eitaa logo
در انتظار رویش🌱
2.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
378 ویدیو
20 فایل
➖دبیر دین و زندگی ➖کاردانی گیاهپزشکی ➖ کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ➖عاشق مطالعه و علاقه مند کار تربیتی ➖کپی ممنوع❌ https://harfeto.timefriend.net/16508918927120 https://daigo.ir/secret/5405893054 👆👆 دریافت پیشنهاد و انتقادهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
این نقاطی که گذاشتم ردپای دوستی های من و اوست در مسیر سالن ورزشی به سمت دانشکده❤️❣️،مسیری که اغلب دانشجویان با سرویس می رفتند؛ ولی ما دو تا، با کمال میل برای بحث و گفتگو پیاده رفتنش را انتخاب کرده بودیم 👣 در این مسیر، از موضوعات متنوعی حرف میزدیم، او از دوست پسرش میگفت که "بی وفا" از آب درآمده بود🙈 و من از خدایی می گفتم که باوفاترین است( و من اوفی بعهده من الله) 😍 او از دلش میگفت که شکسته بود 💔 و من از خدایی می گفتم که خریدار دلشکسته ها❣️❤️ @dar_entezare_ruyesh
این دلشکستگی و ضربه دیدن ها و رمیدن از محبت های پوشالی، او را آماده تر کرده بود برای یافتن حق❤️❤️ و من دوستی با او را غنیمتی فراموش نشدنی یافته بودم.. ( خودتان شاهدید که الان بعد ۶ سال؛ هنوز دارم به نیکی یادش میکنم😊) یادمه یه روز تو دانشکده با هم بودیم؛ یهو برگشت گفت، شنیدی میگن آدما رو با دوستاش بشناس؟ گفتم: بله خب.✅ گفت: الان اینایی که از بیرون به من و تو نگاه میکنن، من رو با تو میشناسن یا برعکس؟!!😉😊 انصافا سوال خوبی بود😉 آخه ظاهر و پوشش من و اون خیلی متفاوت بود.😅 گفتم، اونا رو که خودت میگی از "بیرون" به ما نگاه میکنن، نظرشون مهم نیست و ملاک هم نیست؛ مهم، "خدا" است که من و تو رو از "درون و بیرون" نگاه میکنه❤️ و اتفاقا خودِ خودش خواسته که ما با هم باشیم😊😍، گفت: احساس میکنم خدای تو؛ دوست داشتنی تر است❣چون تو را از من نرمانده است!! بلکه با این همه تفاوت در پوشش ظاهری؛ تو را با من دوست کرده است! تو از کدوم خدا حرف میزنی؟!!🤔 @dar_entezare_ruyesh
راستی برا شما همچین موقعیتی پیش اومده که در معرض این سوال مهم قرار بگیرین؟! و دنبال معرفی جوابی باشید برا تشنه ای که از آبهای گل آلود نوشیده بود؟!😐🌺 شما رو نمیدونم چیکار میکردین؛ ولی براتون خواهم گفت که خدا با من و او چیکار کرد😍😍 @dar_entezare_ruyesh
خدا،خدایی می کرد و ما هییییچ، ما فقط نگاه❤️😍 به قول دوستم، آن خدایی که او دنبالش بود، قدم به قدم پیش پایش نشانه می ریخت🌺☘️ و او "اگر با این همه نشانه، آدم نمیشد، خیلی پرت بود دیگه "😊 اینا عین حرفای دوستمه هااااا وگرنه من جسارت نمی کنم😊 من فقط کمکش میکردم تا این مسیر برگشت رو بتونه راحت تر طی کنه؛ همین🌹 یه روز، ناهار نداشت؛ گفتم امروز ناهار مهمون منی❤️ ولی تو این مدت کاملا دستش اومده بود که این دوستش، قائل به ناهار اول وقت است؛ ولی بعدِ نماز😂 خوب میدونست که من عاشق راه هایی هستم که روندگانش اندکند!! و موقع اذان، راه مسجد دانشگاه، در مقایسه با غذاخوری، اینگونه بود... بنده خدا با کمال میل با من اومد مسجد🕌 نمازم رو خوندم؛ همینکه نمازم تموم شد؛ گفتم پاشو بریم ناهار؛ ولی در کمال عشق و محبت ❣دیدم که با همون چهره آرایشی رفت وضو گرفت و گفت چادرت رو بده منم نمازم رو بخونم؛ بعد بریم😍❣️❤️ باورتون نمیشه اگه بگم اون نماز از اون فرد، چقدررررر دلچسب بود!! 😉 چون داشت خودجوش و با محبت، برای خدایی که لمسش میکرد، نماز میخوند؛ اینه که میگم خدا یه روز دست همچین بنده هایی رو میگیره و لاک و آرایششونم قبل وضو پاک میکنه 🤩 یاد این عبارت از شهید باکری می افتم: خدایا مرا پاکیزه بپذیر😭😭 @dar_entezare_ruyesh
قسمت آخر این خاطره رو هم بگم و تموم، یه روز صبح همینکه وارد دانشکده مون شدم، دیدم طبقه همکف دانشکده، نمایشگاه کتاب گذاشتن؛ خیلی خوشحال شدم؛ چون عاشق کتابم؛ ناخودآگاه قبل کلاس، به سمت کتابها کشیده شدم😍 جالب بود بدون قصد خرید و خیلی عجله ای داشتم کتابا رو رصد میکردم🧐 و از یه طرف هم حواسم بود که استاد نره کلاس و دیرم نشه؛ یهو چشمم خورد به یه کتابی📖،دیگه نتونستم ازش چشم بردارم ، علی رغم حجم کمش، عنوانش بدجور جذبم کرد❤️ به خودم که اومدم دیدم کتاب تو دستمه و همون جا سرپایی چند صفحه خونده ام 😊😍 و افسوس که استادها بدموقع از راه میرسن😐😐 فروشنده که اشتیاق من برا خوندن و عجله ام برا رفتن به کلاس رو دید، گفت کتاب رو ببر، بعد کلاست بیا حساب کن 😂 منم همین کار رو کردم. دروغه اگر بگم سرِکلاس، حواسم به کتاب نبود😉همینکه کلاس تموم شد؛ کتاب رو که چند صفحه شو خونده بودم برداشتم و رفتم با فروشنده حساب کردم و چون جمعیت جلوی دانشکده زیاد بود، رفتم به جای خلوتی روبروی دانشکده روی یک نیمکت خالی نشستم به خوندن کتاب...بگم چی شد؟؟!! دیدم یکی از شخصیت های اون کتاب داستانی میگه از ازدحام جمعیت دانشکده به جای خلوتی روی یه نیمکت خالی مقابل دانشکده پناهنده شدم....🙄🙄🙄🙄 حالا عین عبارات کتاب یادم نیست آآآ؛ ولی اون موقع میخکوب شدم از بسط کراماتی که رخ داده بود😊😅😉 قدم به قدم کتاب رو که می خوندم، داشت عینا اتفاق می افتاد😐😍😮 اون کتاب رو همون روز خوندم تموم شد و بعدش به اون دوستم هدیه دادم❤️💌♥️ اون کتاب، رزق اون بنده خدا بود که ازم پرسیده بود: تو از کدوم خدا حرف میزنی؟! و اسم اون کتاب دقیقا همین بود: " کدام خدا؟؟ " @dar_entezare_ruyesh
سکانسی از روز مصاحبه آزمون استخدامی من👇👇 داوطلب رشته دبیری حکمت و معارف بودم. سابقه تدریس دین و زندگی داشتم؛ ولی فلسفه منطق نه. شبِ قبلِ مصاحبه، نشستم تندخوانی فلسفه!! ولی دست بر دعا بودم که تو تدریس، دینی بیفته بهم. اتفاقااا هم دین و زندگی یازدهم، درس عزت نفس افتاد برام😍🤩 یکی از محورهای امتیاز دار تدریس، خلق موقعیت ابتکاری در تدریس بود که نمره مستقلی برا خودش داشت. منم تو اتاق تسهیلگر نشسته بودم تا نوبتم برسه برم برا تدریس. بقیه هم گروهی ها مشغول مطالعه درس و آماده سازی بودند ولی من چون چندساله این درس رو تدریس کردم، همینطور بیکار نشسته بودم😅 که یهو چشمم افتاد به چیزی داخل کمد مدرسه!! ✍🌱در انتظار رویش🌱 @dar_entezare_ruyesh
کاملا مرتبط با موضوع عزت نفس بود👌 رزق خدا بود که به ذهنم انداخت تا ازش در تدریسم بهره بگیرم😊 از مدیر مدرسه و از تسهیلگر اجازه گرفتم آن را به عنوان ابزار کمک آموزشی برای خلق یک موقعیت بدیع و ابتکاری با خودم سر کلاس ببرم. آن عزیزان هم اجازه دادند. چون ارتفاع کمد زیاد بود، یه صندلی زیر پام گذاشتم و آن را از داخل کمد برداشتم و پایین آوردم. توی دستم طوری گرفتم که حین ورودم به اتاق تدریس، ارزیاب ها نبینند. ضمن تدریسم، همزمان هم نقش معلم را بازی کردم و هم نقش 5 دانش آموز دیگر را . از جمله نقش یه دانش آموز شیطون رو که از طریقش، یه پارازیت خنده دار انداختم وسط تدریس معلم( که خودم بودم😂) وقتی رسیدم به بیان نمونه هایی از عزت نفس، از مثال های کتاب عبور کردم و رو به روی ارزیاب ها و دانش آموزان فرضی، تمام قد ایستادم و گفتم : برایتان از کسی مثال میزنم که درست همین حوالی، در کنار ما و در زمان و زمانه ما زندگی کرد و نمونه عینی عزت نفس بود❤️👌 ✍🌱در انتظار رویش🌱 @dar_entezare_ruyesh و در همین حین پیش چشم ارزیاب ها این پوستر رنگی بزرگ رو باز کردم 👇👇
خاطرات تدریس های مجازی از ابتدای کانال با هشتک فایلهای صوتی شرح دعای ابوحمزه ثمالی با هشتک نقد تجربیات نزدیک به مرگ با هشتک متن های ادبی یا طنز دست نوشته خودم با هشتک های
°•~🦋~•°
♥️ طنزهای مربوط به سفر یک روزه به مشهد مقدس با هشتک های و پست های امام زمانی با هشتک مطالب طنز و حال خوب کن با ماجرای چالش طنز با تصحیح ورقه های امتحانی خرداد ماه با هشتک نقد های مطلب منسوب به دکتر شریعتی با هشتک نقد سوگل مشایخی با هشتک نقد تکنیک مولتی میلیاردر با هشتک نقد کلیپ استاد در شرح شب های قدر😏 با هشتک درسهایی برگرفته از قرآن با هشتک درسهایی از اهل بیت علیهم السلام با هشتک مطالعه معرفی و مطالب مربوط به شاگرد عصیانگر با هشتک معرفی و مطالب مربوط به شاگرد مدیتیشنی با هشتک خاطرات و ماجراهای تدریس در مدرسه با هشتک خاطرات مربوط به خودم با هشتک شعرهای طنز یا مناسبتی و .. معرفی کتاب های مناسب یا برشی از برخی کتاب ها با هشتک پاسخ به پیام های شما با هشتک شعر و مطالب ارسالی از طرف اعضای کانال با هشتک معرفی و کتاب ها و مطالب مربوط به استاد صفایی با هشتک های و تصاویر گرفته شده توسط ادمین از طبیعت به همراه جملات ادبی با هشتک پاسخ به شبهات با هشتک شهید چمران و سایر شهدا با هشتک های و موسیقی های ناب و شنیدنی با هشتک مطالب مربوط به رفیق شیمیدان عرب زبان با هشتک و و طنزهای مربوط به معرفی رفیق شیمیدان با هشتک کلیپ ها با هشتک مطالب مربوط به سفرهای مشهد و مربوط به امام رضا علیه السلام با هشتک مطالب تلفیقی درسهای شیمی و فیزیک و ... با خداشناسی با هشتک خاطرات مربوط به تدریس هایم در موسسه قرآنی به قلم رفیق شیمی دان با هشتک مطالب مربوط به ماه محرم احادیث خاطرات درگیر شدن با بیماری کرونا با هشتک های نقد عرفان حلقه با هشتک های نقد بی تی اس و شاگردان هوادار بی تی اسی با هشتک خاطرات زنبورهای عسل
پشت لب تاپ مشغول مطالعه علمی برای یک آزمون سخت و خشک و نچسبِ اجباری بودم. 😞😅 تا کمی بعد بروم سراغ نماز و دعا و مراسم احیا. همینکه لب تاپ را بستم؛ در ذهنم دنبال چیزی بودم در قرآن کریم. چیزی که مدتها پیش بابت مطالعه برای یک آزمونی ، دلم در حوالی آن ماجرا گیر کرده بود❤️😍 ماجرای به آب انداختن موسی علیه السلام بعد از تولد توسط مادرش ....❗️ آن شب، شوق خواندن قرآن کریم را داشتم🌱 ولی نه هر سوره ای و نه هر آیه ای!! بلکه فقط آیات مربوط به ماجرای کودکی و تولد موسی ❗️ ولی دنبال خواندن معمولی نبودم! به خدا میگفتم میخواهم این آیات را یک جور دیگری بخوانم؛ ولی نمیدانم چه جووور⁉️😐 در این فکرها بودم که کشیده شدم سمت سجاده ولی قبل از سجاده، گوشی را برداشتم تا چک کنم که دیدم ... ✍🌱در انتظار رویش 🌱 @dar_entezare_ruyesh
ص 314 قرآن از آیۀ 38 تا 50 سورۀ طه، از توحیدی‌ترین صفحات قرآنه. امشب برید این ص رو بخونید و روش فکر کنید. خیلی عجیبه! خیره به صفحه گوشی، در حالی که مشتاق بودم ببینم این آیات سوره طه، در مورد چیه، دیدم این پیام رو گذاشتند تو گروه👇👇 اگه کسی روی این ص خوب تدبر کنه، به این راحتی نمی تونه ازش دل بکَنه و رد بشه. ❗️❗️❗️❤️❤️❤️❗️❗️❗️❗️ اشتیاقم فزون تر شد و دیگه نتونستم طاقت بیارم ، قرآن کریم رو باز کردم و یک راست رفتم به آدرس آیات فوق که ببینم در مورد چیه🤔 در کمال حیرتِ دلنشین دیدم دقیقاااا همون آیات مربوط به تولد و به آب انداخته شدن موسی ع است❗️ خدا خیلی قشنگ داشت حرف میزد باهام و من دل دادم به حرفاش😍❤️ ✍🌱در انتظار رویش 🌱 @dar_entezare_ruyesh
ولی من دنبال این بودم که یه جور دیگه اون آیات رو درک کنم. درک قبلی، سیرابم نکرده بود❗️ دیگه چشم از کانال برنداشتم ... چون استاد عباسی ولدی داشتند با ویس های کوتاهی در مورد همون آیاتی که محور توجه من بودند، توضیح میدادند. نکاتی که من تا آن لحظه به آن شیوه درک نکرده بودم 🤩 توحید رو در این ماجرا و در خیلی از ماجراهای پیامبران دیگه در قرآن کریم میشه خیییییلی دلچسب تر، پویاتر و ساده و همه فهم تر درک کرد و به مخاطب پیشکش کرد. 👌 ✍🌱در انتظار رویش 🌱 @dar_entezare_ruyesh
بزارید یه کم دیگه بیام خاطره آزمون استخدامی خودمو بگم براتون. همه جا سوتی با من است؛ حتی روز گزینش🙈😅 @dar_entezare_ruyesh
تقریبا از سال ۹۱ مشعول تدریس دین و زندگی بودم. و پارسال برای اولین بار در آزمون استخدامی دبیری معارف شرکت کردم. راستش رو بخواهید، با وجود اینکه دیوانه تدریس دینی بودم و هستم😍❤️؛ ولی بنا به دلایلی اصلا قصد شرکت در ازمون نداشتم . یکی از دلایلم این بود که شهر ما فقط یه نفر پذیرش داشت و شرکت کننده ها زیاااد، تعداد و حجم منابع هم فوق العاده بالا بود!! روند جذب هم کلا تغییر کرده بود❗️ زمان مطالعه برا آزمون هم کم بود. به اینها اضافه کنید برخی مسائل شخصی دیگر را . به هر طریق من درست شبیه پرویز پرستویی در بازی " لیلی با من است"، اصلااا تمایلی به رفتن به خط مقدم نداشتم. 😩😅 ولی همه اسباب مرا به سمت آزمون سوق دادند و اینک پیامهای مرا از خط مقدم( کلاس های دین و زندگی= بلادهای کفر بعدی😅) میخوانید. منِ گریزان، عاااشق خط مقدم و رگبار مسلسل وار شبهات کلاسهای دینی هستم😍❤️ ✍🌱در انتظار رویش 🌱 ۱۴۰۳/۴/۲ @dar_entezare_ruyesh
هفتاد خانی بود برای خودش 😓 مخصوصا که درست از پارسال و همزمان با ورود من به صحنه آزمون، روند گزینش و جذب معلم را تغییر اساسی داده بودند. ❗️ خدا خیر دهد عزیزی را که به طور ویژه سبب قرار گرفتن من در مسیر آزمون شد و به شدددت تشویقم کرد و همه جوره بهم قوت قلب داد😍❤️ ارادت هاااای فراوان دارم خدمت رفیق شفیق و فامیل عزیز❤️ بالاخره تندخوانی و مطالعه منابع را شروع کردم. یکی از کانال هایی که خیلی کمکم کرد و از همینجا تشکر میکنم از مدیراش، این کانال بود.👇 @azmone_esthekhdami با نمونه سوالها و خلاصه ها و ویس های منابع ✍🌱در انتظار رویش 🌱 ۱۴۰۳/۴/۲ @dar_entezare_ruyesh
گاهی حین کارهای خانه، آشپزی و ظرف شستن ویس گوش میکردم.. و گاهی هم خسته میشدم و همه چی رو میذاشتم کنار. 😞 بخاطر حجم و تعداد بالای منابع هم از برخی منابع کلا فاکتور گرفتم و به تندخوانی خلاصه هایش اکتفا کردم😅 آنقدر تند تند قورت دادم که دچار سکسکه علمی شدم😂 سر جلسه آزمون، دفترچه سوالات عمومی و اختصاصی رو تا حدی که بلد بودم جواب دادم و مراقب جلسه رو صدا زدم که من دیگه خسته شدم، پس کی این دفترچه رو میگیرن ؟!😩 گفت نیم ساعت مونده هنوز!!😱😞 منم از سرِ ناچاری رفتم سراغ سوالات هوش که اصلا قصد پاسخ دادن بهش نداشتم. چون علی رغم باهوش بودنم، سوالات هوش رو اصلا قبول ندارم ،حتی یه نمونه سوال براش مطالعه نکرده بودم. همینطور که سرمو انداختم پایین تا هوش رو حل کنم، دیدم ای بابا بعضی سوالاش چقده آسونه😂 در همین حین، یکی از مراقبان جلسه از فاصله ای آن طرفتر با یک بطری آب معدنی سمتم آمد و گفت شما آب معدنی خواستی؟! همون لحظه فاضل نظری تو ذهنم این شعر رو خوند😅👇 آب نطلبیده همیشه مراد نیست شاید بهانه ای است که قربانی ات کنند. منم که نمیخواستم قربانی شوم، گفتم نه❗️ یکی از خانوما که اون طرفتر نشسته بود، خطاب به مراقب گفت، من آب خواسته ام.😅 ✍🌱در انتظار رویش 🌱 ۱۴۰۳/۴/۲ @dar_entezare_ruyesh
بالاخره در آزمون کتبی به لطف خدا( نه تلاش خودم و نه پارتی) یه امتیاز بالا هم در شهر و هم در استان کسب کردم. و وارد مراحل گزینش و مصاحبه تکمیلی شدم. از گزینشش نگم براتون که بدون اطلاع قبلی و در اوج بی برنامگی مسئولین، خستگی و اعصاب خوردی و گرسنگی، ما رو راهی اتاق گزینش کردند!! همین شرایط جسمی و روحی کافی بود که سوتی وحشتناکی بدم!!😱😐 گزینشگر بعد از چندین سوال تحلیلی و سیاسی که مفصل براش جواب داده بودم ،ازم خواست تشهد نماز رو بخونم. منم خوندم تا اینکه در آخرش شک کردم صلوات داره یا نه!!!!😐😐🙈🙈 ( از همینجا اوج خستگی و کلافگی را محاسبه کنید❗️) من شک کردم در صلوات تشهد ❗️ و گزینشگر شک کرد در نماز خوان بودنم!!😐 پرسید نماز میخونی؟!!😥😔 منم خییییلی پکر گفتم باور بفرمایید میخوانم. حتی اول وقت هم میخوانم. ( اون که نمیدونست من تنها نماز خوانِ بلاد کفر هستم) خلاصه رفت سراغ چندتا سوال دیگه. که یهوو وسط اون سوالا یادم افتاد ای بابااا من شبهه شاگردان در مورد صلوات فرستادن پیامبر(ص) به خودش در تشهد رو جواب دادم؛ یعنی که چی الان تو صلوات تشهد شک کردم!! برگشتم قشنگ توضیح دادم به مسئول و طرح شبهه کردمو و پاسخ دادمو و دوباره تاکیدا گفتم من نمازخون هستم. خیالت راحت👌 ✍🌱در انتظار رویش 🌱 ۱۴۰۳/۴/۲ @dar_entezare_ruyesh
ولی آخرش از نمره کامل گزینش، 2 نمره کم گرفتم!! 2 نمره فدای سرم؛ وللیییی این مطلب وقتی بهم برخورد که دیدم نمره گزینش کسی که از نزدیک میشناختم و واااقعا اهل نماز و حجاب و روزه و.. نبود، کامل شده!!!!😔 برخی ها بازیگران خوبی در صحنه گزینش هستند❗️😔 و عجیب است گزینشگر به نماز خوان شک میکند و به آنها اطمینان❗️ تغییر اساسی در روند جذب معلم، خوب بود ولی بد اجرا شد❗️👌 راستی در لابلای پیامهای مجازی دیدم که وزیر آموزش و پرورش اذعان کرده اند که بعد از گزینش سخت پارسال، الماس ها را جذب کرده اند😊 کسی نیست بگه چرا این الماس ها را با قانون های مزخرف اینقدر می‌تراشید⁉️ ✍🌱در انتظار رویش 🌱 ۱۴۰۳/۴/۲ @dar_entezare_ruyesh
سکانسی از روز مصاحبه آزمون استخدامی من👇👇 داوطلب رشته دبیری حکمت و معارف بودم. سابقه تدریس دین و زندگی داشتم؛ ولی فلسفه منطق نه. شبِ قبلِ مصاحبه، نشستم تندخوانی فلسفه!! ولی دست بر دعا بودم که تو تدریس، دینی بیفته بهم. اتفاقااا هم دین و زندگی یازدهم، درس عزت نفس افتاد برام😍🤩 یکی از محورهای امتیاز دار تدریس، خلق موقعیت ابتکاری در تدریس بود که نمره مستقلی برا خودش داشت. منم تو اتاق تسهیلگر نشسته بودم تا نوبتم برسه برم برا تدریس. بقیه هم گروهی ها مشغول مطالعه درس و آماده سازی بودند ولی من چون چندساله این درس رو تدریس کردم، همینطور بیکار نشسته بودم😅 که یهو چشمم افتاد به چیزی داخل کمد مدرسه!! ✍🌱در انتظار رویش🌱 @dar_entezare_ruyesh
کاملا مرتبط با موضوع عزت نفس بود👌 رزق خدا بود که به ذهنم انداخت تا ازش در تدریسم بهره بگیرم😊 از مدیر مدرسه و از تسهیلگر اجازه گرفتم آن را به عنوان ابزار کمک آموزشی برای خلق یک موقعیت بدیع و ابتکاری با خودم سر کلاس ببرم. آن عزیزان هم اجازه دادند. چون ارتفاع کمد زیاد بود، یه صندلی زیر پام گذاشتم و آن را از داخل کمد برداشتم و پایین آوردم. توی دستم طوری گرفتم که حین ورودم به اتاق تدریس، ارزیاب ها نبینند. ضمن تدریسم، همزمان هم نقش معلم را بازی کردم و هم نقش 5 دانش آموز دیگر را . از جمله نقش یه دانش آموز شیطون رو که از طریقش، یه پارازیت خنده دار انداختم وسط تدریس معلم( که خودم بودم😂) وقتی رسیدم به بیان نمونه هایی از عزت نفس، از مثال های کتاب عبور کردم و رو به روی ارزیاب ها و دانش آموزان فرضی، تمام قد ایستادم و گفتم : برایتان از کسی مثال میزنم که درست همین حوالی، در کنار ما و در زمان و زمانه ما زندگی کرد و نمونه عینی عزت نفس بود❤️👌 ✍🌱در انتظار رویش🌱 @dar_entezare_ruyesh و در همین حین پیش چشم ارزیاب ها این پوستر رنگی بزرگ رو باز کردم 👇👇
اخیرا در روز تاسوعا، مجلس روضه حضرت ابالفضل علیه السلام ، با یه دهه نودی عزیز نمیدونم از کجااا، ولی بحثمون رسید به موسیقی و به طور ویژه از اونجایی که با روحیات این عزیز، اندازه شاگردام آشنا نبودم و در کمال تعجب دیدم که علاقه مند گروه بی تی اس هست، گفتم بزار جهاد تبیین رو کلید بزنیم، ولی چطور😅 عملیات روشنگری رو با رمز یا ابالفضل شروع کردم😂 اولش کاملا با احتیاط شروع کردم. احتیاط از این نظر که چون شناخت کافی به روحیات و میزان علاقه اش به گروه خواننده و نوع مواجهه احتمالیش با نقد نداشتم. لذا از تجربه های قبلی که با شاگردام در این موضوع داشتم بهره گرفتم و شروع به نقل یکی از خاطرات بلاد کفر با این عزیز دهه نودی کردم. هدفم از نقل خاطره این بود که در ضمن آن، بگم که من چطوری و تا چه حدی با اینا آشنا هستم. اون عزیز از اینکه دید منم به عنوان معلم دینی با اصطلاحات بی تی اس و اسامی شون و سبک کارشون و اسم لیدرشون آشنا هستم، و چندتا از آهنگهای معروفشون رو رصد کردم ، کم کم گل از گلش شکفت😍 و خب دیدم تنور داره داغ میشه، باید یه جورایی نون رو می چسبوندم.😉 براش سه مدل مختلف هوادار بی تی اس رو تبیین کردم . 1) انقدر هوادار و متعصب که گوش شنیدن هییچ نقدی رو نسبت به اونا ندارند. 2) هواداری که میشنوه و ترتیب اثر نمیده . 3) هوادار غیرمتعصبی که میشنوه و فکر میکنه رو نقدها . بعد، ازش پرسیدم تو جزء کدوم دسته ای؟! اصلا میخوای در این موضوع حرفای منو بشنوی؟ این دفعه اون با احتیاط جواب داد و گفت بله😅 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۳/۴/۳۰ @dar_entezare_ruyesh
احتیاط های دو طرفه همراه با علاقه متقابل به بحث و صد البته عنایت مجلس روضه، کار خودش رو کرد. همون بحث هایی که قبلا با هشتگ بی تی اس تو کانال نوشتم رو باهاش شروع کردم به مطرح کردن. بحث علمی و نه بحث دینی!! برا پرهیز از تکرار، شما عزیزان رو ارجاع میدم به مطالعه اون هشتگ ها😊 وسط بحث ها یه سوالهایی می کردم و اتفاقا از جوابایی که میداد، هم خوشم میومد و هم ایده می گرفتم برا ادامه بحث.👌 یکی از سوالهام این بود به نظرت زیورآلات و آرایش مخصوص خانوما هست یا آقایون ؟! درست مثل شاگردم گفت برا هردوتاشون. 😅🤦‍♀ منم آروم آروم دنده عقب می رفتم تا یهو نزنم لت و پار کنم بحث رو🙊😅 گفتم برا کدوم یکی بیشتر؟! گفت : خانوما. اینجا دنده رو عوض کردم رو به جلو 😅 گفتم یه لحظه صبر کن، یعنی پس بابای تو میتونه گوشواره بندازه و مدال و انگشتر و النگو ؟؟ تو خوشت میاد؟ گفت نههههه. گفتم آفرین، پس استفاده از زیورآلات مختص خانوماست👌 ولی پسران ضد گلوله(BTS) مزیّن به انواع زیورآلات و ملوّن به انواع رنگ های صورتی و آبی و ..در موی سرشون هستند. این بخشِ بحث مربوط به هویت یابی جنسیتی در دوران نوجوانی هست . تو سن نوجوانی باید دنبال درک درستی از هویت در ابعاد معنوی و جنسیتی و ... باشیم. اون دهه نودی عزیز برگشت گفت اخه اونا برا یه کمپانی کار میکنند و اختیارشون کامل دست خودشون نیست👌 تحسینش کردم و گفتم آفررررین که خودت داری جواب ها رو قشنگ میرسی بهش😍👌👏 مجلس روضه بود، گریزی زدم به حدیث امام حسین علیه السلام که فرمودند: خدا شما را آزاد آفریده است؛ پس بنده کس دیگری مثل خودتان نشوید. گفتم بزرگترین حق انسان، آزادی و اختیار است و این ظلم بزرگی است اگر انسانی، همنوع خود را به بردگی بگیرد. خود دهه نودی عزیز اشاره کرد که اون خوانندگان روزی ۱۶ ساعت کار میکنند برا کمپانی 😊 گفتم آفرین خوبه که اینا رو میدونی. کمپانی قانون های سخت تغذیه ای و تمرین های فشرده رقص و ... براشون گذاشته و جالبه که پول و سودش میره تو جیب خود کمپانی!! اصلا اونا رو ول کن، بهم بگو آیا انسانی و اخلاقی هست که من روزی چندساعت ازت کار سنگین بکشم بعد، اختیارات تو رو محدود کنم و آخرشم پولشو بزنم به جیب خودم؟🤔 گفت نه. ولی ادامه داد: خب تو ایران هم اونایی که سپاهی هستند اختیاراتشون رو از رهبر میگیرند و سرِ خود، نمیتونن کاری بکنن! دیدم داره یه مقایسه نادرست شکل میگیره. ازش یه سوال پرسیدم: چاقو خوب است یا بد؟ راستش از بس این بحث بداهه و غیرمنتظره تو مجلس روضه برام پیش اومد که یادم نموند تو جواب این سوالم چی گفت🙈☺️ ولی بهش گفتم چاقو به خودیِ خود، نه خوب است ؛ نه بد !! بلکه جهتی که در آن راستا به کار گرفته میشود، موجب خوب یا بد شدن آن است❗️ اگر چاقو دست یک بزهکار بیفتد و با آن بزند فردی را بکشد، بد است ولی اگر چاقو دست جراح متخصص باشد و با آن جان فردی را از مرگ نجات دهد، خوب است😍👌 پس صِرف اینکه کسی رهبر داشته باشد و گوش به فرمان رهبرش باشد، نه خوب است نه بد! بلکه جهت رهبری هاست که معیار ارزش گذاری میشود. رهبری و مدیریت کمپانی ها در کره جنوبی به چه سمتی هدایت میشود؟ رهبری فعالیت های سپاه در ایران به چه سمتی؟! ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۳/۴/۳۰ @dar_entezare_ruyesh
در ادامه بحث خودم بر اساس شناختی که از کار در بلاد کفر به دست آورده بودم ، پیش دستی کردم و گفتم تقریبا میدونم دلیل علاقه ات به این گروه چیه؟ بدون مکثی ادامه دادم و گفتم : شماها از متن آهنگهای اینا انگیزه می گیرید و وقتایی که انرژیِ خونتون میفته، میرید سراغ اینا☺️ از بس زده بودم وسط خال سیاه که اون عزیز چاره ای نداشت جز اینکه با لبخند تاییدم کنه😊 بهش گفتم شما عزیزان نوجوانید و دنبال جذابیت👌 بخشی از تقصیرِ اینکه جذابیت و انگیزه را در گروه های خوانندگان کره ای دنبال می کنید، برمیگرده به ماها! ما که فقط بلدیم بگیم عهههه دختر نرو سمت اونا، جیزه! اَخه ... بده ... فلانه و بهمانه. ولی دریغ از اینکه یه جایگزین جذاب براتون بدیم .. یه چیزی که هم ازش انگیزه بگیرید و هم انرژی😍 اینجا باید بررسی می کردیم ببینیم آیا واقعا انگیزه و انرژی تو گروه BTS و اصلا فراتر از اون در کره جنوبی ، سطح مطلوبی داره یا نه ؟! اشاره کردم به دلیلی که موجب شده اعضای گروه بی تی اس به این سمت کشیده بشن! در درجه اول، اونا نسبت به حاکمیت و قوانین نامطلوب کره جنوبی نقد داشتند، اونا خودشون دنبال انرژی و انگیزه بودند . اونا درست در سن نوجوانی که سن هویت یابی هست، شکار کمپانی شدند! یعنی اونا هم دنبال انرژی بودند ؛ ولی راه رو اشتباهی رفتند❗️ کره جنوبی آمار بسیار بالایی در جراحی های زیبایی داره . این یعنی چی؟ یعنی در نظام ارزشی و باور اونها، اصالت انسان با جسم هست و بقدری به زیبایی جسم و ظاهر مشغولند که از بعد معنوی و باطنی( که اصلی ترین انرژی رو داره😍) غافل شدند . امام سجاد علیه السلام می فرمایند: خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریده ای👌 به اون دهه نودی نگفتم اینو ولی الان یک سوال می پرسم، جوابش را در خلوت به خودمون بدیم😊 آیا ما برای رسیدگی به جسم و ظاهر و امور مادی خلق شده ایم؟!❗️❗️ در مرحله بعدی اشاره ای کردم به وضعیت خودکشی ها در کره جنوبی! اگر به راستی وضع آرامش و انگیزه و انرژی در اونجا زیاده و گروه های خوانندگانش بمب انرژی هستند؛ پس چرا دولت کره جنوبی اخیرا تصمیم گرفته مهارتهای مقابله با خودکشی را به نوجوانان بیاموزد؟!! بی اختیار یاد این بیت میفتم: ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش ⁉️کسی که آرامش حقیقی رو پیدا نکرده و نداره، چطور میتونه به من آرامش بده؟!🤔🤔 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۳/۴/۳۰ @dar_entezare_ruyesh
چرا کپی از مطالب کانال ممنوع ⁉️ حکایت تشکیل این کانال برمیگرده به سال ۹۹ اولین سالی که بخاطر کرونا کلاسهای مدرسه به خانه(شاد) تشریف فرما شدند😊 قبل از کرونا بنده در بلاد ایمان(موسسه قرآنی) تدریس داشتم . آخ که چقدددد دلتنگشم🥺❤️ بعد از کرونا دیگه کلاسهای حضوری برچیده شد😢 و سفره مجازی گسترده شد. یکی از عزیزان بلاد ایمان(رفیق شیمیدان عرب زبان😅) اصرااار کرد که میخواد در جریان کلاسهای دینی بنده( بلاد کفر) قرار بگیره😊 لذا این کانال را به شکل خصوصی و دو نفره( خودم و خودش) ساختم و محتوا رو داخل کانال میذاشتم. بعدها چندنفر از نزدیکان از طریق لینک وارد شدند . بعدها قدم فراتر گذاشتم و علاوه بر خاطرات کلاسها، از خاطرات و درس های زندگی شخصی(مثل ابتلا به بیماری کرونا)، و نقد و بررسی مسائل دیگر نیز داخل کانال نوشتم. دیگر کانال، از خصوصی بودن در آمده بود و عمومی شده بود☺️ لذا هم اسم کانال و هم نوعش رو تغییر دادم؛ ولی تا همین لحظه که خدمتتون هستم تبلیغ و تبادل نداشتم و ندارم . ارتقای اعضا هم مدیون خودِ اعضاست🌱🙏🙏 از آنجا که عاااشق نویسندگی هستم؛ کانال را از یک منظر، فرصتی برای هر روز نوشتن می بینم. از طرف دیگر، کانال رویکرد تولیدی محض دارد. همه اش تجربیات شخصی خودم از روش های تدریس و خاطرات و طنزها و عکس ها و ....هست که با قلم خودم می نویسم و بارها گفته ام شاید روزی کتابش کردم😉 همه این ها به نوعی هویت و شناسنامه کاری و دلی بنده هستند. عین بچه ی خود آدم😍👌 لذا کپی کردن مطالبش را به هیچ عنوان رضایت ندارم و حق الناس است. ❌ اما ارسال با لینک کانال و یا فوروارد و یا دعوت دیگران به کانال که در ناشناس پرسیدید، هیچ منعی ندارد. صاحب اختیارید. 👌 عزیزی که فرموده بودید این خلاقیت و موفقیت در تدریس و ...توفیق الهی است و کاش به خاطر گل روی خدا، کپی را آزاد کنم👇 عرضم به محضر گرانقدرتان بله توفیق الهی است و بنده شاکرم و این توفیق، مسئولیت آور است اتفاقا از باب " فأمّا بنعمة ربّك فحدّث " و از باب نشر زکات علم، محتوا را داخل کانال به صورت رایگان و برای مطالعه عموم قرار می دهم. وگرنه هستند کانالهایی که برای ارائه نمونه هایی این چنینی، دوره های آن چنانی با هزینه های اون چنانی میزارند😅 پس حرف نهایی بنده: مطالعه و اشتراک گذاری با آدرس کانال و حتی خواندن بخشی از خاطرات یا مطالب مفید سر کلاسهایتان و یا بهره عملی بردن از ایده هایم برای ارتقای کلاسهای دین و زندگی حلالتان باد. به نقل از 🌱در انتظار رویش🌱😊 خوشحال میشوم اگر دانش آموزان سرزمینم عاشق دین و زندگی شوند😍❤️ یک نکته جالب هم اینکه: دانش آموزان خودم از حضور در کانال محرومند😅🙊 و بعضی وقتا بعضی مطالب رو داخل کلاس از داخل کانال براشون میخونم بدون اینکه بگم کانالم چیه و کجاست 😉 شاید اگر روزی بدانند که معلمشان کانالی دارد که آنها را از حضور در آن محروم کرده؛ مرا از حضور در کلاس محرومم کنند😂😁 😊 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۳/۵/۷ @dar_entezare_ruyesh
وسطای بحث در مورد نماز رسیدم به نقل یک خاطره از خودم🙈😅 بخش خاطره گویی وقتی مستند باشه و علی الخصوص مستند به خود معلم باشه، طرفدار زیاد داره و آنتن دهی رو بالا میبره😉😁👇
من کلا طوری هستم که دیر به دیر، سریالی یا فیلمی بتونه منو جذب خودش کنه. ولی چند وقت پیش، سریال گاندو، منو بشدت جذب خودش کرده بود و با اشتیاق دنبالش می کردم😍 تا اینکه ماجرای من در قسمتِ آخر سریال شروع شد😊 اون روز که قسمت آخر سریال بود و فیلم به جای حساسش رسیده بود و من چهارچشمی داشتم می دیدمش 🧐🧐 یهو صدای اذان مغرب بلند شد❗️ از یه طرف، فیلم جای حساسش بود، از یه طرف، قسمت آخر بود، از یه طرف، تکرارش رو نمیتونستم ببینم، کسی هم نبود که بگم بشین نگاه کن بهم بگو چی شد😂 از اون طرف هم صدای اذان🎙 یه چالش و درگیری جدی در درونم شکل گرفت که چیکار کنم؟ فیلم یا نماز اول وقت؟! مدرس قرآن بودن هم تلنگرها و تذکرهای به جا رو با خودش داره هااا😍👌 یهو صدای خودم در درونم پیچید که سرِ کلاسای قرآن در توضیح واژه " لهو" گفته بودم : هر سرگرمی که انسان را از کار مهمتر باز دارد، لهو است👌 جنگ نفس گیری بود😥 یکی از من هام توجیه میکرد که حتی اگه الان بری نماز بخونی، حواست پیش فیلم خواهد بود🔺 یکی دیگه از من هام میگفت خب همیشه اول وقت خوندی، حالا نیمه وقت بخون، اشکالی نداره🔺 یکی از من هام میگفت: زاهدان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند، چرا در حین چالش آن لهو دیگر میکنند؟😂 بعد چالش شدید، از پای تلویزیون کنده شدم و رفتم سراغ نماز اول وقت... باور میکنید اونجا هم چالش و درگیری ادامه داشت😅🙈 یکی از من هام گفت : حالا که اول وقت میخونی، سرعتش رو ببر بالا( نماز موشکی😅) یادم نیست حرفش رو گوش دادم یا نه😐 میدونم شما هم مشتاق شدید بدونید کیفیت اون نمازم چطور شد😅 فقط اینو یادم مونده که یکی از پرچالش ترین نمازهای اول وقتِ بی حضور قلب بود🙈 ربنا تقبل منّا... شاید اگه زندگی پس از زندگی رو تجربه کنم ببینم همون نماز منو به کجاهاااا رسونده😋😅 البته به هیچ جا نمیرسونه؛ چون الان به شما گفتم ریا شد😂😅 ولی خدا رو چه دیدی شاید هم رسوند😂😅 باشه اصرار نکنید اگه اون نماز منو به ملکوت اعلی برسونه، شفاعت شما رو هم میکنم😂😅🤣 ولی نههههه وقتی شفاعت اهل بیت(علیهم السلام ) به کسی که نماز را سبک بشمارد ، نمی رسد. ❗️👌 پس رو سفارش و یاری منم حساب باز نکنید😅 برید از نماز یاری بگیرید😍❤️ ✍🌱در انتظار رویش🌱 @dar_entezare_ruyesh