eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
9⃣8⃣3⃣ 🌷 💠بعضی ها هنوز فکر می کنند مجید آلمان یا ترکیه رفته است. 🔸«آقا افضل» بارها میان صحبت‌هایش از مجید بی‌هوا می‌گوید:. «تعریف کردن فایده ندارد❌. کاش الآن همین‌جا بود خودش را می‌دیدید خیلی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود💞. 🔹وقتی رفتیم وسایلش را تحویل بگیریم. حرم ✨حضرت رقیه✨ رفتم و درست همان‌جایی که مجید در نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم. 🔸گفتم هر طور که با درد و دل کردی❤️ حرف من همان است اگر دوست داری و بمانی حرفی نمی‌زنیم🔇. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است✓. 🔹از وقتی شده خیلی‌ها خوابش😴 را می‌بینند. یک‌بار بی‌هوا آمد خانه ما و گفت شما هستید؟ من هم گفتم بله. 🔸گفت من مشکل سختی😣 داشتم که پسر شما حاجتم را داد.من فقط یک‌بار مجید را دیده‌ام. خواب دیدم یک لباس سفید⚪️ پوشیده است. 🔹 را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا می‌توانستم . با گریه😭 می‌گفتم کجایی؟ دلم می‌خواهد بیایم پیش تو. 🔸حالا هم هیچ‌چیز نمی‌خواهم 🚫اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر است؛ اما دلم می‌خواهد بروم پیش . بدجوری دلم برایش تنگ‌شده💔 است.». 🔹تحول و مجید آن‌قدر سریع اتفاق افتاده که هنوز عده‌ای باور نکرده‌اند.هنوز فکر می‌کنند مجید یا رفته است؛ ⚡️اما مجید تمام راه دویده است. مادرش هنوز نگران است. 🔸نگران نمازهای ، نگران روزه‌های باقی‌مانده مجید که آن‌قدر گذشت که نتوانست ⭕️آنها را به‌جا بیاورد. 🔹نگران آنکه نکند جای خوبی نباشد📛 «گاهی گریه می‌کنم😭 و می‌گویم. پسرِ من نرسید را بخواند. گرچه آخری‌ها خوان هم شده بود؛ ⚡️اما آن‌قدر زود رفت که قضا دارد 🔸اما دوستانش می‌گویند. مهم است که به گردنش نیست❌ و چون مطمئنم حق‌الناس نکرده، دلم آرام می‌گیرد.» 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣1⃣4⃣ 🌷 🌷 🔹همسرم بی نهایت دست و دلباز بود.دوست داشت همیشه برای بهترین ها را مهیا کند🎁.در حد توانش برای علی اکبر خرج میکرد.اکثر اوقات با به منزل میامد.حتی وقتی به خرید میرفتیم حتماً برای علی اکبرمان هم خرید می کرد. 🔸قبل از اعزامش به درسال 93 پنج ماه شیراز ماموریت بود.بخاطر وابستگی💞 بیش ازحدی که به من و علی اکبر داشت ، بر خودش واجب میدونست که به ما سر بزند.هرسری که به منزل🏡 میامد برای من یا علی اکبر هدیه🎁 خریده بود.. 🔹یکبار با اصرار خودم هدیه نخرید🚫.گفتم بهتراست به جای اینکه رفتن به بازار و خرید هدیه رو متحمل بشی،این چندساعت⏰ را بگذرونی.چون من و علی اکبرم بینهایت دلتگنشـ💔 میشدیم. 🔸آنشب🌙 برای اولین بار دست خالی به منزل اومد.علی اکبر مثل همیشه سراغ کیف💼 پدرش رفت تا ببینه پدرش این سری چه هدیه ای🎁 برایش .همان لحظه دیدم که همسرم خیلی ناراحت شد😔. 🔹گفت"من الان جواب چی بدم؟!" من وقتی ناراحتی ایشون رو دیدم یکی از بازیهایی که قبلاً برای علی اکبر نگه داشته بودم تا سرفرصت نشانش بدهم را در کیف💼 همسرم گذاشتم .گفت:"خدا نکنه شرمنده زن و بچه اش بشه😓.من خنده ی پسرم را با دنیا عوض نمیکنم. 🔹" یک روز از تماس گرفت☎️ و گفت دوتا عروسک به حرم متبرک کردم و دوست دارم زودتر به دست علی اکبرم برسونم☺️.اما آن کیفی💼 که همیشه باهاش به ماموریت میرفت و آن دیگر ♨️هیچوقت به دست ما نرسید🚫. 🔸 سیب سرخ🍎 خدا شد و درعوض یک جعبه چوبی با پرچم سه رنگ ایران🇮🇷 که علیرضای نازنینم را در آغوش کشیده بود و روح پاکـ🕊 و بلند او، و نام و یاد هدیه ی خدا در بهار94 برای من و علی اکبرم شد👌. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻فرازی از وصیت نامه #شهید مدافع حرم #سجاد_طاهرنیا 🌷 محمدحسین عزیز، شما را ندیدم، اما می دانم که شما هم مثل #خواهرت هدیه ی #حضرت_رقیه (س) به من هستید. با این که خیلی دوست داشتم ببینمت، اما نشد. چون من صدای کمک خواستن #بچه های شیعیان را می شنیدم و نمی توانستم به صدای کمک خواستن آنها #جواب ندهم. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خیلی عاشق #امام_حسین (ع)بود و در روضه های #حضرت_رقیه(س) آنقدر بی تاب بود که بعد از پایان مراسم،چشم های #سرخش از دل آتش گرفته اش خبر می داد. در #گزار_شهدای_رشت، مزار یکی از #شهدای_گمنام همیشه محل راز و نیاز و نجواهای #شهیدمسافر بود. بارها و بارها شاهد بودم که مدتی طولانی بر سر آن مزار نشسته و اشک می ریزد. حاجت اصلی اش هم همیشه یک چیز بود؛ #شهادت! ‌ #شهید_سعید_مسافر🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
تو #سوریه که بودیم چند باری دیدمش، خیلی روحیه خوب و پرنشاطی داشت، یبار دیدم که تو حرم #حضرت_رقیه به زائرا چایی می ریزه☕️ رفتم کنارش، هم صحبت شدیم، گفت فلانی من تا #شهید نشم برنمیگردم❌. #شهید_حامد_جوانی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#رقیـــہ_سلام_اللــہ_علیہ 🍂🌸🌸 زانو بغل کرده ولی انگار #خوابیده یا از نفس افتاده یا اینبار #خوابیده بر #خشت خوابیدن برایش کار سختی نیست طفلی که تا دیشب به روی #خار خوابیده 🏴شهادت دردانہ امام حسین(ع)، #حضرت_رقیہ(س) تسلیت باد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🏴🏴🏴🏴 در شب شهادت #حضرت_رقیه(س) یادی هم کنیم از مدافعان حریم عشقـ❤️ آنان که در مسیر آسمان قدم گذاشتند و عاقبت به خیر شدند👌 🍂هر که حافظ حریم اهل #حَرَمت است 🍂عاقبت #زهیر می‌شود 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
چه گفتی ڪہ #خریدارت شدند بگو بـرادر منم جان #ناقابلی دارم ... #شهید_عمار_بهمنی🌷 درحال نجوا کردن با حضرت‌رقیه (س) خدایا به حق #حضرت_رقیه(س) ما را هم بخر😭😭 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم. موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد. ✍به روایت سیدرضا علیزاده، ذاکر اهل بیت #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
♦️از یه بنده خدایی پرسیدم ان شاءالله اگه بخوام باید چه کارهای اداری رو انجام بدم⁉️ ⚜گفت: اول میری پاسپورتت رو از (ع) میگیری😊 ⚜بعد میدی به (علیها السلام) پاراف میکنه ⚜بعد ميدي به (عليه السلام) امضاء✍ ميكنه ⚜بعد از اون میبری دبیرخونه (س) ثبت📝 میکنه ⚜وآخرین مرحله ممهور به مهر (س) میشه و تمام✋ . . . ♦️گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه⁉️ ⚜گفت: چرا یه راه وجود داره اونم اینه که ... ⚜بری در خونه (سلام الله عليها) رو بزني و با ايشون صحبت كنی💔.... 🍂گر دخترکی پیش ناز کند 🍂گره ی همه را باز کند✅ (سلام الله علیها) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣1⃣6⃣ 🌷 🔰در شش تیر ماه 1375 در شهرستان دیده به جهان گشود. هشت نُه سالگی عضو جلسات قرآن📖 مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین😇 گذاشت. 🔰از همان نوجوانی روحیه جهادی✌️ را با خود همراه داشت. در نوجوانی گروه تئاتری🎭 را در راه‌اندازی کرد و کارهای پشتیبانی و فنی جلسات را هم انجام می‌داد. 🔰پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد📚. 17 ساله بود که به پیشنهاد جلسه‌اش در جلسات کودکان👦 فعالیت می‌کرد 🔰20 سالگی جذب شد. دوره‌های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی بود. فقط سه روز آخر هفته🗓 را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی محبان اباالفضل العباس (علیه السلام). 🔰در جمع رفقای هیئتی حسین لقب داشت. همیشه می‌گفت: «من یک روز می‌شوم🌷» عاشق روضه سه ساله (ع) بود 🔰وصیت کرده بود اگر شدم سر مزارم روضه (س) بخواند🎤. چند وقتی پیگیر اعزام به شد؛ ⚡️اما شرایط جوری نشد که بتواند شود. 🔰سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله به مراسم رژه نیروهای مسلح ، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید🕊. 🔰یکی از دوستان و شاهد حسین نقل می‌کرد که حسین خود استاد کمین و بوده است. اگر می‌خواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند 💥امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو👥👥 همه می‌خوابند روی زمین، حسین را می‌بیند که نمی‌تواند فرار کند و روی ویلچر♿️ گیر کرده 🔰 هم به سمت آن جانباز می‌دود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر💥 به سینه‌اش خورده و به شهادت🌷 می‌رسد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣3⃣6⃣ 🌷 💠بعضی ها هنوز فکر می کنند مجید آلمان یا ترکیه رفته است. 🔸«آقا افضل» بارها میان صحبت‌هایش از مجید بی‌هوا می‌گوید:. «تعریف کردن فایده ندارد❌. کاش الآن همین‌جا بود خودش را می‌دیدید خیلی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود💞. 🔹وقتی رفتیم وسایلش را تحویل بگیریم. حرم ✨حضرت رقیه✨ رفتم و درست همان‌جایی که مجید در نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم. 🔸گفتم هر طور که با درد و دل کردی❤️ حرف من همان است اگر دوست داری و بمانی حرفی نمی‌زنیم🔇. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است✓. 🔹از وقتی شده خیلی‌ها خوابش😴 را می‌بینند. یک‌بار بی‌هوا آمد خانه ما و گفت شما هستید؟ من هم گفتم بله. 🔸گفت من مشکل سختی😣 داشتم که پسر شما حاجتم را داد.من فقط یک‌بار مجید را دیده‌ام. خواب دیدم یک لباس سفید⚪️ پوشیده است. 🔹 را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا می‌توانستم . با گریه😭 می‌گفتم کجایی؟ دلم می‌خواهد بیایم پیش تو. 🔸حالا هم هیچ‌چیز نمی‌خواهم 🚫اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر است؛ اما دلم می‌خواهد بروم پیش . بدجوری دلم برایش تنگ‌شده💔 است.». 🔹تحول و مجید آن‌قدر سریع اتفاق افتاده که هنوز عده‌ای باور نکرده‌اند.هنوز فکر می‌کنند مجید یا رفته است؛ ⚡️اما مجید تمام راه دویده است. مادرش هنوز نگران است. 🔸نگران نمازهای ، نگران روزه‌های باقی‌مانده مجید که آن‌قدر گذشت که نتوانست ⭕️آنها را به‌جا بیاورد. 🔹نگران آنکه نکند جای خوبی نباشد📛 «گاهی گریه می‌کنم😭 و می‌گویم. پسرِ من نرسید را بخواند. گرچه آخری‌ها خوان هم شده بود؛ ⚡️اما آن‌قدر زود رفت که قضا دارد 🔸اما دوستانش می‌گویند. مهم است که به گردنش نیست❌ و چون مطمئنم حق‌الناس نکرده، دلم آرام می‌گیرد.» 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فرازی از وصیت نامه 📜 #شهید_مدافع_حرم_سجادطاهرنیا محمدحسین عزیز، شما را ندیدم، ⚡️اما می دانم که شما هم مثل خواهرت هدیه ی #حضرت_رقیه (س) به من هستید. با این که خیلی دوست داشتم ببینمت، اما نشد😢. چون من صدای #کمک_خواستن بچه های شیعیان را می شنیدم🎧 و نمی توانستم به صدای کمک خواستن آنها جواب ندهم🚫. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم. موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد. ✍به روایت سیدرضا علیزاده، ذاکر اهل بیت #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
5⃣8⃣8⃣ 🌷 💠روز وداع 🍃🌹روز آخر فاطمه و ریحانه را بغل کرد و شروع کرد روضه (س) خواند. با فاطمه صحبت كرد گفت:«بابا من دارم می روم سوریه، شاید شهید بشوم!» فاطمه گفت: «بابا نمی‌خواهم بروی شهید بشوی.» عبدالمهدی به او گفت:«باباجان اگر من شهید بشوم، دوباره میشوم. » فاطمه گفت:«آخه بابا کسی که زنده نشده تا حالا! شما چه جوری می‌خواهی زنده بشوی و برگردی؟» 🍃🌹گفت:« اگر شهید بشوم، می‌توانم زنده بشوم و با امام زمان(عج) بر‌گردم. فاطمه جان بابا اگر برود پیش امام حسین(ع) در بهشت، میوه‌های بهشتی برایت می آورد. تو نگران من نباش من همیشه پیش شما هستم.» آخر هم از فاطمه خواست كند پدرش شهید شود. 🍃🌹حرفش به اینجا كه رسید، به او گفتم: «این حرف‌ها چیه به بچه می زنی؟ گناه دارد!» گفت: «نمی‌خواهم فرد دیگر‌ی با او صحبت كند. دوست دارم خودم اش كنم.» حتی با دخترش هم صحبت کرد و رضایت فاطمه را گرفت. 🍃🌹روزی چند مرتبه زنگ می‌زد. هر وقت هم تماس می‌گرفت، می‌گفت مرضیه من توام. نمی‌دانم چگونه تو را جبران كنم. بار بچه‌ها روی دوش شماست، مخصوصا الان هم که فاطمه رفته کلاس اول. من آن موقع بودم. نمی‌فهمیدم چرا این‌ حرف‌ها را می‌زند. می گفت ان‌شاءالله امام زمان(عج) و فاطمه زهرا (س)برایت جبران کنند. 🍃🌹50 روزی می‌شد كه رفته بود سوریه. تماس گرفت و گفت: «خیلی دلم برای بچه‌هایم شده. برو از طرف من برایشان اسباب بازی بخر تا وقتی آمدم به آنها بدهم آمدنم نزدیک است، ولی نمی دانم می آیم یا نه؟» گفتم: «چقدر ناامید هستی؟ ان‌شاءالله به برمی‌گردی سر خانه زندگی ات.» 🍃🌹سعی میکردم به فکر نکنم اگر فكری هم به ذهنم خطور می‌كرد، خودم را به كاری مشغول می‌كردم تا فراموش كنم.... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
دست نوشته ، اولین شهید مدافع حرم: ❣امروز از ساعت چهار عصر به یکباره گرفت، به یاد دخترم و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم. ❣ و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد (س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...😭 ❣در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما هست که تماس گرفته ❣حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به داد دیدم که امانش نمیدهد😳گفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟! ❣گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دارم، بیا بابایی😢 دیدم حال فاطمه خیلی بود شروع کردم به فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی می خونی؟ ❣در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...😭 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
وصیت #شهید_محسن_حججی به بانوان: 🔰همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید، آن زمانی که #حضرت_رقیه (سلام الله) خطاب به پدرش فرمودند: 🔸غصه ی #حجاب من را نخوری بابا جان 🔹چادرم سوخته ⚡️اما به سرم #هست هنوز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣1⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰سوریه که بود، حتما با من تماس☎️ داشت. حتی سری اولی که مجروح💔 شده بود و من از این موضوع کاملا بودم، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر برخــورد میکرد کــه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊 🔰در واقع خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. وقتی هم که مــن از خبــر دار شــدم، گفت: هراتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است که الان درحال صحبت با من هستی😍 🔰هر بار میشد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥 و این باری که شد بار چهارم رفتنش بود! واقعا هرباری که میرفت، دلتنگیها💔 بیشتر میشد. خصوصا سری که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد. 🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها کنار بیایی اما برایمان نداشــت🚫 🔰واقعــا راه، بــود. آقــا جــواد همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد، میگفت: "الگــوی شــما بایــد (س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا." واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا⁉️ 🔰اما هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش که بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان بودن پیکر هم فکر میکرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔 🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت: "مامان حضرت رقیه س هم مثل من ⁉️"😭😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢در 20 سالگی جذب #سپاه شد. دوره‌های #تکاوری را پشت سر گذاشته بود✅ محل خدمت #حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی اهواز بود. 💢فقط سه روز آخر هفته🗓 را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس #خادمی هیئت محبان اباالفضل العباس(علیه السلام) در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. 💢همیشه می‌گفت: من یک روز #شهید_می‌شوم. عاشق روضه سه ساله امام حسین(ع) #حضرت_رقیه بود، وصیت کرده📜 بود اگر شهید شدم🌷 سر مزارم روضه حضرت رقیه(س) بخواند. چند وقتی پیگیر اعزام🚍 به #سوریه شد؛ ⚡️اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود. #شهید_حسین_ولایتی_فر #شهید_مدافع_وطن 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مراسم میلاد #حضرت_رقیه (سلام الله علیها) 💺سخنران: حجت الاسلام حسین زاده 🎙شاعر: سیدروح الله موید 🎤مداح: حاج حسین قانع-کربلایی حسین شیرمحمدی ⌚️زمان: شنبه(هفت اردیبهشت)ساعت20:30 🚪مکان: مشهد؛استاد یوسفی35/2پ2 منزل آقای آذری(علامت پرچم) خواهران برادران #هیئت_پیروان_ولایت #هیئت_محبان_جواد_الائمه (علیه السلام) 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh @peyrovanvelayat14
6⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 💠راوی: همرزم شهید 🔰روز سوم توی عملیات مجروح💔 شد. تیر به ناحیه اصابت کرده بود. شرایط درگیری💥 به نحوی بود که راهی برای کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاک⚰ را روی زمین و آرام آرام بیایم عقب. 🔰رضا بود و پیکرش رو و خاک کشیده می شد😭 چاره ای نبود❌ اگر اینکار را نمی کردیم زبانم لال می افتاد دست ها. 🔰رضا در عشق به (س) سوخت🔥 و پیکرش در مسیر روی سنگ و کشیده شد. مثل کاروان اسرای اهل بیت😭 🔰رضا و زخم این سنگ و خار را تحمل کرد💔 و بعد روحش پر کشید و آسمانی شد🕊 فرمانده می گفت این مسیری که کشیده شد روی زمین،همون مسیر ورود به شام هستش. 🔰شهید رضا متولد۱۳۶۷📆 شهرستان سبزوار، 25 مهرماه سال94 در مبارزه با تکفیری ها👹 و در از دفاع از عقیله بنی هاشم یه شهادت🌷 رسید تا اولین👌 شهید مدافع حرم دیار نام بگیرد و پیکر مطهرش در روستای دامرود به خاک سپرده شد.  🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠روحیه خوب و پرنشاطی داشت یکبار دیدم در حرم #حضرت_رقیه(س) برای زائرین چایی☕️ میریزد 💠رفتم کنارش👥 هم صحبت شدیم گفت:فلانی، من تا #شهید_نشم برنمیگردم🚷 #شهید_حامد_جوانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠روحیه خوب و پرنشاطی داشت یکبار دیدم در حرم #حضرت_رقیه(س) برای زائرین چایی☕️ میریزد 💠رفتم کنارش👥 هم صحبت شدیم گفت:فلانی، من تا #شهید_نشم برنمیگردم🚷 #شهید_حامد_جوانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وصیت #شهید_محسن_حججی به بانوان: 🔰همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید، آن زمانی که #حضرت_رقیه (سلام الله) خطاب به پدرش فرمودند: 🔸غصه ی #حجاب من را نخوری بابا جان 🔹چادرم سوخته ⚡️اما به سرم #هست هنوز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh