eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
209 ویدیو
37 فایل
#الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 💚ن‍اشناسم‍ون https://daigo.ir/secret/4363844303 🤍لیست‌رمان‌هامون https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32344 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۲۸♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلام‌الله‌علیها. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی 🐎 🌴قسمت ۶ تو نیز دل از جا بر مى خیزى و از خیمه بیرون را مى کنى.... افراد، همه اند اما این وقت شب درکنار خیمه تو چه مى کنند؟ پاسخ را حسین به درون مى آورد: _✨خواهرم ! اینها من اند و سرشان ، است . آمده اند تا با تو کنند که هزارباره تا پاى جان به حمایت از حرم رسول االله ایستاده اند. چه بگویم ؟ چه دارد این حبیب !... دین را چه خوب شناخته است... بى جهت نیست که امام لقب به او داده است . اسم حبیب اسباب است . وقتى آمدنش به کربلا را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى : _✨سلام مرا به حبیب برسانید. _✨حسین جان ! بگو که زینب ، شماست و برایتان با رسول االله را مى طلبد و تا ابد و را از خدا مسالت مى کند. 🏴پرتو چهارم🏴 همین که برادر، پیامبر را بر سر بگذارد، پیامبر را در دست بگیرد و به سمت سپاه دشمن حرکت کند کافیست تا غم عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى مصیبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت و تنهایى جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز کند. اما برادر به این بسنده نمى کند، مقابل دشمن مى ایستد، تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد و در مقابل سیاهدلانى که به خون سرخ او تشنه اند، لب به موعظه مى گشاید: _✨مردم ! در ، گوش به حرفهایم بسپارید و شتاب نکنید تا من آنچه است به جاى آورم که شماست و بر شما... درنگ کنید تا من ، سفرم را به این دیار، روشن کنم . اگر عذرم را پذیرفتید و کردید و با من از در درآمدید خوشا به شما، که اگر چنین شود، راه هجوم شما بر من بسته است. اما اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف در نیامدید، دست به دست هم دهید و تمام و شرکاء خود را به کار گیرید، به خود عمل کنید و به من مهلت ندهید. چه ، مى دانید که در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنید. به هرحال من با خداست و من اوست . هم او که را فرو فرستاد و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت. خدا! پیشه کند و از برحذر باشید. اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یکى براى دنیا باقى بماند، چه کسى از براى بقا و تر به رضا و تر به قضاء؟! اما بناى آفریدگار بر این نیست ، که او دنیا را براى آفریده است. هاى دنیا کهنه است ، فرسوده و متلاشى شده و روشنایى سرورش ، و ظلمت زده. دنیا، منزلى و خانه اى است . ..... پس در اندیشه توشه باشید و بدانید که بهترین ره توشه تقواست . تقوا پیشه کنید تا خداوند رستگارتان کند... او چون طبیبى که به زوایاى وجود بیمار آگاه است ، مى داند که مشکل این مردم ، مشکل ، مشکل به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى . فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را اینچنین به خاك سیاه شقاوت بنشاند. فقط پشت کردن به خدا مى تواند، پشت انسان را اینچنین به خاك بمالد. فقط از یاد بردن خدا مى تواند چنین ضخیم و نفوذناپذیر بر چشم و دل انسان بیفکند تا آنجا که آیات روشن خدا را منکر شود و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد. او همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد... و تو از شکاف خیمه مى بینى که دشمن ، بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند تا پس از اتمام موعظه به او شود... 🌴ادامه دارد.... 🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
✨یڪ جلوه ز نور اهلبیٺ اسٺ ✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ اسٺ... ✨بنـــــامـ خدایی ڪہ اهلبیٺش را افرید 🎩رمان 💞 قسمت ۷۴ (قسمت آخر) حسین اقا برگشت..نگاهی اندوهبار به همسر و پسرش کرد.. آرام و شمرده گفت.. _رضا.. به آرزوش رسید.. فردا... باید بریم.. بریم برای.. تحویل گرفتن پیکرش. لحظه ای هر دو کپ کردند.. زهراخانم بلند گفت _ یــــــــــا زینـــب.! عباس پشت سر هم وای.. وای... میگفت.. و عرض پذیرایی را قدم میزد.. ساعت نزدیک ١١ شب بود.. خانواده حسین اقا نزد اقاسید رفتند.. تا باهم به خانه اقارضا بروند.. حسین اقا و اقاسید با کمک هم.. خبر را دادند.. چه شب تلخی بود.. همه به هم آرامش میدادند.. اما کسی ارام نمیشد.. سرورخانم که گویی از قبل.. خود اقارضا به او گفته بود.. بعد از شنیدن خبر.. زیاد تعجب نکرد.. انتظار خبر را داشت.. پسرهای اقارضا.. هرکدام گوشه ای چمپاتمه زده بودند.. پر بغض.. اما اشکشان را جاری نمیکردند.. سمیه، نرجس و عاطفه گاهی ارام و گاهی بلند گریه می‌کردند.. و بقیه خانم ها آنها را آرام میکردند.. هیچ راهی بجز ذکر مصیبت سیدالشهدا (ع) نبود.. مثل سری قبل.. دوباره پارچه مشکی محرم وسط پذیرایی نصب کردند.. این بار عباس پارچه را زد.. خانم ها پشت پرده رفتند.. آقاسید میخواند.. و همه زار میزدند.. تا صبح هیچکس.. خواب به چشمش نیامد.. ساعت ٩صبح کنار پیکر رضا نشسته بودند.. تنها پیکری که بی سر بود.. حسین اقا مدام به عباس و فاطمه سفارش میکرد که مراقب خانواده رضا باشند.. 🌷شهید رضا شریفانی🌷 را در قطعه شهدای مدافع حرم.. تشییع و خاکسپاری کردند.. 😭بگذریم از زخم‌هایی که.. همسایه و غریبه ها به خانواده شهید زدند.. 😭بگذریم از سپیدشدن موی حسین اقا در فراق رفیق و یار دیرینش.. 😭بگذریم از.. شکسته شدن چهره همسر شهید.. 🕯دیگر این ها را .. در قالب چند جمله.. چند رمان.. و حتی چندین مصاحبه و کتاب و مقاله نوشت هنوز هم حسین اقا.. به خانواده رفیقش سر میزند.. حتی بیشتر از قبل.. و هوایشان را دارد.. وامی برای ابراهیم و ایمان..جور کرد.. تا هم ماشینی بخرند.. و قسط های عقب مانده.. و اجاره خانه شان را بدهند.. که یا خودش و یا عباس ضامن میشدند.. یک هفته ای از ماه صفر..که گذشت.. جشن شیرین و عباس و فاطمه برگذار شد.. شیرین بود.. چون هزینه کردند و بی گناه بود.. چون عروس و داماد.. (عج) را بر هر لبخندی ترجیح دادند.. طبقه بالای خانه حسین اقا.. لانه عشق عباس و فاطمه شد.. و این هم پیشنهاد فاطمه بود.. اول زندگی.. به همسرش سخت بگیرد.. تا وقتی که به لحاظ مالی شرایط بهتری داشته باشند.. خانه بخرند.. عباس گرچه مدام.. روی هوای نفس خود کار میکرد.. اما خب بهرحال.. معصوم که نبود.. خطا و اشتباه زیادی داشت..اما .. میکرد.. مدام میکرد.. به ارباب ماه منیر بنی هاشم (ع).. از دهانش نمی افتاد.. هرسال مالش را میپرداخت.. هرچند گاهی بود.. 🌟خدا را بود.. برای تمام .. برای لطف و کرم ارباب ماه منیر بنی هاشم(ع).. برای که با تمام وجود او را میخواست.. برای و که در زندگیش بود.. و برای و ای که همیشه دلسوز و همراهش بودند.. ✨اِنّا هَدَیناهُ السَّبیل اِما شاکِراً وَ اِمّا کَفورا ما راه را به او نشان دادیم.. خواه شاکر باشد یا ناسپاس.. آیه ٣ سوره انسان.. 🌺پایان🌺 ✨https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🎩 اثــرے از؛✍ بانو خادم کوی یار ✨✨✨✨✨✨✨✨
🌟خدا را بود..😍🤲 ☘برای تمام .. ☘برای لطف و کرم ارباب ماه منیر بنی هاشم(ع).. ☘برای که با تمام وجود او را میخواست.. ☘برای و که در زندگیش بود.. ☘و برای و ای که همیشه دلسوز و همراهش بودند.. ✨اِنّا هَدَیناهُ السَّبیل اِما شاکِراً وَ اِمّا کَفورا ✨ما راه را به او نشان دادیم.. خواه شاکر باشد یا ناسپاس ✨ 🌟آیه ٣ سوره انسان🌟 ✨ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5