eitaa logo
برش‌ ها
382 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
350 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
• شهادت شهید یدالله کلهر (استان تهران، شهرستان شهریار، روستای باباسلمان) (۱۳۶۵ ه.ش) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
برش اول: میر رضی فرمانده لشکر ۱۰ سید الشهدا بود و یدالله کلهر معاونش. هر دو اهل شهریار بودند و از کودکی با هم مأنوس. حالا در گرما گرم عملیات کربلای پنج میر رضی شهید شده بود. کلهر دیگر در حال خودش نبود. در خط مقدم درون نفر بری نشسته بود و گریه می کرد. عبد الله به آرامی به او نزدیک شد. زیر گوشش چیزی گفت و سریع برگشت. ناگهان گل از گل کلهر شکفت و گریه هایش فراموشش شد. هیچ کس نمی دانست که میثمی در گوش کلهر چه گفته است؟ وقتی از خودش پرسیدند، گفت: شیخ به من همان جمله ای را گفت که رسول خدا (ص) در بیماری رحلتش به فاطمه زهرا (س) گفت. او گفته بود: گریه نکن! اولین کسی که به میر رضی ملحق می شود، تو هستی. همین طور هم شد. پس از مدتی کلهر که در عملیات فاو دستش را از دست داده بود، در این عملیات هم جانش را تقدیم اسلام نمود و به یار شهیدش پیوست. برش دوم: داشتیم می رفتیم مراسم شهید کلهر. چشم هایش پر از اشک بود. می گفت: هفته گذشته بعد از شهادت شهید میر رضی، دیدم شهید کلهر گوشه ای نشسته و بلند بلند گریه می کند، نمی دانم چرا به او گفتم، ناراحت نباش. تو اولین کس از میان ما هستی که به میر رضی خواهی رسید. می گفت دیگر خسته شده ام، از خودم بدم می آید از بس برای شهدا سخنرانی کرده ام. دیگر دلم می خواهد خداوند در همین عملیات مزدم را بدهند. فاصله بین شهادت عبد الله و مصطفی 12 روز بود. ، ج۵، چاپ دوم ۱۳۸۸، ناشر روایت فتح، خاطره ۹۴. ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ ص ۱۸۶-۱۸۵. .
سال نمای زندگی قائم‌مقام لشكر ده سيدالشهدا‌(ع) ۱۳۳۳؛ ولادت در روستاي «باباسلمان» شهريار ۱۳۴۰؛ شروع بع تحصیلات ابتدایی در روستا ۱۳۴۹؛ ترک تحصیل پس از اتمام دوره راهنمایی به علت دوری راه مدرسه شهر ۱۳۵۱؛ فعالیت به شغل برق ساختمان ۱۳۵۳؛ اشتغال به شغل جوشکاری ۱۳۵۳؛ (شهریور) اعزام به خدمت سربازی ۱۳۵۵؛ اتمام دوره خدمت سربازی و اشتغال به برق کشی و جوشکاری ۱۳۵۷؛ (۲۱ بهمن) مجروحیت در هنگام تصرف پادگان باغ شاع سابق در میدان حر تهران ۱۳۵۷؛ نقش فعال در تشكيل پايگاه‌هاي دفاعي و كميته‌ها در مساجد بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۸؛ عضویت در سپاه کرج و انتخاب به عنوان جانشين عمليات سپاه كرج ۱۳۵۸؛(فروردین) اعزام با اولین گروه از رزمندگان به سنندج برای مقابله با ضد انقلاب و انتخاب به عنوان فرماندهي عمليات شهر تكاب ۱۳۵۸؛(زمستان) ازدواج ۱۳۵۹؛ اعزام به جبهه‌های “سرپل ذهاب” و “گیلان‌غرب” با شروع جنگ تحمیلی و فرماندهی نیروهی اعزامی از کرج ۱۳۵۹؛ (۲۰ مهر) بازگشت به کرج و سازماندهی نیروهای اعزامی به منطقه جنوب و استقرار در منطقه جبهه «فياضيه» آبادان. ۱۳۵۹؛ ولادت تنهاترین فرزندش ۱۳۶۰؛ (آذر) شرکت در عملیات طریق القدس با عنوان فرمانده گردان و انتخاب به عنوان معاون تیپ المهدی (عج) بعد از عملیات ۱۳۶۰؛ شرکت در دوره فشرده تخریب و مربی‌گری ۱۳۶۱؛ (تابستان) انتخاب به عنوان جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و شرکت در عملیات والفجر مقدماتی و یک با همین مسئولیت ۱۳۶۳؛ (اردیبهشت)اعزام به “سوریه” و “لبنان” بازدید از جبهه‌های مختلف لبنان از جمله بلندی‌های جولان ۱۳۶۴؛ (بهمن) مجروحیت شدید در عملیات والفجر ۸ . ۱۳۶۵؛ (اول بهمن) شهادت در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه. مزار: مزار: گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
روضه خوان #هیئت بود. روضه های حضرت زهرایش خیلی جان سوز بود. همه فکر و ذکرش مزار بی نشان حضرت زهرا (س) بود و علاقه خاصی به شهدای جاوید الاثر داشت. خودش هم دوست داشت بی نشان بماند. آخرش همین هم شد. #شهید_ابراهیم_هادی #شهدا_و_حضرت_زهرا (س) #خاطرات_عشق_شهدا_به_حضرت_زهرا راوی: خواهر شهید #کتاب_خط_عاشقی2 (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 8. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
رفته . از حضرت زهرا (س) خواسته بود که وقتی شهید شد، مزارش مثل حضرتش بی نشان باشد. دو سال بعد وقتی در شهید شد. پیکرش در منطقه ماند. فرستاد دنبالش. منطقه را آب گرفته بود. هر چه گشتند خبری نشد. باورش نشد. خودش هم آمد باز خبری نشد که نشد. از همان قبرستان بقیع حاجتش بر آورده شده بود. راوی: جواد آب کار (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 20. به نقل از کتاب جان عاریت، جعفر شهید و مصطفی کاظمی، ص 41. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای طالع بازیافته در قالب راوی علاقه‌مند به کوهنوردی است. روزی در کوه با مردی نقاش آشنا می‌شود. آنها با هم دوست می‌شوند و از آن پس بیشتر روزها و حتی شب‌ها باهم به کوه می‌روند و اتراق می‌کنند. این دوستی صمیمانه پای «حاج صادق شمس» را به این جمع باز می‌کند. «حاج صادق شمس» مردی فرهیخته و پدر شهید است. آرام آرام علاقه راوی به او بیشتر می‌شود. در این دوستی آنچه ذهن راوی را به خود مشغول می‌‌کرد، روش و منش شهدایی بود که بی هیچ چشم‌داشت مادی و معنوی جان عزیزشان را در راه ایمان، وطن و ناموس خود فدا کردند. همچنین راوی از اینکه در زندگی مادی و معنوی خود نتوانسته بود همچون شهیدان معرفت پیدا کند، از خود شرمنده بود. همین امر باعث می‌شود که راوی روز و شب به پژوهش درباره شهیدان بپردازد؛ حتی کتاب خود «زیباترین شهید اندیشه» را به پسر شهید حاج صادق تقدیم می‌کند. از آن پس او به همراه نقاش و حاج صادق به خلوتگاه خود در کوه می‌روند و لحظاتی معنوی را تجربه می‌کنند. از بودن در کنار هم لذت می‌برند و گاهی نیز راوی بخش‌هایی از کتاب خود را برای آنها می‌خواند. این دوران جدید و تأثیرگذار در زندگی راوی تا آنجا ادامه می‌یابد که یک دوست قدیمی، پس از سال‌ها، راوی را پیدا می‌کند. 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت 👇 @khateshahadat
عبد الله برای اصلاح موهایش، از قرارگاه نوبت گرفته بود. وقتی وارد شد دید که ها در صف نشسته اند. بلا فاصله برگشت بیرون. کسی علت را پرسید. گفت: من خجالت می کشم ا زاین که در صندلی اصلاح بنشینم و بسیجی ها در صف باشند. گفت: این چه حرفی است؛ نوبت گرفتن یک مسئله عادی است و همه می دانند. بالاخره با اصراردیگران نشست. وقتی از آرایشگاه بیرون آمد، عینکش افتاد روی زمین و دسته اش شکست. عبد الله لبخندی از روی رضایت زد و گفت: خدایا شکرت! این هم به شکستن دل بچه بسیجی ها. خداوند می خواست با این کار تلافی کند. ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ صفحه 159-158. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در یادداشت جنگ است دیگر (https://eitaa.com/boreshha/980) برخی مصادیق تروریست بودن بیان شده بود. از آنجایی که همکاری این رسانه صهیونیستی با سازمان جنگ روانی دولت اعتدال در حذف پیج های انقلابی و جریان ساز، اثبات شده است، با این که حضور چندانی در این برنامه نداشتیم، همه فعالیت های خود را به برنامه ایرانی هورسا انتقال خواهیم داد. باشد که دوستان دیگر هم از بازی در زمین دشمن منصرف شوند و مال خوب را به بیخ ریش صاحبش حوالت دهند. من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال و السلام علی من اتبع الهدی. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
علی نوجوان که بود، یک شب مهمان ما بود. صبح وقتی از خواب بیدار شد که نماز صبحش قضا شده بود. خیلی ناراحت بود. وسایلش را جمع کرد و رفت. تا مدت ها خبری از او نداشتم. بعدها فهمیدم دو هفته به خاطر یک نماز قضا، روزه گرفته بود. کتاب بیا مشهد، نویسنده و ناشر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۵؛ ص ۲۱. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا