eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
252 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ آن لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه ی رفتن دارد روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند ای دل خسته گرت عقدۀ عالم به‌گلوست آستان بوس حرم باش بخوان از سَرِ دوست این‌حسین‌کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست ......_________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. شهادت امام رضا علیه‌السلام و گریز روضه‌یِ امام حسین علیه السلام گریه‌کن‌هایِ رضا ، دور وُ بَرش غوغا نیست سرِ عمّامه و پیراهنِ او دعوا نیست روضه این است که صد نیزه‌یِ دیگر دارند هوسِ نیزه زدن برتنش اَمّا جا نیست رویِ خاک است اگر او خبر از حنجر نیست تشنه جان داد اگر سر به رویِ نِی‌ها نیست تک و تنهاست ولی پنجه که در مو نَرود خون چکید از دهن اَمّا روی لبها پا نیست وای از آن تشنه که نیزه به دهانش می‌خورد وای از آن طفل که دور و برِ او بابا نیست بعد بابا چه به روزِ گلِ او آوردند العجل گفت ولی منتقمِش حالا نیست ✍ ......._________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
اَلسلامُ عَلیکَ یاٰ رَحمَةٌ لِلعٰالَمین یاٰ رَسولَ الله _ عزیزم را .... کمی بگـذار تا بر سـر ، بریزم خاک عالم را بسوزم این غم عـظمی ببارم اشک ماتم را جهان انگشتری بود و محمـد "خاتمش" حالا خدا ‌می‌گیرید از مردم ‌برای‌خویش‌ "خاتم" ‌را عـزادار اسـت زهـرا و نـدارد مَـرهـم ِ دردی خبردارش کنید ای ‌قدیسان ‌آهسته "مریم" را به لب زهرا فقط "آیات اِسترجاع" می‌خواند شبیه‌ شمع ‌می‌سوزد ، به ‌دامن‌ داغ‌ اعظم ‌را همـه بـودنـد لحـظـاتی ، کـنار بـسـترش امّـا به ‌جز حیدر ندید آنجا کسی انگار مَحْرَم را فلانی‌و‌فلانی هم همـان جا محضرش‌ بودند بلی ‌بودند‌ و‌ یک لحظه نمی‌کردند رو ، کم را مفـاهـیـم نبـوت را ، به جـان مرتـضـی داده به غیـر از او‌نبـاید گفـت‌‌ ، نه اسـرار عالـم را حدیث‌نفس‌می‌کرد و گمانم‌با‌خودش‌ می‌گفت چه‌ حالی ‌می‌شود حیدر ، زمانی‌که "‌نباشم" ‌را همه هَمُّ و غمش این بود تکریم ِ " ذَوِالـقُـربٰی " سفارش پشت هم می کرد ای مردم "عزیزم را"... بگو با منکـرش «فَأتُوٱ بِعَشرٍسورِة» جاری‌ کن همین‌ اندازه ‌بی‌نقص ‌و همین اندازه ‌محکم‌ را یقینا یک کـلمـه هـم ، شبـیه او نخواهد شد اگر چـه آوردنـد آخـر ، هـزار " آیـه " فراهـم را زبان ‌ناکرده‌ وا‌ جز " وحی " ‌و وا هرگز ‌نخواهد کرد رسـولی که خـدا داده به او شـأنی معـظم را اگر‌ چه ‌کعبه‌ی ‌رحمت ‌خود «اِنِّی‌مِثلُکُم» ‌فرمود نـزایـیده است مانندش ، بـه دنـیـا دیگـر آدم را بعید اصلاً نباشد ‌آن‌ ، که‌ گفت «‌اِنَّ‌الرَجُل‌یَهْجُر» بـسـوزانـد زبانـش هـم ، اهـالـی ِ جهنـم را علی‌ماند و ‌دلی ‌زخمی فلانی بافلانی رفت مگر جز گل ‌شده قسمت کند تشییع ،‌ شبنم‌را؟ اگر چه ‌روی خود شاید نمی آورد امّا سخت بغل‌ می‌کرد با ‌چشـمش‌ ، ولی ‌داغ مُـحَـّرم را یکی مقتل‌نویس‌ و ‌دیگری شاعر یکی‌مداح خداهم ‌گریه کرده ، شک ‌نکن بغض ‌"مُقَّرَم‌‌" را روح الله قناعتیان ......_________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
بالای ِ بـلـنـــدای مـزارت ، حـرمی نیـست گلدسته‌ای و صحن وسرا و علمی نیست در بیـن ِ دو دم هـای عـزاداری ِ هـیـأت آن قدر غریبی که برای تو دمی نیست تنها مگر از درد،خودت روضه بخوانی شرمنده برای تو اگر محتشمی نیست بنـای حـرم ، خـادم و نصـاب زیـاد است خاکم به سر اصلاً که شما را حرمی نیست آمـار ِ دقـیـق ِ غـمـتان ثـبـت نـگـشـتـه محدودهٔ ی غم های شمارا رقمی نیست بغض وسط کوچهٔ آن روز‌ ، تو را کشت وَرنه به خدا قاتل تو هیچ سمی نیست مؤمـن نشـود ، هـر که به تو عشـق نورزد این مسئله مختص عرب یا عجمی نیست خم شد کمرم بس که به اندوه تو لرزید مولا به خدا ، داغ شما داغ کمی نیست شاعر: ......_________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
مرام حسن (علیه السلام) بلــند مـرتبه کرده ، خـدا مـقـام حسن رسیده بر همه‌ی عاشقان سـلام حسن خـدا از اول خـلقـت ، در اوج زیـبایی کشیده ماه جهان را به احترام حسن چـه انبیای عـظامی ، بـزرگ سـاداتی ... نشسته اند سـر سفره ی طعام حسن مرام چشم کریمان به غیر بخشش نیست خدا کند که به ما هم ، رسد مرام حسن سر است از همه نسخه های انسان ساز صحیفه ای که نوشته ، بر آن پیام حسن خـدا غلامـی ما را ، زده به نام حـسین ولـی سِجلـدی ما را ، زده به نام حـسن هزار کرب و بلا خون ِ ظهر عاشوراست حماسه ای که نهفته است در نیام حسن چقـدر مـزه ی احـلی مـن الـعـسل دارد به زلف حضرت قاسم قسم قیام حسن که داده بر همه ی عـاشقان محبت او...؟! که ریخت در نفس شاعران کلام حسن...؟ گذشته سالهای زیادی از آن زمان اما گرفته بوی در و کوچه را مشام حسن چه‌دیده در وسط کوچه‌ها مگر آن روز که آب های گوارا ، شده حرام حسن خوشا به حال دل من که نوکر اویم همه غلام حسینند و من غلام حسن برای آنکه تلافی ، شود غم ِ سیلی ... خدای من برسان ، روز انتقام حسن روح‌الله قناعتیان ......_________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
راه می افتم غزل خوان زیر بارانی که نیست زیر طاق چشمهای خیس و گریانی که نیست یادم افتـاده خـیابـان ِ حـرم ، میدان آب ... گریه‌ام می‌گیرد آنجا پای میدانی که نیست شمعـدانی هـای تو از هر کجا خاکی ترند زخمی‌وپژمرده‌تر در دست گلدانی که نیست سینه زن ها شور می گیرند اسمت را غریب دسته‌دسته پر هیاهو در شبستانی که نیست شعر خیلی ، شاعران بی حد ، فراوان بیت ها شعرهایت گم شده در لای دیوانی که نیست محتشـم در کـربـلا بسـیـار ، امـا در بقیع ... اشک می‌ریزم کنار مرثیه خوانی که نیست راست گفته هر که گفته قافیه تنگ‌است عشق... مشکل از سبک عراقی و خراسانی که نیست واژه هایم سخت درگیرند و درد تو زیاد گفـتـن از داغ ِ دل تو ، کار آسـانی که نیست بـوی بـاغ رازقـی و بـاغ شـب بو می دهد پیش پایت مرقد پاک شهیدانی که نیست چه «حسن ها» با شما بستند ، عهد عشق را در« حسن هایت» کسی مانند«تهرانی»که نیست موسم حج حاجیان از هر کجایی می رسند می رسند از هر کجا و حیف ِ ایرانی که نیست در شب ِ سرد مدینه ، لا به لای ِ کوچه ها می‌خورم حسرت به شور گرم زنجانی که نیست شهر ری مشهد قم و شیراز ، تهران هر کجا... نام تو باشـد ، همـان خـان کریمـانی توست روح الله قناعتیان ......_________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
دیوار و در و روضه ی مادر کوچه پرپر شـدن سـوره ی کـوثر کوچه لاحــول ِ و لا قــوة ِ الا بالـلّـه ... والله حسن شهیـد شد در کوچه روح الله قناعتیان ......_________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. از چه گفتند پس از صلح تو وا اسلاما؟ جاءَ في النّقل "امامان؛ قعدا او قاما" * سَیفُکَ یَسفِکُ دَم، یَسفِکُ دَم، یَسفِکُ دَم سَیف ما السَیف؟ یُقالونَ لَه صَمصاما سه قدم چرخ زدی در دلِ میدان جمل فَیَسُمّونَکَ لیثاً، أسداً، ضَرغاما زهر آن زهره که دید از تو جگر کرد طلب یا کریم! انعِمْ بالسّائِلِکَ إنعاما نیست بر مدفن او کهنه چراغی روشن تیره روزا چرخا! کج نظرا! بد ناما ای به قربان غریبی تو صد قافله دل تیغ غم آختنش با تو و گردن با ما _________ *: قال موسي بن جعفر: قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ «الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا و سيدي شباب اهل الجنه» / مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج43، ص291. عوالي اللآلي، ج4، ص93. علل الشرايع، ج1، ص211. روضة الواضعين، ج1، ص159. المناقب، ج3، ص394. ----------________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد نه تنها صحن زیبایی به زیبایی گوهرشاد علاوه بر دو تا گلدسته سقاخانه هم دارد تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد ببین با چشم دل مهمانسرایی و تصور کن که دیگر سفره دار فاطمه دارالنعم دارد تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد ، حیف غمش این آرزو را بر دل من میگذارد حیف شب و روزم عزا شد اهل بیتم را صدا کردم به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم منم دارایی ام را نذر خرج روضه ها کردم نشد که سرمه ی چشمم کنم خاک مزارش را ولیکن دیده را با خاک پرچم آشنا کردم رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب نشستم روی سجاده حسن جان را صدا کردم خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره اگر کم از سر این سفره بردارم جفا کردم به هر ماتمسرایی سر زدم دیدم حسینیه ست حسینی ام ولی در دل حسنیه بنا کردم اگرچه بر سر و سینه زدم با روضه های او ولی با خویش میگویم خطا کردم خطا کردم نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است از او شرمنده ام امشب اگرکه کوچه وا کردم از انجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد... میان روضه ها من هم به زینب اقتدا کردم مدینه دید آن شب مویه های نجم ثاقب را صدا زد تا صدای خسته اش ام المصایب را همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد و میبارید چشمان پر از اشک پدر در تشت اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب ولیکن می نشست از لخته خون ها بیشتر در تشت کبوتر ...نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لبها در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسین اش داشت چه ها میدید آقای غریب مان مگر در تشت !؟ صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسین ات کن شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما چه خواهی کرد در شام بلا با چوب تر در تشت اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری شاعر: _________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. یا علی ابن موسی الرضا حرم جهان من و آسمان مردم بود همیشه خاطره انگیز و پر تلاطم بود حرم برای من آغاز راه رفتن شد شما معلم و تشویق من تبسم بود سرود چک چک باران و سنگ مرمرها و کودکی که سرش زیر چادری گم بود تو را مخاطب حرفم همیشه می دیدم چقدر بین من و چشمتان تفاهم بود سه بخش بود "محبت" دلم به من میگفت پدر و مادر و بخشی امام هشتم بود "دلم برای خودم تنگ میشود" وقتی ضریح کودکی ام کاسه های گندم بود تمام خاطره های سپید من اینجاست شب و حرم و فرشته که در ترنم بود کجاست لهجه صاف دهاتی ام امروز که در ضمیر وجودم هر آنچه گفتُم بود سخاوت ابدی تو سهم این خاک است و دست های شما ابروی افلاک است علیه_السلام _____________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. مثل یک خواهش لبریز حیا آمده بود از هیاهوی فراگیر رها آمده بود با دل ساده و باران زده اش نجوا داشت که چرا دیر به حج فقرا آمده بود رعیت سوخته از غم به پناهندگیِ سایه ی چتر معین الضعفا آمده بود گره زد زلف دلش را به ضریح خورشید "هر چه درد است به امید دوا آمده بود" او که با پای عصا سخت قدم بر می داشت حال با پای خودش رو به شما آمده بود دل ویران شده، آباد شد و بر میگشت آنکه چون شهر پس از زلزله ها آمده بود راه صد ساله که درویشِ طریقت می رفت زائرت یک شبه آنرا به خدا آمده بود بر لبش در دل ظهری غزلی ابری داشت شاعری باز به دنبال عبا آمده بود صحن آزادی و لبخند تو پایان کسی ست که به پابوس غریب الغربا آمده بود _________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دل خراب من و وعده های احسانت دلم شکسته چو آیینه های ایوانت دوباره شوق تغزل حرم نشینم کرد غزل غزل دل ناقابلم به قربانت قرار بود ملک باشم و نشد حالا کبوتری شده ام عاشق و غزل خوانت مرا که بود هوای بلند پروازی چه غبطه ها که نخوردم به حال دربانت اگرچه سیر جهان بود در سرم اما کبوترانه شدم ساکن خراسانت چه سرمه ها که برای فرشته ها اینجا درست میشود از خاک پای مهمانت طنین دلکش نقاره خوانه ات میگفت وزیده است دوباره نسیم درمانت مسیح زندگی هرچه ناامیدی تو پناه میبرم از شر غم به چشمانت کویر سوخته جان مرا بیا بنواز به معجزات نگاهت به عطر بارانت زدم گره غم خود را به پنجره فولاد بیا گره بگشا دست من به دامانت ______________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. نفسم سوخته از فرط گناه آقاجان در گلو نیست مرا هیچ جز آه آقاجان مثل یک آهوی زخمی فراری از شهر دل تنگم به تو آورده پناه آقاجان هر چه از حال و هوای حرمت دور شدم دل سردر گمم افتاد به چاه آقاجان چاره خستگی ام جرعه ی سقاخانه ست بتکان خستگی ام را به نگاه آقاجان آسمان بسکه به پابوس ضریحت آید می زنم در حرمت بوسه به ماه آقاجان مرگ را ساده گرفتم اگر از عشق تو بود زائرت بوده ام و چشم به راه آقاجان __________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد رسیده ام به حجره و عصای دست من در است میان گوش من فقط، صدای وای مادر است ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر سلام من به حیدر و به ناله های سد شده سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن حسین را زدند نیزه های تیز این و آن حسین را زدند با عصا و چوب خیزران حسین را زدند پیش چشم تار مادرش حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش شاعر: ______________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. امان نداد مرا این غم و ، به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه ، رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد شاعر: __________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: «هر مؤمنی که درباره ما شعر بگه، خداوند در بهشت براش شهری می‌سازه که اندازه‌ش هفت برابر این دنیاست و....» (بحارالانوار، ج79، ص291)
. ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد چشمم به ضريح شه والا گهر افتاد اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد : با آل علي هر که در افتاد، ور افتاد اين قبر غريبُ الغُرَبا ، خسرو طوس است اين قبر مُعین الضعفا ، شمس شموس است خاک در او مَلجإ ارواح و نفوس است بايد ز ره صدق بر اين خاک در افتاد با آل علي هر که در افتاد، ور افتاد حوران بهشتی زده اندر حرمش صف خیل مَلَک از نور طبقها همه بر کف شاهان به ادب در حرمش گشته مُشَرّف اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد با آل علي هر که در افتاد، ور افتاد ______________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. کی بیایم مرمر پایین پایت را ببوسم من غبار گوشه ی صحن وسرایت را ببوسم عرش، حالا که شده فرش کف پای گدایت پس شده واجب کف پای گدایت را ببوسم غبطه خوردم بر کبوترهای روی گنبد تو کاش می شد لحظه ای گنبد طلایت را ببوسم وقت بوسه بر ضریحت غرق رویایی شدم که خم شدم گویا که یک پر از عبایت را ببوسم آب سقاخانه ات را من بنوشم با دو نیت هم شفا گیرم و هم آب بقایت را ببوسم پنجره فولاد تو بسته ولی مفتاح درهاست من مریض عشقم و باب الشفایت را ببوسم با مرور روضه ی یابن الشبیبت زیر قبه جای شش گوشه ضریح باصفایت را ببوسم گفت جدت ای برادر تا که دل آرام‌ گیرد در میان هلهله دست جدایت را ببوسم ساعتی دیگر کنار جسم بی سر زینبش گفت جای سالم که نداری من کجایت را ببوسم ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب ................................................. سویت نیامدم که بیایی سه جا فقط خواهم شوم همیشه مرید شما فقط قلبم به عشق هرکس وناکس نمی تپد بر خانواده ی تو شده مبتلا فقط آهو نمی شوم که به لطفت رها شوم وقتی شوم اسیر تو گردم رها فقط تکیه زده به کرسی شاهانه روی عرش آن کس که بوده در حرم تو گدا فقط الحق شده ست پنجره فولاد صحن تو بر درد لاعلاج مریضان دوا فقط باید شوی طبیب تمام خلایق و عالم بگیرد از حرم تو شفا فقط از گوشه ی ضریح تو شش گوشه خواستیم در دست توست تذکره ی کربلا فقط آقا کنار مقتل جدت چه می کند؟! آن کس که داشت همره خود یک عصا فقط آقا اگر نشد بدن جدّ تو کفن چیزی نبود چاره شده بوریا فقط از بهر کشتن تو نیازی به سم نبود کافی ست درد مجلس شام بلا فقط ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب __________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
. خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود یعنی کنارِ فاطمه‌ام البنین نشست یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست چسباند تا که سینه‌ی خود را به خاک ، دید :  گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست از  تَل کنارِ عمه‌ی خود داد زد ولی ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست "والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست با آستین پاره سرش را گرفت حیف از بام آتشی به همین آستین نشست سنگی که خورد بر سرِ بابا کمانه کرد بر گونه‌های کوچکِ آن نازنین نشست... _________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
. علیهم‌السلام روزی دوبار دربِ بقیع باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود روزی دوبار روضه‌ی تو: وا حسن....حسین ای وای  بی حرم حسن  و بی کفن حسین سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است این مهرِ مادرِ تو چه‌ها کرده بادلت یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد وای از حسین  آب نخورد و کباب شد بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب می‌سوزد آنقدر که شود چون کویر آب از آن به بعد آب فرودست می‌رود روزی هزار مرتبه از دست می‌رود از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است فهمیده‌ام که در جگر آب آتش است سیراب می‌کند همه را ،  تشنه است خود شرمنده است فاطمه را ، تشنه  است خود پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست الماس ریزه‌ها جگرش را دو نیم کرد یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید زینب رسید و گفت که ای وای مادرم "آیا تویی برادر من  نیست باورم" در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد رو  زد برای طفلِ رُباب التماس کرد بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب حیف مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف با التماس گفت عزیزم علی بمان از آب هم مضایقه کردند کوفیان اما چه زود آب دوباره شراره شد دیدی که وقتِ گریه‌ی زهرا دوباره شد شد بازهم بساط غمش جور وایِ من شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت   هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن ... گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت روزی دوبار درب بقیع  باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود _________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
. با نسیمی ریختم بر هم، چه طوفانی شدم چشم پُر باران که دیدم باز بارانی شدم هرکسی که در حرم آمد رفیقش می شوی اهل هرجایم دگر امشب خراسانی شدم نوکرت هرکس که باشد چاکرش هستم رضا خاک پای لات های چاله میدانی شدم اولش جاروی تو گرد و غبارم را گرفت بعد، سقاخانه رفتم آب درمانی شدم سفره ات را پهن کردی و گداها آمدند بی تعارف وارد تالار مهمانی شدم دخل و خرج من بهم خورد، آبروی من نریخت باز کم آوردم و گفتی خودم بانی شدم تا شهادت را نگیرم، وصل زنجیر توام در حرم دیوانهء اشک سلیمانی شدم ای دوای روزهای سخت تنهایی من مبتلای روزهای سخت هجرانی شدم کربلایی! من سلامت را رساندم بر رضا ای عراقی! خوش به حال من که ایرانی شدم بیقرار کربلایم، ای اجل مهلت بده من بدون یاحسین انگار زندانی شدم نذر کرده مادرت زهرا بمیرم پای تو خواب دیدم گوشه ای از روضه قربانی شدم _____________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
. علیه‌السلام 🔹روضةٌ مِن ریاضِ الجنان🔹 گرچه درمانده و خسته‌ام من دل به مِهر رضا بسته‌ام من ای رضای خدا در رضایت با وِلای تو پیوسته‌ام من ای غریبی که دردآشنایی دلنواز و انیس النّفوسی بخت بیدار مایی که اینک خفته در توس و شمس الشموسی ای مسیحا دمِ هاشمی خو ای که موسی الرضا المرتضایی قبلۀ هفتم آفرینش کعبۀ عشق و عرفان، رضایی آن که فرموده آتش نسوزد سایۀ بال پروانه‌ات را داده بر عمره و حج، فضیلت یک طواف حرم‌خانه‌ات را این حریم مقدس، خدا را معرفت‌پرور روح و جان است قول پیغمبر است اینکه فرمود: «روضةٌ مِن ریاضِ الجنان» است مشهد پاک تو تا قیامت مهبط وحی روح الامین است خاتم الانبیا مصطفی را پارۀ جان در این سرزمین است در حریمت که باغ بهشت است در ترنّم بُوَد مُرغ آمین هم «سلامٌ علی آل طاها» هم «سلامٌ علی آل یاسین» ای که سرشار جود و عطایت دامن و دست درماندگان است «صحن» تو صحن آزادی و عشق «بست» تو بست درماندگان است قدسیان صف کشیدند و گفتند: در حریم رضا بار عام است خوان احسان تو هر شب و روز سفرۀ «یُطعِمونَ الطَّعام» است این صفا را ز فیض حضورت تو، به صبح نشابور دادی با حدیث درخشان توحید چلچراغی پر از نور دادی جان فدای تو و رأفت تو جان به قربان لطف صریحت تا پذیرا شوی توبه‌ام را اشک‌هایم دخیل ضریحت جبرئیل از سرِ صدق نیّت می‌دهد بوسه بر تربت تو از مدینه جدا ماندی و کرد آسمان گریه بر غربت تو ای مسافر! که هنگام هجرت بر سر راه تو گریه کردند اختران فلک شب همه شب در «قدمگاه» تو گریه کردند ای جگرخون و معصوم و مظلوم روی معصومه‌ات را ندیدی یک گل از گلشن آرزوها از جمال جوادت نچیدی 📝 _________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ‌.
ع دلی‌که در‌تب‌وتابت نسوخت جز گِل نیست سری که پای رکابت ، نـبود عاقل نیست به اوج ِ مدح تو ، دستم نمی رسد هرگز هنوز درک من از وصف عشق کامل نیست تو عاشـقانه ی من را ، برای ِ خود بردار ... اگر چه مثل غزل های خوب بیدل نیست به زخم ِ شعر من آقا کمی نمک بزنید ... قصیده های من اصلاً ردیف دعبل نیست قبول ، اینکه جگر پاره گشته ای از سم قبول اینکه سمی بدتر از هلاهل نیست کشـید خـواهـرتان رنـج "سـاوه" را اما … به شام ِ داغ دل عمه ات معادل نیست هزار روضه اگر روضه خوان بخواند باز شبیه روضه‌ی شامات‌و‌ زخم محمل نیست به حرمت و عظمـت ، آمدند " بیت النور" به دست دختر زهرا ، ولی سلاسل نیست کنار جسم حسین تو خنده می کردند… کنار نیزه که جای ِ ، کشیدن کل نیست خوشم که رأس تو را ، از قفا کسی نبرید خوشم که حنجره ات زیر تیغ قاتل نیست عزیز فاطمه " شَـیـبُ الخـَضیـبٖ " افتاده خوشا که روی شما "بِالدِما مُرَمِّل" نیست قسم به سوز دل مادرت که ظرفیتِ مصائب سر بر نیزه در مقاتل نیست ( بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ) نه سوز این غزل اصلأ شبیه مقبل نیست عروض و وزن غزل را به هم زدی گفتی «_ اِنْ کُنـتَ بٰاکِیٱ فَبُکـٰا ٕ ٌ عَلَیَ الحُسَین _» شاعر: _____ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ع دل ها اگرکه زائر قبر رضا نبود شاعر مسافر ِ حرم کربلا نبود (اِنْ کُنتَ بٰاکیا ، فَبُکاء عَلیَ الحُسین) این حرف اگر نبود که اهل بکا نبود پیچیده بود دورخود از زهر و...خواهرش.. شکر خدا ، که شاهد این ماجرا نبود آهسته داد جان به روی دامن گلش داغ جوان ندیده و صاحب عزا نبود عمامه اش کسی به تمسخر نمیکشید پیراهنی که داشت به تن ، نخ نما نبود فرق مبارکش ، هدف سنگ ها نشد یعنی به خون، محاسن پاکش حنا نبود هر چند بین حجره غریبانه جان سپرد با چـکمه روی سینه ی او رد پا نبود با آن که تشنگی جگرش را کباب کرد قدش کنار علقمه ، اما دو تا نبود غارت نکرد خیمه و انگشترش کسی در زیرتیغ شمر ، ,ذبیح از قفا نبود هر چند آن "رضاست",ولی تکه تکه است هر چند این "حسین", ولی سرجدا نبود زن های مشهدی ، همه تشییع آمدند جسمش سه روز در دل صحرا رهانبود ذی قیمتی ترین کفن ها برای اوست شکر خدا ولی ، کفنش بوریا نبود سهم لب حسین که شد چوب و خیزران سهم (حدیث سلسله) چوب و عصا نبود... چشمش اگرقصیده ی دعبل نمی گرفت بغض ِ مقطعش ، که هجا در هجا نبود از همت رضاست که ایران حسینیه است اینطور اگر نبود ، که این روضه ها نبود شاعر: _ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. اشعار جانسوز زبان حال در رثای یابن شبیب گریه کن از غربت حسین  در کربلا شکسته شده حرمت حسین  شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما  خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین  بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب  یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب  ٭٭٭  یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد  چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن شبیب پیکر جد غریب ما  در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد  یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند  در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند  ٭٭٭  یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت  یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت  از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند  یک جای سالمی به تمام بدن نداشت  یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟  جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ ٭٭٭  یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر ٭٭٭٭  یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای ....................... جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟ پای خود را زلبان پسرم بر دارید _____________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af