eitaa logo
برش‌ ها
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
499 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
برش‌ ها
#شهید_حسن_آقاسی_زاده_شعر_باف
یکی از تاکسی های پدرش تصادف کرده بود و می خواست با موتور برود که مانعش شدم. گفت: اگر شما ناراحت می شوید نمی روم. بعد از مدتی خواب (س) را دیدم که به من فرمودند: چرا نگذاشتی بچه ما برود؟ گفتم: ترسیدم اتفاقی برایش بیفتد. فرمودند: نگران نباش! این بچه مال ماست و همیشه مواظبش هستیم. ما تا موقع مقرر از ایشان مواظبت خواهیم کرد. (س) راوی: مادر شهید کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۶۶ به نقل از کتاب شهاب، نویسنده سید محمد میر رفیعی صفحه ۲۶. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
#شهید_محمود_اخلاقی
برش‌ ها
#شهید_محمود_اخلاقی
محمود از آرزوهای اش کمتر حرف می زد. یک باری که در مقام آورده بود، بهش گفتم: در بسکتبال مقام آوردی و به ما نگفتی، نکند می خواهی ورزش کار شوی؟ گفت: دوست دارم شغلی داشته باشم که رضای خداوند در آن باشد و بتوانم دست آدم های فقیر را بگیرم. در سیره شهدا راوی: پدر شهید کتاب نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه ۱۱، خاطره شماره ۴. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
برش‌ ها
#شهید_علی_محمود_وند
سر که می نشستیم ، علی آقا یکی یکی سراغ بچه ها را می گرفت. تا همه نمی آمدند غذا را شروع نمی کرد. آن قدر از تعریف می کرد، آب از لب و لوچه همه مان راه می افتاد. مخصوصا اگر سیر ترشی سر سفره بود. بسم الله می گفت و شروع می کرد. اشتهایش را که می دیدم ما هم می خوردیم، بی رودربایستی. کتاب یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند، نویسنده: افروز مهدیان، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۳۷. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
برش‌ ها
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
قرار بود از دبستان حکیم نظامی دیدن کند. قرار شد سید مجتبی که طی دو سال چهار سال را خوانده بود، به عنوان نماینده دانش آموزان دسته گلی را تقدیم رضا خان کند. جلوی شاه که رسید، دسته گل را محکم کوبید توی صورت شاه؛ طوری شد که از سر رضا شاه افتاد. مدیر بیچاره تا مرز اعدام پیش رفت و بالاخره دربار قبول کرد که سید مجتبی از دیدن جلال همایونی! هول شده است. نواب از همان کودکی آن کلاه را به سر رضا شاه گشاد می دید. کتاب سید مجتبی نواب صفوی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید نواب صفوی، نویسنده: ارمیا آدینه، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۰؛ صفحه ۹. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
#حاج_احمد_متوسلیان
برش‌ ها
#حاج_احمد_متوسلیان
يک بار رفتيم يکي از پاسگاه هاي مسير . توي ايست بازرسي هيچ کس نبود. هرچه سر و صدا کرديم، کسي پيدايش نشد. رفتم سنگر فرمان دهي شان. آمد بيرون، با زير پوش و شلوار زير. تا آمدم بگويم «حاج احمد دارد مي‌‌آید»، خودش رسيد. يک زد توي گوشش و بعد سينه خيز و کلاغ پر. برگشتني سر راه، همان جا، پياده شد. دست طرف را گرفت کشيد کناري. گوش ايستادم. می گفت: من اگه زدم تو گوشت،تو ببخش. اون دنيا جلوي ما را نگيری. در مدیریت کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان،نویسنده: زهرا رجبی متین، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: پنجم، ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۳۲. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
برش‌ ها
#امام_موسی_صدر
سید موسی خیلی به پدرش عنایت داشت. در شش ماه آخر عمرش به تنهایی شده بود شبانه روز پدر. حتی شبها مادر را هم مرخص می کرد و خودش بالای سر پدر بود. شب آخر رفته بود از تهران دکتر بیاورد که پدرش فوت کرد. در تشییع جنازه اش حالی غریب داشت و گریه هایی غریبانه. کتاب سید موسی صدر؛ نگاهی به زندگی و زمانه امام موسی صدر، نویسنده: امیر صادقی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: دوازدهم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از کتاب خوب📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚نام کتاب: "من مادر مصطفی" 🖋نویسنده: رحیم مخدومی 📑انتشارات: رسول آفتاب 📖توضیحات: خاطرات دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن 📗📘📙 @ketabe_khoob
#شهید_محمد_حسین_یوسف_اللهی
برش‌ ها
#شهید_محمد_حسین_یوسف_اللهی
وقتی محمد حسین در کلاس اول دبیرستان بود، رفته بود . دیر کرده بود. نگرانش شدم. وقتی پدرش آمد، از او پرسیدم: محمد حسین کجاست؟ گفت: نگران نباش! مسجد است می آید. وقتی آمد خانه از علت دیر آمدنش پرسیدم و گفتم: مگر نباید ناهار بخوری؟ گفت: با بچه ها قرار گذاشتیم روزی چند ساعت به کتاب های و دکتر بگذرانیم. شما دیگر باید به دیر آمدن و نیامدن من عادت کنید. راوی: مادر شهید کتاب حسین پسر غلام حسین (نخل سوخته ۲) زندگی نامه و خاطرات از شهید محمد حسین یوسف الهی، نویسنده: مهری پور منعمی، ناشر: مبشر، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۶؛ صفحه ۳۲ و ۳۳. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/