eitaa logo
برش‌ ها
384 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
331 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سید در مبارزه با انحرافات و مفاسد اجتماعی بی تفاوت نبود. برش اول: در سال ۱۳۱۴ وقتی به مبارزه با و پرداخت، سید به طور علنی با این تصمیم حکومت مبارزه می کرد و در برابر آن موضع گیری می کرد. با اوج یافتن مبارزات سید، حکومت سید را ممنوع المبنر کرد؛ روی زمین می نشست و روشنگری می کرد. در برابر فشار حکومت می گفت: «شما مرا از منبر رفتن ممنوع کرده اید، نمی توانید از صحبت کردن منعم کنید». سرانجام به سید ۲۴ ساعت برای خلع لباس فرصت دادند، سید که اخطار را جدی می دید، به نجف مهاجرت کرد. سید می گفت: «این مهاجرت اسباب خیر و استفاده از محضر بزرگان شد». برش دوم: در سال ۱۳۵۶ رژیم منحوس پهلوی با غرور خاصی را به قصد قدرت نمایی در شیراز برگزار کرد. همان جشنی که سفیر اسبق اگلیس به شاه گفته بود: «اگر این جشن در شهر منچستر برگزار می شد، کارگردانان و هنر پیشگان آن جان سالم به در نمی بردند». سید در کمال شجاعت با این ترویج فحشا در سخنرانی های مختلف انتقاد کرد که زمینه بازداشت دیگری را برای سید ایجاد کرد: «خدا لعنت کند کسانی را که در این جشن شرکت می نمایند. خدا لعنت کند افتتاح کنندگان جشن هزار را… یک چیزی شنیدم جشن خوک؛ عجب اسمس هم دارد. آنها که به این جاها می روند، نرو ماده با هم از پست ترند. ای لعنت بر آنها. مؤسس این جشن هم خوک است. لعنت بر آنها باد. تا کی این مملکت و این جوان ها را می خواهید گمراه کنید و به دست اعمار بدهید و منحرف کنید.». ؛ صفحات 17-18 و 83 -84. @boreshha
#شرکت_نفت_آبادان دربست در اختیار #انگلیسی ها بود. برای خودشان حکومتی داشتند آن اجنبی ها. حتی جلو رستوران های شان نوشته بودند ورود #ایرانی_و_سگ ممنوع. سید مجتبی بعد از فراغت از تحصیل به استخدام شرکت نفت در آمد و به آبادان منتقل شد. نمی توانست این همه خفت و خواری را ببیند. شب ها برای کارگران جلسات بصیرتی راه انداخته بود: «نفت از آن ماست. این ها (آمریکا و انگلیس) #نوکر ما هستند و نباید بر ما مسلط باشند. این ها از ما حقوق می گیرند. نباید اجازه دهیم که بعضی از قسمت های آبادان را در اختیار بگیرند و به شخصیت ما توهین کنند». یکی از متخصصین انگلیسی یکی از کارگران را طوری زده بود که حالش وخیم بود. در یکی از جلسات شبانه رشته سخن را به دست گرفت: «چون ما مسلمان هستیم و #قصاص یکی از احکام ضروری ماست، این فرد باید بیاید اینجا و جلوی جمع از این برادر ما پوزش بخواهد و اگر این کار را نکرد، عین جراحتی که به او وارد کرده، به او وارد می کنیم». صبح همه کارگران به سمت محل کار آن انگلیسی حرکت کردند و متقاضی قصاص بوند. ارتش وارد عمل شد. با تیر اندازی همه را متفرق کرد. دنبال سر دسته معترضین بودند که با سفر شبانه نواب به سمت نجف دستشان از او کوتاه گردید. #شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی #سیره_سیاسی_شهدا #جهاد_فرهنگی_و_روشنگری #سیره_اخلاقی_شهدا #خودباوری_ملی #کتاب_سید_مجتبی_نواب_صفوی ؛ نویسنده: ارمیا آدینه، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۰؛ صفحه 14-13. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
در اوج مبارزات انقلاب ، يكي از دانشجويان #انقلابي توسط رژيم شاه دستگير شد. برادر خلقاني نقل مي كند ، به سيد حسين گفتيم: فلاني را دستگير كرده اند، آيا فكر مي كني مي تواند در برابر شكنجه ها ،مقاومت كند؟ حسين گفت: آيا قرآن مي خواند؟ گفتم منظورت چيست؟ گفت: اگر با قرآن انس داشته باشد ، مي تواند مقاومت كند! #شهید_سید_حسین_علم_الهدی #سیره_سیاسی_شهدا #الزامات_مبارزه_سیاسی #انس_با_قرآن #کتاب_سرزمين_مقدس ،جواد شفيعيان، دار الهدي، چ اول ۱۳۸۶، صفحه ۱۸۳به نقل از لحظه هاي آشنا،سيد حميد علم الهدي ص ۳۴. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سال 1321 بود و ایران در اشغال متفقین. نان نایاب و گران، و ارزاق دیگر جیره بندی شده بود. سید مجتبی دانش آموز #مدرسه_صنعتی_آلمانی_ها بود. زنگ تفریح که شد روی یک صندلی چوبی رفت و رشته سخن را در دست گرفت: «برادران! ما در مقطعی از تاریخ وطن مان قرار گرفته ایم که در برابر آینده مسئولیم. هجوم اجانب به خصوص #فرهنگ_غربی، همه بنیادهای مذهبی ما را تهدید می کند و انسان عصر ما را به صورت برده در می آورد. در گذشته اقتصاد ما و اکنون شخصیت ما را می کوبند... بهتر اینکه ما حرکت کنیم و برویم جلو #مجلس و خواسته هایمان را به دولت بگوییم تا تکلیفمان را معیّن بکنند». با حرکت دانش آموزان مدرسه صنعتی آلمانی ها به سمت مجلس دانش آموزان مدرسه #دار_الفنون و ایرانشهر و بقیه مردم به آنها ملحق شدند. جلوی مجلس اعتراض مردم به خاک و خون کشیده شد. عصر همان روز مجلس جلسه ویژه تشکیل داد و #قوام را از نخست وزیری بر کنار کرد. #شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی #سیره_سیاسی_شهدا #جهاد_فرهنگی_و_روشنگری #سیره_اخلاقی_شهدا #خودباوری_ملی #کتاب_سید_مجتبی_نواب_صفوی ؛ نویسنده: ارمیا آدینه، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۰؛ صفحه 12. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
عماد از همان ابتدای کار، دنبال لقمه های بزرگ بود. برش اول: وقتی از #سازمان_فتح جدا شد با دوستانی تشکیلاتی را راه اندازی کرد به نام «جهاد اسلامی». این گروه در طول دهه 80 میلادی بزرگ ترین و پر سرو صدا ترین عملیات ها را علیه نیروهای آمریکایی و اسرائیلی به راه انداخت. نمونه اش حمله به مقر نیروهای آمریکایی و فرانسوی در بیروت بود که نتیجه اش این شد که آمریکایی ها دم شان را روی کول شان گذاشتند و از لبنان خارج شدند. برش دوم: بعد از سال 2003 که #آمریکا عراق را اشغال کرد، تمرکزش روی آموزش #مجاهدین_عراقی بود برای مبارزه با آمریکایی ها. آن قدر علیه متجاوزان آمریکایی عملیات کردند که آمریکا مجبور شد به از شهرهای عراق به پادگان های نظامی نقل مکان کنند. عراقی ها خودشان را خیلی مدیون عماد می دانستند. به همین خاطر بعد از شهادتش در کاظمین تشییع نمادین برگزار کردند. #شهید_عماد_مغنیه #سیره_سیاسی_شهدا #دشمن_شناسی #آمریکا #کتاب_ابو_جهاد ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 69 و 18. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
در مجلس قانونی تصویب شده بود که مورد اعتراض مردم بود. آن روز وقتی شهید مدرس به خانه بازگشت، عده ای از مردم به خانه ما آمدند و به پدر اعتراض کردند که : «آقا! این چه لایحه خلاف مصلحتی بود که امروز تصویب شده؟». آقا فرمود: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک نفر ادم را در مجلسی جمع کنند و از آنها بپرسند که ناهار چه می خورید؟ چه می گویند؟ همه گفتند: جو. آقا فرمود: آن یک نفر هم مجبور است سکوت کند. شعور نمایندگان فعلی شما همین است. بروید آدم انتخاب کنید. ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه؛ ناشر: خیزش نو ؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه 36. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مجلس از دیدگاه شهید رجایی: وزیر وقت مسکن آمده بود خدمت شهید رجایی. می گفت: در حال آماده کردن لایحه ای هستیم که اگر تأیید کنید بفرستیم مجلس برای تصویب. پرسید: چه لایحه ای؟ گفت: لایحه ساخت منازل مسکونی برای نمایندگان مجلس پشت مدرسه سپهسالار. ایشان برآشفت و گفت: من نمی گذارم چنین طرحی به مجلس ارسال شود. اصلا چه لزومی دارد؟ می گفت: اگر نماینده با خیال راحت از شهرستان بیاید و در منازل مسکونی بنشیند، هیچ وقت نخواهد فهمید که مردم از لحاظ مسکن چقدر مشکل دارند و با چه مشکلاتی دست به گریبان اند. راوی: سید هادی محدث ؛ برگ هایی از زندگی شهید رجایی؛ نوشته غلام علی رجایی، ناشر: خیزش نو، نوبت چاپ: اول-بهمن-1430. صفحه 46. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
راه شناخت کاندیدای اصلح در سیره شهید چمران: شهید چمران یکی ا زملاک های شناخت کاندیدای اصلح را بررسی سابقه می دانست. بنی صدر کاندیدای ریاست جمهوری شده بود و اکثریت مردم طرفدار او بودند. همه شعار می دادند: «بنی صدر 100 درصد». رفتم پیش شهید چمران و نظرش را درباره رأی به بنی صدر پرسیدم. نظرش منفی بود. می گفت: «بنی صدر را از زمان حضور در اروپا می شناسمش. در آنجا هم مخالف بچه های انجمن اسلامی بود و فقط خودش را تبلیغ می کرد. به هر قیمتی که شده می خواست رئیس باشد. این چنین آدمی خطرناک است». راوی: احمد کاویانی ؛ خاطراتی از شهید چمران، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: هفتم- زمستان ۱۳۹۳؛ صفحه 35.
در سال ۱۳۴۱ قرار شده بود یک نماینده از طرف برای عازم شود. قرعه به نام افتاد. ایشان برای انجام مقدمات سفر و آموزش زبان انگلیسی که زبان دوم ژاپنی ها محسوب می شد، عازم تهران شد. اما بعد از چند ماه تحولاتی پیش آمد که ایشان ماندن در تهران و مبارزه با رژیم ستم شاهی را به رفتن به ژاپن ترجیح داد. ایشان درباره لغو سفرژاپن به یکی از دوستانش می نویسد: من می‌توانستم به این سفر بروم ، و شرق آسیا را ببینم و برای آن‌ها سخنرانی کنم. مدتی هم به دور از قیل و قال و کارهای نشریه و درس و مشق حوزه و دانشگاه ، در سواحل زیبای ژاپن برای خودم قدم بزنم و از طبیعت زیبای آنجا لذت ببرم؛ اما رحلت آیت الله بروجردی و بیعت علما و مراجع با از سویی، و شاخ و شانه کشیدن های اخیر رژیم از سوی دیگر، سبب شد که عطای ژاپن را به لقایش ببخشم و در تهران بمانم. بله قصد دارم تهران ساکن تهران شوم؛ چون احساس می‌کنم حضور بیشتر در هیئت‌های موتلفه و ارتباط با تهران از جمله دانشگاه، دست ما را برای کارهای بهتر و بیشتر باز می‌کند. ؛ نویسنده: ابراهیم حسن بیگی. ناشر: سوره مهر؛ نوبت چاچ: چهارم-۱۳۹۰٫ صفحه ۲۲. ؛ ناشر: نشر شاهد. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۵٫ صفحه ۳۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
به معنای دقیق کلمه نسبت به حاجی کینه ای بود. او به حیثیت آمریکا ضربه زده بود. برش اول: وقتی حکومت کارایی خودش را از دست داده بود، آمریکایی ها آمدند تا به طور کامل حذفش کنند. وقتی آمریکایی ها وارد عراق شده بودند، عده ای مجاهدان عراقی برای مشورت آمدند پیش حاجی. می خواستند با آمریکا همکاری کنند در کشتن صدام. حاجی خیلی نطق کوبنده ای کرد. می گفت: «دشمنی ما با صدام معنایش این نیست که با آمریکایی ها دوست هستیم و برویم دست توی دستش بگذاریم و بلرای نابودی صدام با اونا همکاری کنیم». برش دوم: آمریکایی ها ریخته بودند توی و شایعه شده بود که می خواهند بیایند سراغ حرم. خیلی از مجاهدان حتی مردم عادی عراق هم آمده بود برای دفاع از حرم. مقرمان نزدیک حرم (ع) بود. همان روزها حاجی با یک دشداشه عربی آمد مقر. پرسیدم: چطور خودت را رسوندی اینجا چطورش را نگفت؛ ولی گفت: «اومدم تا آمریکایی ها رو از نجف بندام بیرون». با مدیریتش خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و گروه های مقاومت را آورد پای کار و شر آمریکایی ها را برای همیشه از سر مردم عراق کم کرد. ع راوی: حجج اسلام سعادت نژاد و سید حمید حسینی ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ صفحه ۴۴-۴۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺راه اندازی تظاهرات نوجوانان 🔹حسین ۱۲ ساله که بود مبتکر راهپیمایی‌های کودکان و نوجوانان محل علیه رژیم پهلوی بود. خودش برنامه ریزی و مدیریت می کرد. 🔸 بلندگو که نداشتیم. تعدادی قیف بزرگ مخصوص نفت پیدا می‌کردیم  و شعار گویان  از حسینیه ابوالفضل علیه السلام راه می‌افتادیم و جمعیت همین طور اضافه می‌شد تا اینکه به خیابان‌های اصلی شهر می رسیدیم. ☄یک روز از حوالی آستانه سبزقبا به سمت میدان امام خمینی (ره) فعلی دزفول حرکت کردیم و در قیف ها شعار می دادیم. به میدان که رسیدیم، چندین تانک و سربازانی آنجا بودند. ⚡️ قیافه شان دیدنی بود. مانده بودند چه کنند. از طرفی یک مشت بچه بودیم و از طرفی علیه شاه شعار می‌دادیم.  برخی از سربازها خنده شان گرفته بود. ▫️راوی: محمدرضا سمسار نتاج و حسن معین 📚کتاب آسمان خبری دارد؛ صفحه ۳۰ و ۳۱ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir