۲۶. ۱.آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش می بایست، دست کم در دروه های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه ای نیز می بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد. ۲.آموزش و پرورش می بایست در جهت رشد همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی ونیز به برنامه های «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند. ۳.پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند.
۲۷. ۱.هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع خویش همکاری کند، از گونه های مختلف هنرها برخوردار گردد و در پیشرفت علمی سهیم گشته و از منافع آن بهره مند شود. ۲.هر شخصی به عنوان آفرینشگر، حق حفاظت از منافع مادی و معنوی حاصل از تولیدات علمی، ادبی یا هنری خویش را داراست.
۲۸. هر شخصی سزاوار نظمی اجتماعی و بینالمللی است که در آن حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» به تمامی تأمین و اجرائی گردد.
۲۹. ۱.هر فردی در برابر جامعه اش که تنها در آن رشد آزادانه و همه جانبه ی او میسر می گردد، مسئول است. ۲.در تحقق آزادی و حقوق فردی، هر کس می بایست تنها زیر محدودیت هایی قرار گیرد که به واسطه قانون فقط به قصد امنیت در جهت بازشناسی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران وضع شده است تا اینکه پیش شرط های عادلانه ی اخلاقی، نظم عمومی و رفاه همگانی در یک جامعه مردم سالار تأمین گردد. ۳.این حقوق و آزادی ها شایسته نیست تا در هیچ موردی خلاف با هدف ها و اصول «ملل متحد» اعمال شوند.
۳۰. در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی های مندرج در این «اعلامیه» باشد.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
براساس مبنای «عدل شبکهای» در «پارادایم شبکهای» نیاز به ویرایش و بازنگری در متون حقوق بشر فعلی وجود دارد.
تولید متن حقوق بشر بر اساس نگرش اسلام، از زیرساختهای الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه است.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
زیرساختهای الگوی پیشرفت و توسعه، حقوق بشر، حقوق بشر اسلامی، عدل شبکهای، پارادایم شبکهای
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک. نهایةالدرایه، محقق اصفهانی، ج ۲، ص۳۲۹
[2] . ر.ک. ویکیپدیا
برچسب #پارادایم شبکهای #حقوق بشر #حقوق بشر اسلامی #زیرساختهای الگوی پیشرفت و توسعه #عدل شبکهای #مدل دینی
آرشیو, دانشنامه, مفاهیم کلیدی
هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
کارآمدی
۷. همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آن اند تا بدون هیچ تبعیضی به طور برابر در پناه قانون باشند. همه انسانها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این «اعلامیه» است. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند. الف. هر كودكى از زمان تولد، حقى بر گردن والدين خويش و جامعه و دولت در محافظت دوران طفوليت و تربيت نمودن و تأمين مادى و بهداشتى و ادبى دارد. در ضمن بايد از جنين و مادر نگهدارى شود و مراقبتهاى ويژه نسبت به آنها مبذول شود. ب. پدران و كسانى كه از نظر قانون شرع به منزله پدرانند، حق انتخاب نوع تربيتى را كه براى فرزندان خود مى خواهند، با مراعات منافع و آينده آنان در پرتو ارزشهاى اخلاقى و احكام شرعى دارند. ج. بر طبق احكام شرع، فرزندان نسبت به والدين خود و اقوام نسبت به اقوام خود حقوقى بر گردن دارند.
۸. هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی مؤثر به مراجع دادرسی از طریق محاکم ذیصلاح ملی در برابر نقض حقوق اولیه ای است که قوانین اساسی یا قوانین عادی برای او برشمرده و به او ارزانی داشته اند. هر انسانى از لحاظ الزام و التزام از يك شخصيت شرعى برخوردار است و اگر اين شخصيت از بين رفت يا مخدوش گرديد، قيّم جاى او را مى گيرد.
۹. هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد. الف. طلب علم يك فريضه است و آموزش يك امر واجب است بر جامعه و دولت، و بر دولت لازم است كه راه ها و وسايل آن را فراهم نموده و متنوع بودن آن را، به گونه اى كه مصلحت جامعه را برآورد، تأمين نمايد و به انسان فرصت دهد كه نسبت به دين اسلام و حقايق هستى معرفت حاصل كند و آن را براى خير بشريت به كار گيرد. ب. حق هر انسانى است كه مؤسسات تربيتى و توجيهى مختلف از خانواده و مدرسه و دانشگاه گرفته تا دستگاه هاى تبليغاتى و غيره كه كوشش در جهت پرورش دينى و دنيوى انسان مى نمايد، براى تربيت كامل و متوازن او تلاش كنند و شخصيتش را پرورش دهند، به گونه اى كه ايمانش به خدا و احترامش به حقوق و وظايف و حمايت از آن فراهم شود.
۱۰. هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا دربرابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی، به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند. اسلام دين فطرت است، و به كار گرفتن هرگونه اكراه نسبت به انسان يا بهره بردارى از فقر يا جهل انسان، جهت تغيير اين دين به دينى ديگر يا به الحاد، جايز نمى باشد.
۱۱. هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود. و هیچ احدی به حسب ارتکاب هر گونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بینالمللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمی بایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد. الف.انسان آزاده متولد مى شود و هيچ احدى حق به بردگى كشيدن يا ذليل كردن يا مقهور كردن يا بهره كشيدن، يا به بندگى كشيدن او را ندارد مگر خداى تعالى. ب.استعمار به انواع گوناگونش و به اعتبار اين كه بدترين نوع بردگى است، شديداً تحريم مى شود و ملتهايى كه از آنها رنج مى كشند حق دارند از آن رهايى يافته و سرنوشت خويش را تعيين كنند. همه دول و ملل نيز موظفند از اين گروه در مبارزه عليه نابودى هر نوع استعمار و اشغال يارى نمايند. همه ملتها نيز حق حفظ شخصيت مستقل و سلطه خود بر منابع و ثروتهاى طبيعى را دارند.
۱۲. هیچ احدی نمیبایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچکس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضاتی است. هر انسانى بر طبق شريعت، حق انتقال و انتخاب مكان براى اقامت در داخل يا خارج كشورش را دارد و در صورت تحت ظلم قرار گرفتن، مى تواند به كشور ديگرى پناهنده شود، و بر آن كشور پناه دهنده واجب است كه با او مدارا كند، تا اين كه پناهگاهى برايش فراهم شود، با اين شرط كه علت پناهندگى به خاطر ارتكاب جرم طبق نظر شرع نباشد.
۱۳. ۱.هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه جایی [حرکت از نقطه ای به نقطه ای دیگر] و اقامت در [در هر نقطه ای] درون مرزهای مملکت است. ۲. هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است. كار، حقى است كه بايد دولت و جامعه براى هركسى كه قادر به انجام آن است، تضمين كند. و هر انسانى آزادى انتخاب كار شايسته را دارد، به گونه اى كه هم مصلحت خود و هم مصلحت جامعه برآورده شود. هر كارگرى حق دارد از امنيت و سلامت و ديگر تأمين هاى اجتماعى برخوردار باشد و نبايد او را به كارى كه توانش را ندارد واداشت يا او را به كارى اكراه نمود، يا از او بهره كشى كرد، يا به او زيان رساند و هر كارگرى بدون فر قميان مرد و زن، حق دارد كه مزد عادلانه در مقابل كارى كه ارائه مى كند، سريعاًدريافت نمايد و نيز حق استفاده از مرخصى ها و پاداشها و ترفيعات استحقاقى را داردو در عين حال، موظف است كه در كار خود اخلاص و درستكارى داشته باشد و اگر كارگران با كارفرمايان اختلاف پيدا كردند دولت موظف است براى حل اين اختلاف و از بين بردن ظلم و اعاده حق و پاى بندى به عدل، بدون اين كه به نفع طرفى عدول كند، دخالت نمايد.
۱۴. ۱.هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است. ۲.چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشأیی غیرسیاسی داشته باشد و یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگیرد. انسان حق دارد، كسب مشروع بكند، بدون احتكار و فريب يا زيان رساندن به خود يا ديگران، و ربا شديداً ممنوع مى باشد.
۱۵. ۱.هر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیتی [ملیتی] است. ۲.هیچ احدی را نمی بایست خودسرانه از تابعیت [ملیت] خویش محروم کرد، و یا حق تغییر تابعیت [ملیت] را از وی دریغ نمود. الف. هرانسانى حق مالك شدن از راه هاى شرعى را دارد و مى تواند از حقوق مالكيت، به گونه اى كه به خود و يا ديگران و يا جامعه ضرر نرساند، برخوردار باشد و نمى توان مالكيت را از كسى سلب كرد مگر بنابر ضرورت حفظ منافع عمومى و در مقابل پرداخت غرامت فورى و عادلانه. ب. مصادره اموال و ضبط آنها ممنوع است مگر بر طبق شرع.
۱۶. ۱.مردان و زنان بالغ، بدون هیچ گونه محدودیتی به حیث نژاد، ملیت، یا دین حق دارند که با یکدیگر زناشویی کنند و خانواده ای بنیان نهند. همه سزاوار و محق به داشتن حقوقی برابر در زمان عقد زناشویی، در طول زمان زندگی مشترک و هنگام فسخ آن هستند. ۲.عقد ازدواج نمیبایست صورت بندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران که خواهان ازدواجند. ۳.خانواده یک واحد گروهی طبیعی و زیربنایی برای جامعه است وسزاوار است تا به وسیله ی جامعه و «حکومت» نگاهداری شود. هر انسانى حق دارد از ثمره دست آوردهاى علمى يا ادبى يا هنرى يا تكنولوژيكى خود سود ببرد و حق دارد از منافع ادبى و مالى حاصله از آن حمايت نمايد، مشروط بر اين كه آن دستآورد (اثر) مغاير با احكام شريعت نباشد.
۱۷. ۱.هر انسانی به تنهایی یا با شراکت با دیگران حق مالکیت دارد. ۲.هیچ کس را نمی بایست خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد. الف. هر انسانى حق دارد كه در يك محيط پاك از مفاسد و بيماريهاى اخلاقى به گونه اى كه بتواند در آن خود را از لحاظ معنوى بسازد، زندگى كند، جامعه و دولت موظفند اين حق را براى او فراهم كنند. ب. دولت و جامعه موظفند كه براى هر انسانى تأمين بهداشتى و اجتماعى را از طريق ايجاد مراكز عمومى مورد نياز، برحسب امكانات موجود، فراهم نمايند. ج. دولت مكلف است حق هر انسانى را در زندگى شرافتمندانه اى كه بتواند از طريق آن مايحتاج خود و خانواده اش را برآورده سازد و شامل خوراك و پوشاك و مسكن و آموزش و درمان وساير نيازهاى اساسى مى شود، تضمين نمايد.
۱۸. هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است. الف. هر انسانى حق دارد كه نسبت به جان و دين و خانواده و ناموس و مال خويش، در آسودگى زندگى كند. ب. هرانسانى حق دارد كه در امور زندگى خصوصى خود (در مسكن و خانواده و مال، ارتباطات) استقلال داشته باشد و جاسوسى يا نظارت بر او، با مخدوش كردن حيثيت او جايز نيست و بايد از او در مقابل هرگونه دخالت زورگويانه در اين شؤون حمايت شود. ج. مسكن در هر حالى حرمت دارد و نبايد بدون اجازه ساكنين آن يا به صورت غير مشروع وارد آن شد، و نبايد آن را خراب يا مصادره كرد يا ساكنينش را آواره نمود.
در توضیح این بحث، میفرمایند: این روایت از روایات تابناکی است که با همه اختصارش بیانگر مطالب ذیل است: چگونگی حقیقت اسماء و وابستگی حقیقی آنها با یکدیگر ۲. نحوه تعدد آنها و تعدد اسماء جزیی بهواسطه نسبت با اسماء کلی ۳. نحوه نیاز خلق به آنها که همان نیاز ذاتی و وابستگی وجودی است ۴. اینکه این ترتیب و نزول، یک امر حقیقی است و اعتباری و توهمی نیست ۵. ظهوری که مختص ذات الهی باقی ماند ظهور «احدیت» است و سه ظهوری که خلقت به آنها نیاز داشت ظهور «الله و تبارک و سبحان» است که معادل هویت الهی و جمال الهی و جلال الهی است.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
اگر هر کدام از اسماء الهی را یک نیاز خلقت ببینیم میتوان گفت که ساختار خلقت برای رسیدن به کمال خود نیازمند موارد زیر میباشند: (دقت شود که اینها نیازهای خداوند نیستند بلکه نیازهای خلقت برای کسب از خداوند هستند.) براساس هر یک از این اسماء، میتوان فرآیند یا فرآیندهایی را در زندگی بشر، معادلسازی کرد، برخی از این موارد در جدول زیر آمده است:
ردیف
اسم الله
معادل نیازی و فرآیندی هر یک از اسماء الله
۱
حق
نیاز به تشخیص واقعیتهای خودبنیاد و تکیه و تعلق به آنها
۲
احد واحد
(الاول و الاخر، الظاهر و الباطن)
احد= نیاز به خودیابی متمرکز
واحد= نیاز به یکپارچگی و انسجام در زندگی
نیاز به انسجام ظاهر و درون
۳
ذوالجلال و الاکرام
(حیّ، قیوم، قدوس)
نیاز به تسلط بر زندگی و مدیریت برای بقاء
۴
علیم
(محیط، شهید، خبیر، حکیم، عالمالغیب، سمیع، بصیر، حفیظ، لطیف)
نیاز به آگاهیهای معتبر (آگاهی از آثار موجودات و آگاهی از منشاء این آثار)
نیاز به پیشبینی و حدس روشمند در مورد وقایع احتمالی آینده و گذشته
۵
قادر، قدیر، ذوالقوه، مقتدر، متکبر، مهیمن
نیاز به نیروی پیشران برای رسیدن به اهداف
نیاز به برتری نسبت به رفباء
۶
خالق، باری
نیاز به خلاقیت و نوآوری
۷
رحیم، ، رحمان، ودود
نیاز به ایثار و همدردی و کمک و رفع نقصها
۸
حلیم، غفور، تواب، عفُوّ
نیاز به گذشت
۹
شاکر، ذوالفضل
نیاز به قدردانی و ابراز لطف
۱۰
متعال
نیاز به اشراف و احاطه بر کل
۱۱
قریب
نیاز به ارتباط مستقیم با منابع
۱۲
عظیم
نیاز به گستردگی
۱۳
مجید
نیاز به سروری و برتری حقایق
۱۴
ولیّ
نیاز به همراهی و یکرنگی
۱۵
رضیّ
نیاز به احساس آرامش در اثر رسیدن به مطلوب
۱۶
نور
نیاز به شفافسازی
۱۷
محیی
نیاز به حرکتسازی
۱۸
جبار
نیاز به متوقفسازی و تسلط بر حرکتها
۱۹
ملک
نیاز به مدیریت نیروها
۲۰
عزیز
نیاز به استقلال
۲۱
غنی
نیاز به عدم وابستگی و خوداتکایی
۲۲
حمید
نیاز به ستودگی
۲۳
واسع
نیاز به گسترش
۲۴
بدیع
نیاز به نوآوری
۲۵
رب
نیاز به پرورش دادن و پرورش یافتن
۲۶
مومن
نیاز به باورهای محکم
۲۷
سلام
نیاز به صلح و آرامش
۲۸
مصور
نیاز به بستهبندی و حد و اندازه تعیین کردن
۲۹
رزاق
نیاز به پشتیبانی کردن
۳۰
فتاح
نیاز به گشودن راهها و بنبستها
۳۱
قابض و باسط
نیاز به محدودسازی و نامحدودسازی
۳۲
معز و مذل
نیاز به محکومسازی و برتریسازی
۳۳
عدل
نیاز به توازن
۳۴
مقیت
نیاز به خشم
۳۵
جلیل
نیاز به بزرگواری
۳۶
رقیب
نیاز به همراهی مستمر
۳۷
شهید
نیاز به آگاهی مستقیم
۳۸
باعث
نیاز به فعالسازی
۳۹
وکیل
نیاز به نیابت و واگذاری
۴۰
محصی
نیاز به حساب و کتاب
۴۱
مقدم موخر
نیاز به تغییر
۴۲
جامع
نیاز به احاطه
۴۳
ضار و نافع
نیاز به از بین بردن و نیاز به رشد دادن
۴۴
وارث
نیاز به مدیریت اموال
۴۵
صبور
نیاز به تحمل
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی ، نقشه تمدنی ، نقشه هستی، الگوی اسلامی پیشرفت
برچسب #الگوی اسلامی پیشرفت #تجلی #خدا #دینشناسی #فنا #معادلات وجودی #نقشه تمدنی #نقشه هستی
دانشنامه, نقشه مسائل
#نقشهمسائل
#نقشهاسماءالله
خانه > دانشنامه > نقشه مسائل > نقشه اسماء الله
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه اسماء الله
6 دقیقه خواندن
149
نقشه اسماء الله
موضوع بحث:
« نقشه اسماء الله » چیست؟ چه کاربردی دارد؟
مساله بحث:
اسماء الهی، منشاء پیدایش موجودات و روابط میان آنها هستند و کل هستی را شکل میبخشند، چگونه میتوان از کمیت و کیفیت و روابط میان اسماء الهی، نقشهای از هستی را بهدست آورد و براساس آن، نقشه تمدنی برای زندگی بشر ترسیم نمود؟
پیش فرض ها:
فرضیه بحث:
۱. هستی، تجلی اسماءالله است.
۲. اسماءالله دارای نظام است (یعنی براساس قواعد و ضوابط وجودی، تکثیر یافتهاند لذا برخی اسماء، ریشهای هستند و برخی شاخهای و از ترکیب آنها نیز ظهور و تجلیات جدید حاصل میشود.)
۳. کشف معادلات وجودی حاکم بر اسماءالله (نقشه اسماءالله) یکی از راههای کشف نقشه هستی و نقشه تمدنی است.
تبیین بحث:
یکی از سرفصلهای عرفان نظری، بحث و بررسی «اسماء و صفات الهی و نظام حاکم بر آنها» است؛ علامه طباطبایی در «رساله الاسماء» خود که در ضمن رسائل توحیدیه ایشان منتشر شده است روایتی را از کتاب کافی از امام صادق علیهالسلام در توضیح اسماءالله نقل کردهاند که عین روایت از کتاب کافی به شرح زیر است:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اسْماًبِالْحُرُوفِ غَيْرَ مُتَصَوَّتٍ وَ بِاللَّفْظِ غَيْرَ مُنْطَقٍ وَ بِالشَّخْصِ غَيْرَ مُجَسَّدٍ وَ بِالتَّشْبِيهِ غَيْرَ مَوْصُوفٍ وَ بِاللَّوْنِ غَيْرَمَصْبُوغٍ مَنْفِيٌّ عَنْهُ الْأَقْطَارُ مُبَعَّدٌ عَنْهُ الْحُدُودُ مَحْجُوبٌ عَنْهُ حِسُّ كُلِّ مُتَوَهِّمٍ مُسْتَتِرٌ غَيْرُ مَسْتُورٍ فَجَعَلَهُ كَلِمَةًتَامَّةً عَلَى أَرْبَعَةِ أَجْزَاءٍ مَعاً لَيْسَ مِنْهَا وَاحِدٌ قَبْلَ الْآخَرِ فَأَظْهَرَ مِنْهَا ثَلَاثَةَ أَسْمَاءٍ لِفَاقَةِ الْخَلْقِ إِلَيْهَاوَ حَجَبَ مِنْهَا وَاحِداً وَ هُوَ الِاسْمُ الْمَكْنُونُ الْمَخْزُونُ فَهَذِهِ الْأَسْمَاءُ الَّتِي ظَهَرَتْ فَالظَّاهِرُ هُوَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ سَخَّرَ سُبْحَانَهُ لِكُلِّ اسْمٍ مِنْ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ أَرْبَعَةَأَرْكَانٍ فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ رُكْناً ثُمَّ خَلَقَ لِكُلِّ رُكْنٍ مِنْهَاثَلَاثِينَ اسْماً فِعْلًا مَنْسُوباً إِلَيْهَا فَهُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ السَّمِيعُ الْبَصِيرُالْحَكِيمُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ الْمُقْتَدِرُ الْقَادِرُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْبَارِئُ الْمُنْشِئُ الْبَدِيعُ الرَّفِيعُ الْجَلِيلُ الْكَرِيمُ الرَّازِقُ الْمُحْيِي الْمُمِيتُ الْبَاعِثُ الْوَارِثُ فَهَذِهِ الْأَسْمَاءُ وَ مَا كَانَ مِنَ الْأَسْمَاءِ الْحُسْنَى حَتَّى تَتِمَّ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ سِتِّينَ اسْماًفَهِيَ نِسْبَةٌ لِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ الثَّلَاثَةِ وَ هَذِهِ الْأَسْمَاءُالثَّلَاثَةُ أَرْكَانٌ وَ حَجَبَ الِاسْمَ الْوَاحِدَ الْمَكْنُونَ الْمَخْزُونَ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ الثَّلَاثَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى قُلِ ادْعُوااللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى (کافی ج۱ص۱۱۳)
ترجمه تفسیری: «خداوند ظهوری از ذات مقدسش را تجلی داد که هیچ کلمهای قادر به بیان آن نبود، و هیچ پدیدهای هیچ شباهتی با آن نداشت، هیچ حد و مرزی نداشت، هیچ ذهن و فکری قدرت ادراک آن را نداشت، چنان ظهوری داشت که نورش او را از دید مخفی کرده بود؛ خداوند این ظهور را به چهارگونه تجلی نشان داد که همه با هم یک حقیقت را نشان میدادند، از آن چهار تجلی، سه تجلیاش را آشکار کرد و یک تجلیاش را در ذات مقدس نگاه داشت؛ هر کدام از این سه تجلی، را به چهارگونه بروز و ظهور مجدد داد که در نتیجه دوازده تجلی عظیم الهی شکل گرفت؛ سپس هر کدام از این دوازده تجلی را در سی قالب ظهور داد و اینگونه بود که سیصد و شصت اسم برای ذات مقدس او پدید آمد.»
علامه طباطبایی براساس برهان فلسفی و متن روایت فوق، درختی از این اسماء را به شکل زیر ترسیم نمودهاند که تصویر آن در همان کتاب آمده است:
#نقشهمسائل
#نقشهشناسی
خانه > دانشنامه > نقشه مسائل > نقشه شناسی
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه شناسی
7 دقیقه خواندن
137
نقشه شناسی
نقشه شناسی
موضوع بحث:
« نقشه » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ روش طراحی نقشه جامع؟ (نمونه یک نقشه جامع)
مساله بحث:
چگونه میتوان بر موقعیت یک پدیده، احاطه پیدا کرد بهطوری که از مبدء تا مقصد حرکتهای مرتبط با آن پدیده را پیشبینی کرد؟
پیش فرض ها:
فرضیه بحث:
۱. نقشه = شبیهسازی کلیه عناصر و اجزاء درونی و بیرونی مرتبط با یک پدیده، بههمراه روابط بین آنها، بهطوری که بتوان فعلوانفعالات احتمالی مرتبط با آن پدیده را تشخیص داد و پیشبینی کرد.
۲. در هر نقشهای ترسیم عناصر و روابط و مرزهای میان آنها، به هدف تسهیل در کشف کلیه فعلوانفعالات محتمل مرتبط با یک هدف است. (حتی نقشه جغرافیایی ترسیمکننده استانهای یک کشور با نقشه ترسیمکننده کوههای همان کشور یا دریاچههای آن کشور یا …متفاوت است.)
۳. نقشهها فقط متکفل دیدهای کلان نیستند و ممکن است نقشهای با تمام جزئیات ارائه شود؛ نقشهها متکفل دید جامع نسبت به عناصر و روابط میان آنها هستند. (دید شبکهای) انتقال به بحث نگرش سیستمی
تبیین بحث:
اشياء مادي بهواسطه عناصر زير درمحدوديت قرار دارند: زمان، مكان، كميت، كيفيت، اثرگذاري واثرپذيري (نوع رابطه با ديگر اشياء).
ذهن انسان قدرت دارد اشياء را برش بزند و لايه لايه كند و ابعاد آن را از هم جدا كند و هر يك را مستقل نگاه كند. ذهن ميتواند فقط بُعد مكاني شيء را نگاه كند و از اين زاويه به بررسي آن بپردازد يا فقط جنبه كميتي آن را نگاه كند و از اين حيث به مطالعه آن بهپردازد . كلماتِ :زاويه ديد، جهت، حيث، بُعد، لايه، جنبه و مانند اينها همگي دلالت بر قابليت ذهن درايجاد نگرشهاي خاص نسبت به موضوعات دارند. نگرش يعني جهت توجّه به ابعاد وجودي يك شيء.
از سوي ديگر ذهن انسان بهواسطه انس با ماده و محدوديتهاي مادي، جزئي نگر است. يعني در ديد اوليه فقط متوجّه برخي ازابعاد و جنبهها ميشود و براي دستيابي به يك ديد كامل بايد چندين بار از جوانب و زاويههاي مختلف شيء را بررسي كند سپس تصاوير بهدست آمده در هر يك از بررسيها راكنار هم بگذارد تا بتواند يك ديد كلّي و جامع از موضوع بهدست آورد. بنابراين ميتوان گفت: نگرشهاي انسان دوگونه است : نگرش خُرد و نگرش كلان.
۱. نگرشهاي خُرد فقط به اجزاء وخصوصيات آنها ميپردازند و توجّهي به ارتباط اجزاء با يكديگر و جايگاه آنها درمجموعه اصلي ندارند.( ديد دروني )
۲. نگرشهاي كلان به ارتباطات اجزاء ومجموعهاي كه اين اجزاء ايجاد كننده آن هستند ميپردازد. (ديد بيروني )
خود را در موقعيتي فرض كنيد كه طاقه پارچهاي را ميبينيد. يك وقت است به جنس آن نگاه ميكنيد، رنگ آن را بررسي ميكنيد،عرض آن را ميپرسيد و يك وقت به طرح لباسي كه از اين پارچه ميتوان درآورد فكر ميكنيد.
تمام بررسيهاي جزئي ما براي رسيدن به يك كلّ است. اگر در جزئيات بمانيم و فقط خود را سرگرم بررسي جزئيات كنيم، درحقيقت مانند اين است كه بهترين پارچهها را بخريم و انبار كنيم و با وجود نياز به لباس آنها را ندوزيم نپوشيم.
اگر اين توجّه به برخي از ابعاد باشد، نگرش جزئي است و اگر به تمام ابعاد باشد نگرش كُلي است. ما در زندگي به هردو گونه از نگرش نيازمنديم ولي نگرشهاي جزئي هميشه مقدمهچين و زمينه ساز براي نگرشهاي كلّي هستند. بدون يك ديد كلان و محيط بر موضوع، تلاشهاي انسان براي رسيدن به حقيقت ناكام ميماند.
اين جهان يك شبكه وجودي است و تا انسان اين مجموعه و جايگاه خود در آن را نشناسد نميتواندبرنامهريزي صحيح نسبت به زندگي داشته باشد. علم بيان واقعيات هستي است و علم آموزي دستيابي به اين واقعيات. اگر ميخواهيم به علم واقعي دست يابيم و گرفتار”توهّم علم ” نشويم بايد ذهن خود را براي تفكّر شبكهاي تمرين بدهيم؛ «نقشهها» ابزارهایی برای تفکر شبکهای هستند.
(انتقال به بحث در مورد نگرش سیستمی و تفکر شبکهای)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
اگر بخواهیم «نقشه» ای را ترسیم کنیم باید قواعد و روش «نگرش سیستمی» را اِعمال کنیم. تفسيراين الگو و تبيين مراحل يك تفكّر شبكهاي به اين شرح است :
الف- طرح ريزي عناصر شبكه
داراي سه مرحله زير است :
۱. تعريف وضعيت موجود: (تعريف متغير نياز)
چه نيازي سبب شده است كه فكر به كار افتد و درصدد چاره برآيد؟
آيااين نياز يك نياز بسيط است يا اينكه خود از چند عنصر تشكيل شده است؟
ايننياز چقدر مهم است؟ (ضريب اهميّت نياز )
اگرمشكل حل نشود و نياز برطرف نشود، چه تبعاتي خواهد داشت؟
آيااين نياز يك نياز واقعي است يا يك نياز كاذب و ساختگي است؟
تعيين نيازهاي سلبي (آنچه نميخواهيم و نياز داريم كه نشود كدامند؟)
۲. تعريف اهداف (تعريف وضعيت مطلوب )
تعيين هدف كلّي و اساسي و ضريب اهميّت آن (اگر حاصل نشود چه تبعاتي دارد؟ )
تعيين اهداف مياني (اهدافي كه بين وضعيت موجود و مطلوب قرار دارند و براي رسيدن به هدف نهايي زمينه سازي ميكنند )
تعيين زمينه اوليه (شرايط اوليه براي شروع حركت به سوي اهداف فوق )
تعيين اجزاء دروني اهداف (تعريف متغيرهاي دروني)
تعيين كميت و كيفيت عناصر فوق (از هر كدام چقدر و با چه كيفيتي؟ يعني عناصر فوق بهصورتقابل اندازهگيري تعريف شوند.)
تعيين ضريب اهميّت هر يك از عناصر فوق
تفكيك بين حداقل لازم (مقداري از هدف كه به هيچ وجه قابل صرف نظر نيست و بايد حاصل شود) و حداكثر مطلوب
تعيين اهداف منفي (آنچه نميخواهيم و نبايد بشود.)
۳.تعريف ارتباطات (تعريف عناصر مرتبط با وضعيت موجود و اهداف مطلوب؛ تعريف متغيّرهاي بيروني + ارتباط آنها با متغيّرهاي دروني)
چه چيزهايي سبب پيدايش نياز و مشكل شدهاند؟ ضريب تأثير هر كدام در پديد آمدن مشكل چقدر است؟(تشخيص سرچشمهها)
چه مسائلي در اثر اين مشكل به وجود آمدهاند؟ (اين مشكل، چه آثاري را ايجاد كرده است؟ بر چه نقاطي تأثير گذاشته است؟)(تشخيص آثار و نتايج)
چه عناصري ميتوانند مفيد باشند؟ ضريب مفيد بودن هريك چقدر است؟( تشخيص امكانات )
چه عناصري ميتوانند مضر باشند و براي رسيدن به اهداف مانع ايجاد كنند؟ ضريب مانعيت هر يك چقدر است؟ ( تشخيص موانع )
بررسي فعل و انفعال هريك از متغيرها با يكديگر ( كليه ارتباطات محتملِ عناصر دروني باهم، عناصر بيروني با هم، عناصر دروني و بيروني نسبت به يكديگر فهرست شود. و كميت وكيفيت اثرگذاري آنها بر يكديگر مشخص شود.) ( تشخيص ارتباطات )
قوانين خلقت كه سرمنشاء تك تك اين ارتباطات هستند مشخص شده، فعل و انفعال اين قوانين بايكديگر تعريف شود. ( تشخيص معادلات و قوانين حاكم بر ارتباطات )
چه تغييراتي در اين ارتباطات ميتوان ايجاد كرد؟ (بهبود امكانات)
چه ارتباطات جديدي را ميتوان ايجاد كرد؟ (توسعه امكانات )
ايجادتغيير عناصر و ارتباط آنها يا ايجاد عناصر و ارتباطات جديد چه آثار مثبت و منفي ميتواندداشته باشد؟ (بررسي هزينه تغيير )
اين سه مرحله، طرح ريزي عناصر يك سيستم هستند.
ب_ تركيب و طراحي سيستم
اين قسمت داراي دو مرحله است :
۱.تعيين تمام احتمالات ممكن براي حل مشكل (مدل سازي اوليه: چه نوع عناصري با چه نوع ارتباطي ميتوانندوضعيت موجود را به وضعيت مطلوب برسانند؟)
تعيين حداقل عناصر و ارتباطات لازم كه نميتوان از آنها صرف نظر كرد. (شاخص پايه )
تعيين عناصر و ارتباطاتي كه بايد حذف شوند. (موانع )
پاسخ به سوالات چه چيز، توسط چه كس، تحت چه شرايطي، در چه مكان و زماني و چگونه بايد انجام شود تانياز برطرف شود و هدف حاصل شود؟
۲. مدل سازي (تعيين تركيب عناصر و نوع ارتباط آنها براي رسيدن به مطلوب )
بررسي هزينه هريك از راه حلها
رعايت اصل بيشترين تأثير بوسيله كمترين هزينه و زحمت
انتخاب بهترين راه حل و راه حلهاي جايگزين احتمالي
تدوين الگوي اجراء و اقدام بهصورت زير:
تعيين نقطه شروع
زمينه لازم براي شروع
محرك لازم براي شروع
انجام دهنده كار و شرايط آن
كيفيت و كميّت كار
مراحل كار
نتايج مورد انتظار در هر مرحله
نقاط توقّف و شرايط آن
محرّك مجدّد
شرايط اتمام كار
نقطه پايان
بازنگري و ارزيابي
اصلاح نقاط ضعف، تقويت نقاط قوّت
ايجادزمينه لازم براي انجام حركتهاي جديد
روش تفكّر شبكهاي و عملكرد نظامواره كه محصول ديد كلان و جامع نسبت به موضوعات است سكوي يك جهش علميو عملي به سوي حقايق هستي است.
نمونه عملیات تدوین یک نقشه جامع: (اخذ شده از سامانه مهندسی فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
نگرش سیستمی ، تفکر شبکهای ، نقشهشناسی ، نقشه جامع علمی ، نقشه جامع فرهنگی ، نقشه تمدنی
برچسب #تفکر شبکهای #نقشه تمدنی #نقشه جامع علمی #نقشه جامع فرهنگی #نقشه راه #نقشه شناسی #نقشهشناسی #نگرش سیستمی #نگرش کلان
دانشنامه, نقشه مسائل
#نقشهمسائل
#نقشهعلموطبقهبندیعلوم
خانه > دانشنامه > نقشه مسائل > نقشه علم و طبقه بندی علوم
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه علم و طبقه بندی علوم
19 دقیقه خواندن
161
نقشه علم و طبقه بندی علوم
موضوع بحث:
نقشه دانش و مدل طبقهبندی علوم با اقتباس از نگرش اسلام (مقاله + اسلاید)
مساله بحث:
طبقهبندی علوم، آینهای برای نوع نگاه، زاویه دید به جهان، انسان و زندگی اوست، هر دستگاه فکری که بخواهد در مقیاس تمدنی فعالیت کند باید مدلی برای طبقهبندی علوم ارائه نماید؛ مدل طبقهبندی علوم براساس نگرش اسلام چگونه است؟
پیش فرض ها:
پارادایم شبکهای (برای دستیابی به توضیح این اصطلاح روی عنوان کلیک کنید)
فرضیه بحث:
۱. مدل پیشنهادی با اقتباس از گزارههای دین، مدل پیشینی است نه پسینی. یعنی به دنبال این نیستیم که بشر چه دانشهایی را تولید کرده است و ما با دستهبندی آنها به یک طبقهبندی برسیم، بلکه براساس اهدافی که دین در زندگی بشر دنبال میکند، علومی را برای رسیدن به آن پیشنهاد میدهد و این پیشنهادها، ملاک طبقهبندی و ساختار دانش قرار میگیرد و سپس اطلاعات و علوم تولیدی بشر در قفسههای این مدل طبقهبندی توزیع میگردد.
۲. طبق اهداف اسلام، هسته مرکزی آنچه يك انسان بايد بداند راه رسيدن به خدا و سعادت ابدي است و بهدلیل شبکهای بودن هستی و برآیندی بودن حرکتها، تغییرات و نیروها در انسان، رسيدن به اين هدف حاصل نميشود مگر با تعادل و سلامت در :
۱. بدن _ فكر _ قلب ( ارتباط با خود )
۲. خانواده _ محيط كار _ جامعه ( ارتباط با همنوع )
۳. محيط زيست ( ارتباط با دنيا )
۴. شناخت آنچه براي ورود به عوالم بالا لازم است ( ارتباط با ماوراء )
دست يابي به محورهاي فوق نيازمند شناخت چهار شاخة زير است :
۱. دين
۲. طب و بهداشت فردي و جمعي _ جسميورواني _ انساني و محيطي
۳. روشهاي ارتباطي
۴. روشهاي ايجاد ابزار برای رسیدن به اهداف (با تعادل و كنترل درفعاليتها)
اطلاعات لازم در هر يك ازاين شاخهها، سه لايه دارد:
۱. شناخت هستي و موقعيت موضوعات درمعماري هستي (نگرشها)
۲. حداقلهاي ضروري و روش دستيابي به آنها (قوانين)
۳. حداكثرهاي مطلوب و راه رسيدن به آنها(فرهنگها)
علوم باید بتوانند به سوالات زیر پاسخ دهند:
· چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟
· چگونه به هدف زندگي برسيم؟
· چگونه قلب و روح سالم داشته باشيم؟
· چگونه فكر و ذهن فعال و خلاق داشته باشيم؟
· چگونه بدن سالم و قوي داشته باشيم؟
· چگونه ارتباط مطلوب با ديگر انسانهاداشته باشيم؟
· چگونه محيط زندگي سالم داشته باشيم؟
· چگونه نيازهاي خود را به راحتي برطرف كنيم؟
براساس روایات، مدل طبقهبندی علوم را میتوان بهصورت زیر ارائه کرد:
تبیین بحث:
تفسیر و تبیین بحث:
تعريف طبقهبندي (Classification):
طبقهبندي عبارت است از: «كنار هم قرار دادن اشياء(واقعي) يا مفاهيم (ذهني) بر اساس تشابه و تمايز با يكديگر و تعيينجايگاه و موقعيت آنها نسبت به يكديگر»؛ طبقهبندي يا ردهبندي، تعيين سلسله مراتب و روابط است.
خود را در وضعيّت زير قرار دهيد و ببينيد چه تصميمي ميگيريد؟
حجم انبوهي از هزاران پرونده، نوشته و كتابهاي متنوع را به همراه يك فضاي محدود و امكانات لازم براي قفسهبندي و بايگاني و ارائة خدمات به شما ميدهند، و از شما ميخواهند كه يك كتابخانه درست كنيد. مسئوليّت نگهداري وپاسخگويي به هزاران مراجعهكننده كه خواستار اطلاعات گوناگون موجود در اين مجموعه هستند را نيز به شما واگذار ميكنند. در حالي كه منابع اطلاعاتي شما و مراجعهكنندگان هر روز بر تعدادشان افزوده ميشود و بسياري از اطلاعات درخواستي نيز از اهميّتهاي حياتي و اولويّت برخوردارند كه بايد به سرعت به دست آيند و اشتباه در ارائة آنها نيز مخاطره آميز است؛ از كجا شروع ميكنيد؟
طبيعي است كه اوّل بايد طرحي براي فضاي نگهداري كتابها داشته باشيد. ساختمان كتابخانه بايد چند طبقه داشته باشد؟ در هر طبقه به چند قفسه نياز داريم؟ در هر قفسه چند رديف؟ هر قفسه چه عنواني داشته باشد؟ هر طبقه چطور؟ كدام عناوين كنار هم قرار گيرند؟
موقعيّت ديگر: مقدار زيادي يادداشت و مقاله در موضوعات مختلف را در اختيار شما قرار دادهاند تا آنها را در پوشهها و كشوها دستهبندي كنيد. چند كشو و چند پوشه لازم داريد؟ هر كشو چه برچسبي بايد داشته باشد؟ هر پوشه چطور؟
منشأ توجه ذهن به طبقهبندي:
سرچشمة توجّه ذهن به طبقهبندي، مشاهدة اشياء مشابه (از جهت جنس يا نوع يا عوارض و آثار) است. اشياء يا مفاهيم مشابه در كنار هم قرار ميگيرند و از مقايسه آنها، مفهومي كلي انتزاع ميشود. (مانند مشاهده برگ چنار و برگ گيلاس و برگ انجير و … كه با مقايسة آنها مفهوم كلّي «برگ» انتزاع ميشود.) سپس اين مفاهيم كلّي با يكديگر مقايسه ميشوند و مفهوم كليتري انتزاع ميشود. (مانند مقايسة مفاهيم: برگ، ساقه، ميوه و … كه از بررسي آنها مفهوم «گياه» انتزاع ميشود.) و به همين ترتيب به سوي كليتر شدن پيش ميرود تا به كليترين مفاهيم كه مفهوم «وجود» است ميرسد.
نياز به طبقهبندي:
آنچه در عصر فعلي مورد نياز و توجه آگاهانه يا ناخودآگاه عموم مردم دنيا است، دستيابي به يك طرح و برنامه (يك سيستم و نظام) در امور مختلف حياتي است. نظام فكري و جهانبيني- نظام شهرنشيني- نظام اقتصادي- نظام پزشكي- نظام خانوادگي- نظام آموزشي- نظام توليدي- نظام مصرفي- نظام ارتباطاتي- نظام امنيتي- و … ؛ به عبارت ديگر اطلاعات مجزا از يكديگر و نه در قالب پيكرة يك سيستم، مخاطبين خود را از دست داده و مثمر ثمر نيز نميباشد و جز خستگي براي مخاطب ارمغاني ندارد. بنابراين براي مديريت صحيح اطلاعات، ضرورت طراحي يك «سيستم طبقهبندي اطلاعات» احساس ميشود.
تعريف طبقهبندي (Classification): طبقهبندي عبارت است از: «كنار هم قرار دادن اشياء (واقعي) يا مفاهيم (ذهني) بر اساس تشابه و تمايز با يكديگر و تعيين جايگاه و موقعيت آنها نسبت به يكديگر». طبقهبندي يا ردهبندي، تعيين سلسله مراتب است و با مفهوم «عدل» (وضع كل شيء في موضعه) ارتباط دارد.
تعريف رده يا طبقه (class): به دسته يا گروههاي متمايز از يكديگر كه داراي ويژگيهاي مشترك هستند اطلاق ميشود. به هر عنوان موضوعي كه مجموعهاي از زيرعنوانها (دانشها) را با مشخصات مشترك در بر گرفته باشد رده يا طبقه ميگويند.
اصول طبقهبندي كردن:
براي يك طبقهبندي مطلوب و مناسب بايد اصول زير مراعات شوند :
۱- موضوع طبقهبندي مشخص شود (آيا ميخواهيم تمام دانش بشري را طبقهبندي كنيم يا فقط مثلاً اطلاعات مربوط به بدن را؟)
۲- كلية موضوعات مهم و موجود كه ميخواهيم طبقهبندي كنيم فهرست شوند. (جامعيت)
۳- مواردي كه در موضوع كلّي طبقهبندي نيستند در فهرست داخل نباشند. (مانعيت)
۴- عناصر موجود در فهرست، با يكديگر مقايسه شوند و تشابهات و تمايزات آنها استخراج شود. (تشابه در جنس يا نوع يا عوارض و آثار)
۵- دستهبنديهاي بهدست آمده بر اساس يكي از دو ملاك زير، رتبهبندي شوند:
أ- ميزان اثرگذاري و اهميّت نسبت به هدفي كه به خاطر آن طبقهبندي ميكنيم.
ب- نوع ارتباط با يكديگر (ارتباط عام و خاص؛ ارتباط كلّي و جزئي؛ ارتباط كلّ و جزء)
انواع طبقهبندي:
ما با دو نوع از طبقهبندي مواجه هستيم. گاه محقق در صدد آن است كه مجموعة علوم بشري را در يك ساختار منطقي قرار دهد و با رعايت اصل عام و خاص بودن، علوم را به صورت زيرمجموعهاي دستهبندي كند؛ و گاه محقق در مقام يك كتابدار در صدد آن است كه مجموعة كتابها و اسنادي كه از دانش بشري در دست اوست به نحوي طبقهبندي كند تا در پاسخگويي به مراجعهكنندگان بتواند در كمترين زمان و با صرف كمترين هزينه سند مورد نظر را بازيابي كند.
بنابراين واضح است كه هدف فيلسوف و كتابدار در طبقهبندي علوم متفاوت است كه در ادامه مطلب، هر كدام از اين دو حالت را به طور مجزا مورد بررسي قرار ميدهيم.
۱. طبقهبندي علوم يا ساختار علوم
هدف از اين طبقهبندي:
۱. تمركز در ارتباطات مكاني، زماني، فكري، كاربردي، و …
۲. ارائة تصوير بيروني (جامع و كلينگر) براي تشخيص روابط و پيوندهاي ميان واحدهاي آن مجموعه.
۳. تفكيك موضوعات.
طرحهاي طبقهبندي علوم:
أ- طبقهبندي اوپانيشادها (Upanishads):
به اعتقاد كومار پيش از آن كه ردهبندي در يونان باستان آغاز شود، در اوپانيشادها (كتاب مقدس هندوان) كه در برگيرندة رسالههاي فلسفي، عرفاني و ديني است، تقسيمبندي موضوعي يا ردهبندي وجود داشته و همة علوم در اين مجموعه (به زبان امروزي) به چهار بخش تقسيم شدهاند:
۱. دارمد (حقوق، الاهيات، اخلاق و جامعهشناسي)
۲. آرته (تاريخ، علوم سياسي، اقتصاد و علوم كاربردي)
۳. كاما (ادبيات، هنرهاي زيبا و علوم خاص)
۴. موكشا (فلسفه و تجربه معنوي)
ب- طبقهبندي افلاطون (Plato):
از دانشمندان يوناني، افلاطون (از ۳۴۷ – ۴۲۷ پ م) كه به ديالكتيك اهميت بيشتري ميداد، علوم مقدماتي را شامل چهار علم به شرح زير ميداند:
۱. حساب
۲. هندسه
۳. نجوم
۴. موسيقي
ج- طبقهبندي ارسطو (Aristotle):
ارسطو (از ۳۲۱ يا ۳۲۲ – ۳۸۴ پ م) با ديد گستردهتري دانش بشري را به ترتيب زير ردهبندي ميكند:
۱. نظري (الاهيات، ما بعد الطبيعى، رياضيات و فيزيك)
۲. عملي (اخلاق، سياست، اقتصاد و فن خطابه)
۳. توليدي يا خلاق (شعر و هنرها)
نظام ردهبندي ارسطويي تا پايان سدة شانزدهم، پاية ردهبندي و چارچوب دانش به شمار ميآمد.
د- طبقهبندي فارابي (Al-Farabi):
ردهبندي فارابي (از ۲۵۹ – ۳۳۹ ق = ؟۸۷۳ – ۹۵۰ م) در كتاب احصاء العلوم:
۱. علم زبان يا علوم انساني
۲. علم منطق
۳. علم تعاليم (رياضيات)
۴. علم طبيعي و علم الاهي
۵. علم مدني (اخلاق و سياست) و علم فقه و كلام
ه- طبقهبندي اخوان الصفا و خلان الوفاء:
رسالههاي اخوان الصفا (عدهاي از حكماي اسلامي):
۱. القسم الرياضي
۲. القسم الطبيعي
۳. قسم النفسانيات و العقليات
۴. قسم الآراء و الديانات
و- طبقهبندي ابن سينا (Avicenna):
ابن سينا (از ۳۷۰ – ۴۲۸ ق = ۹۸۰ – ۱۰۳۸ م) كتاب خود «شفا» را به ترتيب زير دستهبندي كرده است:
۱. الاهيات
۲. رياضيات
۳. طبيعيات
۴. منطق
ز- طبقهبندي قطب الدين شيرازي:
قطب الدين محمد بن ضياء الدين مسعود شيرازي (وفات: ۷۱۰ ق = ۱۳۱۱ م) در كتاب درى التاج، ص ۱۴۹، فصل مشبعي را به تقسيمات علوم اختصاص داده است كه اصل و اساس آن تقسيم ارسطو ميباشد.
ح- طبقهبندي راجر بيكن (Roger Bacon):
سالهاي بعد با ترجمة متون عربي به لاتين و با جذب علوم يوناني – اسلامي در اروپاي غربي، ردهبندي علوم پي گرفته شد.
راجر بيكن (۱۲۱۴- ۱۲۹۴ م) طرح وسيع نظم دائرى المعارفي را در چهار بخش به وجود آورد:
۱. دستور زبان و منطق
۲. رياضيات
۳. علوم طبيعي
۴. مابعد الطبيعى
ط- طبقهبندي كنراد گسنر (Konrad Gesner):
رده بندي علوم كنراد گسنر (۱۵۱۶ – ۱۵۶۵ م) كه پايهاش همان رده بندي ارسطو بود در خور توجه است. وي علوم را در ۴ شاخه تقسيم كرده است:
۱. الاهيات
۲. حقوق
۳. طب
۴. هنر
ي- طبقهبندي فرانسيس بيكن (Francis bacon):
فرانسيس بيكن Francis bacon (1561 – 1626 م) تغييراتي را در ردهبندي ارسطو به وجود آورد.
ك- طبقهبندي يوهان آلستد:
با آغاز سدة هجدهم و افزايش رشتههاي علوم، در ردهبندي نيز دگرگوني ايجاد شد. يوهان آلستد در دايرى المعارف خود، تقسيم بندي زير را به وجود آورد:
۱. مابعد الطبيعى
۲. دانش هواشناسي
۳. فيزيك
۴. حساب
۵. هندسه
۶. تشريح جهان
۷. نجوم
۸. جغرافيا
۹. اپتيك
۱۰. موسيقي
۱۱. مكانيك
۱۲. كشاورزي
۱۳. متالورژي و غيره
سالهاي بعد در ردهبنديهاي علوم، تقسيم دوارزشي، يعني تقسيم علوم به دو بخش متفاوت مانند ذهني و تشريحي، خالص و مخلوط، خالص و تجربي، قراردادي و تجربي، مجرد و ملموس، بنيادي و وابسته، عمومي و خالص، عمومي و كاربردي و غيره، و نيز تقسيم علوم به نظم سلسله مراتبي از سوي دانشمنداني مانند آگوست كنت، هربرت اسپنسر، ويليام هيوئتل و نيز انواع ردهبنديها با گرايشهاي ذهني و تحليل عيني و ماديگرايانه از سوي دانشمنداني مانند استانلي، شيلدز، ككوله، و انگلس مطرح شد.
ل- طبقهبندي دائره المعارف بريتانيكا (Encyclopædia Britannica 2007):
۱- هنر
· معماري
· رقص
· زبان و ادبيات
· تصاوير متحرك
· موسيقي
· ورزش
· تئاتر
· هنرهاي مجازي
۲- جغرافيا
· شهرها
· قارهها
· كشورها
· بيابانها
· جزيرهها
· مناطق تاريخي
· نقشهبرداري
· كوهستانها و تغييرات طبيعي زمين
· اقيانوسها و آبراهها
· ايالتها
· تالابها
· باقي مناطق
۳- رياضيات و علم
· حيوانات
· هيئت
· شيمي
· زمينشناسي
· بهداشت
· علوم مربوط به موجودات زنده: زيستشناسي، گياهشناسي، حيوانشناسي و موضوعات وابسته
· رياضيات
· فيزيك
· گياه
· تكنولوژي
۴- علوم اجتماعي
· اقتصاد
· حكومت
· جشنها و تعطيلات
· مردم و فرهنگها
· مذهب
· تاريخ بريطانيا
· تاريخ آمريكا
· رئيسجمهورهاي آمريكا
· تاريخ جهان
م- طرح طبقهبندي دائره المعارف اینكارتا ۲۰۰۷ (Microsoft Encarta 2007):
۱- تاريخ
· …
۲- جغرافيا
· مفاهيم پاية جغرافيا
· آبها
· كانادا
· قارهها و سرزمينها
· كشورها
· مناطق مشهور
· كوهستانها و بيابانها
· آمريكا
· شهرهاي جهان
۳- مردم و اجتماع
· انسانشناسي
· زندگي نامهها
· اقتصاد و مؤسسات تجاري
· سالنامه و تعطيلات
· حكومت و قانون
· روانشناسي
· دين و فلسفه
· وقايع اجتماعي
۴- علم و طبيعت
· هيئت و فضا
· شيمي
· كامپيوتر
· زيستشناسي
· محيط زيست
· بدن انسان
· مخترعين و دانشمندان
· رياضيات
· فيزيك
· تكنولوژي و حمل و نقل
۵- ادب و هنر
· هنر و معماري
· ادبيات و نوشتهجات
· موسيقي و رقص
· اسطورهشناسي و آداب و رسوم (فولكلور)
· مردم در هنر
· تئاتر، فيلم و تلويزيون
· فيلمهاي مشهور
۶- ورزش و سرگرمي
· ورزش
· حيوانات دستآموز
· بازي و سرگرمي
تصویری از طرحهای طبقهبندی علوم بهطور کلی:
طرحهاي طبقهبندي علوم و معارف اسلامي:
أ- طبقهبندي انجمن مطالعات اسلامي هند:
۱- قرآن
۲- حديث
۳- فقه
۴- كلام و عقائد
۵- فرق اسلامي
۶- اخلاق
۷- آداب و رسوم
۸- تصوف و عرفان
۹- تاريخ و طبقات و تراجم
ب- طبقهبندي نهج البلاغه صبحي صالح (در تهية فهرست):
۱- عقائد ديني
۲- احكام شرعي
۳- عبارات فلسفي و كلامي
۴- تعاليم اجتماعي
۵- دعاها
۶- شعرها
۷- وقايع تاريخي
ج- طبقهبندي دليل نهج البلاغه:
۱- الاهيات
۲- نبوت
۳- عقائد و احكام
۴- امامت و خلافت
۵- تاريخ
۶- اجتماع و سياست و اقتصاد
۷- اخلاق
د- استخراج نظام فكري مؤلف دورة علوم و معارف اسلام: (انتقال به متن کتب دوره علوم و معارف اسلام)
حضرت علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدّس الله نفسه الزكيى مجموعة مصنّفات خود را به صورت زير طبقهبندي كردهاند كه با توجه به ديد كلاني كه در آن به كار رفته است، ميتوان آنرا يكي از طبقهبنديهاي علوم و معارف اسلام به حساب آورد.
نگرش فرد مسلمان به خدا و خلقت (توحيد علمي و عيني و الله شناسي)
نگرش فرد مسلمان به ولايت (امام شناسي)
نگرش فرد مسلمان به هدف خلقت (معادشناسي)
ارائة راه و روش و موارد ملموس در رسيدن به هدف (رسالة لب اللباب و بحرالعلوم و مهرتابان و روح مجرد)
ارائة الگوهاي صحيح در جوانب مختلف زندگي براي ايجاد قابليت و فعليت در رسيدن به هدف (رسالة بديعه و نوين و وظيفة فرد مسلمان و ولايت فقيه و نكاحيه و نامة قانون اساسي و نورملكوت و لمعات الحسين)
· دورة معارف
· الله شناسي
· امام شناسي
· معاد شناسي
· دورة علوم
· اخلاق- حكمت- عرفان
· تفسير
· فقه
· تاريخ
۲. طبقهبندي يا ردهبندي كتابخانهاي
در ردهبندي كتابخانهاي هدف اصلي تسهيل دسترسپذيري به هر نوع اطلاع و دانشي است كه در كتابها و ساير رسانهها اعم از چاپي و غير چاپي نهفته است. بنابراين در كتابخانه در واقع ما «اطلاعات» را ردهبندي ميكنيم و در ردهبندي اطلاعات، اصول عملي در مقايسه با اصول نظري از اهميت بيشتري برخوردار است. به زباني ديگر منظور از ردهبندي در كتابخانه تنها نشان دادن رابطة اساسي اجزاء و عناصر نيست بلكه بيشترين منظور، نشان دادن رابطهها و ارتباطاتي است كه بتواند به تسهيل در امر بازيابي كمك كند.[۳] به عبارت جامع: سهولت دستيابي
البته نبايد از اين نكته غافل شد كه براي دستيابي به بهترين وجه ممكن در ردهبندي، بايد در عين رعايت اصل سهولت دستيابي به اطلاعات، نزديكترين حالت ممكن به ساختار عالم وجود را لحاظ كنيم تا طبقهبندي ما از انسجام دروني بيشتري برخوردار باشد.
نظام ردهبندیهای مشهور عبارتند از: دیویی ، کنگره ، کاتر ، کولن (انتقال به مقاله تفصیلی در مورد این نظامها)
مستندات مدل طبقهبندی چهارمحوره برای شکلگیری کتابخانههای مخروطی چهار طبقه، با اقتباس از نگرش اسلام:
(علت نامگذاری این کتابخانهها به «مخروطی چهارطبقه» این است که این طبقهبندی مبتنی بر ساختار هستی و عالم وجود است و در عالَم هستی از وحدت به کثرت گسترش بهوجود میآید که تصویری مخروطی شکل را تداعی میکند؛ و براساس روابط چهارگانه انسان، دارای چهار محور کلی است که به شکل چهار طبقه احاطه محتوای هر طبقه بر طبقه زیرین خود را نشان میدهد.) (انتقال به شکل مخروطی هستی + نمایی از کتابخانه مخروطی چهارطبقه)
۱. قال أميرالمؤمنين عليهالسلام: «رَحِمَ اللهُ امرَءً عَلِمَ مِن أينَ و في أينَ و إلى أينَ».[۱]
«خداوند كسي را كه بداند از كجا آمده است، و در كجا زندگي ميكند، و به كجا خواهد رفت، به كمال و سعادت ميرساند.»
۲. قال الصادق عليهالسلام: «وَجَدتُ عِلمَ الناسِ كُلَّه في أربع: أولها أن تَعرِفَ ربَّكَ، و الثاني أن تَعرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ، و الثالث أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنكَ، و الرابع أن تَعرِفَ ما يُخرِجُكَ مِن دِينِكَ».[۲]
«تمام آنچه دانستن آن براي مردم لازم است را در چهار محور يافتهام:
خدايت را بشناسي، بفهمي با تو چه كرده است، بداني از تو چه ميخواهد، آنچه موجب انحراف تو ميشود را تشخيص دهي.»
– «من عمِل بما يعلم علَّمهُ الله ما لا يعلم»؛[۱۳] هر كس به آنچه ميداند عمل كند خداوند علم آنچه نميداند را به وي خواهد داد.
با بررسي اين روايات كه بر كاربرد دانستهها تأكيد ميكنند به نتيجة زير ميرسيم:
«اصلیترین مادة درسي براي تعليم و تربيت، علم زندگي در تمام ابعاد آن است.» يعني پيوسته كاربردي بودن علم بايد در نظر گرفته شود و نقش آن در زندگي ملموس باشد.
۲- انسان در تمام لحظات زندگي در حال برقراري ارتباط با موجودات ديگر است و نحوة زندگي انسان به كيفيت مديريت و تنظيم اين ارتباطات بستگي دارد. ارتباط با خدا، ارتباط با خانواده، ارتباط با دوستان، ارتباط با غذا، ارتباط با علم و دانش، ارتباط با طبيعت، ارتباط با خيال، ارتباط با كامپيوتر، ارتباط با دولتها و ملتها، و هزاران ارتباط ديگر كه انسان در يك سوي رشتة آن قرار گرفته است و هر كدام از اينها وي را به سمت خود ميكشند و كسي زندگي موفقي دارد كه بتواند در ميان اين كششها تعادل برقرار كند و با مديريت صحيح زندگي را به سرانجام برساند. به عبارت ديگر انسان پيوسته در حال فعل و انفعال است (كه از آن به ارتباطات تعبير ميكنيم) و اين فعل و انفعال از ارادة انسان سرچشمه ميگيرد كه حاصل توجه اراده به موضوعات پيرامون خود است.
۳- دانشها را بر اساس نوع ارتباط آنها با انسان در زندگي و مقام عمل ردهبندي كرده و هر كدام را در محور مخصوص خود قرار ميدهيم. دقيقاً همين كار در روايت شمارة ۵ انجام شده است و علوم را بر اساس شاخصة پايه و بنيادين «ارتباطات» طبقهبندي كردهاند و لذا اين روايت را به عنوان راهبرد اسلام در طبقهبندي علوم میتوان در نظر گرفت و الله العالم.
نكتهاي كه بايد لحاظ شود اين است كه در طبقهبندي محورهاي زندگي بر اساس ساختار وجودي و ساختار واقعیت خارجی جلو ميرويم، اما در طبقهبندي دانشها به واسطة كثرت مراجعات و كاربرد بيشتر برخي از آنها، بعضي از علوم نسبت به بعض ديگر ضريب اهميتي پيدا كردهاند كه باعث شده است از آن ساختار وجودي فاصله بگيرد. از طرفي ناچاريم علوم موجود را طبقهبندي كنيم و لذا بايد تا حد امكان سعي كنيم بر اساس ساختار عينی پيش برويم كه هر چه طبقهبندي ما به آن ساختار وجودي نزديكتر بشود، ردهبندي ما اعتبار بيشتري پيدا خواهد كرد.
(دریافت فایل تحلیل تفصیلی مستندات روایی)
برخی تصاویر از شبیهسازی «کتابخانه مخروطی چهار طبقه»:
(دریافت فایل فیلم گردش مجازی در کتابخانه مخروطی چهارطبقه – ۴۴MB)
[۱]-أعلام الدين، ص ۳۴۴
[۲]-كافي، ج ۱، ص ۵۰
[۳]-بحار الأنوار ، ج ۱، ص ۲۲۰
[۴]-أعلام الدين، ص ۳۰۵
[۵]-بحار الأنوار ، ج ۱، ص ۲۱۸
[۶]-مصباحالشريعه، ص ۵
[۷]-چرا «معامله الله» به ارتباط با ماوراء ترجمه شده است؟ همانطور كه گفته شد چونحضرت در مقام جامعيت و كلاننگري تحديد اقسام كردهاند، پس نبايد چيزي خارج بماند.از طرفي مواردي مثل فرشتگان يا بهشت و جهنم در هيچ كدام از سه محور ديگر نيست (درقسمت معامله الخلق هم نميتواند باشد چون به قرينة ادامة روايت كه اصول معامله الخلق ذكر ميشود معلوم ميشود كه مراد حضرت از مخلوق، همنوع انسان ميباشد) پسبايد در قسمت معامله الله باشد. لذا ذكر معامله الله ذكر مصداق اتمّ است نه داراي موضوعيت؛ يعني هر چه كه در مقام غير حسّ بشري قرار بگيرد.
[۸]-با دقت در مضامين اين روايت و روايت شمارة ۴ تشابه زياد اين دو روايت به دست ميآيد،و چه بسا هر دو روايت يك نوع تقسيمبندي را ارائه ميكنند.
[۹]-كافي، ج ۱، ص ۳۲
[۱۰]-از كتاب غررالحكم
[۱۱]-الكافي، ج ۱، ص ۴۴
[۱۲]-همان
[۱۳]-أعلام الدين، ص ۳۰۱
[۱۵]- تأثيرگذاري و تأثيرپذيري
انتقال به انجمن بحثوگفتگو در مورد این موضوع
برچسب #اسلام #طبقه بندی #طبقه بندی علوم
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه آرمان شهرها
دانشنامه, نقشه مسائل
فلسفه مضاف
اسلام، برنامة رسيدن مخلوق از سرآغاز خلقت به سرانجام آن است. لذا داراي محورهاي زير است:
۱. نحوة نگرش و تعريف او از سرآغاز (عَلِم مِن أين / أن تَعرِفَ ربَّكَ)
۲. نحوة نگرش و تعريف او از سرانجام (عَلِم إلي أين / أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنكَ)
۳. نحوة نگرش و تعريف او از مخلوق و فضاي خلقت (عَلِم في أين / أن تَعرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ)
۴. نحوة نگرش و تعريف او از راههاي ارتباطي مخلوق با سرانجام و نقاط بحران در مسير (عَلِم في أين / أن تَعرِفَ ما يُخرِجُكَ مِن دِينِكَ)
۳. قال النبي صلّى الله عليه و آله: «العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأديانِ و عِلمُ الأبدانِ».[۳]
«مجموعة دانشها بر دو دستهاند: علوم مربوط به تدبير روح و عوالم ماوراء، و علوم مربوط به تدبير جسم و عالم دنيا.»
۴. قال الصّادق عليهالسلام: «أوْلَى العلمِ بكَ ما لايَصلَحُ لكَ العَمَلُ إلاّ به و ألزَمُ العلمِ لكَ ما دَلَّكَ علَى صَلاحِ قَلبِكَ و ظهَر لكَ فَسادَه و أحمَدُ العِلمِ عاقِبَةً ما زادَ فِي عَمَلِكَ العاجِل».[۴]
«مهمترين اطلاعات براي تو آگاهي از روش صحيح زندگي است، و ضروريترين اطلاعات براي تو آگاهي از روش معالجة بيماريهاي روحي است، و مفيدترين علم براي تو آگاهي از روشهاي آماده شدن براي عوالمي است كه در پيش داري.»
۵. قال أميرالمؤمنين عليهالسلام: «العُلُومُ أربَعَةٌ: الفِقهُ للأديان، و الطبُّ للأبدان، و النحوُ لِلِّسان، و النجُومُ لِمَعرِفَةِ الأزمانِ».[۵]
«اطلاعات لازم براي بشر چهار دسته هستند: دين شناسي، طب و بهداشت (علوم مربوط به حفظ و نگهداري بدن)، زبان و ادبيات (علوم مربوط به برقراري ارتباط)، نجوم (براي گاهشماري).»
اين روايت در حقيقت تقسيم حوزههاي نياز بشري به اين چهار محور است: نياز به ارتباط با بينهايت، نياز به اصلاح بدن، نياز به قدرت ارتباط با غير، نياز به مديريت امور.
معناي عام و كلي قابل استخراج از اين ۴ محور عبارتند از:
۱- علوم مربوط به فرهنگ و انديشه و قانون؛
۲- علوم مربوط به حفظ و نگهداري تعادل در بدن و طبيعت و محيط زيست؛
۳- علوم مربوط به ارتباطات؛
۴- علوم مربوط به توزيع عادلانه امكانات و موقعيتها و منابع.
۶. قال الصّادق عليهالسلام: «اُصُولُ المُعامَلاتِ تقَعُ عَلى أربَعَةِ أوجُهٍ: مُعامَلةُ اللهِ، و مُعامَلةُ النَّفسِ، و مُعامَلةُ الخَلقِ، و مُعامَلةُ الدنيا».[۶]
«ارتباطات انسان در چهار محور است:
ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با همنوع، ارتباط با دنيا.»
طبق نگرش اسلام، آنچه انسان بايد بداند راه رسيدن به خدا و سعادت ابدي است. رسيدن به اين هدف حاصل نميشود مگر با تعادل و سلامت در:
۱. شناخت آنچه براي ورود به عوالم بالا لازم است (ارتباط با ماوراء[۷])؛
۲. بدن ـ فكر ـ قلب (ارتباط با خود)؛
۳. خانواده ـ محيط كار ـ جامعه (ارتباط با همنوع)؛
۴. محيط زيست (ارتباط با دنيا).[۸]
۷. قال النبي صلّى الله عليه و آله: «إنّما العِلمُ ثَلاثَةٌ: ءآيَةٌ مُحكَمَةٌ، أو فريضَةٌ عادِلَةٌ، أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ».[۹]
«علم مفيد براي بشر سه گونه است:
علوم مربوط به شناخت هستي و ارتباط آن با مبدأ خلقت، علوم مربوط به شناخت حقوق و قوانين، علوم مربوط به شناخت فرهنگ و روش زندگي برتر.»
اطلاعات لازم در هر يك از محورهاي ارتباطي زندگي انسان، سه لايه دارد:
۱. نگرشهاي لازم به هستي و موقعيّت موضوعات در معماري هستي (نگرشها)؛
۲. حداقلهاي ضروري و روش دستيابي به آنها (قوانين)؛
۳. حداكثرهاي مطلوب و راه رسيدن به آنها (فرهنگها).
مرحلة سوم: طبقهبندي علوم بر اساس نگرش اسلام
۱- به اين روايات نگاه كنيد:[۱۰]
– «العلمُ يُرشدك و العملُ يبلُغ بك الغاية»؛ علم تو را راهنمايي ميكند و راه رشد و سعادت را به تو نشان ميدهد و عمل به آن علم تو را به هدف ميرساند.
– «تمامُ العلمِ استعمالُه»؛ تماميِ علم، به كار بردن آن است.
– «تمامُ العلمِ العملُ بموجَبه»؛ تماميِ علم، عمل به دستآوردهاي آن است.
– «خيرُ العلوم ما أصلحك»؛ ازميان علوم، آنكه نقائصِ نفْست را برطرف كند، انتخاب شده است.
– «العلمُ يَهتِف بالعمل فإن أجابه و إلاّ ارتحل»؛ علم به سوي عمل فرا ميخواند، اگر كسي پاسخش گويد و بدان عمل كند باقي ميماند و الا از دست ميرود.
و همچنين روايات زير كه رابطة علم و عمل را بررسي ميكنند:
– «العلمُ مقرونٌ إلى العملِ فمن علِمَ عمِلَ و من عمِلَ علِمَ»؛[۱۱] علم با عمل همراه است، پس هر كس دانشي كسب كند بدان عمل كند و هر كس به دانشي عمل كند دانشي جديد كسب خواهد كرد.
– «من عرف دلّتهُ المعرفة على العملِ و من لميعمل فلامعرفة له»؛[۱۲] هر كس شناختي برايش حاصل شود آن علم و شناخت چگونگي عمل را به وي مينمايد و كسي كه به علمش عمل نميكند در واقع شناخت حقيقي به دست نياورده است.
دستیابی به روشهای خلاقیت و تولید ایده و پیشبرد مرزهای دانش
شروعی برای دستیابی به آرمانشهر اسلام:
توصیفات قرآن از امتها و مناطقی که خداوند خصوصیاتی را بهعنوان نعمت برای آنها ذکر کرده است مانند «ضرب الله مثلا قریه آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله»
توصیفات روایات از دوران ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
توصیفات قرآنی و روایی از بهشت
توصیفات قرآنی و روایی از صالحین
استخراج دستگاه شناختی اسلام، دستگاه حقوقی اسلام و دستگاه فرهنگی اخلاقی اسلام
استخراج راهبردهای حاکم بر هر یک از سیستمهای تمدنی که رفع نیازی از نیازهای انسان را بهعهده دارد.
مقالهای در مورد آرمانشهر مهدوی
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
اگر آرمانشهر جایی است که رشد و تربیت انسان برای رسیدن به کمال، زمینهسازی شده است و ابزارهای لازم برای حرکت انسان فراهم گردیده است، و اگر حرکت انسان، در شبکه هستی معنادار است آنگاه دستیابی به نقشه این آرمانشهر نیازمند دستیابی به نقشه هستی ، نقشه قوای انسان ، نقشه طبیعت ، نقشه نیازهای انسان ، نقشه جامعه و نقشه تاریخ بشریت است. برای تحقق این نقشه،نیاز به شناخت فرآيندهای رفعکننده نیازها و فرآیندهای رشددهنده است بهطوریکه نقاط بحران و خطر و اختلافات را پیشگیری کند.
اگر بخواهیم در مسیر تمدنسازی اسلامی حرکت کنیم ، نیاز به شبیهسازی اولیه آن در قالب آرمانشهری داریم تا نقشه راه الگوی پیشرفت و توسعه بهسوی آن مدینه فاضله بهدست آید. در این مسیر،باید علاوه بر نقشه تمدنی ، فرآیندهای جاری در هر کدام از سیستمهای تمدنی را براساس گزارههای دین شبیهسازی کرد. نقشه تمدنی ویرایش یک بهصورت زیر است:
(دریافت مقالهای در مورد شبکه مسائل شهر اسلامی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
تمدنسازی ، الگوی پیشرفت و توسعه ،علم دینی ، مدینه فاضله ، شبکه موضوعات و مسائل ، اجتهاد سیستمی
انتقال به انجمن بحثوگفتگو در مورد این موضوع
برچسب #آرمان شهر #اتوپیا #اجتهاد سیستمی #الگوی پیشرفت و توسعه #تمدنسازی #شبکه موضوعات و مسائل #علم دینی #مدینه فاضله #مدینه فاضلی
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه اسماء الله
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه علم و طبقه بندی علوم
افلاطون نخستین فیلسوفی است که مساله ایجاد «مدینه فاضله» را مطرح کرده است. حتی عبارت مدینه فاضله مبتنیبر آرا و عقاید افلاطون است که به سال ۴۲۷ پیش از میلادمسیح متولدشده و قریب هشتاد سال عمر کرد و همه را با استفاده از محضر سقراط و سایرمتفکران معاصر و افاضه به طالبان علم و دانش مصروف داشت. وی معتقد بود حکمت و عدالت اجتماعی، دو اصل بسیار مهم و زیربنایی مدینه فاضله است. به اعتقاد وی، کسب فضیلت و کمال، متناسب با میزان استعداد و تلاش هر فرد است. در مدینه فاضله،جوانانی که اداره جامعه را در دست میگیرند، باید عدالت خواه عاقل، عالم و پرهیزگارباشند. در مدینه فاضله افلاطون تساوی مطلق میان مردان و زنان برقرار است و تربیت آنان کاملا مشابه و یکسان خواهد بود. این افراد برگزیده چون دوران پنجساله تحصیل فلسفه را طی کردند به تعلیمات عملی میپردازند و اصول صحیح کشورداری را یاد میگیرند یعنی آنچه در طول سالیان متمادی آموختهاند در زندگانی روزمره به کار میبندند ومدت ۱۵ سال بدینمنوال ادامه میدهند تا مرد کار و عمل بار بیایند و در پنجاه سالگی بهعنوان فیلسوف و حکیم کامل شایسته رهبری شوند و زمام امور کشور را به دستگیرند.
شهر خدا
آگوستین قدیس مهمترین فیلسوف مسیحی است که در کتاب خود اندیشه آرمانشهرگرایانه رادنبال کرده است. کتاب شهر خدا که نسبتا مفصل هم است، مهمترین اثری است که ازابتدای پیدایش مسیحیت تا ششم میلادی درباره اختلاف نظری و سیاسی مسیحیان و مردمی که هنوز به اعتقادات باستانی خود وفادار ماندهاند به رشته تحریر درآمده است. ازاین لحاظ، این کتاب سندی است بسیار معتبر که فهم مرحلهای از گذرگاه بسیار مهم تاریخ جهان را ممکن میسازد. میتوان آن را نوعی دایرهالمعارف تحلیلی و استدلالی نیز دانست که افکار و عقاید مختلف دینی و فلسفی را که هنوز در اوایل قرن پنجم میلادی به نحو حاد، میان رومیان وجود داشته مطرح ساخته است. مولف کوشش دارد از طریق استدلالهای خود از هر نوع تفرقه و اختلاف میان مسیحیان ممانعت کند و آنها را به وحدتنظر دعوت کند. از این لحاظ، کتاب کاملا جنبه کاربردی دارد.
آرای اهل المدینهالفاضله
فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که با دقت خاصی، نظریات افلاطون و ارسطو را باآموزههای اسلام سنجید و به تفصیل، به موضوع مدینه فاضله پرداخته است. اساس وزیربنای مدینه فاضله فارابی، پرداختن به امور معنوی، عدالتخواهی، پرهیز از همه بدیها و خصوصا ظلم است. رئیس مدینه فاضله وی، شخصی عالم به همه علوم و معارف وحقایق است که راههای سعادت را از طریق وحی و الهام و عقل، در مییابد و با ایجادوحدت بین مردم و رفع بدیها، آنان را به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت میرساند. درمدینه فاضله فارابی، همه صاحبان حرفهها، تحت ریاست عالمترین فرد آن حرفه قرار میگیرندو متصدی هر کاری باید شایستگی و توان انجام دادن آن کار را داشته باشد. در بررسی مدینه فاضله فارابی، که نگاه عمده ما بر دو محور مدنیت در نگاه فارابی و ریاست وانواع آن در مدینه وی بود، میتوان نتیجه گرفت که نظر فارابی عمدتا اصالت قائل شدن به ریاست است. وی ریاست و انواع آن را بعد از مدنیالطبع دانستن انسان به رسمیت میشناسدو برای آن مرتبه بالایی قائل است. ریاست نقطه نهایی کمالی است که میتوان برای نوع انسان متصور شد و نیز راهبر دیگر افراد جامعه به سوی سعادت که خیر محض و غایت نهایی جامعه مطلوب، یعنی مدینه فاضله فارابی است، میباشد. (انتقال به مقالهای در مورد آرمانشهر فارابی) اتوپیاتوماس مور فیلسوف، سیاستمدار و حقوقدان انگلیسی است که از پیشگامان نظریه آرمانشهری در فلسفه سیاسی غرب است. توماس مور در رساله ادبی خود به نام «اتوپیا»به توصیف جزیرهای آرمانی و امن پرداخته است که همه ساکنان این جزیره که در ۵۴ شهربزرگ و زیبا زندگی میکنند، دارای زبان و قوانین و آداب و رسوم مشترک هستند. توزیع منابع در همه شهرها یکسان است، مالکیت خصوصی از میان رفته، فقر و فلاکت، از جامعه رخت بربسته و پیروان همه ادیان مختلف، در کنار یکدیگر، بدون هیچ تعصبی در صلح وآرامش زندگی میکنند. شهر آفتابتوماس کامپانلا که نمونه بارز نظریهپردازان اتوپیا در فلسفه سیاسی غرب است، درکتاب «شهر آفتاب» خود، معتقد است بشر، از طریق اصلاح نژاد، با روش پیشگیری از به دنیا آمدن افراد شرور مادرزاد و تشکیل ملت واحد و رسیدن به وحدت سیاسی به جامعه آرمانی دست مییابد. آتلانتیس جدید
#نقشهمسائل
#نقشهآرمانشهرها
خانه > دانشنامه > نقشه مسائل > نقشه آرمان شهرها
دانشنامه, نقشه مسائل
نقشه آرمان شهرها
19 دقیقه خواندن
143
نقشه آرمان شهرها
نقشه آرمان شهر دانشنامه عبدالحمید واسطی
موضوع بحث:
« آرمانشهر » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مساله بحث:
چگونه میتوان براساس آیات و روایات، تمدن مطلوب اسلام را شبیهسازی کرد؟
پیش فرض ها:
فرضیه بحث:
۱. آرمانشهر یا همان «مدینه فاضله»، شبیهسازی فرآیندهای یک تمدن مطلوب با ذکر حداکثر ممکن از جزئیات است.
توصیف کلان از موقعیت جغرافیایی محل زندگی، توصیف سازهها و معماری ساختمانها، توصیف کالبد شهری، توصیف راهها و ارتباطات، توصیف سیستمهای کلان سیاسی اقتصادی فرهنگی، توصیف سیستمهای رسانهای، امنیتی، غذایی، قضایی، هنری، ….، توصیف مناطق و نهادها و سازمانها، توصیف فرآیندها در هر یک از سیستمهای جاری زندگی، توصیف روابط انسانی، توصیف احساس افراد از موقعیتها و …
آرمانشهر افلاطون، فارابی، ابنخلدون، تامس مور، اسکینر، اتین کابه و …نمونههایی از ایدههای بشری برای تحقق تمدن برتر هستند.
۲. برای آرمانشهرنویسی یا آرمانشهرسازی، باید باورها و ارزشهای مورد نظر، تبدیل به راهبرد شوند سپس راهبردها تبدیل به «فرآیندها» شوند سپس برای تحقق فرآیندهای مطلوب «مدلسازی عینی» انجام شود.
تبیین بحث:
دستیابی به نتایج و محصولات مطلوب، نیازمند دقیقسازی در برنامهریزی است؛ لذا برای دستیابی به یک تمدن مطلوب، باید کلیه فرآیندهای آن در جوانب مختلف زندگی، با تمام جزئیات، شبیهسازی شود تا امکان تحقق و تشخیص حفرهها و خطاهای احتمالی بررسی گردد.
از آنجاییکه تحقق یک پدیده در دنیای مادی، نیازمند تعیین تمام جزئیات زمانی، مکانی، کمّی، کیفی، اجزاء، روابط، عناصر و عوامل موثر بیرونی، زمینه و محیط لازم، نقطه شروع، مرکز ثقل، مراحل تغییر و پیشگیری از بحرانهای احتمالی است لذا برای شبیهسازی یک باور یا ارزش باید عملیات تبدیل آن به مدل عینی مادی دارای ساختار مطلوب برای تولید اثر مورد نظر انجام شود.
تعابیر مختلفی در تعریف آرمانشهر ذکر شده است: (ر.ک. کتاب مدینه فاضله در متون اسلامی، و کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی)
۱. آرمانشهر را به معنای نيكوشهر، شهر مطلوب، خوبستان، مكان نيك، دولت شهر آرمانی و شهر خدا و آسمانی دانسته اند و آرمانشهر اسلامی تمثيلی از بهشت است.
۲. زمینی که در آن از نابسامانی و دغدغه های جوامع موجود, اثر و نشانی نباشد. بهشت موعود زمینی, علاوه بر بهشت آسمانی, رؤیای همیشگی انسان بوده است و گمان نمی رود که تا پایان تاریخ نیز, تغییری بر آن رود. اما همین اندیشه, در میان اوراق تاریخ, تعیّنات گوناگونی یافته و هر یک از اندیشه وران بزرگ تاریخ, تصویری ویژه از آن بر صفحه ضمیر انسانها, نقش کرده اند.
۳. جايي که همه چيزش نيک باشد. توصيف آرماني شهري ايده آل يا همان آرمان شهر مطلوبشان که در آن این مطالب محقق باشد تحقق عدالت اجتماعي و انصاف، دستيابي به حقيقت، روابط اجتماعي آرماني (سالم)، غلبه ي خير بر شر، برابري و برادري، غلبه عقلانيت بر اجتماع، رستگاري آدميان، منتخب و محبوب بودن حاکمان، تحقق بهشت اين جهاني.
۴. مدينه فاضله، در واقع، داستان عصيان و اعتراض انسانها در برابر شرايط عصر خويش است. مدينه فاضله و آرمان شهر، در واقع، سرزمين موعودي است که مکاتب و انديشه هاي گوناگون، دربرابر انسان ها به تصوير کشيده اند.
۵. جایی که شکوفایی همه استعدادهای انسانی در پرتو پرستش و ستایش خداوند انجام میشود. انسان خود آگاه و خداگاه که خود آگاهی او عین خدا آگاهی اوست فرزند طبیعی مدینه النبی است.
۶. مدينه فاضله، در واقع، داستان عصيان و اعتراض انسان ها در برابر شرايط عصر خويش است. مدينه فاضله و آرمان شهر، در واقع، سرزمين موعودي است که مکاتب و انديشه هاي گوناگون، دربرابر انسان ها به تصوير کشيده شدهاند.
سیرتاریخی آرمانشهر نویسان :
جمهوری
اندازه هر خانوار سخت زیر نظر است. بر شمار زاد و ولد و نیز شمار کودکان زیرچهاده سال نظارتی نیست اما هیچ خانواری نباید کمتر از ده و بیش از شانزده فرزندبالغ داشته باشد. کودکان اضافی به خانوارهایی سپرده می شوند که فرزندانشان کمتر ازحداقل است. اگر شمار خانوارهای شهر از حد قانونی شش هزار فراتر رود خانواده ها رابه شهرهای کوچکتر می فرستند. اگر همه شهرها در کل جزیره جمعیتی کامل داشته باشد یک کولونی در زمینهای خارج بر پا می کنند.
اگر بومیان آنجا میل پیوستن به ایشان رانداشته باشند وبرپایی سکونتگاهشان را باز دارند ، اهل آرمانشهر به قدرت سلاح خود آن سکونتگاه را تشکیل می دهند. زیرا اگر ملتی زمینی داشته باشد که بیکار و ناکشته مانده باشد و دیگران را از بهره برداری و دست یازی به آن باز دارد در حالی که برحسب قانون طبیعت دیگران را نیز می باید از ان نصیبی باشد. این را دلیلی درست برای براه انداختن جنگ می دانند. اگر شهری از شهرهای کشور خودشان چندان جمعیت از دست بدهد که خطر آفرین باشد چنان که گهگاه بر اثر طاعون پیش می آید-مردم کولونی نشین فراخوانده می شوند تا این کمبود را جبران کنند.
چنان که پیش از این گفتیم هر خانوار به حرفه ای خاص می پردازد. محصول کار خانوار در انباهایی واقع در مرکز محله ای که خانوار وابسته به آن است نهاده میشود. هر سرپرست خانوار می تواند مایحتاج خود و خانواده اش را مجانی از این انباربردارد. اهل آرمانشهر در روابط خود از پول استفاده نمی کند. چرا باید از کسی چیزی دریغ شود در حالی که همه چیز فراوان است و ترسی از این در میان نیست که کسی چیزی بیش از نیاز خود بخواهد. چرا باید در حق کسی این گمان را برد که بیش از نیاز خود می خواهد. در حالی که ترسی از کمبودی نیست.
آدمیان و جانوران همگی از ترس نیازمندی است که آزمند و فزونخواه می شوند. تنها خود پسندی بشری است که می خواهد با زندگی پرشکوه خود را از دیگران برتر نشان دهد در شیوه زندگی یوپیایی به هیچ وجه جایی برای اینگونه رذیلتها نیست. خوراک نیز مجانی میان خانوارهای نیازمند توزیع می شود. اما خانوارها برای نوبت خود باید منتظر بمانند تا خوراک نخست میان بیمارستانها بنا برتجویز پزشکان و سپس در خانه های سیفوگرانتها توزیع شود. این خانه ها تالارهای بزرگی دارند که تمامی سی خانوار یک سیفوگرانت را پذیرا می شود. در اینجا به هنگام ناهار و شام با نفیر شیپور خانوارها را به سفرهای شتراکی فرا می خوانند. غذا خوردن در خانه ممنوع نیست اما پسندیده هم نیست پس کمتر کسی چنین می کند وقتی که یک غذای عالی در تالار فراهم باشد کسی دیوانه نیست که به غذای بد خانه بسازد.
زنان خانوار به نوبت خوراک را آماده می کنند وسفره را می چینند اماخرده کاریها و نظافت آشپزخانه را به بندگان وا می گذارند. میزها را کنار دیوار میگذارند بدان گونه که در صومعه ها ومدارس اروپایی رسم است مردان پشت به دیوار وزنان در سوی دیر می نشینند تا اگر احساس ناخوشی کردند یا کودکشان نیازی به ایشان داشت آسان از پشت میز برخیزند. مادران شیرده زنان آرمانشهر تا بتوانند، خود، کودکانشان را شیر می دهند و همراه کودکان زیر پنج سال در مهد کودک غذا می خورند و این اتاقی است که در آن همیشه گهواره و آب پاک وآتشی فراهم است تاآنکه نوزادان را بگیرند وجلوی آتش تر وخشک کنند ولباس بپوشانند کودکان بیش از پنج سال کنار میزها می ایستند یااگر چندان کوچک باشند که این کار برایشان دشوار باشد در کناری می ایستند تا از سرمیزها غذا برایشان برسانند . برهر میز هرچهار نفر باهم غذا می خورند. سیفوگرانت وهمسرش وکهن سال ترین شهروندان…….» (تلخیص از کتاب آرمانشهر، تامس مور)
محور آرمانشهرها بر تربیت انسان فردی و انسان جمعی است و محورهای زیر در آن مورد توجه قرار گرفته است:
ردیف
محور مورد توجه
توضیح
۱
تربیت عقل فلسفی
دستیابی به تصویری واقعی و جامع از هستی و زندگی و انسان و معنی زندگی
۲
تربیت عقل روشی
دستیابی به ابزارهای کشف حقایق و تفکیک واقعیتها از توهمات در کلیه جوانب
۳
تربیت عقل حقوقی
دستیابی به نظام قوانین و قواعد پایه زندگی و حقوق و تکالیف و مسئولیتها
۴
تربیت عقل خانوادهداری
دستیابی به روشها و ابزارهای ارتقاء کیفیت خانواده
۵
تربیت عقل فرهنگی و اجتماعی
دستیابی به نظام قواعد و معادلات اجتماعی و فرهنگی برای ایجاد تغییر بهینه
۶
تربیت عقل سیاسی
دستیابی به قواعد مدیریت کلان اجتماعی و نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری جمعی
۷
تربیت عقل کار و اقتصادی
دستیابی به روشها و ابزارهای کسب درآمد عادلانه و بهینه و مهارت تولید حداکثری
۸
تربیت عقل پرستش
دستیابی به قواعد و قوانین پرستش و ارتباط قلبی با خالق
۹
تربیت عقل ابزارساز
دستیابی به راهکارهای تولید ابزارهای بهینه بهطور مستمر
۱۰
تربیت عقل خلاق
همه شهرها قانون، عرف و نهادهایی یکسان دارند. هرسال سه تن از پیران هرشهر در سنایی در پایتخت، آمائوروت، گرد می آیند. در این شهر چیزی به نام حریم یا مالکیت خصوصی وجود ندارد خانه ها پیوسته به هم است و پشت آنها باغهایی بزرگ است؛ درهای این خانه ها و نیز درهایی که از این خانه ها به باغها می گشاید به آسانی بازمی شود و هرگز قفلی بر آنها نیست. هر کس که بخواهد به خانه در میآید چرا که هیچ مالکیت خصوصی در میان نیست و هر ده سال خانه ها را به حکم قرعه عوض می کنند. در هرشهر سی خانوار، هر سال کارگزاری بر می گزینند که او را سیفوگرانت می نامند. هر شهر بر روی هم دویست سیفوگرانت دارد. هر گروه ده نفری از سیفوگرانتها با خانوارهاشان فرمان گزار کارگزاری دیگر به نام ترانیبو هستند که او نیز هر سال انتخاب میشود. ترانیبورها شورای رایزنی کارگزار ارشد یا شهریار را تشکیل می دهند و این شهریاربرای تمام عمر با رای هیاتی از سیفوگرانتها که برگزیده عموم مردم اند انتخاب میشود. در نشستهای شورا باید دو سیفوگرانت و هر روز دو نفر متفاوت حاضر باشند. هیچ تصمیمی گرفته نمی شود مگر آنکه سه روز به بحث گذاشته شود وسخن گفتن از امور کشور خارج از شورا گناهی بزرگ است. این تدبیر برای بازداشتن شهریاران و ترانیبورها ازتبدیل این جمهوری به نظامی جبار است. امور بسیار مهم در نشست همه سیفوگرانتها مطرح می شود اما تازمانی که آنان در این امور با خانوارهای فرمانگزار خود حرف نزده اند هیچ تصمیمی گرفته نمی شود. در مواردی معدود ، ممکن است مسایل در پیشگاه سنای کل جزیره مطرح شود.
هر شهروندی کشتکاری را نخست در مدرسه و آنگاه در نوبت کار خود درکشتزار می آموزد. افزون بر این هر شهروند از مرد و زن حرفه ای چون نساجی بنایی ،فلزکاری یا نجاری را فرا می گیرد آرمانشهر شباهتی به اروپا ندارد که در آن مردمی از طبقات و پایگاههای مختلف از جامه های متفاوتشان باز شناخته می شوند در آنجا مردم همه جامه ای یکسان می پوشند، اما جامه زنان و مردان و آنان که زناشویی کرده اند با آنان که نکرده اند تفاوتی دارد. این جامهها را خانوارها در خانه تهیه میکنند.
هیچ کس رخصت کاهلی ندارد همگان باید هر روز زیر نظر سیفوگرانت به حرفه خود مشغول باشند. شهروندان می توانند حرفه خود را برگزینند اما اگر بخواهند درحرفه ای غیر از حرفه پدر خود مهارت یابند به خانواده ای که اهل آن حرفه اند سپرده می شوند. روز کار کوتاه است. اهل آرمانشهر سه ساعت پیش از ظهر کار می کنند بعد ناهار دو ساعت استراحت میکنند وسپس سه ساعت دیگر کار می کنند تا وقت شام برسد ساعت هشت به بستر می روند و هشت ساعت می خوابند. بدین سان نخستین ساعات صبح و شام وقت فراغت است و هر کس چنان که می خواهد می گذراند. هر صبح سخنرانیهای عمومی برگزار میشود که برای گماشتگان به دانش آموزی اجباری و برای دیگران از زن و مرد اختیاری است. شبها به شنیدن موسیقی یا به گفتگو میگذرذ یا به بازیی که در آن شماره ای از شماره ای دیگر می برد و یا به بازی انتخاب میان فضیلت ورذیلت.
معافیت از کار را سیفوگرانتها بنابر توصیه کشیشان به کسانی ارزانی میکنند که استدادی در فراگیری و دانش آموزی دارند. کشیشان ، ترانیبورها و شهریاران از میان این گروه اندک دانش آموختگان برگزیده می شوند. سیفوگرانتها نیازی نیست که دانش آموخته باشند اما ایشان نیز بنا بر قانون معاف از کارند هرچند از این امتیاز بهره نمی جویند تا خود سرمشق سخت کوشی برای دیگران باشند.
کار در آرمانشهر سبک و ساده است هم به سبب بسیاری کارگران وهم به سبب ساده بودن نیازها. خانه ها که متعلق به عموم اند از غفلت فرد لطمه نمی بینند و بواسطه بلهوسی های مالک نیز دستخوش تغییرات نمیشوند. فراهم کردن جامه نیز کار دشوارنمی طلبد چرا که مردم آرمانشهر جامه های ساده و بادوام از پارچه رنگ نشده را خوشتر می دارند.
گاه می شود که شهروندان از حرفه هر روزی شان فراخوانده می شوند تا درکارهای جمعی چون مرمت جاده ای شرکت جویند. گاه نیز هست که با رونق اقتصاد از ساعات کار همگان می کاهند. کارگزاران شهروندان زیر دست خود را با تلاش زاید از پای درنمی آرند. این شیوه رفتار استوار براین اصل است : شهروندان آن مقدار وقتی را که میتوانند از کارهای ضروری و امور جامعه دریغ دارند نباید صرف خدمت به جسم خویش کنندبلکه می بایست آن را وقف آزاد کردن ذهن وبارور کردن اندیشه کنند زیرا همین را مایه نیکبختی در زندگی میدانند.
در آرمانشهر مور، برخلاف جمهوری افلاطون نخستین واحد اجتماعی خانواده یا خانوار است. دختران چون به سن رشد رسند روانه خانواری می شوند که شویشان وابسته به آن است اما پسران ونوزادان مذکر در همان خانوار می مانند. پیرترین مرد خانوار برایشان فرمان می راند تا آنگاه که از بسیاری سال خرفت شود و باز پیرترین مرد جایش رابگیرد.
فرانسیس بیکن فیلسوف و متفکر انگلیسی، بین قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی است که خواهان اصلاح زندگی از طریق گسترش علم و دانش و پرهیز از خرافات بود. وی عقل وحکمت و دین را امری لازم برای پیشرفت زندگی بشر میدانست و در کتاب «آتلانتیس نوین»، از آرمانشهری سخن گفته که در آن، عدالت و تقوا حاکم است. این فیلسوف، اعتقاد داشت عدالت و پارسایی و دانش و حکمت و سلطه یافتن انسان بر طبیعت، امکان رسیدن به سعادت و خوشبختی را برای همگان فراهم میکند.
سفر به ایکاری
اتینکابه جامعهشناس سوسیالیست فرانسوی در کتابی با نام سفر به ایکاری، با الهام از تامس مور، داستانی از سفر به یک شهر خیالی به نام ایکاری نقل میکند و خصوصیات شهر آرمانی خود را در آنجا به تصویر میکشد. به عقیده کابه اگر اصل همیاری مادی و معنوی در تشکیلات جامعه دموکراسی اعمال شود همه مردم به نیازهای خود می رسند و رذایلی مانند حرص و جاه طلبی و رقابت و درگیری و تبهکاری از جامعه انسانی رجب برمیبندد و به برابری میرسیم. اتین کابه در ۱۸۴۸ به امریکا رفت تا در تگزاس و ایلینویز شهر خود را بسازد ولی ناکام شد و در ۱۸۵۶ در سنلویی از دنیا رفت.
جامعه بیطبقه
کارل مارکس فیلسوف و اقتصاددان آلمانی است که پایهگذار کمونیسم و آرمانشهر سوسیالیسم که همان جامعه بیطبقه باشد محسوب میشود. وی با ارائه نظریه کمونیسم،به مخالفت با نظام سرمایهداری برخاست. در نظام کمونیستی، هرگونه امتیاز و تفاوت برای افراد جامعه، ممنوع است و همه مردم از شرایط مساوی و حقوق یکسان برخوردارند و مالکیت خصوصی وجود ندارد. در حقیقت کمونیسم، یعنی بازگشت به دوران آرمانی ابتدایی بشر که در آن، اثری از مالکیت خصوصی و استثمار نبود و انسانهای اولیه در کناریکدیگر، زندگی مسالمتآمیزی داشتند.
آرمانشهر ویلدورانت
ویلدورانت تاریخنگار قرن بیستم در کتاب لذات فلسفه، شهرداری خیالی را بهتصویر میکشد که قصد برپایی یک آرمانشهر را دارد؛ او اختراعات و تکنولوژی را نیمه راه مدینه فاضله میداند و تربیت روحی را مشکل تغرنج و معمای حل نشده قرن حاضر معرفی میکند و پول را مشکل گشای آن نمیداند. او تسلط انسان بر طبیعت را گمشده نسل انسانی نمیداند و جهل و خواهشهای نفسانی بشر را عامل ویرانی جهان میداند. نمونهای از عبارات او حاکی تفکر آرمانشهری اوست:
«در جامعه ایدهآل، خانوادهها مراقب سلامت روحی فرزندانشان هستند؛ صلح دوستی باید در دروس مدارس گنجانیده شود، مدرسه، خانه معنوی و روح اجتماعی ماست؛ مدرسه، مسئولیت پرورش صفات اخلاقی فرزندان را بهعهده دارد تا انحطاط اخلاقی سایر موسسات جبران شود؛ هدف تعلیم و تربیت، ایجاد کارشناس خبره نیست بلکه ایجاد انسانی فضیلتیافته است. در مدینه فاضله، همه مردم در کارهای عامالمنفعه شرکت میکنند و برای تامین بودجه، بر اراضی موات، وسایل تجملی، ارثیهها و تفریحات زائد مالیات بسته میشود…»
لیبرال دموکراسی
فرانسیس فوکویاما از فلاسفه سیاسی معاصر در آمریکاست. وی در نظریه خود، ادعا کرد لیبرال دموکراسی آخرین و بهترین شکل دولت برای همه ملل جهان است و جهانیشدن این حکومت، پایان تاریخ بشر خواهد بود. نظریهپرداز «پایان تاریخ» معتقد است به دلیل فقدان جایگزینهای معتبر، پس از شکست کمونیسم، نظام لیبرال دموکراسی، صورت نهایی وعام تاریخ بشر خواهد بود.
ارسطو، خواجه نصیرالدین طوسی، کانت، هگل، راسل و …در نوشتجات خود به دنبال پیریزی مدینه فاضلهای براساس اندیشههایشان بودند.
نمونهای از توصیف آرمانشهری:
آمانشهرتامس مور جزیره ای است به شکل هلال ماه که پانصد میل درازا و در پهناورترین قسمت دویست میل پهنا دارد.این جزیره از پنجاه و چهار شهر تشکیل شده که هر یک از آنها حدود بیست میل زمین کشاورزی است. تمامی کشور را کشتزارهایی پوشانده اند که هر یک جدا از دو بنده خدمتکار خانواری مرکب از چهل زن و مرد آزاد دارند.اینان شهرنشینانی هستند که به روستا گسیل شده اند تا دوسال به کشتکاری بپردازند.هر سال بیست نفر از هر خانوار به حکم قرعه به روستا می روند. اینان یک سال را به آموختن کار کشت از پیشینیان خود می گذرانند و سال دیگر را به آموزش آن به جانشینان خود.
#نقشهمسائل
#فلسفهمضاف
خانه > دانشنامه > نقشه مسائل > فلسفه مضاف
دانشنامه, نقشه مسائل
فلسفه مضاف
8 دقیقه خواندن
125
فلسفه مضاف
فلسفه مضاف دانشنامه عبدالحمید واسطی
موضوع بحث:
« فلسفه مضاف » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (انتقال به مقاله منتخب)
مساله بحث:
چگونه میتوان هندسه یک علم یا یک پدیده، موقعیت آن علم یا پدیده در شبکه علوم یا شبکه هستی را تشخیص داد؟ آثار و نتایج؟
پیش فرض ها:
۱. فلسفه = دانش بررسی معادلات وجودی در شبکه هستی (قوانین حاکم بر کلیه موجودات + زیرساختهای موجودات + شکل هستی)
۲. معرفت درجه دوم = بررسی یک موضوع یا پدیده، از بیرون (بدون پرداختن به مسائل درونی)، برای تشخیص موقعیت آن نسبت به دیگر موضوعات و پدیدهها (بررسی معرفتشناسانه)
فرضیه بحث:
۱. فلسفه مضاف = بررسی چیستی، چرایی و چگونگی یک رشته علمی (مانند فلسفه اقتصاد) یا یک موضوع خاص (مانند فلسفه ذهن) = توصیف و تبیین زیرساختها، ساختار، آثار و موقعیت یک علم یا یک پدیده، در شبکه علوم یا شبکه موضوعات
۲. محورهای مورد بحث در فلسفههای مضاف:
تعريف علم و تبيين موضوع آن و تمايز با موارد مشابه و تبيين گرايشات مختلف در آن
كاركردها و هدف علم
مفاهيم و مسائل زیرساختی آن علم (مبادی تصوری و تصدیقی)
ساختار علم (نقشه ذهنی محورهای اصلی)
تاريخ علم و كشف انگيزه توجه اذهان به اين علم
جايگاه علم در طبقهبندي علوم و بررسي ارتباط آن با علوم مختلف (سرشاخههاي تغذيهكننده وزيرشاخههاي تغذيهشونده)
روش تحقيق در علم
روش آموزش علم
وضعيت فعلي اين علم (ضعف، قوت، فرصت، تهديد، اولويتها، مجهولات)
آيندهشناسي اين علم
منابع اطلاعاتي اين علم
شخصيتشناسي اين علم
تبیین بحث:
(تبیین این بحث، با استفاده از مقاله «فلسفه فلسفه اسلامی» تالیف حجتالاسلام خسروپناه انجام شده است.)
«…معارف بشري به دو دسته منشعب ميشوند : نخست، معارف و رشتههاي علمي درجة اول كه موضوعشان، واقعيت (fact)است. اين سنخ رشتههاي علمي از عوارض و احكام واقعيتهاي خارجي و ذهني بحث ميكنند و از اینرو ميتوان آنها را دانشهاي دروننگرانه ناميد. دستة دوم، معارف و رشتههاي علمي درجة دوم هستندكه دربارة دانشهاي درجه اوّل بحث ميكنند. اين سنخ از دانشها را فلسفههاي مضاف يا دانشهاي فرانگرانه ميتوان نام نهاد….
عنوان «فلسفه مضاف»، مشترك لفظي ميان «فلسفه علوم» و «فلسفه حقايق» است. فلسفه علوم، دانش فرانگرانه وصفي ـ تحليليِ یک رشته علمي است؛ مانند فلسفه معرفت ديني، فلسفه علوم تجربي، فلسفه علوم اجتماعي و …؛ و فلسفهي حقايق،دانش درونگرانه وصفي ـ عقلاني پديدههاي حقيقي و اعتباري است؛ مانند فلسفه دين،فلسفه نفس، فلسفه سياسي.
فلسفههاي مضاف با دو وضعيت ظاهر شدهاند: فلسفه در وضعيت نخست، به پديدهها و حقايق ذهني و خارجي، حقيقي و اعتباري،و در وضعيت دوم، به دانشها و علوم نظاممند اضافه ميشود. فلسفه مضاف به پديدهها و حقايق از سنخ دانش درجه اوّل است كه با نگرش فيلسوفانه به تحليل عقلي موضوع معيّن يعني واقعيت خارجي يا ذهني ميپردازد؛ مانند فلسفه حيات، فلسفه زبان، فلسفه ذهن،فلسفه نفس، فلسفه معرفت، فلسفه دين، فلسفه نبوت و …؛ فلسفةمضافِ به دانشها از سنخ معرفت درجة دوّم است يعني دانشي سيستمي و نظاممند كه به توصيف تاريخي و تحليل عقلاني و فرانگرانه دانش مضاف اليه مي پردازد.به عبارت ديگر، فلسفههاي مضافِ به علوم با نگاه بيروني به دانشهاي نظاممند و رشتههاي علمي پرداخته و احكام و عوارض آنها را بيان ميكنند و درباره صدق و كذب گزارههاي دانش مضافاليه هيچگونه داوري نخواهد داشت.
تفاوت فلسفههاي علوم با فلسفههاي حقايق
تفاوت ماهوي فلسفة مضاف به حقايق با فلسفة مضاف به رشته هاي علمي در اين است كه:
اولاً روش خاص تحقيق در صنف نخست، استدلالي و نقدي و در صنف دوم،وصفي، تعليلي، تحليلي، استدلالي و نقدي است و رويكرد و رهيافت در فلسفههاي مضاف به دانشها در مقام گردآوري اطلاعات، تاريخي ـ گزارشي و در مقام داوري و تحليل،معرفت شناختي است. فن تحقيق نيز در آنها كتابخانهاي ـ هرمنوتيكي، در حالي كه رويكرد فلسفههاي حقايق، رئاليستي است.
ثانياً رويكرد ديگر فلسفههاي مضاف به حقايق، دروني و درون نگرانه و رويكرد فلسفههاي مضاف به رشتههاي علمي،بيروني و برون نگرانه است؛ برای مثال،در فلسفة ذهن بايد با كالبد شكافي به درون مايه هاي ذهن پرداخت و ساحتها و قواي گوناگون ادراكي آن را يافت؛ اما در فلسفه فيزيك، مطالعه مسائل سني فيزيك ناروا است و نبايد از تحولات ماده و انرژي، جرم، نيرو، سرعت، شتاب، نور، الكتريسته و غيره سخن گفت.
فلسفه فيزيك، دانشي است كه فيزيك را به منزلة واقعيت خارجي، مورد مطالعه و كاوش علمي قرار ميدهد و از چگونگي پيدايش وبالندگي فيزيك، ابزار و منابع معرفت شناختي و روش تحقيق آن، واقع نمايي يا ابزارانگاري تئوريهاي آن، ترابط فيزيك با علوم ديگر بحث ميكند.
ثالثاً سنخ مسائل فلسفة مضاف به حقايق با سنخ مسائل فلسفة مضاف به رشته هاي علمي متفاوتند. مسائل و پرسشهاي فلسفة حقايق ، پيشيني و درجه اول و ناظر به حقايق خارجي يا ذهني است؛ مانند فلسفه دين كه به واقعيت خارجي دين نظاره كرده،ميكوشد تا به تحليل عقلاني مسائل دروني و مشترك بين اديان نظير خدا، تكليف،رستگاري، آفرينش، پيامبري، وحي و حيات ابدي بپردازد (هیک، ۱۳۷۲: ص۲۱-۲۴). يا فلسفه معرفت كه به واقعيتهاي ذهني معرفت به معناي مطلق آگاهي ميپردازد و از عوارض واحكام هستي شناختي و حكايتگري آن بحث ميكند. مسائل و پرسشهاي فلسفة رشتههاي علمي، پسيني و درجه دوم و ناظر به دانشهاي محققّ است؛ برای مثال فلسفه علم الاجتماع با نگاهي درجه دوم به علوم اجتماعي تحقق يافته، دو رويكرد تبييني( علتكاو) و تفسيري(معنا كاو) را به علم الاجتماع نسبت ميدهد. رويكرد نخست، جامعه را پارهاي از طبيعت ميبيند و در پي يافتن نظام قانوندار و تصرّف در اجتماع و معيشّت است و ديگري، جامعه را همچون متني مكتوب ميخواند و فقط در پي فهم معناي آن است (لیتل، ۱۳۷۳: ص۲۱).
پرسشهاي فلسفة علم اخلاق، تحليلي و فرااخلاقي و معرفت شناختي و معنا شناختياند. معناي واژهاي خوب و بد، درست و نادرست،چگونگي اثبات يا توجيه احكام اخلاقي، سرشت اخلاقي، اسنتباط بايد و نيايدها از هست و نيست ها و …. نمونهاي از پرسشهاي درجة دوم علم اخلاقند (فرانکنا، ۱۳۸۰:ص۱۶).
رابعا فلسفه رشتههاي علمي،معارف و دانشهاي درجه دومند؛ يعني ابتدا بايد معرفتهاي نظاممند و داراي ديسيپلين شكل بگيرند و تاريخي را بگذارنند؛آنگاه مسائل و پرسشهاي مربوط به آنها را جويا شد؛ اما فلسفهحقايق، معارف ودانشهاي درجة اوّل هستند؛ يعني مضافاليه آنها به صورت دانش نظاممند در نيامده و پس از بحث و بررسي درباره آن حقايق، فلسفه آنها به مثابه دانش معرفتي يا يكبخشي از ساختار دانش ظاهر ميشود؛ برای مثال فلسفة رياضي، دانش و پژوهشي دربارةمباني علم رياضيات است و با روش تحليلي و فلسفي ميكوشد در زمينة چيستي رياضيات،چگونگي پيدايی نظريات، ساختمانهاي رياضي، سير تطوّر و تحوّل آنها تحقيق كند؛يعني فلسفه رياضي بعد از نضج گرفتن رياضيات به مثابه دانش پديد ميآيد.
مسائل فلسفه رشتههاي علمي:
مسائل اساسي فلسفههاي علوم به ترتيب منطقي عبارتند از:
۱.شناسايي ماهيت دانش و چيستي آن؛
۲.هندسه و قلمرو و ساختار دانش و بيان مهمترين مسائل آن؛
۳.معنا شناسي مفاهيم كليدي دانش؛
۴.روششناسي و كشف رويكردها و رهيافتهاي دانش؛
۵. مباحث معرفتشناختي دانش مانند چگونگي توجيه و اثبات گزارهها و بيان سرشت (واقعنمايي يا ابزار نگاري) آنها؛
۶. پيشفرضها و مبادي علمي وغير علمي (تبيين روانشناختي و جامعهشناختي) دانش و رفتار جمعي و تأثير گذارعالمان؛
۷. غايت و كاركرد و پيامدهاي فردي و اجتماعي دانش؛
۸. مطالعة تطبيقي گرايشهاي مختلف دانش؛
۹. نسبت و مناسبات دانش باعلوم و رشتههاي علمي همگون و مرتبط (بيان نسبت و تأثير و تأثر آنها بر يكديگر)؛
۱۰.آسيبشناسي و كشف بايستههاي دانش.
شایان ذكر است كه مسائل دهگانه با روش وصف و تحليل و رويكرد تاريخي و گاه جامعه شناختي و روانشناختي بررسي ميشوند تا در مقام توصيه، تحوّل علمي حاصل آيد.
انواع فلسفه رشتههاي علمي:
نگارنده (حجتالاسلام خسروپناه)، علوم را با توجه به روش و موضوع به شرح ذيل تقسيم کرده است:
علوم عقلي، علوم شهودي، علوم طبيعي، علوم انساني، علوم ادبي و علوم ديني؛ فلسفههاي مضاف به این علوم نيز عبارتند از:
فلسفة علوم عقلي مانند فلسفه فلسفه، فلسفه منطق، فلسفه معرفتشناسي و فلسفه علوم رياضي (فلسفه حساب، فلسفه هندسه و …)؛
فلسفه علوم شهودي مانند فلسفه علم عرفان؛
فلسفة علوم طبيعي مانند فلسفة علم فيزيك، فلسفة علم شيمي، فلسفة علم زيستشناسي، فلسفه طب،فلسفه علوم نجوم و …
فلسفة علوم انساني مانند فلسفه علم روانشناسي، فلسفه علم اقتصاد، فلسفه علم جامعهشناسي،فلسفة علم تاريخ، فلسفه علوم تربيتي، فلسفه علوم سياسي ، فلسفه علم مديريت، فلسفه علم حقوق و … ؛
فلسفة علوم ادبي مانند فلسفه علم صرف، فلسفة علم نحو، فلسفه علم معاني، فلسفه علم بيان، فلسفه علم بديع و … ؛
فلسفة علوم ديني مانند فلسفة علم كلام، فلسفه علم تفسير، فلسفه علم حديث، فلسفه علم فقه، فلسفه علم اخلاق، فلسفه علم اديان
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
۱. ضرروت تأسيس فلسفه رشتههاي علمي: همانگونه كه رشد فلسفه اسلامي و اندراج فلسفههاي حقايق در آن ضرورت دارد، تأسيس فلسفههاي مضاف به علوم به ادلّه ذيل ضروری است:
نگرش كلنگرانه به دانشهاي مضاف اليه و احاطه علمي به تاريخ پيدايی و تطور آنها؛
مقايسه علوم تحقّق يافته با نيازهاي موجود و كشف كمبودها و ناخالصی و آسيبشناسي آن علوم؛
توصيهها و بايستگيهاي لازم جهت بالندگي علوم و انسجام ساختاري و محتواي آنها در جهت نيازهاي كشف شده؛
رشد تكنولوژي آموزشي و بايستگيهاي آموزشي علوم و فرهنگسازي درجامعه.
تأسيس فلسفة فلسفه اسلامي نيز در درك كلان و احاطه علمي به تاريخ پيدايی و تطور فلسفه و آسيبشناسي و كشف كمبود نيازهاي فلسفي معاصر و بايستگيهاي تحقيق و نوآوري در فلسفه اسلامي و آموزش و فرهنگسازي فلسفي و ترويج آن در جهان بسيار مؤثر و لازم است…» انتهای مطلبِ حجتالاسلام خسروپناه.
۲. زمینهسازی برای تمدنسازی: زیرساختهای تمدن، نظام معرفتی، قانونی و فرهنگی آن است که در ساختارهای و سیستمهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و…جاری میشود؛ نظام معرفتی در علم «فلسفه و کلام و عرفان» بحث و بررسی میگردد و برای اینکه بتوان فرآیندهای قانونی و فرهنگی را در سیستمهای تمدنی، از آن استخراج کرد، نیاز به حلقه واسط معرفتیِ «فلسفههای مضاف» است؛ یعنی بتوان با جاری ساختن قواعد فلسفه در مورد مثلا انسان، جامعه، تاریخ، سیاست، زندگی، هنر، ذهن و …، فرآیندهایی را که برای دستیابی به مدل عملیاتی لازم است تولید کرد.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
علمشناسی ، فلسفههای مضاف ، رویکرد میانرشتهای، زیرساختهای تمدنی
برچسب #خسروپناه #رویکرد میانرشتهای #زیرساختهای تمدنی #علمشناسی #فلسفه #فلسفه اسلامی #فلسفه مضاف
دانشنامه, نقشه مسائل
۴- توجه به بیرون دارند. شغل را بعنوان وسیله بالفعل کردن خویش و توانائی های خود قلمداد می کنند، وظیفه شناس و متعهدند.
۵- خیلی نیازمند به رضایت های بیرونی نیستند.
۶- رفتارشان استقلال دارد، خیلی متکی به رضایت همگان نیستند.
۷- تجربه های زندگی برای آنها تازگی دارد هر پدیده ای برای آنها تازه است، هر آدمی، هر درختی، هر بوته گل رزی برای آنها منحصر و یکتاست.
۸- نوع دوست اند با نوع بشر احساس برادری و برابری می کنند.
۹- در رفتارشان نوعی طنز وجود دارد ضمن این که کسی را به مسخره نمی گیرند.
۱۰- خلاق هستند آفرینندگی دارند.
۱۱- تغییرات محیطی آنها را مسخ و بیگانه نمی کند، استقلال خودشان را از دست نمی دهند و مقاومت فرهنگ پذیری دارند.
انسان سالم انسانی است كه:
۱- انسانی که آزادی تجربه دارد ( یا داشته ) متظاهر نیست همان چیزی است که هست ( این من هستم ).
۲- مقلد دیگران نیست، میزان های اخلاقی از خودش دارد.
۳- دارای زمینه های خودجوش است.
۴- آمادگی لازم برای کسب تجربه را دارد.
۵- زندگی با حیات و سرزنده ای دارد، دائما شخصیت وی در تحول است.
۶- احساس آزادی می کند به دلیل اینکه تدافعی نیست و محدودیتی در تجربیات نمی بیند.
۷- خلاقیت دارد.
۸- نگران از دست دادن تأیید یا ستایش دیگران نیست.
انسان سالم انسانی است كه:
۱- عمیقا عشق می ورزد.
۲- آفریننده است.
۳- قوه تعقلش را کاملا پرورانده.
۴- جهان و خود را عینی ادراک می کند.
۵- هویت پایداری دارد.
۶- با جهان در پیوند است.
۷- حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است.
قدر مشترک میان این شاخصها (با توجه به همسانی مفهومی نه لفظی): «واقعبینی»، «مسئولیتپذیری» و «زندگی خودآگاه و با برنامه» است.
جدول زیر نیز نمونهای دیگر با تعابیر دیگر از شاخصهای انسان سالم است:
صاحب نظریه شاخصهای سلامت در انسان
پرلز
تلاش برای رسیدن به «تعادل در نیاز و ارضاء» در رابطه با نیازهای خود، دیگران، محیط – با تأکید بر هر سطح احساس نیازی که داریم چه کاذب چه صادق
وین دایر
تلاش پیگیر با اندیشه روشن، شوخ طبعی و اعتماد به نفس
همه چیز زندگی را دوست دارد، وقت خود را با شِکوه کردن تلف نمیکند، اهل ملامت نیست.
احساس تقصیر نمیکند، مستقل است، محتاج تأیید دیگران نیست.
فرهنگزده نیست، صادق است
براندن کسی که به خود حرمت میگذارد (امری فراتر از خودارزشمندی و خودآگاهی)
رساله جان قِدّیس ایمان به حقیقت، عشق به مسیح، درستکاری و تقوا
کنفسیوس تلاش برای حقیقتیابی، مسلط بر خود، مسئولیتپذیر
زرتشت پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک
کیومن
داشتن دیدگاه واقعبینانه از خود و دیگران، زندگی در زمان حال در عین توجه به گذشته و آینده، دارای ارزشهای معنادهنده به زندگی، توانایی مدیریت زندگی براساس مقتضیات
آلپورت
شخصیت سالم، فلسفه انسجامبخشی از زندگی دارد که او را به سوی هدفهای آینده رهنمون میسازد.
جاهودا
استقلال شخصیت در تصمیمگیری، رشد خواهی، خویشتنداری، واقعنگری، انسجام شخصیتی، تسلط بر محیط
حیات طیبه ایمان= واقعنگری، عمل صالح= انسجام رفتاری
هدفداری در زندگی، عقل حقیقتجو، عقل مسلط بر نفس، قدرت تابآوری در مشکلات و مصائب، توجههای موازی بیرونی و درونی، مسئولیتپذیری در قبال کل هستی، امید بینهایت
جدول و فهرست زیر نیز با اقتباس از آموزههای دین، شبیهسازی شده است:
الگوی اقتباس شده از کلان اسلام
انسان سالم انسانی است كه:
۱. مستمرا به دنبال ارتقاء آگاهی از خود و جهان هستی است. (شفافسازی، دقیقسازی آنچه میدانسته و کشف آنچه نمیداند.)
۲. معنای زندگی او تلاش برای اتصال به خداوند به عنوان کمال مطلق است و به او عشق میورزد
۳. افق دیدش در محاسبات و تصمیمها، کل هستی تا ابدیت است.
۴. به دنبال فعالسازی قوای درونی خود برای حرکت به سوی کلان هستی است.
۵. برای رسیدن به خواستهاش بر دیگران و محیطش تاثیر منفی نمیگذارد و همیشه محبت میکند و انرژیبخش است.
۶. در قبال کل هستی، احساس مسئولیت میکند و رفتارش براساس این مسئولیتپذیری تنظیم میشود.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
۱. برنامههای کلان و اسناد بالادستی، باید براساس شاخصهای انسان سالم تدوین شوند و انسجام کامل با این شاخصها داشته باشند.
۲. «دین» برای تحقق انسان سالم آمده است و مراتب حداقل و حداکثر این سلامت را تبیین و برای رسیدن به آنها مسیر و ابزار ارائه کرده است.
۳. در تبیین حداکثرها، بحث «انسان کامل» مطرح میشود، که شاخص اصلی آن «رؤیت قلبی خداوند = لقاء الله = مقام ولایت» است. متکفل این بحث، علم «عرفان» است. (انتقال به بحث تفصیلی از شاخص انسان کامل و راهبرد دستیابی به آن)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
#نقشهراه
#شاخصهایانسانسالم
خانه > دانشنامه > نقشه راه > شاخص های انسان سالم
دانشنامه, نقشه راه
شاخص های انسان سالم
7 دقیقه خواندن
181
شاخص های انسان سالم
شاخص های انسان سالم دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست مطالب
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
.فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
« شاخصهای انسان سالم» (انتقال به مقاله مرتبط + انتقال به بحث مدل نیازها)
مسأله بحث
هر برنامهای برای زندگی انسان نیاز به هدفگذاری دارد؛ این اهداف (در حداقل لازم از اهداف) کدامند؟
پیش فرض ها
.فرضیه بحث
۱. سلامت = دارا بودن توان درونی مستقل برای حرکت به سوی پاسخگویی به کلیه لایهها از هرم نیازها
۲. قدر مشترک میان بستههای «شاخصهای انسان سالم» که توسط اندیشمندان مختلف ارائه شده است = «واقعبینی»، «مسئولیتپذیری» و «زندگی خودآگاه و با برنامه»
تبیین بحث
سازمان بهداشت جهانی، «سلامت» را چنین تعریف کرده است:
سلامت، حالتی است كه در آن افراد از رفاه كامل روانی و اجتماعی برخوردارند (صرفاً فقدان بیماری به منزله سلامت محسوب نمیگردد.) بنابراین ارتقاء سلامت، به مفهوم توانمندسازی مردم در شناخت عوامل مؤثر برسلامت فردی و اجتماعی و تصمیمگیری صحیح در انتخاب رفتارهای بهداشتی و در نهایت بكارگیری شیوه یا سبك زندگی سالم است.
همچنین «بهداشت روانی» را چنین تعریف کرده است: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها وتمایلات شخصی به طور عادلانه و مناسب. و به تعبیر دیگر: توانایی كامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی، جسمی و بهداشتی.
تمام برنامههای مرتبط با زندگی بشر (چه در مقیاس خُرد و چه در مقیاس کلان، برنامههای توسعه و پیشرفت) برای ارتقاء کیفیت زندگی انسان طراحی میشوند؛ مسأله اصلی این است که شاخصهای این کیفیت کدامند؟ و بالخصوص شاخصهای ارتقاء درونی یک فرد انسانی کدامند؟ بحث «شاخصهای انسان سالم» پاسخی به این مسأله است.
جدول زیر نمونهای از مجموعه شاخصهایی است که اندیشمندان مختلف ارائه کردهاند:
الگوی آلپورت الگوی فرانكل الگوی مازلو الگوی راجرز الگوی فروم
انسان سالم انسانی است كه:
۱.گسترش مفهوم خود: گسترش انگیزه های فرد در قلمرو کار، روابط خانوادگی وسیع و گسترده، دوستان زیاد،علایق و توجه به بیرون از خود.
۲- ارتباط صمیمانه خود با دیگران: چنین شخصی به پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند، همسر، دوستان، و حتی مردم عشق می ورزد و محبت می کند.
۳- امنیت عاطفی: چنین شخصی امنیت عاطفی دارد خود را و ضعف های خود را پذیرفته، با ناکامی ها مدارا می کند با استرس و تهدیدها مواجهه می شود.
۴- ادراک واقع بینانه دارد به جهان عینی می نگرد واقعیت ها را بدون تحریف همان گونه که هست می نگرد.
۵- وظایف و مهارت ها: چنین شخصی غرق در کار است، مهارت ها را به کار معطوف می کند، احساس مسئولیت دارد
۶- فعلیت بخشیدن به خود: شخص بالغ خود را شناخته و در بالفعل کردن استعدادهایش تلاش دارد.
۷- شخص بالغ به جلو می نگرد، ضمن اینکه از تجربیات گذشته استفاده می کند ولی اسیر گذشته نیست و به آینده می نگرد.
۸- شوخ طبع است ( نه بذله گوی) هیچ گاه دیگران را مورد تمسخر قرار نمی دهد زیرا که به طبیعت خود و دیگران واقف است و دیگران را همان گونه که هستند پذیرفته.
انسان سالم انسانی است كه:
۱- چنین اشخاصی از خود گذشته و فرا رفته اند. به کار، زندگی، زن، فرزند، به همه چیز می نگرند، جز به خود جستجوی معنا در زندگی لازمه اش فراموش کردن خویشتن و به غیر خود توجه داشتن است.
۲- خود را در انتخاب اعمال آزاد می بینند.
۳- شخصا مسئول هدایت زندگی و گرایشی هستند که برای سرنوشتشان بر می گزینند.
۴- معلول نیروهای بیرون از خود نیستند.
۵- در زندگی معنای مناسب خود یافته اند.
۶- بر زندگی تسلط آگاهانه دارند.
۷- به آینده می نگرند.
۸- در کار و وظیفه تعهد دارند.
۹- می توانند ارزش های خلاق، تجربی، یا گرایشی را نمایان سازند.
انسان سالم انسانی است كه:
۱- ادراک صحیح از واقعیت دارند. شناخت این افراد عینی و بر اساس واقعی است پدیده ها را آن گونه که هست می بینند.
۲- پذیرش کلی طبیعت خود و دیگران. به نقاط ضعف خود واقفند و پذیرش دارند و دیگران را آن گونه که هستند می پذیرند.
۳- خود انگیخته اند. دارای حالت های بی پیرایه و بدون تظاهرند بر طبق طبیعت خویش عمل می کنند.