eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
705 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
195 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔖مسلمان نشنود، کافر نبیند... آمنه عسکری منفرد✍ علم پزشکی در همه‌ی دنیا معتقد است، خانم‌ها در دوران بارداری باید در آرامش کامل باشند، استرس را تجربه نکنند، غذاها و میوه‌های تازه و سرشار از ویتامین مصرف کنند، تا بعد از پایان این دوران حساس، هم خودشان و هم دلبندشان در سلامت جسمی و روحی کامل باشند. اما در شهرهای سرزمین ما، هفتاد و اندی سال است که نه خانم‌ها و نه دلبندانشان، نه‌تنها از غذاها و میوه‌های رنگارنگ در این دوران حساس محرومند؛ بلکه هر لحظه و هر ساعت و هر روز و شبشان، پر از استرس و رعب و وحشت است؛ اما چشم دشمنان اسلام کور، نسلمان هرروز بیشتر و بیشتر می‌شود. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، ما مادرهای فلسطینی به‌جای انواع پروتئین و ویتامین، شجاعت، رشادت و اراده‌ی پولادین را از خونمان به رگ‌های فرزندانمان هدیه می‌کنیم و درست به‌همین دلیل، بچه‌های کوچک‌تر خانواده نسبت‌به برادران و خواهران نوجوانشان، قوی‌تر و محکم‌تر هستند. تو گویی هر چه می‌گذرد و این ایمان به راه و مقاومت در برابر ظلم در وجود ما ریشه‌دارتر و اراده‌‌مان پولادین‌تر می‌شود. القصه،  در همسایگی ما عروس جوانی به‌نام عطیه زندگی می‌کرد که زیر آتش توپ و تانک‌هایی که سال‌های اخیر شدیدتر و وحشیانه‌تر شده، چندین‌بار فرزندان دلبندش را قبل‌از پایان بارداری از دست داده بود و این‌بار حدود هشت ماه بود که منتظر تولد ماه پیشانی‌اش بود. از بستگان نزدیک فقط پدر کهنسال و یک خواهر کوچک برایش مانده بود. چهار برادر رشیدش را در جنگ‌های اخیر با صهیونیست‌های وحشی از دست داده بود و مادر پیرش از داغ سروهای رشیدش دق کرده بود. سلمان همسر عطیه هم، از رزمندگان جبهه‌ی حماس بود که در ماه اخیر هفته‌ای دو روز به خانه می‌آمد و بار آخر همسر نازنین و ماه پیشانی‌اش را به ما و دیگر همسایگان سپرده بود و من هم که شرایط خاص بارداری عطیه را می‌دانستم، او را چون خواهر نداشته‌ام، عزیز می‌داشتم. بعد از شکست سنگین غاصبان صهیونیستی در شروع حمله‌ی «طوفان الاقصی» که موجب دمیدن روح تازه‌ی امید و شادی برای همه‌ی فلسطینیان و همه‌ی آزادگان جهان شده بود، سلمان خبردار شد که فرزندش به سلامت بدنیا آمده. او شکرگویان، در حالی که اشک شوق چشمانش را بارانی کرده بود، خود را به عطیه و نوزاد رساند و وقتی هر دو نوردیده را در سلامت دید، بر پیشانی عطیه، نقش مِهر و عشق نشاند و سجده‌ی شکر گذاشت. نوردیده را اسماعیل نامید و بعد از اینکه خیالش از سلامتی مادر و نوزاد آسوده شد، ایشان را به خدا سپرد و از پدر عطیه و همسایه‌ها خواست تا در نبود او، بیشتر هوای همسر و فرزندش را داشته باشند. عطیه که این روزها بیشتر از همیشه نیاز به حضور سلمان را احساس می‌کرد، با چشمان اشک‌بار اما سرشار از ایمان و استقامت، همسر مجاهدش را به خدا سپرد و از زیر قرآن رد کرد، اما گویی سلمان و عطیه از نگاه هم خواندند که خبری عظیم در راه است، اما هر دو، لب فروبستند و خدا را وکیل کردند که «فَسَیَکْفیکَهُمُ الله و هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم. و خداوند تو را از شر و آسیب آنها نگه می‌دارد و خدا شنوا و داناست.» (بقره/۱۳۷). حال که این جملات را با جگر سوخته می‌نویسم، حدود یک هفته از پیروزی جبهه‌ی مقاومت در طوفان الاقصی گذشته و برادران و پسران و همسران ما در جبهه‌ی حماس،  مستحکم‌تر از همه‌ی این هفتاد و چند سال، چون سرو ایستاده‌اند و ما هم دست در دست کودکانمان پابه‌پای آن‌ها خواهیم ایستاد. همه‌ی ما، جانِ تازه‌ای را در وجودمان احساس می‌کنیم که می‌دانیم از قطره‌قطره‌ی خون شهدا در رگ‌هایمان جاری شده که این‌چنین در مقابل حملات وحشیانه و بی‌سابقه اخیر رژیم غاصب صهیونیستی و پدرخوانده‌اش آمریکای ملعون چون کوه مقاوم ایستادیم. اما در دو روز اخیر که به قول صهیونیستهابه خاطر مجازات عمومی، در تحریم برق و آب و غذا هم وارد شدیم، تاب‌وتوان بچه‌ها کم‌تر از قبل شده. همین دیروز بود که از میان صدای تیر و گلوله و فروریختن ساختمان‌ها بعد از اصابت بمبها، زن همسایه به خیابان دوید که دو فرزند خردسالش، بی‌آب و غذایی را تاب نیاوردند و جان به جان آفرین تسلیم کردند. اما همه‌ی این صحنه‌ها برای همه ما که عطیه را می‌شناختیم قابل‌تحمل می‌شد، وقتی که به یادمان می‌آید که روز قبل سلمان را در چه حالی دیدیم. چه بگویم که قلبم در تمام این ساعات، هر لحظه می‌خواهد سینه را بشکافد و نمی‌توانم صحنه‌ای را که دیدم فراموش کنم. روز پنج‌شنبه که سلمان خبر اصابت بمب به منطقه‌ی محل سکونت خانواده‌اش را شنید‌، سراسیمه خود را برای اطلاع از سلامت و احوال همسر و نوزاد چهارروزه‌اش، از بین سیلِ خرابی‌های منطقه و انبوهِ خاک و آوار و پیکر شهدا، به خانه رساند اما «مسلمان نشنود، کافر نبیند...» 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
. «شجاع دلان» ✍زهرا نجاتی وقتی میان دختر و پسرم دراز کشیده‌ام و دست‌های گرم و صورت خوشبوی دختر سه ساله‌ام را می‌بویم و می‌بوسم و مراقب دختر نوجوانم هستم که ترس و دلهره‌‌ای به آن راه نیابد. پتو را به رویشان می‌کشم، شب بخیر می‌گویم و دغدغه مدرسه فردای فرزندان را دارم. اما سراغ گوشی که می‌روم، دنیا دیگر امن و امان نیست، صدها کیلومتر آن طرف تر مادرهایی هستند که امروز آخرین بوسه ها را به روی صورت طفل هایشان زده اند.. هشت شب است بیش از همه‌ عمرشان، در هراسند. هرچند امید و ترس‌های آنها از جنس ترس ها و امید ما نیست، امیدشان به پیروزی مقاومت است به اینکه یک روز دیگر هم پیش عزیزانشان باشند. به اینکه امروز چند کشتهاسراییلی را به هلاکت رسانده‌اند. و اینکه ممکن است فردا بتوانند مردشان را یکبار دیگر ببینند. ترسشان... نه بعید می‌دانم این شجاع دلان، هراسی به دل راه بدهند. سالهاست، به جرگه «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»۱ پیوسته‌اند و می‌دانند حالا میان این پاره آجرها، میان این خانه‌های خراب شده، در تحریم و تعطیلی چهارده بیمارستان شهرشان، آخرین پله‌های استقامت تا پیروزی را طی می‌کنند. این مادرها اگر ترسو بودند، این همه سال میان جنگ و نا امنی، علی‌اصغرهایشان را تقدیم نمی‌کردند، رقیه‌هایشان را رجز نمی آموختند، عادت به دیدن اکبرهای اربا اربا نمی‌کردند. نه‌، اینان دست‌های ترس را بسته و به هراس، خندیده‌اند. اینان سالهاست مقاومت را با گوشت و پوست و استخوان درک کرده‌اند. اینان معنای جنگ برای اعتقاد را از من ِدرخانه نشسته، منِ زیسته در سایه نظام جمهوری اسلامی، منِ زیر سایه امنیت نشسته و غرزده، خیلی بهتر دانسته‌اند. اینان مشق عشق را با مجاهدت جان و مال و عزیزانشان را، عزیزتر بودن دینشان از دنیا و عزیزان را خیلی بهتر از ما تمرین کرده‌اند. برای مادر فلسطینی، دختر و پسر تفاوت ندارد، هرچه باشد، شیر میدان مبارزه تربیت می‌کنند تا چشم در چشم اسراییلی‌های کثیف بدوزند، دندان‌هایشان را برهم بفشارند و «اِنّّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد»۲ بخوانند. آنها امیدشان به صبح روشن پیروزی است که رهبر حکیم فرزانه کشور ما ایران امروز فرمود، به آن خواهند رسید. آنها به آیات قرآن، تنها ایمان ندارند؛ بلکه آیات قرآن را، زندگی می‌کنند. آن‌ها به روشنی باور دارند که اگر باز هم مقاومت کنند، درهای «اَوهَنَ البُیوت»۳ اسراییل را که به دروغ آرم گنبد آهنین خورده، به زودی با تلاوت «اِنّا فَتَحنا لـَکَ فَتحاًمُبینا» ۴خواهند گشود و در مسجدالاقصی، نماز وحدت خواهند خواند:«سُبحانَ الَّذی اَسریٰ بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِالحَرامِ اِلَی الْمَسجِدِالاَقصٰی الَّذی بارَکْنا حَولَهُ لُِنرِیَهُ مِن آیاتِنا»۵. .... ۱.احقاف، 13/فصلت 30 ۲،فجر۱۴. ۳.عنکبوت۴۱ 4.سوره فتح،1 ۵.سوره اسرا،1 @AFKAREHOWZAVI
. ألیس الصبح بقریب... ✍سیده ناهید موسوی حوالی بعداز ظهر کنار مادرم مشغول خوردن ناهار بودم. تکان محکمی خوردیم و بلند جیغ زدم زلزله... هر قدم را با مادرم برداشتم و محکم دو دستش را فشردم. فقط چند لحظه بود که گذشت... مردم غزه هم اینگونه بودند در یک روز عادی، در حال غذا خوردن، در خواب یا بیداری، در محل کار، کنار خانواده، همسر یا کودکان همه چیز روال بود. اما خون آشام قرن، زلزله راه انداخت نه به کودکی رحم کرد و نه به زن‌های بی دفاع، هم خانه ها را با خاک یکسان کرد و هم خون مظلومین را ریخت. از پدری که در سوگ فرزندش خون می‌گرید و به خدا شکایت می‌برد تا کودکی که غرق ماتم و در حسرت آغوش مادر است... زلزله شاید، بلای طبیعی ست که نازل می‌شود. اما زلزله‌ای که دشمن غاصب به راه می‌اندازد، دردش بیشتر و بیشتر است. پاسخی می‌خواهد از جنس وحدت جهان اسم و زیر یک پرچم بودن به دور از هر تعصب و نژاد پرستی، پاسخی همانند مجری اردنی در پخش زنده بر مصیبت و جراحت فلسطین با کل وجودش اشک می‌ریزد. باشد که اشک شوق از نابودی رژیم صهیونسیتی را در روزگاری نزدیک بریزیم. همه این روزها، داغدار فلسطین هستیم. هر آزاده‌ای در جهان فریاد بر مظلومیت غزه را سر بدهد، اگر انسان هستید، بدانیدکه این انسانیت است که در غزه لگدمال می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
. دود و خاکستر ✍فاطمه خانی حسینی بریده بریده نفس می‌کشیدند، هر لحظه منتظر بودند دوباره آتش سرخ مهمان ناخوانده خانه‌شان شود. دخترک به جای بازی با عروسک موبلندِ آبی‌پوش، به جای دیدن رنگارنگی پاییز، به جای دیدن پرواز پرندگان زیبا در آسمان آبی، یا حتی دیدن انیمیشن‌های جذاب در فضای مجازی؛ ویرانی، آتش، خانه‌های نیمه سوخته و پاره‌های آهن می‌دید و بوی خون، دود و خاکستر استشمام می‌کرد. قلبش با شتاب به قفسه سینه می‌زد، انگار سر آورده‌ بود! سر ...سر نیاورده بود اما سر خونی دیده بود! دلش می‌خواست صدای قلب مادر را بشنود و آرام گیرد اما بوی خاک و باروت نفسش را بند آورده بود، اصلا اجازه نمی‌داد بوی مادرانه‌ی او آرامَش کند. دلش می‌خواست دهان باز کند تا با مادر حرف بزند و از درد هجوم آورده در تنش گلایه کند اما انگار مشتی از خاک در دهانش گِل شده بود! بعد از دیدن تن بی‌جان پدر و برادرانش دیگر دلش نمی‌خواست نفس بکشد! با صورت خاک‌آلود که سیل اشک جاده‌ای ناهموار در صورتش درست کرده بود، به مادر نگاه کرد و نگاه مادر خیره به دیوار بی‌پنجره‌ی روبرویش! مادر نمی‌دانست برای تن بی‌جان همسر و فرزندانش ناله و شیون کند یا خوشحال باشد از اینکه خودش و تنها دخترش زنده هستند! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔖آرام بخواب مادر ✍آمنه عسکری منفرد اولین صدایی که با گوش جانم شنیدم، صدای تپش قلب مهربانت بود، همان روزهایی که تو تنها پناهم بودی. تو به من جان بخشیدی و با عشق از شیره‌ی جانت، مرا نوشاندی، تا حیاتم بخشی. وقتی برای اولین بار پا به دنیا گذاشتم، چون ترس، تمامِ وجودِ نحیفم را گرفته بود و از جداشدن از تو و تنها ماندن هراس داشتم، گریستم. اما تو با وجود تحمل درد بسیار، مرا در آغوش گرفتی و من دوباره با شنیدن صدای تپش قلبت، آرام شدم و مطمئن شدم خدا مرا در این دنیا هم به تو سپرده. در تمام روزها و سال‌هایی که گاه و بی‌گاه صدای توپ و تانک‌های متجاوزان اسرائیلی آرامش را از دنیای کودکانه‌ام سلب می‌کرد، تنها مآمن آرامشم، تماشای چشمان پرفروغ، مقاوم و امیدوار مادرانه‌ات بود و وقتی مرا در آغوش می‌گرفتی و برایم دعای سلامت می‌خواندی، شنیدن ضربان قلبت برایم همه‌چیز بود. اما امروز بعد از اصابت بمب سگ‌های هار صهیونیستی به خانه‌‌ی کوچکمان، دنیا روی سرم خراب شد و آن همه زندگی و امید از تپش ایستاد. راستی، چرا دیگر نگاه مهربانت نمی‌خندد؟ چشمانت خیره مانده، اما هنوز نگاه سرد و بی‌جانت، نگران من است. نگران زخمهایی که بر جانم نشسته، نگران روزهای بی‌مادریم. مادرجان! آرام بخواب که اینک من هم چون پدرم، یک مجاهد فلسطینی‌‌ام! قول می‌دهم این مشت گره‌کرده را با تمام وجود بر رویِ چهره‌ی کریه استکبار بکوبم و انتقام مظلومیتت را بگیرم. آرام بخواب مادر که من و برادرانم در فلسطین ایستاده‌ایم و تا آزادی کامل خاک مادری‌مان و سربلندی قدس شریف، بااراده و استوار مقاومت خواهیم کرد. @AFKAREHOWZAVI
. جان‌کاه‌تر از شعب ابی‌طالب ✍فاطمه مهدوی لشکر کفر روزگاری گمان می‌کرد با محاصره‌ی اقتصادی مسلمانان در شعب ابی‌طالب می‌تواند دینشان را غارت کند؛ روزی می‌پنداشت که با بستن آب بر خیام اهل‌بیت امام حسین (علیه‌السلام) به مقاصد پلیدش دست می‌یابد؛زمانی تصور می‌کرد که با تحریم‌های ظالمانه می‌شود ایرانِ قوی را از پای‌درآورد و امروز خیال دارد که با قطع امکاناتی چون آب و برق و آذوقه بر مردم غزه، آنان را سرکوب نماید. اما زهی خیال باطل که در هیچ‌کدام پیروز نشد و نمی‌شود و نخواهد شد. آنان همیشه غلط محاسبه کرده‌اند؛زیرا مبانی اعتقادات و تفکراتشان از پایه غلط می‌باشد و خسران، نتیجه‌ی تکراری تمام نقشه‌های شومشان بوده و هست. چه فراموش‌کارانی که هیچ‌گاه اشتباهاتشان برایشان درس عبرت نگردیده‌است. به استثنای ماجرای بی‌بدیل کربلا که به فرموده‌ی معصوم 《نیست روزی همچون روز اباعبدالله‌الحسین (علیه‌السلام)》، به مراتب شرایط امروز مردم مظلوم و رنج‌دیده‌ی غزه از همه‌ی این موارد مذکور سخت‌تر و امتحانشان سنگین‌تر است. از زاویه‌ای اگر بخواهیم شرایط آنان را مقایسه کنیم درمی‌یابیم که مسلمانان صدر اسلام، در شعب ابی‌طالب، در جوار و زیر سایه‌ی حضرت ختمی‌مرتبت، ایام سپری می‌کردند و تنها یک نظر به سیمای مهربان نبی، تلخی شرایط را به کامشان شیرین می‌نمود. محاصره‌ی آنان اقتصادی بود و در موقعیت جنگ قرار نداشتند و هر‌آن موشک و آتش بر سرشان نمی‌ریخت و این محاصره سه سال طول کشید. هر چند که آنان هم، رنج بی‌شماری متحمل شدند و آزارهایی که در همین سه سال متحمل شدند، منجر به وفات بانوی بزرگوارِ رسول اسلام، حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) شد. مردم ایران با رهنمودهای امامین انقلاب، راه مبارزه با تحریم‌ها را آموختند و به مدد الهی و در کمال امنیت که حاصل تلاش سربازان مکتب حسینیِ خمینی است، درحال عبورِ توام با سلامتی از این مسیر سخت می‌باشند. اما مردم غزه، شرایط آنان چگونه است؟ دشمنشان پلیدترین دشمنان، یکی از هم‌دستانِ دشمنشان《شیطانِ بزرگ، سلاحِ دشمن علاوه بر ادوات جنگیِ ناجوانمردانه، دروغ ،رسانه‌ی کذاب ، تزویر، خباثت و پشتوانه‌ی مالی بسیار فراوان است. آری کارشان خیلی سخت شده اما همّتشان و امیدشان هم به بزرگی و عظمت کار و هدفشان می‌باشد. قطعا آنان هم حلاوت وعده‌ی حقه‌ی رهبر شیعیان عالم، به ذائقه‌شان نشسته‌است و یقین دارند که پایان عمر اسرائیل رسیده‌است و ((انّ الارضَ یَرِثُها عِبادی‌َالصالحون)) انبیا/۱۰۵ دعای نبی مکرم اسلام و همه‌ی حق‌جویان مسلمان از صدر بعثت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) تاکنون، بدرقه‌ی راهِ مقدّس آزادی‌جویان قدس شریف باد تا دل‌های مرده‌ی بشر، با این توفیق بزرگ الهی زنده شده و آمادگی عمومی جهانیان جهت امر بزرگ فرج، حاصل گردد و با ظهور باقی‌مانده‌ی خدا بر زمین، ظلم و ستم سربریده شود و پرچم اسلام بر همه‌جای کره‌ی خاکی برفراز گردد. @AFKAREHOWZAVI
. "جراحتِ قلم" ✍مرضیه رمضان‌قاسم در ذهن طوفانی برپاست، قدم برای جهاد شکسته ولی قلم به تیزی و برّندگی شمشیر می‌گردد تا علیه یزیدیان زمان، قیام کند. شب که می‌شود خبرهای ناخوشی که در طول روز، دل را خراش داده است همه هجمه می‌شود بر ذهن، آنگاه طوفانی می‌شوم و همچون پرنده‌‌ی شکسته‌بالِ کِز کرده در کنج قفس، می‌نشینم در گوشه‌ای از اتاق و مقتل مجسم می‌خوانم و با نوک قلم جملات جانسوز و عاشقانه‌ام را برای مسلمانان بی‌پناه و بی‌دفاع فلسطین بر صفحه‌ می‌بارانم‌. چند خط که می‌نویسم قلم بُغض می‌کند، پیش نمی‌رود و همچون سوزن خیاطان که نخ ماسوره تمام می‌کند، درجا می‌زند؛ نمی‌دانم گویی زبانِ قلم، نیز از هجوم وحشیانه و غیرِانسانیِ صهیونیست‌ها لکنت گرفته باشد. مضطر شده‌ام نمی‌دانم چه می‌خواهم بنویسم. زبان قلم همچون پرنده‌ی زبان‌بسته‌ای شده است که از هجوم سنگ‌‌های بی‌امان سنگدلان، نای آواز ندارد. این روزها دارایی مردم ستمدیده و مظلوم فلسطین، در کنار توکل بر قدرت لایزال الهی حسرتِ داشتن عزیزان پرشکسته‌ی، پرگشوده‌ای است که مقابل‌شان پر‌پر شدند. خدای من! اگر اعتقاد منجیِ موعودت نبود و اگر به معاد ایمان نداشتیم چقدر تحمل دنیا جانکاه می‌شد. الهی خودت این سختی را بر مردم مظلوم فلسطین آسان گردان. آمین یا رب‌العالمین @AFKAREHOWZAVI
. مادر و کودک شیرخوار ✍محمد جانی مادر قنداقه کودک شیرخوارش را در گهواره می گذارد؛ برای او لالای می خواند صدای گریه های او همچنان بی وقفه می آید؛ زن همسایه روبه رویشان صدای کودک را می شنود؛ به در خانه شان می آید چرا کودکت بی قرار است؟ صدایش تا خانه ما می آمد طاقت نیاوردم. به گمانم گرسنه است، شیر خشک می خواهد. زن همسایه به خانه شان می رود؛ ته ظرف قوطی شیرخشک کودکش را نگاه می کند؛ سری تکان می دهد، اشک از گوشه چشمانش جاری می شود؛ با گوشه روسری اش اشکش را پاک می کند. قوطی را به دست می گیرد، به خانه همسایه شان می رود، سر قوطی را باز می کند و می گوید: - ببین من هم در قوطی، شیر خشکی برای کودکم ندارم. هر دو گریه می کنند؛ صدایشان به نفرین رژیم صهیونیستی بلند می شود. آن خانم کودکش را در آغوش می گیرد؛ از خانه بیرون می رود مسیری پیش می گیرد تا به داروخانه یا جایی برسد و برای کودکش شیر تهیه کند، نزدیک در یک داروخانه می شود؛ ترکشی او و کودکش را نقش بر زمین می کند. @AFKAREHOWZAVI
. « ازجای زخم ها» ✍طیبه فرید همسایه واحد بغلی.مان از جنوب آمده بود. از دِه کوره‌های اطراف هندیجان. چشمم کف پایش اصلا شبیه دهاتی‌ها نبود، انگار همین الان از اتاق گریم بیرون آمده باشد. اسمش لیلی بود. من صدایش می‌کردم بانو سوفیا لورن. طفلک اصلا اسم سوفیا به گوشش نخورده بود. شوهرش اما سبیل مشکی پت و پهنی داشت، هر وقت می دیدمش سگرمه‌هایش توی هم بود. انگار طلبکار عالم و آدم باشد.البته حق داشت. از زن شانس نیاورده بود. این را مادرش گفت!همین‌که پسرم از زن، بخت و اقبال نیاورده. سوفیا لورن مریض بود!درد گران داشت. سرطان ریشه دوانده بود توی شکمش. باید زودتر درش می آوردند اما پشت گوش انداخته بود.اولش چند تا خال کمرنگ روی کبدش بود بعد شده بود بلای جانش. دو سالی از هندیجان می آمد شیراز و می رفت. آخرش درمان افاقه نکرد.اسفندبود.همه داشتند خانه تکانی می کردند. سوفیا لورن شکمش آب آوره بود. دیگر شبیه سوفیا نبود! نه که خوشکل نباشدها! نه... سفیدی چشم هایش نارنجی شده بود. از بس شیمی درمانی کرده بود رنگش برگشته بود و به سیاهی می زد. شوهرش از وسط های راه کم آورده بود، وسطِ یار کشی رفته بود توی جبهه سرطان.گفته بود ندارم خرجش کنم.عصر دو سه روز مانده به عید رفتم عیادتش.خودش می دانست وقت رفتنش رسیده. مثل روزهای آخر اسفند. می گفت شوهرم رفت!مادرم جورم را می کشد.شبش یکی از مردهای فامیلشان آمد گذاشتش پشت ماشین و بردش هندیجان. سه روز بعد سوفیا لورن مُرد....من هم بهار لب به توت های توی باغچه نزدم.سال قبلش بهار که برای شیمی درمانی می آمد می رفت لب باغچه از درخت، توت می چید. کاش زودتر رفته بود و درش آورده بود..... القصه سوفیا لورن نمونه بزرگتری هم دارد. این ایام وقتی بعضی آدم ها نوستر آداموس طور می گویند مشخص بود توی جنگ اسراییل و فلسطین قربانی زن ها و بچه ها هستند.اشتباه کردند ملتشان را به کشتن دادند! یادم می افتد به قصه سوفیا لورن. وقتی عقب نشینی سران عرب را می بینم ذهنم می رود پیش مرد سبیلویی که حس و حالش،حس و حال خسارت بود و فکر می کرد شانس نیاورده و با این حال و احوالش شده بود بلای مضاعف جان بانو لورن. کاش حرف زدن مجانی نبود.دردش را یکی دیگر می کشد و تحلیلش را تماشاچی ها می کنند. بیرون کشیدن سرطان بد خیم هفتاد ساله خونریزی و درد دارد.درد را از ترس خونریزی رها نمی کنند. کارش نداشته باشی، سرطان را می گویم، آخرش آدم را می کشد.اینکه شهید آوینی می گوید قدس مظهر جراحت عالم اسلام است، طبیعتِ جراحت، درد است باید آدم مجروح را بیدار و بی تاب کند.فلسطین هفتاد و چند سال است استخوان لای زخم مانده و حکام سُست دردِ عرب پشتِ هم معاهده ی عادی سازی با اسراییل امضا می کنند و یکی مثل خالد اسلامبولی دردش را حس می کند و میگوید یا مرگ یا فلسطین و خش صدای مردانه اش چُرت جوان های عرب را پاره می کند.آزمایش امت اسلام در واپسین روز های تاریخ،قصه ی زخم عمیق فلسطین است. و به قول مرتضی آوینی هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد.تردید و تحلیل های بی حساب بلای روح آدمند. سطلهای آب معهودِ کلام امام خمینی، در جنگ های ترکیبی منتظر بازشدن مرزهای خاکی نمی مانند!به خدا اگر در ماجرای فلسطین کم بگذاریم قافیه را باخته ایم. خدا به دل های آن ها و ما صبر بدهد. @AFKAREHOWZAVI
. "زوایه‌ی دید بسته" ✍مرضیه رمضان‌قاسم این روزها که ثبت‌نام مجلس شورای اسلامی است باب اعتراضات برخی افراد به گوش می‌رسد که با نگرش تونلی زاویه‌ی دیدشان را نسبت به تلاش مسئولین بسته‌اند و معترضانه مطرح می‌کنند با وجود این وضعیت نابسامانِ معیشت، برای چه باز باید در انتخابات شرکت کنیم؟! در پاسخ به این دوستان نامطلع یا دشمنان مطلع باید گفته شود؛ هر چند انقلاب فقط در جهت تامین معیشت نبوده است اما عوامل متعددی باعث شده است که ما در این موقعیت اقتصادی قرار بگیریم و قطعا یکی از آنها، ناکارآمدی برخی کارگزاران و مسئولین بوده است اما عوامل دیگری نیز وجود دارد نظیر:‌ نبود ساختار یا نقص در ساختارها، وجود فساد در دستگاهها که اینها باید حل شود؛ ولی عاملی که از همه مهمتر است مساله‌ی تحریم است زیرا تحریم موجب عقب نگه‌داشتن کشور می‌گردد که این تحریم توسط مستکبرین و دشمنانِ جمهوری اسلامی، صورت گرفته‌است و مردم را تحت فشار قرار داده‌است. در نظام جمهوری اسلامی روابط با سایر کشورها، بر اساس منفعت صِرف نیست بلکه این اعتقادات هستند که معادلات سیاسی را تعریف می‌کنند یعنی اینگونه نیست که ما پای هر چه که برای‌مان منفعت دارد بایستم و برایش هزینه دهیم بلکه اقدامات ما بر اساس آرمان‌های دین مبین اسلام است نه صرف منفعت‌مان. پس اینکه مردم از جهت اقتصادی مشکل دارند دلیل نمی‌شود در برابر ابرقدرت‌های پوشالی کوتاه بیائیم و همچنین در سرنوشت کشور خود دخیل نباشیم زیرا چه بسا شرکت نکردن ما در انتخابات باعث شود فردی انتخاب گردد که ضعیف‌تر از برخی کاندیدای دوره‌های قبلی عمل کند در نتیجه وضعیت معیشت مردم را تحت تاثیر قرار دهد‌. با انتخاب اصلح است که زیرساخت‌ها می‌تواند اصلاح گردد و ثروت، عادلانه‌ تقسیم شود زیرا وقتی مباحث مربوط به معیشت اصلاح گردد، نظام کارآمد خواهد شد و این مهم توسط مجلس امکان پذیر است زیرا این قوه‌ی مقننه است که با ریل‌گذاری و قانون‌گذاری‌های خود می‌تواند ساختارهای نادرست را اصلاح کند؛ پس انتخاب ما تاثیر فراوان در زندگی آینده‌مان دارد؛ یعنی می‌بایست فردی را به عنوان نماینده‌ی خود به مجلس بفرستیم که توانایی داشته‌باشد ساختارهای تولید فساد را ریشه‌کن کند و این امر از نمایندگان کاربلدِ، متخصص، متعهد برمی‌آید. بعلاوه اینکه تصویب طرح و لایحه به دست نمایندگان مجلس است. بنابر آنچه ذکر شد برای حل یک مساله منطقی نیست، صورت مساله را پاک کنیم؛ زیرا رای ندادن یک حرکت منفعلانه است در حالیکه برای رفع مشکلات کشور از جمله مشکل معیشت می‌بایست جرات‌مندانه و با بصیرت، پا به عرصه گذاشت و در انتخابات شرکت کرد و نباید دست روی دست بگذاریم و همیشه از انقلاب متوقع باشیم بلکه باید در حفظ این نظام کوشا باشیم و روح امیدواری را در خود تقویت کنیم زیرا فرد ناامید بی‌صبری می‌کند و نه تنها خودش کار نمی‌کند بلکه مانع کار دیگران نیز می‌شود؛ اما ملت امیدوار هم خودش به سمت قله حرکت می‌کند و هم مسئولان را به دنبال خویش می‌کشاند؛ بالاخص که مسئولین خدوم در حال خدمت‌رسانی و حل و فصل نابسامانی‌ها هستند. پس رسیدن به قله با داشتن نگاه امیدوارانه به وقوع می‌پیوندد همچنین برای رسیدن به قله مولفه‌ی دیگری علاوه بر امید لازم ایت که آن مولفه طبق فرمایش مقام عظمای ولایت، مقاومت است زیرا با مقاومت کردن است که خواهیم توانست قله را فتح کنیم. هر یک از ما در قبال این انقلاب وظیفه داریم اما در راس همه‌ی ما این حوزه و دانشگاه است که مسئولیت و وظیفه‌ی سنگینی بر دوش دارد و می‌بایست در فرایند تربیت افراد، بیش از پیش تلاش کند و از هیچ کوششی در جهت تربیت مدیران آینده فروگذار نباشد زیرا مدیرانِ نهادها و مسئولین منصب‌های کشور در آینده از بین اقشار حوزوی و دانشگاهی انتخاب می‌گردند و اگر آنها درست تربیت شوند و اصلح باشند با انتخاب آنها سیر صعودی خواهیم داشت. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔖مادر است دیگر... ✍آمنه عسکری منفرد مادر است دیگر! مثل همه‌ی مادران دنیا، عاشق است و شیدا! حتما در تمام روزهای کودکی‌ طفلانش، مراقب بوده که خار به پایشان نرود. خار که نه! در غزه؛ تمام این سالها سهم فلسطینیها، مشت و لگد و گلوله‌ی سربازان اشغالگر صهیونیستی بوده. اما حتما او هم به کودکانش یاد داده بود که به جای فرار کردن از دست این دیوسیرطان، با فریاد (هیهات منَّ الذِّلَه)، سنگ‌بارانشان کنند. مادر است دیگر! مقاوم است و صبور. حتما در تمام شبهای کودکیشان، به جای لالایی، قصه‌ی رشادت و دلاوری مجاهدان غزه و فلسطین را با زبان کودکانه برایشان خوانده، تا برای روزهای آزادسازی قدس آماده باشند. حتما او هم مثل بابای دختر همسایه، با صدای مهیب بمب‌ها و انفجار، بلند بلند می‌خندیده و بازی می‌کرده، تا کودکان معصوم، از شنیدن صدای انفجارها، از ترس سکته نکنند. اما...مادر است دیگر! حال که بمب‌های بی‌مروّت و تلِّ آوارهایِ مظلومیت غزه، تمامِ امیدش را با خاک و خون یکسان کرده، با جسمِ بی‌جانِ این دوطفل معصوم چه کند؟ حتما حالا که می‌داند از امروز صدای خنده‌های ترس‌آلود فرزندانش در گوش خاکِ سرد می‌پیچد، برای تنهایی و غربتشان هم غصه ‌می‌خورد؛ اما دل‌خوش می‌کند که جسم کودکانش، با بمب‌های فسفری متلاشی نشده و بی‌نام و نشان دفن نمی‌شوند. اما مادر است دیگر! دارد از غصه‌ی مظلومیت طفلانش دق می‌کند... @AFKAREHOWZAVI
. « مردانی از جنس مقاومت » ✍ راضیه کاظمی زاده از زمانی که به یاد می‌آورم، همیشه در بین خبرهایی که از رسانه‌ها پخش می‌شد، خبری اختصاص به فلسطین و مردمانش داشت، از جنگ و خونریزی، از کودکانی که ناخواسته در کشوری به دنیا آمده بودند که صهیونیست‌ها دندان طمع به آن داشتند و تمام تلاش خود را می‌کردند که آن را از آن خود کنند، از زنانی که داغ همسران و فرزندانشان مهمان همیشگی قلب‌هایشان بود، از جنگجویانی که تنها سلاح شان سنگ بود و بس؛ اما با وجود این همه درد و سختی غیور بودند و ملی گرا ... وطنشان، خاک‌شان و سرزمین مادری‌شان برای آنها از ارزش و اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود که این‌گونه از آن دفاع می‌کردند.. اقدامات چند روزه‌ی آنها و حملات‌شان نشان از آن است که دیگر از این‌همه جنگ و خونریزی به تنگ آمده‌اند و خواهان آزادی حقیقی‌اند پس با تمام توان و سلاح‌هایشان به میدان آمده‌اند و در مقابل ابر قدرت جهان ایستاده‌اند و گویا نه برقی قطع و آب و نه داغ نوزادان بی‌گناه و مردان غیورشان آنها را از هدف اصلی دور نمی‌کند. آنها این بار می‌خواهند تا ته ماجرا بروند و ان‌شاالله با کمک خداوند ریشه‌ی صهیوست و اسرائیل غاصب را می‌کنند و برای همیشه آنها را از خاک مادری‌شان بیرون می‌کنند و تنها رو سیاهی آن می‌ماند برای افرادی که امروزه به کشور ما خرده می گیرند که شما را چه به فلسطین؟! یا اینکه دلسوزی می‌کنند برای اسرائیلی‌‌هایی که سال‌هاست کودک و مرد و زن فلسطینی را به شهادت رسیده‌اند و آنها هیچ زمانی در مقابل این حملات دفاع از فلسطین نکرده‌اند ، انگار عده‌ای کور و کر و لال شده‌اند و چشم دوخته‌اند به دهان شیطان کثیف تا از زاویه ی دید آن قضایا را بررسی کنند و فورا حکم‌شان را صادر کنند .. این روزها تنها کاری که از دست من و شما بر می‌آید این است که به صورت همگانی و دسته جمعی دست به دعا برداریم و آزادی قدس شریف را از خداوند منان خواستار باشیم تا ان شاالله به حول قوه ی الهی پیروزی نصیب‌مان شود و آزادی فلسطین را جشن بگیریم ... به امید آن روز 🤲 @AFKAREHOWZAVI
. نامعادله ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد اصلا با معادله جور در نمی‌آید، طول و عرض جغرافیایی غزه و همت بلند مردمانش. این‌جاست که دو دو تا چهارتا نیست برکتی دارد به عمق مردمان غیور غزه. مردمانی که در مقابل همه بی‌تفاوتی‌های دنیا، نجیبانه ایستادند. هفتادو پنج سال اسارت وطن کم نیست عمر یک انسان است، اما فلسطین به عمق تاریخ و هویتش ایستاده به عمق اریحا قدیمی‌ترین شهر جهان، فلسطین ایستاده‌است به عشق عبادت‌گاه همه انبیا الهی. فلسطین پرچم دار هویت الهی است که خدا نسل در نسل در گوش پیامبرانش خوانده تا نوبت خاتم پیامبران برسد. آن‌وقت از کنار دیوار براق او را تا قاب قوسین او ادنی ببرد؛ تا بگوید: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏. ...و قدس این قلب تپنده در دل هر مسلمان، همان مسجد دوری است که قرار است به دست فرزندان اسماعیل، نزدیک شود و خودش را مهیای حضور آخرین منجی بشریت کند. طوفان دیگری در راه است از ابتلا آدم ابوالبشر به امتحان انسانیت و هویت الهی. از میزان درک آدمیت به توان مظلومیت. مظلومیت مردمی که بنا ندارند مظلوم بمانند. مردمی که به جای همه جهان با این غده سرطانی می‌جنگند؛ به جای من، شما، ما. ما که این ور عالم نگران دودوتا های خودمان هستیم تا نکند خط و خال برداریم، تا دو‌دوتای‌مان چهارتا شود. غزه پایش را از جغرافیایی تحمیلی خود بیرون می‌کشد و هرچه دارد می‌دهد تا بشر از فتنه صهیون در امان بماند. راستی این مساحت چقدر تاب مصیبت دارد؟ ...و بهشت وعده حق است برای دل‌های صبوری که امری مقدس بر ورای همه خواسته‌هایشان قد علم می‌کند و هل من مبارز می‌طلبد. ... و بیت‌المقدس همان سرزمین موعودی‌ست که ان‌شاءالله در آن نماز می‌خوانیم و صدای دعای همه انبیای الهی را از زیر قبه الصخره می‌شنویم. أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ؟ @AFKAREHOWZAVI
. روزگار قدس ✍فاطمه مهدوی این‌جا ایران است. ۱۶ مرداد سال ۱۳۵۶ هجری شمسی و مصادف با ۱۳ رمضان ۱۳۹۹ هجری قمری؛ رژیم صهیونیستی غاصب و جعلی اسرائیل، جنوب سرزمین لبنان را مورد حمله قرار‌ داده است و قلوب مسلمین و حق‌پویان جهان را جریحه‌دار نموده‌است. در همین احوال است که ندایی الهی_انقلابی دنیا را مخاطب قرار می‌دهد و نسخه‌ی درهم تنیدن و نابودی این رژیم ظالم را ارائه می‌نماید:   امام خمینی در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸، مطابق با 13 رمضان 1399 پس از بمباران جنوب لبنان توسط نیروهای دفاعی اسرائیل، طی پیامی که خطاب به مسلمین ایران و جهان صادر کردند از مسلمانان جهان خواستند تا آخرین جمعهٔ ماه رمضان را به عنوان «روز قدس» انتخاب کنند و در این روز همبستگی خود را در حمایت از «حقوق قانونی مردم مسلمان فلسطین» به نمایش بگذارند. متن پیام بینانگذار جمهوری اسلامی به شرح ذیل است: بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ من در طى سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانه‌ی خود به برادران و خواهران فلسطینى، شدت بخشیده است، و به‌ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطینى، پیاپى خانه و کاشانه ی ایشان را بمباران مى‏کند. من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌هاى اسلامى مى‏خواهم که براى کوتاه‌کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى‏کنم، آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و مى‏تواند تعیین‏کننده‌ی سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینى صحیفه امام، ج‏9، ص: 267‏ آری! این‌گونه و با همین صلابت، روز قدس تعیین شد و از آن سال تاکنون، هرساله مسلمانان جهان، آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان را به دادخواهی از حقوق تباه‌شده‌ی مردم فلسطین، راهپیمایی می‌نمایند و امروزه شاهدیم که با تقویت ایمان و باور مردم فلسطین و کاردانی و درایت جبهه‌ی مقاومت و بخصوص نیروهای حماس، روز قدس تسرّی پیدا کرده و به روزگار قدس تبدیل شده‌است، به‌گونه‌ای که هر روز و ساعت و در همه‌جای دنیا، نه فقط کشورهای مسلمان، همه فریاد آزادی قدس و مردم فلسطین را سرداده‌اند. ندای امام خمینی راحل ماندگار شد تا روزِ موعود و این ندای ماندگار، با تلاش‌ها و رهبری بی‌نظیر آیت‌الله خامنه‌ای، پس از ایشان، در مسیر تحقق قرار گرفت و امروزه شاهد هر چه زیباتر موج بیداری اسلامی، بلکه جهانی هستیم. پیش به‌سوی فتحِ قریبِ قله و امر ظهور. @AFKAREHOWZAVI
. «امشب..» ✍زهرا نجاتی به داد ما زمینی‌ها برس! ما هرگز معنای «قیل اهبطوا بعضکم لبعض عدو» را این قدر تلخ، به اندازه این روزها نفهمیده بودیم... می‌خواستم از مردانگی و شجاعت بنویسم. از عهد بلندی که نزدیک صدسال است به خاطر مردمی که تمام زندگیشان مبارزه و جهاد است، زمین نخورده! می‌خواستم مادرانه بنویسم، بابت لبخند و اشک و شیرین زبانی دخترکانم، اما امشب نه. بعد از ماجرای امشب نه. بعد از بیمارستان و ظالمانه‌ترین قتل و کشتار هزار نفر در غزه نه. امشب دیگر فقط از سَبُعِیت می‌شود نوشت. امشب دیگر فقط می‌شود روضه هزار علی اصغر خواند. امشب دیگر فقط می‌شود دق کرد. از امشب کسی «ا» اسراییل را هم به رسمیت بشناسد، حیوانی بیش نیست... امشب جنگ جهانی سوم نیست که کاش بود. کاش بود و ما هم سهمی در این ظالم‌کشی‌ها داشتیم اما نیست و ما جز رد کردن عکس‌ها(چون. تاب دیدنشان را نداریم) جز اشک ریختن، جز «اللهم عجل لولیک الفرج» گفتن، جز«امن یجیب» خواندن جز زار زدن به درگاه الهی، جز تپش‌های بی‌قرار دل، جز... چیزی از دستمان بر نمی‌آید. آه خدای آلاله‌های به خون تپیده! آه خدایی که ‌«آه» اسم خاصت، است، خدای دعای مجیر و مشلول و یستشیر، به دادمان برس. ما آدم‌های زمین، آن قدرها هم پوست کلفت نیستیم. آن‌قدرها هم تاب نداریم. مگر چقدر می‌شود نسل‌کشی دید و زنده ماند؟!! مگر چقدر می‌شود کودک و نوزاد درخون تپیده را دید و باز نفس کشید؟؟ چقدر می‌شود مادرها و پدرهای نوزادان و کودکان شهید را دید و ستود و کنارشان نبود؟ امشب نتوانستم فرزندم را بوس کنم چون دست دخترکان و نوزادانی زیر آوار بیمارستان، غرق خون بود و مگر می‌شود حال آن کسانی را که امشب دنبال جسد عزیزان مجروحشان در بیمارستان، نه، در آوار بیمارستان، درک کرد و فرزند در آغوش کشید و بوسید؟!! خوش به حال لیلی و مجنون‌هایی که دست در دست هم، زیر آوار شهید شدند. یا پدر و مادرهایی که کنار فرزندشان بودند و دست آنها را در دست گرفته بودند که موشک روی سرشان بارید... امشب تنها در بیمارستان نبودند. آه خدای امن یجیب‌ها! خدای مضطرین! خدای حضرت منتظَر! آیا هرگز جمعیت منتظِرین منتظَر که اضطرار را یا گوشت و پوستشان، بفهمند، در طول تاریخ؛ از امشب بیشتر بوده؟ مولای ما! مولای مادران امشب زیر آواررفته؛ مولای کودکان و مجروحان امشب شهید شده! خدای مهربان نوزادان و نوزاد هفت روزه از میان این چهار هزار و اندی شهید این چند روز! به داد ما زمینی‌ها برس! ما هرگز معنای «قیل اهبطوا بعضکم لبعض عدو» را این قدر تلخ، به اندازه این روزها نفهمیده بودیم... به دامان برس که این دنیا، قراربوده بهشتی غیر ابدی شود به لطف خلیفه تو ولی اکنون و در فراق او، تبدیل به جهنمی برای خداشناسان، شده... معبودا! بقیه‌الله را برسان که ما را دیگر یارای زندگی بی او نیست... @AFKAREHOWZAVI
. قصه‌ی باباها ✍نرگس سلیمانی طفل را که بر دستاتش گرفت، شاید گمان نمی‌کرد که دل‌هایشان تا این حد از سنگ شده باشد اما خون گلوی علی او را... . چاره‌ای نبود! پدر، کودکش را باید به بیمارستان می‌برد؛ تهدید حمله به بیمارستان و امثال آن که نمی‌توانست باعث شود جگرگوشه‌اش در منزل جلوی چشمانش پرپر شود! حالا اما قساوت دشمن را خوب فهمیده است، حالا که دارد پیکر پاره‌‌ی تنش را در یک پلاستیک جمع می‌کند! ربیع الثانی رسیده است اما حال این روزهایمان، محرم را صدا می‌زند! دوباره مقتل‌خوانی، دوباره شرح‌حال‌هایی که جگرمان را آتش می‌زند! دوباره آتش! دوباره عطش! دوباره خیمه‌ها! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مهروماه ✍زینب شرافتی دیشب مثل هر شب دخترم در آرامش کامل و بدون ترس از صدای شلیک گلوله، بمب و آژیرهای گوش خراش در بغلم به خوابی زیبا و عمیق رفت، من اما روزگارم مثل هر شب نبود! افکارم پریشان و در فکر دوردست‌ها، دوردست‌های نزدیک، خواب از چشمم فراری بود! در فکر مادرانی که امشب به جای جسم گرم و نازنین فرزندان، دستان خود را در بغل گرفته و به خواب رفته باشند! جسم سرد و بی روح او را به خاکی سردتر می می‌سپارند البته جسم ارباً اربا و برایش آخرین لالایی را زمزمه می‌کنند. همه گفتند کودکان در بیمارستان کشته شدند ولی هیچ کس نگفت بر دل تک تک مادران تا صبح چه خواهد گذشت و اصلا آیا دیگر برای آنها صبحی هم وجود خواهد داشت! مکن ای صبح طلوع... نسل یزید و یزیدیان در طول تاریخ ادامه پیدا کرد تا به این نقطه رسید و آیا این نقطه همان نقطه پایان خواهد بود؟!... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. نسل‌کشی غزه آمنه عسکری منفرد حمله‌ی ناجوانمردانه و وحشیانه بمبهای آمریکایی و رژیم منحوس اسرائیل به بیمارستان المعمدانی در غزه، نسل‌کشی حقیقی در پرونده‌ی کثیف رژیم منحوس رژیم صهیونیستی است. شما روی حرمله و شمر و خولی را هم سفید کردید. عصر عاشورا، یزیدیان چادر مخدرات و کودکان را به آتش کشیدند، اما شما به زنان و کودکانی که در بیمارستان امان داده بودید، وحشیانه حمله کردید. شما هشدار امام مسلمین جهان را جدی نگرفتید که فرمود:« ملتهای مسلمان از جنایات شما عصبانی هستند، اگر مسلمانها بی‌تاب شوند، کسی دیگر نمی‌تواند جلوی اینها را بگیرد.» (۱۴۰۲/۷/۲۵) جنایت اخیر شما و آمریکای خونخوار در بیمارستان المعمدانی، کارد را به استخوان رسانده. به فرموده‌ی امام روح الله فلسطین پاره‌ی تن اسلام است و شما فرزند اسلام را به خاک و خون کشیدید. طوفان الاقصی، گنبد آهنین و هیمنه‌ی پوشالی‌تان را فروریخت و شکست غیرقابل‌ترمیم نصیبتان شد؛ حالا که جنایت را از حد گذراندید، مسلمانها و نیروهای مقاومت را بی‌تاب کردید و میخ بر تابوت خود کوبیدید. اکنون منتظر تکرار عین‌الاسدهای ویران باشید، چراکه رژیم جعلی اسرائیل رفتنی است و باید از صحنه‌ی روزگار محو شود. امروز پیام امت مسلمان به رژیم منحوس اسرائیل این است: «ما مرد می‌دانیم برای شما( إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ) (حج/۳۷) خداوند از کسانی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! @AFKAREHOWZAVI
. المعمدانی ✍زينب نجیب رئیس جمهور آمریکا در واکنش به جنایت بمباران بیمارستان المعمدانی گفت که احساس خشم و غم عمیق دارم. این در حالی‌ست که یک رسانه آمریکایی بامداد چهارشنبه فاش کرد، بمبی که با آن بیمارستان المعمدانی در غزه مورد حمله قرار گرفت، بمب آمریکایی بوده است. اسرائیل با سیاست و حمایت آمریکای مستکبر است که جرأت می‌کند پس از یک هفته به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان بی‌دفاع و حمله ناجوانمردانه به غیرنظامیان فلسطینی در اقدامی وحشیانه بیمارستانی را این‌چنین مورد هدف قرار دهد. بایدن هم می‌داند اگر امروز به انجام چنین جنایتی اعتراف کند خیلی زود به سرنوشت ترامپ مبتلا خواهد شد. ترامپی که اندکی پس از به‌شهادت رساندن سردار سلیمانی با وقاحت به نقش خود اذعان داشت. اما بدانند چه اعتراف کنند و چه برای فریب ملت‌ها کتمان نمایند ما دست شیطان بزرگ را پشت هر فتنه‌ای می‌بینیم. رهبر معظم انقلاب نیز درباره نقش آمریکا در این جنگ غیرانسانیِ اسرائیل با مردم فلسطین فرمودند:" دولت آمریکا هم بایستی مسئولیت خودش را در این قضیه بشناسد. آن‌طوری که اطّلاعات متعدّد به ما میگوید... این کارهایی که دارد انجام میگیرد سیاست‌ آمریکایی‌ها است".(۱۴۰۲/۷/۲۵) @AFKAREHOWZAVI
. «سلاح دیگرمن» ✍طیبه فرید عصری آسمان شبیه عصرهای پاییز بود اما نه آنقدر اخمو که بخواهد باران ببارد.شب صدایش را که شنیدم جلدی چادرم را انداختم و سرم را از پنجره کردم بیرون.اولین باران پاییز داشت می بارید. بوی نمِ خاک باغچه که بلند شد یادم افتاد موقع نزول باران وقت استجابت دعاست.من هم این دو هفته مثل زمین خاک گرفته بودم.لابه لای خبرها چیزی جز بوی موشک و خاک و خون نبود.بی مقدمه یادم افتاد به چشم های بابای عبود و عبدالله که از میان سوراخ سمبه های خانه ای که اسراییل روی سر زن ها و بچه ها آوارش کرده بود،بین بتون شکسته ها دنبال پسر هایش می گشت.یکی دو بار چشم هایش افتاد به دوربین!نگاهش گفتنی یا نوشتنی نبود!!! خدا هیچ مردی را مضطر نکند! دعا کردم! دعا موقع باران مستجاب است.... دعا کردم فردا صبح که صفحه المیادین را باز می کنم عبود و عبدالله پیدا شده باشند! دم صبح خبرها را باز می کنم.انگار دیشب زمینه استجابت دعای من جور نبوده. سخنگوی امداد و نجات غزه نوشته: «بیمارستان المعمدانی دیگر زخمی ندارد. دیگر هیچ کسی در آنجا رنج نمی کشد.... همه راحت شدند و در آتش سوختند.» قلبم مچاله می شود.با خودم فکر می کنم که دعا سلاح مومن است اما نه تنها سلاحِ مومن! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا