eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
506 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌«النبی اولی بالمومنین من انفسهم» در شأن ولی امر و حاکم شرع است/ اسلام برای اجتماع، حق و اصالت قائل است 🔰شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف 💢پس به دليل اينكه اجتماع، خودش وجود دارد چون تركيب وجود دارد و به دليل اينكه اجتماع وحدت دارد و به دليل اينكه اجتماع مسير و خط سير دارد؛ تكامل دارد، عمر دارد، حيات و موت دارد و نمى‏تواند نداشته باشد، اجتماع حقوق دارد. 💢پس حرف اصالت فردى‏ها كه بكلى اجتماع را امرى اعتبارى مى‏دانند غلط است. 💢ما در قرآن آيه‏اى داريم: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پيغمبر اولى‏ بر مؤمنين است از خودشان، يعنى پيغمبر بر مؤمنين حقى دارد كه از حق خود مؤمنين بر مؤمنين بيشتر است؛ يعنى شما مالك نفس خودتان هستيد، مالك ثروت خودتان هستيد، مالك احترام و آبروى خودتان هستيد، ولى پيغمبر يك مالكيتى دارد بر نفس و مال و حيثيت شما كه از مالكيت شما بر خود شما قوى‏تر است. چرا؟ 💢براى اينكه شما مالك نفس يا ثروت خودتان نيستيد كه هرجا بخواهيد در آن تصرف كنيد، حتى مالك حقيقت خودتان هم نيستيد. در حديث است كه مؤمن عِرضش در اختيار خودش نيست. ولى پيغمبر مالك نفس مؤمنين هم هست، يعنى آنجا كه مصلحت بداند نفس مؤمنين را هم مى‏تواند فدا كند. 💢اما اينكه پيغمبر اولويت دارد بر مؤمنين از نفس خودشان، يعنى چه؟ اين حقى كه دارد، بر كه دارد و به نفع كه؟ اين حقى كه خدا براى پيغمبر قائل شده است، به نفع چه كسى قائل شده است؟ آيا به نفع شخص پيغمبر قائل شده است؟ يعنى خدا براى پيغمبر اين حق را قائل شده است كه او همه مؤمنين را فداى نفس خودش بكند؟ 💢نه، پيغمبر ازآن‏جهت كه ولىّ امر مسلمين است، ازآن‏جهت كه سرپرست اجتماع مسلمين است، ازآن‏جهت كه نماينده كامل مصالح اجتماع است، خدا اين حق را به او داده است كه در آنجا كه مصلحت اجتماع بداند، فرد را فداى اجتماع كند. هيچ كس چنين حرفى نزده است كه پيغمبر اين حق را به نفع شخص خودش دارد؛ معنى ندارد. 💢اولًا پيغمبر از نظر شخص خودش احتياجى به مردم نداشت كه بخواهد مردم را فداى زندگى شخصى خودش بكند، و ثانياً احدى چنين حرفى نمى‏زند. 💢آيا اين حقى كه پيغمبر دارد، فقط مال شخص پيغمبر است؟ 💢نه، به امام هم منتقل مى‏شود؛ يعنى امام هم بعد از پيغمبر سرپرست و نماينده اجتماع مى‏شود و اين حق به‏او منتقل مى‏گردد. 💢آيا اين حق منحصر به پيغمبر و امام است يا به هركسى كه از ناحيه خدا حكومت شرعى داشته باشد، به نيابت از پيغمبر و امام منتقل مى‏شود؟ 💢اين حق به او هم منتقل مى‏شود. 💢اينها دليل بر اين است كه اسلام براى اجتماع حق قائل است، چون براى اجتماع اصالت و حيات قائل است، و واقعاً اجتماع يك وحدتى دارد و اعتبار مطلق نيست. 📚اسلام و مقتضیات زمان، ج اول، ص 201 @almorsalaat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| الجزئی «بما أنه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست/ معنای قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا 🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه 📌تقریر کامل توضیحات استاد، حتما مطالعه کنید👇👇👇 @almorsalaat
📝| علامه معتقدند «الجزئی بما انه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست! 📌تقریر تدریس نهایه الحکمه استاد شیخ علی فرحانی(1396). 🔰مقرر: احسان چینی پرداز (@Chinipardaze) 💢مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه نهایه الحکمه می فرمایند که فلسفه از «جزئی بما أنه متغیر زائل» بحث نمی کند. 💢آیت الله مصباح به این عبارت اشکال می کنند: 1⃣اولا حرف علامه مبتنی بر الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا است اما آیت الله مصباح در برهان شفا و بالتبع آیت الله فیاضی قبول می کنند که برهان در جزئی جاری است لذا قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» صحیح نیست. 💢شاهدش این است که برخی قیاس ها در عین اینکه مقدمه اولشان جزئی است اما قیاس، یک قیاس صحیح و منتج است: ◽️صغری: ارسطو انسان است ◽️کبری: انسان ضاحک است ◽️نتیجه: ارسطو ضاحک است 2⃣ثانیا سلمنا که این قاعده صحیح باشد اشکال بعدی این است که علامه خواستند این قاعده را منشا قرار بدهند که فلسفه بحث از کلیات میکند در حالی که همه علوم بحث از کلیات می کنند و این قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا اختصاص به فلسفه ندارد و این قاعده از منطق که خادم العلوم است گرفته شده است لذا باید در جمیع علوم جاری باشد. 3⃣ثالثا کلیت فلسفی یک کلیت اختصاصی است یعنی معقولات ثانیه فلسفیه؛ اما کلیت در علوم دیگر کلیت معقولات اولی و محصورات اربعه است کما اینکه ریاضی در مورد عدد و فیزیک در مورد حرکت سخن میگوید و اینها کلی ماهوی اند اما در فلسفه کاری به معقولات اولی نداریم 📌الجواب: 💢در ابتدا نسبت به اشکال سوم باید گفت: 1⃣اولا این کلام نقض مبنای خود مستشکل است زیرا خود مستشکل قائل است که اثبات موضوعات علوم به دست فلسفه است در حالی که موضوعات علوم، هل بسیطه و ماهیات اند، پس در نگاه خود مستشکل فلسفه باید در مورد ماهیات و معقولات اولی هم بحث کند. 2⃣ثانیا علامه دنبال کلیت به معنای معقول ثانی فلسفیه نیست. چه اینکه علامه قائل است که هل بسیطه هم از احوال موجودیت اشیاء است و تمام هل بسیطه ها حتی هل بسیطه های علوم تجربی، فلسفی اند 💢زیرا حتی در نظام مشاء «ماهیت وقتی در هل بسیطه می آید اسم اش معقول اولی نیست بلکه از عوارض خاصه موجود بما هو موجود است» لذا فلسفه می تواند آن را اثبات کند یعنی در گزاره «الانسان موجود» موجودیت عین انسان است و انسان، ماهیت و حد نیست به خلاف ماهیت در هل مرکبه که به علیت مقولی بازگشت میکند. 💢 یعنی در هل بسیطه تفاوت بین معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی نداریم. تفاوتی که بین معقول ثانی فلسفی با سائر مفاهیم در فلسفه هست این است که فلسفه هل مرکبه معقولات ثانیه فلسفیه را هم متکفل است اما هل مرکبه هیچ یک از مفاهیم دیگر را متکفل نیست. 💢اما از طرفی امکان ندارد که بخشی از این هل بسیطه ها را بحث کنیم و بخشی را کنار بگذاریم و از طرفی امکان ندارد که همه هل بسیطه را بحث کنیم زیرا هم عمر کفاف نمی دهد و هم احاطه و علم به جمیع موجودات نداریم به همین خاطر بحث از هل بسیطه ها را کنار می گذاریم. 💢لذا علامه تصریح می کند «فإذا بحثنا هذا النوع من البحث- أمكننا أن نستنتج به- أن كذا موجود و كذا ليس بموجود- و لكن البحث عن الجزئيات » 📌اما نسبت به اشکال اول و دوم باید گفت: 1⃣اولا عبارت علامه جزئی بما هو جزئی نیست بلکه تصریح به جزئی «بما هو متغیر زائل» کرده اند در حالی که موضوع قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا، جزئی بما هو جزئی است. 💢به عبارت دیگر مستشکل بین جزئی و کلی باب برهان با جزئی و کلی صورت قیاس اشتباه کرده است. زیرا قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا جزء قواعد عامه اقترانی است و از قواعد باب صورت است نه قواعد باب ماده. اما جزئی و کلی در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است نه کلیت در اندراج. 💢لذا اینکه ایشان میفرماید جزئی در برهان استفاده میشود صحیح است اما ربطی به قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا ندارد. 💢توضیح اینکه همانطور که علامه در جلد اول حاشیه اسفار (ص 30) تبیین میکنند: 💢الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا از قواعد عامه اقترانی است و ربطی به گزاره ندارد بلکه مرتبط با قالب قیاس است. بنابر اینکه تمام قواعد عامه اقترانی به یک قاعده یعنی «لزوم تکرار حدوسط» باز می گردند، الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا شأن حدوسط است یعنی حدوسط نمی تواند جزئی (مانند زید) باشد و الا اندراج صغری تحت کبری شکل نمیگیرد و اتصال حداصغر و حداکبر برقرار نمیشود. 💢به عبارت دیگر زید و عمرو خصوصیت مشترکه و مختصه دارند و «جزئی» یعنی لحاظ خصوصیت مختصه. پس اگر از خصوصیت مشترکه زید (مانند انسانیت) به خصوصیت مشترکه عمرو سیر کنیم که حدوسط جزئی نیست اما خصوصیت مختصه هر یک با خصوصیت مختصه دیگری متباین اند و از یکی به دیگری سیر نمیشود. لذا نه با جزئی می شود برهان اقامه کرد نه میشود بر آن برهان اقامه کرد. 💢اما در مثالی که مستشکل بیان کرد، این اشکال وجود ندارد زیرا حدوسط آن قیاس، انسان است که البته کلی است نه جزئی. پس قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا قاعده صحیحی است و محال است که در آن خدشه شود و خود مستشکل هم نمی تواند در آن تشکیک کند. 💢از این رو جزئیت در قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» ربطی به قضیه شخصیه ندارد کما اینکه در باب برهان همه منطقیین قبول دارند که قضیه شخصیه هم می تواند مقدمه و هم می تواند نتیجه برهان واقع شود زیرا کلیت در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است که منافاتی با قضیه شخصیه ندارد. 💢مضاف به اینکه این مطلب مربوط به منطق مادی است و جزئی به معنای قضیه شخصیه مربوط به باب برهان است در حالی که قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا مختص به منطق صوری بوده و اجنبی از آن است. به عبارت دیگر جزئیت و کلیت در منطق صورت صفت مفاهیم و تصورات است در حالی که باب برهان بحث از قضایا و تصدیقات است لذا معنا ندارد که الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا را در فضای باب برهان بیاوریم. 💢ملاک در اینکه قضیه ای بتواند در مقدمات برهان اخذ شود کلیت در صدق و دوام در صدق و ضرورت در صدق است زیرا برهان باید مفید یقین بالمعنی الاخص باشد که یقین بالمعنی الاخص تابع علم علت موجبه بوده و علم به علت موجبه همیشه همراه معلول اش هست لذا هم کلیت در صدق دارد(1) و هم دوام در صدق دارد(2) و هم ضرورت در صدق دارد(3) 💢البته که قضیه شخصیه (مثلا زید ضاحک است) هر سه شرط را دارد. 💢زیرا کلیت در صدق یعنی زید تا زید است ضاحک است یعنی در هر حالتی و هر شرائطی و هر جائی زید ضاحک است و این مطلب دوام هم دارد یعنی از جهت زمانی، دائمی است. ضرورت هم که تابع علیت است باز موجود است زیرا ضحک (عرض خاص) معلول جوهر انسانیت (صورت نوعیه) است و زید هم انسان است. 💢پس کلیت در باب برهان یعنی کلیت در صدق اما کلیت در فضای حدوسط و صورت قیاس، کلی (ما یصدق علی کثیرین) در مقابل جزئی است (یعنی الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا) 💢اما اینکه علامه قید زده است «الجزئی بما هو متغیر زائل» یعنی دوام در صدق ندارد به همین خاطر است که برهانی نبوده و وارد در فلسفه نمی باشد. 💢از این رو‌ هیچ یک از اشکالات مستشکل وارد نبوده و عبارت علامه در نهایت صحت و دقت است 💢مضافا به خلاف اینکه آیت الله جوادی در رحیق به طور کلی جزئیات مادی را برهان پذیر نمی دانند باید گفت اگر قید «بما هو متغیر زائل» نباشد جزئیات مادی هم برهان پذیرند یعنی عالم ماده که عین الحرکه است، اگر از منظر حرکت توسطیه، ایست پیدا کند برهان پذیر است. 💢به همین خاطر به جزم می توانیم بگوییم که «ارسطو در قرن 4 قبل از میلاد مسیح علیه السلام می زیست» این جمله صحیح و برهانی است زیرا «بما هو متغیر زائل» نیست. 💢لذا در نگاه علامه هم جزئی از حیث ثبات اش (زید موجود) و هم ماهیت (الانسان موجود) و هم معقول ثانی فلسفه (العلة موجودة) و حتی گزاره «الکلی العقلی موجود» که معقول ثانی منطقی است، گزاره های فلسفی اند. 💢از این رو علامه تعبیر به «بما هو متغیر زائل» می کند که به خاطر اینکه شرط دوام در صدق را ندارد برهانی نیست و این کلام هم کاملا صحیح و بدون اشکال است. @almorsalaat
♨️ : مجموعه گفتارهای در موضوع: ✅راهکارها و مهارت های موفقیت و جهت دستیابی به اهداف ✅این مجموعه صوتی منحصر به فرد که از دروس و جلسات حضرت استاد شیخ علی فرحانی انتخاب و جدا شده است، مجموعه ای کامل در موضوع روش زندگی و تحصیل طلبگی است. ✅با این مجموعه صوتی امید است که سوالات مختلف در مورد روش تحصیل و برنامه‌ریزی علوم حوزوی مرتفع شود و مسیر تحصیل تا قله اجتهاد مشخص گردد. ♨️دانلود کنید و بشنوید 👇👇 1️⃣اهداف و چشم اندازهای حوزوی eitaa.com/almorsalaat/4158 2️⃣راهکارها و مهارت های برنامه ریزی eitaa.com/almorsalaat/4183 3️⃣روش ها و مهارت های علم آموزی eitaa.com/almorsalaat/4238 4️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4296 5️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4337 6️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4361 7️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4435 8️⃣ آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4475 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| آیت الله آقا محمد رضا قمشه ای؛ عارف و‌حکیمی بسیار بزرگ 🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه(سال ۹۶) @almorsalaat
📌تنعموا بمعرفه الله و تلذذوا بها 🔰قاضی سعید قمی رضوان الله علیه 🌀و بالجملة: جنّة المُقرّبين النظر إلى وجه اللَّه ذي الجلال، و الرجوع إلى مبدأ الكلّ بالكمال، و التقرّب إليه بالاتّصال، و التخلّق بصفاته الحسنى‏ بالتفصيل و الإجمال، و مشاهدة جمال ربّ العالمين، الّذي هو مبدأ كلّ حسن و جمال، و عدم رؤية ما سوى الحقّ المُتعال، بل عدم خطوره بالبال، 🌀فقد ورد في «الكافي» عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام أنَّه قال: 🌀(لو يعلم الناس ما في فضل معرفة اللَّه تعالى ما مدّوا أعينهم إلى ما متّع اللَّه به الأعداء من زهرة الحياة الدنيا و نعيمها، و كانت دنياهم أقلّ عندهم ممّا يطؤونه بأرجلهم، 🌀و تنعّموا بمعرفة اللَّه، و تلذّذوا بها تلذّذ من لم يزل في روضات الجنان مع أولياء اللَّه) 📚التعليقة على الفوائد الرضوية، ص: 81 @almorsalaat
💠 دروس اساتید المرسلات ⭕️ فهرست دروسی که در مقدمات و سطح عالی توسط اساتید المرسلات تدریس می شود 🔵 صوت این تدریس ها در این کانال بارگذاری می شود: https://eitaa.com/joinchat/1721434112C7e17979da1 @almorsalaat
📌نگاه اسلام به ثروت و عدالت 🔰رهبر معظم انقلاب ۹۸/۸/۲۸ 🔸در نظام اسلامی، اقتصاد نقش بسیار مهمّی دارد. اینکه بعضی تصوّر کنند که در نظام اسلامی به مقوله‌ی تولید ثروت و گسترش رفاه عمومی و تولید بنگاه‌های مهمّ ثروت‌ساز بی‌اعتنائی شده، خطای بزرگی است؛ چنین چیزی نیست. یکی از ارکان مهمّ نظام اسلامی ثروتمند کردن جامعه و کشور است؛ ثروت ملّی. 🔸البتّه نوع نگاه نظام اسلامی به ثروت با نوع نگاه حکومتهای مادّی و سیستم‌ های مادّی -چه با آنچه در دنیا، سرمایه‌داری و تحت عنوان لیبرالیستی شناخته میشود؛ چه با آنچه تحت عنوان مارکسیستی و نظام سوسیالیستی و مانند اینها شناخته میشود- تفاوت دارد. 🔸در نظام اسلامی، تولید ثروت ملّی یک ارزش است، توزیع ثروت ملّی به نحو عادلانه هم یک ارزش است. آن مساواتی که در نظام سوسیالیستی ادّعای آن میشد و البتّه هرگز تحقّق پیدا نکرد، آن مساوات را اسلام قبول ندارد. 🔸در اسلام، مساوات به آن معنای سوسیالیستی‌اش اصلاً معنی ندارد، امّا برخورداری عمومی چرا؛ عموم باید برخوردار باشند. آنهایی هم که شعار مساوات میدادند، عملاً، با اطّلاع روشن و کاملی که ما داریم از حکومتهای کمونیستی -چه حکومتهای اصلی و مادر کمونیستی مثل شوروی و بقیّه، و چه حکومتهای تبعه‌ی کمونیستی، حکومتهای آمریکای لاتین و حکومتهای آفریقایی و بعضی از حکومتهای آسیایی- [در آنها] مطلقاً آن مساوات وجود نداشت و اصلاً قابل تحقّق هم نبود. اسلام اینها را قائل نیست؛ 🔸اسلام معتقد است به تولید ثروت ملّی و بالا رفتن سطح رفاه عمومی جامعه. البتّه در جامعه، یک عدّه‌ای بیشتر دارند، یک عدّه‌ای کمتر دارند؛ این اشکالی ندارد؛ منتها منابع عمومی بایستی عادلانه توزیع بشود؛ این نگاه اسلام به ثروت است. 🔸طبعاً در نظام اسلامی، شکاف طبقاتی پیش نمی‌آید؛ آن شکاف و آن درّه‌های طبقاتی دیگر تحقّق پیدا نمیکند؛ تفاوت هست، امّا آن شکاف طبقاتی دیگر نیست. @almorsalaat
💢جلسات تدریس الموجز استاد معظم شیخ علی فرحانی، بهترین طریق برای شروع تحصیل علم اصول ⁉️ 🔹سلام علیکم 🔹ببخشید بنده رشته ی تخصصی ام فلسفه است و به تازگی وارد این رشته شده ام... 🔹این رشته برایم اولویت دارد ولی از طرفی احساس نیاز شدید به اصول میکنم چون منطق فهم متون دینی است... 🔹از آنجا که امکان جمع این دو درس برایم نیست چون درس های خودم به میزان زیادی وقت گیر و سنگین هستند،بنده تصمیم داشتم یک سیر تدریجی در طول سال داشته باشم مخصوصا ایام تعطیلات،که از اصول بی بهره نمانم. 🔹ولی چند مساله وجود دارد. 🔹مثلا اینکه بنده چون امکان حضور در کلاس های اصول را ندارم،به ناچار باید صوت گوش بدهم. این خیلی مشکل ایجاد نمی کند در فهم و اینکه تاثیرات کلاس حضوری نیست و.....؟؟ 🔹و دوم اینکه بنده نمی دانم دقیقا چه کتبی را باید مطالعه کنم تا به سطح خوبی از اصول پیدا کنم؟در واقع نمی دانم چه برنامه ای را با چه شیوه ای باید در پیش بگیرم؟به گونه ای که اگر خواستم درس خارج هم شرکت کنم،دچار مشکل نشوم. 🔹ولی خیلی مهم است که برنامه ی مطالعه اصولم خیلی سبک باشد چون واقعا فرصت ندارم... 🔹کتابهای اصولی هم که تا اینجا خوانده ام،فقط حلقه اولی و ثانیه شهید صدر است. 🔹ممنون می شوم راهنمایی بفرمائید. 💢💢💢💢💢💢 ✅ : حجت‌الاسلام سید محمد هاشمی @smhashemi128 🔅سلام علیکم 🔅برای اصول مانند هر علم دیگری مثل خود فلسفه فهم اولیه مفاهیم علم بسیار مهم و مقدم است. 🔅اما اصول در حوزه با کتابهای متعدد مواجه است که گاهی با ترتیبهای مختلفی به طلبه ارائه میشود. صحنه درس خارج هم معمولا برای فهم اقوال و نظر نهایی مناسب است نه فهم اولیه مفاهیم علم. 🔅به همین دلیل خوب است شما یک دوره اصولی کار کنید که هم شما را با مفاهیم اولیه علم اصول آشنا کند و هم مقداری با اصول فقه مرحوم آخوند و شاگردانش در نجف و اصول مرحوم امام و بروجردی در قم آشنا شوید. این دو بخش ساختار اصلی درس خارج را هم تشکیل میدهد. 🔅برای این مطلوب ما معمولا جلسات الموجز استاد معظم شیخ علی فرحانی را برای شروع پیشنهاد میکنیم که یک دوره کامل اصول با همین خصوصیات است. 💢💢💢💢💢💢 📌 لینک دانلود صوت دروس الموجز استاد شیخ علی فرحانی 👇👇👇👇 🌀http://eitaa.com/almorsalaat/3959 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalaat
📌واقعیت های غیر مستقل 🔰علامه طباطبایی 🔅فرض كنيد: با دلى آسوده و حواسى جمع در فضايى آرام نشسته و اين جهان پرجنب و جوش را در برابر خود گذاشته و به تماشاى هر پستى و بلندى، دور و نزديك، گوشه و كنار، بيرون و درون، ريز و درشت آن پرداخته چشم‌چرانى مى‌كنيد. فضايى است بيكران، كهكشان‌هاى عظيم و شورانگيز، انبوه منظومه‌ها، خورشيدهاى درخشان، ستارگان و اقمار فروزان.   🔅نزديك‌تر بياييم: زمين و افق‌هاى نيلگون آن، جنگل‌هاى انبوه و درياهاى خروشان، بيابان‌هاى پهناور، جانوران زنده و سازمان‌هاى درونى آنها، روابط زندگى و افكار و انديشه‌هاى دامنه‌دار آنها، عناصر و تركيبات، اتم‌هاى‌ متراكم و ملكول‌هاى بى‌شمار، فعاليت‌هاى فردى و دسته‌جمعى و تكاپوى حيرت‌انگيز تحولى و تكاملى آنها ... و بالجمله اين نظام بديع را با همه بند و بارش كه از مشاهده آن پاى خر در گل حيرت فرو مى‌رود تماشا مى‌كنيد و هر چه مى‌يابيد بدل مى‌سپاريد.  🔅در اين بين يك باره به خود آمده و منتقل مى‌شويد كه اين‌همه را كه مى‌بينيد، داريد در آيينه مى‌بينيد، نه به‌نحوى كه مى‌پنداشتيد مستقيماً مى‌بينيد.  🔅اكنون در اثر اين پيش آمد مفروض حال شما چگونه خواهد بود؟ البته همه آنها كه مى‌ديديد و به دل مى‌سپرديد، عوض خواهد شد.  ولى نه اين كه همه معلومات و مشهودات شما و حتى يك واحد از آنها تبديل به دروغ يا اشتباه شود يا معدوم گردد، نه، هرگز.  بلكه با حفظ همه ذوات و فعاليت‌هاى مشهود آنها، انتقال دومى مفروض، تنها استقلال وجودى را از دست مشهودات نخستين شما مى‌گيرد.  هر يك از مشهودات شما پيش از انتقال نامبرده استقلال وجودى داشت كه در سايه آن در ميدان عمل خود به فعاليت مى‌پرداخت، و پس از انتقال نامبرده همه استقلال‌هاى پراكنده در يك جا (آيينه) انباشه شده و تمركز مى‌يابد، بى‌آن كه يكى از آن استقلال‌ها گم شود. يا سر سوزنى از فعاليت مشهوده‌اش كم شود. 🔅اكنون بايد ديد كدام بيان منطقى يا برهان اطمينان بخشى است كه به ثبوت رساند كه: استقلال هستى اجزاى جهان كه در برابر ديدگان ما هستند حال محتويات آيينه‌ (تمثيل سابق) را ندارند؟ و با پشت گرمى كدام دليل مى‌توان اين احتمال را نفى كرد و گفت: استقلال هستى‌هايى كه در جهان مشهود هستند (نه اصل هستى‌ها) از آن چيزى ديگرى كه ما نمى‌بينيم نيست، بلكه هر واحد موجود يك استقلال جداگانه دارد؟  🔅«آيا واقعيت اين جهان گذران و هر يك از اجزاى آن،- با اين كه اصل واقعيت هرگز نابود نمى‌شود- از آن خود آن است يا واقعيت همه از آن يك واقعيت ديگر پابرجا و استقلال بوده و همه از آن سرچشمه مى‌گيرند؟»  🔅الهيون به اين پرسش پاسخ مثبت داده و چنين سرچشمه هستى را از براى جهان اثبات مى‌كنند و چنان كه هر متتبعى مى‌داند بيانات و ادله بى‌شمارى در اين مقام ذكر كرده‌اند.  📚 اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله 14 @almorsalaat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| اصاله الوجود یعنی انکار حد و ماهیت از دار هستی/ تحفظ بر جمیع لوازم اصاله الوجود از حسنات و متفردات علامه طباطبایی است 🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه @almorsalaat
📌دوست نزدیکتر از من به من است 🔰شهید آیت الله مطهری 🔅صدر المتألّهين ... در بسياري از کتابهايش و از جمله در اسفار و در کتابهاي ديگر شايد بيشتر از اسفار تصريح مي‌‌‌‌‌کند که قيام صور نفسانيه به نفس از قبيل قيام فعل به فاعل است نه از قبيل قيام عرض به موضوع، و مي‌‌‌‌‌گويد همان نسبتي که ميان باري تعالي و مخلوقات هست عينا همان نسبت ميان نفس و ادراکات خودش برقرار است. 🔅باري تعالي در عين اينکه به يک معنا در مرتبه ذاتش هيچ شيئي از اشياء بر او صدق نمي‌‌‌‌‌کند به يک معناي ديگر عين همه اشياء است. «بسيط الحقيقة کل الاشياء» و در عين حال «ليس بشي‌‌‌‌‌ء منها» . «و هو معکم اينما کنتم» (حديد/ 4). «هو الأوّل و الاخر و الظّاهر و الباطن» (حديد/ 3). از نظر اشياء اگر ما نگاه بکنيم اشياء «او» نيستند ولي «او» اشياء هست. مي‌‌‌‌‌گويد در اينجا تناقضي هم نيست. اشياء «او» نيستند ولي او اشياء هست. «اين» آن نيست ولي آن «اين» هست. 🔅اين نظير مسأله‌‌‌‌‌ «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (ق/ 16) است. «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» معنايش چيست؟ مگر مي‌‌‌‌‌شود يک چيز به چيز ديگر نزديکتر باشد از خود آن چيز؟! چنين چيزي محال است. از دو امر مباين الوجود مگر مي‌‌‌‌‌تواند يکي از آنها نزديکتر باشد به ديگري از خود آن ديگري؟ مگر مي‌‌‌‌‌تواند دست من از خود کتاب به کتاب نزديکتر باشد؟ 🔅بلي، به يک نحو مي‌‌‌‌‌تواند معنا داشته باشد و آن اينکه يک چيز از خود کتاب بيشتر خود کتاب باشد. اين است آن تصور بسيار لطيفي که اينها در باب بسيط الحقيقة دارند. وقتي که يک شي‌‌‌‌‌ء از خود يک شي‌‌‌‌‌ء بيشتر خود او باشد و بيشتر مقوم ذات او باشد آن وقت اين معنا صدق مي‌‌‌‌‌کند که او از خودش به خودش نزديکتر است: «دوست نزديکتر از من به من است». ممکن است سعدي تصورش از اين سخن فقط يک تصور خيالي شاعرانه باشد ولي به نظر دقيق فلسفي اين مطلب درست است. 📚 شرح مبسوط منظومه ص392 @almorsalaat
♻️امروز فقه و اصول کافی نیست برای اینکه انسان بتواند تبلیغ دین را بکند/ تنوع در علوم حوزوی یک نیاز قطعی و مبرم است و بایستی در برنامه‌ریزی به آن توجه شود. 🔰آیت الله العظمی امام خامنه ای 🔺بالاخره حوزه خیلی کار دارد. البته وقتی ما میگوئیم فلان رشته‌ها بیاید، فلان کارها انجام بگیرد، بعضی میگویند آقا شما به فقه و اصول بی‌اعتنائی کردید؛ ما در حوزه، دیگر صاحب جواهر یا شیخ انصاری متخرج نداریم. 🔺این جزو حرفهای رائج است. من این حرف را قبول ندارم. اولاً مثل شیخ انصاری کو؟ توی حوزه‌هائی هم که مخصوص این کار بودند، مگر چند تا شیخ انصاری داشتیم؟ عرض کردم؛ به نظرم نمیرسد که بعد از شیخ انصاری، هیچکدام از شاگردان ایشان و شاگردان شاگردان ایشان تا امروز به رتبه شیخ انصاری رسیده باشند. بله، حرفهای ایشان را ذکر میکنند، اشکال میکنند، ایراد میکنند، اشکالها هم وارد است؛ اما مسئله‌ی شیخ، مسئله‌ی دیگری است. 🔺آن قالبی که شیخ علیه‌الرحمه برای استنباط فقهی بعد از صاحب جواهر و روی دست صاحب جواهر، شیخ فراهم کرده شما ملاحظه کنید «مکاسب» شیخ را با «متاجر» جواهر مقایسه کنید تا معلوم شود فرق بین شیخ و صاحب جواهر چقدر است. 🔺بعد از صاحب جواهر، مگر ما چند تا مثل صاحب جواهر در حوزه‌های علمیه تربیت کردیم که حالا از حوزه گله کنیم که صاحب جواهر تربیت نمیکنیم! خب، اینها قله‌هائی بودند، هر چند وقت یکبار، یک مجموعه علمی و انسانی به یک قله‌ای دست پیدا میکند. 🔺اگر در زمان ما صاحب جواهر یا شیخ انصاری درست نشد، جای گله نیست که چرا نتوانستیم؛ خیال کنیم که اگر ما این درسها را کنار میگذاشتیم و فقط به فقه و اصول میچسبیدیم، حالا چند تا صاحب جواهر داشتیم؛ نه، آن روزی هم که حوزه نجف منحصر و مختص به فقه و اصول بود و غیر از آن نبود - که مرحوم سید اصفهانی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) اینجور فرموده بودند که باید فقط فقه و اصول باشد – ما ندیدیم در نجف مثل صاحب جواهر یا شیخ انصاری تربیت شود. این اولاً. 🔺ثانیاً اعتقاد ما این است که ما امروز نوکر دینیم؛ ما نوکر اسمها که نیستیم. روحانیت برای چیست؟ 🔺روحانیت برای این است که بتواند مردم را تغذیه دینی کند؛ البته عالمانه. آن روز یک طلبه‌ای می‌آمد نجف درس میخواند، فقه و اصول میخواند، رجال میخواند و بعضی چیزهای دیگر میخواند، ملا میشد، فاضل میشد؛ اگر در نجف میماند میشد بحر‌العلوم و کاشف‌الغطاء؛ اگر از نجف خارج میشد، میشد میرزای قمی و ملامهدی نراقی و ملا احمد نراقی و حاجی کلباسی و سید شفتی و امثال اینها. یعنی هر کدام از اینها در هر شهری بودند، برای هدایت و تغذیه معنوی و فکری مردم خودشان کافی بودند. یک سید شفتی یا یک حاجی کلباسی یا یک میرزا مهدی شهید در مشهد، خودش و شاگردانش میتوانستند مردم را از لحاظ فکری تغذیه کنند. 🔺آن وقت عوامل گمراه‌کننده و لغزاننده‌ی مردم زیاد نبود؛ همان شهوات شخصی انسانها بود که همیشه انسانها به آن دچار و مبتلایند؛ آن هم با موعظه و نُزهت و تذکر و از این چیزها تا حدود زیادی قابل رفع بود؛ یک مقدارش هم میماند که خب، همیشه گنهکارانی هستند. 🔺آن روز دیگر تلویزیون نبود، اینترنت نبود، این همه کتاب و مجله و افکار جدید نبود، این همه فلسفه‌های جدید داخل ذهنهای مردم نبود، شبکه‌ی فیلمهای خانگی نبود، ماهواره نبود، مغریات و مذلاتی که جوان و پیر را تحت تأثیر قرار میدهد - افکار و شبهات گوناگون - نبود. 🔺آن روز وقتی عالم وارد یک شهری میشد - مثل میرزای قمی یا مثل حاجی کلباسی - از همه‌ی مردم آن شهر فاضل‌تر بود. فضلای هر شهری کسانی بودند که چند جمله ادبیات یا عقلیات یا شبیه این چیزها را خوانده بودند؛ اینها از همه‌ی آنها بهتر بودند، بالاتر بودند؛ در مقام برخورد و زورآزمائی علمی، کسی از عهده‌ی آنها برنمی‌آمد؛ 🔺اما امروز اینجوری نیست. 🔺امروز ما فقه و اصول که میخوانیم، اگر توی یک شهری برویم، اینجور نیست که از همه زورمان بیشتر باشد؛ در رشته های مختلف، در کارهای مختلف، در حرفهای مختلف، در افکار مختلف کسانی هستند که مسلطند، فنانند، متبحرند؛ کسانی بخواهند عرصه را از آنها بگیرند، باید به قدر آنها زور داشته باشند. 🔺امروز فقه و اصول کافی نیست برای اینکه انسان بتواند تبلیغ دین را بکند. بنابراین حوزه‌ها وظیفه‌شان خیلی سنگین است. این تنوع در علوم حوزوی یک نیاز قطعی و مبرم است و بایستی در برنامه‌ریزی به آن توجه شود.. 📚 بیانات 2.8.89 @almorsalaat
📌نبوت و امیرالمومنین(ع) 🔰حضرت امام خمینی(ره) 💠 قال شيخنا العارف الكامل الشاه آبادي (مدظله): 💠 ان السالك بقدم المعرفة الى اللَّه، اذا تم سفره الثالث و سرى بهويّته الجمعية في جميع مراتب الموجودات يرى بعين البصيرة جميع مصالح العباد، من امور المبدأ و المعاد، و ما يقرّبهم اليه تعالى؛ و [أن] الطريق اليه لكل احد بخصوصه، و له التشريع في هذا المقام. 💠 و كان هذا المقام حاصلًا لمولانا قطب الموحدين و امير المؤمنين و الائمة المعصومين من بعده؛ و لكن رسول اللَّه(ص) لما تقدم عليهم زماناً و كان صاحبُ المقام اظهر الشريعة فلم يبق مجال التشريع لاحد، لتمامية شريعته. فلا بد للاولياء من بعده من متابعته. 💠 و لو فرضنا تقدم أمير المؤمنين(ع) عليه (ص) زماناً لأظهر الشريعة و تكفّل امر الرسالة و النبوة؛ فللرسول(ص) متابعته اذا جاء بعده. و لكن الحكمة البالغة تعلقت بأن اظهر الشريعة بيد رسول اللَّه(ص). 📚مقدمه شرح دعای سحر، امام خمینی @almorsalaat
📌مناجات الخائفین 🔰امام سجاد علیه السلام إِلٰهِى أَتَراكَ بَعْدَ الْإِيمانِ بِكَ تُعَذِّبُنِى ؟ أَمْ بَعْدَ حُبِّى إِيَّاكَ تُبَعِّدُنِى ؟ أَمْ مَعَ رَجائِى لِرَحْمَتِكَ وَصَفْحِكَ تَحْرِمُنِى ؟ أَمْ مَعَ اسْتِجارَتِى بِعَفْوِكَ تُسْلِمُنِى ؟ حَاشَا لِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ تُخَيِّبَنِى . لَيْتَ شِعْرِى أَلِلشَّقاءِ وَلَدَتْنِى أُمِّى؟ أَمْ لِلْعَناءِ رَبَّتْنِى ؟ فَلَيْتَها لَمْ تَلِدْنِى، وَلَمْ تُرَبِّنِى، وَلَيْتَنِى عَلِمْتُ أَمِنْ أَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنِى، وَبِقُرْبِكَ وَجِوارِكَ خَصَصْتَنِى، فَتَقَِرَّ بِذٰلِكَ عَيْنِى، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسِى . إِلٰهِى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ ساجِدَةً لِعَظَمَتِكَ ؟ أَوْ تُخْرِسُ أَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّناءِ عَلىٰ مَجْدِكَ وَجَلالَتِكَ ؟ أَوْ تَطْبَعُ عَلىٰ قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلىٰ مَحَبَّتِكَ ؟ أَوْ تُصِمُّ أَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ فِى إِرادَتِكَ؛ أَوْ تَغُلُّ أَكُفّاً رَفَعَتْهَا الْآمالُ إِلَيْكَ رَجاءَ رَأْفَتِكَ ؟ أَوْ تُعاقِبُ أَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِكَ حَتَّىٰ نَحِلَتْ فِى مُجاهَدَتِكَ ؟ أَوْ تُعَذِّبُ أَرْجُلاً سَعَتْ فِى عِبادَتِكَ ؟ إِلٰهِى لَاتُغْلِقْ عَلىٰ مُوَحِّدِيكَ أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَلَا تَحْجُبْ مُشْتاقِيكَ عَنِ النَّظَرِ إِلىٰ جَمِيلِ رُؤْيَتِكَ . إِلٰهِى نَفْسٌ أَعْزَزْتَها بِتَوْحِيدِكَ كَيْفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ ؟ وَضَمِيرٌ انْعَقَدَ عَلىٰ مَوَدَّتِكَ كَيْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَةِ نِيرانِكَ ؟ إِلٰهِى أَجِرْنِى مِنْ أَلِيمِ غَضَبِكَ، وَعَظِيمِ سَخَطِكَ، يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ، يَا رَحِيمُ يَا رَحْمانُ، يَا جَبَّارُ يَا قَهَّارُ، يَا غَفَّارُ يَا سَتَّارُ، نَجِّنِى بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النَّارِ، وَفَضِيحَةِ الْعارِ، إِذَا امْتازَ الْأَخْيارُ مِنَ الْأَشْرارِ، وَحَالَتِ الْأَحْوالُ وَهَالَتِ الْأَهْوالُ، و قَرُبَ الْمُحْسِنُونَ وَبَعُدَ الْمُسِيئُونَ، ﴿وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَهُمْ لَايُظْلَمُونَ﴾. @almorsalaat
♨️ نظیر انبیا، وقتی که شهید شد چون همه چیز را در راه خدا داده است، خدای تبارک و تعالی می‌کند به او و او هم و این است که برای انسان هست. 🔰 امام خمینی (ره) ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🔸درباره  و در فضل شهادت آن قدر از اسلام و از اولیای اسلام روایات وارد شده است، که انسان متحیر می‌شود. در روایتی از رسول اکرم (ص) نقل شده است که برای  هفت خصلت است و مهم آن، آخرین خصلتی است که می‌فرماید. می‌فرمایند که که شهید نظر می‌کند به‌ وجه الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی و هر . 🔸شاید نکته این باشد که حجابهایی که بین ما و حق تعالی و وجه الله و تجلیات حق تعالی هست، تمام این حجابها منتهی می‌شوند به حجاب خود انسان. انسان خودش حجاب بزرگی است که همه حجابهایی که هست، چه آن حجابهایی که از ظلمت باشند و آن حجابهایی که از نور باشند منتهی می‌شود به اینکه حجابی که خود انسان است. ما خودمان حجاب هستیم بین خودمان و وجه الله. 🔸اگر کسی فی سبیل الله و در راه خدا این حجاب را داد، این حجاب را شکست، و آنچه که داشت که عبارت از حیات خودش بود تقدیم کرد، این مبدا همه حجابها را شکسته است، خود را شکسته است، خودبینی و شخصیت خودش را شکسته است و تقدیم کرده است. و چون برای خدا جهاد کرده است و برای خدا دفاع کرده است از کشور خدا و از آئین الهی و هر چه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کرده است، خود را داده است، این حجاب شکسته می‌شود. شهدا، شهدایی که در سبیل خدای تبارک و تعالی و راه خدای تبارک و تعالی جان خودشان را تقدیم می‌کنند، و آنچه که در دستشان است و بالاترین چیزی است که آنها دارند تقدیم خدا می‌کنند، در عوض، خدای تبارک و تعالی این حجاب که برداشته شد جلوه می‌کند برای آنها، تجلی می‌کند برای آنها. 🔸چنانچه برای انبیا هم چون همه چیز را در راه خدا می‌خواهند، و آنها خودی را نمی‌بینند و خود را از خدا می‌بینند، و برای خودشان شخصیتی قائل نیستند، حیثیتی قائل نیستند در مقابل حق تعالی. آنها هم حجاب را برمی‌دارند. فَلَمَّا تَجَلّی‌ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً تجلی می‌کند خدای تبارک و تعالی در کوه طور و یا در جَبَل انیّت خودِ موسی و موسی «صَعْق» برایش پیش می‌آید. 🔸آنها در حال حیات، انبیا و اولیا نظیر انبیا و تالی تِلو انبیا در زمان حیاتشان آن چیزهایی که‌ حجاب بوده است بین آنها و بین حق تعالی می‌شکنند و صَعْق برای آنها حاصل می‌شود و برای آنها حاصل می‌شود. 🔸خدای تبارک و تعالی بر آنها تجلی می‌کند، و نگاه می‌کنند به حسب آن نگاه عقلی، باطنی و روحی و عرفانی، و ادراک می‌کنند و مشاهده می‌کنند جلوه حق تعالی را، و شهید هم به حسب این روایتی که وارد شده است، نظیر انبیا، وقتی که شهید شد چون همه چیز را در راه خدا داده است، خدای تبارک و تعالی جلوه می‌کند به او و آن هم «یَنْظُرُ الی‌» جلوه خدا، الی‌ وَجْهِ الله این آخر چیزی است که برای انسان، آخر کمالی است که برای انسان هست. 🔸در این روایتی که در کافی نقل شده است، در این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه‌ای که حق تعالی می‌کند بر انبیا همان جلوه را هم بر شهدا می‌کند. شهید هم یَنْظُرُ الی‌ وَجْهِ اللهِ و حجاب را شکسته است. همان طوری که انبیا حجابها را شکسته بودند. و آخر منزلی است که برای انسان ممکن است باشد. مژده داده‌اند که برای شهدا این آخر منزلی که برای انبیا هم هست، شهدا هم به حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل می‌رسند. 📚صحیفه ج۱۳ ص ۵۱۳ @almorsalaat
📌عظمت ملاصدرا در فلسفه اسلامی/ طوبی له و حسن مآب 🔰حضرت آیت الله جوادی 🌀تحول حصول به حضور و انقلاب عقل به قلب و گریز از مشرب مشاء به ذوق اشراق در مسائل فراوانی از قبیل اثبات مثُل و ارباب انواع و کثرت طولی و عرضی عقول برای شیخ اشراق سهم تعیین کننده داشت 🌀و نیز تطور بحث محض به فکر آمیخته به ذکر و انقلاب از تسبّب به توسل و گریز از تتبع اقوال و کتب، به تضرع در فِنای کتاب کریم و کاهش قیل و قال روز، و افزایش تهجد شب که ضامن نیل به مقام محمود است در مطالب بیشماری از قبیل انتقال از اصالت ماهیت به اصاله وجود و از اعتقاد به تکون روح انسانی به روش ماء و انصراف از آن و اعتبار به جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن و ... برای صدر المتألهین (قدس سره) سهم بسزایی داشت 🌀که وی با شرح صدر و تیسیر امور مباحث فکری مشاء را هماهنگ با مشاهد ذوقی اشراق در پرتوی عرفان ناب که تراث شیخ اکبر (قدس سره) است به صورت یک طاقه از ناقه و یک لانه از لابه و یک ساز از سوز و یک گذاره از گذار و ... به ساحت قدس قرآن و عترت در آورد و عطایایی دریافت کرد که جز مطایای آنها توان حمل آن را ندارد (طوبی له و حسن مآب) 📚معرفت شناسی در قرآن؛ مقدمه؛ صص 36_37 @almorsalaat
📚 جنه العاصمه در تاریخ ولادت و حالات حضرت فاطمه سلام الله علیها 🔰آیت الله سید محمد حسن میرجهانی 📌 لینک دانلود pdf کتاب 👇👇👇 🆔 http://www.mediafire.com/?tjv0p4bo7phof1p @almorsalaat
♦️| معرفی تدریس الموجز فی اصول الفقه استاد علی فرحانی 🌀تدریس این کتاب توسط استاد معظم از بهترین و پرمحتواترین تدریس‌های ایشان است. به نحوی که تمام آنچه که طلبه برای شروع علم اصول لازم دارد بعلاوه مزایای دیگری در این اصوات موجود است. 🌀علم اصول نقش تعیین کننده ای در اجتهاد دارد تا جائی که محور استنباط یک فقیه همان ملکه ای است که در علم اصول به دست آورده است. مضاف به اینکه این علم، جایگاه سائر علوم را در استنباط فقیه مشخص میکند. 🌀 از آنجا که سیر منطقی تحصیل هر علمی از «مطلب ما» و «تعقل صحیح» مباحث آن علم شروع میشود تاجائی که تمام مراحل آتی تحصیل علم متوقف بر همین گام نخستین است، این مهم بتمامه در این سلسله تدریسات استاد معظم نسبت به علم اصول حاصل میشود. 🌀مضاف به اینکه این سلسله تدریسات مزایای دیگری همچون شناخت روش صحیح و‌کارآمد تحصیل علم و آشنایی قابل توجهی با نظام اصولی و نیز نظام معرفتی حضرت امام را در بر دارد. 🌀بحمدلله در طول سالیان اخیر، طلاب زیادی سیر اصولی خود را با این تدریس استاد شروع کرده و نتایج مهمی را دارا شده اند. 🌀کسانی که میخواهند سیر درسی خود را با استاد علی فرحانی شروع کنند، پس از استماع مجموعه طلبه موفق، خوب است که این جلسات را کار کنند. ✍احسان چینی پرداز(@Ehsan1244) 🎙اصوات طلبه موفق(روش صحیح تحصیل علم) 👇👇👇 http://eitaa.com/almorsalaat/4489 🎙اصوات تدریس الموجز استاد👇👇 https://eitaa.com/soda96/2507 📖لینک دانلود متن پیاده شده جلسات الموجز @almorsalaat
📌وظایف حوزه های علمیه ✳️وظايف فعلي‌‌‌‌‌ 🔰شهید آیت الله مطهری 💢 آنچه فعلا در امکان آقايان مدرسين است و از هم اکنون بايد شروع به کار شود: 1. کلام جديد. با توجه به اين که کلام علمي است که دو وظيفه دارد: يکي دفاع و ردّ شبهات و ايرادات به اصول و فروع اسلام، و ديگر بيان يک سلسله تأييدات براي اصول و فروع اسلام (کلام قديم تماما متوجه اين دو قسمت است) و با توجه به اين که در عصر ما شبهاتي پيدا شده که در قديم نبوده و تأييداتي پيدا شده که از مختصات پيشرفتهاي علمي جديد است و بسياري از شبهات قديم در زمان ما بلاموضوع است همچنان که بسياري از تأييدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، از اين رو لازم است کلام جديدي تأسيس شود. 🔺در کلام جديد حداقل مسائل زير مورد بحث قرار مي‌‌‌‌‌گيرد: الف. فلسفه دين، علل پيدايش آن از نظر روان‌‌‌‌‌شناسان و جامعه‌‌‌‌‌شناسان، نظريات مختلفي که در اين زمينه داده شده و همه نقض و طرد شده است، مسئله فطرت ديني و بحث عميق انساني درباره فطرت و فطريات، آينده دين و مذهب، مهدويت در اسلام. ب. وحي و الهام از نظر علوم رواني جديد (مسئله نبوت). ج. بررسي مجدد ادلّه توحيد با توجه به ايرادات و شبهاتي که ماديين جديد بر براهين توحيد از آن جمله برهان نظم و برهان حدوث و برهان وجوب و امکان و غيره کرده‌‌‌‌‌اند و با توجه به تأييدات جديد در همه آن زمينه‌‌‌‌‌ها، و همچنين بحث اساسي درباره شبهات ماديين در همه زمينه‌‌‌‌‌ها خصوصا در زمينه عدل الهي و عنايت الهي. د. بحث امامت و رهبري از جنبه اجتماعي با توجه به مسائل مهمي که امروز در مسائل مربوط به مديريت و رهبري گفته شده است و با توجه به مسائل مربوط به جنبه معنوي امامت و انسان کامل در هر زمان. ه. مسائل خاص حضرت رسول و قرآن و شبهاتي که در اين زمينه شده است. 2. فلسفه تاريخ با توجه به مکاتب قديم و جديد از نظريه ابن خلدون گرفته تا نظريه توين‌‌‌‌‌بي در زمان حاضر و مخصوصا نظريه مارکسيسم. در اين بخش، ازاسلام و مقتضيات زمان نيز بحث مي‌‌‌‌‌شود. 3. فلسفه اخلاق مشتمل بر بيان همه فلسفه‌‌‌‌‌هاي اخلاق قديم و جديد، مذهبي و غيرمذهبي و تدوين يک فلسفه اخلاق متقن اسلامي و به طور کلي بحثي در تعليم و تربيت اسلامي. 4. اقتصاد اسلامي با تبيين مشخصات اقتصاد سرمايه‌‌‌‌‌داري و اقتصاد سوسياليستي و وجوه اشتراک و افتراق اقتصاد اسلامي با هر يک از آنها. 5. فلسفه اجتماع از نظر تطبيقي و بيان اصول اجتماعي اسلام و جامعه ايده‌‌‌‌‌آل اسلامي. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران ص 207 @almorsalaat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| باید تمام منظومه دین با تمام ابعادش شناخته شود / دین منحصر در فلسفه یا عرفان نیست اما فلسفه و عرفان از متن دین نشأت گرفته اند. 🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس رسائل @almorsalaat
🔴مقایسه بین مقام و 🔰مقام معظم رهبری 🔆يك مقايسه كوتاه بين زينب كبرى و بين همسر فرعون، عظمت مقام زينب كبرى را نشان مى دهد. 🔅در قرآن كريم، زن فرعون نمونه ى ايمان شناخته شده است، براى مرد و زن در طول زمان تا آخر دنيا. آن وقت مقايسه كنيد زن فرعون را كه به موسى ايمان آورده بود و دلبسته آن هدايتى شده بود كه موسى عرضه مى كرد، وقتى در زير فشار شكنجه فرعونى قرار گرفت، كه با همان شكنجه هم- طبق نقل تواريخ و روايات- از دنيا رفت، شكنجه جسمانى او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لي عندك بيتا في الجنّة و نجّني من فرعون و عمله»؛از خداى متعال درخواست كرد كه پروردگارا! براى من در بهشت خانه اى بنا كن. 🔅در واقع، طلب مرگ مى كرد؛ مى خواست كه از دنيا برود. «و نجّني من فرعون و عمله»؛ من را از دست فرعون و عمل گمره كننده فرعون نجات بده. در حالى كه جناب آسيه- همسر فرعون- مشكلش، شكنجه اش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانى بود؛ مثل حضرت زينب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زيادى از نزديكان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. اين رنجهاى روحى كه براى زينب كبرى پيش آمد، اينها براى جناب آسيه- همسر فرعون- پيش نيامده بود. 🔆در روز عاشورا زينب كبرى اين همه عزيزان را در مقابل چشم خود ديد كه به قربانگاه رفته اند و شهيد شده اند: حسين بن على (عليهالسّلام)- سيّدالشّهداء- را ديد، عباس را ديد، على اكبر را ديد، قاسم را ديد، فرزندان خودش را ديد، ديگرِ برادران را ديد. بعد از شهادت، آن همه محنتها را ديد؛ تهاجم دشمن را، هتك احترام را، مسئوليت حفظ كودكان را، زنان را. 🔆عظمت اين مصيبتها را مگر مى شود مقايسه كرد با مصائب جسمانى؟ اما در مقابل همه اين مصائب، زينب به پروردگار عالم عرض نكرد: «ربّ نجّني»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. 🔅در روز عرض كرد: پروردگارا! از ما قبول كن. دل به سمت پروردگار عالم، عرض مى كند: پروردگارا! اين قربانى را از ما قبول كن. 🔅وقتى از او سؤال مى شود كه چگونه ديدى؟ مى فرمايد: «ما رأيت الّا جميلا». اين همه مصيبت در چشم زينب كبرى زيباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاى كلمه اوست. 🔆ببينيد اين مقام، مقام چنين صبرى، چنين دلدادگى نسبت به حق و حقيقت، چقدر متفاوت است با آن مقامى كه قرآن كريم از جناب آسيه نقل مى كند. اين، عظمت مقام زينب را نشان مى دهد. كار براى خدا اينجور است. لذا نام زينب و كار زينب امروز الگوست و در دنيا ماندگار است. بقاى دين اسلام، بقاى راه خدا، ادامه پيمودن اين راه به وسيله بندگان خدا، از كارى كه حسين بن على (عليه السّلام) و زینب کبری انجام داده مدد و نیرو گرفته است. 📚بیانات مقام معظم رهبری 19/ 11/ 1388 @almorsalaat
📌بزرگترین حسنه حکیم سبزواری چه بود؟ 🔰استاد شهید مطهری 💢حاج ملاهادی سبزواری، بعد از ملاصدرا مشهورترين حكماى الهى سه چهار قرن اخير است. حاجى سبزوارى در سال 1212 در سبزوار متولد شد. هفت ساله بود كه پدرش مرد. در ده سالگى براى تحصيل به مشهد مقدس رفت و ده سال اقامت كرد. شهرت حكماى اصفهان او را به اصفهان كشانيد. در حدود هفت سال از محضر ملا اسماعيل دربكوشكى اصفهانى استفاده كرد و ضمناً در همان وقت دو سه سالى اواخر دوره حكيم نورى را درك كرد. سپس به مشهد مراجعت كرد و چند سالى در مشهد به تدريس پرداخت. آنگاه عازم بيت اللَّه شد. در مراجعت اجباراً دو سه سالى در كرمان اقامت كرد. در مدت اقامت كرمان براى اين كه نفس خود را تربيت كند و رياضت دهد، سعى كرد ناشناخته بماند و در همه مدت به كمك خادم مدرسه به خدمت طلاب قيام مى كرد. بعد دختر همان خادم را به زنى گرفت و رهسپار سبزوار شد. قريب چهل سال بدون آنكه حتى يك نوبت از آن شهر خارج شود در آن شهر توقف كرد و به كار مطالعه و تحقيق و تدريس و تأليف و عبادت و رياضت نفس و تربيت شاگردان پرداخت تا عمرش به پايان رسيد. 💢از نظر تشكيل حوزه گرم فلسفى و جذب شاگرد از اطراف و اكناف و تربيت آنها و پراكندن آنها در بلاد مختلف، بعد از حكيم نورى كسى به پايه حكيم سبزوارى نمى رسد. صيت شهرتش در همه ايران و قسمتهاى خارج ايران پيچيد. طالبان حكمت از هر سو به محضرش مى شتافتند. شهر متروك سبزوار از پرتو وجود اين حكيم عاليقدر قبله جويندگان حكمت الهى گشت و مركز يك حوزه علمى شد. 💢حكيم سبزوارى فوق العاده خوش بيان و خوش تقرير بود؛ با شور و جذبه تدريس مى كرد. او گذشته از مقامات علمى و حكمى، از ذوق عرفانى سرشارى برخوردار بود. بعلاوه، مردى با انضباط، اهل مراقبه، متعبد، متشرع و بالاخره سالك الى اللَّه بود. مجموع اينها سبب شده بود كه شاگردان او به او تا سرحد عشق ارادت بورزند. از نظر جاذبه استاد و شاگردى، حكيم سبزوارى بى مانند است. بعضى از شاگردان او بعد از او با اينكه چهل سال از او فاصله گرفته بودند، باز هم هنگام يادآورى او به هيجان مى آمدند و اشك مى ريختند. 💢حكيم سبزوارى به فارسى و به عربى شعر مى سروده و در اشعارش به «اسرار» تخلص مى كرده است. هر چند در هر دو قسمت، شعر دست پايين فراوان دارد اما در هر دو قسمت برخى اشعار دارد كه در اوج زيبايى و كمال و شور و حال است. 💢حكيم سبزوارى در سال 1289 در يك حالت جذبه مانندى درگذشت. 💢بزرگترين حسنه حكيم سبزوارى، مرحوم حكيم ربانى، عارف كامل الهى، فقيه نامدار، درجزينى قدس سره است. اين مرد بزرگ و بزرگوار كه فرزند يك چوپان پاك سرشت بود براى ادامه تحصيل از همدان به تهران آمد. صيت شهرت و جاذبه معنويت حكيم سبزوارى او را به سبزوار كشانيد. مدتى در حوزه آن حكيم شركت كرد. پس از آن به عتبات شتافت و براى تكميل علوم منقول، جزء شاگردان استاد المتأخرين حاج شيخ مرتضى انصارى قرار گرفت. در همان ايام توفيق تشرف حضور آقا سيد على شوشترى را يافت و در نزد آن عارف كامل مراحل سير و سلوك را طى كرد و خود به مقامى از كمال و معرفت رسيد كه كمتر نظيرى برايش مى توان جست. 💢اگر همه شاگردان حوزه حكيم سبزوارى به حضور در حوزه او افتخار مى كنند، حوزه حكيم به حضور چنين مردى مفتخر است. 💢حوزه تعليم و تربيت مرحوم بيشتر حوزه تربيت بود تا تعليم، حوزه انسان سازى بود. از اين حوزه مردان بزرگى برخاسته اند. از مطالعه مواضع متفرقه كتاب نقباء البشر مى توان به وسعت دايره آن پى برد. 📚 خدمات متقابل ص 524 @almorsalaat