eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
252 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. همسایه‌ی زخم، استخوان خواهد شد روزی که " تل آویو " نشان خواهد شد (نابـودیِ صهـیونیست) ان شــاءالله سر تیترِ خبرهایِ جهان خواهد شد... ✍ .
. درحنجره‌ها، صدا، صدای تو بُوَد در دستِ مقاومت، لوای تو بُوَد این عزم خداست، حاج قاسم! والله آزادی قدس، خونْ بهای تو بُوَد ✍ ................. . ای قدس! ظهور مُنتَظر نزدیک است خورشید، دمیده و سحر نزدیک است در سنگر انتفاضه پا بر جا باش یک سنگِ دگر بزن، ظفر نزدیک است ✍ ................. . آنچه که داریم ما، یک دل طوفانی است آنچه که مانده کنون، راهِ سلیمانی است گفت: به صهیون بگو لحظه‌ی پایانی است وقتِ تماشای ما، وقت پشیمانی است بر روی نامِ شما، زود قلم می‌کشیم ✍ .......... ای کاش شبی حماسه‌خوان برگردی مستانه ز سمت آسمان برگردی ما منتظریم روز آزادیِ قدس با حضرتِ صاحب‌َ الزمان برگردی ✍ .
. روزی تو را سجیل، تار و مار خواهد کرد حتی جهان، نام تو را انکار خواهد کرد تو خانه‌ی سستی بنا کردی و آن را هم طوفان الاقصی بر سرت آوار خواهد کرد دنیا! اگرچه می‌زنی خود را به خواب اما نابودی صهیون تو را بیدار خواهد کرد خون جوانان فلسطینی نمی‌دانی_ زیتونِ باغِ سبز را پربار خواهد کرد عکس سلیمانی به روی سینه‌اش خورده هر کودکی که با شما پیکار خواهد کرد تو می‌روی و پیر ما در مسجدالاقصی یک‌روز با صاحبْ‌زمان دیدار خواهد کرد ✍ .
. گرچه دل ما بر غم تو مبتلا شد اما از این غم (مکتب قاسم) بنا شد بر جسم خونینت قسم ، سردار دلها از خون تو بپاشد ✍ بمناسبت عملیات پیروزمندانه .
. سرسبز شده کویرِ قم با قدَمت جاری شده خیر و برکات از کرمت هر صبحِ سپیده با سلام و صلوات خورشید زند بوسه به بامِ حرمت! تو معصومه ای زینتِ آلِ طاها در صورت و سیرتت شبیهِ زهرا بانوی بهشتیّ و شفیعِ محشر تو عشق رضایی(ع) و عزیزِ موسی!(ع) قم غرقِ شکوفه بارانِ حضورت با هلهله گلفشان کند عبورت ای قامتِ کهکشان خوش آمدی، قم آغوش گشوده در مقدمِ نورت! شاعر: ✍ .
. وقتی که قدم رنجه به ایران کردی ما را سرِ خوانِ خویش مهمان کردی ما را همه عمر ، ساکنِ دائمیِ بین الحرمینِ قم خراسان کردی شاعر: ✍ .
. حضورش جنةُ الأعلی ست قطعاً نمی بیند به خود غم را، قم اصلاً به همراهِ ملائک در مسیرش- بخوان أُخت الرضا(ع)؛ أهلاً وَ سهلاً ! شاعر: ✍ .
. جلوه چون مریم و انسیه ی حورا دارد دخت موسی است، دم گرم مسیحا دارد سایه ی رحمت او بر سر عالم جاریست شهر قم از قدمش این همه شیدا دارد او که در آل علی فاطمه ی ثانی شد فضل خوبان جهان را همه یکجا دارد خواهر شمس شموس و لقبش معصومه است خط به خط جلوه ای از زینب کبری دارد او علیمه است که هر سالک و علامه ی شهر در کلاس ادبش مشق الفبا دارد مست بین الحرمینیم ولی ایران هم جاده ی مشهد و قم با دو حرم را دارد آه... دلتنگ زیارت شده ام بانو جان حرمت باز برای من بد جا دارد؟ .
. علیهاالسلام قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش جاده خوشبو شده انگار كه بیرون زده است عطر دلتنگی گل از چمدان سفرش! قدمت پشت قدم‌های برادر جاری كوه سرریز شده چشمه به چشمه هنرش! در سفرنامه نوشتن چه مهارت دارد اشک چشمان تو با آن قلم شعله‌ورش گرچه دلتنگی تو سبک خراسانی داشت مانده در دفتر قم، بیت به بیت اثرش عطر معصوم تو در صبح شبستان پیچید كرد آیینه در آیینه پرآوازه‌ترش! پر از آواز كبوتر شده این شهر انگار كه خراسان به قم افتاده مسیر و گذرش! بی‌گمان دور ضریح تو نمی‌گردانند هركه چون دانۀ اسپند نسوزد جگرش! .
علیهاالسلام 🔹ای اهل حرم!🔹 این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است :: چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید :: درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست 📝 .
. در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد سزاوارست نام هر خیابانش "ارم" باشد رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد تبسم می‌کند ناخواسته...در قلب زائرها مگر صحن تو اصلاً می‌گذارد درد و غم باشد؟ ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد حریم آسمانی تو "پروین" دارد و خوب است اگر نام یکی از باب‌ها باب القلم باشد کرامت می‌کنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور تنور شعرمان گرم است، ای خورشیدِ بیت النور به دریا می‌زند اینجا دل، آهوی بیابان هم به پابوسی می‌آید از مسیر دور، باران هم زیارت می‌کنندات عاشقان در باد و بوران هم ز تو رو برنمی‌گرداند این زلف پریشان هم هدایت شد به راه راست در شَهرت خیابان هم قُم‌ات را مطلع خورشید می‌داند خراسان هم به شوقت غرق "بهجت" شد دلِ تنگِ "گذرخان" هم کنار این حرم مست است "قبرستان شیخان" هم صفائی چون "صفائیه" ندارد باغ رضوان هم دل "آذر" به تو گرم است در فصل زمستان هم رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم نبیند گرد محمل را نگاهِ "چارمردان" هم نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان شمیمت پرکشیده تا خودِ "بلوار پردیسان" قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." می‌خوانم چنان خوبی که یادم می‌رود پیش تو مشکل را تویی آن‌که امین الله دستت می‌دهد دل را سلام ای گرد و خاک صحن‌هایت سُرمه‌ی افلاک سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هر صبح‌دم صبا متوسّل به عصمتش شاید شود زیارت معصومه قسمتش هرروز، آفتاب خراسان به سمت اوست دیدار آشناست، می‌ارزد به زحمتش! در آیه‌های سوره‌ی نورست مُستتر همپایه‌ی مودّت قربی محبّتش با بوسه بر ضریح تو اثبات می‌شود ملّاترینِ مجتهدین، مرجعیّتش از جمکران بسوی تو آمد کبوتری تکمیل درس معرفت مهدویّتش! آرام می‌کند طپش رستخیز را فردا اگر به لرزه درآید شفاعتش از نام‌های روز جزا روز ساعت‌ست آنجا قرار ما و شما، درب ساعتش جارو به دست، خادمی آمد به خنده گفت: بال فرشته راه ندارد به ساحتش از خود گذشت تا به مقام رضا رسید بالاترین مراتب عشق‌ست هجرتش آن کاشی شکسته‌ی صحنم که دلخوشم او را ندیده است کسی، تا مرمّتش...! .
. او که آمد همه پروانه‌ی یک شمع شدند آفتاب آمد و در سایه‌ی او جمع شدند همه بهر ادب و عرض سلام آمده‌اند به زمین بوسی فرزند امام آمده‌اند مردمان شوکت او را همه در قم دیدند چقدر گل به ره مقدم او پاشیدند از زمانی که چو خورشید به ما تافته است خاک قم از قدم او برکت یافته است * * گفتم از فلسفه‌ی هجرت او باید گفت کمی از رنج ره و غربت او باید گفت تشنه‌ای آمد و بر چشمه‌ی کوثر نرسید خواهری آمد و بر وصل برادر نرسید غم هجران به همه آب و گلش بود که رفت داغ دیدار برادر به دلش بود که رفت دیدن داغ برای همگان گر سخت است داغ خواهر ولی از بهر برادر سخت است این برادر خبر از شوکت خواهر دارد کی به دل محنتی از غربت خواهر دارد گر که هر روز و شبِ خویش مرتب گِرید جای دارد که به مظلومی زینب گرید زینبی که همه جا محنت و ماتم دیده زینبی که ز طفولیت خود غم دیده خواهری که به کنار تن صدچاک افتاد آتش از آهِ دلش بر همه افلاک افتاد شامیان غربت اورا همگی می‌دیدند جای گل، سنگ به روی سر او پاشیدند خواهری کز غم هجرانِ برادر جان داد عمر خود را به غم و درد و الم پایان داد بس کن از این غم جان‌سوز «وفایی» خاموش با ولی‌نعمت خود باش به غم، هم‌آغوش .
. از انقلاب سنگ در باران موشک ها آوارگی در رویش انبوه شهرک ها با خاطرات تلخ، هر شب زندگی کردن صبرا ،شتیلا دیدن و کشتار کودک ها یا کودکانی که بغل کردند شب تا صبح غم را همیشه جای بازی با عروسک ها از بازی نامردها در صفحه ی دشمن موج خیانت دیدن از حصنی مبارک ها دیوارهایی که جدا می کرد انسان را از تخم شیطان ها و نسل مارمولک ها حالا رسیده کار این ملت به جایی که آتش به پا کرده است در قلب مترسک ها عزم و توکل داشتن یعنی که پیروز است دستان خالی بر هیاهوی کلاهک ها طوفان الاقصی انتقام خون مظلوم است آزادی قدس است پایانی به بختک ها وقتی گره خورده فرج با حذف اسرائیل آماده ی جنگیم با ابلیس مسلک ها .
. یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها بوسید زمین قم قدم هایش را میداد به چشم خویشتن جایش را قم خانه ی هشت و چار آیینه شده امروز که درک کرده زهرایش را ✍ .
. به یک خزان تا همیشه زرد زرد می رسم چه گرم می دوم ولی چقدر سرد می رسم به مرگ فکر می کنم ، هرات آه و ماتمم به غزّه فکر می کنم ولی به درد می رسم همیشه قسمتم غم است و رنج و داغ دیدن است مدام تازه می شوم به سالگرد می رسم شهادتا ! بیا و لطف کن مرا بغل بگیر که باز دارم از ادامه ی نبرد می رسم اگرچه سمت جاودانگی جوان دویده ام مبند دل به دیدنم که پیرمرد می رسم آهای غزّه ی محاصره ! هرات چکمه کوب! صدا بزن مرا که منحصر به فرد می رسم ✍ .
. نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخكامي‌ها نمی‌ترسيم ما از هاي و هوي اين حرامی‌ها نمی‌ترسيم از آل سگ و از آل بوزينه ز دندان‌هاي بر هم قفل گشته از سر كينه نمی‌ترسيم از چنگال خونخوار يهودي‌ها يهودی‌هاي پنهان گشته در پشت سعودی‌ها براي ما كه معلوم است حقه بازي اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه بازي اين‌ها نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر درياي خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره قطره قطره از پی هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمي‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمي‌ترسيم نمي‌خواهيم سازش را و از چالش نمی‌ترسيم كه ما از داعش و از بدتر از داعش نمی‌ترسيم بترسيد از دمي كه خون به رگ‌هامان به جوش آيد همان روزي كه درياي تشيع در خروش آيد بترسيد از همين بغضي كه عمري در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم بترسيد آري آري چون كه ما از نسل طوفانيم و طومار شما را عاقبت در هم بپيچانيم سر آل يهود آن روز خواهم ريخت دادم را بترسيد آه اگر آقا دهد حكم جهادم را كه ما از غُصه‌هامان قِصه‌اي بشكوه می‌سازيم ز سرهاي شما تا آسمان‌ها كوه می‌سازيم چه پيروزي، چه مرگ، آل علي خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن سخت خواهد بود بدان بيت المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی آباد خواهد شد نمی‌ترسيم چون كه زخم‌هايي بر بدن داريم نمی‌ترسيم آري چون حسيني بي كفن داريم * * به روي خاك جسمش را چرا بي پيرهن كردند تن صد پاره‌ی او را به خاك و خون كفن كردند سرش بر نيزه رفت و جسم او در زير مركب ماند غم انگشترش اما به روي قلب زينب ماند مگر آن پيكر در خاك و خون بوده تماشايي؟! كه در آن قتلگه زينب نديده غير زيبايی... .
. گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجتِ مظلوم، روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی ز سفر می‌آید صبرِ ایوبیِ این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تُهی از احساسید بهراسید شمایی که خدانشناسید بهراسید از این آه که دامنگیر است به خود آیید که فردای قیامت دیر است نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان! که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» ✍ .
. نشانده خنجر جهل زمانه بوسه به حلقوم جهان کور و کران است و عمق فاجعه معلوم میان آتش و دود است شهر غزه و جمعی به اشک فاتحه خوانند بر قداست موهوم کسی که لقمه ی ناپاک خورده است نشسته به گریه در غم ظالم به جای مردم مظلوم اسیر بازی ابلیس های پوچ یهودند که بسته اند به صورت نقاب چهره ی معصوم به سمت قبله ی شیطان نماز بسته جهانی چقدر فاجعه هستند این جماعت ماموم میان ظلمت محضیم و، حرف از آمدن نور... همیشه از طرف ایل مسخ ها شده محکوم ولی به کوری چشم یهود آمدن او به مرگ غاصب قدس و یزدیان شده مرقوم و او به امر خدا می رسد به داد دل ما همیشه رابطه ای هست بین لازم و ملزوم .
. برق غضبی که چشم رهبـر دارد گویـا که بنـای فتـح خیبــر دارد دور و بَر این دیـــار پرسه نــزنید این مملکت فـاطمه حیـدر دارد .
. در راه آزادی قدس ای جوشش فریاد و توفان ای فلسطین ای تندر در حال طغیان ای فلسطین ای آسمان شعله افشان ای فلسطین آتش بزن بر جان بُحران ای فلسطین دشمن زمین گیر از دلیران تو باشد این غُرش توفنده شیران تو باشد ای سرزمین نخل و زیتون ای فلسطین ای وارث چشمان گلگون ای فلسطین ای سرو سرخ وادی خون ای فلسطین داری تو بر تن زخم افزون ای فلسطین ای پیکر مجروح ، مرهم خواهد آمد بر روی گلبرگ تو شبنم خواهد آمد ای ماه من تابیدنت گردید نزدیک چون چشمه ها جوشیدنت گردید نزدیک جان بر جهان بخشیدنت گردید نزدیک روز رها گردیدنت گردید نزدیک ما در رهت لبریز ایثاریم آری عزم رهایی تو را داریم آری ای جسم ما ، ای جان ما بیت المقدس ای جلوه ی ایمان ما بیت المقدس ای شاهد توفان ما بیت المقدس ای گوهر غلتان ما بیت المقدس اینک تویی در موج تیغ و موج خنجر افتاده ای در دست ناپاک ستمگر آری فلسطین ای همیشه جاودانه تابیده صبح روشنت از هر کرانه زد روی خاکت نخل آزادی جوانه از خشم امت می کشد آتش زبانه افتاده این آتش به جان دشمنانت سوزاند او را عاقبت آتش فشانت اکنون پیام امت ما این چنین است مهر فلسطین در دل اهل یقین است دل های هر آزاده با آن سرزمین است فریاد آزادی قدس اش در طنین است ما عزم خود را در جهان مشهود سازیم باید که اسراییل را نابود سازیم اینک طلوع تندر دریا و رود است سجاده ایثار را وقت سجود است گرچه ز هر سو فتنه ی آل یهود است بازار استکبار در حال رکود است در خاک گلگون ولایت ریشه ی ماست آزادی قدس شریف اندیشه ی ماست ما از عراق و سوریه ، وز خاک ایران از وادی سرخ یمن تا مرز لبنان همراه با خیل سلحشوران دوران نیروی جان بر کف گرفته بهر قرآن آماده ی محو رژیم غاصبانیم ما لشکر جان بر کف صاحب زمانیم ما در تقابل با ستمکاران دهریم ما ترجمان آیه های سرخ نصریم ما وارثان روز عاشورا و بدریم ما حامل تیغ ظفر از بعد صبریم دشمن بداند سازشی با او نداریم زیرا به جز خون خدا الگو نداریم اینک فلسطین ‌؛ آمده فصل بهارت فصل سرافرازی و فصل اقتدارت حق داده با خون شهیدان اعتبارت روشن شود چون صبح صادق روزگارت پیچیده بوی عطر پیروزی ز خاکت نقش لب آزادگان شد نام پاکت ما را تجلای شهادت روز قدس است معنایی سرخ استقامت روز قدس است روز حمایت از ولایت روز قدس است زیباترین روز صلابت روز قدس است ای روز قدس ، ای روز لبریز از حماسه گردد بهاری فصل پاییز از حماسه ما بر کتاب عاشقی شیرازه داریم ما شوق حق در سینه بی اندازه داریم ما در رشادت نام پر آوازه داریم با حاج قاسم ها حیاتی تازه داریم «یاسر» اگر ماندیم پا بر جا به میدان داریم با خیل شهیدان عهد و پیمان . . . . . . . . حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. یا فارس الحجاز ادرکنی دم روح القدس آید ، مگر جبریل می آید دمی که پرده بگشایی ، گل از تمثیل می آید تویی آن مصحف عشقی ، که بهر شرح و تفسیرت هزاران آیه ی قرآن ، پی تفصیل می آید زنی چون تکیه بر کعبه ، انا المهدی بگویی و ندای بیعةٌ لِله ، ز جبرائیل می آید شود چون محشر کبری ، ز شور و جنبش عالم تو گویی صور پر شوری ، ز اسرافیل می آید بگو قابیلیان اینک ، چنین دست زمان آخر برای انتقامی از ، غم هابیل می آید به دستان ذوالفقار است و ، به سان بغض از تاریخ به نابودیِ یک لشکر ، ز هر قابیل می آید رسد ایام شادی از ، شکوفای گل نرگس به حجم ماتم و غم ها ، دگر تقلیل می آید برای امر یاری ات ، ز اوج آسمان بنگر به صف خیل ملک باشد ، که میکائیل می آید تو آن زیبارخی هستی ، که هنگام تماشایت هزاران یوسف مصری ، پی تجلیل می آید به امّیدی که روح و جان ، بگیرد از دَمت هر دم مسیحا هم به دنبالت ، به صد انجیل می آید ز بعد سیصد و اندی ، به گِردت جمعی از خوبان چو پروانه به سوی گل ، چه با تعجیل می آید زمین آخر به امر حق ، شود بر صالحان میراث نوای یوسف کنعان ، ز سمت نیل می آید چو آیی می رود باطل ، که تو نور خدایی و به حکم ذکر جاء الحق ، دگر تأویل می آید الا ای مردم دنیا ، به زودی یوسف زهرا پس از نابودی حتمی اسرائیل می آید ۲۵ ربیع الاول ۱۴۴۵ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۲ . ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیکِ یا كريمةَ اهل البیت ورود پربرکت حضرت فاطمه معصومه به قم گلی در بین صحرا شد شکوفا میان کاروانی در تمنا شبیه اختری نورانی اما درخشد از فراز آسمان ها جهانی زنده گردد از حضورش دو عالم می شود روشن ز نورش ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ اگر چه بود رنجور از ستم ها ز چهره می بَرَد اندوه و غم ها دهد هستی به انبوه عدم ها بریزد از بَرش جود و کرم ها خدا بر بندگان کرده تجلی خلایق را دهد نور تعالی ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ به روی مرکبی تنها نشسته ز داغ دلبران قلبش شکسته تو گویی از همه دنیا گسسته فقط سوی خراسان دیده بسته خطاب از دل کند لطف خدا را مگر بیند رخ ماه رضا را ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ به استقبال او از بیکرانه چه انبوهی ز خوبان زمانه ز قوم اشعریون عاشقانه که بانو دارد از زهرا نشانه همه با شور و شادی همره او ستاره های خورشید و مه او ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ رود موسی بن خزرج پیش رویش تبرک می شود آب وضویش شود قم کعبه ای از آبرویش شبیه فاطمه خُلق نکویش دو گیتی پر بگیرد در هوایش بریزد کهکشان ها زیر پایش ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ شود هر خانه بیت النور با او زمین و آسمان مسرور با او بدی ها جمله گردد دور با او فرشته ها همه مأمور با او ملائک هر زمان همراه اویند بر او از مادرش زهرا بگویند ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ میان باغی از گل های زیبا شود ساکن عزیز جان طاها همه اهل سما غرق تماشا که باشد چهره ی او همچو زهرا امان که بودنش کوتاه گردید جهانی غرق سوز و آه گردید ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ همان باغ است اکنون بارگاهش صفای دور گردون بارگاهش به سان دُرّ مکنون بارگاهش کند دل را چه مجنون بارگاهش چو دارد بارگاهش عطر زهرا خدا هم آمده این جا تماشا ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤  تماشا می کند دخت علی را کند جلوه بر او نوری جلی را فروغ ذات والی الولی را کند مدح این وجود منجلی را میان بارگاهی همچو زهرا نظر کن مریم آل علی را ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ بود نور جمالش جلوه ی رب  و ذکر یا رضا همواره بر لب برادر را بود مانند زینب شود روشن از او تاریکی شب ز زهرا گر که می خواهی زیارت به خاک بارگاهش کن ارادت ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ اگر داری به ذات حق توکل اگر خواهی تعالی و تکامل اگر خواهی شوی چون شاخه ی گل به قبر دخت زهرا کن توسل دمی دوری از این درگه گناه است خدا هم زائر این بارگاه است ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ کریمه چه نماید جز کرامت بیا در سایه ی نور ولایت نما بر درگه خوبان ارادت اگر خواهی رَوی راه سعادت سعادت با ولایت هست همراه خوشا آن که به عترت هست همراه ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ .