eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. همیشه بین سرها من اگر سر داشتم بانو علی بودم که با خود جام کوثر داشتم بانو حریف من غم عالم نمی شد با وجود تو یکی بودی ولی انگار لشکر داشتم بانو که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟ منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار اگرچه تا شهادت ،داغ از در داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو .
. سلام الله علیها یارم غمی به سینه خودبیکرانه داشت رنگی کبود بر بدن از تازیانه داشت از ضربت لگد، اثری داشت سینه اش از ضربه ی غلاف به بازو نشانه داشت با هر نفس که از دل غمدیده میکشید خونی ز جای میخ و ز پهلو روانه داشت هر شام تیره تا به سحرگاه، درد و غم بر قلب داغدیده ی او آشیانه داشت از پا مرا فتاد و ز دستم شکیب برد داغی که از اصابت مسمار خانه داشت دور از نبی برای خلافت چه کردخصم دشمن برای کشتن زهرا بهانه داشت بال و پر کبوترم از کینه ها شکست باآنکه شوق پرکشیدن ازاین،لانه داشت با او چه کرده بود مگر چرخ روز گار کزغصه،اشک خون شده ازاین زمانه داشت ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7608 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یازهرا(س) ای به شهر بی کسی تنها طرفدار علی بد زمین گیر شدی دلبر و دلدار علی در جوانی که بهار همه ی عمر بود شد خزان برگ و برت ای گل گلزار علی دست من بسته شد و دست تو افتاد ز کار ای کس و کار علی سخت شده کار علی هر زمانی که ز دیوار کمک می‌گیری میزنی باز تو آتش به دل زار علی دل به دریا زدی و غرق به خون گشت تنت  یک تنه در وسط شعله شدی یار علی خون این سینه ی تو کشت مرا فاطمه جان زخمی از زخم تو شد دیده ی خونبارعلی مثل شمع سوختی و آب شدی دربرمن شبهی مانده  ز تو بانوی بیمار علی .
. علیه_السلام کوفیان می‌روم امّا به دلم غم دارم آن قدر که نتوانم غم دل بشمارم مثل زهرای جوان دست به دیوار شدم سر خود بسته ام و یاد درو دیوارم به سرم تیغ که زد،پهلوی من تیر کشید به زمین خوردم و یاد لگد و مسمارم به خدا پشت در سوخته قلبم می سوخت که در سوخته افتاد به روی یارم شد شکسته سرم امّا نرود کنج تنور از غم رأس بریده چکنم،می بارم با اسیران سر بازار مراعات کنید یاد دردو غم زینب وسط بازارم سر ششماهه ی ما را به سر نی نزنید فکر این صحنه ی غمبار،دهد آزارم .
. یادت بماند عهد و پیمانم ابالفضل دست تو و دست یتیمانم ابالفضل امشب همه دیدند زهرا سه پسر داشت جانم حسن جانم حسین جانم ابالفضل پاشو از امشب ساقی این خاندان باش آبی بیاور سخت عطشانم ابالفضل جان تو ، جان زینبم ،دور و برش باش خدشه نیفتد روی قرآنم ابالفضل ای وای از وقتی که می‌گوید به صحرا کاری بکن که سوخت دامانم ابوالفضل این کوفه خولی و سنان و شمر دارد دلواپس فردای طفلانم ابالفضل امشب دو چشمم خیس و بارانیست عباس بازار کوفه جای زن‌ها نیست عباس وقتی که ناموس خدا می‌آید اینجا در کوچه‌ها جشن و چراغانیست عباس هم با سر تو ،هم حسینم بین زن‌ها در کوچه‌ها آیینه گردانیست عباس زینب که سفره‌دار کوفه است ، آه ،آن روز در پیش رویش نان مجّانیست عباس وقتی که می‌بندند بر نیزه سرت را بی روسری راهی مهمانیست عباس درکوفه خیلی چیزها می‌بینی اما آنچه نمی‌بینی مسلمانیست عباس ✅حسین قربانچه ۱۴۰۳ علیه_السلام .
. دو امانتی که حقشون ادا نشد.... امیرالمؤمنین کنار قبر حضرت زهرا علیهماالسلام حضرت مهدی امانت حضرت زهرا علیهماالسلام😭 پدرت خواست که خورشید امامت باشی نور توحید برای شب ِظلمت باشی خواهش قلب نبی بود که همچون قرآن پیش این مردم بدعهد، امانت باشی بود آزار تو ، آزار خداوند و رسول تو نباید که چنین غرق جسارت باشی پشت در رفتی و بدجور تو را آزردند خواستی یاور و حامی ولایت باشی کاش می مُردم و آن روز نمی دیدم که بین دیوار و در از بغض و عداوت باشی وقت غسل تن زخمی ِتو گفتم با آه باورم نیست پر از زخم و جراحت باشی باورت می شود ای طاقت حیدر، سی سال با غم خود، سبب رفتن طاقت باشی پیش قبر تو زدم ناله که مهدی برگرد تا که منجی دل غرق مصیبت باشی منتقم زود بیا مادر تو راضی نیست سالها دربه در ِوادی غربت باشی او تو را پیش محبّان به امانت بگذاشت از چه باید که طرید از همه امّت باشی چیست جرم و گنه تو که هزار و صد سال هر شب و روز اسیر غم و محنت باشی زخم قلب من و زهراست همیشه تازه تا زمانی که تو در دوره ی غیبت باشی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. زهرا مگیر از حرمم آفتاب را بر چهره ات مبند عزیزم نقاب را شرمنده ام که پای غریبیِ مرتضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را در روزهای صبر علی، با خطابه ات دادی جواب دشمن حاضر جواب را دیدی فراریان اُحد با چه کینه ای بستند دور گردن و دستم طناب را لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد با که بگویم آخرِ این فتح باب را در خانه ام زدند زنم را مقابلم زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را سوزاند آن که غنچه ی نشکفته ی مرا خواهد چشید آتش یوم الحساب را زینب کنار بسترت از حال رفته است از بس که خوانده سوره ی اُم الکتاب را فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت... از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریحانه ی مجلله و سرو قامتم بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را حالا دگر سفارش تابوت می دهی؟! بغضم شکسته، فاطمه کم کن شتاب را هر شب حسین تشنه لب از خواب می پرد بگذار بازهم به برش ظرف آب را - آبان ماه ۱۴۰۳ .