eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
214 دنبال‌کننده
641 عکس
33 ویدیو
71 فایل
☑️ حرف‌های رایگان یک آدم 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
یا امام زمان من از وقتی که تونستم و فهمیدم، به نیت تو بستم و از اول جوانی‌ام آمدم حوزه که برای تو کاری کنم. اما الان که به خودم نگاه می‌کنم، هیچی ندارم و هیچی نشدم. نه کار دنیایی کردم که بگم دنیا دارم، نه امیدی به آخرت دارم. نه طلبه حسابی و ملای فقیه، اصولی، فلسفی، مفسر و... شدم، نه آدم به درد بخوری. تو رو جان خودت، نذار آشغال بمونم. خودت یک جوری جبران کن برام آقا؛ این سالهای باطل‌شده طلبگیم رو. به حساب تو من اومدم. نذار باطل بمونم. @aliebrahimpour_ir
امروز بعد از کلاس، نگاهی به کتابفروشی کنار مدرسه امام کاظم ع انداختم؛ این چهار از را پیدا کردم و به کلکسیونم افزودم 🤩: 🌺۱.ترجمه ره: مطلع چاپ مدرن صحیفه، بدون شک کار حسابی مرحوم فیض‌الاسلام است. باور من این است که ، به ایشان باز می‌گردد و سایرین ادامه‌دهنده ایشان هستند. من البته دوسال پیش، آخرین نسخه چاپ جدید ترجمه ایشان را به صورت تلفنی از پسرشان سفارش دادم و گرفتم؛ ولی این نسخه، تجدید چاپ همان نسخه اولیه به خط طاهر خوشنویس است. وقتی بدانیم هیچ چاپ با متن معتبری از صحیفه در دست نیست، اهمیت این نسخه مشخص می‌شود. 🌺۲. ترجمه علامه شعرانی ره: پاورقی‌های خاصی دارند که مهم است. 🌺۳.ترجمه آقای استاد ولی: یکی از دوستان فاضل بر دقت ادبی این ترجمه تاکید می‌کرد. 🌺۴.ترجمه آقای سیدعلیرضا جعفری که البته نمی‌شناسمشان ولی در مقدمه نوشته که تلاش زیادی کرده که ترجمه‌اش دقیق و روان باشد. الحمدلله. - 1403.2.6 پ.ن: هم خیزخیز آمده تا صحیفه‌ها را بقاپد. 😃🥰 @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
با دوسه‌روزی هست که مطالعه را شروع کردم که برای استغاذه از شیطان است. در عین آنکه عبارت‌های پیچیده‌ای ندارد؛ شدیدا حس بودگی به من می‌دهد! و من نمی‌دانم چرا! برایم روان نیست! و نمی‌دانم چرا! شاید مثلا خود شیطان دارد مداخله و سنگ‌اندازی‌ای می‌کند که از این متن فاصله بگیرم!😈 در هر صورت، فعلا مزه قنبید چوب‌دار می‌دهد... 😳 ۱۴۰۳.۰۲.۰۹ @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
با بعد از حدود یک ماه، را خواندم. هنوز خط اول را تمام نکرده بودم که شیرینی خاصی حس کردم؛ یک شیرینی گرم و پرمحبت. 🤩🔥💖 مزه گاز اول به یک پیراشکی داغ کرمداری که تازه از تُستر درآورده باشند...🥐🍩 ۱۴۰۳.۰۲.۱۰ @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
با 🌺 ، یکی از روان‌ترین و خوش‌خوان‌ترین و پرانرژی‌ترین و منظم‌ترین و شیرین‌ترین (و البته درعین‌حال مهجور) دعای ، است که برای است. ☘در عین اینکه متن کوتاهی دارد، واژه‌ها مثل مخراج‌های الماس یک انگشتر، منظم و مرتب کنار هم قرار گرفته‌اند و معانی به قدری کامل‌اند که وقتی دعا تمام می‌شود -اگر به معانی‌اش توجه کرده باشی- یک آخیش از ته دل می‌گویی و با خودت می‌گی که این دقیقا همون چیزی بود که می‌خواستم! 🌟وقتی دعا را می‌خوانی، اینقدر ریز و کامل است که حس می‌کنی -مثل اُرتِگا در کراش ماشینی- در حرز الهی قرار می‌گیری! 💠البته ناگفته نماند که من یک مدتی با این دعا مانوس بودم و لذت می‌بردم. اتفاقا حوادث روزمره‌ای برایم رخ می‌داد و اینطور به ذهنم می‌آمد که "بیا؛ اینم که جواب عکس می‌ده!👻" من اما فکر می‌کنم این کاملا حربه ابلیس خبیث است که می‌خواد با این کار، من را از این دعا دور کنه و اتصال ته دلم رو با این دعا شُل کنه. به همین دلیل من برعکس بیشتر می‌خوانمش و آقای ابلیس را به خود حواله می‌دهم که: کُت تن آقای ماست و می‌دونه چی بگه و همچنین خدای ما نیست؛ مهربان است و منتظر بهانه برای سرازیرکردن رحمت و آقایی و کرامتش. @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
با در میزهای سلف‌سرویس، همیشه بیشتر از همیشه غذا می‌خورم و به دلم هم نمی‌نشینه! این میزها حس بدی دارند؛ را به آدم تحمیل می‌کنن: همیشه حس می‌کنم فلان چیز، الانه که تموم بشه؛ پس ناخودآگاه سریع و بیشتر می‌خورم تا زودتر از اون چیز دوباره برای خودم بریزم. از هیچکدومشون هم لذت نمی‌برم یک تسبیح ۳۳تایی را تبدیل کردم به ۳تسبیح ۱۱تایی! فکر می‌کنم گفتن ۱۱ذکر باکیفیت و تمرکز، بهتر است از اینکه در حال چرخاندن تسبیح ۱۰۰تایی، هی به مقدار باقی‌مانده‌ی تسبیح نگاه کنی!! @aliebrahimpour_ir 1403.02.11
شاید بگویی من زیادی حساسیت به خرج می‌دم؛ ولی از نظر من، فاجعه است. فاجعه است که یک متن منقح تصحیح‌شده از در دست نیست و نسخه‌های چاپی، کم‌وزیاد، پُر اند از غلط‌های گوناگون!! پ.ن: "لا اقهر سلطانک یفوتک" 🤯 @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
قبر جای قبر مهمه؟ این دفعه که مشرف بودم، رفتم برای شارژ گوشی. یک اتاقکی در صحن آزادی بود که دورتادورش قبر بود. چقدر قشنگ که آرامگاه ابدی آدم، جایی باشه که تا تاریخ هست، هست. وقتی دیگه از فامیل‌ها کسی نیست و نمیاد، حداقل افرادی هستن فاتحه بخونن؛ اونا هم نباشن، حداقل هر روز مثلا کنار آقایی. همان روز پیش حضرت دعا کردم، قبرم در حرم باشه. بعد از آن روز هی به این فکر می‌کنم: یکی میگفت که اگه کسی تو حرم بمیره، تو حرم دفنش می‌کنن. بعد فکر می‌کنم خب چطور میشه اونجا مرد؟ خودکشی هم قبوله یا نه؟ بعد حرم حضرت معصومه رو که دیدم می‌گم شاید باید عالم شد. ولی خوب پوستت کنده میشه آخرش معلوم نیست بیارنت اینجا یا نه؛ شاید شانست بشه مثل استاد مهدی پیشوایی که کسی بهش محل نداد. بعد اگه تو اون سطح عالم بشی، دیگه این چیزا برات مهم نیست. اگه دنبال قبر تو حرم باشی که هنوز عالم نشدی و اگه شدی دیگه دنبالش نیستی، اونا دنبالتن. فعلا نمی‌دونم. ولی دوست دارم. از خود آقا خواستم در حرم و یک جای خوب دفن بشم. ولی خب مگه قبر مهمه؟ که قبرشان معلوم نیست! چیزی از ارزش‌هاشون کم شده؟ ملاکه؟ از کجا می‌دانی یک عدد صلوات‌فرستادن در همین لحظه که زنده هستی، از دفن در خود ضریح آقا امیرالمومنین، اثرش بالاتر نیست؟؟ استدلالی داریم؟؟ @aliebrahimpour_ir ١٤٠٣.٠٢.١٣
📌سمند چند روز پیش اسماء پرسید بابا اسم ماشینمون چیه؟ گفتم پژو پارس. بعد هر نیم ساعت یکبار باز می‌پرسید چی بود؟ (یادش می‌رفت) میگفتم پژو پارس. بچه‌های مهد کودک ازش پرسیده بودن و می‌خواست بهشون بگه. فرداش گفتم گفتی بهشون؟ گفت نه؛ باز یادم رفت. دیروز می‌گفت بابا، من دوست دارم اسم ماشینمونو بزاریم سمند! گفتم اسمو که ما نمیذاریم؛ کارخونه میذاره. گفت نه، دوست دارم بزاریم سمند. تو مهد کودک بچه‌ها همشون گفتن ما سمند داریم. گفتم خب تو بزار سمند. امروز موقع خداحافظی برای رفتن به مهدکودک، همدیگرو بغل کردیم و گفتم دعا کن خدا عافیت بده. گفت. خدا برکت بده. گفت. خدا بهمون ماشین تارا بده. گفت خدایا بهمون ماشین سمند بده! 😳 گفتم نهههههههه بگو تارا.😵 گفت نه من سمند دوست دارم. گفتم سمند ماشین ارزونه. ماشین ما گرون‌تره. گفت سمند دوس دارم. گفتم بابا اصلا سمند اینقدر مدل پایینه، دیگه تولید نمیشه؛ از تولید خارج شده. چون ماشین ما درجه بالاست، بچه‌ها ندارن. اما باز گفت سمند. گفتم اصلا تو میدونی سمند چیه؟ عکس ماشینا رو دیدی؟ با اینکه ندیده بود، باز گفت سمند! 😵‍💫 مامانش به دادمون رسید، گفت بگو یه سمند به مامان بده و یک تارا به بابا. گفت. پی‌نوشت۱: والله خیلی از کَل‌کَل‌های ما با خدا همینه. به خوشحال و ناراحتیم. به ها خوشحال و ناراحتیم. شاید بهترشو داده؛ ولی ما نفس‌الامرش را نمی‌بینیم؛ معیارمان را به دیگران می‌سنجیم. پی‌نوشت۲: البته طبیعی هم هست؛ ما جاهلیم و او عالم؛ جاهل‌جماعت هم وَكَيۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا. (کهف:۶۸) پی‌نوشت۳: و اینکه چقد خوبه خدا همه های مارو مستجاب نمی‌کنه!!! نه؟ پی‌نوشت۴: فقط کاش اونایی که اینطوری‌اند رو یک‌جوری بهمون بفهمونه! پی‌نوشت۵: خب شاید اون یکجوری بهمون می‌فهمونه؛ ولی ما باز تکرار میگیم سمند! پی‌نوشت۶: خدایا؛ خودت با عقل ناقص ما، یه کاری بکن ⚘ @aliebrahimpour_ir
سلام و ارادت برادر عزیزم من که همه چاپ‌های را دقیق بررسی نکردم. یک چاپ از داشتم که پرغلط در غلط بود که بعدا در موردش یک متن مفصل می‌نویسم ان‌شاءالله. بعد هم چاپ اسوه ترجمه احمدی بود که این هم مشکلاتی داره. شاید چاپ فیض‌الاسلام آن هم نسخه‌ی دستی، نه چاپی جدید و چاپ مرکز نشر قرآن، بی‌غلط باشند. آقای شانه‌چی هم خیلی سال پیش، صحیفه‌ای در چاپ کرد مستند به نسخه یافت شده در حرم. اما مهم این است که هیچ‌کدام از صحیفه‌های متداول در بازار، متن خود صحیفه را مستند به نکرده‌اند. معلوم نیست از کجا گرفته‌اند! البته یک زحمتی هم آقای حسینی جلالی کشیده و نسخه ای از صحیفه با مقابله چند روایت گوناگون از صحیفه کار کرده که هم همراه با شرح و هم مجزا در عتبه حسینیه (یا عباسیه) منتشر شده. کار خوبی است. ان‌شاءالله بعدا معرفیش میکنم... @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
✍ دیروز روز جهانی خر بود. به منظور عدم فراموشی و توجه به خدمات چند هزار ساله اين چارپای زحمت‌کش به انسان روز هشتم ماه می به عنوان روز جهانی خر نامگذاری شده است.
📌 مستند به نسخه یک کار لازم برای این است که مراکز معتبر، صحیفه را مستند به نسخه منتشر کنند. مثلا مرکز چاپ و نشر قرآن یا مرکز تخصصی صحیفه سجادیه یا چاپ اسوه. تا نشرهای بازاری هم به تبعیت از آن‌ها این خط را دنبال کنند. یعنی چی؟ مثلا الان ( ) موجود است؛ پیدا شده و نیز یافت شده. حال کسی که می‌خواهد چاپ کند، محقق تصریح کند که این چاپ، بر اساس فلان است. @aliebrahimpour_ir
📌 فیلسوف است [ - ۱] یک مدتی است که به فراخور هویت خودم، ذهنم درگیر است و به این فکر می‌کنم، جوهره هویت طلبگی چی است؟ امروز وسط کلاس، به فراخور کرّوفرّ استاد، یک حالتی به ذهنم رسید که به خاطر اینکه یادم نره و منکرش نشم، دوست دارم زودتر بنویسمش. طلبگی، تفلسف است. طلبه فیلسوف است. فیلسوف به معنای طالب فهم حق و حقیقت. من مدت‌ها به حکمت و فلسفه مشغول بودم؛ فلسفه‌ای که به دنبال شناخت حقیقت است؛ اما احیانا با روش تعقلی. اما طلبگی، یکجور تفلسف متعالی است؛ یعنی به لحاط روش‌شناختی، گشاده و باز عمل می‌کند و تمام ظرفیت‌های انسانی را به کار می‌گیرد تا حقیقت را کماهوهو درک کند. غیر از اینکه از عقل و حس استفاده می‌کند، دست‌نیافتی‌ترین منبع یعنی معارف آسمانی را محور قرار می‌دهد. اما نه فقط اینها؛ که سلوک و پدیدار خود و جامعه‌اش را هم دخیل می‌کند. این یعنی بهره‌گیری از تمامی ظرفیت‌های انسانی به معنای واقعی کلمه. و چون فیلسوف واقعی است؛ منحصر در شناخت نیست؛ در حد فهم و توان و ظرفیت، به سمت و هم حرکت می‌کند. تعبیر "به‌سمت" هم دقیق نیست: اساسا اصل شناخت هم با سلوک گره خورده. لذا بینش و کنش اش از هم جدا نیست. @aliebrahimpour_ir ١٤٠٣.٠٢.٢٦
📌 خارج از زمان است [- ۲] گاهی برای کلاس و کاری، می‌رفتیم تهران یا استادی از تهران برایمان می‌آمد. یک چیزی که توجهم را خیلی به خودش جلب می‌کرد، اینه که سرعت همه چیز در تهران خیلی زیاده؛ همه با سرعت میرن و میان؛ با سرعت هم به نتیجه می‌رسن و سریع هم اجرا می‌کنن. ولی در قم، نسبت به تهران، همه چیز اسلوموشنه. آرام. هیچ عجله‌ای در کار نیست. مثلا یک مسئله علمی رو که مرتبط با رویدادهای روز باشه، تو تهران سریع جمع‌بندی میشه، ولی تو قم چندماه هم کمشه. اصلا دنبال قضاوت درباره این ماجرا نیستم؛ اصل اش مهمه. حالا می‌خوام بگم اصلا لازمه اینجور تفلسف‌ که کار طلبگیه، خروج از زمان ه؛ یعنی به جز این نمی‌شه! طلبه، در یک زمانِ بی‌زمانی؛ در زمان معلق؛ در زمان هپروت، زیست می‌کنه. یک سال ممکنه روی یک جمله بایسته و تامل کنه. روز و شب، پشت یک در زانو بزنه و در رو بکوبه. شاید باز بشه، شاید هم نشه. اصلا برای او مهم نیست! و مهم نیست که کسی فکر کنه، این کارش، احمقانه است! طلبگی، هویت در زمان نداره؛ بر زمانه. @aliebrahimpour_ir ١٤٠٣.٠٢.٢٦
📌 تلاش مذبوحانه برای فهم یک نقشه گنج قدیمی [ - ۳] فرض کنید یک نقشه گنج به دست شما رسیده که یک قسمت‌هاییش کنده شده، یک قسمت‌هایی سوخته، یک‌قسمت‌هایی مبهم شده و یک قسمت‌هایی هم خط‌خوردگی داره. اما شما مطمئنید که این نقشه، قطعا نقشه یک گنج پر از طلاست. این نقشه طی یک نامه میراثی، به شما رسیده. حال شما چطوریه؟ - شما می‌تونید ادعا کنید، طلا دارید؟ بله. - آیا واقعا طلا دارید؟ هم بله. چون نقشه‌اش رو در دستتون دارید. هم خیر! چون طلا در دستتون نیست. - آیا می‌ارزه روش وقت بزارید؟ همه می‌گن بله. - آیا واقعا با وقت‌گذاشتن، به نتیجه می‌رسه؟ هیچی معلوم نیست! با این‌حال، وقت گذاشتن براش ارزشمنده. وقتی را ذره‌بین دارید حالت‌های مختلف اون نقشه رو بررسی می‌کنید تا یک قسمت کوچیکش رو کشف کنید، ممکنه چند ماه وقت بزارید و به نتیجه نرسید! اون تلاش مذبوحانه شما چه حسی داره؟ ⚡️به نظر من، این، وضعیت کار یک برای استخراج معارف ناب اسلامی است. 🤕 @aliebrahimpour_ir
از قدیم گفتن، پس از مجلس بابت تعطیلی روز زهرآگین ، متشکرم. 🤩🥰✌ @aliebrahimpour_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 " رو سفید " 👤 حاج عبدالرضا هلالی و از شما دعوت می‌کنم این نماهنگ بسیار زیبا و خوش مضمون و دلبرانه را ببینید و به آقا متوسل بشید. 💖 حتما دعای / نیمه شبای تو حرم امام رضا یه روز میگیره حیفه یه خادم / بعد یه عمری شبیه آدمای معمولی بمیره شهید زندگی کنی شهید می‌شی امام رضایی باشی رو سفید می‌شی کی چی می‌خوادش تو حرم / فرقی نداره پنجره فولاد رضا نه نمیاره 🥰 امام رضا منم بخر 💚 بین زمین و آسمون منم ببر امام رضا راه بده 💖 تو آغوشت منم پناه بده بازم یه خادم / موقع خدمت بختش شبیه سر و صورتش سفید شد من غبطه خوردم / به هر کسی که بالاخره یه روز تو زندگیش شهید شد. کاش تنمو میون پرچما بزارن / تابوتمو واسه وداع حرم بیارن یه کاری کن منم براتمو بگیرم / برای بچه‌های فاطمه بمیرم @aliebrahimpour_ir
📌 برنامه کل عالم [ - ۴] غیر از یک عده یهودی، چه کسی را در کل عالم می‌شناسید که افق فکرش، باشد؟ نه الکی؛ واقعی. فقط‌وفقط طلبه‌ها چنین ظرفیتی دارند! هرکسی، یک افق خاصی را در دستور کارش می‌بیند. یکی دکتر بیماری خاصی است. یکی مشکل امروز شهرش، مسئله فکری‌اش است. یکی استاد تاریخ است و درباره یک جامعه می‌اندیشد. در عمیق‌ترین اتاق‌های فکر استراتژیک آمریکا هم که حساب کنی، درباره آینده متعالی مدینه فاضله آمریکا می‌اندیشند؛ یعنی یک جامعه محدود. شاید درباره کل عالم استراتژی طراحی کند، اما از زاویه دید محدود خودش. حتی نویسنده‌ها و شاعرها. رمانی نوشته که تئوری برای کل انسان‌ها داده‌. اما چقدر فکرش واقعی بوده؟ او آرزو کرده. اتوپیا طراحی کرده. نقاشی کرده. حکم نداشته. اما طلبه به خاطر ظرفیت خاصی که از افق اندیشه شیعی کسب کرده، نه فقط توان، بلکه خود را مسئول اندیشیدن درباره کل عالم و کل بشریت از ابتدا تا انتها و طراحی آینده بشریت می‌بیند! نه الکی و هپروتی؛ واقعی! امام، محور عالم هستی و مامور عمران و آبادانی و اقامه حق است؛ و طلبه، خود را مامور می‌بیند، استقراب مقامی به او پیدا کند. می‌کوشد طرح امام معصوم را بیابد و بفهمد و نام و یاد و عَلَم او را زنده نگه دارد. حالا تو بگو تلاش او برای دستیابی به این طرح، مذبوحانه و نافرجام است. اشکالی ندارد. اما ذاتا تلاش معنادار و دارای حکم است. هپروت نیست. منطبق با نظام هستی است. برای این کار دستور دارد. آرزو نیست. یک حقیقت واقعی و نفس‌الامری است. جالب نیست؟ فقط طلبه این ظرفیت را دارد! فقط طلبه و طلبگی. هرچند این کار را نکند و هرچند به سرانجام مشت‌پرکن نرسد و هرچند عملا کارخرابی کند؛ ولی تنها اوست که این ظرفیت را دارد به طرح کل عالم به‌صورت واقعی بیندیشد. @aliebrahimpour_ir
- ت چیه؟ - صحیفه ؛ اصول کافی می‌خوانم؛ نهج البلاغه می‌خوانم؛ قرآن می‌خوانم؛ مثنوی می‌خوانم؛ گلستان می‌خوانم؛ حافظ می‌خوانم. یا حداقل نگاهشان می‌کنم؛ بهشان ابراز علاقه می‌کنم؛ و می‌گویم که دوست دارم که بخوانم‌تان، و اینکه ممنونم: پیشم هستید و با شما دمخورم و دوست دارم با شما محشور باشم. @aliebrahimpour_ir
📌 - ۱ حدود شش ماهی است که در مسیر تاملات خال‌خال‌پشمیِ شوریده‌سری‌ام درباره خودم و عالم و هویتم و ام، به این سوال فکر می‌کنم و شعبه‌های مختلفی ازش هی بیرون می‌زند: معنا چیست و کجاست؟ 🌺 [۱.] معنا مثل گل است: ۱.هویتش حالت چسبنده است؛ مثل گل که به صورت قلمبه پیدا نمیشه؛ همیشه متصل به شاخه است. معنا هم برای شخص است؛ منحاز نیست. افراز شده‌اش فقط اعتباری است. معنای واقعی، همیشه چسبیده به شخص است. بنابراین معنا همیشه منحصر به فرد است. ۲.معنا از درون باید بجوشد. مثل گل که از جان یک شاخه می‌جوشد. نمی‌شود معنا را با تُف و سریش چسباند. البته می‌شود مثل دسته‌گل، پشت یک گل دسته‌کشی کرد و پُزش را داد؛ ولی خب یک تکان که بدهی، سبزه‌ها از شاخه گل جدا می‌شن. @aliebrahimpour_ir
📌 معنا کجاست؟ [ - ۲ ] 🌺 معنا در کجا شکل می‌گیرد؟ ۱.در من: خودم می‌نشینم و در درون خودم یک معنا می‌یابم یا می‌سازم. مثلا اشتهایی در درونم دارم؛ اصلا مهم نیست که بیرون چه خبر است و کسی درباره آن چه می‌گوید؛ این اشتها هست و مال من است. ۲.در نفس‌الامر: یک معنایی هست و من می‌روم -با هزار مصیبت و چه‌بسا با تلاش‌های و نافرجام- آن را می‌یابم و می‌گیرم و آن را از آنِ خودم می‌کنم. مثلا گردویی در دست من است. من آن را از بالای درخت چیده‌ام. اصلا مهم نیست که کل عالم به من بگوید پشکل ماده الاغ (عنبرنسارا) است، نه گردو. من خودم این را برداشته‌ام و حرف دیگران، گردوی من را پشکل نمی‌کند و بالعکس. ۳.در قبیله (جامعه): قبیله یک چیزی را معنا می‌دهد؛ چیزی که به واسطه آن یک قبیله، قبیله شده و از قبیله دیگر، جدا شده. منم چون عضوی از قبیله هستم یا دوست دارم عضوی از آن قبیله قرار بگیرم (و از جداشدن از قبیله می‌ترسم)، معنا را در درونم قلمه و گره می‌زنم و با این کار، پشت دسته‌ی قبیله، سینه می‌زنم. مثلا اگر یقه‌شیخی بپوشم، راحت می‌توانم از در حوزه وارد شوم؛ ولی اگر آستین‌کوتاه باشد، راهم نمی‌دهند؛ برای اینکه عضوی از دسته‌سینه باشی، باید مثل آن‌ها و با ریتم و حالت آن‌ها دسته بزنی. پاکستانی سینه نمی‌زنی، برو آن طرف. @aliebrahimpour_ir
📌 های معنا [ - ۳] هرکسی بخواهد یکی از سه موطن معنا را نادیده بگیرد، دست‌کم بگیرد، -و مهم‌تر از همه- به دیگری تحویل دهد و یا اینکه، باطل و ناحق بینگارد، بدون شک ابله و خر است. 🐴 هرگاه دیدید کسی دچار این مشکل بغرنج است؛ سریعا مغزتان را بردارید و از دستش فرار کنید. این‌ها انسان‌های ی هستند که مثل روح و روان و شما را انگولک می‌کنند. شما را گاز می‌گیرند تا شما را هم زامبی کنند. ما فیلسوف‌نماهای فراوانی داریم که عمری فلسفه خوانده‌اند و فکر می‌کنند با نفس‌الامر متحد شده‌اند. حالا در سفر فی الخلق، وظیفه خود می‌بینند، مشرک‌ها و ملحدهای به نفس‌الامر را از سوراخ تنگ ذهن فندقی‌شان، عبور بدهند. اگر کسی عبور کرد، زامبی جدید قبیله است و طبیعتا هرکسی عبور نکند، محکوم به تکفیر و تفسیق و تحمیق و تخریب و تمریگ (:یعنی به مرگ واداشتن 😀) است. خدا همه ما و شما را از شر این‌ها در امان بدارد. ان‌شاءالله. @aliebrahimpour_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت من... 💫 ای شطّ شیرین پرشوکت من... - مرحوم اخوان این شعر را برای چه‌کسی گفته و برای چه گفته؛ . @alievrahimpour_ir
Mahdi-Akhavan-Sales-Gazal-320-.mp3
1.92M
📌 دکلمه با صدای اخوان ای تِکیه‌گاه و پناهِ زیباترین لحظه‌هایِ پرعصمت و پُر شکوهِ تنهایی و خلوتِ من! ای شَطِّ شیرینِ پُرْشوکتِ من! ای با تو من، گشتهْ بسیار، درکوچه‌هایِ بزرگِ نجابت. ظاهرْ نه بن‌بستِ عابرْ فریبندۀ اِسْتِجابَت. در کوچه‌هایِ سُرور و غمِ راستینی که مان بود. در کوچهْ‌باغِ گُلِ ساکتِ نازهایت در کوچهْ‌باغِ گُلِ سرخِ شرمم در کوچه‌هایِ نوازش در کوچه‌هایِ چه شب‌هایِ بسیار تا ساحلِ سیمگونِ سحرگاهْ رفتن. در کوچه‌هایِ مه آلودِ بَسْ گفت‌وگوها، بی هیچْ از لذّتِ خوابْ گفتن در کوچه‌هایِ نجیبِ غزل‌ها که چشمِ تو می‌خوانْد، گهگاه اگر از سخن باز می‌مانْد، افسونِ پاکِ مَنَش پیش می‌رانْد. ای شَطِّ پُرْ شوکتِ هر چه زیباییِ پاک! ای شَطِّ زیبایِ پُرْ شوکتِ من! ای رفته تا دوردَستان! آنجا بگو تا کدامین ستاره ست روشن‌ترین همنشینِ شبِ غربتِ تو ؟ ای همنشینِ قدیمِ شبِ غربتِ من! ای تِکیه‌گاه و پناهِ غمگین‌ترینْ لحظه‌هایِ کنونْ بی‌نگاهتْ تهی مانده از نور، در کوچهْ‌باغِ گلِ تیره و تلخِ اندوه، در کوچه‌هایِ چه شب‌ها که اکنونْ همهْ کور آنجا بگو تا کدامین ستاره ست که شبْ فُروزِ تو خورشید پاره ست؟ 🌍 تهران 🗓شهریور 1336 👤مهدی اخوان ثالث 🍀مقام معظم رهبری: @aliebrahimpour_ir