eitaa logo
مجله میدان آزادی
79 دنبال‌کننده
291 عکس
22 ویدیو
0 فایل
هنر، میدان آزادی است. www.AzadiSq.com
مشاهده در ایتا
دانلود
بهمنی در کتاب «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود»، آینه‌ی تمام‌نمای یک انسان با تمام وجوه گوناگون زندگی‌ست که حرف‌های برآمده از عمق وجودش را با زبانی به سادگی سخن‌گفتن با آدم‌های ساده و غیرشاعر، بیان می‌کند. او تمام زندگی را با تمام ابعاد و مناظرش می‌بیند. تفکر و تدبر در خویشتن، رویکردی به گذشته و خاطرات کودکی، نگاه اجتماعی و انسانی، عشق، رنج، تنهایی، غم، شادی، امید و ناامیدی... و در قلب این کتاب عاشقانه‌ای به یادماندنی از او درج شده که بیت مطلع آن زبان‌حال بسیاری از عاشقان است: لبت نه گوید و پیداست می‌گوید دلت آری که این‌سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری این کتاب وزین و اثرگذار که در سالِ پایانی دهه‌ی شصت به دنیای کم‌رنگ غزل، جلوه و جلایی دوباره بخشید، با هفتادویک غزل و چهار مثنوی کوتاه، به غزلی در داغ‌یاد مهدی اخوان ثالث ختم می‌شود: ابرهای خبر، این بار چه بارانی بود سخت سردم شده، این سوز، زمستانی بود اما شگفتا از «من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم» که با غزلی کوتاه در تأکید روی «زندگی» آغاز می‌شود و پس از بیست وهشت غزل، خطاب به «مرگ» خاتمه می‌یابد: خلاصه‌تر بکن ای مرگ داستانم را که خسته‌تر نکنم گوش دوستانم را متن کامل یادداشت میراث محمدعلی بهمنی برای غزل و غزل نو را بخوانید. 3⃣1⃣6⃣ @azasisqart
نویسنده خدای داستان خود است. اگر با این قاعده بخواهیم قضاوت کنیم، تالکین باید ارو ایلوواتار باشد. خدای یگانه‌ای که جهان آردا را از نغمه‌ای عمیق آفرید. نغمه‌ای که مانند عقول ده‌گانه‌ی سهروردی از مجرای آینور (مقدسان) پایین چکید تا به آردا رسید. خلقت در جهان تالکین این‌گونه است؛ پر از استعاره و اشاره به چیزی فراتر از داستان. او کتاب‌های مهمی نوشت و میراث عظیمی بر جا گذاشت. هرچند دستاوردهای او تنها به کتاب‌هایش محدود نمی‌شود، اما پل میان ما و او همین کتاب‌ها هستند. پیش از همه، کتاب «هابیت» منتشر شد. داستان هابیت کوچکی که اولین بار از گودال گرم ‌و نرمش بیرون جهید و به کشف جهان پرداخت. چنان جسارتی که همه‌ی هم‌نوعانش او را دیوانه می‌پنداشتند، یا دست‌کم عجیب می‌دیدندش. هم اوست که حلقه‌ی قدرت را از گودال‌های عمیق بیرون می‌کشد و آغاز تمام ماجراها می‌شود. متن کامل تک‌نگاری جان رونالد رول تالکین را در سالروز درگذشت این نویسنده بخوانید. 3⃣1⃣7⃣ @Azadisqart
این تقابل‌ها ریشه‌ی فکری هم داشت؛ گرچه تورگنیف با انتشار «شکارچی در سایه‌روشن» از خودش تصویری از یک انسان‌دوست وطن‌پرست ساخت، اما آنچه از یک نگاه کلی به زندگی و خط فکری او مشخص می‌شود این است که او تقریباً از دوران جوانی دیگر روسیه را دوست نداشته است. گرچه مدت خیلی کوتاهی به‌خاطر مقاله‌ای که درباره‌ی گوگول نوشته بود زندانی شد، اما مثل تمام اپوزیسیون‌هایی که جلای وطن می‌کنند و از دور بر آتش خشم ناشی از ناکامی هموطنان‌شان می‌دمند، باقی سال‌های عمرش را در فرانسه گذراند، به زبان فرانسوی داستان نوشت، با نویسنده‌های فرانسوی دوستی صادقانه‌ای به هم زد و از مفاخر ادبی وطن خودش انتقاد کرد و البته از روسیه و مردمانش بد گفت. این در حالی است که داستایفسکی که صرفاً بابت حضور در محفل پتراشفسکی (یک جمع ادبی‌سیاسی)، از جانب حکومت تزاری به مجازاتی سخت (یعنی چند سال تبعید به اردوگاه کار اجباری در سیبری) محکوم شد و از سیبری بیماری صرع را با خودش به سوغات آورد، تا آخر عمر عاشق روسیه ماند و کلید قفل زندگی انسان روس را در دست همان انسان روس دید و حتی در سفرهایی که به اروپا داشت محو تماشای شرایط بهتر زندگی انسان اروپایی نشد. می‌گویند زمانی در بادن آلمان، تورگنیف و داستایفسکی با هم ملاقاتی داشتند و بحث به رمان «دود»، جدیدترین اثر تورگنیف کشیده شد. او جایی در این رمان نوشته بود: «اگر روسیه از روی کره‌ی زمین محو شود، هیچ‌گونه زیانی به جایی نخواهد رسید.» متن کامل تک‌نگاری ایوان تورگنیف را در سالروز درگذشت این نویسنده بخوانید. 3⃣1⃣8⃣ @Azadisqart
🔹فهرست: ماندگارترین ترانه‌های محمدعلی بهمنی شاید آسان‌ترین معیار شناخت یک ترانه‌ی ماندگار، زیست ادامه‌دار آن ترانه در حافظه‌ی جمعی مخاطبان موسیقی باشد. ترانه‌ای که بتواند نبض عواطف چند نسل را در دست بگیرد و همگام با موسیقی و البته فراتر و پیشگام‌تر از آن خود را به رخ بکشد. البته گاهی نیز یک غزل آن‌قدر در خود تازگی و ترانگی دارد که تلفیقش با موسیقی به زاده شدن یک غزل‌ترانه می‌انجامد. در این زمینه برخی آثار حسین منزوی، سیمین بهبهانی، قیصر امین‌پور و محمدعلی بهمنی گواه روشنی هستند. همین موضوع سبب می‌شود در آثار اجراشده‌ی محمدعلی بهمنی مرزگذاری‌های میان شعر و ترانه به هم بخورد تا به این بهانه ذهن مخاطب خاص را به بازتعریف و آشتی میان این تعاریف دعوت کند. در این یادداشت ماندگارترین ترانه‌ها و غزل‌ترانه‌های محمدعلی بهمنی در نزدیک به پنجاه سال گذشته را مرور خواهیم کرد. آثار محمدعلی بهمنی علاوه‌بر شکل غزل، در شکل‌هایی چون مثنوی و نیمایی نیز اجرا شده‌اند. لازم به یادآوری است که ‌بیشتر این همکاری‌های موفق با خواننده‌ی فقید معاصر، ناصر عبداللهی شکل گرفته و البته جلوه‌ی تمام و کمال این همکاری موفق را باید در آلبوم پرطرفدار و بی‌تکرارِ «عشق است» مشاهده کرد. متن کامل فهرست بهترین ترانه‌های محمدعلی بهمنی را در پرونده پرتره محمدعلی بهمنی بخوانید‌. 3⃣1⃣9⃣ @azadisqart
🔹گفتگوی مجله میدان آزادی با «محمد سلمانی» درباره شعر و شخصیت محمدعلی بهمنی یافتن چهره‌های متعددی برای مصاحبه درباره زیست اخلاقی و شعری زنده‌یاد بهمنی چندان دشوار نبود اما پیدا کردن شاعری که خود از موسپیدکرده‌های غزل و غزل نو باشد و هم از دوستان نزدیک استادمحمدعلی بهمنی، کار را برای ما سخت کرد. ما کسی را انتخاب کرده بودیم که سخت مصاحبه می‌کند، گزیده گوست و برای گفتگو با او که در مقام استادی است کمی باید دست و دلمان بلرزد؛ کمااینکه در این زمان و در سوگ محمدعلی بهمنی، حال و حوصله‌ی چندان مساعدی برای مصاحبه نداشت اما از آنجا که او خود سروده بود «پاسخ آیینه سنگ نیست» با تمام خستگی به سوالات ما پاسخ داد و توانستیم مختصر اما مغتنم با او به گفتگو بنشینیم. متن کامل این گفتگو را در پرونده‌ پرتره‌ محمدعلی بهمنی بخوانید. 3⃣2️⃣0️⃣ @azadisqart
45.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در سالروز شهادت امام هشتم و پناه ایرانیان، شما را به تماشای سکانس‌های خاطره‌انگیز سینما و تلویزیون ایران با موضوع سفر به مشهد و زیارت «آستان» امام رضا علیه السلام دعوت می‌کنیم. ویدئو با کیفیت اصلی اینجاست. 3⃣2️⃣1️⃣ @azadisqart
🔹شعر زنده‌یاد برای امام رضا شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم شصت‌و‌سه‌سال راه به این سو نداشتم اقرار می‌کنم که من -این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همه‌ی هم‌زبانی‌ام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش راهی به این زمانه‌ی نه‌تو نداشتم نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟! می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم اما من اعتقاد به تابو نداشتم «آقا شما که از همه‌کس باخبرترید من جز سری نهاده به زانو نداشتم خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟» دیگر سوال دیگری از او نداشتم پرونده‌ پرتره‌ محمدعلی بهمنی 3⃣2️⃣2️⃣ @azadisqart
درون‌مایه‌ی «فرار از زندان» از مضامینی بهره می‌گیرد که باب سلیقه‌ی تماشاگران آمریکایی و جهانی است؛ همان نبرد خیر و شر ازلی و ابدی. مایکل در مقام قهرمانی که قرار است تماشاگر با او هم‌ذات‌پنداری کند ممکن است خودش ماشه را نکشد اما برای نجات برادرش حاضر است هر کاری بکند. موضوع شورش فرد علیه سیستم‌های سلطه‌گر و مبارزه با فساد سازمان‌یافته نیز همیشه برای تماشاگران جذابیت داشته است. مردم دوست دارند از مافیای پشت پرده‌ی قدرت باخبر شوند و قهرمان‌شان موفق شود همه‌ی دست‌های پشت پرده را نابود کند و صلح و عدالت را برقرار سازد. مایکل می‌تواند نماد آمریکا باشد که باید با یک سیستم مخوف قدرت‌گرفته در ساختار دموکراسی آمریکا مبارزه می‌کند. متن قصه به جدال شهروندان با سیستم امنیتی‌قضایی پیچیده و هزارلایه‌ی ایالات متحده می‌پردازد و نقد بسیار صریحی را ارائه می‌دهد که لایه‌های مختلف سیستم را آلوده تصویر می‌کند. اما در نهایت مثل بیشتر فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی کلیت سیستم زیر سؤال نمی‌رود، بلکه جریانی انحرافی افشا می‌شود که باید نابود شود تا دموکراسی مقدس آمریکایی سالم بماند. موضوع تهدید دائمی در جامعه‌ی آمریکا یک مسئله‌ی حیاتی است. متن کامل ریویوی سریال فرار از زندان را در پرونده هزار و یک سریال بخوانید. 3⃣2⃣4⃣ @azadisqart
هوشنگ یا آنطور که در بچگی صدایش می‌کردند، هوشو، سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ به دنیا آمده. جایی از توابع کرمان. کودکی‌اش به اندازه کافی قصه پرغصه است، مادرش را در همان ابتدا از دست می‌دهد، پدرش اختلال روانی داشته و «کاظم دیوونه» صدایش می‌کردند، پدربزرگ و مادربزرگی که سرپرستی او را به عهده گرفته بودند را هم در فاصله کمی از یکدیگر در سال‌های مدرسه ازدست می‌دهد. عموی معلمش چه بسا مهمترین شانس زندگی‌اش بوده، همان کسی که نام هوشنگ را برایش پیشنهاد داده و بعدها هم او را به کرمان می‌برد و در یک مدرسه شبانه‌روزی می‌گذارد. اینکه هوشنگ جوان اول شیفته بازیگری بوده، بعد شروع به نوشتن می‌کند، نوشته‌هایش اولش چندان دیده نمی‌شود، با رادیو همکاری می‌کند و بعد کم‌کم مشهور و معروف می‌شود، مال بخش دوم زندگی‌اش است. برای من نقطه درخشان مرادی کرمانی همان بخش اول است، بخشی آنقدر تلخ و سخت که آن را آن‌طور شیرین و جذاب در کتاب «شما که غریبه نیستید» تعریف می‌کند. عصاره‌ی نوع نگاه مرادی کرمانی به زندگی در همین خودزندگینامه‌ای است که نوشته. او قادر است از واقعیت فاصله بگیرد، آن را از بالا نگاه کند و همزمان که شرح رنج می‌دهد، به آن نیشخند بزند. این سبک یگانه‌ی اوست. متن کامل تک‌نگاری هوشنگ مرادی کرمانی را بخوانید. 3⃣2️⃣5️⃣ @azadisqart
هوشنگ مرادی کرمانی امروز در حالی وارد هشتاد سالگی می‌شود که ۵ سال پیش با انتشار آخرین کتابش، «قاشق چایخوری»، اعلام کرد: «این کتاب آخرین کارم است و بعد از آن می‌خواهم قلم را ببوسم و کنار بگذارم.»   به مناسبت تولد هوشنگ مرادی کرمانی، تمام مطالبی را که درباره‌ی این هنرمند صاحب‌قلم در مجله میدان آزادی منتشر کرده‌ایم در این صفحه برای شما گردآورده‌ایم. تا کنون در شش مطلب به زندگی و آثار هوشنگ مرادی کرمانی پرداخته‌ایم و در ادامه، شما را به مطالعه این مطالب دعوت می‌کنیم: ۱. تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار «هوشنگ مرادی کرمانی» ۲. ریویو: نقد و بررسی سریال «قصه‌های مجید»، ساخته «کیومرث پوراحمد» ۳. معلم‌های به‌یادماندنی سینمای ایران: آقا معلم در «خمره» ساخته ابراهیم فروزش   ۴. یک صفحه داستان: از ادبیات کارگری ایران: «بچه‌های قالی‌باف‌خانه»   ۵. کتاب‌های پیشنهادی ادبیات کودک و نوجوان برای خرید از نمایشگاه کتاب ۶. کتاب‌های پیشنهادی برای نوروز از ادبیات ایران و جهان 3⃣2⃣6⃣ @Azadisqart
گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی، من اما جذبه‌ای دارم كه دنیا را به اینجا می‌كشانم مجله میدان آزادی در قالب یک نظر سنجی ادبی، دیدگاه شاعران را درباره‌ی زیباترین بیت وی جویا شد. از شعرای حاضر در این نظرسنجی خواسته شد تک‌بیتی که زیباترین سروده‌ی مرحوم بهمنی از نظر ایشان است را انتخاب کنند. معلوم است که انتخاب چند شعر از میان همه‌ی اشعار زنده‌یاد بهمنی به اذعان این شعرا، سخت بود چرا که «در این چمن که ز گل‌های برگزیده پر است/ برای چیدن گل انتخاب لازم نیست» اما آنچه پیش روی شماست، انتخاب شاعرانه‌ی دوستانی است که خود با عالم شعر مانوس‌اند و با نگاهی آگاهانه دست به انتخاب زده‌اند. یک عمر می شد آری در ذره‌ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم * نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت بیهوده می‌کوشی بمانی مهربان ای دوست در این نظرسنجی شاعرانی چون افسانه شعبان‌نژاد، محمدرضا ترکی، محمدکاظم کاظمی، قربان ولیئی، مصطفی محدثی خراسانی، امید مهدی نژاد، سیدعلی میرافضلی و سید احمد نادمی شرکت کرده‌اند. متن کامل فهرست بهترین بیت‌های محمدعلی بهمنی به انتخاب شاعران را بخوانید. 3⃣2⃣7⃣ @Azadisqart
🔹گفتگوی اختصاصی و منتشرنشده مجله میدان آزادی با استاد محمدعلی بهمنی آیا می‌شود ترانه را از شعر جدا دانست؟ ما کار آزاد و عامیانه‌مان فقط این سوی انقلاب انجام نشده؛ بلکه آن‌سوی انقلاب هم کارهای خوب بسیاری داشته‌ایم. اصلاً کار عامیانه گاهی از کار رسمی ما قوی‌تر است. چون مسائل را درونی‌تر بازگو می‌کند. ما وقتی می‌خواهیم کودکانمان را بزرگ کنیم مگر با کلام رسمی بزرگ می‌کنیم؟ قصه‌ها و شعرها همه عامیانه‌اند و از گذشته هم وجود داشته‌اند. اما چیزی که واقعاً انسان از آن رنج می‌برد این است که این‌ها کار محاوره را از کسانی دریافت می‌کنند که شاعرانگی‌ای نمی‌شناسند؛ اگرنه کسی که شاعر باشد چه محاوره بگوید، چه به زبان معیار و رسمی از نظر زیبایی و مفهوم فرقی نمی‌کند. تازه آن شعر محاوره مثل یک قصه زودتر هم به گوش می‌رود. پس ایراد بر سر این است که شرکت‌ها نباید این کارهای ضعیف و مسخره فعلی را تولید کنند. تازه‌ترین صفحه پرونده میدان آزادی اختصاص پیدا می‌کند به مصاحبه‌ای منتشرنشده با محمدعلی بهمنی، اختصاصا در موضوع ترانه و ترانه‌سرایی. متن کامل گفتگوی منتشر نشده با استاد محمدعلی بهمنی درباره ترانه را بخوانید. 3⃣2⃣8⃣ @azadisqart
نگاه شاعرانه‌ی بهمنی به زندگی و آنچه پیرامونش بود از ویژگی‌های خاص اوست. محمدعلی بهمنی نسلی را با زبان ساده و روان و مفاهیم عاشقانه و انسانی به شعر نزدیک کرد اما تا به حال اندیشیده‌ایم که مرگ در نظر او چگونه بود و نگاه شاعرانه‌ی او چگونه این واقعیت زندگی را توصیف می‌کرد؟ آنچه در ادامه می‌خوانید روایتی است از چگونگی نگاه او به مرگ که در کتاب «روزگار من و شعر» در میان ۶۳ روایت از او به زبان خودش، می‌درخشد: «اینکه انسان گاهی دوست دارد بمیرد نتوانستنی است که برای هنرمند، معنا ندارد. هنرمند با هنرش هستی‌ست و نیستی، راهی به جهان او ندارد. اینکه من در همین شعر اندیشیده‌ام «اینکه تا کی در صف این انتظارم خوب نیست»، جاذبه‌ای درونی‌ست که من را می‌کشاند؛ خواسته‌ی خودم است نه خواسته‌ی هنر. من بارها در فراموشی افتاده‌ام؛ گاه صبح‌ها که از خواب بیدار شده‌ام و خودم را نمی‌شناخته‌ام، نمی‌دانسته‌ام کجایم؛ اسمم را فراموش می‌کردم؛ مرگ برای من اینگونه است؛ روزی که کسی نامی از من یاد نیاورد، نداند کجا بوده‌ام و به کجا رفته‌ام!» متن کامل روایت محمدعلی بهمنی از مرگ را بخوانید. 3⃣2⃣9⃣ @azadisqart
🔹تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار جلال آل احمد از آخرین خانه‌ای که سیمین و جلال در آن زندگی کرده‌اند یک تکه سیمان بزرگ نزدیک ساحل اسالم مانده بود، تابستان ۱۳۹۶، این آخرین بازمانده از آن خانه حساب می‌شد که شاید الان و در پاییز ۱۴۰۲ همان هم باقی نباشد، به جز خیابانی که به نام اوست در اسالم. محدوده خانه اما معلوم است و بعضی قدیمی‌ها که جلال را با چوبدستی‌اش در کوچه‌های اسالم دیده بودند و با او معاشرت کرده بودند و هم‌صحبت شده بودند، شاید هنوز زنده باشند و چیزی از او خاطره‌وار تعریف کنند و کودکان آن روزگار، مردان میانسال و رو به پیری امروز، که پررنگ‌ترین خاطره از جلال برایشان مرگ اوست. گرایشات چپ جلال در ابتدای جوانی و دیدگاه‌های او در مورد مسائل مذهبی، سیاسی، اجتماعی و بیش از همه مردم نشان از تفاوتش با یک فرزند خلف از خانواده‌ای مذهبی و سنتی داشت و همین تفاوت است که باقی ماندن نامش تا امروز را معنی‌دار می‌کند. متن کامل تک‌نگاری جلال آل احمد را در سالروز درگذشت این هنرمند بخوانید. 3⃣3⃣0⃣ @azadisqart
🔹فهرست: بهترین‌ سریال‌های خانوادگی خارجی وقتی صحبت از فیلم خانوادگی به میان می‌آید حداقل دو مفهوم همزمان در ذهن شکل می‌گیرد. یکم اینکه فیلم خانوادگی یعنی فیلمی مناسب از لحاظ اخلاقی و هم داستانی که بتوان آن را با همه‌ی رده‌های سنی خانواده تماشا کرد. دوم اینکه فیلم خانوادگی یعنی فیلمی که داستانش حول محور خانواده و تمام مشکلات ریز و درشتش بگذرد؛ مشکلاتی در زمینه‌ی روابط روزمره و مسائل اقتصادی و سنت‌شکنی‌های عاطفی و اختلافات فکری؛ مشکلاتی که می‌تواند درون‌خانوادگی باشد یا بین خانواده و سیستم اجتماعی موجود. در هرحال چه با تفکر اول و چه با تفکر دوم، درام‌های خانوادگی همیشه طرفداران پروپاقرص خود را دارند. ما هم در این فهرست سعی کردیم از بین انبوه درام‌های خانوادگی فهرست ده تا از بهترین سریال‌های خانوادگی ایرانی و خارجی را برای شما تهیه کنیم. متن کامل فهرست بهترین سریال‌های خانوادگی خارجی را در پرونده هزار و یک سریال بخوانید. 3⃣3⃣1⃣ @azadisqart
از نقاط برجسته‌ی سریال که در دیده‌ شدن آن نقش بسزایی داشت، حضور رضا عطاران است که بعد از گذشت یازده سال از بازی در فصل سوم سریال «قلب یخی»، دوباره در شبکه‌ی نمایش خانگی دیده می‌شود. علاوه‌بر او، فهرست بلندبالای دیگر بازیگران شناخته‌شده‌ی سریال هم که جای همه‌ی شخصیت‌های اصلی و فرعی ایفای نقش می‌کنند، به جذب مخاطب کمک کرده ولی حضور آن‌ها نتوانسته ضعف‌های مشهود در فیلم‌نامه را بپوشاند. مهم‌ترین خلأ فیلم‌نامه ضعف در ترکیب ژانر جنایی و کمدی است. این ژانر ترکیبی که در سریال‌سازی دنیا سابقه دارد نیازمند پرداختن دقیق به محتوا و عناصر کمدی داستان و همچنین نیازمند تمرکز بر جزئیات جنایی آن است؛ به‌طوری که هیچ ‌یک قربانی دیگری نشوند. در حالی‌‌که در «دفتر یادداشت» بخش جنایی فدای کمدی شده و حتی به نظر می‌رسد از کمدی برای پرداختن رقیق به بخش جنایی سوءاستفاده شده است. فیلم‌نامه از طنزی که البته بیشتر به هزل شباهت دارد، استفاده کرده تا نیازی نباشد به جزئیات و ظرایف داستان جنایی‌اش بپردازد و آن‌ها را باورپذیر و منطقی از کار دربیاورد. متن کامل ریویوی سریال دفتر یادداشت را در پرونده هزار و یک سریال بخوانید. 3⃣3⃣2⃣ @azadisqart
🔹گفتگوی مجله میدان آزادی با «محمد سلمانی» درباره شعر و شخصیت محمدعلی بهمنی یافتن چهره‌های متعددی برای مصاحبه درباره زیست اخلاقی و شعری زنده‌یاد بهمنی چندان دشوار نبود اما پیدا کردن شاعری که خود از موسپیدکرده‌های غزل و غزل نو باشد و هم از دوستان نزدیک استادمحمدعلی بهمنی، کار را برای ما سخت کرد. ما کسی را انتخاب کرده بودیم که سخت مصاحبه می‌کند، گزیده گوست و برای گفتگو با او که در مقام استادی است کمی باید دست و دلمان بلرزد؛ کمااینکه در این زمان و در سوگ محمدعلی بهمنی، حال و حوصله‌ی چندان مساعدی برای مصاحبه نداشت اما از آنجا که او خود سروده بود «پاسخ آیینه سنگ نیست» با تمام خستگی به سوالات ما پاسخ داد و توانستیم مختصر اما مغتنم با او به گفتگو بنشینیم. متن کامل این گفتگو را در پرونده‌ پرتره‌ محمدعلی بهمنی بخوانید. 3⃣3⃣3⃣ @azadisqart
پس از انتشار «آنا کارِنینا»، تولستوی دیگر رسماً نویسنده‌ای درجه‌ی اول و مشهور است. اما درست در همین زمان است که او دچار انقلابی درونی می‌شود و هرچه را که تا آن موقع به دست آورده پوچ و بی‌ارزش می‌داند. تولستوی تا پیش از این انقلاب درونی هم تقریباً آدمی مذهبی بود، هرچند که تمایلات نوگرایانه هم داشت. با این حال پس از این تحول است که به‌شکلی عمیق‌تر و البته دردمندانه به دین برمی‌گردد و آن‌قدر از همه چیز بیزار شده که مسکو را رها می‌کند و به روستای زادگاهش، یاسنایا پولیانا برمی‌گردد. اینجاست که شروع می‌کند به نگارش کتاب «اعتراف». او در این کتاب بیشتر تلاش کرده سؤال درست را مطرح کند و آن سؤال این است: اگر خدایی وجود نداشته باشد، با فرض اینکه مرگ اجتناب‌ناپذیر است، معنای زندگی چیست؟! این دغدغه‌ها، جست‌وجوی معنای زندگی، اثبات وجود خداوند، یافتن حدود اخلاقی و مسائلی از این دست آن‌چنان به گریبان نویسنده‌ی ما چنگ زده بود که حاصلش شد داستان بلند «مرگ ایوان ایلیچ». این داستان ماجرای مردی به همین نام را روایت می‌کند که در آغاز میانسالی و در اوج موفقیت شغلی به مرضی عجیب و لاعلاج مبتلا می‌شود. این بیماری باعث می‌شود ایوان ایلیچ شروع کند به مرور زندگی‌اش و اینجاست که می‌فهمد هرچه تا حالا پشت سر گذاشته نه زندگی، بلکه صرفاً روزمرگی‌هایی بی‌معنا بوده. آنجایی که ایوان می‌فهمد معنای زندگی چیست دیگر فرصتی برای زندگی ندارد اما راضی است؛ راضی است چون بالاخره فهمیده زندگی یعنی چه. متن کامل تک‌نگاری لئو تولستوی را بخوانید. 3⃣3⃣3⃣ @azadisqart
دومین فیلم بلند مهران مدیری، «ساعت ۶ صبح»، ترکیبی غیرمعمول است که از ابهام در داستان رنج می‌برد. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی مدیری و تهیه‌کنندگی علی اوجی، پس از حضور نیافتن در جشنواره‌ی فجر سال گذشته، اکنون به روی پرده‌ی سینماها رفته است. مدیری که فیلم قبلی‌اش، «ساعت ۵ عصر»، در ژانر کمدی با رویکردی ابزورد در سال ۱۳۹۵ ساخته و در سال ۱۳۹۶ اکران شده بود، این بار با تغییر ژانر و لحن به‌سراغ درامی با تم امنیتی رفته است. تجربه‌ی ساخت فیلم در فضاهای مختلف به‌خودی‌خود جای تقدیر دارد، اما اینکه آیا این جسارت به نتیجه‌ای خوب یا حداقلی منجر شده باشد، موضوعی دیگر است. با این فیلم می‌توانیم نتیجه بگیریم مهران مدیری در نهایت چهره‌ای تلویزیونی است و سینما مدیوم او نیست. فیلم «ساعت ۶ صبح» داستان دختری به نام سارا را روایت می‌کند که قرار است برای ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی دکترای فلسفه به کانادا برود. پرواز او ساعت شش صبح است... متن کامل ریویوی فیلم سینمایی «ساعت ۶ صبح» را بخوانید. 3⃣3⃣4⃣ @azadisqart
این سریال فاجعهٔ هسته‌ای چرنوبیل که در آوریل ۱۹۸۶ در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد و تلاش‌های بی‌سابقه‌ برای پاکسازی که به دنبال آن انجام شد را به تصویر می‌کشد. سوانح بزرگ، جنگ‌ها و فجایع طبیعی سوژه‌های خوبی برای ساختن فیلم یا سریال هستند. چون پیشاپیش زنگ‌ها را برای مخاطب به صدا درآورده‌اند و بخش زیادی از مخاطبان، اطلاعات اولیه را درباره‌ی آن‌ها کسب کرده‌اند. اگرچه ۲۲ سال دندان روی جگر گذاشتن رسانه‌های غربی برای ساختن اثری درباره‌ی چرنوبیل زمان زیادی است اما شاید یکی از دلایلی که ساخت این پروژه را تسریع کرد کسب جایزه‎‌ی نوبل ادبیات توسط خانم سوتلانا الکسیویچ، روایت‌نویس اهل بلاروس بود. با اهدای نوبل به الکسیویچ، همه کارهای او از جمله کتاب «زمزمه‌های چرنوبیل» مورد توجه دوباره قرار گرفتند. اگرچه حالا اطلاعات زیادی درباره‌ی جنبه‌های مخرب سانحه‌ی چرنوبیل داریم و می‌دانیم که این سانحه‌ی غیرعمدی خیلی کمتر از آنچه که بیم آن می‌رفت تلفات انسانی داشت، اما در این سریال و در کتاب «زمزمه‌هایی از چرنوبیل» تلاش می‌شود این سانحه با بمب اتمی هیروشیما مقایسه شود. جدا از جنبه‌ی واقعی که آزاد شدن مواد رادیو اکتیو با آزاد شدن انرژی مواد رادیو اکتیو چه اندازه متفاوت است و واضح است که این قیاس مع‌الفارق و اشتباه است، جنبه‌ی بی‌شرمانه‌ی این مقایسه، غیرعمدی بودن فاجعه‌ی چرنوبیل و عمدی بودن آدم کشی آمریکایی‌ها در هیروشیما است. متن کامل ریویوی سریال «چرنوبیل» را در پرونده هزار و یک سریال بخوانید. 3⃣3⃣5⃣ @azadisqart
این فیلم را می‌توان یک فیلم سانتی‌مانتال دانست. از طرفی این رویکرد باعث می‌شود فیلم از لحاظ زیبایی‌شناسی محیط و دکور در سطح بالایی قرار بگیرد. اما از طرف دیگر بخش زیادی از جامعه در این فیلم حضور ندارند. انگار که عشق فقط برای این طبقه‌ از جامعه است. شاید در پاسخ گفته شود که داستان این‌گونه اقتضا می‌کرده یا به هر حال باید این رابطه‌ها در بستری پرداخته می‌شد. اما وقتی سه رابطه را در فیلم نشان می‌دهیم که هر سه از لحاظ اقتصادی در سطح متوسط رو به بالا یا بالا هستند، این جواب پذیرفتنی نیست. مخصوصاً که این سؤال مهم هنوز برای جامعه حل نشده است که آیا با وجود مشکلات مالی زیاد می‌توان عاشقانه و خوب زندگی کرد؟ آیا دغدغه‌های اقتصادی چنین فرصتی را به ما می‌دهند؟ فیلم‌های ایرانی در دهه‌های هفتاد و هشتاد به فیلم‌هایی با پایان خوش معروف شده بودند. البته این نوع پایان‌بندی به‌نوعی الگوبرداری از پایان هالیوودی است اما گاهی این مدل پایان‌بندی هنرمندانه است و گاهی حالت کلیشه‌ای پیدا می‌کند. کلیشه‌ای بودن پایان، مهم‌ترین اشکال فیلم «آغوش باز» است. متن کامل ریویوی فیلم آغوش باز را بخوانید. 3⃣3️⃣5⃣ @azadisqart
🔹پیشنهاد مطالعه: همه مطالب مجله میدان آزادی درباره فیلم سینمایی «آغوش باز» اکران سینمایی فیلم «آغوش باز» که ابتدا قرار بود در نیمه‌ی شهریورماه آغاز شود بالاخره پس از یک هفته تعویق، از امروز در سینماهای سراسر کشور شروع شده است. به همین بهانه همه مطالب نقد و نظر درباره‌ی این اثر که در مجله میدان آزادی منتشر شده را برای شما گردآوری کردیم. تاکنون یک برنامه ویدئویی در تحلیل فیلم آغوش باز و دو ریویو در نقد و بررسی آن توسط سه نفر از منتقدان مجله میدان آزادی فراهم شده که در ادامه مشاهده می‌کنید. ۱. ویدئو: نقد و بررسی فیلم «آغوش باز» ساخته «بهروز شعیبی» ۲. ریویو: نقد و نظری به فیلم «آغوش باز»، ساخته «بهروز شعیبی» ۳. ریویو: نقد و بررسی فیلم «آغوش باز»، ساخته «بهروز شعیبی» 3⃣3️⃣6️⃣ @azadisqart
سینما یک وسیله است؛ با وجود این، ما را در یک دنیای بکر و در تماس با آنچه که قابل رویت است و نیروی پرشور آن‌ها قرار می‌دهد. در سینما ما با تصویر متحرک نمایش داده شده رو‌به‌رو هستیم. این تصاویر ما را غافلگیر کرده و تسخیر می‌کنند. آن‌ها ما را به‌طور مستقیم به سمت واقعیت زندگی سوق داده و مجبورمان می‌کنند که دوباره آن را به‌طور کامل ببینیم. به‌طور همزمان، آن‌ها تخیل ما را نیز تغذیه می‌کنند. ذهن ما را گشوده و به ما دانش و آگاهی ارائه می‌دهند. آن‌ها باعث می‌شوند که ما با تماشاگران دیگر به شکل هماهنگ در تجربه‌ی زندگی سهیم شویم؛ اگر سینما نوعی تجربه است، این شکلی است که به خود می‌گیرد. به مناسبت ۲۱ شهریورماه روز ملی سینما بخش اول یادداشت پست سینما را بخوانید. 3⃣3⃣7⃣ @azadisqart
اگر این گفته را قبول داشته باشیم که راز موفقیت ساخت یک فیلم خوب تنها و تنها و تنها فیلم‌نامه‌ی خوب آن است، پس ابتدا باید به‌سراغ نویسنده‌ی سریال «طوبی» برویم؛ سیدحسین امیرجهانی. امیرجهانی بعد از چند سال تحصیلات حوزوی، ارشد ادبیات نمایشی را در دانشکده‌ی دین و رسانه‌ی قم که مخصوص طلاب است، خواند و در رزومه‌اش در تمام سایت‌ها چنین آمده که در نگارش فیلم‌نامه‌ی سریال‌ «پدر» همکاری داشته است و حتی اسم او به‌عنوان نویسنده در صفحه‌ی ویکیپدیای سریال «پدر» اضافه شده است اما در تیتراژ آغازین و پایانی این سریال خبری از اسم او نیست و به نظر می‌رسد اعلام نام او در سایت‌ها به‌عنوان نویسنده، نوعی رزومه‌سازی برای امیرجهانی باشد. «نجلا» (به‌صورت گروهی) و «سرجوخه» هم از دیگر فیلم‌نامه‌های امیرجهانی هستند. چون در «نجلا» و «طوبی» عناصر مشترک بسیار بیشتر از تفاوت‌ها و نوآوری‌هاست بد نیست در اینجا این اشتراک‌ها را مختصر بازگو ‌کنیم. استفاده از اسم زنانه یا معشوقه برای عنوان فیلم، کشاندن داستان به عراق، حضور دختری به‌اصطلاح جسور به‌عنوان قهرمان داستان با دلباخته‌های فراوان، نگاه سطحی‌نگر به مسائل اجتماعی و سیاسی روز، ریتم کند، دیالوگ‌های خسته، نمایش روابط عاشقانه و خانوادگی دهه‌ی پنجاه به‌شیوه‌ی روابط امروزی، شخصیت‌پردازی دم‌دستی، طراحی صحنه‌ی بسیار مصنوعی، بازی با مضمون پیاده‌روی اربعین و تحمیق مخاطب، از اشتراکات «نجلا» و «طوبی» است. متن کامل نقد و بررسی سریال طوبی را بخوانید. 3⃣3⃣9⃣ @azadisqart