eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
349 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای سردار دل ها در قالب این کتاب در ایران صدا تولید شده و از چهار بخش زیر تشکیل شده است: ۱ - «سردار دل‌ها»: «سید مرتضی» جوان مدافع حرم به تازگی به جبهه‌های سوریه اعزام شده است. وی در گوشه‌ای از میدان نبرد به عشق دیدار «سردار حاج قاسم سلیمانی» کتاب زندگینامه او را مطالعه می‌کند. ۲- «علمدار»: یک گروهک تروریستی و تکفیری در مرز ایران با مقاومت نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مواجه شده و منهدم می‌شود. اما یکی از تکفیری‌ها که مجروح شده است و در بیمارستان تحت مداوا قرار دارد، نقشه عملیات ترور فرمانده سپاه قدس «سردار حاج قاسم سلیمانی» را فاش می‌کند. ۳- «قهرمان البوکمال»: سربازان مدافع حرم در حال جنگ با داعش برای آزادسازی شهر «البوکمال» هستند که در توطئه نیروهای آمریکایی برای رویارویی با مردم سوریه گرفتار می‌شوند. ۴- «مثل صاعقه»: «حاج قاسم سلیمانی» برای مشاوره و طراحی عملیات نظامی در راستای آزادسازی شهر «حلب» به «دمشق» آمده است. 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت 👇 @khateshahadat
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ‏، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: اغْزُوا، تُورِثُوا أَبْنَاءَكُمْ مَجْداً». ( الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج‏9 ؛ ص368). کنید تا برای قرزندان تان بزرگواری و به ارث بگذارید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مجید قبل از اعزام خوابی دیده بود. توی خواب (س) را دیدم که به من فرمودند: مجید! تو وقتی می آیی بعد از یک هفته پیش خودمی. روی همین حساب بود که یک روز برای تشییع رفته بودیم گلزا شهدای . آنجا بود که به عمه اش گفته بود: عمه جان! من هم عازم سوریه ام. دو هفته دیگر جای من هم همین جاست. وقتی بردیمش سوریه، چون بود نمی خواستم عملیات ببرمش. به مرتضی کریمی گفتم: مجید و یکی از بچه ها را می گذاریم نگهبان دم ساختمان ها و خط نمی بریم. اما یک بار حرف آخر را زد. گفت: سید اگر من را بردی که هیچ . اگر نبردی شکایتت را به حضرت زهرا (س) می کنم. خودت می دانی و حضرت فاطمه (س). روزی هم که می خواست با خواهرش عطیه خداحافظی کند، گفت: توی عملیات از بین دویست نفر، فقط دوازده سیزده نفر شهید می شوند. همین هم شد. از یک گردان 180 نفره شهید چهارده نفر شهید شدند که یکی اش مجید بود. ع س راوی: پدر و مادر شهید و سید فرشید ، نویسنده: کبری خدا بخش دهقی،ناشر: دار خوین؛ نوبت چاپ: هفتم- 1398؛ صفحه 56-55 و 107. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در منزل شهید دکتر علی‌محمدی 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت @khateshahadat
مراسم ازدواج شهید زنگی آبادی برش يك: يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت. شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سختش بسازم تا با هم ، كنيم. شرط كرده بود مراسم عقد توي مسجد باشد. برش دو: گفتم:من فقط دوست دارم ام يك جلد قرآن باشد.گفت: نه !يك جلد قرآن نمي شود .يك جلد قرآن با يك دوره . برش سه: يك قدح آب آورد. گفت در روايت آمده است هر كس شب عروسي اش پاي زنش را بشويد و آبش را در خانه بريزد، تا عمر دارند خير و از خانه شان نمي رود. به شوخي گفتم : پاهاي من كثيف نيست.گفت: مهم اين است كه ما به روايت عمل كنيم. برش چهار: سه روز قبل از محرم عروسي كرديم.وضو گرفتيم و ،توسل و زيارت عاشورا خوانديم.گفت: من دعا مي كنم تو آمين بگو. اول شهادت، دوم حج ناگهاني و سوم اينكه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفي.همه اش مستجاب شد. ، چاپ اول ،۱۳۸۵،چاپ الهادي. صفحات 19، 20 و 23 و 25. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
قبلا در یک مطلبی درباره شرافت نداشته اصلاح طلبان صحبت کرده بودیم. این هم دم خروسش.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
احمد یک عمر با دعا و نماز زندگی کرده بود؛ آن هم در دوره فساد #پهلوی. #اذان که می گفت تمام بدنش می لرزید و کسانی که صدایش را می شنیدند، گریه می کردند. #شهید_قاسم_سلیمانی عاشق اذانش بود. نمازها را هم پشت او به جماعت می خواندیم. در هر فرصتی از جمع فاصله می گرفت و مشغول نماز می شد. هر چه اصرار می کردم که این چه نمازی است که می خوانی؟ پاسخی نمی داد. آخرش اصرارم به زبانش آورد. داشت قضاهای نماز شبش را می خواند. #شهید_احمد_عبد_اللهی #سیره_عبادی_شهدا #نماز_شب #اذان راوی: حیمد شفیعی #کتاب_رندان_جرعه_نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۱۸۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا