غلام علی را بعد از شهادتش، چند باری خوابش را دیدم. آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم: کجایی مادر؟ چه خبر؟
گفت: دارم می روم #کربلا. هر #شب_جمعه می روم کربلا زیارت حضرت علی اکبر (ع).
#شهید_غلام_علی_رجبی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_حضرت_علی_اکبر
#خاطرات_عاشورایی
#مجموعه_یادگاران /جلد ۲۴؛ کتاب غلام علی رجبی/ به قلم سید احمد معصومی نژاد/ناشر: روایت فتح/ نوبت چاپ: دوم-۱۴۲۲؛ خاطره شماره ۹۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها و بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد.
ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد.
وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و #تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد.
متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟
گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من #روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله.
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
#خاطرات_عاشورایی
راوی: حسین علی مرادی؛ هم رزم
#کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۷۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حمید #میاندار هیئت خیمة العباس بود. اهل بالا و پائین پریدن نبود؛ اما حسابی و محکم سینه می زد تا جایی که بعضی وقتها احساس می کردم بدنش توان این همه #سینه_زدن را ندارد. شب حضرت عباس (ع) شب ویژه ای برای حمید بود. آن شب موقع برگشت گفت: دوست دارم مدافع حرم شوم و دست و پاهایم فدایی #حضرت_زینب (س) شود مثل حضرت عباس (ع).
گفتم: حمید! لازم نیست این همه سینه بزنی. کمتر یا آرام تر سینه بزن. گفت: فرزانه! به خاطر این سینه زدن هاست که این سینه هیچ وقت نمی سوزد نه در دنیا و نه در آخرت.
چه خوب به آرزویش رسید. وقتی بدنش را آوردند، پاهایش بر اثر انفجار تله انفجاری متلاشی شده بود و مثل حضرت عباس (ع) دست و پاهایش در راه دفاع از حرم قطع شده بود. همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ مگر سینه اش که سالم سالم بود. آنجا بود که یاد جمله حمید افتادم که می گفت: این بدن هیچ وقت نمی سوزد.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_حضرت_ابوالفضل (ع)
#شهدا_و_حضرت_زینب (س)
#خاطرات_عاشورایی
#کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۹۹، ۳۰۱ و ۳۰۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی #والفجر_یک در حال #تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به #انگشتر می مانست.
جلوتر که رفتم دیدم یک انگشت راست. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است.
خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بوده با امام حسین (ع) در #عصر_عاشورا. روضه ای بر پا شد.
#شهد_گمنام
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
#خاطرات_عاشورایی
راوی: مرتضی شادکام
#کتاب_تفحص ، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۸۹؛ صفحه ۲۳-۲۲.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در روز_عاشورا شهید شود. می گفت: می دانستم محمود شهید می شود. ختم_سوره_واقعه برداشتم که اگر شهید می شود، روز عاشورا شهید شود تا گریه هایم برای امام حسین (ع) باشد و رنگ او را بپذیرد.
تا غروب عاشورا خبر شهادت محمود به او نرسید. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟!
مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟
وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی.
دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. در مقابل نگاه سؤال انگیز ما گفت:
محمود به امام حسین (ع) اقتدا کرد و امام حسین (ع) شهید نماز شد. من هم عازم نمازم.
کتاب_نذر_قبول ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه 75-74.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی هم سایه ما شدند، هنوز غلام حسین دبستان هم نمی رفت. بچه مهربانی بود. می آمد؛ در می زد و می گفت: #نان نمی خواهید؟ کاری ندارید؟
می فرستادم دنبال کارهایم. سریع نان و قرص هایم را می گرفت می آورد. مادرش را هم خبر می کرد که هر کاری دارم انجام دهد.
#شهید_حسن_باقری
#سیره_اخلاقی_شهدا
#همسایه_داری_شهدا
#کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه ۲۱.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
در محاسبات علی آقا امام زمان (عج) جای خاصی داشت.
آماده عملیاتی در رأس البیشه بودیم. مصادف بود با تولد #صدام و #عدنان_خیر_الله (وزیر جنگ حکومت صدام) گفته بود: «به چادر زنان بغداد قسم! تا ۴۸ ساعت آینده #فاو را از ایرانی ها پس می گیریم». آن شب علی آقا سخنرانی حماسی ایراد کرد و در ضمن سخنرانی گفت: «عدنان خیر الله می خواهد برای صدام خوش رقصی کند اما شما برای #آبروی_امام_زمان (عج) می جنگید».
با آن سخنرانی شور و شوق عجیبی بچه ها را فرا گرفت و خط کارخانه نمک، کنج جاده فاو بصره شکسته شد. اسم عملیات هم شد عملیات صاحب الزمان (عج).
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهدا_و_امام_زمان
#سیره_مدیریتی_شهدا
#مدیریت_معنویت_محور
#خاطرات_مناسبتی (امام زمان)
راوی: علی رضا رضایی مفرد؛ هم رزم
#کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۱۶۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
May 11
برش ها
#کوچه_شهید #لا_تمحوا_ذکرنا @boreshha
در راستای #طرح_مرده_سازی_از_شهدا پس از محو آثار شهیدان از گلزار شهدا، اکنون شهرداری ها در گام دوم ، به صورت چراغ خاموش اقدام به زدودن نام و یاد شهدا از معابر و خیابان ها کرده اند. این اقدام مذبوحانه تأسی به سلف فاجرشان #متوکل_عباسی است. او هم خیلی سعی کرد مدفن سید شهیدان را محو کند اما راه به جایی نبرد. کلام حضرت زینب (س) خطاب به یزید و یزدیان هنوز هم به گوش می رسد که فرمودند: فو الله لا تمحوا ذکرنا. تو هر چه کنی، توان محو کردن نام و یاد ما را نداری. اکنون آنچه ماندگار شده نام و یاد آقای شهیدان است و راهپیمایی #اربعین ؛ بزرگ ترین راه پیمایی حماسی جهان، گویای آن می باشد. شهید موجودی است ملکوتی که نورش، تجلی نور خداست و هر که در صدد خاموش کردن نور خدا باشد، رسوا و سرشکسته خواهد شد.
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.
#خفاشان نور گزیز، نقاب از چهره انداخته و آشکارا به جنگ نور آمده اند. آنهایی که از نام شهید وحشت دارند و از حذف نام شان دریغ نمی ورزند، اگر دستشان برسد، به فرهنگ و حماسه او رحم نخواهند کرد. اکنون زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا وظیفه تمام مؤمنان انقلابی است و این نام و یاد ها ترازوی سنجش و تشخیص بین خفاشان کوردل و مؤمنان زنده دل خواهد بود.
چه خوب گفت #شهید_بهشتی که :
ارتجاع و انحطاط جامعه ما ، روزی است که تو بگویی "من دیگر خاطرم جمع شد. مملکت، رهبران، مسئولان مسلمان ، مومن، آگاه و متعهد پیدا کرده ، خودشان وظایف خودشان را البته می شناسند و عمل می کنند و دیگر چه نیازی به من".
اکنون به عنوان یک راهکار عملیاتی برای پاسخ دندان شکن به خفاشان، #نهضت_احیاء_شهیدان_محله به صورت تشکیلاتی بر عهده یکایک مؤمنان انقلابی است تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
در کنار محافظت از #کوچه_شهید خود، با احیاء شهیدان محله ها، هر کدام شهیدی می شویم و خفاشان بی مقدار را دق مرگ شان می کنیم.
نیست خفاشک عدوّ آفتاب
او عدوّ خویش آمد در حجاب
تابش خورشید او را میکُشد
رنج او خورشید هرگز کِی کُشد.
نهضت احیاء می تواند مجموعه ای بزرگ از اقدامات حول شهدای محلات باشد که به چند مورد اشاره می شود. البته که اقدامات شما محصور در این مصادیق نخواهد بود:
1. زدودن غبار تنهایی و غربت خانواده شهدا و #سرکشی به آنان.
2. #مصاحبه با خانواده شهدا و آماده سازی خاطرات آنها در قالب کتاب، عکس نوشته، فیلم کوتاه و محتوای صوتی و تصویری و ارائه آن در فضای حقیقی و مجازی.
3. برگزاری #یادواره های مسجد و هیئت محور در روز شهادت یا ولادت شهدای محلات با محوریت خانواده های شهدا.
4.برگزاری #نمایشگاه عکس و پوستر از شهدای محلات به صورت ماهیانه یا فصلی.
5. #دفاع جانانه از عنوان شهید در نام معابر و خیابان ها.
6. درخواست عمومی از شهرداری برای #انتخاب نام شهدای محلات برای کوچه ها و خیابان ها.
7. ایجاد #سایت و #کانال در فضای مجازی و پرداختن جدی به خاطرات و تصاویر شهدای محلات.
8. راه اندازی مجموعه های #خیریه و گروه های #جهادی با نام شهدای محلات و کمک رسانی به محرومان به نیابت از شهیدان محلات.
9. #تبیین رسانه ای اینکه پرداختن به شهدای محلات کمترین حق شناسی انسانی است و کوتاهی در این مورد ناسپاسی است.
10. راه اندازی #کمپین های مردمی و پیگیری مجدانه از شهرداری و بنیاد شهید برای بازگرداندن آثار شهدا به گلزار شهدا با انعکاس آن در رسانه ها.
11.و...
منتظر ایده های خلاقانه دوستان در این خصوص هستم.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بازگشت نام شهدا بر تارک کوچه پس کوچههای تبریز توسط جوانان انقلابی
‼️نخواهیم گذاشت #مقلدان_متوکل_عباسی بوی عطر شهدا را از کوچه پس کوچههای شهرمان از بین ببرند!
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حذف نام شهید اینبار از خیابان شهید فیاضبخش ، خیابان موازی با خیابان بهشت محل شورای شهر و شهرداری تهران!!!
اضافه کردن واژه شهید توسط جوانان آتش به اختیار انقلابی...
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختربچه کرمانی به همراه پدرش، کلمه شهید را به تابلوی بلوار شهید دادبین کرمان برگرداند.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
در #عملیات_خیبر مسئولیت حفظ #جاده_خندق با لشکر ما بود. یکی از سخت ترین کارها رساندن تدارکات به پد ها بود. از آنجایی که تدارکات باید در شب تاریک و با سرعت پایین انجام می گرفت و رانندهها این اصل را رعایت نمی کردند تلفات ما بالا می رفت. حسین تصمیم گرفت به کمک معاونانش این کار را انجام دهد. در یکی از سرویس ها همراه حسین بودم که وسایل پیش ساخته بهداشتی و توالت صحرایی را به پد میبردیم.
بین راه انواع قوطی های کمپوت و #کنسرو و ساندیس به چشم میخورد که پس از استفاده کنارجاده ریخته شده بود. حسین با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد و به مسئولان گفت: «اینجا خاک است و خاک هم پاک. نباید هر چیزی دستمان رسید بریزیم اینجا. شما داخل خانه خودت هم این قدر #آشغال می ریزی».
دستور داد چند نفر را به خط کند تا تمام زباله ها را جمع کنند و تا زباله ها جمع شدند آنجا را ترک نکرد.
#شهید_حسین_خرازی
#سیره_محیط_زیستی_شهدا
#نظافت_محیط_زیست_در_سیره_شهدا
راوی: منصور سلیمانی
#کتاب_زندگی_با_فرمانده ؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/