينَ‌، و مُفقِرُ الزّانينَ‌. أيُّهَا النّاسُ‌! لا تَزنوا فَتَزنِيَ نِساؤُكُم؛ كَما تَدينُ تُدانُ‌) [كافی، ج5، ص554] 3️⃣ امام باقر(ص): از وحى‌هاى خداوند به حضرت (ع) اين بود كه: اى موسى! هر كه زنا كند، با او زنا میشود، اگرچه در اعقاب فرزندانش باشد. اى موسى! باش تا همسرت هم پاك‌دامن باشد. اى موسى! اگر مى‌خواهى خير و خانواده‌ات فراوان شود، از زنا بپرهيز. اى موسى! از هر دست بدهى با همان دست پس مى‌گيرى. (كانَ فيما أوحَى اللّٰهُ تَعالىٰ إلىٰ موسَى بنِ عِمرانَ(ع): يا موسَى بنَ عِمرانَ‌! مَن زَنىٰ زُنِيَ بِهِ و لَو فِي العَقِبِ مِن بَعدِهِ‌. يا موسَى بنَ عِمرانَ‌! عِفَّ تَعِفَّ أهلُكَ‌. يا موسَى بنَ عِمرانَ‌! إن أرَدتَ أن يُكثِرَ خَيرُ أهلِ بَيتِكَ فَإِيّاكَ وَالزِّنا. يا موسَى بنَ عِمرانَ‌! كَما تَدينُ تُدانُ‌.) [من لايحضر، ج4، ص21] 4️⃣ امام صادق(ع): در نوشته است: «اى فرزند آدم! هر گونه كه خواهى، باش. اما بدان: از هر دست بدهى با همان دست، پس مى‌گيرى». (مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ‌: ابنَ آدَمَ‌! كُن كَيفَ شِئتَ‌، كَما تَدينُ تُدان) [كافی، ج2، ص138] 5️⃣ امام صادق(ع): آيا كسانى كه به مردم مى‌نگرند، نمى‌ترسند كه اين بلا بر سرِ زنان خودشان هم بيايد؟! (أما يَخشَى الَّذينَ يَنظُرونَ في أدبارِ النِّساءِ‌، أن يُبتَلَوا بِذٰلِكَ في نِسائِهِم‌؟!) [كافی، ج5، ص553؛ من لایحضر، ج4، ص19] 6️⃣ امام صادق(ع) خطاب به مُفضّل جُعْفى فرمود: چه زشت است براى مرد كه در مكان بدنامى ديده شود و بدان سبب، ما و ياران پاكِ مان بدنام شويم. اى مُفضّل! آيا مى‌دانى چرا گفته‌اند: هر كس روزى زنا كند، با ناموس او زنا میشود؟ (ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ مِن أن يُرىٰ بِالمَكانِ المُعوِرِ، فَيُدخَلَ ذٰلِكَ عَلَينا وعَلىٰ صالِحي أصحابِنا، يا مُفَضَّلُ أتَدري لِمَ قيلَ‌: مَن يَزنِ يَوماً يُزنَ بِهِ؟) در ميان ، زن بدكاره‌اى وجود داشت و در بين بنى اسرائيل، مردى بود كه بسيار نزد او مى‌رفت. بار آخر كه نزدش رفت، خداوند بر زبان آن زن راند كه: وقتى نزد زنت برگردى، مردى را با او خواهى ديد. آن مرد با شك و بدبينى خارج شد و برخلاف روش هر روزش كه هنگام ورود به خانه‌اش در مى‌زد، سرزده وارد خانه‌اش شد. ديد مردى بر بستر اوست. براى شکایت و مرافعه نزد (ع) رفتند. جبرئيل بر موسى(ع) فرود آمد و گفت: يا موسى! هر كس روزى زنا كند با ناموس او زنا مى‌شود. موسى(ع) به آن دو نگريست و فرمود: پاك‌دامن باشيد تا زنانتان نيز پاك‌دامن باشند. (فَنَزَلَ جَبرَئيلُ عَلىٰ موسىٰ(ع) فقال: يا موسىٰ‌، مَن يَزنِ يَوماً يُزنَ بِهِ‌. فَنَظَرَ إلَيهِما فقال: عِفّوا تَعِفَّ نِساؤُكُم) [كافی، ج5، ص553] 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9