eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
105 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خرافات خردسالى خرد خرده‏گيرى خرسندى خزندگان خسارت 🔰خشم 🎂پرهيز از خشم 📚داستان کوتاه زیبا📚 ⚡️خشم مگیر...⚡️ مردی از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اكرم رسيد. از آن حضرت‏ پندی و نصيحتی تقاضا كرد. رسول اكرم به او فرمود: "خشم مگير" و بيش‏ از اين چيزی نفرمود . آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتی كه به ميان قبيله خود رسيد،اطلاع يافت كه در نبودن او حادثه مهمی پيش آمده، از اين قرار كه‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبيله‏ ای ديگر زده‏ اند، و آنها نيز معامله‏ به مثل كرده ‏اند، و تدريجا كار به جاهای باريك رسيده، و دو قبيله در مقابل يكديگر صف آرائی كرده‏ اند، و آماده جنگ و كارزارند. شنيدن اين‏ خبر هيجان آور، خشم او را برانگيخت . فورا سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همكاری شد . در اين بين، گذشته به فكرش افتاد، به يادش آمد كه به مدينه رفته و چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد كه از رسول خدا پندی تقاضا كرده‏ است ، و آن حضرت به او فرموده، جلو خشم خود را بگيرد. در انديشه فرو رفت كه چرا من تهييج شدم، و به چه موجبی من سلاح پوشيدم‏، و اكنون خود را مهيای كشتن و كشته شدن كرده‏ ام؟ چرا بی‏جهت من برا فروخته و خشمناك شده‏ ام؟! با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله‏ كوتاه را به كار بندم . جلو آمد و زعمای صف مخالف را پيش خواند و گفت: "اين ستيزه برای‏ چيست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است كه جوانان نادان ما كرده‏ اند، من‏ حاضرم از مال شخصی خودم اداكنم. علت ندارد كه ما برای همچو چيزی به جان‏ يكديگر بيفتيم و خون يكديگر را بريزيم". طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگی شان تحريك شد و گفتند: "ما هم از تو كمتر نيستيم. حالا كه چنين است ما از اصل ادعای خودصرف‏ نظر می‏كنيم " . هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند. 📚اصول كافی، جلد 2، صفحه 404 خشنودى خضوع خطا و اشتباه 🔰خطابه و بيان 🌷بايدها و نبايدهای خطابه و بيان https://eitaa.com/dastan_latifeh/73 خط دهى خط فكرى 🔰خلاف ☺️علت انجام خلاف https://eitaa.com/dastan_latifeh/47 🌷ريشه بسياری از خلاف ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/126 🔰خلافت خلقت خنده خنياگرى 🔰خواب 🌷نمونه خواب ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/95 خوارى خوارج خواستگارى خواندن بلای خودبينی حتما شنيده ايد از برکات ذکر بسم الله الرحمن الرحيم شنيده ايد اکنون شرط دريافت اين برکت را بخوانيد حضرت عيسي با يقين خالصانه گفت: (بسم الله) و بر روي آب حركت كرد! مرد كوتاه قد، هنگامي كه ديد عيسي بر روي آب راه مي رود، با يقين راستين گفت: بسم الله، و روي آب به راه افتاد تا به حضرت عيسي رسيد. در اين حال مرد دچار خودبيني و غرور شد و با خود گفت: عيسي روح الله روي آب راه مي رود و من هم روي آب راه مي روم، بنابراين، عيسي چه فضيلتي بر من دارد؟ هر دو روي آب راه مي رويم. همان دم يك مرتبه زير آب رفت و فريادش بلند شد: (اي روح الله مرا بگير و از غرق شدن نجاتم ده!) حضرت عيسي دستش را گرفت و از آب بيرون آورد و فرمود: اي مرد مگر چه گفتي كه در آب فرو رفتي؟ مرد كوتاه قد گفت: من گفتم، همان طور كه روح الله روي آب راه مي رود، من نيز روي آب راه مي روم. پس با اين حساب چه فرقي بين ماست! خودبيني به من دست داد و به كيفرش گرفتار شدم. حضرت عيسي فرمود: تو خود را (در اثر خودبيني) در جايگاهي قرار دادي كه شايسته آن نبودي بدين جهت خداوند بر تو غضب نمود و اكنون از آنچه گفتي توبه كن! مرد توبه كرد و به رتبه و مقامي كه خدا برايش قرار داده بود بازگشت و موقعيت خود را دريافت. امام صادق عليه السلام پس از نقل اين قضيه فرمود: (فاتقوا الله و لا يحسدن بعضكم بعضا.) (پس شما نيز از خدا بترسيد و پرهيز كار باشيد و به همديگر حسد نورزيد.) 🍂 🔰 و دعا 🌷خواهش و دعای بيجا https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 خود خواهى خود ارضاعى خود پسندى خودخواهى خودرايى خودستايى خودسرى 🔰خدعه و عوام فريبی https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه حرف خ 🔰خوراك خوردن خرده‏گيرى خوشحالى خوشروئى خوش فرجامى خوشگذرانى خوشنودى 🔰بين قرار دادن. 🌷نمونه حکايت های دو لنگه ای ☺️لنگه اول: روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید. روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعله‌های آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.» سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت. پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول می‌انجامد، ‌ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغ‌تر است». ١ص١٩٠ 🌸فردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت: نمی توانم چیزی نخورم . امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. ( بحار الانوار جلد 78 صفحه 126) ☺️لنگه دوم: ➰ 💎از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که : قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد.بعد ها که يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را مىیشنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد! پس فرشته به قارون مهلت داد. قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من بنده خاطى، يونس پسر متى هستم.. 🔰قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت، 🔰قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت.. 🔰 قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟ يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است، قارون گفت: افسوس بر آل عمران.. ✨از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.🔅 📚🖋بحارالأنوار-جلد 14-صفحه 380- باب 26- قصص يونس 🔮امام صادق (ع) فرمود : هر که دوست دارد ، خدا سختی هاى جان‏کندن را بر او آسان کند ، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند در این صورت خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود . ☄️امالى شیخ صدوق☄️ 📚 📚 🌷قصه‌های زیبای معنوی 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🔰خويشان 🔰خيانت https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 🎂نمونه خيانت ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/85 خير و شر https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 🔟حرف د : 🔰دادگرى دارائى دارو دارو و درمان داستان دانائى 🔰دانش 🌷سفارش به دانش آموزی https://eitaa.com/dastan_latifeh/62 🌷علت گذاشتن به https://eitaa.com/dastan_latifeh/49 🔰دانشمند 🌹اهميت وجود دانشمندان و متخصصان 📗داستان بهلول و جهانگردی 👈یکی از جهانگردان خارجی وارد شهر بغداد شد و به دربار هارون هارون الرشید راه یافت. چون به حضور خلیفه رسید، سؤالاتی چند از وزراء و دانشمندان در حضور خلیفه کرد، هیچ کدام نتوانستند به سوالات آن جهانگرد جواب بدهند. خلیفه غضبناک شد آشنا به وزرا و علمای دربار گفت: اگر جواب آن شخص را ندهید اموال همه شما را به او خواهم داد. حاضرین ۲۴ ساعت مهلت خواستند. خلیفه به آن‌ها فرصت داد و بعد یکی از آنها گفت: لزوم مراجعه به اساتید فن دانشمندان و متخصصان به گمان من باید سراغ بهلول برویم و غیر از بهلول دیگری نمی تواند جواب سؤالات جهانگرد را به درستی و راستی بدهد. پس از آن به دنبال بهلول رفتند و او را از ماوقع خبردار کردند. فردای آن روز که قرار بود در حضور خلیفه جواب جهانگرد را بدهند آشنا، بهلول حاضر شد و رو به جهانگرد نمود و گفت: هر سؤالی دارید بفرمایید، من برای جواب دادن حاضرم. جهانگرد با عصای خود دایره ای کشید و بعد نگاهی به بهلول کرد. بهلول بدون معطلی خطی و وسط دایره کشید و آن را به دو قسمت تقسیم کرد. جهانگرد باز دایره ای کشید. بهلول این دفعه دایره را به چهار قسمت تقسیم کرد و با دست یک قسمت را به جهانگرد نشان داد و گفت : این قسمت خشکی و این قسمت آب است. جهانگرد دانست که بهلول مطلب او را فهمیده و به سؤالات درست جواب داده است. پس از آن در حضور علما و حاضرین و خلیفه بهلول را تحسین فراوان کرد. بار دوم، پشت دستش را به زمین گذاشته و انگشت ها را به طرف آسمان گرفت. بهلول عکس عمل او را انجام داد یعنی انگشت ها را به زمین گذاشت و پشت دست را به هوا کرد. جهانگرد بی اندازه او را تحسین نموده به خلیفه گفت : از داشتن چنین عالم دانشمندی باید خیلی به خود ببالید. خلیفه پرسید: مقصود از این جواب و سؤالات را نفهمیدم. جهانگرد جواب داد: من از اول دایره کشیدم و مقصودم نشان دادن شکل کره زمین بود. بهلول فهمید و آن را به دو قسمت تقسیم کرد و به من فهمانید که به کرويت زمین معتقد است و بلکه رموز آن را می‌داند و با آن خط هم، خط استوار را کشیده و هم زمین را به دوقسمت نیم کره شمالی و جنوبی تقسیم کرد. مرتبه دوم که دایره کشیدم آن را به چهار قسمت نمود و به من فهماند که زمین به چهار قسمت تقسیم می شود که یک قسمت آن خشکی و سه قسمت آن آب است. مرتبه سوم که من کف دست را به زمین و انگشت ها را به هوا نمودم، غرض من نباتات و رُستنی های زمین و اسرار پرورش و رشد آنها بود. بهلول هم با دست خود باران و اشعهء آفتاب را نشان داد و فهمید که پرورش نباتات در اثر باران و اشعهء آفتاب است. لذا بر چنین دانشمندی باید ببالید. حاضرین از حاضر جوابی بهلول و نجات دادن آنها از غضب هارون شکر خدای را به جای آوردند و از بهلول تشکر بسیار کرده اند. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰دانائى 🌷لقمان دانا https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 درد و بيماری 🔰درد و دل 🎂ممنوعيت درد و دل https://eitaa.com/dastan_latifeh/64 درستكارى 🔰قدردانی از درستکاران 📚 ✍️📔حکایت شوهر آهنگر حکیمی جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:شوهر من آهنگرى بود که از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود. ✍️وقتى هنوز مریض و بى‌حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مى‌گفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود. من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمى‌خورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آن‌ها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم. با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بسته‌هاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم. اى کاش همه انسان‌ها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند! حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بسته‌ها را نفرستادم. یک فروشنده دوره‌گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین! 👌حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود. 🌷دعوت به درستکاری https://eitaa.com/dastan_latifeh/35 درگيرى 🔰درمان 🌷نمونه راه های درمان https://eitaa.com/dastan_latifeh/364 🔰درود و صلوات 🔰دوروغ https://eitaa.com/dastan_latifeh/20 🎂آثار شوم دروغگويي https://eitaa.com/dastan_latifeh/91 🗯 ▫️مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. ▫️پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن. مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می‌شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. ▫️به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم. 📚میزان الحکمه، ج۸، ص۳۴۴ 🔰درون 🔰دزدى 🌷بيچاره شدن دزد https://eitaa.com/dastan_latifeh/35 🎂رسوا شدن دروغگو https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 دستبرد دستگيرى دشمن دشمنى دشنام https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰دعا و راز و نياز با خدا 🌷بايدها و نبايد های دعا https://eitaa.com/dastan_latifeh/109 🎋نمونه اجابت دعا https://eitaa.com/dastan_latifeh/394 🌷دل شکسته می خرند 📚 🔴 در زمان مالک دینار جوانی از زمره اهل معصیت و طغیان از دنیا رفت ؛ مردم به خاطر آلودگی او جنازه اش را تجهیز نکردند ، بلکه در مکان پستی و محلّ پر از زباله ای انداختند و رفتند . شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالی به مالک دینار گفتند : بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن در گورستان صالحان و پاکان دفن کن . عرضه داشت : او از گروه فاسقان و بدکاران است ، چگونه و با چه وسیله مقرّب درگاه احدیت شد ؟ جواب آمد : در وقت جان دادن با چشم گریان گفت : یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَهُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَهُ . « ای که دنیا و آخرت از اوست ، رحم کن به کسی که نه دنیا دارد نه آخرت » . مالک ! کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم ؟ و کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم ؟ منبع:ملا فتح اللّه کاشانی در تفسیر « منهج الصادقین » ، و آیت اللّه کلباسی در کتاب « انیس اللیل ص 45» 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🎂دعائی که در پی داشت https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 📚حکایت آموزنده رنج یا موهبت! آهنگری با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟ آهنگر سر به زیر آورد و گفت: وقتی که می خواهم وسیله آهنی بسازم، یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آن را کنار میگذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار.. 🔰دعوا دغل بازى دفاع دل دليل دليل دودلى دودمان دوران دورانديشى دورويى دوزخ https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 🔰 ✅بايدها و نبايد های معاشرت با دوست 1️⃣ مخفی داشتن رازها و اسرار از دوست https://eitaa.com/dastan_latifeh/402 🔰دوستى https://eitaa.com/dastan_latifeh/292 ✅نمونه برکات دوستی حقيقی https://eitaa.com/aliasgharnameh/53 ✅آداب دوستی https://eitaa.com/dastan_latifeh/31 ✅بايدها و نبايد های دوستی https://eitaa.com/Aliakbarnameh/32 🔰دوگانه پرستى دولت ديدار 🔰دين 🌷بايدها و نبايدهای دين داری https://eitaa.com/dastan_latifeh/107 🌷ارزش قائل بودن برای دين و ارزش ها دزد دارایی نه دزد دین ✅داستان کوتاه ✍️در قدیم بعضی از دزدهای سر گردنه هم معرفت داشتند! روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه مردی غافل را می دزدد. هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است : خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند! دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد!؟ دزد کیسه در پاسخ گفت : صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او‌ اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم واین دور از انصاف است! https://eitaa.com/dastan_latifeh ديوانگى ديه https://eitaa.com/dastan_latifeh 1️⃣1️⃣حرف ذ : 🔰ذكر ذلت https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا