eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
712 دنبال‌کننده
880 عکس
154 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. *اربعین می‌گذرد و گریزی نیست اما...* ✍زهرا نجاتی زیاد هم نباید با کادرهای بسته پیاده‌روهای اربعین و پذیرایی عجیب و غریب عراقی‌ها سخن گفت. کمی هم کادر را بالا بیاورید و به چیزهایی از این قبیل بیندیشید. به اینکه قرارمون این نبود که راحت راحت برویم تا پای مرز و از تونل هوای سرد رد شویم و با ماشین راحت و بی معطلی راهی کربلا شویم. پس چطور قرار است ما و آنها که در راه زیارت او، دست راست و چپ دادند، را با هم، به بهشت برین همراهی با حسین ببرند؟! دست عراقی‌ها بابت پذیرایی‌شان درد نکند اما پس گرسنگی کشیدن ما همپای اطفال حسین چه می‌شود؟!! دست پیرمرد و جوان و حتی پسر بچه‌ای که با ذوق شیشه آب را روی سر زائرین می پاشید تا خنکشان کند، درد نکند اما مهرسال ۶۱ هجری، موقع عبور کاروان، مگر کسی آب می پاشید. کاش روضه‌ها دروغ بگویند اما ظاهرا آتش برسرشان می‌پاشیده‌اند اما آب نه! خوش به حال هرکس که تمام مسیر به عشق حسین فاطمه، گام برداشته و غرق نور بهجت و جمع ملائک اطرافش بوده اما آن‌کس که هنوز نتوانسته از زنجیر حرام نجات پیدا کند یا موقع پیاده‌روی با رنج سفر و جابه‌جایی و کم‌جایی برای خواب، کنار بیاید و منیتش را فدای حسین فاطمه کند، چه؟ آن کس که چشم دوخته به گنبد و آن خواسته که نباید، یا هنوز نتوانسته دل از گرو محبت غیر به محبت او بیاورد چه؟ بدون شک هرکس به قدر وسعش، به قدر نگاهش، به قدر عقل و درایتش و به قدر تقوایش، از این سفر توشه برداشته، اما خوش به حال کسی که توشه‌اش، نه شبیه توشه‌ ما گدایان، اندک و در کیسه‌ای پر از سوراخ گناه باشد! خوش به حال کسی که همپای حال خوبش، شیطانی قدم نزده؛ خوش به حال کسی که اول آداب سفر و سربریدن من، را خوب آموخته... و بعد از این‌ها خوش به حال کسانی که مسافر بودند و مجاور شدند به حکم ابدی شدن در این مسیر، که بعد از شهادت، مرگی زیباتر از این برایمان متصور نیست! آری گریزی از گذشت اربعین و خداحافظی با روزهای پر از عطر حسین فاطمه، نیست اما خوشا به سعادت کسی که از این اربعین تا سال بعد، در حال و هوای حسین و اربعین باقی بماند. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌. تصاویری از ناراحتی و اشک ریختن موکب داران عراقی هنگام جمع کردن مواکب، بساط خدمت به زوار هم جمع شد... 🥀سفر، موکب به موکب، کوله‌پشتی، چای، خرما، اشک یقین کن میزبانت اربعین را ساده می‌خواهد🥀   @AFKAREHOWZAVI
. «مرتجعان مدرن» ✍فاطمه شکیب رخ چند‌ روزی است که درد بی درمان غرض با موضوع استاد مداح دانشگاه تهران بر پاشنه انتقام آن جماعت یک بام و دو هوا، همچنان می چرخد! گفتند و شنیدیم که امثال زارچی پرفسورشان اخراج گردید، تا مداحان بجای منبر، کرسی های دانشگاه را تصاحب کنند! ذیل این پاشنه نفرت انگیز چند مطلب نیز محل توجه جنابان باشد هم بدک نیست! ۱. آقای حدادیان دکترا دارد مولف چندین کتاب بوده و از شعرای دفاع مقدس هستند و سال هاست که در دانشگاه تهران تدریس دارند، طرح این موضوع بخاطر فشاری ست که از سوزش اخراج اساتید رهبر آشوب و فتنه بلند شده است! وگرنه که دروسی مانند انقلاب پایداری و غیره از حلقوم آن مرتجعان اخراجی که دنیا را در چند کشور خلاصه می بینند که صادر شدنی نبوده و نخواهد بود! ۲. در این سال ها که آقای فردوسی گزارشگر فوتبال، تهیه‌کننده، مجری تلویزیونی وصداپیشه با مدرک کارشناسی ارشد صنایع وارد دانشگاه تهران شد و زبان ادبیات تدریس کرد چگونه بود که از هیچ کدام این جنابان صدای عدالت تراوش نمی کرد؟! و همه موافق و‌ حامی تدریس آن بلندگوی تمام اصلاحات بودند؟!!! ۳. صادق زیبا کلام همان استاد الکی تمام و مشهور با این سابقه وقیح که معترف به مشروب خوری و انواع شور و هیجانات خلاف در جوانی بوده! و سال ها است که بر ضد تمام ارکان و مواضع نظام به نفرت پراکنی مشغول است، چگونه با تحصیل در چند رشته بیگانه از جمله دکترای مهندس شیمی و در نهایت صلح شناسی، استاد تمام دانشگاه علوم‌سیاسی تهران می شود؟! و چرا در آن زمان، هیچ اعتراضی در نواحی شعور آن مدافعان مصلحتی ابراز وجود نکرده بود؟! جواب را خویشتن می گویم!! خودتان را خسته نکنید، واقعیت را معکوس به خودتان القا نکنید؛ زبان تیز و برنده و زوایه داشتن با حاکمیت اسلامی دو رکن و معیار اساسی و تعیین کننده در دایره حمایتی امثال شماست و دیکتارتوری ذهنی غیر محترمتان اجازه ورود مفاهیم دیگری را به اذهان شما نمی دهد زیراکه بازی کودکانه هر کس با ما نیست حتما دشمن ماست، همچنان سوار بر باورهای شما ارابه می راند!! @AFKAREHOWZAVI
✍حمیده امامی میگفت پارسال این روز ها در حال و هوای آمادگی برای سفر عشق بودم، انگار اون روزها دلم قرار نداشت یک لحظه هم برای من دیر بود هر طور که بود خودم را به سفر عشق رساندم! وقتی پا به خاک عراق گذاشتم دلم آرام شد و یقین کردم که دارم به وصال معشوق می‌رسم با آرامشی پر از احساس خاص به این سفر ادامه دادم از زیارت و حال و هوای اونجا همین قدر بگم که وصف ناشدنی است فقط باید حسش کرد! وقتی به کربلا می‌رسی فقط به ذهنت این عبارت میاد آقا جون میشه سال دیگه هم بیام؛ آقا جون یک سال دوری خیلی زیاده ولی به عشق تو صبر می‌کنم. اینقدر صبر کردم تا امسال شد و من جامونده ام به خودم دلداری می‌دهم و می‌گویم بانو این هدیه‌ی چند روزه که دارد روی دست های تو لالایی میکند شاید عنایتی و هدیه ی زیارت سال قبل تو باشد که امام حسین علیه السلام به تو بخشیده باشد! خلاصه امسال همه رفتند و من ماندم با یک فرشته ی کوچولو که خدا بهم هدیه داده که دوتایی از دور به آقا سلام می‌دهیم؛ به تو از دور سلام، از زبان کودک چند روزه و یک مادر مشتاق زیارت! @AFKAREHOWZAVI
. ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد از مسیر طریق العلما در حرکت بودیم که نوع متفاوت عزاداری دسته‌ای توجه من را جلب کرد. گروهی جوان حرکات خاصی انجام می‌دادند که شبیه به هیچ کدام از دانسته‌هایم نبود. حرکاتی که از نظم خاصی پیروی نمی‌کرد اما بی‌نظم هم نبود. یک حرکت کاتوره‌ای. شاید هم شبیه به رجز خواندن. مردی جاافتاده از روی کاغذ کف دستی‌اش می‌خواند و جوانان هم حرکات خاصی داشتند و عبارات مشخصی را تکرار می‌کردند و برخی عبارات را با صدای بلند‌تر بیان می‌کردند، که یک نوع تایید در آن مستتر بود. از اطرافیان جویای نام این کار شدم، یزله می‌گفتند نوعی مراسم عربی که در شادی و غم از آن استفاده می‌کنند، این کار بیشتر جنبه حماسی دارد. از بین عبارات عربی، هلبیکم را می‌فهمیدم. انگار دارند به ما خوش‌آمد می‌گویند. همسرم گوشی را برداشت تا از این صحنه تحفه‌ای برای روزهای حضر داشته‌باشد. مرد جاافتاده، کاغذ را در جیبش گذاشت و شروع به خواندن ذهنی کرد و جوانان پاسخ می‌گفتند. این‌بار عبارات عربی آشناتر شد. از بین الفاظ قائد و امام خامنه‌ای واضح شنیده می‌شد. کم‌کم مفهوم کلمات در ذهنم چیده شد. آن مرد میانسال از رهبری امام خامنه‌ای و سیاست ایشان سخن می‌گفت و به تحسین درایت ایشان در اداره ایران و منطقه می‌پرداخت و همچنان جوانان همراهی و تایید می‌کردند. بعد تمام شدن مراسم‌شان، همسرم به سراغ مرد میانسال رفت بعد از مصافحه، تشکر کرد که از رهبر ایران به نیکی یاد کرده‌است. جواب آن مرد برایم جالب بود، امام‌خامنه‌ای فقط برای ایران نیست، بلکه رهبر شیعیان است، رهبر عرب است، رهبر عجم است. و تاکید کرد که سخنانش برای خوش‌آمد ما نبوده و از قلبش گذشته است. این سخنان غیر از شعف دورنی، حس خجالتی را هم به همراه داشت. این سوال در ذهنم می‌چرخید که چرا شاکر وجود ایشان و شاکر رهبری ایشان نیستیم؟ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطره‌ای در ذهن دارم. قبل از آن که این حادثه خون‌بار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکته خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینه‌ای، همه عبرتها را به ما درس میدهد. کسی که روزنامه‌های آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند. عدّه‌ای را که طرفداران و علاقه‌مندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقه‌مند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آن‌طور خیال میکرد اینها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامه‌ای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثت‌آمیز میخواهند بهانه‌ای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون این‌که خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامه‌ها، خبر کشتار هفده شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیله مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونه‌اش کشتار هفدهم شهریور بود. ۱۳۷۶/۰۶/۱۹ بیانات در دیدار جمعی از پرستاران 🖇امروز نیز همان روش دشمن جریان دارد. علاقه‌مندان به آرمان‌های انقلاب و مدافع سخنان رهبرش را افراطی و تندرو می‌نامند چراکه با هر بهانه‌ای اعم از کم‌کاری و بی‌تعهدی برخی مسئولان و مشکلات اقتصادی و ... دست از این آرمان‌ها برنمی‌دارند. هرچند همین به اصطلاح افراطیون بیش از به اصطلاح اعتدالیون برای رفع مشکلات و آبادانی وطن تلاش می‌کنند و حتی از جان و مال و آبروی خود نیز می‌گذرند. انقلابی، انقلابی‌ست... ✍زینب نجیب @AFKAREHOWZAVI
. توصیه پزشکی به زائران کربلا ✍دکتر سعید مقتدری بسیاری از زائران برگشته ازسفر اربعین دچار سرفه های خشک، خستگی و بی رمقی و یا از این قبیل هستند.به درخواست یکی از بزرگواران چند نکته برای درمان عرض می کنم. لطفا برای اطلاع عموم بازنشر بفرمایید.اولا علت اصلی، خستگی، تغییر عادات خواب، تغییر تغذیه و دلتنگی و... است که ایمنی بدن را به شدت کاهش می‌دهد از طرفی هوای آلوده در عراق و وضعیت بهداشتی ضعیف مثلا دفع روباز فاضلاب موکب ها و تلمبار شدن و سوزاندن زباله ها و نبود زیرساخت‌های بهداشتی و همچنین تغییرات شدید آب و هوایی و گرمای روز و سرمای شب موجب آزردگی شدید ریه ها و مجاری تنفسی میشود. در این شرایط ازدحام شدید جمعیت موجب میشود یک بدن ضعیف و آزرده به شدت در معرض عوامل بیماری زا از جمله ویروسها بشود و فرد براحتی به عفونت ویروسی مبتلا شود.و از آنجا که درمان درستی صورت نمی‌گیرد و خستگی همچنان ادامه دارد، بیماری مزمن می شود. بهترین درمان بعد از برگشت از سفر، کمک به تجدید قوای بدن است.استفاده از میوه های تازه، غذاهای آب پز ، استراحت کافی و پرهیز از ملاقات با سایر افراد بسیار مهم است. چون ممکن افراد در ایران به گونه های دیگر مبتلا باشند و وضع پیچیده میشود.دمنوشهای مقوی مثل گاوزبان و عسل/آبلیمو هم مفید است. اما برای پاکسازی ریه هم باید اقداماتی انجام داد.دمنوش ترکیبی از زوفا، آویشن، بابونه و پونه بسیار مجرب است.برای رفع کوفتگی و بی رمقی، جوشانده چوب دارچین یا ریشه زنجبیل مناسب است. روغن مالی عضلات پا با روغنهای طبع گرم مثل شترمرغ، سیاهدانه، بابونه و... کمک کننده است.استراحت هم که قبلا گفته شد. ترکیب دیگری که هم روی ضعف ایمنی هم بدن درد خیلی مجرب و بی عدیل است، جوشانده دانه درخت سدر(مورد) و عناب است. هر دو را نیمکوب کرده چند ساعت در دو لیوان آب خیسانده و سپس بمدت ۲۰ دقیقه می جوشانیم تا حدود نصف آب کم شود. سپس صاف کرده و میل کنید.غرغره آب نمک رقیق هم موجب حفاظت از مجاری تنفسی آزرده می‌شود. در کنار اینها، درمان های رایج مثل ویتامین سی و دی در کنار یک خلط آور هم توصیه میشود.انتخاب من برای این موارد، شربت دکسترومتورفان یا شربت اکسپکتورانت است و اصلا شربت دیفن هیدرامین را توصیه نمی کنم چون موجب خشکی بیشتر می‌شود. شستشوی بینی و حلق با آب نمک رقیق یا سرم شستشو به شدت مفید است. بر خلاف تصور غذاهای سنگین مثل کباب در تقویت بدن در اینجا نقشی ندارد و توصیه به مصرف سوپ ها، به خصوص سوپ جو با کمی جعفری و هویج و یا نخوداب با گوشت پرندگان کوچک می‌شود.ماالشعیر طبی هم مقوی و نرم کننده اخلاط است. در اینترنت جستجو کنید. طرز تهیه نخوداب: نخود را چند ساعت خیسانده سپس با آب خودش روی حرارت ملایم همراه با ادویه(زیره و زردچوبه و...) و در صورت تمایل گوشت پرندگان آنقدر میپزیم تا نرم شود.اگر نفخ دارید باید آب نخود خیسانده را عوض کنید.ان شاءالله‌ با این روشها سالم باشید. @AFKAREHOWZAVI
. "آیا به بهترین ورژنِ از خود رسیده‌ایم؟" ✍مرضیه رمضان‌قاسم ما نه شبیه پدر، نه شبیه مادر و نه به دائی‌مان شبیه‌ایم بلکه ما شبیه خودمان‌ایم. ای کاش همانگونه که خدا از ما انتظار دارد یعنی به اندازه‌ای استعدادهای‌مان از خود توقع داشتیم تا مدام خود را با دیگران مقایسه نمی‌کردیم. گاهی با مشاهده‌ی نقیصه‌های مادی‌مان دچار افسردگی می‌شدیم در حالیکه باید بدانیم دنیا محل آزمایش است، و هر کس به نوعی آزمایش می‌شود؛ یکی با سرمایه؛ دیگری با فقر؛ یکی دیگر هم با اولاد و آن دیگری با نداشتن فرزند و... یادمان باشد دیر یا زود دنیا تمام می‌شود و مهم تلاشی‌ست که اینجا انجام می‌دهیم. برخی از ما بسیار خود را با آب و آتش می‌زنیم تا عملکردی همانند دیگران داشته‌باشیم اما کمتر سعی داشته‌ایم بهترین خودمان باشیم زیرا از استعداد و توانایی‌های خود ناآگاه‌ایم چرا که یک صدم تمرکزی که صرف توجه به دیگران داریم را بر خود نداریم و تا انسان به توانمندی و استعدادهای خود واقف نشود نه تنها تلاش برای شکوفایی آن نمی‌کند بلکه گاهی ممکن است خود را در جریان معکوسی قرار دهد که هیچ استعدادی در آن زمینه ندارد از این رو مسیر رسیدن به هدف برایش صعب العبور می‌گردد. اما اگر انسان بداند مسیر رشد و تعالی معنوی او با دیگران یکسان نیست نه خود را با دیگران مقایسه می‌کند و نه نسبت به‌ دیگران حسد می‌ورزد بلکه نسبت به هم‌نوعان خود دل‌رحم نیز می‌گردد و از آنها بدون توقع دستگیری می‌کند زیرا به این باور رسیده است که او شبیه هیچ‌کس نیست. آری علت مقایسه‌ی خودمان با دیگران بخاطر عدم ناآگاهی از فلسفه‌ی زندگی‌ست زیرا برخی از ما تصور می‌کنیم زندگی شبیه به یک جاده است و کسانی که از اتومبیل بهتری برخوردارند در جاده‌ی زندگی از همه پیشی می‌گیرند در حالیکه‌ در این دنیا هیچ کس نه از ما جلوتر و نه از ما عقب‌تر است؛ چون ما فقط در نحوه‌ی انسان بودن‌مان مشترک‌ایم اما تقدیر یکسانی برای‌مان رقم نخورده است چون هر یک از ما در یک بافت خانوادگی با ژنتیک مختص به خود و در موقعیت مادی و... متفاوتی خلق شده‌ایم اما با این وجود هر یک از ما در هر شرایطی که قرار گرفته‌ایم مختاریم به بهترین نسخه از خود تبدیل بشویم یا نشویم؛ البته درست است که تقدیر دست ما نبوده است اما اگر نتوانیم رسالت خود را در زندگی کشف کنیم قادر نخواهیم بود به هدفی که برای‌ آن خلق شده‌ایم برسیم آنگاه تقصیر از خود ماست و نباید فرد دیگری را مقصر بدانیم. آری نتیجه‌ی مقایسه‌ی خود با دیگران این است که انسان یا دچار خودکم‌بینی شده و قابیل مسلک و یا دچار خودبرتربینی و قارون مسلک می‌گردد در حالیکه ما باید ردپای انبیاء را دنبال کنیم تا در بندگی اوج بگیریم نه عُجب. آدمی بر اساس راهی که انتخاب می‌کند از امدادهاى الهى برخوردار می‌گردد پس هارونی و هابیلی مسلک باشیم. سوره مبارکه ابراهيم آیه ۲۷ يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وَفِي الآخِرَةِ ۖ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظّالِمينَ ۚ وَيَفعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ﴿۲۷﴾ خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می‌دارد؛ هم در این جهان، و هم در سرای دیگر! و ستمگران را گمراه می‌سازد، (و لطف خود را از آنها برمی‌گیرد)؛ خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام می‌دهد! @AFKAREHOWZAVI
. چقدر می‌شناسمش؟ ✍نجمه صالحی در مسیر رسالتش از همه‌ی ابزار تبلیغی عصر خود، بهره برد: شیوه‌هایی نظیر گفتگو، استدلال حضوری و چهره‌به چهره، کتابت و نامه نگاری، گسیل افرادی به‌عنوان تریبون‌های عمومی به نقاط مختلف با رعایت اصول عاطفی و روان شناختی. با یاران خود در قامت یک مناظره کننده به گفتگو می‌پرداخت؛ برای ترویج رسالتش با مخالفین نیز مباحثه داشت تا جهل آنان را بزداید. ساخت مسجد و برگزاری نمازهای روزانه و نماز جمعه، اذان و اقامه توصیه به برپاداشتن آئین حج در چارچوب مکتب، همه و همه، در راستای رسالتش بود. آموزه‌های مهم را به تدریج تعلیم داد و معتقد بود که نمی‌توان در گام نخست تکالیف مهم و سخت را بر عهده‌ی افراد گذارد. مخاطب را می‌شناخت و می‌دانست انسانی که به انجام عملی عادت پیدا کرده، عادتش به طور آنی به وجود نیامده که دفعی از بین برود و اگر بخواهد آن عادت را ترک کند، محتاج گذر زمان است! وحی الهی و تمام زوایای اسلام را به خوبی می‌شناخت و به هدفش باور قلبی داشت و همین ایمان، باور و اراده، موتور حرکتش بودند. مهربان و صبور بود. استقامت، پشتکار و پایبندی به امر تبلیغ همراه تداوم آموزش و نظارت مستمر بر اجرای احکام ویژگی بارز رسول الله صلی‌الله علیه‌وآله بود و به درستی رسالت پیام‌بری را اجرا نمود. پ.ن: نگاره اولین نماز اسلام، سیر النبی، نگهداری شده در کتابخانه ملی نیویورک @AFKAREHOWZAVI
. 《خوشخویی مومنان تبلیغی بی کلام است》 ✍فاطمه شکیب رخ در یکی از نظر سنجی‌های اجتماعی اخیر بیان شده بود که در حالی که ۸۰ درصد مردم به حجاب شرعی اعتقاد دارند، ۶۸ درصد مردم تصور می کنند که عموم مردم با حجاب مخالف هستند! جالب آنکه، این واقعیت حتی در ارتباطات روزمره با مردم تهران قابل درک است! در این چند روز که در بیمارستانی تهران رفت و آمد داشتم، متوجه بانوانی شدم که برای درمان از شهرهای دیگر مراجعه کرده و به محض ورود روسری خود را بر گردن می انداختند و وقتی با امثال ما مواجهه می شدند دوباره آن شال در رفته را بر سر جایش بر می گرداندند! این رفتار اجتماعی نشان دهنده باور تزریقی «بی حجاب شدن برای با کلاس بودن» است. نکته دیگر آنکه برخی از خانم ها آنقدر در اذهانشان نسبت به یک بانوی محجبه بذر خشم کاشته شده بود که به هنگام روبرو شدن با خانم های چادری، رویشان ناخوداگاه به طرف دیگر چرخیده می شد! و امواج منفی صادر می گشت! اما در اثر کمی مراوده و صحبت های عادی، این گارد به راحتی شکسته می شد و تبدیل به دوستی و گپ خودمانی می گشت! و باور نکردنی آنکه این دوستی و ارتباط خودمانی سبب در آمدن روسری از کیف های همراه بانوان و بیچیده شدن بر دور سرهای آنان می شد! دیوار برساخته ی اجتماعی مابین اقشار مذهبی و غیر آن در حقیقت، برآمده از تبلیغ های بیشمار منفی طراحان جنگ نرم بوده که مردم ما را نه تنها از یکدیگر جدا نموده بلکه نسبت به یکدیگر نامهربان و بدبین نیز کرده است! به عبارتی دیگر می توان گفت؛ خلاء تبلیغی طیف های مذهبی نباید در اذهان، اختصاص به طلاب داشته باشد و این موضوع وظیفه شرعی و همگانی مومنان است که باید به کرات یادآوری شود! @AFKAREHOWZAVI
. "ای کاش مادر مرا نمی‌زاد" ✍مرضیه رمضان‌قاسم براستی چرا برخی از ما انسان‌ها در سختی‌ها و ناملایمات زندگی جمله‌ی ای کاش به این دنیا نیامده بودم را بکار می‌بریم؟ اگر خوب به عمق این جمله دقت کنیم متوجه می‌شویم اغلب ما انسان‌ها از دنیا انتظار آسایش داریم بنابراین هنگامی که در معرض ابتلا و سختی قرارگیریم و آسایش‌مان مخدوش شود از بودن‌مان در دنیا پشیمان می‌گردیم زیرا اکثر اوقات فراموش می‌کنیم دنیا معبر و محل آزمایش‌مان است و همین غفلت باعث می‌گردد قضاوت درستی از بذل و عزل‌های الهی به خود نداشته باشیم و در عوض دست به قضاوت ناروا بزنیم در حالیکه یکی از فلسفه‌های فقدان‌ها، رشد و پرورش دادن ماست تا به این نتیجه برسیم که ما در این عالم میهمان، مسافر و مهاجر هستیم یعنی می‌بایست دریابیم که عالم دنیا منحصر به دنیا نیست. یکی از عواملی که موجب می‌گردد آدمی از قدم نهادن به دنیا پشیمان باشد نسیان انتقال از سرای فانی به سرای باقی‌ست؛ وسعت دید نداشتن نسبت به حیات انسانی و زندگی را محدود به دنیا پنداشتن، آرزوی به دنیا نیامدن را در پی دارد. آری بی‌توجهی به بی‌‌انتها بودن زندگی و محدود دانستن خط سیر انسانی به پاره‌خط دنیا، منتهی به کشیدن خط بطلان بر دنیا و مافیها و نادیده گرفتن حکمت و مصلحت الهی‌ست. به عبارت دیگر می‌توان گفت برخی از کوته‌اندیشان به فانی بودن دنیا پی‌برده‌اند ولی فهم‌شان کافی نیست زیرا فانی دانستن دنیا بدون توجه به آخرت، موجب یاس و در بسیاری اوقات منتهی به خودکشی می‌گردد پس فانی‌انگاشتن دنیا آن هنگام ارزشمند است که علاوه بر دنیا نگاه‌مان معطوف به عالم آخرت نیز باشد چرا که داشتن چنین دیدگاهی نسبت به عالم وجود، موجب امید و انبساط خاطر می‌گردد و انسان‌ها را نسبت به ارزش انسانی‌‌شان مطلع می‌سازد تا خود را به بهای اندک نفروشند. داشتن چنین رویکردی به دنیا انسان را در برابر رنج‌ها مستحکم می‌کند همت انسان را برای نیل به قرب الهی و رسیدن به زندگی جاودان در سرای آخرت قوی‌تر می‌کند. من ماهی‌ام اما به سرم شور نهنگ است این برکه‌ی بی‌حوصله اندازه‌ی من نیست @AFKAREHOWZAVI
. «الطاف غیر خفیه الهی» ✍طیبه فرید هر قدر به کار درستی و وفاداری سفت و سخت برخی مدیرها و چهره های نسل اول و دلبستگی شان به آرمان های انقلاب ایمان دارم، تا آنجا که می بینم به سختی به نسل های بعدتر اطمینان می کنند و نگرانند که محصول یک عمر مجاهدتشان را جوانترها به باد بدهند،و بنا بر همین رویکرد مواقعی به نیابت از دیگران دست به تصمیم گیری می زنند به همان اندازه به توانمندی و خلوص و کاردرستی برخی مدیران نسل سوم که دغدغه جدی نسبت به آینده انقلاب دارند ایمان دارم و معتقدم یکی از عنایت های الهی به نسل سوم قصه دفاع از حرم بود. نسلی که آب ندیده بودند وگرنه به وقتش غواص های ماهری بودند.ماجرای سوریه آبی بود که بعضی نگرش های سرسختانه و وحی مُنزلی را برای همیشه شست و با خود برد.مگر اینکه واقعا کسی این الطاف غیر خفیه الهی را ندیده باشد! مدت ها بود که منتظر بودم ببینم قصه حجامت انقلاب به کجا می رسد!می خواستم ببینم در این حجامتِ عام، غلبه با کدام طبع است!سودا؟ صفرا یا بلغم و یا شاید هم دم! میان حَجّام ها مرسوم است که خونگیری را ان قدر ادامه بدهند که خون به مرحله شفافیت برسد. نمی دانستم حجامت انقلاب به کدام مرحله رسیده اما وقتی جوان مومن و متواضعی را دیدم و پس از قریب به هشت ماه فعالیت مشترک اخیرا فهمیدم او در جایگاه یک مدیر استانی بوده و اصلا به روی بقیه نیاورده و من هم او را به چشم یک کارمند معمولی می دیدم تصور کردم حجامت انقلاب باید در مراحل میانی باشد... خصوصا که یکی از نسل اولی های علیه‌السلام که مو را از ماست بیرون می کشد درباره او گفته بود فلانی آدم سالمیست! و راست گفته بود... مسوولی که عین آدم های معمولی باشد و چیزی نگوید یک زمانی فقط به باکری می آمد.حالا اما انگاردارد تکثیر می شود.در تیراژ زیادتر. گویا می رود که نم نمک، بقایای سیاهی سودا و رقت صفرا و کرختی بلغم از شریان های انقلاب بیرون بزند و به مرحله شفافیت برسد. شاید یکی از معناهای نزدیک شدن به قله، ظهور همین نسل باشد. شاید... @AFKAREHOWZAVI
🖊«سندروم نوشتن»؛ فردی یا تمدنی؟! ✍️ علی اسفندیار در این سال‌ها بسیاری از نویسنده‌ها یا نوقلم‌ها در پیام‌هایی به «تحریریه‌ی نویسندگان حوزوی» از کم‌حسی و بی‌رمقی خودشان در برابر نوشتن سخن می‌گفتند؛ پاسخ آن پرسش‌ها را باید می‌یافتم. نخستین مسأله‌ای که ذهنم را درگیر کرده «فلسفه نوشتن» و «روح نوشتن» بود، این دو محور را در دستور کار خود قرار دادم، به این بهانه کلاس‌های تکمیلی نویسندگی، نویسندگی خلاق و مقدمه‌ای بر جستارنویسی را گذراندم و هم گاهی در دوره‌هایی بیان کردم؛ در این میان کتاب‌هایی به دستم رسیده که عاشقانه می‌خواندمشان تا بتوانم در حوزه تبلیغ مکتوب، استادان و دوستان حوزوی‌ و دانشگاهی‌ام را یاری کنم. «ترس از نوشتن» یا «ترس از ادامه نوشتن» را شایسته‎ی پاسخی بجا و عالمانه است؛ یکی از آن کتاب‌های خوب برای فائق آمدن بر این سندروم، از احمد اخوت است با نام «تا روشنایی بنویس». در بخشی از این کتاب به مسأله «سندروم کتاب دوم» پرداخته و مهم‌تر این که به ریشه تاریخی «ترس از نوشتن» اشاره کرده است: «وحشت از نوشتن پدیده‌ای نسبتاً جدید است و با مدرنیسم پدیدار شد؛ از وقتی توجه به زندگی نویسنده و حیات اجتماعی او اهمیت یافت و نام نویسنده جایگاه مهمی پیدا کرد. تا حدود قرن هیجدهم که نویسنده «اسم و امضایی نداشت» طبیعتا این پدیده هم نمی‌توانست، موضوعیت داشته باشد، زیرا پیش از این، متن بود که اهمیت داشت نه این که چه کسی آن را نوشته است و اسم نویسنده در سایه متن می‌رفت. پس از انقلاب صنعتی و بروز اولین جلوه‌های مدرنیسم و اهمین یافتن اسم صاحب اثر، آن که نوشته‌ای را امضا می‌کرد دیگر با نویسنده گمنام گذشته تفاوت داشت و باید مسئولیت اثر را به عهده می‌گرفت و این کار با اضطراب‌هایی همراه بود (و هنوز هم هست). یکی از بازتاب‌های این «دلواپسی مدرن» این بود که نویسنده(به طور مشخص از اوایل قرن نوزدهم) احساس کرد زیر ذره بین است و خوانندگان او را از قفس شیشه‌ایش می‌بینند و پدیده ترس از خوانندگان و متن نانوشته آرام آرام ظهور کرد؛ معضلی روانی که امروز از مشکلات بسیار مهم نویسندگان است، به خصوص آنان که با متون خلّاق سروکار دارند.» حال، غلبه بر سندرومِ نوشته‌ی دوم، اثر دوم، کتاب دوم یا مقاله‌ی دوم، راهش همین هوشیاری‌ها نسبت به اصل بیماری است و هراسی که بر جان من و شما افتاده است و این که بدانیم دنیای مدرن و پسا مدرن با شهرت‌دادن نویسنده، جان کلمه و کلام و پیام را از فضای تمدنی و فرهنگی ربوده است. گمان می‌کنم، انقلاب صنعتی تا امروز کارش همین بوده است که نوشتن را طبقاتی کرده، از آن سو «خواندن» را به برخی توصیه می‌کند و این سو «دیدن» را به همه آدم‌ها یاد می‌دهد؛ این خط فرهنگی و شناختی بسیار مشکوک و ترس آور است، تا جایی که به سندروم و وحشت نوشتن گرفتار آمدیم. برای یافتن پاسخ این سه پرسش نباید ترسید؛ چرا همه باید فیلم ببیند؛ چرا جمعی باید بخوانند و چرا طبقه‌ای خاص باید بنویسند؟ و پرسش مهم چهارم؛ این تنظیم‌گری‌ها محصول کدامین تطور فرهنگی و اجتماعی است؟ @HOWZAVIAN
براعت استهلال حسنی ✍نجمه صالحی براعت استهلال در فارسی خوش آغازی و حسن ابتدا نام دارد یعنی سخنران، مقدمه‌‌ی سخن را چنان شیوا و جذاب بگوید که شنونده را برای شنیدن باقی آن تشویق کند و در جریان اطلاعات مرتبط با موضوع قرار دهد. استفاده از این شیوه از عصر جاهلی تا عصر اموی معمول بوده و امام حسن مجتبی علیه‌السلام نیز به عنوان یک راهبر و خطیب ماهر، از این شیوه بهره می‌بردند. آن حضرت بعد از اميرالمؤمنين علیه‌السلام دومین شخصیتی است که در کتب تاریخی بیشترین خطابه از ایشان ثبت شده و با اندک تأملی در محتوا و صورت ادبی خطابه‌ها، شرایط سخت و حساس دوران سبط اکبر علیه‌السلام قابل تشخیص است؛ البته طول خطبه‌های ایشان، متناسب با حال مخاطب و شرایط زمانی مختلف، متغیر است. به عنوان نمونه، معاویه در مجلسی پس از تحمیل صلح بر حضرت، برای اینکه بخواهد شأن امام حسن علیه‌السلام را در بین مردم بکاهد، ایشان را دعوت به خطابه کرد و چون "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" امام علیه‌السلام چنان خطبه‌ای ایراد نمودند که در صفحات تاریخ به یادگار مانده است. هر چند آشکار است که خطبه با هدف سیاسی و تبیین وضعیت نابسامان اجتماعی مسلمانان ایراد شده ولی سرشار از مباحث توحیدی صفات خداوند و رضا به قضای الهی بوده و از طرفی جایگاه امامت و جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام محور توحید معرفی شده است. در این خطابه، امام علیه‌السلام اشاره می‌کنند نه تنها توحید و امامت دو روی یک سکه‌اند بلکه خلافت و حکومت نیز حق انحصاری اهل بیت علیهم‌السلام است. خطابه‌ی حضرت، علاوه بر آراسته بودن به زیور براعت استهلال، مزین به حسن ختام نیز بوده و این همان انسجام بافت عبارات منطبق با عالی‌ترین مهارت‌های سخنوری در زبان عرب است که کریم آل طه علیه‌السلام از آن برخوردار بود. کاش به مناسبت نزدیکی ایام شهادت امام حسن علیه‌السلام، آن سبط اکبر و سفره‌دار سخا را بیشتر بشناسیم! پ.ن: نمونه سخنان امام حسن (ع) از هنگام صلح تا کناره گیری از خلافت @AFKAREHOWZAVI
. میان ما زن‌ها ✍زهرا نجاتی برای ما زن‌ها از نقشمان زیاد گفته‌اند. از پیچیدگی‌هایمان هم. ما زن‌ها در طول تاریخ، عجایب و غرایب زیاد داشته‌ایم؛ مثلا یکی از ما زن‌ها، در طول تاریخ بوده که همسر فرعونی بوده که ادعای خدایی می‌کرده و او، به جایگاهی در خداپرستی رسیده که الی الابد نامش در قرآن، به عنوان الگوی مومنین، می‌درخشد. شده مراقب و همراه خدیجه(س) موقع تولد کوثر عالم. و دیگری زنی بوده، همسر خلیفه الله زمانش و الگو شده برای کافرین الی یوم القیامه. کسی در میان ما زن‌ها بوده که بهترین زنان عالم در زمان خودش بوده و ملائک با او نماز می‌خوانده‌اند و روزیِ بهشتی‌اش، پیامبران خدا را مبهوت می‌کرده. کسی که پاکدامنی‌اش، خدا را در قرآن، به وجد آورده. و زنی در میان ما بوده که بهترین خلق خدا،سالها عاشقش بوده و در فراقش می‌گریسته و از او تجلیل می‌کرده که دار و ندارش را به پای دین خدا ریخته. و زنی ازجنس آب و آینه که البته کوثر عالم است و دلیل خلقت و منشا نُه نورخدا و در وصف سیده زنان عالمین، هیچ نتوان گفت. زنی از میان ما، بوده که بر علیه امام زمانش خروج کرد و از امر شوهرش و بهترین خلق خدا، سربرتافت... بعد تر، دو تن از ما زن‌ها، هم بوده‌اند که نه تنها قاتل همسرانشان، که بعد عمری کینه‌توزی و جاسوسی، قاتل بهترین خلق خدا و امام زمانشان و وجه‌الله، بوده‌اند. و زنی بوده که اگر نبود، رسالت بی‌انتهای ابا عبدلله(ع) ناتمام می‌ماند! ... و البته زنی هم بوده که تا دنیا، دنیاست، نامش بر تارک عاشقانگی‌های دنیا، می‌درخشد. همو که نگذاشت امامش، شرمنده‌اش شود، همو که امامش در وصفش عاشقانه می‌سرود. همو که تا یکسال پس از به مسلخ رفتن تمام وجودش زیر آفتاب نرفت و به قول بعضی نقلها، بعد یک‌سال، دق کرد... ... دو برادر، دو زن، یکی جعده و دیگری رباب..و غریبی، مگر معنایی تلخ‌تر از این به خود دیده؟! و البته که زنانی در میان ما زیستند و می‌زیند که به فاطمه الزهرا و زینب کبری و آسیه(صلوات الله علیهن اجمعین)، اقتدا کرده‌اند. و کسی چه می‌داند شاید من و تو و دختران‌مان، تاریخ ساز باشیم اما مانند کدام؟ این را انتخاب من و تو مشخص می‌کند. مظلوم مدینه علیه السلام، تسلیت باد. @AFKAREHOWZAVI
📣چهارمین همایش ملی کتاب سال بانوان از سوی معاونت پژوهش جامعه‌الزهرا سلام الله علیها برگزار می‌شود. 📚شرایط آثار: 🔸آثار منتشر شده بانوان اعم از تألیف، ترجمه و تصحیح در عرصه علوم انسانی- اسلامی؛ 🔸 مقالات علمی پژوهشی منتشر شده بانوان در عرصه علوم انسانی -اسلامی؛ 🔸رساله های (دفاع شده) سطح 4 و دکتری بانوان در عرصه انسانی- اسلامی. 🗞موضوعات آثار: تفسیر و علوم قرآن، علوم حدیث، منطق، فلسفه و کلام و ... 🔆محور ویژه: آثار منتشر شده (بانوان و آقایان) با موضوع زن و خانواده 📙آثاری که در سال‌های 1400 و 1401 تألیف و منتشر شده‌اند، پذیرفته می‌شوند. 📆مهلت ارسال آثار به دبیرخانه همایش: 15 آذر 1402 📪روش ارسال آثار: 1. تکمیل فرم ثبت نام از طریق سایت یا مراجعه حضوری. 2. ارسال یک نسخه از اثر به دبیرخانه. تذکر: ارائه نسخه زبان اصلی اثر یا فایل PDF، برای کتاب های ترجمه شده ضروری است. 💎مراکز همکار: مرکز مدیریت حوزه های علمیه مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران جامعه المصطفی العالمیه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دانشگاه قم دانشگاه فرهنگیان پژوهشکده زن و خانواده جهاد دانشگاهی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) دانشگاه تفرش دانشگاه اصفهان دانشگاه کردستان دانشکده هدی ☎️راههای ارتباط با دبیرخانه: تلفن۳۲۱۱۲۱۸۶_۰۲۵ یا ۳۲۱۱۲۱۸۹_۰۲۵ سایت همایش www.ketabebanovan.ir پست الکترونیکی info@ketabebanovan.ir 🌐کانال معاونت پژوهش 🆔https://eitaa.com/jz2602
. لحظه‌ی بیدارینجمه صالحی "آدم‌ها نباید بی‌جهت صحبت کنند، بی‌دلیل، تحلیل کنند، بی‌حساب، رفتار کنند، بی‌منطق درست، قضاوت کنند و..." شاید بارها این جملات را شنیده‌ایم اما عجیب در ورطه‌ی عمل، لنگ می‌زنیم! در طول زندگی، چه بسیار زمان‌هایی که دچار این گرفتاری می‌شویم و هر آنچه در ذهن خود در مورد دیگران، بافته بودیم، شکافته می‌شود! یا حتی بر خلاف تصور، دوخته می‌شود! مثلا آدمی را پر تلاش می‌بینیم و گمان می‌کنیم در پس تلاشش آرامش خاطری دست‌نیافتنی است غافل از آن‌که وقتی از اوضاع زندگی‌اش می‌گوید تازه متوجه سختی‌های سر راهش می‌شویم! یا ظاهر یک فرد را سالم و قوی می‌بینیم اما وقتی می‌شنویم با وجود تومور مغزی این‌قدر قوی و محکم، فعالیت می‌کند و درد را شریک همراهش می‌داند، چقدر خجالت می‌کشیم از تصویرسازی نادرست ذهن! انگار شرم وجودمان را فرا می‌گیرد و دیگر جرأت نداریم از سردرد جزئی یا بیماری مقطعی خودمان صحبت کنیم! در مورد اثر کلمات می‌گفت و زخم‌زبان‌هایی که شنیده بود! این واژه‌های بی‌حجم و سیال در فضا و به ظاهر بی‌اثر، چنان خطی بر پیشانی زندگی‌اش کشیده بود که شاید تا ابد اثرش باقی بماند! چقدر در این اثرگذاری و نقش واژه‌ها دقت داریم؟ دیروز که از تومور مغزی‌اش برایم گفت و از ماجراهایی که در این سال‌ها برایش اتفاق افتاده، از نابینا شدنش و گرفتاری‌های ریز و درشت زندگی‌اش، چقدر عذاب وجدان داشتم که سال‌ها او را دیده‌ بودم اما متوجه‌اش نبودم! حتی گاهی در مورد برخی از رفتارهایش، قضاوت هم کرده بودم! کاش تا دیر نشده فرصت جبران بیابیم! کاش این تلنگرها ما را از خواب غفلت بیدار کند، از بی‌توجهی و بی‌خبری نسبت به اعمال‌ خود، قبل از فرا رسیدن سفر آخرت! چه زیبا گفتند رسول مهربانی‌ها۱*و به نقلی مولای متقیان۲* علیهما‌السلام:《«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»/مردم خوابند و وقتی می‌میرند، بیدار خواهند شد.》 ➖➖ *۱ قال رسول الله، ورّام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ج 1، ص 150، مکتبة فقیه، قم، 1410 ق. *۲قال علی علیه السلام،شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة ع (خصائص أمیر المؤمنین ع)، محقق، مصحح، امینی، محمد هادی‏، ص 112، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1406ق. @AFKAREHOWZAVI
  . قانونی که هرگز مانع از مشارکت مردم نیست ✍زینب نجیب زیبا کلام در مصاحبه‌ای که انصاف نیوز با وی داشت، گفته است: "نمی‌شود که مسئولان کشور از یک طرف برای مسئله‌ی حجاب شاخ و شانه بکشند و بگیر ‌و ببند راه بیندازند و از طرف دیگر هم بگویند که «مردم! برای انتخابات تشریف بیاورید و انتخابات یک وظیفه‌ی ملی است». این دو رویکرد را نمی‌توان با هم جمع کرد. این رفتار مثل این‌ می‌ماند که در مواجهه با یک انسان، او را همزمان تشویق و تنبیه کنید؛ شدنی نیست". مقصود نگارنده در این یادداشت پاسخ به زیبا کلام و زشت کلامانی همچون ایشان نیست! اما از آنجاکه بسیاری از سخنان ایشان برای طیفی از مخاطبان ایجاد شبهه، سؤال و حتی نگرانی می‌کند به نکات قابل تأملی اشاره می‌کند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی به عنوان رهبر این نهضت، در حالی که هنوز در خاک ایران قدم ننهاده بود با زن خبرنگار در فرانسه مصاحبه‌ کرد که شرح آن چنین است: بهمن ۱۳۵۷- نوفل لوشاتو – [خبرنگار زن:] «چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته‌اید، این نشان‌دهنده این است که نهضت ما یک نهضت مترقی است؛ اگرچه دیگران سعی کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر می‌کنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلاً چیزی روی سر داشته باشند یا نه؟ [امام:] «اینکه من شما را پذیرفته‌ام، من شما را نپذیرفته‌ام! شما آمده‌اید اینجا و من نمی‌دانستم که شما می‌خواهید بیایید اینجا! و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است به مجرد اینکه شما آمدید اینجا! اسلام مترقی است. مترقی هم به این معنی نیست که بعضی زنها یا مردهای ما خیال کرده‌اند. ترقی به کمالات انسانی و نفسانی است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند و اینها ترقیاتی است که برای شما درست کرده‌اند و شما را به عقب رانده‌اند؛ و باید بعداً جبران بکنیم. شما آزادید در کارهای صحیح. در دانشگاه بروید و هر کاری که صحیح است بکنید؛ و همه ملت در این زمینه‌ها آزادند. اما اگر کاری خلاف عفّت بکنند و یا مضر به حال ملت ،خلاف ملیت، بکنند، جلوگیری می‌شود؛ و این دلیل بر ترقی اسلام است.» (صحیفه امام، جلد ۵، صفحه ۵۲۰-۵۲۱) در ادامه خبرنگار فرانسوی چنین می‌پرسد: «برخى از رسوم اسلامى مانند حجاب اجبارى رها شده است. آیا در جمهورى اسلامى از نو اجبارى خواهد شد؟» امام خمینی: «حجاب به معناى متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامى است، با آزادى مخالفتى ندارد؛ اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد و ما آنان را دعوت مى‌کنیم که به حجاب اسلامى رو آورند و زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمده‌اند و به اسلام پناهنده شده‌اند.» (صحیفه امام، ج۵، ص۵۴۱) در خاطره یکی از همراهان امام راحل در «نوفل لوشاتو » می‌خوانیم: «درمورد حجاب هم وقتی از فرانسه آمدم، هنوز با مانتو و شلوار و مقنعه بودم. یک بار در مهران، پایم صدمه دید و من با عصا و با همان مانتو و شلوار خدمت امام رفتم تا گزارش بدهم. امام فرمودند: اگر چادر ندارید، بگویم احمد برایتان بخرد. عرض کردم: نه حاج آقا! چون به کوه می‌رفتم و اسلحه روی دوشم بود و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم و گاهی هم باید سه‌پایه تیربار را روی دوش می‌گرفتم، چادر سرکردن برایم دشوار بود. فرمودند: چادر برای زن بهتر است. من از آن روز چادر سر کردم.»(مصاحبه‌ی سایت ساجد با طاهره حدیده چی) پس دیده می‌شود که امام خمینی، هرگز وعده نداده‌اند که بعد از انقلاب، حجاب آزاد خواهد بود. بلکه بلافاصله بعد از بهمن ۵۷ در اسفند ماه همان سال در مدرسۀ فیضیه قم فرمودند: «الآن وزارتخانه‌ها- این را می‌گویم که به دولت برسد، آنطورى که براى من نقل مى‌کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‌هاى اسلامى نباید زن‌های لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند.» (صحیفه امام، ج ۶، ص: ۳۲۹) ادامه‌ی مطلب در صفحه‌ی نویسنده @AFKAREHOWZAVI
. قهرمان اوّل کربلا ✍مخدره چمن خواه [۱] در آیین اسلام قانون واحدی به نام جنگ و جهاد وجود ندارد. اسلام در شرایط خاص دستور می‌دهد مسلمانان با دشمنان بجنگند و در جای دیگه دستور داده که اگر نبرد برای پیشبرد هدف مؤثر نیست، صلح کنند. پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جنگ بدر، احد، احزاب، حنین و ...دست به نبرد زدند و در شرایط دیگری صلح کردند، مثل صلح حدیبیه با اهل مکه. حال این سؤال پیش می‌آید چه شرایطی برای امام حسن(علیه‌السّلام) پیش آمد که تن به صلح دادند؟ به اجمال باید گفت: حضرت مجتبی(علیه‌السّلام) در واقع صلح نکردند، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنی اوضاع و شرایط نامساعد داخلی و خارجی کشور اسلامی و دیگر عوامل، وضعی به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضروری بر امام تحمیل گردید و باعث شد بزرگترین و مهمترین ضربه‌ بر اسلام وارد شده و حکومت اسلامی از امامت به سلطنت تبدیل شود. [۲] پس از شهادت امام علی(علیه‌السّلام) در ماه رمضان سال ۴۰ هجری، مسلمانان با فرزند ارشد امام به عنوان رهبر حکومت اسلامی بیعت کردند. این در حالی بود که معاویه در شام مدعی خلافت گردید و حاضر به بیعت با امام حسن(علیه‌السّلام) نشد؛ لذا با فراهم نمودن لشکری برای جنگ با امام به سوی عراق حرکت کرد. نفوذ روحیه دنیاگرایی و ضعف ایمان؛ که آثار زیانباری در رفتارهای عوام و خواص از خود به جای گذاشته و سرانجام به ضعف شدید جبهه صالحان انجامید، از یک طرف و حضور خوارج و عدم بصیرت لازم در خواص و بزرگان قبایل و خیانت برخی از سران سپاه که زمینه‌ساز تضعیف روحیه سپاهیان امام شد، از سوی دیگر، موجب از بین رفتن انسجام درونی در جبهه یاران امام حسن (علیه‌السّلام) گردید تا آنجا که حتی حاضر به تسلیم یا قتل امام خود بودند. امام حسن(علیه‌السّلام) با سنجش دقیق شرایط و اوضاع، معقول‌ترین و خردمندانه‌ترین راهکار را، صلح تشخیص داده و به تکلیف الهی خویش در برقراری معاهده صلح با معاویه اقدام نمودند؛ تا از این طریق اصل دین اسلام و جان شیعیان و مسلمانان را حفظ نمایند. [۳] به همین جهت در سال ۴۱ هجری قرارداد صلحی میان امام حسن (علیه‌السّلام) و معاویه به امضاء رسید که مهم‌ترین بند این توافقنامه سلب حق تعیین خلیفه بعدی برای معاویه و سپردن خلافت پس از او به امام حسن (علیه‌السّلام) بود. البته امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) آن روز به خاطر یک مصلحت بزرگتر، که حفظ اصل اسلام بود، مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. در نتیجه حکومت را از امام حسن گرفتند و حکومت از مرکز دینىِ خودش خارج و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد. و معاویه با زیر پا گذاشتن تمامی بندهای معاهده، به جامعه اسلامی و مسلمانان خیانت کرد و حکومت امام حسن(علیه‌السّلام) و حکومت علی‌بن ‌‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) به سلطنت شام تبدیل شد! البته صلح، برای معاویه حکم شمشیر دو لبه را داشت که هر دو لبه اش به زیان وی بود؛ زیرا اگر او به مفاد صلحنامه عمل می‌کرد، هدف امام تا حدودی تأمین می‌شد و اگر آن را نقض می کرد، نتیجه آن ایجاد تنفر عمومی از حکومت اموی بود و پیشوای دوم این مسئله را از نظر دور نداشت. متن کامل در صفحه‌ی نویسنده @AFKAREHOWZAVI
. «پسران رسول خدا(ص)» ✍فاطمه شکیب رخ وقتی امام حسن علیه السلام دیده بر جهان هستی گشود، کودک را بر قنداقه ای پیچیدند تا به محضر طاهای دلربا بیاوردند، حضرت رسول صلی الله علیه و آله خطاب به بانوی حامل نوزاد فرمودند: پسرم را بیاورید! و این جمله بارها در طول حیات متبرک نبی خدا (ص)، خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام، شنیده شد! گویی این اتصال نسبی باید به کرات یادآوری می گشت تا که حجت بر گمراهان از مسیر حق تمام گردد! جمله پسران رسول خدا(ص)، دردی بی درمان بر احوال غاصبان‌ حق بود، تاجایی که معاویه لعنة الله، فرمان داده بود که هر کس حسنین علیهماالسلام را ابناء رسول خدا (ص) خطاب نماید، به مجازات ابتلا شود! هر چند که درد این نسب شریف را، نه آن آتش رسیده به مسمار، نه سم جگر سوز و نه سرهای بریده ی از کین، توانست التیام دهد! و نه تخریب قبر و شخم زدن خاک قبور مطهر آن بزرگواران، توانست اذهان را به فراموشی مبتلا کند! فمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْد پس چه شیرین است نامهایتان و چه گرامی است جانتان، و چه با عظمت است مقام و منزلت تان، و چه با جلالت است خاطر شریف تان و … @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻نجمه صالحی پژوهشگر حوزوی در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه: 🏴 پیامبر اکرم(ص) را محدود به مسلمانان نکنیم ◻️ حضرت محمد (ص)، رسول خدا و خاتم پیامبران بوده‌اند، به عبارتی پیامبر همه‌ جهان هستند و واژه "اسلام" پس از عنوان "پیامبر"، چه بسا محدود کردن ایشان فقط برای مسلمانان است و ظاهرا عنوان "پیامبر اسلام" از سوی مستشرقین در منابع ذکر شده و مترجمین در آثار خود نقل کرده‌اند و به تدریج کاربرد عمومی یافته است. ◻️در اسلام، رعایت استقلال ذاتی برای زن به منزله یک انسان که در عبودیت با حضرت حق هویت می‌یابد، تبیین می‌شود. یکی از عمده تلاش‌های پیامبر(ص) در اصلاح نگاه حاصل از افراط و تفریط‌های عصر جاهلی درباره زن بود. ◻️پس از اسلام پذیری، بیعت نوعی از مشارکت، اجتماعی، سیاسی و اعلام تعهد به مشارکت است و زنان در این مشارکت سهم داشتند. سیاست پیامبر (ص) درباره زنان، درگیر کردن آنان در امور اجتماعی بود. ◻️ پس از رحلت پیامبر(ص) به دلیل رویکرد و نظرات شخصی خلفا نسبت به حضور زنان، حضور و نقش زنان کم‌رنگ‌تر شد. مشروح گفت‌وگو @HOWZAVIAN