eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
80 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 8️⃣2️⃣ حرف ن : نابودى ناتوانى ناچارى نادانى ناسپاسى ناسزاگويى ناشكيبايى نافرمانى نافرمانى ناله نام نامه نبرد نبوت 🔰نجات 🌷امداد و نجات الهی 🎂امتحان خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/234 نجوا ندامت 🔰نذر نمونه نذرها https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 نرمخويى نرم دلى نزاع نزديكى نسخ نسيان نشاط نصرت نصيب 🔰نصيحت 🌷اهميت پند و نصيحت و موعظه https://eitaa.com/dastan_latifeh/132 🔰نظارت نظافت نظر نظم https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نعمت 🌷نمونه های نعمت و موهبت الهی 1️⃣عقل 👈قدردانی از نعمت موجود 🌷راهکار اخلاقی روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد سوزن را چند متر دور تر پرت کرد . مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن انگه که خارش خوری . این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت امد ان را دور می اندازی! درس اخلاقی اینکه: اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی آمد بیاد اوریم های که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن حیوان وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده , آن وقت ان اسان تر می شود ... 🔰حکايتی در مورد «اهميت دادن به نماز» را با استفاده از لينگ مطالعه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh/300 🔰نفاق 🌷منافق رسوا می شود 📚 👈ﺍﻻﻏﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ! ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ... ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ!! ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ... ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥِ ﺍﻭ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ... 🌷نعمت های فراموش شده https://eitaa.com/dastan_latifeh/25 🔰نعمت ☺️اقسام نعمت ☺️برتريت نعمت «امنيت» https://eitaa.com/dastan_latifeh/358 🌷نمک شناسی https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 🔰نفرين نفس نفقه نكاح نكوهش نگارش https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 نفس 👹به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد. 🗣پرسیدم: «چرا می خندی؟» ✅پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد» 🗣پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟» 👹گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام» 🗣با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» 👹جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.» 🗣پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟» 👹پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز !!!» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• نفقه نكاح نكوهش نگارش https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 نگاه چشم 🌷مواظبت از نگاه ✍️جوانی به حکیمی گفت: «وقتی را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.» حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویی؟» حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی و هیز داشته باشد و از خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰تغيير نگاه و نگرش 🌷راهکار حال خوب 📚 در ژاپن مردمیلیونری برای چشمش پیدا نمیکرد بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند و چشمان او خوب شد. تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد زمانی که راهب به محضر ميليونر می رسد جویای حال وی می شود مرد میلیونر می گوید: خوب شدم ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام... راهب با گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه مي كرديد !! 👈برای درمان دردهايت، نمی توانی را تغییردهی... بلکه با تغییر نگرشت می توانی دنیا را به کام خود دربیاوری.. تغییر دنیا کار احمقانه ایست ولي، تغییر ارزانترین و موثرترین راه است. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 نگرش نگهدارى 🔰 نماز 🌷اهميت نماز در روایتی آمده است: در زمان رسول خدا حضرت محمد (ص)، مردی خدمت آن حضرت آمد و از تنگ دستی شکایت کرد. حضرت به او فرمودند: شاید نمی خوانی؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا نمازهای پنجگانه را به جماعت و در پشت سر شما بجا می آورم. حضرت فرمودند: شاید کسی در منزلت نماز نمی خواند؟ آن مرد عرض کرد: همه نماز می خوانند و تا آن ها را به خواندن نماز واندارم، از خانه خارج نمی گردم. پیامبر (ص) فرمودند: شاید در همسایگی تو کسی می باشد که نماز نمی خواند؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا تمامی آن ها نماز می خوانند. پس در آن لحظه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا؛ در فلان بیابان فرد بی_نمازی از دنیا رفته است و کلاغی استخوان کوچکی از آن فردِ بی نماز و تارک الصلاة را به منقار گرفته و آورده در میان درختی که در خانه ی این مرد است قرار داده است، پس به او بگو آن استخوان را بردارد تا وسعتِ رزق و روزی پیدا نماید. 📙 تفسیر عیاشی، ج1: 25. 🌷برکات نماز https://eitaa.com/dastan_latifeh/34 🌷توفيق توبه در اثر نماز https://eitaa.com/dastan_latifeh/189 🌷نکته ای در شناخت نماز https://eitaa.com/dastan_latifeh/120 🌹نکته ای در باره توجه به نماز https://eitaa.com/danestanyhaybozorgan/192 نمامى نمونه نوشته نوشيدن نوميدى نويد نهاد نهى از منكر نياز نيايش نيت 🔰قلب و نیت 📚 👌بخونین قشنگه♥️ دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند. اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد. زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. در راز این کار ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما ،پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، آنها را هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و فکرشان را .برو قلب و خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند. شبيه اين داستان سر زمين يونجه سعيد آباد گلپايگان مشاهده شد. علت آن هم مردی اهل عبادت و ديگری بی موالات. 🔰نيرنگ نيكوكاران نيكوكارى . 🔰نيكى 🌷عاقبت نيکی و بدی https://eitaa.com/dastan_latifeh/341 https://eitaa.com/dastan_latifeh/66 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 9️⃣2️⃣ حرف و : 🔰وابستگى واجبات واگذارى 🔰 🌷بايدها و نبايدهای والدين نسبت به فرزندان https://eitaa.com/dastan_latifeh/64 🌷سبب آمرزش والدين https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 وام 🔰 🔰 ✅ نياز به وحدت 👈د ر زمان خليفه دوم، سفيرى از جانب قيصر روم به مدينه آمد، و اظهار داشت : من سخنى با خليفه مسلمانان دارم، او را پيش خليفه بردند. او به خليفه گفت : شما ما را به دين اسلام دعوت مى كنيد و حال آن كه خودتان در دين اسلام، شك و ترديد داريد؟ خليفه گفت : چطور؟ سفير جواب داد : مگر شما هر روز در فريضه نماز، اين كلام را نمى گوئيد؟ اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ :خدايا! ما را به راه راست، هدايت فرما، پس اگر خود را حق مى دانيد و راه حق را يافته ايد؟ اين طلب هدايت به راه راست چه معنى دارد؟ خليفه و اطرافيان متحير ماندند؛ ماجرا را به حضرت امير (ع) رساندند. حضرت فرمود : مراد از (اِهْدِنا) يعنى : همچنان كه بما توفيق عطا فرمودى، تا عبادت و بندگى تو را، در گذشته و حال بجا آورده ايم، همچنان ما را توفيق عنايت فرما، در بقيه عمر خود نيز عبادت ترا بكنيم ؛ و ما را در صراط مستقيم ثابت و پايدار بدار 📚کتاب نكته هاى برگزيده، 205. وحشت وحى ورد ورزش ورع 🔰وساطت 🌷وساطت در پرداخت بدهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/128 وسوسه وسيله وصيت وضو وطن 🔰وظيفه 🌷اهميت انجام وظيفه https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 وعده وعظ وفادارى وقار وقاهت وقف وكالت ولايت 🔰ولخرجى و گشاده دستی 🎂پرهيز از ولخرجی https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 ولع وليمه https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰مدارا با والدين 📔 👈مـردی نـزد عالمی از پــدرش شکایت کرد. گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از من می خواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم روز دیگر می گوید پنبه بکار و خودش هم نمی داند دنبال چیست؟ مرا با این خسته کرده است... بگو چه کنم؟ عالم گفت: با او بساز گفت: نمی‌توانم عالم پـرسید: آیا فرزنـد کوچکی در خانه داری؟ گفت: بلی گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست آیا او را نصیحت میکنی؟ گفت: نه چون مغزش نمی‌رود و ... گفت؛ میدانی چرا با فــرزندت چنین برخورد میکنی؟! گفت: نه گفت: چون تو دوران کودکی را طی کرده ای و میدانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نکرده‌ای، هرگز نمیتوانی اقتضای یک پیر را بفهمی!! "در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشه‌گیر میشود، عصبی می شود، احساس ناتوانی می کند و ... "پس ای فرزند برو و با پدرت کن اقتضای سن جز این نیست." 🔰در ادامه حرف واو: 👈موضوع وحدت و اتحاد را با استفاده از لينگ مطالعه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh/288 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انفاق ولايتمداری 💎روزی یک کشتی در ساحل لنگر انداخت، بار کشتی بشکه‌هایی از عسل بود پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود و به بازرگان گفت: از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی تاجر نپذیرفت و پیرزن رفت... سپس تاجر به دستیارش سپرد که آدرس آن پیرزن را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد. آن مرد تعجب کرد و گفت از تو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی و الان یک بشکه کامل به او میدهی؟ تاجر جواب داد: ای جوان او به اندازه خودش درخواست میکند و من در حد و اندازه خودم می بخشم... پروردگارا ... کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمی شناسیم آرزوهايتان را به دستان خدا بسپارید @madresehtalim https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه حرف واو: 🔰 ☺️تلاش برای وحدت بين مذاهب و فرق 🌷تدبير براي ايجاد وحدت و الفت بين شيعه و سني 👈در يكي از سال ها شب اول ماه رمضان هلال ماه نزد اهل تسنن در شهر سامراء ثابت شد و در نزد ثابت شد مرحوم ميرزا محمد حسن شيرازي امر فرمودند كساني كه از اهل تسنن ماه را ديده اند حاضر شوند و در نزد ميرزا گواهي بدهند . پس از آنكه حاضر شدند و به دادند مرحوم ميرزا به ثبوت اول ماه رمضان حكم دادند . بعضي از مردم به عنوان عرض كردند چه سبب شد كه قول آنها را به رويت ماه قبول كرديد ؟ فرمود: من خودم ماه را ديدم ولي چون خواستم بين مسلمانان علاقه و وحدتي ايجاد كرده باشم اين چنين نمودم . (پندهائي از رفتار علماي اسلام ص 48) 🌷نمونه اي ديگر از حلم و تدبير حكايت مي كنند كه جماعتي از بچه هاي شهر سامراء شروع به آزار و اذيت مرحوم ميرزاي شيرازي (قدس سره ) و شيعه هاي آنجا نمودند و ليكن شيعه ها بنا به دستور ميرزا اين آزارها را تحمل كردند، تا آنكه يك جواني مي خواست ازدواج كند با خود فكر كرد كه به نزد ميرزا رفته و درخواست كمك كند و چنانچه به خواسته اش اعتنا نكرد او را توهين و اذيت كند . پس آمد به منزل ميرزا و درخواست كمك نمود . ميرزا فرمود: ازدواج شما چه مبلغ خرج دارد ؟ جوان گفت : بيست ليره . آن مرحوم تمام آن مبلغ را به او داد . جوان بسيار خوشحال شده آمد داستان را به پدرش و پدرش هم به ديگران و بزرگان شهر نقل كردند كه همه از شنيدن اين بزرگواري شگفت زده شدند و گفتند سزاوار نيست كه چنين شخصيتي را كه در شهر ماست اذيت و آزار كنند . جماعتي از آنان با يك شمشير و قرآن به نزد ميرزا آمدند (اين رسم عذر خواهي و توبه آن زمان بوده ) عرض كردند فرزندان ما شما را اذيت و آزار كرده اند چنانكه مايل باشيد از تقصير آنها بگذريد و گر نه با اين شمشير انتقام بگيريد و ما به اين قرآن سوگند مي خوريم كه بعد از اين شما را اذيت نكنيم . مرحوم ميرزا فرمود: اينها فرزندان من هستند و احتياجي به انتقام نيست و من به خوشرفتاري و حسن همجواري شما اطمينان دارم . اين حسن تدبير ميرزا سبب شد كه يك الفت و محبتي بين شيعه و سني و بين ميرزا و بزرگان شهر پيدا شد. (پندهائي از رفتار علماء ص 60) ☺️برچسب ها: 👈اتحاد، همدلی https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 0️⃣3️⃣ حرف ه : هديه هبه هتاكى هجرت هجو 🔰هدايت 🌷اقسام هدايت https://eitaa.com/dastan_latifeh/120 هدف 🔰 🌷 https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 هذيان هراس 🔰 🌷 در هزينه https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 هشدار هلاكت همت همدردي 🔰حرف ه: 🔰 🌷همت و https://eitaa.com/dastan_latifeh/304 همدستى همدردى همدلى همدمى همراهى همزيستى همسايه 🔰همسر ☺️نقش همسر در https://eitaa.com/dastan_latifeh/47 🎂تأثير شير مادر https://eitaa.com/dastan_latifeh/48 🔰همكارى 🔰 💬ضرر همنشينی با نادان ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 ✅ نشانه همنشين خوب : 👈حواريون عيساى پيامبر به او گفتند: ما با چه كسى همنشينى كنيم ؟ حضرت عيسى (ع) فرمود: كسى كه ديدار او شما را به ياد خدا بياندازد و وقتى به سخن مى آيد، حرف او موجب فزونى دانش شما بشود، چيزى به شما ياد بدهد... رفتار و كردار او شما را در آخر كار آخرت ترغيب و تحريص كند. زاده آملی در آسمان معرفت، ص 50 🔰 ✅اهميت هنر 📗برتري هنر بر ثروت حكيم فرزانه اي پسرانش را چنين نصيحت مي كرد: (عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمي توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودي است، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول، اندك اندك آن را بخورد، ولي هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است اگر هنرمند تهيدست گردد غمي نيست زيرا هنرش در ذاتش باقي است و خود آن دولت و مايه ثروت است او هر جا رود از او قدرشناسي كنند و او را در صدر مجلس جا دهند ولي آدم بي هنر، با دريوزگي و سختي لقمه ناني به دست آورد سخت است پس از جاه تحكم بردن خو كرده به ناز، جور مردم بردن آري بي هنر، پس از حكمفرمايي و ستم بر زيردستان ، تحت فرمان زيردستان قرار مي گيرد، و آن كس كه نازپرورده است ، بي مهري به او، براي او بسيار سخت است وقتي افتاد فتنه اي در شام هر كس از گوشه اي فرا رفتند يعني : هر كس از طرفي و گوشه اي فرار كرد روستا زادگان دانشمند به وزيري پادشه رفتند پسران وزير ناقص عقل (يعني : پسران كودن وزير) به گدايي به روستا رفتند های گلستان سعدی هواپرستى هواى نفس هوس هوش و هوشيارى .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/dastan_latifeh 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. هوش و هوشيارى ــــــــــــــــــــــــــــ✍️ شتر دیدی ندیدی!!!👌 ♦️مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود❓ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست❓ پسر گفت: من شتری ندیدم❗️ مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی❓ پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی❓ 1️⃣3️⃣حرف ی : يادآورى 🔰ياد خدا 🌷اهميت ياد خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/302 ياد گرفتن يادگيرى 🔰يار و دوست 🌷نمونه ياران با بصيرت و بی بصيرت https://eitaa.com/aliasgharnameh/51 🔰يارى ياس يتيم يقين يكتا پرستى يكدلى يكدندگى يكرنگى يگانه پرستى https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰: ❤️«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»❤️ ✨پس از آنکه حضرت علیه السلام قوم گنه کار خود را کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من داری که می خواهم آن را ادا کنم!نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا من باش! ➊👈هنگامی که شدی! ➋👈هنگامی که بین دو نفر می کنی! ➌👈هنگامی که با خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ https://eitaa.com/dastan_latifeh