#تفسیر_مثنوی جلسه چهل و سوم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
🔻شروع از بیت : دقیقه ۱۰ عقل کو مغلوب نفس او نفس شد
🔻 موضوع داستان:
- ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان
🔻 عناوین :
🔹(۱:۰۰) محبت، نتیجه علم شهودی است
🔹(۳:۰۰) تفسیر حدیث ( کل ناقص ملعون)
🔹(۶:۰۰) عقل جزئی (عقل دنیایی)
🔹(۱۰:۰۰) عقلِ مغلوب نفس، همانند نفس است
🔹(۱۶:۰۰) علت تغییر احوال انسان به اراده خدا
🔹(۱۹:۰۰) خوف و رجاء، دو بال حرکت روحانی
🔹(۲۳:۰۰) زیانکارترین انسانها ( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا - الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا)
🔹(۲۷:۰۰) تقوا، راه نجات از آتش جهنم با توجه به آیه ( وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا - ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا)
🔹(۳۲:۰۰) هنر رفتن به معراج در دنیا
🔹(۳۵:۰۰) لا احب الآفلین ، راه رسیدن به خداوند
🔹(۳۹:۰۰) چشم عاقبتبین اولیاء و ذکر داستانهایی از آیت الله کشمیری و علامه حسن زاده آملی و آیت الله بهجت
🔹(۴۵:۰۰) راه باز شدن چشم و گوش باطن بین
🔹(۴۸:۰۰) بنده وفادار
🆔 @moravej_tohid
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
روزتون بخیر باشه انشاءالله
📍آب انبار کازرونی
#تخت_فولاد
مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد
ایتا | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام | وب سایت
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
33.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 #معجزه_مادر
🎙حجت الاسلام والمسلمین #فاطمی_نیا
مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
May 11
❈یاهو❈
امام على(ع):
✨«ماعُبِدَاللّه بِشَىءٍ اَفضَلَ مِن الْعَقْل ..... مع اللهِ مِن العِزمَعَ غیرِه...»
✍«خداوند با چيزى بهتر از عقل عبادت نشده است وعقل كسى كامل نشودمگر در او چند خصلت باشد:كفروبدى از اوانتظار نمىرود، رشدوخوبى در او اميد مىرود،زيادى ثروتش بخشوده وزيادى سخنش نگه داشته شده است، بهره او از دنيا تنها غذاى روزانه است،در طول زندگى از دانش سير نمىشود،خوارى را با خداوند از عزّت با ديگران، بيشتر دوست دارد...»💫
📚كافى،ج ۱،ص۵۴
-------
#علامه_مروجی_سبزواری(ابقاه الله)
🎤«عبادت از روی معرفت یعنی اینکه عقل انسان بیدار شده باشدو'وهم'انسان ضعیف شده باشد.حجابِ'وهم'از روی عقل کنار رفته باشدوسلطنت مملکت وجود انسانی در تحت عقل الهی قراربگیرد»🙏🙇♂
🔽برگرفته از
#مقامات_انسان_جلسهٔ_اول
🆔@moravej_tohid
www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
4_5987870140807517319.mp3
3.94M
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله:💕
✨«وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنٍ لِی في الصَّلاة»👀
🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری(دامت برکاته)
🔽 برگرفته از
جلسهٔ#هشتم_منازل_السائرین
🆔 @moravej_tohid
🌐 www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
👆ادامه داستان👇 #یذَره_کتاب بُرشی زیبا و خواندنی #توحید_عشّاق 🖌 📕 🟣 فصل
#یذَره_کتاب
بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی
#توحید_عشّاق
فصل ۵۷ از قولِ #قاسم_فاسق
📖 🖌
#قسمت_اول
.....با خنجرِ جیبی ام روی میز را خط خطی میکردم. هرچه به در، چشمدوختم، پیدایش نشد. عُمدتاً کارها را افرادِ ناشناس، سفارش میدادند. نصفِ دستمزد، پیش!
و مابقی بعداز اتمامِ کار.🤒
اینجا قهوه خانه ای بود که عمدتاً #اراذلِ نجف جرئت آمدن به آن را داشتند.
ناگهان صدای زنگوله درِ قهوه خانه به گوشم خورد.غریبه بود دستار را طوری دورِ صورتش پیچیده بود که فقط چشم هایش را میدیدم.
با شکمی برآمده و دشداشه ای سفید.👤
مکثی کرد و به سمتم آمد و گفت:قاسم!
گفتم:کارِت را بگو!
گفت:پول خوبی در انتظارت است!
به قهوه چی اشاره ای کردم که دو شیشه زهرماری بیاورد.
_نوع کار؟🤔
پس از سکوتِ کوتاهی گفت:#قتل
گفتم:قیمتِ کار به ارزش کسی که سر به نیست خواهد شد، تعیین میشود.🗡
قهوه چی شیشه های #مشروب را آورد.یکی را برداشتم و آمدم بخورم.🍻
که با عصبانیت گفت:
چه غلطی میکنی؟!
_کوری؟میخواهم مشروب بخورم.
شیشه مشروب را از دستم گرفت و محکم به زمین کوبید و گفت:
نجاست خوری در کنار مرقد #امیرالمومنین(علیه السّلام)؟!😡
او که بود که جرئت میکرد اینطور با من حرف بزند؟
ازآنجا که سکه های #طلایش برق درخشانی داشت، نخواستم معامله را به هم بزنم.
گفتم:کیست و کجاست؟
_همین حوالی است. زیاد وادی السّلام می رود،همانجا کارش را یکسره کن.
سکه ها رو بسمت خودم کشیدم و گفتم:این نصف معامله است.
باصدای خَش دار گفتم: اسم؟
_یک #آخوند است.👳♂
فرقی نمیکند، اسم؟؟
کمی به لرزه افتاد، اما بسرعت گفت: قاضی!#سیّد_علی_قاضی
اسم سیّد علی قاضی را که شنیدم برق، سرتا پای وجودم را گرفت.در حالیکه قلبم بشدّت شروع به تپش کرده بود.#خنجرم را از غلاف بیرون کشیدم و با تمامِ قدرت در میز فرو کردم.🔪
سکه هایش را در مقابلش کوبیدم و با فریاد گفتم:من شرابخوارم و بی نماز و اهل هرچی بگویی هستم، مَردک.🥷
اما قاضی کُش نیستم.قاضی #لوتی و آدم است. صدهزار سکه هم بدهی انجام نمیدهم. ضمناً دست کسی هم به او برسد، خودم سر به نیستش خواهم کرد.
بدون آنکه به پشت سرم نگاه کنم، درِ کافه را محکم به هم کوبیدم و بی هدف در کنار شهر،شروع به قدم زدن کردم.
قاضی چند باری مرا نصیحت کرده بود.هر بار که میخواستم روالم را عوض کنم،#هیولایی گرسنه در وجودم می یافتم که خشم و شهوت،غذای هر صبح و شامش بود. 🧟♂🥶
با اینکه به نصیحت هایش گوش نمی دادم اما از نشستن در کنار او لذت میبردم و به من آرامشِ عجیبی می داد.
#عشق، قاعده نمی شناسد؛از وقتی مُشت روی میز کوبیدم، لحظه به لحظه گرمای #محبتش در وجودم بیشتر میشد.💞
خودم را به کنارِ شهر که منتهی به قبرستانِ #وادی_السّلام میشد، رساندم.
همانجا در حالی که چشم به گنبد حرمِ #مولا دوخته و به دیوار شهر تکیه زده بودم، به خواب رفتم.🚼
با دستی که به شانه ام میخورد از خواب بیدار شدم. سُرخیِ طلوع آفتاب بود که چشمانِ حیرت زده ام را التیام میداد.سرم را بالا گرفتم تا ببینم چه کسی جرئت کرده #قاسم_فاسق را از خواب بیدار کند!
آقا سیّد علی بود.📿
با خنده ای که بر لب داشت گفت: سلام قاسم! دیدم اینجا خوابت برده، گفتم بیدارت کنم نمازت را بخوانی.
سرم را خاراندم و گفتم: آقا آفتاب زده ،فردا صبح میخوانم.
با خنده گفت: بنشین میخواهم چیزی بگویم.🧎♂
با دستپاچگی و خوشحالی ازینکه هیچ وقت از #همنشینی با من احساس کسرِ شان نمیکرد،نشستم و گفتم: چشم آقا سیّد،بفرمایید!
پیرمرد دستش را روی شانه ام گذاشت و در کنارم نشست و گفت:قاسم تو مرا دوست داری؟
_آقا بر منکرش لعنت.
به دیوار تکیه داد و گفت:
من اگر چیزی بگویم #قول میدهی عمل کنی؟
باسرعت گفتم:آقا شما جان بخواهید.🤝
جان نمی خواهم قاسم!چیزِ دیگری میخواهم.
حاضر بودم هرکاری بگوید انجام دهم.برای همین گفتم:جان بخواهید آقا، امر شما مُطاع است.
قاضی دستش را روی پایم گذاشت و گفت:....👋
ادامه دارد.....انشاءالله🔜
برگرفته از:
#کتاب_کهکشانِ_نیستی
داستانی بر اساس زندگی آیت الله #سید_علی_قاضی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
مستند صوتی شنود - 12.mp3
16.69M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۲
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
🔻 عاقبت مسئولی که به فکر نیروهایش نبود.
🔻 زبان ترکی را متوجه شدم
🔻 تک تک گناهان زیر دست را برای مسئول می نوشتند
🔻 گناه مسئول، مثل آتشی بود که منتشر شد.
🔻 خدا هرکس را دوست دارد بار شیعیانش را به دوش او می گذارد.
#مستند_صوتی_شنود
#مستند_صوتی_شنود
کانال معرفتی #بسمت_خدا🌙
https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
هدایت شده از مروج توحید
4_5999010220821447722.mp3
19.01M
📍آب انبار کازرونی
#تخت_فولاد
🔹️همراه شبکه اطلاع رسانی مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد باشید.
ایتا | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام | وب سایت
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
4_5891101800324403935.mp3
2.89M
✨«اطاعت عاشقانه امام زمان (عج)»
🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری(طالعمره)
🔽برگرفته از
جلسهٔ#چهاردهم_حدیث_معراج
🆔@moravej_tohid
www.moravejtohid.com
کلبه عُشاق
#یذَره_کتاب بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی #توحید_عشّاق فصل ۵۷ از قولِ #قاسم_فاسق
#یذَره_کتاب
بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی
#توحید_عشاق
فصل ۵۷ از قولِ #قاسم_فاسق
📖 🖌
#قسمت_دوم (پایانی)
قاضی گفت: قاسم تو بارها به من ابراز #محبت کردهای❣ حالا من میخواهم به تو کاری بگویم که انجام دهی.
در حالی که گیج شده بودم گفتم: روی چشمم سیّد آقا بفرمایید. گفت: قاسم از امشب بلند شو و #نمازِ_شب بخوان. 😳
نفسم در سینه حبس شد.چشم هایم را که گرد شده بود به چشمانش گره زدم و پس از بُهتی طولانی گفتم: آقا شما که میدانید من اصلاً نماز نمیخوانم چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم. _قرارمان چه شد؟
آقا من شبها تا دیر وقت در قهوه خانه هستم و صبح اصلاً بیدار نمیشوم که بخواهم حتی نماز واجبم را بخوانم.🤒
دو دستی تکیهاش را روی عصایش انداخت و گفت هر ساعتی که نیت کنی من بیدارت میکنم.
در حالی که زبانم بند آمده بود با صدایی که میلرزید گفتم: آقا شما مگر میدانید خانه من کجاست؟
نه قاسم. تو نیت کن من میدانم چطور بیدارت کنم. 👊
دیگر قفل شده بودم.در حالی که نمیدانستم باید چه بگویم ردِ چشمِ او را که به گنبد حرم گره میخورد پی گرفتم. به حرم چشم دوختم بیاختیار گفتم: روی چشم آقا...
دستی بر شانهام زد و گفت: من باید بروم. از جایش به آرامی بلند شد و گفت: خداحافظ قاسم.
از جایم برخاستم با او خداحافظ کردم و به قدمهای کُندی که برمیداشت خیره شدم تا از دروازه شهر به سمت #وادی_السّلام خارج شد.🧑🦯
آن روز را مثل کسی که تازه چشم به دنیا باز کرده باشد و هیچ نداند چه خبر است گذراندم. 🤷♂
شب به خانه رفتم دشداشهام را درآوردم و به سمت رختخواب رفتم.
به اتفاقاتی که از شب قبل برایم افتاده بود فکر میکردم.
آن مرد که بود که از من میخواست قاضی را بکشم؟و قاضی که بود که از من میخواست نماز شب بخوانم؟✨⁉️‼️
اصلاً من که بودم که در میان این تناقضها و تقابلها چون پَر کاهی در هوایی #طوفانی از این طرف به آن طرف میرفتم؟
آن کشش و میل که مبدا آن مجهول بود و مرا در آغوش خویش کشیده بود رهایم نمیکرد.🧲
چرا باید به حرف قاضی گوش میدادم؟
پِلک هایم سنگینی میکرد و خواب، مرا در هم میربود.تنها دلیلی که برای بیدار شدن در شب یافتم شعله #محبّتی بود که از آن پیرمرد در وجودم روشن شده بود... 🪶
ساعتی گذشت برخلاف هر روز که تا بعد از طلوع آفتاب میخوابیدم در نیمه شب بیدار شدم. چقدر #مهتاب را کم دیده بودم.همیشه در این ساعتها زیر سقف قهوه خانهها مشغول گذران عمر بودم. نور عجیبی داشت. 🌖💐
از جایم بلند شدم شحاطه ام (دمپایی) را پا کردم و به سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به پا شده بود؟!
انعکاس تصویرم را که دیدم احساس کردم هزاران سال است که خود را نمیشناسم.
من که بودم؟قاسم فاسق که بود؟🗡
چشمانم را رو به آسمان گرفتم و گفتم:خداوندا !قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکرِ درگاهت خواهد بود.😔🤝
در همان دَم که سرزمینِ وجودم را چون بیابان #تاریکی مییافتم #نوری را در پرده خیالم دیدم که چون جرقه ای از قلب خورشید جدا میشد. و سرتاسر این زمین ظلمانی را روشن میساخت... .
باور نمیکردم که عشق به پیرمردِ فقیرِ لَنگی که او را #صوفی و #دیوانه می خواندند، منجر به پذیرفته شدن در درگاه حسین بن علی(علیه السّلام) شود.💘
سیّدعلی آیینه ای بود که من حقیقت خویش را در او مشاهده میکردم.
باورم نمیشد؛ اما آری، گویا مرا پذیرفته بودند... .
برگرفته از:
#کتاب_کهکشانِ_نیستی
داستانی بر اساس زندگی آیت الله
#سید_علی_قاضی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
تکیهگاه من.mp3
7.59M
در مسیر بندگی 1405
داستان زیبای توکل حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن
www.ostadaali.ir
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
May 11
هدایت شده از مروج توحید
4_5791633329866409929.mp3
30.94M
#نهج_البلاغه
خطبه ۷۸
.....خدایا ببخشای آنچه را که با #زبان به تو نزدیک شدم، ولی با #قلب آن را ترک کردم.
خدایا ببخشای نگاه های اشارت آمیز و سخنان بیفایده و خواستههای بی موردِ #دل، و لغزشهای #زبان را .
👅 🫀
برگرفته از کتاب نهج البلاغه
#محمّد_دشتی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
هدایت شده از مروج توحید
4_5999111500445258261.mp3
4.92M
✨«جوانمردی به خاطر خداوند»
🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری(دامت برکاته)
🔽 برگرفته از
جلسهٔ#نوزدهم_حدیث_معراج
🆔 @moravej_tohid
🌐 www.moravejtohid.com
•┈•✺🔹مروج توحید🔹✺•┈•
4_5987870140807517316.mp3
3.43M
✨«علت تامه در گناه»
🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری(دامت برکاته)
🔽 برگرفته از
جلسهٔ#هشتم_منازل_السائرین
🆔 @moravej_tohid
🌐 www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#طبّ_روحانی
✍بررسی مَنشا عشقهای #خیالی و عشقهای #حقیقی
🧔♀ 🔛 👩🦰
#قسمت_اول
_عشق خیالی یا حیوانی:
💔 __________❤️🩹
آنستکه انسان، عاشقِ جسمِ کسی شود و جذب زیباییهای ظاهری آن گردد. در اینجا معلوم استکه وقتی جسم از بین برود، این عشق هم از بین میرود.
برای همین است که اگر عاشقی با معشوقش در خانه ای باشند و ناگاه معشوق #سکته کند و بمیرد. عاشق، وحشت میکند و او که آرزویش این بود که شبی را تنها با معشوقش به صبح آورد، اینک اصلا حاضر نیست تا صبح در کنارِ جسدِ او بخوابد.😱😵💫
اگر بخواهی حقیقت این عشقها را بدانی باید بگویمت که ما وقتی به اشیاء و افراد نگاه میکنیم تصویری از آنها در آینه خیال ما می افتد. یا صدایی را که میشنویم، صورتی از آن صدا در خیال ما می افتد.
همینطور غذایی را که می چشیم. یا بو و طعم یا زِبری و نرمی که لمس میکنیم، صورتی از آن بو یا طعم و زبری و نرمی در خیالِ ما می افتد.
که این صورتهای در خیال، میشوند #علمِ ما به افراد و اشیاء و اصوات و اذواق و روایح و ملموسات.🤯
آنگاه در میان صورتهایی که واردِ خیالِ ما می شوند، بعضی از آن صورتها با دستگاهِ خیالِ ما تناسب دارند و بعضی ندارند. برای همین است که ما از چهرهِ بعضی افراد خوشمان می آید و چه بسا یکنفر در نزد این شخص زیباست و در نزد شخص دیگر زشت است.
این صدا در نزد یکی زیباست و نزد دیگری زشت. یکی از این بوی عطر لذت میبرد و یکی نه.
یکی ازین طعم خوشش می آید و دیگری ازآن متنفّر.🤷♂
بقول شیخ اجلّ سعدی:
《معشوقِ من آنست که نزد تو زشت است》👹
.....لذا اگر عشق مردها و زنها به یکدیگر از تناسبِ اسمی(منظور اسماء الهی) برخیزد با توجه به ثابت بودنِ #شاکله اسمی،این عشقِ مرد و زن به همدیگر،برای همیشه و تا آخر #پاینده و ثابت می ماند.
اما وقتی زن و مرد تناسب اَسمایی نداشته باشند.و عاشق همدیگر بشوند. در این حالت، شیطان از ناحیه ای بسیار مخفی و پوشیده، بر انسان شروع به تلقین میکند که این زن یا مرد تمام نقص وجودی تو را از بین میبرد و تو در کنار او به آرامش میرسی.
اما از آنجا که #باطل، دائمی نیست. این صورت بتدریج زینت خود را از دست میدهد. و او میبیند که دلش از معشوق زده شده است.🤦♂🤢
لذا به این عشقها، #عشقِ_تزئینی یا تسویلی میگوییم که همان عشقِ #حیوانی است.
منشاِ این عشق،همین عالمِ طبیعت است.که نفس، با قوه بینایی خود شکل ظاهری زنی را میبیند و صورت از این قوّه به قوّه خیال مخابره میشود. و در خیال صورتگری میگردد و اینجاست که این قوّه (مثلا بینایی)، کارگاهِ #شیطان شده و این قوّه را چنان تحتِ تصرف خود قرار میدهد که خیال، آنطور که شیطان میخواهد تصویرسازی کند و عاشق به اشتباه بیفتد. و در این عشق رابطه انسان با ملکوتِ خودش قطع میشود.🙅
عشق حقیقی
_____
ادامه دارد... انشاءالله👋
برگرفته از:
#کتاب_حکمت_پهلوانی
نویسنده:
علامه شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری(طال عمره)
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
May 11