eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
170.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام امیدوارم حالتون خوب باشه من خیلی وقته ک عضو کانال خوب و مفیدتون شدم اما تا حالا
💚 سلام وقتتون بخیر برای اون عزیزی که پدرشون سنگ کلیه دارن و دکترا گفتن باید عمل بشن بنده یه دکتر طب سنتی میشناسم که فوق العادن چندین نفر از عمل نجات دادن شمارشونو میزارم باهاشون تماس بگیرید فقط یکم سرشون شلوغه اگه دیر جواب دادن یا جواب ندادن دوباره تماس بگیرید آقای امیدی ‏‪0937 215 7791‬‏ خدمت شما ، انشاءالله واسطه شفای پدرتون بشن اینم شماره دفتر آیت الله تبریزیان هست که ایشونم یکی از نزدیکانمونو درمان کردن مایل بودن تماس بگیرید 02533803011 💚💚💚💚💚 سلام ,دوستی که پدرشون سنگ کلیه دارن گیاه سُداب وداروی جامع امام رضا رو بخورن ( داروی جامع رواز مراکز طب اسلامی بخرین اگر تهران هستین به ادمین بگین تا من آدرس بدم) دو قاشق غذاخوری سداب با دو لیوان آب بجوشونن تا یک لیوان ازش باقی بمونه و بعد از صافی ردش کنن...و بعد با یه دونه داروی جامع امام رضا شب موقع خواب بخورن..پدر بزرگ من از درد سنگ کلیه به خودش میپیچید این آب سداب و جامع خورد خوب شد...البته بعد از خوردنش هم درد داشت چون سنگ ها دفع میشدن از ترب به جای سداب هم میتونن استفاده کنن...یه کیلو ترب سفید رو ریز کنن و با چهار تا لیوان آب بجوشونن تا یه لیوان باقی بمونه مثل سداب از صافی رد کنن ان شاالله نتیجه بگیرن 💚💚💚💚💚💚💚 سلام. در جواب خانمی که پدرشون سنگ کلیه دارند :هر ۸ساعت ۱ق م تا غ دوسین به همراه آب و عسل ،روزی ۳لیوان مخلوط عرق خار شتر خارخاسک ،آب جوش و ماءالشعیر ومایعات و آب هندوانه کامل یا آب خربزه کامل وترک گوشت تادرمان کامل شود و طناب زدن واز پله جفت پا پریدن ان شاءالله بهبودی حاصل شود . 💚💚💚💚💚💚 سلام دوست عزیزی که پدرشون سنگ کلیه دارن (طب اسلامی )برامشکل پدرتون دارو دارن که بدون درد سنگ رو آب میکنه ودفع میشه تجربه شده هم هست انشاالله براپدرشماهم موثرباشه 💚💚💚💚💚💚 در مورد خانم متولد ۱۳۷۳ دارای دو فرزند پسر اینها هم امتحان الهی برا شماست البته رفتار مادر شما خوب نیست اگه صبور باشه و سعه صدر داشته باشه و همچنین همسرت خیلی اون مسائل که ازش دلخورید پیش نمیاد .در مورد همسرت اگه واقعا ثابت شده که خانوادش پرش میکنند و زمینه اختلاف رو فراهم میکنند اولا شما با مهربانی و محبت به همسرت ثابت کن که دارند کار خطا میکنند تا همسرت متوجه شود اونها حرفاشون بی ربط و خلاف است تا دیگه به حرف اونها گوش نکند وقتی همسرت بفهمد که شما خوب هستی و خانوادش دارند اختلاف انگیزی میکنند دیگه به حرف اونها گوش نخواهد داد بلکه چه بسا از شما دفاع خواهد کرد از طرفی با همسرت کاری کنی که زیاد رفت و امد به جایی که باعث اختلاف و ناسازگاری و تنش میشود نرود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم وقتی صحبت ها تموم شد مامان ازم خواست شیرینی رو پخش کنم همه خوش حال بودن و ازم تعریف می کرد
شهناز بدون اینکه نگاهی به من بکنه با فرحناز و نگین خانم مشغول صحبت شد، منم بی اعتنا به آینه خیره شدم فرحناز که حسابی جا خورده بود و شهناز در جواب بهش گفت آرایشگری که نوبت گرفته بود سرش شلوغ بوده نگین خانم که حسابی بهش برخورده بود و سعی می کرد به روی خودش نیاره گفت ای شیطون تو که همیشه می اومدی پیش خودم شهناز هم با همون غرور همیشگی گفت می خواستم اینبار کمی متفاوت باشم نشستم زیر دست نگین خانوم و اونم مشغول آرایش کردنم شد شاگردهاش هم مشغول درست کردن فرحناز و شهناز شدن فریبا هم که گفته بود ناهارشو بخوره میاد چشم هام رو بسته بود و خودمو به نگین خانوم سپردم و به آینده نامعلوم فکر می کردم که یه دفعه با صدای جیغ شهناز از جا پریدم که سر شاگرد نگین خانوم فریاد میزد و گفت تو که وارد نیستی بیخود میکنی داری روی من کار می کنی رویا طفلی مثل گنجشک به خودش می لرزید و سکوت کرده بود و چیزی نمی گفت به صورت شهناز نگاه کردم هیچ ایرادی ندیدم موهاشو خیلی قشنگ سشوار کشیده بود و سایه خیلی قشنگی براش زده بود نگین خانوم هرکاری می کرد تا شهناز و آروم کنه بی فایده بود و لحظه به لحظه صدای شهناز بالاتر می رفت جوری که من سکوت کرده بودم و فرحناز هم نمیتونست آرومش کنه وقتی حسابی آبروریزی کرد و رویا رو سنگ روی یخ کرد نشست تا خود نگین خانوم کارشو انجام بده دلم به حال رویا سوخت اشک تو چشمهاش جمع شده بود از شهناز و رفتارهاش متنفر بودم چقدر راحت دل می شکست و عین خیالش هم نبود نگین خانم کار صورتمو که تموم کرد منو سپرد به رویا تا موهامو سشوار بکشه و خودش رفت سراغ شهناز و سریع کارشو انجام داد و شهناز هم هزینه آرایشگاه رو حساب کرد و خداحافظی کرد و رفت هنوز دقایقی از رفتن شهناز نگذشته بود که فریبا اومد و پری (شاگرد نگین خانوم) مشغول آرایش فریبا شد کار سشوارم که تموم شد از رویا تشکر کردم اونم لبخندی زد موقعی که موهامو درست می کرد سعی می کردم باهاش حرف بزنم تا ناراحتیش فراموش بشه اما انقدر حالش گرفته شده بود که بی فایده بود نشستم تا شینیونمو انجام بدن وقتی کارم تموم شد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام ستاره جون من عاشق چنل شمام و همیشه چک میکنم که نکنه یه وقت پست جدید گذاشته باشی و من نخونده باشم😄 من راستش قصد دارم سرگذشت مادر بزرگمو براتون بنویسم البته به زبان خودش، مادر بزرگم تعریف میکنه و منم برای شما مینویسم آخه خودش سوادش کمه امیدوارم بزارین تو گروه از زبان مادر بزرگم: تو یه خانواده شلوغ و تنگ دست به دنیا اومدم که درک درستی نداشتن و تا تونسته بودن بچه آوردن تو روستامون دخترا رو زود شوهر میدادن مخصوصا ماهایی که فقیر بودیم چون دختر و به عنوان نون خور اضافه میدونستن زودتر شوهر میدادن ۱۱ سالم بود که فهمیدم خواستگار برام اومده اونم خواستگار پولدار اما زن داشت و زنش باردار نمیشد برای همین میخواست زن دوم بگیره پدرم خیلی زود قبول کرد خوشحال بود خنده از رو لباش کنار نمیرفت چون شوهرم هم شیرینی خوبی میخواست بده و هم بعد ازدواج کمک مالی بکنه شب عروسیم هوومم بود من اون زمان نمیدونستم هوو چیه شوهر چیه فقط میدونستم که وقتی شوهر کردم باید خوب غذا بزارم و خوب کار کنم شب عروسی منو بردن تو همون خونه ای که هووم بود. اون شب تا رسیدم هووم رفت تو یه اتاق و آقام گفت اون اتاق توعه برو بخواب فردا کلی باهات حرف دارم. منم بی خبر از عالم رفتم تو رختخوابم به این فکر میکردم که تو این خونه چه کارایی کنم حوصلم سر نره و اینکه کی دوباره خانوادمو میبینم فرداش که بیدار شدم میخواستم صبحانه حاضر کنم دیدم آقا نون به دست اومد اون موقع چون بچه بودم آقا صداش میکردم و عادت کردم به این اسم. منو که دید گفت بیا بشین کارت دارم. تا نشستم اول تاکید کرد که حواسم باشه با هوو به مشکل نخورم و گفت فقط برای اینکه برام بچه بیاری گرفتمت تو بچه بیار... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام و درود به همه بنده سالهاست که مشکل افتادگی رحم دارم دو سال پیش هم عمل کردم ولی باز هم به مشکل برخوردم اگر کسی آدرس طب سنتی برای جا انداختن رحم و مثانه در شیراز رو داره لطف کنید اطلاع رسانی کنید سپاسگزارم 💚💚💚💚💚💚 سلام دوستان عزیز. من یه مشکلی دارم که امیدوارم با کمک شما دوستان بتونم حلش کنم. من رشد موهام زیاده یعنی اگه اصلاح کنم 7_8 روزه دوباره نیاز به اصلاح دارم. خیلی موهای دست و صورتم زود به زود رشد میکنه و من با اینکه خیلی دوست دارم همیشه تمیز و مرتب باشم اما گاهی وقت نمیکنم یا حوصله ندارم که میمونه و خیلی بد میشه. راستش موهام هم کمی سفید شده و رنگ شیمیایی که نمی سازه به موهام رنگ طبیعی هم بزنم بعد یکی دو هفته سفیدیا میزنه بیرون و.... منم به خاطر اینکه بچه کوچیک دارم نمیتونم مدام دنبال این کارا باشم. دوستان عزیزم اگه راهی هست که من با استفاده از اون مدت بیشتری تمیز و مرتب بمونم خواهش میکنم بهم بگین شوهرم با اینکه هیچی نمیگه ولی میدونم که اونم تو ذهنش هست بالاخره. و یه مشکل دیگه من اینه که دوران مجردی ابروهای پرپشتی داشتم که الان به خاطر آرایشگاه بد و حاملگی و شیرداهی کم پشت و نازک شده و سن منو بالا نشون میده 😥دوستان عزیز چیکار کنم دوباره ابروهام پرپشت بشه؟ به خاطر این مسائل و مخصوصا سفیدی موهام اعتماد به نفسم خیلی کم شده از خواهرای گلم کمک میخام. لطفا کمکم کنید اجرتون با فاطمه زهرا 💚💚💚💚💚 سلام ممنون از کانالتون یه سوال دارم یه کودک ۲۰ ماهه یه بیضه اش نزول نکرده متخصص اورولوژی آمپول گنادوتروپین داده هفته ای یه دونه تزریق بشه وگفته اگه نزول نکرد بایدقبل از پایان دوسال عمل بشه خواستم ببینم کسی تو گروه تجربه دراین مورد داره عمل پایین آوردن بیضه سخته ؟ بیضه نهفته تو کشاله ران هستش اگه کسی تجربه داره لطف کنه راهنماییم کنه 💚💚💚💚💚💚💚 سلام ستاره جون لطفا پیام من رو بزارین دفه قبل هم پیامو نزاشتین....من داداشم یه دختری مخاستن خیلی عاشقشون بود ولی نمدونم چیشد ک بهم خوردن و دختر ازدواج کرد الان داداشم حالش خیلی بده نمیتونه فراموشش کنه همش ب اون دختره فک میکنه..مخاستم ببینم ذکری دعایی چیزی هست ک بخونم حال داداشم بهتر بشه و بتونه اون دختره رو فراموش کنه..ممنون میشم ازتون 💚💚💚💚💚💚 سلام امیدوارم حالتون خوب باشه🌺🌺😊 لطفااین پیام منو هم بزاریدتوکانال خوبتون😞🙏🏻 من دو ماه دیگه عروسی عمم هستش مشکل من اینه که موهام پسرونست میخاستم اگه میشه بهم یه راه کاربدیدکه سریع ترموهام بلندشن خواهش میکنم راهنماییم کنیدلطفااااا🙏🏻🙏🏻🌹 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم به خیابان شلوغی که نباید رفتیم می‌شنیدیم صدای قدمش را اما پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم زندگی سرخیِ سیبی است که افتاده به خاک به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی‌ست دربه‌در در پی گم کردن مقصد رفتیم مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۷🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052671.mp3
1.3M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۷🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام و درود به همه بنده سالهاست که مشکل افتادگی رحم دارم دو سال پیش هم عمل کردم ولی
💚 سلام عزیزی که موهاشون سفید هرشب یه عدد هلهله سیاه بندازن تو آب صبح ناشنا بخورن میگن تا دوسال استفاده کنی جواب میده من تازه ماه ۵ هستم دکترم رفتم گفت علت سفیدشدن مو کم بود سلنیوم بدن که باعث بی رنگی میشه بهم گفت تا ۶ ماه هرشب بعد شام یه قرص سلنیوم مصرف کن و عرق شلتوک صبح ها ناشتا بخور از قرص زینک و سبوس برنج هم استفاده کن برای ابروهات تقویت کننده‌ سریتا بزن و اگه یه آرایشگاه خوب بلدی برو برات بلید بزنه بگو طبیعی کار کنه و خارج از کادر ابرو نره مثلا بالا نکشه که خیلی بد .برای صورتم برو لیزر دیگه وقتی این حجم از مو رو داری لیزر جواب میده برات ☺️ 💚💚💚💚💚💚 خسته نباشید میخواستم در مورد اون دوستی که دوماه دیگه عروسی عمشونه ...... 1 ق غ روغن زیتون 1ق غ روغن نارگیل 1ق غ عسل 1عدد تخم مرغ مواد رو با هم مخلوط کن ماسک رو روی موهات بمال بعد از یک ساعت آن را با اب سرد یا معمولی بشور 🔹 بعد از استفاده از ماسک هرگز از اب گرم استفاده نکن 🔹2تا3 بار در هفته انجام بده در طول یک ماه نتیجه میبینی 💚💚💚💚💚 سلام در جواب اون دوست عزیزی ک عروسی عمه شون نزدیکه اما موهاش پسرونس .ببین عزیزم الان همه‌ی ارایشگرا کار خودشون رو خوب بلدن و میتونن هر اندازه مویی رو شینیون کنن وجدا از این الان همه‌ی دخترا رو به سمت تیپ های اسپرت اوردن توهم میتونی تیپ اسپرت بزنی و بغل موهاتو بافت رو پوست بزنی هم شیکه هم نیاز به موی بلند نداره 💚💚💚💚💚 سلام عزیزان امیدوارم حالتون خوب باشه دوستان گلم در جواب اون خانمی که میگن موهای دست و صورتشون خیلی زود در میاد من بهتون موم طبیعی رو پیشنهاد میکنم که وقتی استفاده میکنید به مدت ۱۵ روز هیچ مویی در نمیاد و روشن کننده پوست هم هست و کم کم همه ی موها رو از بین میبره مثل لیزره ولی خیلی کم هزینه هست مواد لازم برای درست کردن موم خانگی👈شکر وآبلیمو و آب و یک ظرف فلزی برای نگهداری موم روش درست کردن👇اول دو تا قاشق شکر و با دوتا قاشق آب میزاری روی گاز تا جوش بیاد یعنی قشنگ باید دونه های شکر حل بشه وقتی دیدی رقیق شد نصف لیوان آبلیمو می‌ریزی و هم میزنی تا طلایی یا قهوه‌ای بشه ..بعد تا وقتی هنوز داغ و رقیقه بریز توی ظرف و بزار خنک شه ..قشنگ سفت و شبیه خمیر میشه اونو میتونی تا سه ماه استفاده کنی وقتی میخوای بزنی باید با حرکت دست هماهنگ باشی و جوری بزنی ک دستت قرمز نشه .. توی اینترنت بیشتر راجعش هست .. امیدوارم همیشه شاد باشین برای نابودی کرونا یک صلوات بفرستید اجرتون با آقا امام زمان 💕💕💕💕💕💕💕💕💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم شهناز بدون اینکه نگاهی به من بکنه با فرحناز و نگین خانم مشغول صحبت شد، منم بی اعتنا به آین
تو آینه خودمو نگاه کردم شوکه شدم خیلی زیبا شده بودم نشستم منتظر هاشم که مامان اومد و منو که دید شروع کرد به قربون صدقه رفتنم که چقدر زیبا شدی و مرتب از نگین خانوم و شاگردهاش تشکر می کرد یه ساعتی منتظر هاشم بودم که پیداش شد و منو با سلام ‌صلوات نشوندن تو ماشین و به سمت آتلیه رفتیم تا چندتا عکس یادگاری بگیریم هاشم تا منو دید نفس عمیقی کشید و هاج واج نگاهم کرد و گفت چقدر خوشگل شدی انقدر زیبایی که لنگه ات تو دنیا پیدا نمیشه از حرفای هاشم خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم شاید تا اون روز هاشم از این حرف ها بهم نزده بود مامان در مورد شب عروسی چیزهای بهم گفته بود و من خیلی می ترسیدم عکس ها رو که گرفتیم راهی تالار شدیم پدر هاشم جلو پامون یه گوسفند زمین زد از دیدن صحنه خون حالم دگرگون شد اما رسم بود و کاری نمی شد کرد دلم به حال بره زبان بسته می سوخت که اونطور جان میداد راهی جایگاه عروس و داماد شدیم صدای آهنگ همه جا رو پر کرده بود فرحناز و کمند باهم در رقابت بودن و برای رقص چاقو از هم پیشی می گرفتن از هردو خواستم انجام بدن تا کدورتی پیش نیاد اول فرحناز رقصید و بعد از اینکه حسابی از هاشم شاباش گرفت راضی شد چاقو رو بده به کمند کمند هم که از اداهای فرحناز حسابی کفری بود پشت چشمی نازک کرد و چاقو رو گرفت و شروع کرد به رقصیدن و بعد از اینکه شاباش گرفت چاقو رو به هاشم داد هاشم تشکری کرد و کیک رو بریدیم ... صدای کف و کل زنان فضا رو پر کرد مامان مثل پروانه دورمون میچرخید، خاله ی هاشم هم که حکم مادرش را داشت تمام مدت جلومون می رقصید و شادی میکرد و بهمون شاباش می داد برای شام همه رفتن و منو هاشم منتظر بودیم که مامان با یه ظرف غذا اومد و فیلمبردار مرتب ازمون فیلم می گرفت و نذاشت بفهمیم چی می خوریم منم انقدر گرسنه بودم که حد نداشت و مجبور بودم به خاطره فیلم به حرفای فیلمبردار گوش بدم و صبور باشم تا آخر که رضایت داد و دست از سرمون برداشت و خودش هم رفت تا شام بخورد و من و هاشم هم مشغول خوردن شام شدیم و من که ضعف بدنم گرفته بود حسابی دلی از عزا درآوردم هاشم از اینکه من با ولع غذا می خوردم خنده اش گرفته بود خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین، هاشم شروع کرد به قربون صدقه رفتنم و گفت بخور تا جون داشته باشی و وقتی دید چیزی نمی خورم به زور مجبورم کرد و منم شروع کردم به غذا خوردن برای مراسم عروس کشون فقط جوان ها اومدن و خونواده خودم و هاشم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام و درود به همه بنده سالهاست که مشکل افتادگی رحم دارم دو سال پیش هم عمل کردم ولی
💚 سلام.در مورد خانمی که گفتن بیضه بچشون نزول نکرده، بله من هم یکی از خواهرزاده هام هم یکی از برادرزاده هام این مشکل رو داشتن،که اگر اشتباه نکنم حدودا۵ ساله بودن که عملشون کردن، عمل سختی نیست خیلی راحته عمل که کردن بیضشون اومد سر جا خودش قرار گرفت،البته دکتر به برادر زادم گفت بهتره سالی یکبار بیارید متخصص ببینه،اما به خواهرزادم نگفتن نیازی هست دوباره بیاد، و اینکه زودتر باید عمل میکردن سن پایینتر،یه دکتر خوب برید ببینید چی میگه ولی بزارید بچه یکم بزرگتر بشه اذیت نشه برا عمل ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب دوست عزیزی که نگران پسرشونن برا عمل بیضه من بچم ۱ونیم سالش بود یه طرفش نزول نکرده بود دکتر گفت دیگه فایده نداره باید عمل بشه که عملش کردیم عملش سخت نیس ولی بعدش خیلی به مراقبت احتیاج داره نباید ضربه بخوره نباید زیاد تکون بخوره بعد چند روزم بردیمش پیش دکترش خداروشکر زود خوب شد فقط فقط مراقبت بعد عمل بعدم بهمون گفتن سالی یبار باید ببریمش پیشش تا معاینه بشه ان شاءالله پسرتون احتیاج به عمل پیدا نکنه عزیزم 💚💚💚💚💚💚 درجواب اون دوستی که داداششون یه دختر رک میخواسته بهم خورده.عزیز دلم با داداشت صحبت کن و از گناهان فکر کردن به زن متاهل بهش بگو.بهش تاکید کن با غصه خوردن چیزی حل نمیشه.خودت و خانواده ات بیشتر بهش توجه کنید ومحیط خونه رو شاد نگه دارید و به هیچ عنوان نزارید تنها باشه و بشینه و فکر کنه‌.عزیز دلم ذکر یاودود ویاجواد الئمه رو زیاد تکرار کن.امیدوارم مشکلتون هرچه زودتر حل شه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام راجع ب اون دختری ک گفته بود ی آیه ای چیزی هست تا ب داداشم ک عشقش ازدواج کرده بگم تا بخونه و فراموشش کنه.... اولا اینک،اونا قسمت هم نبودن اگر ازدواج میکرد مطمئنا بدبخت میشد حتی اگر الان معلوم نمیشد شاید مدتها بعد دست یکی از اونا برای هم رو میشد و اونا نمیتونستن هم رو تحمل کنن و متاسفانه مجبور ب طلاق و یا زندگی با سوختن و ساختن میشدن در حکمت خداوند بزرگ هیچ شکی نیست خلاصه... آیه ای ک هست رو در طول یک هفته و هفت بار بخونه و بعدش توی دستش بعد از خواندن آیه فوت کنه و ب تنش دست بکشه👇👇👇 دعای مجرب بیرون کردن عشق کاذب از فکر و قلب 🍃صرفا در امر حلال استفاده شود. برای فراموش کردن عشق شخص خاص از ذهن و قلب ، (آیه 27 از سوره مبارکه ابراهیم) را هفت مرتبه قرائت کند و بر کف دستهایش بدمد و سپس دستهایش را به صورت و بدن بکشد . عشق و محبت به آن فرد را فراموش خواهد نمود. برای نتیجه گیری کامل بهتر است که این عمل را یک هفته ادامه دهد. ( یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ ) ان‌شاءالله برادرتون بتونن نتیجه بگیرن،من ک گرفتم بگید ک نگران نباشه،هر چ زودتر ی عشق دیگ جایگزین قبلی میشه و این دختر خانم هم ب کل فراموش خواهد شد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا 💚 #بخش_اول سلام ستاره جون من عاشق چنل شمام و همیشه چک میکنم که نکنه یه وقت پست
بعد واست یه خونه میگیرم برو راحت زندگی کن خرجتم میدم اما بچه مال من میشه. منم فقط نگاهش میکردم و سر تکون میدادم. خیلی ناراحت شدم از اینکه گفت خونه جدا میگیرم برات دوست نداشتم تنها زندگی کنم و فکر میکردم حالا که شوهر کردم همیشه شوهرم پیشمه و قراره مثل خواهر برادرام زندگی کنم. آقا اصلا براش مهم نبود من ناراحت بشم یا نه بهم میگفت لطف کردم که از اون زندگی نجاتت دادم تنها چیزی که من از دهنم دراومد گفتم چشم آقا و با چونه ی لرزون رفتم تو اتاقم و کلی گریه کردم با اون سن کمم بازم میفهمیدم نباید زندگیم اینجوری باشه.... از پس فردای عروسی آقا دیگه رفت سرکار و من با هوو تنها شدیم، اسمش راضیه بود حسابی ازم کار میکشید شده بودم کلفتش از صبح تا شب که آقا میخواست بیاد کار میکردم شب عین جنازه میرفتم تو اتاق میخوابیدم و یه شب که رفتم تو اتاق فکر کرد خوابم گفت این دختره از صبح میخوابه تا خود شب همه کارا گردن منه کارای اونم بهم اضافه شده و کلی ناز و عشوه میومد برای آقا اونم نازشو میکشید، منم هم حسودیم شد هم عصبانی شدم میخواستم بلند بشم بگم دروغ میگه اما ترسیدم که راضیه بلایی سرم بیاره خب آخه من خیلی کوچیکتر بودم من ۱۱ سالم بود راضیه ۲۱ سالش آقام ۲۵ سالش بود مدام تهدید میکرد این لباسو نپوش اینو بپوش منم بی زبون بودم همیشه ترس از این داشتم که حرفی بزنم و باعث دردسرم بشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام وقتتون بخیر ت رو پیام منم بزارید ت کانالتون من ی کم شکم و پهلو دارم به همین دلیل بقیه من مسخره میکنن😔😔خیلی اعتماد ب نفسم امده پیام‌ت رو خدا هر کی راه حل داره برا لاغری کمکم کنه 💚💚💚💚💚 سلام اجی ترخداببخشیدمزاحمت میشم دوباره شب شهادت امام محمدباقرهست دعاکن برایم گره ازمشکل گرفتاری زندگیم بازشه ازت خواهش میکنم دل شماپاک نفس گرم خداوندفرمود به زبان که گناه نکردی دعاکن ازدیگران بخوابرات دعاکن چون زودتراجابت میشه 🤲🤲🤲 💚💚💚💚💚 سلام خدمت همه اعضای کانال. لطفاً یه آدرس دکتر طب سنتی خوب بهم بدین و شماره تلفونش. ممنون میشم تو شهر قم 💚💚💚💚 سلام دوستان من تا پارسال موهام خعلی پرپشت و بلند بود ی جوری وقتی ک میرفتم بیرون جم کردنش سخت بود اما الان خعلی خعلی کم شدع😭 خعلی زیاد موهام می ریزه و رشد هم نداره ینی یک دهم موهام نموندع برام خعلی ناراحتم دوستان اگ راه حلی میدونید راهنماییم کنید ی چیزی ک واقعا جواب بدع و تاثیر داشته باشع ممنونم💞 💚💚💚💚💚 سلام ادمین جان یه سوال داشتم من ۴۲ سالمه بخاطر کم کاری تیروئید زیر نظر دکتر غدد هستم یک سال و نیم پیش رفتم سونو از گردنم دادم گفت غدد لنفاوی کمی التهاب داره یکسالی میشه که یه گلودردی دارم که خوب میشه دوباره برمیگرده همیشه هم صبح ها که از خواب پا میشم هست در طول روز مشکلی ندارم دکتر گوش و حلق و بینی رفتم میگه گلوت عفونت نداره .به احتمال زیاد از معده و اعصاب باشه.خواستم ببینم کسی میتونه راهنماییم کنه. 💚💚💚💚💚💚 سلام یه زن شوهری هست ۱۶ ساله ازدواج کردن ولی کلا دعوا می‌کنن و هیچ کدوم آرامش ندارن دعایی هست برای محبت بین زن و شوهر؟ 💚💚💚💚💚💚 سلام لطفاسوال منو بزار تو گروه. من ۲۵سالمه حالم خیییییبلی بده بیماری اعصاب دارم.میگرن عصبی و افسردگی گرفتم رفتم دکتر دارو داده ۸ماهه میخورم هیچ تاثیری نداشته به جز خوابیدن. کسی میدونه چه داروی گیاهی هست که مقوی اعصاب باشه و سریع اثر کنه. اگر راهکاری بلدین تو رو خدا بگین. ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام وقتتون بخیر ت رو پیام منم بزارید ت کانالتون من ی کم شکم و پهلو دارم به همین دلیل
💚 سلام،در جواب کسی که در مورد آشتی ومحبت زن وشوهر سوال کرده بودند، زن سوره طلاق 3 دفعه، سوره نجم یا نور یا نساء بخونه هرشب همشون خوبن، آیة الکرسی هم 3 دفعه بخونه فوت کنه به دستش بکشه به صورتش، لحن وصدا نرم ولطیف خانم هم تاثیر داره😊 💚💚💚💚💚💚 اون کسیکه گفت یه زن و شوهری ۱۶ ساله مدام دعوا میکنند یه راهکاری از ایه الله بهجت نقل شده که بر رفع اختلاف بین زن و شوهر صدقات متعدد به دفعات متعدد به افراد متعدد داده شود 💚💚💚💚💚💚 سلام خوب هستین؟دررابطه با اون خانمی که گفتن ۱۶ساله همش دعوامیکنند.سوره ی یاسین رو بخونند به این صورت که به هر کلمه ی مبین که درایات رسیدندبه کمی اب بدمندو بعدش بدهند به شوهرشون بخوره. این شیوه خوندن سوره ی یاسین من شنیدم برای جلب محبت خیلی تاثیرداره.ان شاء الله موفق باشید🙏🌷🌷 💚💚💚💚💚💚 سلام درمورد شخصی ک گفتن داروی ضد افسردگی و اعصاب میخورن اول توصیه میکنم که پیش دکتر طب سنتی برن تا مزاج بدنشون تشخیص داده بشه و مطابق مزاجشون بهشون داروی گیاهی بدن گیاهانی که باعث ارامش اعصاب میشن گل گاوزبان و سنبل الطیف و بادرنجبویه بیدمشک شیرین بیان و اسطوخودوس هست که میتونید رو از عطاری تهیه کنند و بصورت دمنوش با نبات بخورید از استرس های بیهوده و ناراحتی دوری کنند ورزش خیلی مفید هست و وعده‌های غذایی رو بطوری مرتب و سرساعت مشخصی بخورن موقع خواب هم اتاقشون رو کاملا تاریک کنند ترکیب تعدادی از داروهای گیاهی آرام‌بخش بادرنجبویه بهارنارنج نسترن رازیانه اسطوخودوس براساس نظر متخصص طب سنتی، برگ و گل بادرنجبویه، بهارنارنج، اسطوخودوس، میوه‌های رازیانه و نسترن را باهم بکوبید و مانند روش‌های درست کردن دم‌نوش آن را میل کنید باز هم تأکید می‌کنیم که گیاهان دارویی را براساس نظر متخصص طب سنتی، مصرف نمایید 💚💚💚💚💚💚 سلام درمورداون شخصی که افسردگی گرفتن ۰۰شماعلاوه برمصرف داروبایدسرگرمی مناسب ومتناسب باروحیه خودتان داشته باشیدصبح زود(بین الطلوعین) پیاده روی تندداشته باشید اینکارباعث می شودهورمون شادی دربدنت شروع به ترشح کند،بدترین چیزبرای شخص افسرده بیکاری هست سعی کنیدبرای خودتان برنامه ریزی کنیدواهداف کوتاه مدت وبلندمدت داشته باشیدکتاب خواندن وکوهنوردی وپیاده روی روحتمادربرنامه زندگیتان لحاظ کنیدلیستی ازچیزهایی که لذت می برید تهیه کنیدوآنهارادرزندگی اجرا کنیدباافرادی که افکارمثبت دارند رابطه برقرارکنیدورابطه تان راباخدااصلاح کنید و زیاد استغفار کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم تو آینه خودمو نگاه کردم شوکه شدم خیلی زیبا شده بودم نشستم منتظر هاشم که مامان اومد و منو
برای مراسم عروس کشون فقط جوان ها اومدن و خونواده خودم و هاشم وقتی ما رو گذاشتن خونه یه کم بزن و بکوب راه انداختن و بعد خداحافظی کردن و رفتن و من و هاشم باهم تنها شدیم عاشقانه نگام کرد و گفت بالاخره تورو به دست آوردم مال خودم شدی عروس قشنگم هاشم منو می بوسید ‌و قربون صدقه ام می رفت نیم ساعت بعد لباساشو عوض کرد و رفت تا دوش بگیره منتظر هاشم شدم وقتی دوش گرفت و از حمام اومد بیرون به پیشنهاد من رفتیم تا بخوابیم و از اونجایی که خیلی خسته بودم بلافاصله که سرمو روی متکا گذاشتم خوابم برد صبح مامان با یه سینی صبحانه و کاچی اومد حسابی سنگ تموم گذاشته بود انقدر دلم ضعف می رفت که با اشتیاق لقمه گرفتم و مشغول خوردن صبحانه شدم وقتی تنها شدیم مامان دم گوشم گفت مبارکه مامان شروع کرد به قربون صدقه رفتنم خجالت کشیدم و سرمو زیر انداختم هاشم مرخصی گرفته بود و سر کار نمی رفت دم دم های ظهر فریبا و فرحناز برامون غذا آوردن دلم می خواست هاشم گازمو وصل می کرد و خودم شروع کنم به آشپزی و اولین غذای دونفره مونو درست کنم عاشق آشپزی کردن بودم فریبا مرتب ازم سوال می کرد و می خواست سردر بیاره چه خبره و می دیدم فرحناز زیر چشمی نگاهم می کنه ببینه جوابم چیه منم خیلی کوتاه جوابشو می دادم می خواستم دست به سرش کنم دونفری ناهارمونو خوردیم و هرچی به فرحناز و فریبا اصرار کردیم مارو همراهی کنن گفتن ناهار خوردن و اومدن شب مهمان ها برای پاتختی اومدن فریبا و کمند منو آرایش کردن و موهامو بالای سرم جمع کردن پدر هاشم برامون یه سرویس طلا گذاشت و خواهرهاش النگو و داداشش هم یه نیم ست شهناز با غرور همیشگی کادو ازدواجمونو داد، بابا ومامان هم سرویس طلا و یه ساعت به هاشم دادن و کمند و حسین هم هرکدوم یک لنگه النگو دادن بقیه فامیل هم پول و شمع گذاشتن فقط یکی دو نفر سرویس چینی گذاشتن و انصافا شیک بود و من عاشقش شدم. بچه های فریبا جوری آتیش می سوزوندن که کفرم دراومده بود هرچقدر هم بهشون تذکر می دادم عین خیالشون نبود فریبا هم که انگار نه انگار غرق در خوشی و مهمونی بود انگار می خورده بود و مدهوش بود و منم نگران جهیزیم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام وقتتون بخیر ت رو پیام منم بزارید ت کانالتون من ی کم شکم و پهلو دارم به همین دلیل
💚 سلام در باره ی خانمی که ریزش موهاشون شدیده احتمالاًقبلش کرونا داشتید اگه اینطوره برطرف میشه قرص زینک بخورید نگران نباشید 💚💚💚💚💚💚 سلام در جواب خانمی که گفتن ریزش مو دارن باید بگم که من خودمم موهام یهو شروع به ریزش کردن و خیلی کم پشت شدن. حتی جلوی سرم داشت کچل میشد😕 من خودم از روغن کندش استفاده کردم خیلی عالی بود طوری که الان جلوی موهام پر شده و ریزش موهام کمتر شده اگر استفاده کنید خودتون متوجه رشد موهای جدید میشید. البته دقت کنید که روغن اصل باشه چون قیمت خود روغن کندش بالاست. از مارک معتبر خرید کنید. چند ساعت قبل از حمام به کف سر ماساژ بدید. البته برای پوست صورت هم مثل بوتاکس عمل میکنه و چین و چروک رو از بین میبره 💚💚💚💚💚💚 سلام در جواب اون خانومی ک گفتن شکم دارن ی روش عالی بهت پیشنهاد میکنم برید کلاس ایروبیک فوق‌العاده تاثیر گذاره هم ی ورزش محسوب میشه هم شکم و پهلوهاتون آب میشه و اندامتون رو فرم میره 💚💚💚💚💚 خانمی که گفتن ریزش مو دارن مواردی که می‌توانند باعث آسیب دیدن ساقه‌ی مو و ریزش مو شوند؛ عبارت‌اند از: ریزش موی کششی به علت سفت بستن، بافتن یا کشیده شدن موها آسیب حرارتی ناشی از سشوار، اتو مو، ابزار حرارتی فر کردن و … استفاده‌ی بیش از حد از رنگ‌های مو، ژل‌های حالت دهنده، تافت، صاف کننده‌های و لخت کننده‌های مو استفاده از لوازم آرایشی بهداشتی کم کیفیت اگه رژیم غذایی گرفتن بهتره طبق نظر پزشک رژیمشونو ادامه بدن چون رژیم نامناسب باعث ریزش مو میشه توی حمام بعد از حمام تا زمانیکه مو خیس هست موهاشونو شونه نکنند مو از جنس پروتئین هست حتما پروتئین مصرف کنن پروتئین توی ماهی مرغ تخم مرغ حبوبات هست کم خونی و کمبود خواب هم میتونه علت ریزش مو باشه استرس و اضطراب هم جز شراطیه که باعث ریزش مو میشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ دخترم... مادرت باعث جدایی من و سیگار شد.... میخوای بدانی چطور؟ مثل همه شعار نداد که: نکش دیوونه، ضرر داره و.... در عوض یه جمله عاشقانه گفت: بوی سیگار میدی، منم میخوام بوی تورو بگیرم... با درد ریه میمیری، منم میخوام همدرد تو باشم و با درد تو بمیرم... بعد سیگار را از لب من جدا کرد و میان لب های خودش گذاشت... سرفه ی اول را که کرد، تنم لرزید سرفه دوم را که کرد، بغضم ترکید.. از همان لحظه سیگار را ترک کردم که این کهنه شراب سالم بماند و سالم بمانم کنارش... و عشق او من را از دود، از تلخی سیگار جدا کرد.... عزیزم، لطفا مادرت را بیشتر از من دوست داشته باش، چون اگر من کوهم، او زمین است و زمین یعنی علت وجود کوه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم بعد واست یه خونه میگیرم برو راحت زندگی کن خرجتم میدم اما بچه مال من میشه. منم فقط نگاهش م
راضیه چون خانوادم تو ده بودن و ازم دور بودن میدونست نمیبینمشون کسیو ندارم راحت اذیتم میکرد مدتی از عروسی گذشته بود تا اینکه خاله ی راضیه فوت شد و آقا بردش خونه مادرشون تا کنار مادرش باشه یه مدتی آقا خودشم یک روز موند و بعدش اومد، اون شب من نمیدونستم آقا قراره بیاد منم لباس راحتی و گل گلیمو پوشیدم و آقا وقتی اومد براش کلجوش درست کردم گذاشتم جلوش و رفتم تو اتاقم و اون شب برای اولین بار آقا اومد پیشم نگاهش رفتارش باهام عوض شده بود بهم گفت چرا همیشه اون لباسا رو میپوشی گفتم آقا راضیه خانوم گفتن حق ندارم بپوشم بی آبروییه جلوی شما اخماش رفت تو هم گفت از این به بعد توام زن این خونه ای لباس های راحت بپوش فقط انقدر نخواب راضیه ام خسته میشه تنهایی گفتم آقا بخدا من کار میکنم راضیه خانوم همیشه یا دراز کشیده یا پیش همسایه هاس اصلا خونه نیست که اخماش رفت تو هم سرشو تکون میداد میگفت ای راضیه ای راضیه تازه فهمیدم که لوش دادم گفتم آقا التماست میکنم به خانوم نگو من بهتون گفتم وگرنه منو میکشه بعد از چهار روز که گذشت راضیه اومد وقتی منو با اون لباسا دید کلی قشقرق به پا کرد که چرا اینجوری پوشیدم فقط گریه میکردم عذرخواهی میکردم شب که آقا اومد گفت معصوم کو راضیه گفت تو اتاقش خوابه، یهو شنیدم راضیه داد میزد کجا میری میگم خوابه در باز شد آقا اومد تو دید چشمام پف کرده گفت چی شده با ترس و لرز گفتم هیچی آقا اما راضیه یهو شروع کرد به داد و بیداد گفت دختره گستاخ شده با این لباسا میگرده تو خونه حاضر جواب شده من نمیتونم با این زیر یه سقف باشم و... خلاصه شروع کرد به گریه و هرچی دلش خواست به من گفت و آقام با عصبانیت مچ دستشو گرفت کشوندش تو اتاق خودشون و دیگه نفهمیدم چی گفتن و چیشد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 با سلام من دوتا کک مک بزرگ رو دوتا گونه ها دارم چکار کنم پاک بشه خیلی روش ها استفاده کردم آبلیمو و گوجه وزیتون و..... اما متاسفانه فقط کمرنگ شدن از بین نرفتن. لطفا اگر کسی تجربه درستی داره بگه خیلی برام مهمه پاک بشن ممنون از ادمین محترم 💚💚💚💚💚 سلام برهمگی.لطفاً مشکل منوهم بزارین شایدراه حلی پیدا بشه,,,دخترم دوسال پیش ازوقتی که پسرم بدنیااومده,زبونش گیرمیکنه.. حتی پیش مشاور بردمش راهکار داده بهم... حتی یه مدت گلاب ونبات وزعفران دم کرده وشربتشو بهش میدادم.توجه بهش میکنم... ولی انگار نه انگار... مشاورهم میگه خودت باید قوی باشی... بچم خودشم انگار سختشه... خیلی گیر نداره ولی یوقتایی, رو مخه,,, بعضیهامیگن قبل از پیش دبستانی خوب میشه... بعضیهاهم میگن احتمالش هست همیشه اینجوری بمونه.... تو رو خدا هرکس این مشکلو داشته کمک کنه... اجرتون با بی بی رقیه 💚💚💚💚💚💚 سلام اجی التماس دعادارم خیلی شب عیدقربان دعادرحق دیگران زودتراجابت میشه دعاکن برام دردغم غصه دارم تراخداببخشیداذیت میکنم مزاحمت میشم :برای حل مشکل این دوستمون و تمام کسانی که گرفتاری دارن مخصوصا اعضای گل و محترم کانالمون یک صلوات بفرستید لطفا🌹🙏🏻 💚💚💚💚💚 سلام وقت بخیر..میشه من کمک کنیدشرایط بدی دارم😔من دنبال کارمیگردم.اصلا حرفه خاصی هم ندارم‌.۲تادختردارم.شوهرمم کارش آزاد ..دلم میخوادکارکنم حداقل خرج بچه های خودم رو بدم.شوهرم خیلی خوبه..ولی خب کار نیست.میشه اگر میشه کمکم کنید.حتمابزاریدگروه واقعامحتاجم ایدی ادمین👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۸🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052672.mp3
1.51M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۸🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 با سلام من دوتا کک مک بزرگ رو دوتا گونه ها دارم چکار کنم پاک بشه خیلی روش ها استفاده
💚 سلام در مورد خانمی که گفتن از وقتی که پسر به دنیا اومده لکنت گرفته عزیزم من خودم 14 سالمه وقتی کوچیک بودم اصلا خوب نمی تونیتم صحبت کنم با اشاره با خانوادم حرف میزدم حتی وقتی میخواستم برم مدرسه گفتن مشکل داره اما وقتی مدرسه رفتم تو 1 سال مثل بقیه حرف میزدم بنظرم دخترت مدرسه بره خوب میشه من که مثل بچه دوساله حرف میزدم خوب شدم دختر تو که خیلی کم پیش مییا خوب میشه 💚💚💚💚💚💚 سلام اون خانمی که دخترش لکنت زبان داره ان شا الله که خوب میشه وبه هیچ وجه نباید بترسه وجلوش دعوا وبحث نباشه ووقتی داره حرف میزنه به هیچ وجه جملشو کامل نکنید بزارید خودش کامل کنه صحبتشو وتخم کبوتر عالیه به امید اینکه خوب بشه ان شا الله 💐لطفا پیاممو بزارید توکانال 💚💚💚💚💚💚 سلام به همه ی اعضای گروه خانمی که گفتن بچشون لکنت زبون گرفته خواستم بگم پسر منم تا 5 سالگی میخواست حرف بزنه کلمه اول مثل میگم را چند بار میگفت بعد ادامه ی حرفش میزد. با معلم مهد صحبت کردم گفت بیارش مهد خوب میشه همین که مهد رفت شعر بهش یاد دادن اینا بعد از چند ماه کامل خوب شد. نگران نباش ان شاءالله خوب میشه اصلا به روش نیار که استرس بگیره بدتر بشه خدایی نکرده. باهاش شعر بخون . به امید خدا خوب میشه 💚💚💚💚💚💚 سلام در پاسخ آن خانومی که کک و مک دارند من به شخصه روی صورتم لکه بود روش های مختلفی رو هم انتخاب کردم هم سنتی و هم کرم های مختلف هزینه ی زیادی هم کردم اما آخرین کرمی که خریداری کردم به صورت کامل لکه ام برداشته شد کرم لکه بر ترنجان بود مارک های مختلفی استفاده کردم اما قیمت این کرم خوب بود و هم کیفیتش عالی بود. و برای اینکه لکه های صورتتون بزرگتر نشه حتما ضد آفتاب تحت هر شرایطی استفاده کنید چون نور آفتاب باعث تشدید لکه های صورتتون میشه ☺️ 💚💚💚💚💚💚 سلام درمورد اون خانمی که شوهرشون دنبال کار هستند اگردر شهر خودشون کار نیست در شهر کاشان وآران وبیدگل شرکت های فرش هست اگه شوهر این خانم به اینکار علاقه دارد کارگر زیاد می گیرند می توانند مهاجرت کنند ولی باید در شهر دیگر خانه اجاره کنند وپول اجاره خونه هم هست البته امکان کار برای خانم ها هم در این شهر وجود دارد البته مهاجرت هم یک سری مشکلات خاص خودش را دارد 💚💚💚💚💚💚 اون خانومی ک گفتن بیماری اعصاب دارن بجای قند از توت خشک استفاده کنن چون دشمن اضطراب و عصبانیته و شکلات تلخ هم آدم رو آروم میکنه بادمجون هم بخورند برای اعصاب خوبه اما سرخ کرده نباشه باید بصورت خام یا آب پز بخورند پونه‌ی دم کرده هم تاثیر گذاره امام صادق هم فرمودند برای اعصاب هر شب قبل خواب و هر روز صبح ناشتا ی قاشق عسل طبیعی رو در آب حل کنند بخورند خانوم شما مغزتون هم آبش خشک شده برای آبرسانی ب مغز چکاندن دو قطره روغن بنفشه هر شب در بینی انجام بشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم برای مراسم عروس کشون فقط جوان ها اومدن و خونواده خودم و هاشم وقتی ما رو گذاشتن خونه یه ک
هرچی هم از خوراکی ها میدیدن تعارف نمی کردن و برمی داشتن و خورده هاشو می ریختن روی فرش و مبل.. کلافه شده بودم مامان هم حالش کم از حال من نبود... مهمان ها وقتی شام خوردن خداحافظی کردن و رهسپار خونه هاشون شدن و منو با یه دنیا کار تنها گذاشتن مامان می خواست بمونه و تو کارها کمکم کنه که مانع شدم پادرد داشت و درست نبود بلافاصله جارو رو برداشتم و همه جا رو جارو کشیدم و بعد رفتم تا دوش بگیرم از حموم که اومدم سرمو خشک کردم و رفتم تو رختخواب و هنوز سرمو روی متکا نذاشته خوابم برد صبح که از خواب پاشدم هاشم و به زور راهی محل کارش کردم و خودم هم رفتم تا یه سر به مامانم بزنم وقتی رسیدم بغض راه گلومو بست هنوز یه روز بیشتر نگذشته بود ولی حسابی دلتنگ مامان و بابا و کمند و داداشم شده بودم برعکس عروس های دیگه تو مراسم عروسی اصلا گریه نکردم یادم می اومد دختر خاله ام تو عروسیش انقدر گریه کرده بود که چشمهاش باز نمی شد و صداش بدجور گرفته بود هنوز ننشسته زدم زیر گریه دلم برای این خونه و حال وهواش تنگ شده بود صفای که خونه اقاجون داشت هیچ جای دنیا نداشت انگار زندگی رونق داشت همه پا به پای من گریه می کردن مامان و کمند و آقاجون اشک تو چشمهاش جمع شده بود حتی حسین که همیشه همه چیزو به مسخرگی می گرفت ساکت بود ساعتی گریه کردم وقتی حسابی خودمو خالی کردم دست آقاجون و مامان رو بوسیدم کمند و بغل کردم و تو بغل هم گریه کردیم تا ظهر همونجا موندم و دم دم های برگشت هاشم با یه ظرف از کتلت های مامان برگشتم خونه هاشم اومد ناهارمونو خوردیم و رفتیم تا کمی استراحت کنیم ساعت حدود چهار بود که هاشم یه چایی خورد و رفت سرکار، منم مشغول کارها شدم هنوز ساعتی نگذشته بود که فریبا و بچه هاش فاطیما دخترش احمد پسر بزرگش و امیر عباس پسر کوچیکش اومدن که بهم سر بزنن و منو از تنهایی دربیارن از همون دقایق اول شروع کردن به شیطنت ، امیر عباس و احمد باهم کشتی می گرفتن و تو سر و کله هم می زدن ‌فاطیما هم دست کمی ازشون نداشت چند ساعتی گذشت و فریبا خیال رفتن نداشت از سروصدای بچه ها سردرد گرفته بودم فریبا هم بهشون هیچ تذکری نمیداد و برعکس بی خیال و فقط قربون صدقه شون می رفت ساعت حدود نه بود که آقا فرشید شوهر فریبا اومد و به اصرار فریبا گازمونو وصل کرد و من برای بار اول شروع کردم به آشپزی و چون فریبا و شوهر و بچه هاش هم بودن برنج بیشتر برداشتم و یه دمپخت قرمز درست کردم با سالاد و ماست که بسیار هم خوشمزه شد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام دوستان میخوام کمی دردل کنم راستش 6 ساله ازدواج کردم خدا رو شکر همسرمم رو خیلی دوست دارم اونم همینطور مشکلم رفتارهای تمام خانوادش هست مثلا شب بله برونم وقتی مجلس آقایون روی یک کاغذ اندازه مهریه وپول شیربها وغیر رو نوشته بودن وقتی اوردن مجلس خانمها ت من امضا بزنم قبل از اینکه ب دست من برسه خواهر شوهر بزرگم از دست اونی ک آورده بودش کشیدش ی دور خوند بعد داددست من گفت حالا امضا کن می خواست ببینه باب میلش نوشتن ی تو همون شب من رو برد تو ی اتاق گفت باید بدنت رو چک کنم سوختگی ی عیب ونقصی نداشته باشی منم سنم کم ناراحت میشدم ولی ب رو خودم نمیوردم چون همسرم مرد رویاهام بود وخیلی دوسش داشتم میترسیدم حرفی بزنم خواهرش بهم بزنه ی یبار تو نامزدی سر موضوعی با همسرم حرفم شد خواهرش فهمید با اینکه من مقصر نبودم ولی چون اهل قهر دعوا نیستم ونبودم پیش خودم گفتم اشکال نداره تماس گرفتم با همسرم تا از دلخوری در بیاد صدای خواهر شوهرم رو شنیدم ک ب همسرم میگفت رضا کولش رو نخوری بگو فقط طلاق چند بارم تکرار کرد ولی همسرم چیزی نگفت خیلی ناراحت شدم ولی بازم چیزی نگفتم. همسرم مریض شد با اینکه نامزد بودیم بهم گفت بیا باهم بریم پیش دکتر حالم خوب نیست رفتیم دکتر تشخیص داد بستری بشه دوروز بیمارستان بود منم کنارش ی خود همسرم دوست داشت من باشم همه خانوادش امدن ملاقاتش غیر خواهر بزرگش وقتی هم مرخص شد با کمک برادر شوهرم بردمش خونشون خواهرش با هردمون حرف نمیزد شنیدم ب شوهرم برگشت گفت ایندختر غریبه رو ب ما ترجیح دادی تو ک بد حال بودی چرا ب خودم نگفتی خلاصه ما عقد کردیم ب من در مورد طلاها تو جم گفت صلیقه ک نداری بعدم بعد عروسی همش میمد خونمون وسایل خونه رو جابجا میکرد میگفت اخه اینم شد چیدمان در هفته مرتب میمد خونمون همشم ایراد میگرفت بعدم شب می موند نمیرفت مثلا من وهمسرم خوابمون نمیمد میخواستیم تلوزیون نگاه کنیم میگفتم مزاحممه بگیرید بخوابید من دوتا دمپایی داشتم ولی یکیشون رو خیلی دوست داشتم ی روز امد خونم دیدم موقع رفتن اون یکی رو ک من دوسش داشتم رو داشت میبرد برگشت ب همسرم گفت اخه دوتا دمپایی واسه چی خریدی اسرافه وقتی گفتم من دمپایم رو ددوست دارم نمیدم اگ میخوای اون یکی رو ببر بدش امد ب حالت قهر از خونه رفت. ی روز مادر شوهرم ی سفر میخواست بره گوشیش نمیدونم خراب شده بود امد خونمون دیدم داره ب همسرم میگه گوشی سارا رو بگیر ببرم اونجا گوشی لازم دارم بااینکه من خط وگوشی رو از خونه بابام اورده بودم ی برا دختراش خاستگار میمد خونمون میومد وسایل جهیزیه من رو میبردن بعد ک حرفی میزدم همگی. ناراحت میشدن میگفتن چقد خسیسی ی وسایل شخصی من مثلا لوازم آرایشم رو میگفتن اینو بده ووقتی نمیدادم میگردنش جنگی ودلخوری ی مثلا ی روز حواسم نبود ب خواهر شوهرم گفتم این شلوار مجلسیم ایکاش این رنگش رو نمیگرفتم پشیمون شدم بعد از چند دقیقه وقتی تو آشپزخونه بودم دیدم پاش کرده برگشت بهم میگه بهم میاد منم موندم بگم درش بیار ناراحت میشه همسرمم خانوادش رو دوست داره بفهمه ازم دلخور شه ک ی شلوار چ ارزش داره بخاطر همین چیزی نگفتم و بردش ی شوهرم برا ماشین خریدن منو برد چقدم خوشحال بودیم بعد گفت بریم خونه بابام نشونشون بدیم وقتی رسیدیم همسرم ماشین رو برد تو حیاط خواهر شوهرم ت دید حتی سلاممون هم نکرد بهامون حرفم نزد حرفشم این بود چرا نظر ما رو نگرفتی برا انتخاب مدل ماشین ت ی مدت سوارش نمیشد 😔 سرتون درد نیارم اونقدر در حق بدی کردن بی احترامی کردن ک بخوام بنویسم ی کتاب میشن ت همین الان هم اونقدر حسادت میکنه ببینه همسرم بهم احترام میزاره ازم تعریف میکنه ب همسرم میگن زن ذلیل کافیه بچمون رو بغل بگیره چند نفری بهش میگن چ زمونه ای شده پدرم پدرای قدیم انگار ن انگار بچه مادر داره .همین خواهر شوهرم بالاخره ازدواج کرد اتفاقا ی شهر دور افتاد روزی نیست ک از دست خواهر شوهراش نناله مادر شوهرمم بعد من دوتا عروس گیرش امد زبون دراز یبار ب یکیشون ی چیز گفت جاریم رفت وسط حیاط جیق جیقی میزد وخودشو میزد ی اون یکی ی اختلاف کوچیک پیش امد داداشش رو اورده بود در خونه پدر شوهرم بلند بلند داداشه فوششون میداد کلن آبروشون رفت .با اینکه حالا نسبت ب قبل اذیتاشون کمتر شده ولی هنوز نیش وکنایه دارن منم سپردمشون ب خدا بهشونم گفتم خواهر شوهرم ی روز ک ناراحتم کرد وبهم توهین کرد جلوش گریه کردم وگفتم مسپارمت ب خدا دیدم امد بغلم کرد گفت ببخشید دست خودم نیست فشار زندگیه حلال کن 😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم راضیه چون خانوادم تو ده بودن و ازم دور بودن میدونست نمیبینمشون کسیو ندارم راحت اذیتم میکرد
اون شبم گذشت و بعد چند وقت همش احساس خواب آلودگی داشتم یه روز بلند شدم داشتم صبحانه نیمرو برای آقا درست میکردم که حالم بد شد آقا تا دید حالم بده بردم دکتر و فهمیدیم حامله ام میشد قشنگ برق و تو چشمای آقا دید چقدر خوشحال بود میخندید ، از خوشحالیش منم خوشحال شدم هی میخندیدم. دکتر بهش گفته بود که سنش کمه و باید خیلی مراقب باشین زیاد نباید کار کنه آقا دیگه نمیزاشت تکون بخورم، تا به خونه برسیم کلی برام خرید کرد وقتی رسیدیم خونه راضیه گفت چه خبره اول صبحی کجا رفتین به سلامتی دیگه دوتایی میرید بیرون آقا با خوشحالی گفت معصوم حاملس احساس کردم غم عالم ریخت تو دل راضیه رفت تو هم آروم گفت به سلامتی آقا گفت راضیه داریم بچه دار میشیم دیگه خوشحال باش برای اولین بار دیدم آقا اونجوری رفتار میکنه، راضیه رو بغل کرد میچرخوند اصلا انگار رو ابرا بود بهم گفت دست به سیاه و سفید نمیزنی دیدی که دکتر گفت استراحت کن از این به بعد راضیه کمکت میکنه راضیه صداشو برد بالا گفت مگه تو کلفتشم اقا گفت یه مدته بخاطر بچمون حرف اضافه ام نباشه هوای معصومو داشته باش از اون روز راضیه فقط میخواست منو بسوزونه خیلی اذیتم میکرد وقتی به چیزی میخندیدم میگفت خیلی خوشحالی؟ خوشحالیت زیاد طول نمیکشه بچه رو بیاری باید بزاریش اینجا راهتو بکشی بری خونه بابات همیشه تو تنهاییمون ته غذا رو برام میریخت گوشت کباب میکرد میخورد به من نمیداد اما جلوی آقا اینجوری نبود مادر آقا چند روز یبار میومد بهمون سر میزد، وقتی راضیه میرفت و تنها میشدیم میگفت اذیتت که نمیکنه منم از ترسم میگفتم نه خیلی وقتا دلم میخواست انقد بزنمش که خالی بشم اما یه وقتایی هم دلم براش میسوخت که نمیتونه بچه دار بشه اما دلم برای خودمم میسوخت، .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 من وسط ابرو خط داشتم قبلا کمتر بود الان زیاد شده اگر کسی راه درمانی داره معرفی کنه به غیر از بوتاکس جراحی به روش سنتی وطبیعی و همچین چین چروک رو گونه اطراف چشم 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام شماره مشاوره تلفنی میخواستم امکان حضوری رفتن ندارم خیلی لازم دارم ممنون 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام پدربزرگم فوت کردن برای شادی روحشون یه صلوات بفرسین ممنون🌹🌹 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام لطفا خواهشا پیام من و بزارید.راستش من دارم میرم نهم و انتخاب رشته دارم.خودم به 2 شغل علاقمند هستم.یکی معلمی یکی وکیل شدن.وکیل شدن و بیشتر دوست دارم ولی وقتی با مادرم راجبش حرف میزنم خیلی دلایل میاره که بعضی موقع ها من منصرف میشم.مامانم کاری نداره که چه شغلی و انتخاب کنم ولی ما خانواده ی مذهبی هستیم و مادرم درباره وکیل شدن میگه اگه نتونی تو دادگاه بی گناهی یه فرد و ثابت منی و اون فرد به ناحق بره زندان یا هر حکمی بگیره به گردن توعه و حق الناس کردی!!!یا مثلا میگه شاید تو دادگاه از کسی دفاع کنی که حقش نباشه و اشتباه کنی و حق الناسه!! من خودم به شخصه روی حق الناس خیلی حساسم به حدی که شبا خوابم نمیبره. میشه اگه در این شغل حرفه ای دارین توضیح بدید که ایا مادرم درست میگن؟یا مثلا اگه من نتونم بی گناهی فرد و ثابت کنم اون پولی که گرفتم حرامه؟؟ لطفا اگه اطلاعاتی در این موارد دارین بگید چون واقعا سر دوراهی موندم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام...خوبین؟لطفا سوال منم بزارید در کانال...بنده پولیپ رحم دارم که علامت دارد..اونم خونریزی زیاد عادت ماهیانه..‌عزیزان کسی برای درمانش اطلاعی داره....در ضمن من یک کلیه هم دارم ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 من وسط ابرو خط داشتم قبلا کمتر بود الان زیاد شده اگر کسی راه درمانی داره معرفی کنه به
🧡 سلام خسته نباشین میخاسم ب اون دختر خانومی ک کلاس نهم هستنو میخان انتخاب رشته کنن ب اون دوتا شغلی ک علاقه دارن باید رشتشونو ادبیات انتخاب کنن ولی واقعن باید سخت تلاش کنی تا بتونی معلمی یا وکیل بشی چون رتبه شما باید تک رقمی بش منم پسرم ۱۷ سالمه س سال دیگ کنکور دارم رشتمم ادبیات برام دعا کنین بتونم موفق بشم ممنو از کانال خوبتون-🦋 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام درمورد دخترخانمی که انتخاب رشته دارند و درمورد شغل وکالت تردید دارند.. عزیزم منم هم سن شمام وانتخاب رشته دارم،اول اینکه مادرسنی هستیم که شخصیت وعلایق مون مدام درحال تغییر پس بهتره به یک مشاورتحصیلی مراجعه کنید شاید بعدا علاقه تون تغییر کرد. واینکه اصلا ببینید شخصیتتون به شغل وکالت میخوره یانه بعدشم وکیل هاکه همشون پرونده های قضایی برنمی دارند(که مربوط به حق وحقوق وحق الناس و...) وشامل اینکه مثلا وکیل یک شرکت بشند امور اداری رو سامان بدهند ویاتو دادگاه باشن هم هست. پس این شغل زیر شاخه داره. از اینا گذشته حکم رو دادگاه تعیین میکنه(قاضی) نه وکیل، وکیل طبق درس ها وقانون ها و چیزایی که دردانشگاه خونده فقط از موکلش دفاع میکنه همین، ودرضمن شغل هایی که مثل این مورد شغل هست خود شخص انتخاب میکنه که طبق قانون ووجدان خودش شریف کار کنه یا اینکه نه به خاطر پول کارکنه.مادرتون اطلعات درستی نداشته که اینطوری گفته بهتره خود شما هم بیشتر دراین مورد تحقیق کنید. من خودم این شغل رو واقعا خیلی دوست دارن واز اینکه حق شخصی ضایع بشه واقعا آزارم میده، اماخب ازالان سختی هاشو هم درنظر گرفتم که چقد درسش سخته وکتاب های بسیار سنگین وقطوری روباید بخونم.وخلاثه یکم سخته دیگه کار تو دادگاه قضایی و .... درمورد شغل معلمی به نظرم خیلی خوبه مخصوصا اگه از طریق رشته انسانی بری یکم قبولیش کمه اما بهتره وبه نظر من تنها شغل تضمیمی از همه لحاظی در ایران هست از ترم اول دانشگاه که بری حقوق میگیری وبیمه و چک وخلاصه،امیدوارم خیلی خوب فکر کنی تصمیم درستی بگیری امیدوارم موفق باشی🌷💕 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام در خصوص اون خانمی که گفتن دوست دارن وکیل بشن و خانواده مذهبی دارن یک توصیه اگر به یه شغل علاقه داری حتما برو من خودم مذهبیم مشکل ما مذهبیا اینه به خاطر حق و الناس این چیز ها وارد این شغل ها نمی شیم و در نتیجه الان بیشتر وکیل های ما متاسفانه آدم های بنده ی پول شدن و هر کی مول بده میرن وکالتش میگیرن شما اگر آدم حق خواه و حق طلبی هستی و میدونی میتوتی وکیل خوبی بشی این وظیفه و حق به گردن توطئه الان ترس از حق الناس داری اون دنیا بهت میگن تو که شرایط و نعمت استعداد و داشتی چرا ازش استفاده نکردی اگر از خودت مطمئنی که وکیل زیاده و حق خواهی میشی این حق به گردنته تو تمام تلاشم برا حق خواهی بکن خدا انشاءالله کمکت میکنه 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 خواهرم حرفه وکالت برای زن سخت وپردردسر هست اگرروحیه ماجراجویی دارید اقدام کنید وگرنه معلمی برای خانم بهتر هست پدرم دوستم که وکیل هست می گفت عمرم رادر زندانها وبا مجرمین سر کردم وبارها ازطرف شخص مقابل پرونده موکلم تهدید شدم فکرهایتان را بکنید گلم بعد اقدام کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_ششم هرچی هم از خوراکی ها میدیدن تعارف نمی کردن و برمی داشتن و خورده هاشو می ریختن روی فرش و مب
هاشم سر سفره مرتب از دستپختم تعریف می کرد و همه حرفشو تایید می کردن تا پاسی از شب موندن و وقتی خیالش راحت شد که بچه هاش همه جا رو حسابی به هم ریختن و دیگه خسته شدن و انرژی شون تخلیه شد و خوابشون میاد خداحافظی کرد و رفت وقتی رفتم تو اتاق خواب از صحنه ای که می دیدم شوکه شدم تمام وسایل داخل کمد و کشوها که با مامان و خاله با سلیقه خاصی چیده بودیم بیرون ریخته بود با اعصابی خورد به سمت کشو ها رفتم وشروع کردم وسایل داخل رو مرتب چیدن زیرلب غر غر می کردم از زمین وآسمون شاکی بودم از فریبا وبچه هاش عصبانی بودم هاشم که منو اینطوری دید به آرامش دعوتم کرد ازاین همه بی خیالی وخونسردیش کلافه شدم وقتی کارم تموم شد به تختخواب رفتم و وقتی هاشم اومد سمتم بهش بی محلی کردم صورت هاشم از شدت عصبانیت قرمز شده بود بی خیال پشتمو کردم و خوابیدم صبح هم با ناراحتی وبدون اینکه صبحانه بخوره ازخونه زد بیرون تا ظهر خونه موندم وسرگرم آشپزی بودم که دیدم زنگ می زنن وقتی دررو باز کردم امیر عباس بود بااخم نگاهش کردم و گفتم : تنهایی اومدی مامانت خبر داره اجازه گرفتی _اره مامانم گفت بیام پیش تو تا تنها نباشی با اکراه دعوتش کردم بیاد تو اما تا خواست شیطونی کنه سرش داد زدم و گفتم بشین سرجات اینجا که جای شیطونی نیس دیروز به اندازه کافی همه جا رو ریختی به هم یعنی چی در دیزی باز حیای گربه کجا رفته امیر عباس عصبانیت منو که دید نشست سرجاش و منم مشغول آشپزی بودم ساعتی بعد دیدم صدای ازش در نمیاد اومدم دیدم تو سالن نیس فکر کردم رفته خونشون همین که می خواستم برگردم حس کردم ازتو اتاق خواب صدا میاد به سمت اتاق خواب رفتم از صحنه ای که می دیدم شوکه شدم امیر عباس تمام لوازم آرایش منو بیرون کشیده بود و کرم پودرها وپنکیک ها را به سر وصورتش مالیده بود سر تمام رژ لب هام را خراب کرده بود رژ گونه وسایه هام را هم ازبین برده بود ورنگ ها را باهم قاطی کرده بود لاک ها و هرچی لوازم آرایش تو میز توالت بود بیرون کشیده بود و همه رو نابود کرده بود صورت خودشو رنگی کرده بود سریع دستشو گرفتم و با گریه به سمت دستشویی بردم و شروع کردم صورتشو با با صابون شستم چون آنقدر لوازم آرایش به خودش مالیده بود که هیچ جوره پاک نمیشد بعد از دقایقی کشمکش با امیر عباس صورتشو تمیز کردم وشروع کردم لوازم آرایشمو مرتب کردن درصورتی که حتی یک دونه از لوازمم ازدستش سالم نمونده بود. همون موقع بود که هاشم وفریبا همزمان سررسیدن وقتی ماجرا رو گفتم زدن زیر خنده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام ممنون از کانال خوبتون یه مشکلی داشتم ممنون میشم تو کانالتون بزارید، من چند وقته ک عقد کردم اگ خدا بخواد عید غدیر عروسیمه، چیزی ک هست شوهرم مرد خوبیه منتهی بشدت بدقول و فراموش کاره😥😔من چون خودم خیلی حساسم سر وقت و قول وقرار بارها با هر روشی ک فکر کنید سعی کردم ک این عادت بد رو از سرش بندازم ولی نشد ک نشد، حالا بدقولی رو میشه ب حساب کار و مشکلات گذاشت ، فراموش کاریشو نمیدونم چیکار کنم مثلا الان بهش میگم فردا عروسیه دخترخالس کاراتو بکن ک فردا دیگه سر وقت بیای بریم دقیقا شما فک کن پنج دیقه بعد ک بهش میگم اصلا یادش میره🙄😭😭 و جالبش اینکه چیزایی ک به نفعشه همیشه یادشه چیزایی که خنثی باشه یا به ضررش باشه دقیقا سر ده دیقه یادش میره ، دیگ دارم کلافه میشم هر حرفی رو باید ده ها بار بهش بگم تا یادش بگیره ،آدم کم هوش و ...نیست کار آزاد داره و با ریاضیات ومحاسبات سروکار داره ولی تو زندگیمون اینجوریه ،خواهش میکنم راه کار بهم بدین ک بتونم یا خودمو به بیخیالی بزنم یا این دوتا رفتارش از سرش بیفته 😭😭😭😔و یه چیز دیگه اینکه نمیتونه به خانوادش نه بگه یعنی تو این مدت عقد نشد یبار بریم بیرون دوساعت باهم باشیم اگ خارج شهر هم بودیم خانوادش زنگ بزنن بگن بیا کارت داریم میره و اصلا انگار ن انگار ک من حقی دارم 😔 ادمین جان لطفا تو گروه بزار دوستان راهنمایی کنن 😔 ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚 سلام لطفاً پیام منو توی کانال بزارین من یک مشکلی توی زندگیم پیدا کردم که سخت منو افسرده و ناراحت کرده جوری که اصلا نمیتونم غذا بخورم و خیلی ضعیف شدم دوستان کسی دعای خاصی یا چله خاصی می‌شناسه ک زودتر دعام مستجاب شه بلکه به حق این دعاها مشکلم رفع شه؟ التماس دعا ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚 سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم مذهبی و محجبه هستم یه آقایی که بیش از ۷ سال از من بزرگترن اومدن خواستگاری من ایشون از نظر مذهبی تقریبا خوبن در کل خوبن اما به نظر من اون جدیتی و اقتداری که یک مرد باید داشته باشه رو ندارن راستش رفتارشون از نظر من به سنشون نمیخوره رفتارشون از نظر من یکم سنشون رو پایین تر نشون میده ما تاحالا ۳ جلسه حرف زدیم و یک جلسه مشاوره هم رفتیم من حس میکنم ایشون دارن احساسی عمل میکنن و اصلا به تفاوت ها اهمیت نمیدن و همین که دیدن من چند تا از چیزهایی که براشون مهمه رو دارم دیگه به چیزی اهمیت نمیدن و هرچی من میگم یا قبول میکنن یا میگن در آینده درست میشه در ضمن مادرشون تو حرفاشون به مادرم گفته بودن ایشون وسواس تمیزی دارن و رو مرتب بودن خیلی حساسن خودشون اینو به من هم گفتن و حتی یکی از خط قرمز هاشونه من ادم شلخته ای نیستم اما خیلی هم مرتب و تمیز نیستم من خیلی تردید دارم و دو دل هستم پدر و مادرم تصمیم رو گذاشتن به عهده خودم. من دوست دارم مرد آیندم یکم جدی تر و مقتدر تر باشه نمیدونم باید چیکار کنم راستش اصلا به دلم ننشستن و فعلا هیچ علاقه ای بهشون ندارم ایشون صرفا فقط یه خواستگار هستن برای من (جلسه سوم رو نمیخواستم برم اما مشاورم گفتن زود قضاوت نکن و دوجلسه دیگه صحبت کن برای همین رفتم) دلیل تردیدم اینه که اطرافیان مثلا خالم میگن پسر خوبیه زود ردش نکن یا این که میگم ممکنه ناراحت بشن یا دلشون بشکنه راستش چون دلم میخواد بگم نه عذاب وجدان دارم خواستگارهای دیگه ایی هم دارم که خوبن الان نمیدونم چیکار کنم به خواستگار جدید فکر کنم ؟ اگه فکر کنم کار اشتباهی نیست؟ یا جواب نه قطعی رو به این بنده خدا بدم بعد برم سراغ بقیه؟ اصن به این بنده خدا جواب نه بدم؟ لطفا اگه تجربه ای دارین یا میتونین کمک کنین بگین با تشکر ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم اون شبم گذشت و بعد چند وقت همش احساس خواب آلودگی داشتم یه روز بلند شدم داشتم صبحانه نیمر
، میدونستم بچم به دنیا بیاد ازم میگیرنش و از اونجا میرم خیلی نگران بودم هرچی میگذشت بیشتر حسش میکردم دلم نمیخواست بدمش به اونا حس مالکیت و مادری به بچم پیدا کردم نمیخواستم بچمو به کسی بدم راضیه هم روز به روز بدتر میشد مخصوصا وقتی میدید آقا خیلی هوامو داره برام میوه میخرید پوست میکند یه وقتایی نمیخواستم بخورم خودش میوه دهنم میزاشت سرشو میزاشت رو دلم که صدای قلب بچمونو بشنوه این کاراش رو منم تاثیر گذاشته بود و شوقمو بیشتر میکرد یه روز آقا قرار بود بره یه شهر دیگه و از دو سه روز قبل کلی به راضیه سفارش کرد که هوای منو داشته باشه راضیه ام میگفت خیالت راحت حواسم هست یادم نیست دقیق چند وقتم بود ولی یادمه ماه های آخرم بود خودم خیلی چاق شده بودمو شکمم بزرگ شده بود همون روز ۶ صبح آقا رفت و ما بدرقش کردیم وقتی برگشتیم داخل خونه راضیه رفت رخت خوابشو پهن کرد گرفت خوابید من وایسادم به جمع کردن صبحانه و شستن ظرفها دم اذان ظهر راضیه بیدار شد رفت بیرون بعد ده دقیقه اومد دیدم کلی سبزی دستشه پارچه پهن کردیم انداختشون رو پارچه گفت شروع کن پاک کردن الان میام، رفت دیگه کو تا بیاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ باز ٺڪرار بـہ بار آمدہ، میبینے ڪہ سبزے سجدہ ے مارا بـہ لبے سرخ فروخٺ عقل با عشق کنار آمدہ،میبینے ڪہ آنڪہ عمرے بـہ ڪمین بود،بـہ دام افٺادہ چشم آهو بـہ شڪار آمدہ،میبینے ڪہ حمد هم از لب سرخ ٺو شنیدن دارد گل سرخے بـہ مزار آمدہ،میبینے ڪہ غنچہ اے مژدہ ے پژمردن خود را آورد بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••