🔺تخلیه چاه نفْس شکن
🔹دستشویی های گردان پر شده بود و دیوارهای اطرافش ریخته بود. امکان آوردن ماشین تخلیه چاه هم نبود.
🌀یکی از مسئولین لشکر بعد از نماز اعلام کرد که به چند نفر داوطلب برای تخلیه چاه نیازمندیم.
🔸هر یک از نیروها چیزی می گفت. یکی می گفت: «پیف پیف! چه کارهایی از ما میخوان». دیگری میگفت: «ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه چاه تخلیه بکنیم».
⚡️رفتیم برای ناهار و استراحت. یک آن به سرم زد برم ببینم سرنوشت سرویس های بهداشتی چه شد؟
🍁وقتی در صحنه حاضر شدم، دیدم ده نفر از بچه های گردان خودمان مشغول کشیدن چاه بودند و تا غروب مشغول بودند و بعد از اتمام کار رفتند حمام.
☄نمی دانم چرا اسم شان را نوشتم. محمدرضا تورجی زاده، رحمان هاشمی و...
💢 سه ماه بعد درست بعد از عملیات کربلای ده، کاغذ را نگاه کردم. همه آن ده نفر یکی پس از دیگری شهید شده بودند.
گویا در جریان تخلیه چاه نفْس شان را شکستند و مهیای شهادت گردیدند.
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#مبارزه_با_نفس
📚کتاب یا زهرا، صفحه ۱۲۵٫.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺ازدواج رؤیایی!
🔹تابستان سال شصت و چهار بود که در یکی از خیابان های شهر بافت به عیسی برخورد کردم. بعد از خوش و بش معمول از وضعیت زندگی اش پرسیدم.
◾️گفتم: دانشگاه رفتی؟ ازدواج کردی؟
◽️گفت: عقد کرده ام.
◾️گفتم:«مبارکه! پس حاضر شدی ازدواج کنی؛ حالا طرف کی هست؟».
◽️گفت:«تکه زمینی در گلزار شهدای روستامون!».
#شهید_عیسی_حیدری
#سیره_اخلاقی_شهدا
#شهادت_طلبی
راوی: عسکر شمس الدینی
#کتاب_عیسای_حیدری ؛ خاطرات شهید عیسی حیدری. نویسنده: حسین فاطمی نیا؛ صفحه ۲۰.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹عقاب تیزپرواز غرب کشور #شهید_علی_اکبر_شیرودی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺دوازده خلبان در برابر سه لشکر مکانیزه ارتش بعث!
روایتی از درایت و رشادت #شهید_علی_اکبر_شیرودی در روز اول جنگ
🌱مطلب اول و دوم را بخوانید!
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔺دوازده خلبان در برابر سه لشکر مکانیزه ارتش بعث! روایتی از درایت و رشادت #شهید_علی_اکبر_شیرودی در رو
🔺دوازده خلبان در برابر سه لشکر مکانیزه ارتش بعث!
🔹روز اول جنگ بود که یک تیم ۱۲ نفره اعزام شدیم به پادگان ابوذر. در راه دیدیم که سه لشکر زرهی دشمن به سمت سرپل ذهاب بدون هیچ مانعی در حال حرکت بودند. وقتی رسیدیم پادگان، شهید شیرودی به فرمانده پادگان گفت: «ما همگی آماده عملیات هستیم. اگر کاری نکنیم صدام همانطور که گفته سه روزه ایران رو می گیره».
💢فرمانده پادگان گفت: «بنی صدر دستور تخلیه تجهیزات، انهدام مهمات و عقب نشینی را صادر کردند. از دستور فرمانده کل قوا که نمیشه تخلف کرد».
🌱صدای اکبر بلند شد: «یعنی چی؟ هنوز یه گلوله به سمت این پادگان شلیک نشده، اون وقت میخواهید انبار مهمات ار منفجر کنید».
اکبر با فریاد می زد: خائن ها!همین طور دست رو دست میگذارن تا بعثی ها بیان و زن و بچه ما رو ببرن. به خدا! اگر از این لحظه بعد کسی بخواد برای عقب نشینی پرواز کنه، خودم با تیر می زنمش».
💠وقتی با همدیگر مشورت کردیم، همگی عزم بر ماندن و مبارزه داشتیم و کل زمان ما از ظهر تا غروب آفتاب بود و با تعدادی از نیروهای نفوذی مواجه بودیم که حتی در بالگردها دستکاری می کردند تا بالگرد قدرت شلیک نداشته باشد.
🌦با عقب نشینی فرمانده و تیمش،نیروهای نفوذی هم از ما جدا شدند. سه نفر از بچه های تیم فنی و تعدادی از مهندسین فنی پای کار ماندند و پروازها شروع شد.
🔻ادامه در مطلب بعد👇
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔺دوازده خلبان در برابر سه لشکر مکانیزه ارتش بعث! روایتی از درایت و رشادت #شهید_علی_اکبر_شیرودی در رو
🔺ادامه از مطلب قبل👆
🔅اکبر خودش را طعمه قرار می داد و حواس نیروهای دشمن را پرت می کرد و ما شکار می کردیم. آن قدر، تانک و نفرات را می زدیم تا سوخت و مهمات مان تمام می شد، وقتی به پادگان برمی گشتیم، بدون اینکه از بالگرد پیاده شویم، سوخت و مهمات می گرفتیم و حرکت می کردیم.
🔸اکبر نفرات و فرماندهان و ما تانک ها را شکار می کردیم. این بلا را بر سر هر سه لشکر دشمن در قصر شیرین، گیلان غرب و ازگله آوردیم و همه را وادار به عقب نشینی کردیم. تانک های خودی که در حال عقب نشینی بودند، با دیدن شکار تانک ها، مصمم شده و به صحنه نبرد باز می گشتند.
🌀غروب وقتی پس از یک عملیات طاقت فرسا با سر و روی خاکی از بالگردها پیاده شدیم، کسی در پادگان نبود و همه نیروها فرار کرده بودند. شهید شیرودی در یک مصاحبه گفت: «آن شب وقتی بعد از شکار بیش از ۴۸ تانک، دشمن را وادار به عقب نشینی کرده بودیم، در پادگان از بالگردها خارج شدیم، خلبان چیزی برای خوردن نداشتند و شام ما مقداری نان خشک و آب شد».
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
#سیره_نظامی_شهدا
#آتش_به_اختیاری
▫️راوی: خلبان ایرج میرزایی
📚کتاب بر فراز آسمان؛ صفحات ۱۰۰-۹۱.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همسایههای انبیاء و اولیاء
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای فراموش شدن شهدا یک سیاستی وجود دارد!
🔹۱۰ اردیبهشت سالروز شهادت نخبهی دانشگاه صنعتی شریف، شهید محسن وزوایی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺الم تر فعل ربک باصحاب الفیل
🔹در جریان عملیات بازی دراز، وزوایی با نیروهایش به سمت قله ۱۱۵۰ حرکت کردند. سربازان بعثی با سلاح های سبک و سنگین بر قله مسلط بودند و بچه ها را زمینگیر کرده بودند.
🔸محسن با تذکر امدادهای الهی، نیروها را به حرکت وامی داشت و هر وقت بچه ها بی تابی می کردند، آنها را با وعده نیروهای کمکی آرام می کرد، اما خبری نبود.
🌀آخر سر یکی از نیروها از کوره در رفت و صدایش را بلند کرد:«داری با این کارات مارو به کشتن میدی! کو این نیروهای کمکیت؟ ما رو چی فرض کردی؟».
⚡️محسن با آرامش بچه ها را دور هم جمع کرد و خودش سوره فیل را با آرامش خواند و از ما خواست همخوانی کنیم. با گلوی خشک و لبهای خشکیده لحظه ای غرق این سوره شدیم و خود را در سال عام الفیل در محاصره فیلهای ابرهه دیدیم.
🔻ادامه در مطلب بعدی👇
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برش ها
🔺الم تر فعل ربک باصحاب الفیل 🔹در جریان عملیات بازی دراز، وزوایی با نیروهایش به سمت قله ۱۱۵۰ حرکت کر
🔺ادامه مطلب قبلی👆
وقتی به خود آمدیم، خبری از شلیک های مداوم دشمن نبود و گویی همه اسلحه ها از کار افتاده بود.
💢با قوت قلبی بهتر دوباره همخوانی کردیم، ناگهان یکی از بالگردهای خودی آمد و تانک عراقی را منهدم کرد و هم زمان دو بالگرد توپدار دشمن به هم خورده، متلاشی شدند.
♨️با دیدن این معجزات نیرو گرفتیم و به دشمن تاختیم و تا غروب قله را پاکسازی کردیم و همان برادر پرخاش کننده، آمد و از محسن عذرخواهی کرد.
#شهید_محسن_وزوایی
#الهامات_و_عنایات
#سوره_فیل
📚کتاب ققنوس فاتح، صفحه ۳۱-۲۷.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با عملیات انتحاری ترور شد؛ چون فرمانده وحدت بود!
🔅به مناسبت سالروز ولادت #شهید_نورعلی_شوشتری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺ترویج فرهنگ کتابخوانی!
▫️راویان: اسدالله توسن و مادر شهید:
🔷برش اول:
🔹هر بار که از شهر می آمد، کتاب و نوار جدیدی از جمله سخنرانی استاد مطهری، با خودش سوغات می آورد. مشتری های پر و پا قرص او که اغلب بچه ها بودند، همیشه انتظارش را می کشیدند.
🔸 چمدان کتاب و نوار را با نظم خاصی چیده بود و آنها را به شرط این که کسی بپذیرد کتاب را کامل بخواند و نوار را تا آخر گوش کند، به او می بخشید.
🔶برش دوم:
🔸دفعه ی آخر، قبل از رفتن به جبهه، کلید چمدانش را داده بود به همسر برادرش و گفته بود:«این رو فقط تحویل مادرم بدید».
🔹بعد از شهادت مهدی، چمدان را باز کردم. پر از کتاب، نوار، قرآن، مفاتیح بود؛ وصیت نامه اش هم در آن بود.
🔅 گفتم مردم شاهد باشید این ها دارایی جوان من بعد از این همه تکاپو و تلاش در دنیاست.
#شهید_مهدی_توسن
#سیره_فرهنگی_شهدا
#ترویج_فرهنگ_کتابخوانی
📚کتاب خاکریز هزار و یک صفحه ۲۶ و ۴۹
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir