eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 صفحه اول روزنامه‌های شنبه ۲۰خرداد ۱۴۰۲
💢 صفحه اول روزنامه‌های اقتصادی شنبه ۲۰خرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست مادر شهید محمد حسین حدادیان در وداع باشهید این بالا کجاست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️تصاویر کمتر دیده شده از لحظات نفس‌گیر در عملیات رمضان 🔹در تیر ماه ۱۳۶۱ و حضور فرماندهان ارشد جنگ در خط مقدم و مجروحیت و شهادت رزمنده بیسیم‌چی... 🔹عظمت را نگاه کنید ... یک آه نگفت!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آی در این عالم تمنایی ندارم تمنایم تمنای حسین است السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️به اسمِ آزادی 📺 فیلم کمتر دیده شده از امام خمینی: شما فساد و فحشا را آزادی میدانید!!!
آموز دفاع مقدس عالی 🍃⚘🍃 درسال ۱۳۴۶ در روستاي جهانيگر در شهر زابل در خانواده ای متدین و روستایی متولدشد. ضمن در مدرسه به مي‌پرداخت هنوز کودک بود که به پيروزي رسيد و آغاز شد. در سن سالگي به حق عليه باطل رفت و در ، یک و ۵ شرکت کرد. 🍃⚘🍃 ها و عملش را واداشت تا واحد عمليات ۴۱ ثارالله را به ایشان بسپارند و با آغاز کربلاي ۵ فرماندهي اطلاعات لشکر ۴۱ ثار‌الله و محور را بر عهده گرفت. 🍃⚘🍃
به روایت از برادر : والفجر۸ بود که بر اثر شيميايي دشمن تعدادي از زير آوار ماندند اما بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچه‌ها رفت. 🍃⚘🍃 من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجي‌ها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد. 🍃⚘🍃 و چون صورت سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند. از چشم بيشتر از ديگر بدنش بود اما باز .😭 🍃⚘🍃 و در حاليکه نگرانش بودم و به او در برابر الهي مي‌خوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به دعوت می کرد و می گفت: «اينها الهي هستند، از اين کنيد.😔 🍃⚘🍃 پزشک معالج براش ماه استراحت تجويز کرد ولي که توان ماندن در شهر را نداشت ماه بعد عازم شد. 🍃⚘🍃 به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در رزمندگان را مي‌زنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه او براي بازگشت و انجام اين کار مي‌کردند. 🍃⚘🍃
از کودکي دوست داشت بشه، برای همین يک روز بهش گفتم: « بسه، تو که مي‌گفتي مي‌خواهي پزشک يا دندانپزشک بشی، ‌ پس درست را بخوان، مي‌داني مردم مي‌گويند شما براي فرار از درس به مي‌رويد» گفت:« به ما نياز دارد، ‌ و ما در هجوم دشمن قرار گرفته وقت آن نيست که من فقط درس بخوانم انشا‌الله که تمام شد با خيال راحت درس مي‌خوانم. 🍃⚘🍃 وقتي سال چهارم رشته تجربي ثبت نام کرد خيلي خوشحال شدیم فکر کردیم ديگه به نمي‌رود اما دوباره به رفت و چندماه بعد درست در نيمه فروردين ماه به خانه بازگشت و پس از امتحانات نهايي خرداد و آزمون دانشگاه آماده نبرد شد. 🍃⚘🍃 وقتي کارنامه سازمان سنجش به دستمان رسيد دیدیم که تمام نمراتش بدون استثناء است و او با اين کار نشان داد که يک مي‌تواند در دو مبارزه کند. 🍃⚘🍃 در والفجر۸ به سختي مجروح شد دکتر گفت: «اگر با اين وضع به بازگردي مرگت حتميه» اما پاسخ داد: «من در اين نمي شوم من در عمليات ديگري به مي رسم.😭😭 🍃⚘🍃
به روایت از همرزم : باید کار محور را انجام می‌داد. هر شب باید مسیر چهار کیلومتری آب و باتلاق را برای شناسایی می‌رفت، وقتی برمی‌گشت، حتماً از با سیم‌های خاردار دشمن زخمی می‌شد. 🍃⚘🍃 شب بعد دوباره باید با این از داخل آب شور رد می‌شد😭. به همین دلیل درمان و پانسمان روی زخمش تأثیر نمی‌کرد، بلکه هر شب زخم دیشب، بازتر می‌شد.😭 🍃⚘🍃 مثل اینکه نمک رویشان می‌پاشیدی😭. قاسم خیلی رو دوست داشت همیشه می گفت که « عالی واقعاً عالی است». واقعاً کارش عالی بود.😭 🍃⚘🍃 دید در شب را باید با خودمان می‌بردیم و تا سینه‌مان را می‌پوشید، شنا كردن لازم نبود. دوربین را روی سرمان می‌گذاشتیم و داخل می‌رفتیم. خط دشمن با ما سه كیلومتر آبی فاصله داشت. در این شب ما باید شب یک مسیر را برای و اطلاعات انتخاب و وضعیت دشمن را بررسی می‌كردیم كه كدام نقطه از خط عراق، از نظر ، و و آمد نفرات ضعیف‌تر و برای است.
صبح همان روز هم باید اطلاعات جمع‌آوری شده را به سلیمانی گزارش می‌كرد. شب‌ها را این‌گونه می‌گذراندیم و روز را هم باید به نوبت دیده‌بانی می‌دادیم 🍃⚘🍃 با توجه به همین گزارشات، سلیمانی نقطه و ساعت آغاز را تعیین می کرد ، عملیات و نقطه رهایی مشخص شد، بچه‌های اطلاعات جلو و حدود 400 نفر غواص هم پشت سرشان حركت كردند و رفتند. 🍃⚘🍃 چند عدد چراغ گردان كه به آن‌ها چراغ آمبولانسی هم می‌گفتند داخل یک گونی به گردنم آویخته بودم و با خودم می‌بردم و قرار بود هر جا كه موانع برداشته و معبری باز می‌شد من یكی از آن‌ها را كه داخل پلاستیک پرس شده بود را آن‌جا روشن كنم تا قایق‌های بعدی كه نیروهای جدید را می‌آورند، مسیرشان را بر این اساس مشخص كنند. دشمن حدود 100 متر جلوتر از نیروهایش را با خاردار، موانع سختی درست كرده بود. پشت این هم حد فاصل هر 300 یا 400 متر ساخته و روی آن را چهارلول نصب كرده بودند تا بتوانند روی آب را كاملاً پوشش بدهند و امنیت روی آب را برای خودشان برقرار كنند.