eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
256 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه .
. عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چشم سقای حرم زمزم شده قامت عبدالمطلب خم شده دیده ی یعقوب مکه سوی دشت وا اسف که یوسف او بر نگشت مکه ای درد آشنای این پدر نام عبدالله نزد او مبر گریه با قد کمان سخت است سخت داغ فرزند جوان سخت است سخت آنکه تابد نور از سیمای او شد میان خاک تیره جای او کاش میشد صد شتر قربان کند یوسفش رو جانب کنعان کند.... ✍ .
. و خدا خدایا ببخش ما را به حقّ زهرا ببخش ما را به صبح طاعت به شام رحمت به اشک و نجوا ببخش ما را به دست بسته به حال خسته به خیل غم ها ببخش ما را به آتش و در به طفل و مادر به یار تنها ببخش ما را به یاس پرپر به اشک حیدر به چشم دریا ببخش ما را به زخم پهلو به درد بازو به سوز دل ها ببخش ما را به قلب نالان به قبر پنهان به داغ پیدا ببخش ما را به آه بر لب به اشک زینب به جان مولا ببخش ما را دلم چو «یاسر» تو راست ذاکر کنم تمنّا ببخش ما را ** «یاسر»✍ .
. در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام به هوایِ دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بسکه خالی ست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو شاعر: ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7589 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا شرمنده اگر دعای من کار نکرد آنجور که باید دلم اصرار نکرد عجل لولیک الفرج گفت لبم اما دل من درست رفتار نکرد .
🏴 عجل الله تعالی فرجه ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه می شود که ببینم رسیده روز ظهور و آفتاب امیدم دمیده روز ظهور دوباره جمعه گذشت و غروب شد اما نگاه منتظر من ندیده روز ظهور بگو به منتظرانش نگار می آید بده به منتظرانش نوید روز ظهور چه میشود که بیاید ز راه و من بکشم قدوم صاحب خود را به دیده، روز ظهور کسی که منتظرش شد، شهید می میرد چه می شود که شوم من شهید روز ظهور امیرِ صاحبِ صمصام می رسد از راه و فاطمیه به پایان رسیده روز ظهور می آید و دل زهرا قرار می گیرد و هر که روضه ی او را شنیده روز ظهور - - به یاد واقعه کوچه اشک می ریزد برای مادر قامت خمیده، روز ظهور به انتقام نگاهی کبود می آید به انتقام دلی داغدیده ... ، روز ظهور به انتقام لگدهای کوچه می آید ‌ به انتقام رخی که پریده ... ، روز ظهور . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7591 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ➖➖➖ صاحبِ اصلِ ولایت شد به نام ِ فاطمه(س) میدرخشد نام ِ حیدر، در کلام ِ فاطمه(س) از غدیرِ خم که نه! والله از روزِ ازل- شد علی بن أبيطالب(ع) امام ِ فاطمه(س) می پذیرد سائلانِ خسته را با روی خوش نیست غیر از مهربانی در مرام ِ فاطمه(س) بینِ خوبان؛ در شلوغی هایِ محشر ای خدا قسمتِ من میشود آیا سلام ِ فاطمه(س)؟! شک ندارم چادرش را روی دوزخ میکشد آبروداری ست؛ رسم ِ انتقام ِ فاطمه(س) گفت با خود: کاش توفیق شفاعت داشتم غبطه ها خورده ست مریم بر مقام ِ فاطمه(س) را رقم زد پشتِ در میانِ برپا شد ِ فاطمه(س) ذکر لبهای جوانمردانِ عالم؛ مرتضاست(ع) ذکر سربندِ شهیدان است نام ِ فاطمه(س)! ✍ .
. سَبُک شده بدنت، بسکه بر زمین خورده غریبی‌اَت چه بلایی سر تو آورده زمان غسل تو دیدم شکسته سینه ی تو شکسته سینه ی تو، سینه ی من آزرده به روی شانه خود می برم تو را تا عرش فراقِ روی تو دیگر توان من بُرده نه باغ مانده برایم، نه غنچه، حالا هم.. گل جوان مرا دستِ کینه پژمرده زِ یادِ من نَروَد لحظه ی شهادت تو هزار دفعه از آن ضربِ پا، علی مُرده بگو چه کار کنم، حق بده که گریه کنم زده است ماه مرا، ظالمی سیه چُرده غمم کجا ببرم، چون به چشم خود دیدم که تازیانه به دستان و صورتت خورده.. .
. مدح،توسل،روضه ، سنگین امام حسین علیه السلام 🌴🌴🌴🌴 تو پناه بی پناهانی حسین فاطمه روضه ی شاه خراسانی حسین فاطمه قلب خورشید از غمت یک دشت پر آتش شده علّت اشک زمستانی حسین فاطمه درد بی درمان جدایی از تو و راه تو است زیر خنجر فکر درمانی حسین فاطمه دست و انگشتر،سر و فرزند در راه خدا داده ای،تو روح قرآنی حسین فاطمه در میان معرکه هرچند تنها مانده ای مثل مادر مرد میدانی حسین فاطمه آسمان صورتت رنگ شفق دارد ولی روی نی بد شد چراغانی حسین فاطمه بغض هر ابری ز داغ غنچه هایت بشکند نوحه ی هر قطره بارانی حسین فاطمه یک شب جمعه من و این دست خالی بی کسی حال نوکر را تو خود دانی حسین فاطمه حُر به سمتت آمد و غیر از کرامت هم ندید کس ندیده دل برنجانی حسین فاطمه از لبت خون می چکید و از لب دشمن شراب بین تشت زر تو زندانی حسین فاطمه بوسه هایی بر لبت خورده است بعد از کربلا بوسه های تلخ و طوفانی حسین فاطمه در میان سلسله یک دست کوچک تشنه بود تو هوادار یتیمانی حسین فاطمه ✍ .
. با مادر علیهماالسلام گریز به کوچه گریز به علقمه گوهرم، گوهرشناسی نیست اینجا ای دریغ مانده ام بین صدف در عمق دریا ای دریغ بحث چندین روز وهفته،چند ماه ِسال نیست سالها آواره ام دربین صحرا ای دریغ خیمه گاه من نه تنها،بلکه یاد و خاطرم گم شده در بین لذت های دنیا ای دریغ روز و شب سر می کنم با دردهای شیعیان شیعه هم کرده رهایم بین غم ها ای دریغ نیمه شب ها روضه می خوانم کنار قبر تو مثل بابایم علی، تنهای تنها ای دریغ مادر مظلومه ام، بدجور قنفذ زد تو را روبه روی دیده های زخم بابا ای دریغ بازوی تو در مدینه بین کوچه، بد شکست کربلا هم علقمه،بازوی سقّا ای دریغ چون حسین از چشم مجروحش،سه شعبه را کشید دید غرق تیر گشته کلّ اعضا ای دریغ گریه کرد و ناله ها زد در میان دشمنان هلهله و خنده شد جای تسلا ای دریغ نه عبایی بود و نه یاور برای بردنش شد عبایش خرج جسم ارباً اربا ای دریغ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. سیاهه‌ای ذیل مطروحه استاد مجاهدی... ((به دعا دست خود که بر می‌داشت بذر آمین در آسمان می‌کاشت)) می‌توان رتبه و مقامش را برتر از خیل انبیا پنداشت او که در عمر مثل عمر گلش بیرق بندگی چنان افراشت که سماوات پیش سجده او عمر خود را به هیچ می‌پنداشت چادرش، چادری که خاکی بود عرش را در تصرف خود داشت یاس دل‌تنگ و غصه‌داری که جان خود پای باغبان بگذاشت ✍ .
. بی تو ای یار مهربان علی شعله سر می ‏کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصه‏ ی عشق ناتمام است داستان علی عیسی ار چار پله بالا رفت دم آخر، ز نردبان علی در عروج تو از ادب می‏ سود سر به پای تو، آسمان علی! خطبه‏ ی ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خونفشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی! که ز قهر تو ماسوا سوزد صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنه ‏ی سخنش کرد کاری به دشمنان علی که دگر تا ابد بزنهارند از دم تیغ جانستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی! بعد او، خصم دون که می ‏پنداشت به سه نان می ‏خرد سنان علی بود غافل که چون به سر آید دوره ‏ی صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه ‏ای تیغ بی امان علی زینب! ای خطبه‏ ی حماسی عشق ای به کام علی، زبان علی باش کز خطبه ‏ات زبانه کشد آتش خفته در بیان علی دیدم انصاف را به کوچه ‏ی عشق سر نهاده بر آستان علی نسب خویش را جوانمردی می‏ رساند به دودمان علی عشق، چون من ارادتی دارد به علی و به خاندان علی رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی خرمن او اگر در آتش سوخت رفت بر باد خان و مان علی بازمانده‏ ست سفره‏ ی دل او غم و دردست، میهمان علی! راز دل را به چاه می ‏گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می ‏داند در و دیوار خانه می ‏داند ✍ .
کلاس درسی شرح اسامی حضرت زهرا س (نه اسم در روایت امام صادق ع) کانال ضامن اشک در ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/zameneashk1
. گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم وسط حادثه مادر که نباید می سوخت آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت . از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت .
. انگیزه ی خلقت جهان را کشتند همتای امیرمؤمنان راکشتند طفلان علی ناله زنان می گفتند ای وای خدا مادرمان راکشتند ✍ .
. شعله‌ها از در گذشت و معجری آتش گرفت پشت در ششماهه با یک مادری آتش گرفت جای مادر فضه آمد در کنار فاطمه مرتضی از پا فتاد و کوثری آتش گرفت ✍ .
. شام وصال آمد و صبح وصال رفت از لانه ام کبوتر بشکسته بال رفت آن گل که نُه بهار ز یک نیم خنده اش  می برد از دلم غم و رنج و ملال رفت سوگند بر اذان و اقامه که یار من  با صورتی که بود شبیه بلال رفت دیدم که قامتش ز کمان هم کمان تر است آمد الف به خانه ی من مثل دال رفت دیدم به چشم خویش که بانوی قهرمان  با سینه ای که بود به رویش مدال رفت شاعر: .
. «خانه ی بی زهرا» از امشب عطر جنت از تنِ طوبا نمی آید صدای زندگی از خانه ی مولا نمی آید شنید عمری دلِ خانه، نیایش های زهرا را ازین پس بر در و دیوار ها نجوا نمی آید امان از قلب مولایم...امان از قلب مولایم همانجا پشت در مانده ، چرا آقا نمی آید؟ چگونه رد شود از دربِ این خانه ،علی زین پس به اجباری خودش می آید اما پا نمی آید نگاهش رفت بر کنجی، علی بر زانوان افتاد چکد خون از دلِ دیوار و بند اما نمی آید چنان عالم برای قلب حیدر تیره می گردد تو گویی امشبش رفت و دگر فردا نمی آید به خاک افتاده اشکش،هق هقش بسته گلویش را نفس هایش فرو رفته ، ولی بالا نمی آید بگو همسایه ها آسوده از امشب بخوابند دگر هرگز صدای ناله ی زهرا نمی آید به مشتش گوشواری را حسن با اشک‌ می شوید به چشمش جز هلالِ مادری تنها نمی آید به گوش مجتبی تا آخرِ عمرش صدایی جز صدای  سیلیِ  سنگینِ  رعدآســـا  نمی آید در آغوش حسین، زینب نشسته ، زار می گرید پناهی جز حسین  در  یورشِ  غم ها  نمی آید چنان با سوز می خواند...به گوش عرش پژواکی به غیر از  روضه های  زینب کبرا  نمی آید به زهرا وحی می شد بعدِ پیغمبر در این خانه پس از صدّیقه  دیگر  جبرئیل  اینجا  نمی آید چنان بر چاه ،حیدر می کند نجوا که رفت از حال گمانم  تا  دمِ  محراب  حالش  جا  نمی آید زمین اقبال رویش کرد‌‌ و اما باختش آسان کسی چون فاطمه دیگر به این دنیا نمی آید ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7603 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. این چند وقت زهرا مشغول دوختن بود دلواپسِ علی و  در فکرِ پیرهن بود   در خانه کار کردم اما به دل نچسبید از بسکه دستم از صبح بر شانه‌ی حسن بود با جبرئیل گفتم جانِ تو و علی‌جان من را زِ پا در آورد  زخمی که در بدن بود روزیِ خویش را صبح  از دست من گرفته‌است شهری که هیزمِ آن  پشت حیاط من بود شهری که آتش آورد جای عیادت و دید زهرا بجای آن در مشغول سوختن بود آنکه دلیلِ ایجادِ عالم است مردم بر دستْ ریسمان و بر گردنش رسن بود ماندم علی نیاُفتد بین مدینه‌ای که مردی نداشت غیر از یک زن که شیرزن بود گفتم گواه دارم گفتم که ارث دارم گفتم علی است شاهد اما جواب "لَن" بود می‌گفت بین مسجد با من : دروغگویی آنکه میانِ کوچه بدجور بد دهن بود اصلا جدا نمی‌شد دستم, ولی  شکستش از خانه تا به مسجد یک جنگِ تن به تن بود قنفذ که خسته می‌شد جایش مغیره می‌زد این پشتِ هم زدن‌ها پیشِ ابالحسن  بود در گوشِ گاهواره دیشب به گریه گفتم ای کاش قدِ محسن در خانه‌ام کفن بود... ۴۰۲/۰۹/۰۳ .
. ای خدا مهدی کجا و کوه و صحرا، اِنْتَقِم* از چه او خائف شده از دست اعداء، اِنْتَقِم سال های سال، حقّ حجّت تو غصب شد دید ظلم و شد به کامش تلخ؛ دنیا، اِنْتَقِم یاد او را از دل شیعه به حیله برده اند این چنین تنها ولی ات گشته تنها، اِنْتَقِم ای خدا بس نیست دیگر دشمنی با مهدی ات؟ رحم کن بر ما و شاه بی کس ما، اِنْتَقِم قلب مهدی خون شده از بدعت قوم ریا با ظهورش قلب او را ده تسلّیٰ، اِنْتَقِم پلکهایش زخمی است و دیده هایش غرق خون می کند هر روز و هر شب روضه برپا، اِنْتَقِم نه برای ما برای مادری که پشت در در میان بغض دشمن خوانده او را، اِنْتَقِم ای خدا دیگر قسم بر صورت نیلی شده ای خدا به سینه ی زخمی زهرا، اِنْتَقِم منتقم به حقّ ناموست که در کوچه زدند روبه روی چشم های خیس مولا، اِنْتَقِم ای خدا به حقّ محسن،آن شهید بی گناه آن که مدفون شد میان اشک بابا، اِنْتَقِم منتقم به حنجری که با سه شعبه پاره شد به گلوی خشک اصغر پیش دریا، اِنْتَقِم ای خدا به غربت پیغمبر کربوبلا به جوانی که تنش شد ارباً اربا، اِنْتَقِم منتقم به حقّ مشک پاره و دست قلم به امام قدکمان از داغ سقّا، اِنْتَقِم ای خدا به پیکر بی سر، شهید بی کفن آن تنی که شد رها بر خاک صحرا، اِنْتَقِم علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍ * امام صادق علیه السلام فرمودند: از جمله حقوق ما بر شیعیان این است که بعد از هر نماز واجب دست بر چانه بگیرند و سه مرتبه بگویند: یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ‌مُحَمَّد یا رَبَّ مُحَمَّدٍ احْفَظْ غَیْبَةَ مُحَمَّدٍ یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إنْتَقِمْ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ ای پروردگار محمد فَرَجِ آل محمد را زودتر برسان! ای پروردگار امام غائب از فرزندان محمد را حفظ کن! ای پروردگار محمد برای دختر محمد انتقام بگیر! 📓مکیال المکارم جلد ۲ صفحه ۱۳ .
. "آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته می شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را تنها کنار نیمه های پیکر خود می شوید امشب نیمه های دیگرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاریهای دیوار و درش را پی می برد آن دستهای مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می گرید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغضهای حنجرش را در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی های روی مادرش را بر شانه های آفتابی اش گرفته مهتاب هجده ساله ییغمبرش را دور از نگاه آسمانها دفن می کرد در سرزمین های سئوالی همسرش را ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7606 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟ زهرای من حلالیت از من برای چه؟ وقت نفس نفس زدنت پیش پای من لاله نریز این همه گلشن برای چه؟ دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟ باشد نخند... از تو توقع نداشتم این دل شکسته هست شکستن برای چه؟ زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟ گفتم نیا که... آمدی اصلاً برای چه؟ ما را برای همسفری آفریده اند بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟ اَسما که بود دور و برت فضه هم که بود تابوت خویش خواستی از من برای چه؟ هنگام دور گردن این پیرهن که شد جان حسین این همه شیون برای چه؟ علی اکبر لطیفیان✍ .
. سلام الله علیها یارم غمی به سینه خودبیکرانه داشت رنگی کبود بر بدن از تازیانه داشت از ضربت لگد، اثری داشت سینه اش از ضربه ی غلاف به بازو نشانه داشت با هر نفس که از دل غمدیده میکشید خونی ز جای میخ و ز پهلو روانه داشت هر شام تیره تا به سحرگاه، درد و غم بر قلب داغدیده ی او آشیانه داشت از پا مرا فتاد و ز دستم شکیب برد داغی که از اصابت مسمار خانه داشت دور از نبی برای خلافت چه کردخصم دشمن برای کشتن زهرا بهانه داشت بال و پر کبوترم از کینه ها شکست باآنکه شوق پرکشیدن ازاین،لانه داشت با او چه کرده بود مگر چرخ روز گار کزغصه،اشک خون شده ازاین زمانه داشت ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7608 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از مرحوم آیت‌الله به: تا در بيت الحرام از آتش بيگانه سوخت كعبه ويران شد، حريم از سوز صاحبخانه سوخت‏ شمع بزم آفرينش با هزاران اشک و آه شد چنان، كز دودِ آهش سينه كاشانه سوخت‏ آتشى در بيت معمورِ ولايت شعله زد تا أبد زان شعله، هر معمور و هر ويرانه سوخت‏ آه از آن پيمان شكن كز كينه خمّ غدير آتشى افروخت تا هم خمّ و هم پيمانه سوخت‏ ليلى حسن قِدَم، چون سوخت از سر تا قدم همچو مجنون، عقلِ رهبر را دل ديوانه سوخت‏ گلشن فرّخ فر توحيد، آن دم شد تباه كز سُمُومِ شرك، آن شاخ گل فرزانه سوخت‏ گنج علم و معرفت شد طمعه أفعى صفت تا كه از بيداد دونان گوهر يكدانه سوخت‏ حاصل باغ نبوّت، رفت بر باد فنا خرمنى در آرزوى خامِ آب و دانه سوخت‏ كرْكَسِ دون، پنجه زد بر روى طاوس أزل عالمى از حسرت آن جلوه مستانه سوخت‏ آتشى آتش‏پرستى در جهان أفروخته‏ خرمن إسلام و دين را تا قيامت سوخته‏ * سينه‏اى كز معرفت گنجينه أسرار بود كى سزاوار فشارِ آن در و ديوار بود؟ طور سيناى تجلّى، مَشعلى از نور شد سينه سيناى وحدت، مشتعل از نار بود ناله بانو زد أندر خرمن هستى شَرَر گوئى اندر طور غم، چون نخل آتشبار بود آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود گردش گردون دون بين، كز جفاى سمرى نقطه پرگار وحدت، مركز مسمار بود صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه روى گيتى زين مصيبت، تا قيامت تار بود شهريارى شد به بند بنده‏اى از بندگان آنكه جبريل امينش بنده دربار بود از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز تا توانائى به تن تا قوّت رفتار بود گرچه بازو خسته شد، وز كار دستش بسته شد ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد دوبند اول فقط آورده شده 📚 ديوان كمپانى، ص۴۲_۴۴ .
. ای اشک! چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ست باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ست با آن‌که روضه‌خواندن ما با کنایه است اما هنوز روضه‌ی مادر نگفتنی‌ست تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ست جا مانده بین کوچه دلِ بی‌قرارمان اما حکایتِ گلِ پرپر نگفتنی‌ست باران شوی اگر نود و پنج روز، باز حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ست آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند باران گرفت... روضه‌ی آخر... نگفتنی‌ست .