📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_نهم
#خسته از دست روزگار شدم
ماندم آنقدر تا ز #کار شدم
خون #دل آنقدر بدامن ریخت
که من از دیده شرمسار شدم
تن و #جان خسته بار هجر گران
به عجب زحمتی دچار شدم
به #امید گل رخت چندان
ماندم ای سرو قد که خوار شدم
نخورد کس #شراب #عشق که من
خوردم این #باده و خمار شدم
به سر #زلف گو قراری گیر
که ز اندازه بیقرار شدم
دیدمش یک #نگاه و جان دادم
خوب از این قید رستگار شدم
#شب_وصل است من به رغم #رقیب
به خر خویشتن سوار شدم
گفت عارف از این خوشم که دگر
با #غم_یار #یار_غار شدم
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_دهم
گذشت #زاهد و #لب تر ز دور باده نکرد
ببین چه دور خوشی دید و استفاده نکرد
به عمد داد سر #زلف خود به دست #صبا
چهها که با من هستی به باد داده نکرد
دچار #فتنه شد آخر #رقیب خورسندم
چه فتنهها که به پا این #حرامزاده نکرد
دگر به #بستر راحت نمیتواند خفت
کسی که خَصمِ خود از پشتِ زین پیاده نکرد
به #مجلس آمد یار از #فراکسیون عجب آنک
به هیچ کار به جز #قتل من اراده نکرد
#قسم به #ساغر می در تمام عمر عارف
به روی سادهرخان یک #نگاه ساده نکرد
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_یازدهم
باز ز ابروی کمان و نوک مژگان زد به تیرم
بار الها چارهای کن سخت در چنگش اسیرم
دست از پا پیش شمشیرش خطا کردن نیارم
نیستم ز امرش گریزان وز قبولش ناگزیرم
ناوک تیر تو گر صد بار از پستان #مادر
ننگرم بهْ، کرد بایستی دو صد #لعنت به شیرم
تا نفس باقیست نام #دوست باشد بر زبانم
تا که جانی هست نقش #یار باشد در ضمیرم
از برای گوشه چشمت ز عالم #چشم بستم
گر تو #ابرو خم کنی از هر دو عالم گوشه گیرم
#وعده دادی وقت #جان دادن به بالین من آیی
جانم از هجرت به #لب آمد نمیآیی بمیرم
ای #جوانان از من ایام جوانی گم شد او را
هر کجا دیدید گوییدش که پیری کرد پیرم
سطوت دربار فقرم شد چنان کز روی کرنش
#قالی شاهان به خاک افتند در پیش حصیرم
در وصالت دلخوشم از زندگی چون خضر لیکن
میکشد #هجرت نمیدانم بمیرم یا نمیرم
#زندگی از قدر من کاهید قدرم #کس نداند
دانی آنوقتی که در عالم نبیند کس نظیرم
گر نکردم #خدمت، این دانم، #خیانت هم نکرد
#شکر ایزد را که عارف نی #وکیلم نی #وزیرم
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_دوازدهم
حال #دل با تو مرا #اشک بصر میگوید
#راز پنهان من از خانه به در میگوید
سر زد از کوه مرا #ناله ولی در گوشش
گویی آهسته #سخن لال به کر میگوید
در خم باده فتم تا نکشم ننگ #خمار
زانکه النار و لا العار پدر میگوید
حرف قحط است مگر باز به منبر واعظ
از قضا و قدر و عالم ذر میگوید
بوالبشر یک غلطی کرد که #شیطان تا #حشر
ذیحق است ار بد از افراد #بشر میگوید
دست دادند به هم #ریشه ما را کندند
حال امروز به از #تیشه #تبر میگوید
این سخن گر بنویسند به زر جا دارد
الحق عارف سخن سکه به زر میگوید
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_سیزدهم
خیال #عشق تو از سر به در نمیآید
ز من علاج به جز #ترک سر نمیآید
الهی آنکه نبودی #نهال قد بتان
که جز جفا ثمر از این شجر نمیآید
#وفا و مهر ز خوبان طمع مکن ز آنروی
که بوی #مهر ز جنس #بشر نمیآید
برفت دل پی تفتیش کار #یار و #رقیب
دمی بایست که #دل بیخبر نمیآید
چه حیله کرد #زلیخا به کار #یوسف مصر
که این #پسر به سراغ #پدر نمیآید
تو #عدل و داد ز #نسل #قجر مدار امید
که از نژاد #ستم دادگر نمیآید
#سروش گفت چو #عارف سخنور استادی
نیامده است به دوران دگر نمیآید
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_پانزدهم
به سر #کویت اگر رخت نبندم چه کنم
واندر آن کوی اگر #ره ندهندم چه کنم
من ز در بستن و واکردن #میخانه به جان
آمدم گر نکنم باز و نبندم چه کنم
غم #هجران و #پریشانی و بدبختی من
تو پسندیدی اگر من نپسندم چه کنم
مانده در قید اسارت تن من وان خم زلف
میکشد، میروم افتاده به بندم چه کنم
من به اوضاع تو ای #کشور بیصاحب جم
نکنم گریه پس از #گریه نخندم چه کنم
آیت روی تو ز #آتشکده #زردشت است
من بر آن آتش #سوزان چو سپندم چه کنم
#خون من ریختی و وصل تو شد کام رقیب
من به ناچار #دل از #مهر تو کندم چه کنم
شرط #عقل است سپس راه #جنون گیرم و بس
عارف آسوده من از ناصح و پندم چه کنم
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_شانزدهم
من و ز #کس گله، #حاشا، کی این #دهن دارم
ز غیر شکوه ندارم ز خویشتن دارم
مجوی #دشمن من غیر من که من دانم
چه دشمنی است که عمری است من به من دارم
نهان به کوری چشم #پلیس مخفی #شهر
پی #هلاکت خود هر شب انجمن دارم
نخست گو چه کنی کوه #جان بکن، ایراد
ز کندهکاری #فرهاد کوهکن دارم
ز بس که مردمک دیده دید #مردم_بد
دگر ز مردمک دیده سوءظن دارم
چه #چشم داشت توان داشتن ز ملّتِ پست
که سربلندی و فخر از نداشتن دارم
به #تنگ آمدم از دست #زندگی، بدرم
به تن اگرچه همین کهنه #پیرهن دارم
ز دست بیکفنی زندهام بگو با #مرگ
مکن درنگ شنیدی اگر #کفن دارم
ز نای نالهٔ خود کف زنم به سر چون #دف
به مشت باز چه #حاجت به کف زدن دارم
شده است خانهٔ کیخسرو آشیانهٔ جغد
منِ خرابهنشین دلخوشم #وطن دارم
چو مال وقف شریعتمدار میدزدد
من از چه رَه گله از دزد راهزن دارم
چو لیدران خطاکار و زاهدان ریا
از این سپس سر مردم فریفتن دارم
چو #مرغ در قفس از بهر آشیان #عارف
هوای از #قفسِ تن گریختن دارم
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_هفدهم
نمود با #مژه کاری که نیشتر نکند
به #دل بگو که از این غمزه بیشتر نکند
خدنگِ غمزهٔ کاریت با دلم آن کرد
که هیچوقت توانگر به #کارگر نکند
دو طُرّهٔ تو به #شوخی و #بازی آن کرده است
به دل که طفل به گنجشکِ کندهپر نکند
لبِ تو آبِ حیات است و کِشتِ تشنگیام
بگو لبت لبِ #لب تشنه تشنهتر نکند
به بیحسابیِ خونابِ دل به صورت و #چشم
ببین که چشم خود از #کینه این ضرر نکند
به پای نخلِ قدت سنگِ #عشق سینه زدم
رقیب گو سرِ هر کوچه نوحه سر نکند
من از دعای #سحر زاهدا شدم مأیوس
نگفته بهتر وقتی که حرف اثر نکند
مرا در این سرِ پیری به حال خود ای کاش
گذاردم دل و زین بیش دربهدر نکند
#رقیب دستبهسر گشت گوش #شیطان کر
#خدا کند که از این رهگذر گذر نکند
بگو به #عارف از این بیش سربهسر مگذار
ز جان گذشته #تفکر به تَرکِ سر نکند
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_هجدهم
غم #هجر تو نیمهجانم کرد
کرد کاری که ناتوانم کرد
زیر بار فلک نرفتم لیک
بار #عشق تو چون کمانم کرد
#ضعف چون آه سینهٔ مظلوم
دگر از هر نظر نهانم کرد
نیست باقی جز #استخوان #غم_عشق
عاقبت صاحب استخوانم کرد
به تصور نیارم آنچه که آن
به #تصور نیاید آنم کرد
دستپروردهٔ مرا #گیتی
دست دستی #بلای_جانم کرد
#دل چون موم نرم من به تو ای
#سنگدل باز مهربانم کرد
بس که #بدبین بُوَد دل از چشمم
به دو چشمت که بدگمانم کرد
#یار بد داد #امتحان صد بار
با وجودی که امتحانم کرد
نیست #عارف به از #سکوت به من
آنچه میخواست دل زبانم کرد
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_نوزدهم
دیشب به یاد روی تو ای رشک #آفتاب
شُستم ز سیلِ #اشک من از دیده نقشِ خواب
تا صبحدم که جیب #افق چاک زد شفق
صد رنگ ریخت #دل به خیال رُخَت بر آب
بنشستهام میانهٔ سیلابِ #خون که گر
بینی گمان بری که حبابی است روی آب
شد #مست #دل غمزهات آن سان که مستیاش
افزون بُوَد ز نشئهٔ یک خُمِ #شراب
چشمت به زیرچشمی با یک اشاره کرد
در هر کجا دلی است #طرفدار_انقلاب
#محروم شد ز روی تو زاهد، #همیشه باد
محروم ز آستین خطا دامن #صواب
با خانه خرابه دل آنچه را که کرد
چشمت، به #کعبه آن نکند پیرو وهاب
افتاد طُرّه بر سر مژگانت آگه است
#گنجشک اوفتاده به سرپنجهٔ #عقاب
از مهوشان #شفق چو تو را انتخاب کرد
#تبریک گفت #عارف از این حُسنِ #انتخاب
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_بیستم
ز بس به زلفِ تو دل بر سرِ دل افتاده
چه کشمکش که میانِ #من_و_دل افتاده
ز فرقهبازیِ اَحزابِ دل در آن سرِ زلف
گذارِ شانه بر آن طُرّه مشکل افتاده
دلم بسوخت که بر صورتِ تو خالِ سیاه
به سانِ ملّتِ محکومِ #جاهل افتاده
بسوز از آتشِ رخ این #حجاب و روی نما
تو #جان بخواه که جان غیر قابل افتاده
ز بس که #خون ز غمت ریختم به دل از #چشم
دلم چو غرقه ز #دریا به #ساحل افتاده
به جز #جنون نَبَرَد رَه به سوی #کعبهٔ عشق
که بارِ #عقل در این راه بر #گل افتاده
گرفته نورِ جهانتابِ #علم عالَم و #شیخ
پیِ مُباحِثه بسی دلایل افتاده
سپردمت به رقیبان و با تو کارم نیست
از آنکه کار به دست #اراذل افتاده
تو هرج و مرجیِ دربارِ #عشق بین، عارف
میانِ این همه #دیوانه #عاقل افتاده
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#عارف_قزوینی
#غزل_بیست_و_یکم
خوش آن زمان که دلم پایبند یاری بود
به کوی بادهفروشانم اعتباری بود
بیار باده که از عهد #جم همین مانده است
به #یادگار، چه خوش #عهد و روزگاری بود
به اقتدار چه نازی که روزی #ایران را
مزیت و #شرف و #فخر و اعتباری بود
چو #کاوه وقتی #سردار نامداری داشت
در این دیار چو سیروس #شهریاری بود
به این محیط که امروز بیکس و #یار است
کمان کشیده چو اسفندیار یاری بود
کسی که کرد گرفتار یکهتازان را
اسیر پنجه یک طفل نی سواری بود
بنای #کاخ تمدن به باد میدادم
اگر به دست من ای چرخ #اعتباری بود
کشیده بار #فراق تو بارها این بار
خمیده شد قدم از زحمت این چه باری بود
قرار داد دو چمشش که خون به #شیشه دل
سپس نریزد پیمانشکن قراری بود
به دستیاریت ای دیده #دل به #خون غلتید
الهی آنکه شوی کور این چه کاری بود
دلی است #گمشده از من کس ار نشان خواهد
بگو که #یکدل چون لاله داغداری بود
گذار عارف و عامی به دار میافتاد
اگر برای #مجازات چوب داری بود
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org