eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
549 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تقریرنویسی، روش و ثمرات 🔰 حجت الاسلام عباس افروزی 💠 در تقریر نویسی لازم است دو نکتۀ بسیار مهم مورد توجّه قرار بگیرد: یکی روش صحیح تقریر نویسی، و دیگری زمان تقریر نویسی. برای فهم این دو مهم، باید به عقب برگشته و ببینیم اساساً فلسفۀ تقریر نویسی چه بوده است. 💠 ساختمان ذهنی انسان بسان حافظه کامپیوتر، یک حافظه اصلی و طولانی مدت دارد و یک حافظه فرعی و کوتاه مدت. این خصوصیت به خاطر عدم مدیریت و تربیت و تقویت ذهن، برای متعلمین علوم مختلف - بخصوص در علم فلسفه که عمدۀ کار، تصوّر صحیح موضوعات و محمولات است- موجب بروز اختلال در سیستم آموزشی یادگیری شان شده است. 💠 متعلّم به خاطر انس با الفاظ، تعابیر و اصطلاحات مساله را در حافظه کوتاه مدت خود ذخیره کرده و به خاطر اینکه در ذهن خود به نحوۀ چیدن آن الفاظ آرایشی داده است، گمان به یاد گیری آن مساله می برد. غافل از اینکه معنای پشت پردۀ این الفاظ که مراد و مقصود اصلی بوده است را تعقّل و تصور نکرده است‌. () 💠 و به همین خاطر - بر خلاف کسی که از حجاب الفاظ رهیده و به معانی مقصوده نائل گشته- نمی تواند آن مساله را به عنوان مقدمۀ قیاس قرار داده و در مسائل و شبهات و مجهولات گوناگون، پاسخ متناسب اصطیاد کند. به عنوان نمونه مرحوم شهید مطهری به خاطر فهم معانی و مقاصد پشت پردۀ الفاظ، در محیط های مختلف اجتماعی و در مقابله با مکاتب مختلف جهان روز، از اطلاعات فلسفی شان استفاده کرده و از آن دریا جواب های محکم و متقنی صید می کردند. 💠 از این رو بر متعلّم لازمست که خود را از پردۀ الفاظ رهایی بخشیده و راهی به سوی معانی و مقاصد پشت پرده الفاظ، پیدا کند. راه رسیدن به پشت پرده الفاظ، پرینت گرفتن از اطلاعات ذهن است البته از مسیر هارد و حافظه طولانی مدت. 💠 برای این کار لازم است که متعلم از تعابیر و الفاظ خاصی که از کتب و اساتید یاد گرفته دوری گزیده و سعی در به کار بردن الفاظ و تعابیر جدیدی که معانی مقصوده را می رساند، داشته باشد. به عبارت دیگر در تقریر نویسی صحیح نباید الفاظی که در حافظۀ کوتاه مدت ذهن ذخیره شده، مورد استفاده قرار بگیرد. بلکه متعلّم باید در زمان تحریر و پرینت ذهن خود بر روی کاغذ، از الفاظ جدید، و حتی در صورت امکان از زبان دیگر، استفاده کند تا از بازی با الفاظ خارج شده و به جهل خود نسبت به معانی پی ببرد. () 💠 برای خروج از حافظه کوتاه مدت ذهن و ورود در هارد و حافظه اصلی، لازم است که بین زمان مطالعه و کلاس و تحقیق و پژوهش و زمان پیاده سازی ذهن (تقریر نویسی)، فاصله معتنابهی گذاشته شود. به این صورت که بعد از کلاس رفتن و رجوع به رفرنس ها و مطالعه و تفکر و جواب دادن به سؤالات ایجاد شدۀ جدید، با اشتغال به کارهای علمی دیگر و مسائل روزمره حد فاصلی درست کند. در وهلۀ بعد نوبت به تقریر نویسی می رسد. در این زمان متعلّم باید بدون رجوع به کتب و نوشته های سابق، با الفاظ و تعابیر جدید اطلاعات ذهن خود را بر روی کاغذ پیاده کند. 💠 اگر قواعد و زمان تقریر نویسی درست مراعات شود، حین پیاده کردن اطلاعات ذهن، حلقه و زنجیره هایی که سابقا بین تک مساله ها به خاطر عدم توجه و التفات وجود داشته و به آسانی آن ها را متصل می کرده، مفقود می شود. و چگونگی اتصال تک تک زنجیره ها مورد سؤال ذهن قرار می گیرد. که در این حالت مطالب در ذهن جدا جدا و به صورت جزیره جزیره در می آیند. 💠 اینجاست که جای خالی حدوسط هایی که قرار بوده مانند شمع ذوب شوند و خود را فدای پیوند و اتصال بین آن زنجیره ها کنند، احساس می شود. و متعلم به جهل و نادانی خود پی می برد. () 💠 با این روش متعلم می تواند در زمان پایان عملیات تقریر نویسی خود را بالانس کرده با دیدی واقع بینانه سطح و میزان یادگیری اش را اندازه گیری کند. 💠 اگرچه مراعات کردن این روش در ابتدا سخت بوده و منفور نفس قرار می گیرد، لکن اگر تحمل سختی نموده و چندی بدین روش سیر کند، قوت ذهنش به جایی می رسد که در همان گام اول مطالعه و شرکت در کلاس ملتفت زنجیره های مفقوده و مجهولات خود می شود، و با سرعتی بسیار بالا به مقصود نهائی که فهم عمیق و صحیح مطالب است، نائل می گردد. @almorsalaat
1.05M
💢چگونه بدون ورو‌د رسمی به حوزه، دروس مهم حوزوی را فرا بگیریم؟ 🔰🔰🔰🔰🔰 💠 وویس حاضر مشاوره یکی از رشته حقوق با مشاور محترم کانال حجت الاسلام سید محمد هاشمی (@SMHashemi128) درمورد چگونگی فراگیری دروس حوزوی است 📌 جهت ارتباط با مشاوران کانال کلیک کنید 👇👇👇👇 🆔 eitaa.com/almorsalaat/248 @almorsalaat
♻️ تفاوت دیدگاه اصولی و ادبی درمورد زبان شناسی 🔰 حجت الاسلام سید مجتبی امین جواهری: 🆔: @smojtabaamin ♨️ این پست مشاوره یکی از کاربران محترم کانال با مشاور محترم حجت الاسلام سید مجتبی امین جواهری است درباره زبان شناسی موجود در علم اصول. 🌀 : با عرض سلام. بنده چندین سوال درمورد زبان شناسی موجود در علم اصول و تفاوت آن با ادبیات عرب _که همین موضوع را نیز متکفل است_ دارم. 🔅 چرا اصولیین فارغ از بررسی آراء اهل زبان (ادبا عرب) بعضی از قواعد نحوی را به وجدانیات ارجاع می دهند. به عنوان نمونه اختلاف میان زبان شناسان و اصولیین در مسأله ی دلالتِ نسبت اضافه بر تحقق اضافه _که این اختلاف به خاطر اختلاف در روش آن هاست_ را بیان میکنم: دانشمند اصولی قائل است که نسبت اضافی دال بر تحقق نسبتش نیست. «تهذيب الأُصول، جلد۱، صفحه ۵۲» اما دانشمند ادبی می گوید: نسبت اضافی دال بر تحقق نسبت اضافی هم می تواند باشد. «دلائل الإعجاز في علم المعاني، صفحه : ۳۶۰». سوال بنده مشخصا این است که در اختلاف میان اصولیون و دانشمندان ادبی چرا به قول ادبا بی توجهی شده است در حالی که مباحث زبانی نزد اصولیین انتزاعی است و حواله به ادله انتزعی می شود در حالی که ادبا به مطالعه دقیق عرف زبانی استناد می کنند! 🔅 اصولیون با حدوسط هایی مانند ارتکاز و وجدان چنین مقابله ای با دانشمندان ادبی می کنند، اساسا مقصود از ارتکاز و وجدان در مباحث زبان شناسی اصولیین چیست!؟ 🔅 حد و مرز و حریم اهل زبان و اصولی در چیست.؟ 🔅 و سوال آخر ایکنه چطور ممکن است که اصولیین قاعده ای را بر همه زبان ها حاکم می کنند بدون این که هر یک را بررسی کرده باشند؟ 🔷 : سلام و عرض ادب. خیلی مطلب مهمی رو پیگیری می کنید و بنده هم در حد سوادم نکاتی رو که به نظرم میرسه رو عرض عرض می کنم. 🔶 درباره مباحث الفاظ در علم اصول که وارد حوزه زبان شناسی می شود، پنج نکته حائز اهمیت را بیان می کنم سپس به بررسی اشکالی که به امام «ره»فرمودید می پردازم: 🔹 در علم اصول مباحث الفاظ "من جهت عامه" است یعنی مسائل مشترک زبان را بررسی می کنند که مربوط به ظرف اعتباری ذهن بشر و بر محور لغویت یا عدم لغویت در تفهیم و تفهم است. مواردی که وارد زبان خاص (عربی) می شود به دلیل آلی بودن علم اصول برای استنباط است و چون بعضی از مباحث در علوم مربوط به زبان خاص مثل صرف، نحو، لغت و... آن طور که مورد نیاز اصولی هست بحث نشده، به آن می پردازند. 🔹 متأسفانه علم اصول با تأثیراتی که از مکتب نجف پذیرفت در این زمینه به صورت غلطی از منطق و کلام الهام گیری کرده و از ظرف اعتباری زبان غافل بوده. مبنای بسیاری از مباحث زبانی به اشتباه مبتنی بر معرفت شناسی تقریر شده. مثل حدوسط حکایت که در اقسام وضع مرحوم آخوند خراسانی است و دیگران از آن استفاده کردند و حضرت امام خمینی با انتقاد از ایشان محور اقسام را بر تداعی معانی قرار داده و آن را تابع دلالت در ظرف اعتبار تبیین می کنند. به همین دلیل از نظر ایشان استحاله قسم رابع واضح البطلان است. چون استحاله در مستوای دلالت بی معنی است. 🔹 اگرچه ظرف اعتبار نادیده انگاشته شده و از ادله یا مبانی فلسفی و منطقی استفاده شده ولی این نکته نیز حائز اهمیت است که ذهن در امر دلالت، ویژگی های ثابت هم دارد. یعنی می توان قواعد عامی را بر مسائل زبان حاکم دانست که البته این قواعد حاصل برهان یا مباحث فلسفی و عقلی نیست و از بدست می آید. این ارتکاز عمومی در زبان بعضی از اصولیین همان "" است. مثل یا و... . به عبارت دیگر قوانین عام حاکم بر الفاظ در عین این که اعتباری است، دارای ثبوت نیز است. بنظرم دو مفهوم "" و "" را باید در این فضا از یکدیگر تفکیک کنید. سیره عقلائیه نیاز به برررسی و رصد جامعه یا عرف ندارد چون بر هر ذهن انسانی حاکم است ولی عرف بر محور پذیرش اجتماعی یک مسأله است. 🔹 اختلافات میان علما بیشتر در مورد صغریات این قواعد است. مثلاً ممکن است عده ای ناخودآگاه امری که همراه با قرینه در کلام است را به ذات دال و مدلول نسبت دهند در این صورت برای تبیین اشکال آن ها، ناچاریم به تجزیه یا پیراستن کلام بپردازیم تا عناصر مخفی آشکار شود. مثلا در کتاب مغنی بسیاری از معانی که موضوع له حروف بیان می شود همراه با قرینه ای بوده که از ذهن مصنف مخفی مانده. اختلافی که میان اصولیین و ادبا نقل کردید ظاهراً از همین دسته است. متن تقریر حضرت امام خمینی «ره» ناظر به این نیست که نسبت اضافی محال است بر تحقق نسبتش دلالت کند بلکه ایشان معتقدند به صورت عادی و فارغ از قرائن دیگر، ذهن انسان از صرف اضافه نمی تواند حکم به تحقق نسبت بکند. اگرچه ممکن است در مواردی این امر با قرینه یا عوامل دیگر حاصل شود. 🔹 تفاوت ظریفی در زاویه دید اصولی با ادبی وجود دارد و آن هم غرض علم اصول یعنی استنباط است. ادیب به توصیف کلام و لفظ می پردازد و اصولی به قدرمتیقن ها در دلالت، چون او به دنبال حجیت در کلام شارع است. البته بنده هم به این مطلب اشراف دارم که حجیت در مباحث الفاظ به معنای حجیت لغوی است نه حجیت شرعی ولی غرضم از بیان این نکته اشاره به روح حاکم بر مباحث الفاظ در علم اصول است. اصولی چاره ای ندارد از این که محدوده دلالت را بر دال فارغ از قرینه یا ضمائم دیگر ببیند تا بتواند قاعده عام در اختیار فقیه قرار دهد. اگرچه آیات و روایات بدون قرینه نیستند ولی این مسأله به ذهن فقیه کمک می کند تا هر آنچه غیر از دال اصلی در کلام است را در حکم قرینه تجزیه و تحلیل کند و در ادامه او می تواند خطابات شارع را فارغ از شئونات زمانی و مکانی تحلیل کند. 🔅 و اما اشکالی که به حضرت امام «ره» در نسبت تحلیل خود به وجدان هر صاحب زبان وارد کردید بنظرم خلاف مدعای خودتون بود. در این بحث که حضرت امام با قاطعیت دیدگاه خود را به وجدان عمومی نسبت دادند اتفاقا در مقام نقد اصولیون هستند. ایشان معتقدند مباحثی که اصولین در معنای حرفیه مطرح کردند مباحث منطقی یا فلسفی است و وجدان زبانی و ظرف اعتباری را نادیده انگاشته اند. بنابراین در همان پارگراف ابتدا اهداف فلسفی و منطقی را کنارگذاشته و می فرمایند من تنها به دنبال اثبات اصل این نوع از استعمال و دلالت حروف در کلام عرب، فارس و زبان های دیگر هستم. اتفاقا کسانی که با پیشفرض های فلسفی و معرفت شناسانه وارد این بحث شده اند مثل آخوند و مرحوم نائینی وجدان عمومی و زبانی بشر را نادیده گرفته اند. 👌 نکته آخر: این که در اختلاف میان اصولی و ادیب کلام کدام یک نافذ است؟ بنظرم باید به شیوه استدلال و قرائن کلام آن ها دقت کرد و ادیب بودن یا اصولی بودن در این مسأله کافی نیست. همانطور که امام در بحث حقیقت و مجاز از قول سکاکی بهره می برند و اتفاقا آن را در اعتبارات دیگر نیز سرایت می دهند که چیزی بیش از تشخیص سکاکی بود. @almorsalaat
♨️ توانانی انسان در شناخت پساپردۀ عالم ماده _ اسلام دینی آزاد اندیش 🔰 مشاور: حجت الإسلام عباس افروزی @A_Afrouzi133 ♻️ پست حاضر متن بحث دیالکتیکی و طرفینی یکی از دانشجویان فوق لیسانس رشتۀ فرق و ادیان است با مشاور محترم کانال حجت الإسلام عباس افروزی درمورد عرفان دینی، ذات أقدس إله و آزاداندیشی. 🌀 : با عرض سلام. بنده چندی است که با کانال آخوندی شما آشنا شدم و برخی مطالبتان را می خوانم. خواستم با هم یک گفتگوی طرفینی داشته باشیم. تا اندازه ای زبان عربی را بلدم و آثار دانشمندان مسلمان به زبان عربی را درمورد وجود خدا و به وجود آمدن ادیان تورق کرده ام. 🔆 : علیک السلام. از توجه تون به کانال و پیشنهاد گفتگو سپاس گزارم. واقعا خیلی لازم و مفیده که دیوار و فاصله بین طلبه ها و دانشجوها با این گونه تعاملات از میان برداشته شود. 🌀 : در همین ابتدا و بدون مقدمه بنده فقط به جان جهان یعنی موجودی پساپردۀ این جهان مادی قائل ام. ولی خدای ادیان رو اصلا قبول ندارم. اساسا با هیچ منطقی نمی توان خدای ادیان را قبول داشت. 🔆 : مگر خدای ادیان غیر از آن موجود پساپردۀ جهان مادی است!؟ تفاوتشان در چیست؟ 🌀 : خدای عرفا با خدای فقها خیلی فرق دارد. چراکه: مذهب چیزی جز کنترل ذهن نیست. مذهب فقط تلاش می‌کند ذهن شما را کنترل کند، افکار شما را کنترل کند، بنابر این چیزهایی را که نباید بگویید بخاطر اینکه… گناه هستند مشخص می‌کنند؛ و اضافه بر آن با گفتن چیزهایی که نباید بگویید، مذهب می‌خواهد چیزهایی را که باید بگویید را هم مشخص کند؛ اینها اولین چیزهایی است که وقتی صبح بیدار شدید باید بگویید؛ اینها چیزهایی است که شب درست قبل ازخواب باید بگویید؛ اینها چیزهایی است که همیشه در سومین چهارشنبه ماه آوریل بعد از اولین ماه کامل در بهار ساعت 4 وقتی که زنگها به صدا در می‌آیند باید بگوییم. مذهب همیشه مطالبی را که شما باید بگویید مشخص می‌کند. 🔆 : چه ربطی داشت!؟ شما ادیان را جدای از عرفان می دانید!؟ 🌀 : بله 🔆 : ادیان هرم و مراتب عالم هستی را در خود جای داده و به فراخور هر نشئه احکام و معارف مناسب را بیان کرده. 🔹 متون عرفانی آن گونه بیاناتی است که پا را فراتر از این نشئه مادی گذاشته و برای مخاطب سفر کرده حقایق عوالم غیب و رسم سیر و سلوک را تبیین می کند. 👌که اتفاقا اکثر بیانات دینی از نوع ماورائی و عرفانی است. چه بسیار آیات و احادیثی که موضوعشان فراتر از این نشئه ی مادی است. 🔻 به نظرتان احادیثی که در آنها ائمه اصحاب سرّ خود را از تکلّم با دیگران نهی شدید می کردند و آنان را به کندن چاه و تکلّم با آن چاه فرا می خوانند، غیر از مطالب عرفانی بوده؟! ❓ عبارت جناب کارلین را صرفا نقل کردید یا واقعا دین را مخالف سر سخت آزاداندیشی و تفکر و تعقل می دانید؟! 🌀 : دین و دین داری یعنی بستن ذهن از واقعیت ها و یک طرفه گوش سپردن. 🌀 : خوب است در کنار سخن جناب کارلین، آیات قرآن را که با لحنی شدید بنی آدم را به تفکر و تعقل و آزاد اندیشی فرا می خواند نگاهی بیندازید. 🔺به عنوان مثال قرآن کریم (زخرف/۸۱) حساس ترین ناموسی ترین مساله -خط قرمز فرزند داشتن خدا- را با لحنی بسیار نرم و زیبا و با نهایت آزاد اندیشی رد می کند؛ «قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ». 👌 توجه داشته باشید که در این آیۀ شریفه حتی از حرف «لو» که علاوه بر دلالت بر معنای شرطیت افادۀ امتناع می کند استفاده نکرده. بلکه حرف «إِن» را به کار برده و نهایت انصاف و آزاداندیشی را به خرج داده است. 💖 اساسا شیفتگی بنده نسبت به اسلام و معارف دینی مدیون خود قرآن کریم است ❣️از بس دعوت به آزاد اندیشی و تفکر و تعقّل کرده؛ «..كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون» بقره/۲۱۹ «...أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ!» یس/۶۲. «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» حدید/ ۱۷. «...قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ» انعام/٥٠. «إِنَّآ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» یوسف/۲ ❣️و از خشک مغزی و اکراه و اجبار شدیدا نهی کرده است؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» انفال/۲۲. «...أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» یونس/۹۹. «لَآ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ...» بقره/۲۵۶. «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» یونس/۱۰۰. 🙏 اگرچه فرمودید تا اندازه ای بر زبان عربی تسلط دارید اما خواهشا به ترجمه آیات مراجعه فرمایید تا به عمق و شدّت آزاداندیشی دین مبین اسلام پی ببر‌ید. 🌀 : شما تا حالا وارد اساطیر نشده اید. باید وارد تاریخ خدایان باستان و اساطیر شد و مسائل را ریشه ای خواند. تا بتوانید برگردید به چند هزار سال قبل از شکل گیری ادیان. تاریخ ادیان در پی بردن به حقیقت کمکتان نمی کند. خدایان در یک دوره ای زن بودند، بعد مرد شدند. در حقیقت خدایان فاقد جنس اند. برای وجود خدا باید به قلب رجوع کرد. 🔆 : آن خدایی که در پساپردۀ دنیا ست منزّه است از وصف به تانیث و تذکیر! 🌀 : مستند کاسموس رو حتما ببینید. برای این موضوع عالیه. 🔆 : خداوند در نهاد انسان خاکی وسیله ای از جنس عالم ماوراء قرار داد تا توانایی شناختش را به او ارزانی بدارد (عقل). که هر کس اگر این تحفه الهی را درست به کار بیندازد به یگانگی ذات اقدسش رهنمون خواهد شد. 🔻به بیان قرآنی: قائل شدن به خدایانی غیر از الله ریشه در عدم تفکّر و تعقّل و نداشتن آزاد اندیشی دارد و الا هیچ گاه انسان متفکر و آزاداندیش غیر از او را خداوندگار نمی پندارد؛ «أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» انبیاء/۶۷«..أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» نمل/٦٤. «...فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوٓا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ» قصص/۷۵. «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِٓ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ...» انعام/۲۴ 👌 فلایحتاج الی الرجوع القهقرایی الی زمن الاساطیر. فتأَمّل @almorsalaat
💢راه صحیح تفسیر قرآن کریم 🔰نویسنده: حجت الإسلام عباس افروزی (@A_Afrouzi133) 🌀موضوع این یادداشت مشاوره دادن یکی از مشاورین محترم کانال حجت الإسلام عباس افروزی است به یکی از موسسات فرهنگی قرآنی درمورد شیوۀ صحیح تفسیر قرآن کریم. 🔆 درمورد رویکرد موسسه -با عضّ نظر از برنامه های تان- اگر موسسه را موسسه فرهنگی قرآنی دانسته و دغدغۀ اصلی تان را یادگیری تفسیر قرآن کریم قرار داده اید، لازم است که چارت برنامه هایتان را یک بازنگری اساسی بکنید. 🔹 چراکه قرآن کریم مجموعه الفاظی است که از جانب خداود متعال نازل شده و در نهایت به دست ما رسیده است. لذا رسیدن به معانی و معارف قرآن تنها از کانال همین الفاظ میسر خواهد بود. 👌بنابراین به هیچ وجه نمی توان تصور کرد که به معارف قرآنی و تفسیر آن دست یافت مگر اینکه راه صحیح فهم و درک مراد متلکم از طریق الفاظ را به خوبی یادگرفته باشیم. یعنی با یک زبان شناسی قوی بتوانیم قواعد عقلائی حاکم بر الفاظ را یاد گرفته و مراحل ظریف و دقیق کشف مراد متکلم را بر الفاظ پیاده کنیم. 🔻و الا اگر بخواهیم الفاظ قرآن را صرفا با قواعد ادبیات عرب (نحو و صرف و بلاغت) _که غیر از زبان شناسی عقلایی است_ و ضمیمه کردن قرائن عقلی فلسفی معنا کنیم، هیچ گاه به مقصود اصلی متکلم دست نخواهیم یافت. 📗 به بیانی دقیق تر: در تعامل با الفاظ دو نوع تعامل وجود دارد که تنها نوع دوم صحیح می باشد. 🔹 نوع اول به این شکل است که انسان با عینک و دید و نگرش خاصی که از علوم یاد گرفته (اعم از فلسفه، کلام، عرفان و علوم تجربی ...) بخواهد کلام را معنا و تحلیل کند. یعنی معانی پیشفرضی که در ذهن خود دارد را به زور بر آن لفظ تحمیل کرده و جا سازی کند. چنین تعاملی قطعا اشتباه بوده و مراد اصلی متلکم را به دست مخاطب نخواهد داد. 🔹 تعامل نوع دوم این است که انسان ابتدا مطالبی را که از علوم مختلف یاد گرفته کنار گذاشته و به گوشۀ ذهن بسپارد بعد بدون نگرش و عینک و دیدگاه خاصی گوش جان به الفاظ بسپارد و ببیند متکلم چه معنایی را از آنها اراده کرده است. تنها در این صورت است که ما می توانیم بگوییم چیزی را بر الفاظ تحمیل نکرده ایم بلکه مشتاقانه در کنج خلوت دل نشسته و منتظر مانده ایم تا خود الفاظ به زبان آمده و مراد متکلم را بازگو کنند. ⛔️ تعامل نوع اول همان تعاملی است که طی قرن ها باب تأویل و تصرف و معانی عجیب غریب را در قرآن کریم باز کرد. چراکه که هر کس متناسب با دیدگاه و نگرش خودش قرآن را تفسیر می کرده است. بدترین دوره اش در عصر اخیر بوده که برخی دانشمندان بلاد اسلامی اعم از مصر و عربستان و ایران و ... با دیدی ماتریالیست و تجربه گرا دست به تفسیر قرآن زده و آیات الهی را به معانی و مصادیق مادی معنا می کردند! @almorsalaat
💢رشد علمی انسان، یک رشد واقعی است که متناسب با مختصّات فردی برای هر فرد محقق می شود 🔰مشاور: سید مجتبی امین جواهری 🆔: @smojtabaamin ♻️پست حاضر مشاورۀ یکی از کاربران کانال با مشاور محترم حجت الإِسلام سید مجتبی امین جواهری است درمورد مانع بودن برنامه های مراکز آموزشی از عملیاتی کردن مشاوره های علمی مشاوران کانال 🌀 : سلام وقتتون بخیر. مطالبی که فرموده بودید رو مطالعه کردم خیلی خوب بود فقط الان یک سوال برام پیش اومد: 🔹 بنده که الان یک طلبه سال سوم هستم در حوزه خواهران مشغول تحصیل هستم، برنامه های تحصیلی رو حوزه میرزه، دست من نیست. اینکه چی بخونم و چطور بخونم رو باید با نظام اموزشی حوزه پیش برم. اما میدونم که این روش جواب نمیده و پایان تحصیل با کلی اطلاعات مفید ولی پراکنده مواجه خواهم شد. 🔹از جهتی هم مشاور تحصیلی که فرمودید در دسترس بنده نیست. میخواستم بپرسم با این شرایط بنده چطور میتونم به تنهایی این طرح ها و راهنمایی های تحصیلی تون رو عملیاتی کنم؟ 🔶 : سلام و عرض ادب. قاعدتا کار شما سخت تر خواهد شد. چند نکته ای که درباره این مطلب به ذهنم می رسد را عرض می کنم: 🔅 اول از همه بدونید که رشد علمی انسان یک است یعنی حقیقت نفس انسان در رشد علمی سعۀ وجودی پیدا می کند برخلاف رشد مدارج آموزشی که تابع مدرک و آزمون های آموزشی است. 🔸اگر این واقعیت را بپذیرید اولین نتیجه ای که بدست می آید این است که علت تامّه برای رشد، درون شما و فردیت شماست. حتی نیاز به استاد یا راهنما صرفا یک سبب ثانوی است و نقش تعیین کننده ندارد. چه رسد به هم بحث یا مدرسه و دانشگاه مناسب و... . 🔅 در ثانی: با توجه به نکتۀ فوق، نسخه هر انسانی در مسیر سلوک علمی با دیگران متفاوت است. بنابراین برنامه مشترک معنا ندارد و هر کس باید خود در را پیدا کند. همین امر به فردیت ماجرا کمک می کند. این تعادل هم در محتوا و هم در روش کار علمی است. استعدادها و ظرفیت ها هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. 🔻 و اما در پایان هدف از تأَسیس و این بوده که هر فردی در هر موقعیتی که قرار دارد با مشاوره کلی و راهنمایی درباره حوزه معارف اسلامی، راه فردی خود را در سلوک علمی پیدا کند. بنابراین گروه مشاوران به اندازه ای که شرایط فراهم باشد نسبت به مسیر علمی به شما کمک می کنند نه در مسائل جزئی. 🔻 بنابراین اگر در محتوا و روش کار علمی ابهامی وجود داشت یا درباره علوم مختلف نکته ای داشتید به مشاوران پیام بدهید. حتی اگر تقریری نوشتید و خواستید مطالب آن را با متخصصین اون علم در میان بذارید برای مدل مذکور، می تونید اون رو بفرستید تا اساتید حاضر نظر خودشون رو منتقل کنند. @almorsalaat
159.5K
🔉🔉 🌀 : سلام استاد جان. در مورد مسالۀ زیر، لطفا بنده را راهنمایی فرمایید🙏 ♻️ درمورد علم بالذات و علم به علم بالذات، علامۀ طباطبایی درصدد دفاع و توجیح کلام محقق طوسی برآمده و اشکال ملاصدرا به ایشان را وارد ندانسته و می فرمایند نظر محقق طوسی، همان نظر ملاصدرا است:👇 🔅عبارت ملاصدار: «أَقول هذا الجواب لمادة الشبهة فالأولی أَن یقال: علمنا بذاتنا نفس وجود ذاتنا و علمنا بعلمنا بذاتنا لیس هو بعینه وجود ذاتنا بل صورة ذهنیة زائدة علینا لیست هی بعینها هویتنا الشخصیة و لها هویة ذهنیة أخری» 🔅عبارت تعلقیۀ علامه: «الظاهر أن مراد المحقق الطوسی بکون علمنا بذاتنا هو ذاتنا بالذات ای بالوجود الشخصی لکونه علما حضوریا و بکونه غیر ذاتنا بنوع من الاعتبار، اعتبار مفهوم العلم بذاتنا. فیکون وجود العلم بالذات عین وجود الذات و غیر وجود الذات ، فیختلف العلم بالذات و العلم بالعلم بالذات؛ ما استحسنه المصنف رحمه الله من الجواب». 🔹اما آیت الله جوادی دفاع علامه را نپذیرفته و می فرماید: «جواب صدرا حد وسطش «صورت ذهنی» است و با جواب محقق طوسی که حد وسطش «مفهوم علم» است فرق دارد؛ لذا بیان علامه در توجیه خوب است ولی در مطابق دانستن بیان آندو مناسب نیست» رحیق ج۱۷،ص:۱۵۹ ♨️ صوتی درمورد سوال ایشان را بشنوید. 🌐@almorsalaat
💢 کیفیت فراگیری علم اصول بر اساس خط سیر منظّم و هوشمند 🔰مشاور: محمدمهدی مقدسی 🆔:@m_mahdi1384 ♻️ پست حاضر مشاورۀ یکی از طلاب پایۀ پنجم است با مشاور محترم کانال جناب حجت الإِسلام محمدمهدی مقدسی درمورد کیفیت تحصیل روشمند علم اصول 🌀 : جسارتا حقیر هستم و بسیار دغدغۀ تحصیل روشمند اصول فقاهت بر پایه بنیان های نظری را دارم. الحمدلله حضرت و والد شریف شون در جهت احیای روش فقاهت بر مبنای نظرات امام راحل «ره» پیشتاز هستند. 🔹 حقیر علاقمندم سیر درسی علم اصول رو از آغاز مبتنی بر -که حقا در بیانات استاد جاری و ساری هست- دنبال کنم. در این مسیر به راهبری حضرتعالی نیازمندم. 🔹 آیا بنده از اصوات الموجز استاد شروع کنم؟ چگونه روشی رو به عهده بگیرم تا بتونم انتظارات بایسته نسبت به کتاب الموجز در سیر کتب تحصیلی اصول فقه برای ورود به خارج را اکتساب کنم؟ 🔶 : سلام علیکم. در بسیاری موارد کسانی که یک علم را تدریس می کنند یا روش یادگیری آن را بیان می کنند، چون احاطه کامل به آن علم ندارند راهنمایی های آنها . 👌 مهمترین ویژگی استاد فرحانی این است که ایشان تسلّط و احاطۀ کامل به علوم حوزوی دارند؛ لذا در تدریس هایشان به گونه ای عمل می کنند که تمام مسیر رشد علمی طلبه را در نظر می گیرند. 📚 ایشان در علم اصول شان از همان ابتدا که کتاب الموجز تدریس کرده اند، خط سیر رشد علمی طلبه را مد نظر قرار داده و با توجه به آن خط سیر مفاهیم اصولی به صورت معیّن -را بدون کم گویی و اضافه گویی- با شاگردان القا می کردند. 🔻 بنابراین اگر کسی ایشان را دنبال کند و کتاب الموجز و اصول فقه را با صوت های ایشان بخواند حجم قابل توجّهی از مطالب نظام مند و دقیق اصولی و منطقی را به دست می آورد. 🔸 ایشان در این دو کتاب مطالب را به گونه ای بیان می کنند که خود به خود طلبه در راستای نظریات حضرت امام «ره» -که حقاً و انصافاً نظرات دقیق و کاملی است- قرار می گیرد. 🔸 پس از این دو کتاب اگر کتاب مناهج را با استاد کار کنید، یک دور اصول کامل و راقی (بدون قیل و قال ها) را یاد می گیرید. و نه تنها با اصول امام آشنا می شوید بلکه به واسطه روش تدریس ارزشمند استاد، معیاری به دست می آورید که بعد از خواندن مناهج بقیه آراء و نظرات را با مطالعه شخصی می فهمید و می توانید نسبت به آنها قضاوت و جمع بندی داشته باشید. ♨️ این است که ابتدا صوت جلسات را و گوش دهید؛ سپس آدرس ها و مراجعاتی که استاد در درس می فرمایند را مراجعه کنید. پس از مطالعه و اگر امکانش بود مباحثه، با بیان و قلم خودتان از درس بنویسید. در نوشتن تقریر سعی کنید بحث رعایت شود. 📌سوالاتتان را از مشاورین المرسلات بپرسید👇 🆔 eitaa.com/almorsalaat/248 🌐@almorsalaat
2.93M
🔈🔈 ♻️ : توی صوت های تاکید بر این است که نسبت به مطالبی که می آموزیم داشته باشیم تا مطالب در ذهنمان مترتّب و نظام مند نقش ببندند. 🔸 میخواستم بدونم طلبه ای که تازه با این روش آشنا شده و مقداری از درس هایش را بدون توجّه به این نکات خوانده و از آن ها گذشته، چگونه میتواند این چارچوبۀ فکری را در ذهن خودش به وجود بیاورد؟ ⛔️ متأَسفانه در حوزۀ ما فقط پمپاژ اطلاعاتی می شود بدون به دست دادن دیدگاه و چارچوب و نظامند کردن اطلاعات. ممنون میشم اگر راهنماییم کنید. 🔰 پاسخ این سوال مهم را از مشاور محترم کانال حجت الإِسلام سید مجتبی امین جواهری(@smojtabaamin) بشنوید 🔹لینک صوت در وب سایت شخصی مشاور:👇 http://aminjavaheri.com/2020/09/17/howze-matlub/ 📌 جهت ارتباط با مشاوران کانال کلیک کنید 👇👇👇 🆔 eitaa.com/almorsalaat/248 @almorsalaat
💢 سیر استاد در تدریس علوم حوزوی + اشاره اجمالی به سیر تدریس علم اصول توسط ایشان 🔰محمدمهدی مقدسی 🆔:@m_mahdi1384 ♻️این یادداشت توسط استاد محترم جناب حجت الإِسلام محمدمهدی مقدسی دربارۀ سیر پیشرفت و تحوّل شان به وسیلۀ دروس استاد فرحانی و نگاه کامل و نظاممند استاد در سیر تدریس دروس حوزوی، نگاشته شده است. 🔶 در سالهای ابتدایی ورود به حوزۀ علمیه قم، طلبه ای پر دغدغه بودم و در نظرم حوزه تنها مکانی بود که زمینۀ رشد فردی و اجتماعی من در آن فراهم بود؛ لذا با تلاش فراوان سعی میکردم در مسائل درسی، معنوی و اجتماعی به درستی گام بردارم. 🔸 برای یافتن شیوۀ صحیح درس خواندن در درسهای مختلف با اساتید با سابقۀ آن درس مشورت میکردم. در مسائل اخلاقی تلاش خود را برای عمل به رهنمودهای اساتید اخلاق به کار می بستم. همچنین تلاش میکردم برای موفقیّت در وظایف اجتماعی مهارت های لازم را به دست آورم. 🔸با وجود همۀ این تلاشها نتیجۀ مطلوب حاصل نمی گشت!. بزرگترین مشکلی که با آن مواجه بودم ناهماهنگی ها و تناقضاتی بود که مشورت با افراد مختلف در ذهنم ایجاد میکرد. راهکارهایی که برای تحصیل عمیق دروس حوزوی ارائه میدادند با انجام تکالیف اجتماعی منافات داشت. از طرفی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی که برای دفاع از انقلاب و اسلام ضرورت داشت سبب کم رنگ شدن امور علمی میگشت. و از طرف دیگر، راهکارهای رشد در امور معنوی و اخلاقی به گونه ای بود که فعالیتهای اجتماعی را کمرنگ میساخت. حتّی در تحصیل علم و یافتن روش صحیح درس خواندن و میزان تحصیل و تعمّق در هر علم و اولویّت بندی بین علوم نیز با ابهامات زیادی مواجه بودم. ⛔️ این افکار آشفته، انگیزه ام را تحت تاثیر قرار داده و دغدغه های فکری و اضطراب شدیدی را در روحم ایجاد کرده بود. 🔷 از پایۀ دوم در کلاس «المنطق» با استاد فرحانی آشنا شدم. روش تدریس ایشان برایم نو و جذاب بود. در تمام مدّت کلاس ذهنم به دنبال کلامِ ایشان میدوید. پس از تمام شدن هر جلسۀ درس، واقعا حس میکردم به دارایی هایم افزوده شده است. مشورت با استاد آبی بر آتش اضطراب درونم بود؛ ولی هنوز مسیر پیش رو برایم مبهم بود. 🔹 در طول دوران تحصیل در هر یک از مباحث که در درس استاد شرکت میکردم افقهای تازه ای به رویم گشوده میشد. درس اصول فقه و حضور در کلاس استاد بسیار شیرین و نشاط آور بود. ایشان در این جلسات با کنترل ذهن شاگردان، روش صحیح حرکت علمی را بر اساس قوانین منطقی به ما آموختند. ♨️ یکی از مهمترین و ارزشمندترین ثمرات این جلسات آشنا شدن با جنبه های مختلف شخصیّت حضرت امام خمینی و علامه طباطبائی بود. تا آن زمان حضرت امام را به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی و علامه طباطبائی را به عنوان فیلسوف و عارفی وارسته دوست داشتم؛ ولی از آن پس این دو شخصیّت نزدم چنان با عظمت بودند که در جنبه های گوناگون علمی و عملی ایشان را تنها الگوی خود میدانستم. 🔆 در پایان درس «بدایة الحکمة» وقتی نگاهی به مسیر طیّ شده انداختم مشاهده کردم که به برکت رهنمودهای استاد و آشنایی با مبانیِ حضرت امام و علامۀ طباطبائی، بنای فکریِ منسجمی در ذهنم نقش بسته است که در آن، عالِم و فقیه شدن و رشد در معنویات با انجام تکالیف اجتماعی و دفاع از اسلام و انقلاب هیچگونه تعارضی ندارند؛ بلکه جنبه های مختلف حرکتی واحد هستند که غفلت از هر یک، مانع ادامۀ حرکت میگردد. 🔹بنده و جمعی از شاگردان استاد، پس از سالها همراهی با ایشان مشاهده کردیم که استاد از قدمِ اول حرکت علمی در علم «منطق» با شناخت کامل مقصد و مسیر، در دروس منطق، اصول، فلسفه و فقه و در سخنرانیها و بیانات مختلف، مسیری را طراحی کرده اند که اگر با «اعتدال در بینش و عمل» و رعایت قواعد و ضوابط آن، در این مسیر گام برداریم در کوتاهترین زمان و با بهترین کیفیت میتوانیم به اهداف خود نائل شده و به نظام اجتهادی حضرت امام خمینی و علامه طباطبائی دست یابیم؛ 🔹 مجموعه جلسات «الموجز»، اولین مجموعه از تدریس های اصول فقه استاد علی فرحانی است که در مدرسه علمیّه حقانی تدریس شده اند. اگرچه موضوع این جلسات، تدریس کتاب «الموجز» است؛ ولی مطالب آن اختصاص به کتاب «الموجز» ندارد. از آنجایی که استاد در این جلسات مفاهیم تصوری و «مطلبُ ما»ی مسائل علم اصول را بیان کرده اند، از نظر منطقی محتوای آن گام نخست و زیربنای حرکت علمی در علم اصول فقه است. 🔹 ایشان در ادامه، در تدریس کتاب «اصول الفقه» علامه مظفر، علاوه بر تکمیل مفاهیم تصوری علم اصول، شیوۀ به دست آوردن سازمان و مدرسه فکری مؤلف کتاب را نیز به شاگردان آموختند. ملکه ای که از این دو کلاس برای طلبه حاصل می گردد سبب می شود وی را برای شرکت در درس «مناهج الوصول» مستعدّ سازد. 👌 اگر طلبه ای سازمان استنباطی و اصولی حضرت امام را بیاموزد، به یکی از راقیترین نظامهای اجتهادی دست یافته است و علاوه بر اینکه در فقه مصطلح و ابواب طهارت تا دیات سرآمد خواهد شد، کلید گشایش قفل «تولید علوم انسانی اسلامی» را نیز در دست خواهد داشت. 🌐@almorsalaat
و 💢عدم تقدّم حکمت سینوی بر حکمت متعالیه در سیر فراگیری علم فلسفه 🔰مشاور: عباس افروزی 🆔: @A_Afrouzi133 ♻️ پست حاضر، مشاورۀ یکی از کاربران محترم با مشاور کانال حجت الإِسلام عباس افروزی است درمورد روش سلوک تحصیلی در فراگیری علم فلسفه 🌀 : با عرض سلام و احترام. بنده قصد جدّی در فراگیری علم فلسفه دارم اما نمی دانم آیا حتما قبل از حکمت متعالیه باید حکمت سینوی خوانده شود یا منطقا چنین تقدّمی در کار نیست؟ 🔶 : با عرض سلام و قدر دانی از دغدغۀ یادگیری صحیح حکمت الهی، برای جواب دادن به این سؤال، دو نکتۀ مهم را باید مد نظر قرار دهید: 🔹 : متعلّم فلسفه باید در ابتدا مشخص کند که غرضش از خواندن فلسفه چیست؟ آیا می خواهد در علم فلسفه مجتهد شده و یکی از صاحب نظران در عرصۀ فلسفه گردد؟ یا نه؛ می خواهد با علم فلسفه، یک نظام فکریِ صحیح بر ذهن خود حاکم کند تا با آن بتواند خودش را، جهانش را، خدایش را، بشناسد و به ندای «أَفلا تعقلون» های قرآن لبیک گوید؟ همان نظام تفکّری که بتواند با آن توحید، مبدء و معاد و معارف دین خود را به صحیح ترین شکل یاد بگیرد، با یقین و جزم راسخ به اصالت معارف دین خود پی برده و در نهایت با آن نظام فکری، به بنیانی مرصوص تبدیل گردد. «كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ». 🔅 اگر متعلّم فلسفه، غرض اول را مد نظر دارد، اقتضایش این است که تمامی کتب و نوشته جاتی که در موضوع فلسفه به رشته تحریر در آمده است را خط به خط خوانده و با نقد و بررسی فیلسوفانه، عمر خود را در نقض و إبرام جمیع آن کتب سپری کند. 🔻 بدیهی است که لازمۀ این سیر و این هدف، سپری شدن مدت زیادی از عمر او در سر و کله زدن با کتب و مقالات فلسفی است. و در نهایت هم به خاطر تشتّت و اختلاف نظرهای شدید فیلسوفان، معلوم نیست به آرامش رسیده و قلۀ حقیقی پیشرفت علم را فتح کند. 🔅 اما اگر متعلّم غرض دوم را در نظر دارد، لازم نیست که تمام کتب و مقالات فلسفی را زیر و رو کرده و در مسیر علمی، ذهن خود را به هزاران نظر غلط و متناقض آلوده سازد. بلکه می تواند با روشی صحیح در علم آموزی، آخرین نظرات مطرح شده در علم -که دقیقترین و صحیح ترین نظرات هستند- را بیاموزد و در مدّت مان کوتاه تر، نظام فکری منظم و منسجمی را از گزاره های صحیح فلسفی در ذهن خود به وجود بیاورد. 🔹 : علم آموزی به دو سبک امکان پذیر است: 🔅 سبک اول: آموزش علم بر اساس طول عمر و تاریخ آن علم است. به این گونه که متعلّم قدم به قدم مطابق با فراز و نشیب هایی که در طول تاریخ آن علم - از روز تولّد علم تا آخرین نظریات مطرح شده- به وجود آمده علم آموزی کند. 🔅 سبک دوم: علم آموزی بر اساس دقیق ترین و صحیح ترین نظرات مطرح شده در علم بدون آلوده ساختن ذهن به نظرات غلط و متناقض مطرح شده در طول تاریخ آن علم. 🔻در سبک دوم علم آموزی -که آن را سبک آموزشی مهندسی شده می نامند- تمام تاریخ علم را از روز تولد تا آخرین نظرات مطرح شده در آن، به دو قسمت اساسی تقسیم کرده و دو نوع متن برای علم آموزی آماده می کنند: ، و . 🔸 ؛ کتابی است که مؤلّف در آن سالیان آخر علم – که شامل دقیقترین و صحیح ترین نظرات در آن علم است- را در برای آموزش آماده کرده است. که در نظام های آموزشی صحیح ابتدئا -قبل از متون پژوهشی- آن متن آموزشی را به دانش آموز تعلیم می دهند تا ذهنش با دقیق ترین نظرات آن علم سامان یابد. 🔸 ؛ بعد از آنکه به وسیلۀ متن آموزشی دقیقترین نظرات علم را به متعلّم یاد دادند، نظرات و کتبی که در تاریخ علم مطرح شده است را به عنوان متن پژوهشی به او ارائه می کنند. 👌بدیهی است وقتی متعلم نظام صحیح تفکّری علم را به دست آورد، دیگر در دریای متون پژوهشی علم غرق نمی شود. بلکه با نظام فکری صحیح خود بر آن نظرات تاریخی سیطره پیدا کرده و آن ها را جرح و تعدیل می کند. ♨️بررسی فواید و مضرّات دو سبک علم آموزی فوق: 🔻در سبک اول علم آموزی بر فرضی که متعلّم سیر علم را تا قلۀ نهایی بالا رود، به قوی ترین شکل ممکن بر آن علم تسلّط پیدا می کند. اما در این سبک، ذهن با یاد گرفتن نظرات غلط و متناقضِ مطرح شده در تاریخ علم، دائما رنگ عوض کرده و دچار فرسودگی و خستگی مفرطی می شود. به علاوه که این سبک نیز بخش زیادی از عمر او را به خود اختصاص می دهد. 🔻اما در سبک دوم از آنجا که نظام و چارچوبۀ ذهن با دقیق ترین و صحیح ترین نظرات سامان یافته، دچار فرسایش و افسردگی نمی شود و در مدت زمان بسیار کمتری می تواند نظام فکری صحیح آن علم را به دست آورد. 👌 در پایان، با توجه به اینکه در تدریس های خود، سبک آموزشی مهندسی شده را مد نظر قرار داده و به بهترین شکل اجرا می کند، پیشنهاد می شود که برای شروع فلسفه، صوت درسی ایشان را استماع کنید. بخصوص که این سبک تدریسی موجب می شود شما بتوانید مفاهیم فلسفی را به خوبی تصوّر کرده و به جان و دل بسپارید. 📌 لینک دانلود صوت بدایه الحکمه استاد علی فرحانی👇 🆔:http://www.ostadfarhani.ir/morsalat/doroos/falsafe/bedaye-sadooghi-89-92-kamel-edit 🌐@almorsalaat
المرسلات
#یادداشت و #مشاورۀ_مجازی 💢عدم تقدّم حکمت سینوی بر حکمت متعالیه در سیر فراگیری علم فلسفه 🔰مشاور: ع
💢 فهم هر علمی متفرع بر فهم پیوندهای موجود بین گزاره های آن علم است 🔰مشاور: عباس افروزی 🆔: @A_Afrouzi133 ♻️ پست حاضر سوال یکی از کاربران کانال است با مشاور محترم حجت الاسلام عباس افروزی درمورد چگونگی تاثیر تقریر نویسی بر قوی شدن ذهن و پی بردن به پیوندهای مغفول بین گزاره ها 🌀 : سلام علیکم، با تشکر از یادداشت ها و مشاوره های مشاورین کانال خوبتان، نسبت به یادداشتی که درمورد شیوۀ تقریر نویسی نوشته بودید، قسمتی از آن نوشته را نتوانستم خوب بفهمم، اگر امکان دارد کمی بیشتر توضیح دهید.👇 🔹آن قسمت: «اگر قواعد و زمان تقریر نویسی درست مراعات شود، حین پیاده کردن اطلاعات ذهن، حلقه و زنجیره هایی که سابقا بین تک مساله ها به خاطر عدم توجه و التفات وجود داشته و به آسانی آن ها را متصل می کرده، مفقود می شود. و چگونگی اتصال تک تک زنجیره ها مورد سؤال ذهن قرار می گیرد. که در این حالت مطالب در ذهن جدا جدا و به صورت جزیره جزیره در می آیند». ؟؟ 🔶 : علیکم السلام. ممنون، لطفت دارید. چشم، دیگر دوستان هم نارسا بودن آن پست را تذکر داده بودند. ان شاء الله قسمتی را که فرمودید کمی شرح می دهم. 🔸ببینید تک تک گزاره های هر علم (چه علوم حوزوی چه غیر حوزوری) با هم پیوند عمیقی داشته و جزیره جزیره و جدا جدا نیستند. اساسا به خاطر همان پیوند است که ذیل یک علم واحد جمع شده و حد مرز خود را از دیگر علوم نگه داشته است. نتیجه اش این می شود که علم نحو، غیر از علم صرف است و علم صرف غیر از علم بلاغت. هر سه غیر از علم فقه است. و هر کدام غیر از علم فلسفه است و .... . لذا هر علمی و مرز و حریم معیّن دارند. که این حریم به خاطر اتصال و پیوندی که مسائل علوم هست به وجود آمده. 🔅از این رو فهم درست و کامل گزاره های هر علم، تنها و تنها زمانی ممکن است که اتصال و پیوند بین تک تک آن گزاره ها و چگونگی ارتباط زنجیره واری آن ها، در ذهن متعلّم نقش ببنید و آن را خوب بفهمد. 🔹حال، متعلّم وقتی مطلبی از استاد خود فرا می گیرد، به اشتباه گمان می کند که مطلب را کامل فهمیده و درک کرده است. بلکه سر مباحثه هم درمورد آن مطلب، داد سخن داده و به خوبی آن را بیان کرده و دفاع می کند. 🔻اما، غافل از اینکه با سرعت زیاد از آن حلقه و زنجیره ای که قرار بوده به عنوان حدوسط، گزاره های زنجیره وار علم را پیوند دهد، عبور کرده است. یا اساسا آن حلقه متصله را نفهمیده یا به شکل صحیحی تصورش نکرده. 🔸اما وقتی وارد حیات خلوت ذهن خود شده و خیلی ریلکس بدون حالت تدافعی -با رعایت آداب تقریر نویسی- عزم خود را بر پرینت گرفتن مطالب ذهنی خود بر روی کاعذ جزم کند، گام به گام درد فقدان آن حقله های مغفوله نهاد ناآرامش را می لرزاند. و با دیدی نافذ به عدم پیوند و جزیره جزیره شدن گزاره های بنشسته بر صفحات تقریر پی می برد. 🔹اینجا است که مقرّر به آن گمان اشتباه خود درمورد فهم صحیح و کامل مطالب پی می برد (تبدیل جهل مرکب به جهل بسیط). 👌اگر متعلّم اینگونه تقریر نویسی -که در ابتدای امر به کام نفس تلخ است- را ادامه دهد، علاوه بر فهم صحیح مطالب علم مورد نظر، از قدرت تفکّری بالا و دقیقی برخوردار خواهد شد. ان شاء الله 🌐 @almorsalaat
2.74M
🔈🔈 ♻️ : در مورد تحصیل علم فلسفه عده ای معتقدند دو حالت دارد یا فلسفه به قصد آشنایی با علوم دیگر مثل اصول فقه می خواند یا به صورت تخصصی سیر فلسفه را دنبال می کند. در حالت اول خواندن چند کتاب در مقدمات فلسفی کافی است ولی در حالت دوم باید ابتدا مکتب مشاء را بخواند، سپس اشراق و بعد از آن حکت متعالیه و ... . 🔸 من در کانال المرسلات دیدم که تأکید ایشان روی کتاب بدایه الحکمه خیلی زیاد است و بقیه کتب پیشین در مکاتب دیگر را پژوهشی می دانند. 🔸سوال من این است که نگاه ایشان به فلسفه کدام یک است؟ آیا تخصصی می دانند یا به صورت سطحی و عمومی؟ اگر ایشان اعتقاد به تخصص دارند چرا برخلاف علوم دیگر مثل اصول فقه که از الموجز و اصول مظفر و رسائل و کفایه و مناهج توصیه به خواندن می شود تنها به بدایه الحکمه اکتفا می کنند؟ 🔸چرا برای خواندن فلسفه ایشان یادگیری مکاتب پیشین را مقدم نمی دارند. مثلا یادگیری حکمت مشاء، حکمت اشراق و بعد از آن حکمت متعالیه؟ 🔰 پاسخ این سوال مهم را از مشاور محترم کانال حجت الإِسلام سید مجتبی امین جواهری(@smojtabaamin) بشنوید 📌 جهت ارتباط با مشاوران کانال کلیک کنید 👇👇👇 🆔 eitaa.com/almorsalaat/248 @almorsalaat
💢 نکات مهم و کلیدی در تعلیم و تعلّمِ علم فلسفه 🔰 مشاور: عباس افروزی 🆔:@A_Afrouzi133 ♻️ پست حاضر، مشاورۀ مدیرمسئول یکی از مؤْسسات فلسفی است با مشاور محترم کانال حجت الإِسلام عباس افروزی درمورد نکات کلیدی و کاربردیِ مهم در سیر تدریس فلسفه 🔷 : با عرض سلام و تشکر و قدردانی از زحمات مخلصانۀ و بدون چشمداشت گروه تان در واحد مشاوران، بنده مدیر مسئول یکی از مؤْسسات فلسفی هستم. (البته بیرون از قم وگرنه حضوری خدمتتان می رسیدم) 🔹 می خواستم نظرتان درمورد چگونگی تدریس بهتر و عمیق تر علم فلسفه را بدانم. یک مدرّس فلسفه چه مسائل و نکات کلیدی ای را باید مدّ نظر داشته باشد تا فلسفه را به بهترین صورت ممکن تدریس کند و به جان شاگردان برساند؟ 🔶 : علیکم السلام. با سپاس از نظر لطفی که به کانال و گروه مشاوران المرسلات دارید، باید عرض کنم سوال شما حقیقتا سوال مهم و سنگینی است و مثل منی توانایی پاسخگویی به آن را ندارد. اما چند نکته اساسی که از دروس فلسفه در ذهن دارم را خدمتتان عرض می کنم. 🌀 : مهمترین و حساسترین مسالۀ درمورد علم فلسفه این است که مدرّس فلسفه باید تمام مفاهیم و گزاره های این علم را زنجیره وار و سازمان یافته در یک سیستم فکری منجسم تصور کرده باشد و بالتبع سیر تدریسی اش را متناسب با آن سیستم فکری نظم و نسق خاص ببخشد. تا در نهایت بتواند چارچوب و نظام فکری منسجمی را در ذهن متعلّم به وجود آورد. 🔸 نکات دیگری که در ادامه اشاره می شود مسائل عمده در به دست آوردن این سیستم فکری است👇 🌀 : نکته ای که لازم است در ابتدا عرض شود این است که مدرّس باید کلاس خود به شکل قضیۀ خارجیه مدیریت کند نه قضیۀ حقیقه. به این معنا که مدرّس در تدریس فلسفه باید شناخت خوب و دقیقی از تک تک متعلّمین داشته باشد و متناسب با آن شناخت تدریس خود را مدیریت کند. باید ببیند مطالبی که درس داده است را هر کدام از شاگردان به چه اندازه صحیح تصور کرده اند. اینطور نباشد که بدون در نظر گرفتن وضعیت و شرائط مخاطب، همه را به یک چوب رانده و به صورت قضیۀ حقیقه تدریسش را به پایان برساند. 👌 این مسالۀ مهم را با گذاشتن کلاس های مشاوره ای مدیریت می کردند. به این صورت که متعلّمین در آن کلاس ها خود را جای استاد گذاشته و تقریرِ عصارۀ فهم خود را برای استاد و دیگر شاگردان بازخوانی می کند. تا مدرّس با بحث و به چالش انداختن آن شاگرد، به عمق ذهن او پی برده و نقصان ها و نارسایی های ذهنی اش را به دست آورد. 🌀 : مدرّس باید از اولین گام تدریسی خود توجه به سیر از بدیهی به نظری در مباحث خود داشته باشد. یعنی تنها ادراکاتی را می تواند برای ورود در فلسفه استفاده کند که یقینی و بدیهی باشند. و باید سلسله گزاره های بعدی را بر آن سوار کند بدون وساطت هیچ گزارۀ غیر یقینی. لزوم رعایت این نکته را چند مساله اثبات می کند: 🔻 متعلّم فلسفه می خواهد علمی متقن و یقینی را فرا بگیرد. لذا باید پایه های ادراکی اش سفت و محکم بوده و در آن هیچ شک و تزلزلی وجود نداشته باشد. تا در قدم بعد، گذاره های جدید را به صورت پله ای و زنجیره وار بر آن ها سوار کند. پس باید سیر از بدیهی به نظری رعایت شود. 🔻 جدا از رعایت حال متعلّم، اساسا اقتضاء منطق و رسیدن به نتیجۀ یقینی سیر از بدیهی به نظری است. در منطق خواندیم که نتیجه تابع اخسّ مقدمات است. اخسّ یعنی پایین ترین، پست ترین. اگر گزاره و مقدمه ای غیر یقینی -که در اعتبار و حجیّت اخسّ از گزاره یقینی است- را در استدلالهای خود اخذ کنیم، نتیجه قطعا یقینی نخواهد بود. صد البته چنین نتیجه ای ارزش و مقامی در حیطۀ علم فلسفه نخواهد داشت. 🔻 از آنجا که فلسفه علم أَعلی و أَعمّ العلوم است، گزاره های ابتدایی اش -که می خواهد بیس و پلۀ گزاره های بعدی قرار بگیرند- باید یقینی و بدیهی باشند. چراکه أَعم و أَعلی بودن علم فلسفه نسبت به سائر علوم به این معناست که هیچ علمی ما فوق علم فلسفه وجود ندارد تا آن گزاره های ابتدایی را اثبات و بدیهی کند. 🔻 دلیل آخری که بر لزوم رعایت سیر از بدیهیات به نظریات به ذهنم آمد عرض کنم -که شاید بهتر بود به عنوان اولین دلیل بیان می شد- مرز و حریم علم فلسفه است. علم فلسفه دائرمدار یقین بالمعنی الأَخص منطقی است. یعنی تا هر جا که عقل بشری توانایی به دست آوردن یقین بالمعنی الأَخص -با رعایت تمام شروط مقدمات برهان- را داشت، فلسفه امتداد دارد. اما اگر گزاره ای محلّی به این لباس زینت بخش نبود، اساسا وارد در فلسفه نخواهد شد، نه اینکه گزاره ای فلسفی باشد بعد عدم مطابقتش آشکار گردد. فتأَمّل 🌀 : مدرّس باید توجه داشته باشد که ذهن متعلّم - حتی اگر هیچ یک از کتب فلاسفۀ شرق و غرب و دیگر علوم حوزوی را نخوانده و رنگ و دیدگاه های خاص به خودش نگرفته باشد باز - نسبت به گزاره ها و قضایای فلسفی بی طرف نیست. بلکه به خاطر انس و اخت و تعامل روزانه اش با ماهیات و حدود، به صورت پیشفرض ماهیت بین است و ناخواسته معانی و مفاهیم فلسفی را ماهوی می بینید؛ « در مباحث فلسفی به دلیل اینکه ذهن مباحث مفهومی و ماهوی را بهتر می شناسد، ذهن ابتدا با ماهیت انس می گیرد. و این امر توهم اصالت ماهیت را تقویت می کند...» رحیق مختوم، ج۹، ص:۴۵۱ 🔻 بنابراین نباید بدون توجّه به این نکتۀ مهم، شروع به تدریس مطالب و مفاهیم عمیق فلسفی کرد. بلکه باید به تدریج متعلّم را با همان دیدگاه ماهوی به جلو بکشاند و ذهنش را گام به گام قوی و قوی تر کرد. در قدم بعد کم کم توضیحات را وجودی کرده و سعی در انتقال مفاهیم با بیان خاص وجودی داشت. الحذر الحذر که از همان ابتداء بخواهید مفاهم سنگین و عمیق وجودی را به متعلّم بفهمانید. علامۀ طباطبایی «ره» در خاتمۀ باب وجوب و امکان این نکتۀ اساسی را صریحا بیان کرده و اجرا می کنند «رک بدایة الحمکه، ص۵۴» 🌀 : مدرّس فلسفه قبل از ورود در علم و پرداختن به مسالۀ اصالت وجود و ماهیت، ابتدا باید شبهۀ معرفت شاسانۀ انطباق ادراکات با خارج را کاملا حل کرده و متعلّمین را تبدیل به یک رئالیست افراطی کند. به گونه ای که جای هیچ شک و شبهه ای در وصول به خارج و انطابق ادراکات با همان چیزی که در خارج وجود دارد «الماهیة کما فی کذلک فی الخارج» باقی نماند. 🔸 در تبیین این مساله لازم است دقت شود که تقسیم ادراکات به معقول اولی و معقول ثانی منطقی و معقول ثانی فلسفی، به حسب حکایتگری از خارج نیست. همه ادراکات بدون استثناء، در حکایتگری و انطباق قطعی با خارج مشترک اند. 🔹 وجه تقسیم در این تقسیم بندی چگونگی اتخاذ مفاهیم یعنی به ذهن آمدن مفاهیم از خارج است نه حکایتگری آن ها از خارج. کما اینکه تقسیم ادراک به حسی و خیالی و..... هم به حسب کیفیت اتخاذ آن ادراک است. که انسان یک بار ادراکی را در رتبۀ حواس خمسه اش اتحاذ میکند، یکبار در رتبۀ خیال، یکبار در رتبۀ عقل. عقل خود نیز دارای مراتبی است: ادراک عقلی یکبار در رتبۀ معقول اولی اخذ می شود، یکبار در رتبۀ معقول ثانی منطقی اخذ می شود، یکبار در رتبۀ معقول ثانی فلسفی اخذ می شود. این بحث سر دراز دارد. 🌀 : در طرح اولین مسالۀ فلسفی یعنی اصالت الوجود و اصالت الماهیت، مدرّس باید مسالۀ را به گونه ای تقریر کند که متعلّم کاملا حسّ کند فقط یکی از این دو فرض می تواند اصیل باشد و دیگری قطعا اعتباری و پوچ خواهد بود. به طوری که خود به خود فرض اصالت الوجود و الماهیة معا، از بین برود و اساسا در ذهن مخاطب چنین فرضی رخ ننماید. 🔅بنابراین اصالت الوجود باید به گونه ای طرح و بررسی و اثبات شود که ماهیت را پوچ و پوچ کرده و هیچ حظّی از وجود و هستی را به او ندهد. تا بالتبع مخاطب وجود را تنها عنصر توضیح دهنده هستی تلقی کرده و هر آنچه غیر از وجود است را هالک و باطل بداند. (اذ لو کانت خارجه کانت هالکه باطله) 🌀 : در یک نگاه کلی علم فلسفه شامل موضوع واحد و محمولات متعدد است. موضوع همان واقعیت و هستی و موجودیت، و محمولات احکام و آثار متعدده ای است که از آن موضوع بر می خیزد مانند:‌ ذهنی و خارجی، وجوب و امکان، علت و معلول، رابط و مستقل، مجرد و مادی و قوه و فعل و ... 🔸حال وقتی در اولین گام ورود در فلسفه می خواهید موضوع را تحلیل و بررسی کرده و پی به اصالت وجودی یا ماهوی اش ببرید، باید دقت داشته باشید که اگر موضوع را وجود دانستید باید تمام آثار و محمولاتش را هم وجودی تبیین و تشریح کنید (البته با تدریج و رفق و مدارا با ذهن های انیس با حدود و ماهیات) و اگر موضوع را ماهیت دانستید باید تمام محمولات را نگاهی اصالت الماهوی تشریح و تبیین کنید. 🔻 بدیهی است که محمولات فلسفی اگرچه نامشان در هر دو نگاهِ وجودی و ماهوی یکی است واحد اما روح و مغزایشان متفاوت بوده و اصطلاحا می باشند. 🌀 : فیلسوف چه اصالت الوجودی باشد چه اصالت الماهوی، به مباحث ماهیات و مقولات عشر نیاز مبرّم داشته و هیچ گاه نمی تواند از آنها دست کشیده و طرحشان در علم فلسفه را استدرادی بداند. 🔸 چراکه کار با مفاهیم ماهوی -که همان علم حصولی است- خصیصۀ ذاتی نفس انسان است. تا نفس، نفس است با چنین مفاهیمی سر و کار دارد. اگر چیزی را بخواهیم تجزیه و تحلیل کرده و محمولی را بر آن بار کنیم، به وسیله همین ادراکات مفاهیم حصولی است. لذا نمی توان به بهانۀ اصالت الوجودی بودن، مباحث ماهوی را از حریم فلسفه بیرون و استدرادی دانست. 🔸 به علاوه در تخصّص نوع ثالث اثبات می شود که ادراکات ماهوی اگرچه اصیل نبوده و بویی از رائحه هستی نبرده اند، اما با دقت در مکانیزم تولید علم حصولی و صدق ماهیت واحده بر وجود خاص دون وجود اخری و.... پی می بریم ادراکات ماهوی دروغ و گزاف نبوده و در حدّ حکایت گری خود، صادق اند. 🔻 بماند که بدون بحث از ماهیات و مقولات عشر، طرح مباحث نفس و انسان شناسی امکان نخواهد داشت 🌐@almorsalaat
💢 شروع از مبدء بدیهی در تمام علوم _ سبک پر ارزش علامۀ طباطبایی 🔰نگارنده: حجت الإسلام عباس افروزی 🆔: @A_Afrouzi133 ♻️ در این کوتاه نوشتار سعی بر آن داریم که سبک و شیوۀ علامۀ طباطبایی «ره» در علومی قلم زده را تبیین کنیم، تا به ارزش و اهمیت بسیار زیاد آن پی ببریم 🔆 امتیاز منحصر به فرد مرحوم علامۀ طباطبایی این است که ایشان بدون استثناء در هر علمی قلم زده اند، یک پرثمر و ارزشمند را با دقت تمام و حسّاسبت بالایی مراعات می کردند. 🔸 آن گرانبهاء این است که ایشان در نقطۀ شروع گزاره های علم بدیهی ترین ادراکات و مسائل را مبدء قرار داده و بعد از همراهی وجدان حق طلب متعلّم، دیگر گزاره های آن علم را متسلسل و زنجیره وار بر آن مبدء بدیهی سوار می کنند. 🔸 این قانون پر ثمره و پر ارزش‌، در وجود و هستی مرحوم علامه نهادینه شده بود، چرا که ایشان در هر علمی از علوم قلم زده اند، این قانون را رعایت کرده اند. 🔷 در ادامۀ این نوشتار، چندین عبارت از ایشان را در علوم مخلتف شاهد بر این مدعا می آوریم تا وجود این قانون را در دَیدن و سبک علمی ایشان بالعیان مشاهده کنید. 🔻 : کتاب حاشیه کفایه علامۀ طباطبایی بهترین شاهد صدق بر این مدعا می باشد. به عنوان مثال نقطۀ شروع علامه در بحث وضع، اشاره می کنیم. ایشان در نقطهٔ شروع بحث وضع، بدیهی ترین مسالۀ را در باب الفاظ مبدء قرار می دهند: « ان انفهام المعنى من اللفظ أعني المعنى الخاصّ من اللفظ الخاصّ بحسب أي لغة من اللغات ثم دوام ذلك و استمراره بعدم التخلف و الاختلاف يكشف عن نسبة بينهما و ارتباط لأحدهما بالآخر أو لا، و عن كون هذه النسبة ثابتة غير متغيرة ثانيا....» و در ادامه می گویند: «ثم انا إذا تأملنا في حال الإنسان كثيرا من الأنواع الحيوانية مسألة تفهيم ما في الضمير من التي تمسها الحاجة الأولية من حيث الاجتماع و التقارن الّذي بينهم...» حاشیِة الکفایه، ج1، ص16. 🔻 : ایشان در تفسیر المیزان وقتی می خواهند ملکیت را توضیح دهند،گزاره ای بدیهی -که حسّ غریزی مشترک بین گیاهان و حیوانات و انسان ها است- را مبدء بحث خود قرار می دهند: «كل ما بين أيدينا من الموجودات المكونة، و منها النبات و الحيوان و الإنسان، فإنه يتصرف في الخارج عن دائرة وجوده مما يمكن أن ينتفع به في إبقاء وجوده لحفظ وجوده و بقائه...» المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص53. مثال های فقهی متعدیی را از ایشان می تواند شاهد آورد اما دریغ کم مجال تفصیل نیست. 😔 و ای کاش تقریرِ آن هشت سال درس خارج اصول و فقه ایشان «کتاب الصوم» - که سید جلال الدین آشتیانی در مقدمه شرح فصول الحکم قیصری می گوید من هشت سال در درس خارج اصول استاد علامهٔ طباطبایی شرکت کردم- موجود می بود و کام تشنه لبان معارف الهی را سیراب می کرد. 🔻 : تفسیر گرانسنگ المیزان، شاهد صدق دیگری بر این مدعا است. علامه طباطبایی «ره» در مقدمۀ تفسیر المیزان کسانی را که در سیر تفسیری خود را از مبدء بدیهی (ظهور عرفی و وجدانی الفاظ قرآن) شروع نکرده اند، توبیخ می کند. 🔹 ایشان بر این باور اند که مفسِّر باید سیر تفسیری خود را از ظاهر عرفی الفاظ قرآن شروع کند. و اگر می خواهد به بواطن و تأویلات آیات را اشاره ای داشته باشد، آن باطن را بر روی همان ظهور عرفی آیات سوار کرده و آن را به ظاهر عرفی الفاظ قرآن برگرداند. 👌 علامه طباطبایی تنها کسی است که قائل است باید بین ظاهر و باطن قرآن، شود. 🔹 متأسفانه شاگردان علامه در این مبنا، از ایشان پیروی نکرده اند یا شاید اساسا این مبنا را از ایشان به ارمغان نبرده باشند. تنها یک نفر از شاگردان علامه ملتفت به بین ظاهر و باطن قرآن بود، آن هم مرحوم است. 🔻 : در کتب فلسفی مرحوم علامه، شواهد بسیار زیادی بر رعایت این ارزشمند وجود دارد. نحوۀ ورود ایشان در کتب بدایه و نهایه و اصول فلسفه و حتی حواشی ایشان بر اسفار، دلالت صریح بر وجود چنین قانونی در مشی و دَیدن علمی ایشان دارد. از این دیدگاه، کلید واژۀ «» در متون علامه، از امتیاز زیادی برخوردار است. 🔹 ایشان سلسله ادراکات علم فلسفه را در کتاب بدایة الحکمة اینگونه شروع می کنند: «أن الانسان يجد من نفسه أن لنفسه حقيقة و واقعية، و أن هناك حقيقة و واقعية وراء نفسه، وأن له أن يصيبها، فلا يطلب شيئا من الأشياء ولا يقصده إلا من جهة أنه هو ذلك الشئ في الواقع ، ولا يهرب من شئ ولا يندفع عنه إلا لكونه هو ذلك الشئ في الحقيقة، الذي يطلب الضرع - مثلا - إنما يطلب ما هو بحسب الواقع لبن ، لا ما هو بحسب التوهم والحسبان کذلک...» 🔻 : اگر با چنین نگرشی آثار عرفانی مرحوم علامه خوانده شود، پی خواهیم برد که ایشان حتی در متون عرفانی، چنین قانونی را را دقت و حسّاسیت بالایی رعایت کرده اند. 🔸 به عنوان مثال ایشان در رسالۀ عرفانی الولایة چنین شروع می کنند:«إنّ الموجودات تنقسم باعتبار إلى قسمين، فإنّ كلّ معنى عقلناه، إمّا أن يكون له مطابق في الخارج موجود في نفسه، سواء كان هناك عاقل أو لم يكن، كالجواهر الخارجيّة من الجماد و النبات و الحيوان و أمثالها، و إمّا أن يكون مطابقه موجودا في الخارج بحسب ما نعقله، غير موجود لو لا التعقّل، كالملك...». 🔹 البته باید توجه داشت که مبدا بدیهی در هر علمی متناسب با آن علم است. نباید توقع داشت مبدا بديهي علم فقه، بسان مبدا بدیهی علم تفسیر باشد. 🔶 رعایت این پر برکت 🔅 این سبک و دَیدن علمی علامۀ طباطبایی «ره» و برکات بسیار زیادی دارد که به صورت اجمالی به چندین این پرارزش اشاره می کنیم 🌀 : این سبک و مشی علمی از انحراف فکری افرادی که توانایی صعود تا قلّۀ های علم را ندارند، جلوگیری می کند. خیلی از افراد در علوم مختلف، به کج فهمی ها و انحرافات فکری دچار می شوند. و از آنجا که توانایی پیشرفت و صعود تا قلۀ آن علم را ندارند، در آن انحراف فکری باقی مانده و موجب فساد فکری خود و دیگران می شوند. 🔸 اما اگر سلسله گزاره های علم از خواستگاه و مبدا بدیهی شروع شود، چنین افرادی را که توانایی صعود و پیشرفت در علم را ندارند، در مسیر صحیح علم قرار داده و از آن انحرافات جلوگیری می کند. مثال بارز این ، جوانانی است که اول انقلاب دچار کج فهمی ها و فساد فکری مارکسیستی شده بودند، و چون مرحوم علامه نقطه شروع علم فلسفه را در کتاب اصول فلسفه مبدء بدیهی قرار داده بود، از آن جوانان دستگیری می کرد و آنان را از هبوط در درّۀ آن تفکرات فاسد نجات می داد. 🌀 : اگر علم از مبدا بدیهی شروع شود، شعاع مخاطبین آن علم گسترده تر شده و انسان های بیشتری در دایرۀ انتفاع از آن علم قرار می گیرند. چرا که آن نقطۀ شروع و مبدء بدیهی را اکثر افراد انسانی، به خوبی می فهمند. 🔸 این مسالۀ تأثیر بسزایی در هم زبانی و مفاهمۀ آسان در کمپین ها و کنفرانس های علمی بین اللملی خواهد داشت. فأغتنموا 🌀 : شروع کردن علم از مبدا بدیهی -که بَیس و زیرساخت مابقی ادراکات و مسائل آن علم است- موجب می شود، متعلّم شاهراه و مسیری که در علم قرار است پیموده شود را درک کند. با این درک، می تواند نظریاتی را که اساسا از مسیر علم خارج اند، تشخیص داده و کنار بگذارد. 🔸 از این رو می تواند با حفظ آموزش دقیق و عمیق آن علم (بدون عجله و رد کردن مسائل مهم) عمر تحصیلی خود را کوتاه کرده و قدم راسخ بر گزاره های مرزی آن علم بگذارد 🌀 : رعایت قانون شروع از مبدئ بدیهی، متعلم را از تشویش و اضطراب خاطر و سر درگمی در مباحث باز می دارد. چرا که وقتی علم از مبدء بدیهی آغاز شود، متعلم رابطه زنجیره ای و ترتّب مسائل بر یکدیگر را درک کرده و در دام أقوال مختلف و متشتّت آن علم، گرفتار نمی شود. 😔 چه بسیار استعدادهای قوی و جوانی که در ابتدا با انژری زیاد و شوق فراوان قدم در راه تحصیل علم نهادند اما به خاطر عدم مراعات این قانون پرثمر و تأثیرگذار از طرف اساتید و کتب آموزشی به تدریج رو به کم سویی و خاموشی و ناامیدی می نهند و صحیفۀ وجودی خود را از نور آن علم محروم می دارند. بدیهی است که این اشکال به تمامی مراکز آموزشی وارد است اعم از حوزه و دانشگاه 🌀 : یکی از مشکلات حادّ آموزشی این است که متعلّم، اعتماد به نفس کافی برای "أقول" گفتن و ردّ نظریات مطروحه در آن علم را ندارد. از این رو متعلّم ذهن خود را فقط محیلی برای پمپاژ و بایگانی اطلاعات آن علم قرار می دهد بدون هیچ قضاوت و داوری درمورد آن ها. 👌 اما اگر علم از مبدء و مقدمۀ بدیهی شروع شود، متعلّم با وجدان و فهم آن مبدء بدیهی و پی بردن به ارتباط زنجیره ای میان گزاره ها، مناط صحیح و غلط بودن اقوال را به دست آورده و جرأت و توانایی بر «رد کردن نظرات» و «انتخاب نظریه صحیح بین نظرات مختلف» و حتی «نظر جدید دادن» را به دست می آورد. 🌀 : یکی از بحران های عرصهٔ آموزش در عصر حاضر، شوق نداشتن و دلسردی متعلّمین نسبت به فراگیری علم است. به گونه ای که هیچ کدام علم را برای ارزش خود علم نمی خوانند و آن را تنها ابزاری برای درآمد مادی قرار می دهند. منشأ این دلسردی و اشتیاق نداشتن ها این است که متعلّم ، خود را از آن علم بیگانه دانسته و آن را جزئی از زندگی خود قرار نداده است. 🔸 اگر علم از مبدء بدیهی شروع شود، از آنجا که متعلّم وجداناً به آن مبدء بدیهی علم داشته و خود را همگام و همراه با آن گزاره بدیهی می پندارد، از همان ابتدا احساس بیگانگی را در صفحۀ وجودی خود خاموش می کند. و از آنجا که گزاره های دیگر علم می خواهند بر همین مبدء بدیهی وجدانی سوار شوند، هر اندازه که سلسلۀ گزاره های علم پیش روند، شوق و اشتیاق به فراگیری در ایشان فزونی یافته و آن علم را جزئی از زندگی خود بر می شمارد. 🌀 : در عصر حاضر، ایستایی و توقف همگانی در سرحدات مرزی علوم و ناکامی در توسعه و پیشرفت گزاره های مرزی و در نهایت عدم تولید علم، ننگ و عاری است که بر چهرۀ مدعیّان بازار علم و دانش نشسته است. در این عصر، اندیشمندانی که تمامی مراحل آموزشی و پژوهشیِ علم را پشت سر گذاشته و صدها پایان نامۀ علمی پژوهشی به رشتۀ تحریر درآورده اند، در مرحلۀ آخر علم که مرحلۀ تولید و پیش بردن علم است، دچار پوچی و ناکامی می شوند. این ناکامی و عدم حصول نتیجه، تنها یک دلیل دارد، و آن این است که متعلّم در دروۀ آموزش آن علم، به صورت مسائل علم را و نشده و تنها با رژیم آموزشی -که الزاما متعلم را به دارایی واقعی نمی رساند- مراحل علم اندوزی را پشت سر گذاشته است. 🔅 اما اگر شروع از مبدء بدیهی در علوم رعایت شود، متعلّم در مسیر واقعی علم آموزی قرار گرفته و مسائل علم را حقیقتا واجد و دارا می شود. چرا که متعلّم با شروع سیر آموزشی خود از مبدء بدیهی، در مسیر واجدن و دارایی علم قرار گرفته و با دل و جان، مابقی ادراکات زنجیره ای علم را فرا می گیرد. در نتیجه تصاعد و افزایش واقعی را در روح خود احساس می کند. 👌 اگر متعلم، با چنین روشی علم را فرا گیرد، با رسیدن به مرحلۀ نهایی علم، گزاره های آن علم، دارایی واقعی نفس او شده و به صورت یک ملکه نفسانی در وجودش متبلور می شوند. و با تحصیل ملکۀ علم، مشکل ناکامی در تولید از اساس منتفی می شود. 🌐 @almorsalaat
746.7K
🔊🔉 ♻️ صوت فوق مشاورۀ یکی از طلاب پایه پنجم است با مشاور محترم کانال حجت الاسلام مهدی ستوده درمورد مقایسه غنای علمی بین کتاب حلقات و الموجز و اصول فقه و اهمیت رعایت سیر عقلائی در متدولوژی علوم 🔶 : سلام بر استاد ستوده. بابت مزاحمت عذرخواهی می کنم. بنده الان به جای الموجز و اصول فقه مظفر، حلقات شهید صدر می خوانم. سال گذشته حلقه اول و امسال مشغول تحصیل حلقه ثانی هستم. ♨️ می خواستم بدونم از لحاظ غنی بودن در این علم، آیا الموجز و الوسیط و اصول فقه غنی تر از حلقات هستند یا حلقات از این ها بالاتر است؟ 🌀 این سوال را از صوت بالا بشنوید 📌 جهت ارتباط با مشاوران کانال کلیک کنید 👇 🆔 https://eitaa.com/almorsalaat/2442 🌐 @almorsalaat