eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.7هزار دنبال‌کننده
802 عکس
193 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ چگونه برابری خواهی با آزادی خواهی سازگار است؟ یادداشتی از ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
«شرح بدون داشتن ذوق عرفانی، مانند تلاش یک کافر برای فهم مرام نبی مرسل است! » 📝 امام_خمینی ♦️ کثیرى از ناس شعر مثنوى را جبر مى‏دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمى‏دانند. و چنانکه مرحوم حاجى (مراد امام، حکیم حاج ملا هادی سبزواری است) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصى قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمى‏خیزد، به شرح آن بپردازد.» 📚 تقریرات فلسفی، ج۲، ص۱۹۸ ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
🕯️ عيناك بيتي عندما ضاقت بنا الدنيا وضاق بنا العذاب... چشم‌هایت خانه‌ من است وقتی دنیا به ما تنگ می‌شود و از درد به ستوه می‌آییم... _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️ یک وقت به معنی سرکوب است یک وقت به معنی مدیریت است. ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
4_5895530259498929067.mp3
1.62M
غزل دیوان شمس: گفتی شکار گیرم، رفتی شکار گشتی گفتی قَرار یابم، خودْ بی‌قَرار گشتی خِضْرت چرا نخوانم؟ کابِ حَیات خوردی پیشَت چرا نَمیرم؟ چون یارِ یار گشتی گِردَت چرا نَگَردم؟ چون خانهٔ خدایی پایَت چرا نَبوسَم؟ چون پایدار گشتی جامَت چرا نَنوشَم؟ چون ساقیِ وجودی نُقلَت چرا نَچینیم؟ چون قَندبار گشتی فاروقْ چون نباشی؟ چون از فِراق رَستی صِدّیق چون نباشی؟ چون یارِ غار گشتی اکنون تو شهریاری، کو را غُلام گشتی اکنون شِگَرف و زَفتی، کَزْ غَمْ نِزار گشتی هم گُلْشَنَش بِدیدی، صد گونه گُل بِچیدی هم سُنبُلَش بِسودی، هم لاله‌زار گشتی ای چَشمَش، اَللَّهْ اللَّهْ خود خُفته می‌زدی رَهْ اکنون نَعوذُبِاللَّهْ، چون پُرخُمار گشتی آن گَه فقیر بودی، بسْ خِرقه‌ها رُبودی پس وای بر فقیران، چون ذوالْفَقار گشتی هین بیخِ مرگ بَرکَن، زیرا که نَفْخِ صوری گَردن بِزَن خَزان را، چون نوبهار گشتی از رَسْتخیز ایمِن، چون رَستْخیزِ نَقْدی هم از حسابْ رَستی، چون بی‌شُمار گشتی از نان شُدی تو فارغ، چون ماهیانِ دریا وَزْ آبْ فارغی هم، چون سوسمار گشتی ای جانِ چون فرشته، از نورِ حَق سِرِشته هم زِ اخْتیار رَسته نَکْ اختیار گشتی از کامِ نَفْسِ حسّی روزی دو سه بُریدی هم دوست کامی اکنون، هم کامیار گشتی غَم را شکار بودی، بی‌کِردگار بودی چون گِردِ کار گشتی، باکِردگار گشتی گَر خونِ خَلْق ریزی، وَرْ با فَلَک سِتیزی عُذرت عِذار خواهد، چون گُلْ عِذار گشتی نازت رَسَد، ازیرا زیبا و نازنینی کِبْرَت رَسَد، هَمی زان چون از کِبار گشتی __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
♦️ ما آغوشمان را به همان علوم انسانی غربی باز کرده و مقلد شده ایم، باید در زمینه اجتهاد کنیم. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
در توصیف قدرت "جامعه بیگانه "فقط نیازهایی را واقعی می شناسد که بتواند با پول بخرد،یعنی نیازهایی که در دسترس و در حیطه قدرت پول باشد. در این شرایط،خصوصیات و خصایل فرد انسان جنبه ثانوی دارد. " حدود قدرت پول،حدود قدرت من است.ویژگی های پول،ویژگی ها و قدرت های ذاتی من است_ ویژگی ها و قدرت های صاحب آن.بنابراین آن چه که هستم و آن چه که قادر به انجام دادنش هستم،ابدن بر اساس فردیت من تعیین نمی شود" پول به واسطه این قدرتش که " معیار مشترک" همه چیز قرار می گیرد،می تواند" هر مالی را با هر مال و عین دیگری،هرچند متضاد با آن،مبادله کند: پول بین ناممکن ها صیغه اخوت می خواند" " پول وفاداری را به بی وفایی،عشق را به نفرت،نفرت را به عشق،فضیلت را به شرارت،شرارت را به فضیلت،خدمتکار را به ارباب،ارباب را به خدمتکار،حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبدیل می کند". 📚 کتاب نظریه بیگانگی مارکس __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
🔹- اسلام گستره فلسفه را چنان وسیع کرده است که هیچ موجود و مرتبه از مراتب عالم خارج از فلسفه نیست. 🔸_ اینکه بگویید فلسفه را منکرین خدا یا یونانی ها به وجود آورده اند بی انصافی نسبت به فلسفه است. ♦️- ویژگی خاص توحید باعث شده تا اسلام در همه شئون زندگی انسان بتواند نظر بدهد. 📝 ◾-منکرین فلسفه اسلامی فلسفه را چنين معرفى مى‏كنند: «فلسفه مجموعه‏اى از آراء و افكار گروهى از مردان يونانى و غير يونانى است كه در ميان آنها خداشناس و منكر خدا، ملحد و پرهيزگار، مؤمن و كافر، حقيقت جو و خطاگر يافت مى‏شوند. پس طرح مسائل فلسفى چيزى جز پيروى از دانشمندان معروف آنها و به كار بستن آراء و نظريات آنها نمى‏باشد». اگر فلسفه اين باشد كه اينها براى ما ترسيم مى‏كنند و حقيقت آن همان باشد كه اينها مى‏پندارند عدمش بهتر از وجود آن است و بر اشخاص ارزشمند است كه خود را با آن آلوده نسازند و بر دين است كه با قاطعيت تمام در برابر آن بايستد و از آن بيزارى بجويد، ولى خوش‏بختانه مطلب از اين قرار نيست و اين عقيده در مورد فلسفه صحيح نيست. اين عقيده تنها در برخى از رشته‏ها صادق است كه به آراء و عقايد دانشمندان اعتماد مى‏كنند و در مسائلى كه دليلى جز اتفاق آراء ندارد به استقراى عقايد دانشمندان مى‏پردازند و آن‏را ملاك و معيار قرار مى‏دهند اما در مورد فلسفه، حقيقت برعكس پندار اين گروه است، زيرا فلسفه به طورى كه يادآور شديم عبارت است از بحث و كاوش استدلالى از حقيقت اشياء، و هرگز به گفته اين و آن توجهى ندارد و حتى وحدت نظر و اتفاق آراء در فلسفه ارزش و اعتبارى ندارد. و هرگز نمى‏توان در شناخت واقعيت اشياء به سخنان اين و آن اعتماد كرد، و آراء و عقايد دانشمندان هرگز نمى‏تواند در اين مسائل، آرامش بخش و اطمينان آور باشد چه رسد به اين كه به صورت پناهگاه علمى درآيد. ما با قاطعيت تمام اعلام مى‏كنيم كه به حق داورى كرده‏ايم و شما مى‏توانيد مطالب ما را با تجزيه و تحليل عميق در معارف عاليه اسلام بيازماييد و صحت آن را دريابيد. ◾ -ما ترديدى نداريم در اين كه هر پژوهشگر با انصاف كه روش تحقيق را بداند و شيوه ورود و خروج را بشناسد چون به تحقيق معارف اسلامى بپردازد بدون درنگ اعتراف خواهد كرد كه اسلام دامنه بحث را در موجودات خارجى آن چنان توسعه داده كه هيچ موجودى را در جهان هستى فروگزار نكرده و نقطه ابهامى در ذات و صفات و افعال آنها باقى نگذاشته است كه از جمله آنها «انسان» است كه تمام شئون هستى آن را بيان كرده و آن را به جهان ماوراء طبيعت مربوط ساخته است. اسلام در اين بحث و تحليل مرزى را نمى‏شناسد و آن را از هر جهت گسترش داده، با حفظ حريم كبريايى به ساحت قدس ربوبى ارتباط مى‏دهد. اسلام معارف الهى را پايه و اساس اخلاق فاضله و صفات برجسته انسانى قرار داده و اخلاق فاضله را ريشه و اساس تشريع قرار داده است. اسلام صفات پسنديده را از صفات نكوهيده مشخص كرده، جامعه بشرى را به صفات پسنديده فرمان، و از صفات نكوهيده بيم داده است. آن گاه شالوده مسائل حقوقى و نظامات اجتماعى خود را كه تنظيم كننده برنامه زندگى و تأمين كننده خوشبختى واقعى است، بر اساس صفات برجسته انسانى استوار ساخته است. ◾-بدين ترتيب بر اساس تعاليم اسلام، «توحيد» يگانه اصل حاكم بر تمام شئون جهان هستى است، زيرا چنان كه قبلًا شرح داديم اسلام همه ابعاد زندگى و شئون جهان هستى را به جهان ماوراء طبيعت مربوط مى‏سازد. پژوهشگرى كه با دقت معارف اسلامى را بررسى كند به اين نتيجه مى‏رسد كه از نظر اسلام همه قضاياى علمى و عملى در حقيقت همان «توحيد» است كه به صورت‏هاى مختلفى در آمده به رنگ‏هاى قضاياى علمى و عملى جلوه‏گر شده‏اند و در مقام تحليل، تماماً به توحيد بر مى‏گرداند و در مقام تركيب، تفكيك‏ناپذير مى‏باشند. اين همان مطلبى است كه جلوتر ياد آور شديم و گفتيم كه فلسفه الهى را به اوج كمال ممكن رسانيده، زيرا اسلام مى‏خواهد حكم خدا را در تمام قضاياى علمى و عملى جهان جارى كند 📚 کتاب مجموعه رسائل، ج‏1، ص: 192 __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 من خری چون تو را خدا نمیدانم!! 📝 وحدت وجود در بیان ◾ای عزیز حقیقت وجود را از اشیا نفی کردن به آن معنی نیست که همه چیز، خداست و به معنی آن نیست که موجودات، با خدا اتحاد دارند. وحدت غیر از اتحاد است. زیرا اتحاد میان دو چیز صورت میگیرد و آن با قول به وحدت، منافات دارد. ◾گویند حکیمی در اصفهان بوده که عادتش بر آن بوده که به هنگام غذاخوردن به نوکرش دستور میداد که غذا را به مقدار خودش و هرکس که بر سر سفره او باشد تهیه کند و با مهمانش هرکه بود، غذا میخورد. اتفاقا روزی یکی از طلبه های اصفهان که کاری با حکیم داشت، وقت غذا خوردن حکیم از سر رسید، حکیم به نوکرش دستور خرید غذای دونفری داد و خادم نیز غذا برای دونفر تهیه کرد و آورد. حکیم به آن طلبه فاضل فرمود: بسم الله؛ بفرمایید غذا باهم بخوریم. طلبه گفت: نه من غذا نمیخورم. حکیم پرسید: غذا خورده ای؟ گفت: نه. حکیم فرمود اگر غذا نخورده ای پس چرا شرکت نمی کنی؟ طلبه گفت من در غذا خوردن با شما احتیاط میکنم! حکیم گفت: از چه نظر احتیاط میکنی؟ گفت: شنیده ام شما قائل به وحدت وجود هستید و این کفر است و مرا جایز نیست که از غذای تو بخورم.، زیرا دست شما با آن غذا تماس میگیرد و آن را نجس میکند! حکیم فرمود: تو از قول وحدت وجود چه تصور کرده ای که قائل به آن را نجس میدانی؟ گفت: برای اینکه کسی که قائل به وحدت وجود است، قائل است به اینکه همه چیز خداست. حکیم فرمود: اشتباه فهمیده ای، زیرا من یکی از قائلین به وحدت وجودم و من هرگز چنین فکر نمیکنم که همه چیز خداست. زیرا یکی از آن همه چیز جناب شما هستید و من تو را الاغی هم تصور نمیکنم تا برسد به خدا بودنت. بیا و غذایت را بخور و این احتیاط هارا کنار بگذار. 📚 کتاب باده گلگون صفحه ۶۱۱ ____ __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
☕ به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس تلخ کامی ست اگر شهد و شکر هم بدهند قصه ی غصه ی یعقوب همین بود که کاش بادها عطر که دادند... خبر هم بدهند ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند قوت ما لقمه ی نانی ست که خشک است و زمخت بنویسید به ما خون جگر هم بدهند دوست که دلخوشی ام بود فقط خنجر زد دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره ای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
[مردم] ... نباید خیال کنند که هر چه شر است از اشخاص و دولت‌های شرور است و اگر این‌ها را از میان بردارند جهان پر از خیر می‌شود، بلکه باید بیندیشند که چگونه پس از اینکه حکومت فاسد را برانداختند نگذارند حکومت جدیدشان به همان راهی برود که حکومت قبلی رفته‌است. حکومت‌های فاسد و خائن را نباید تحمل کرد اما کارِ آیندهٔ جهان با بیرون کردنِ حکومت‌های فاسد و نفی و اعدامِ فاسدان تمام نمی‌شود. این را هم بدانیم که با قدرت‌های غالب و جهانی و با حکومت و قدرتِ فاسد نمی‌توان با وسایل و حربه‌ها و تبلیغاتی که او خود صاحب و سازندهٔ آنهاست مقابله کرد، بلکه شرِ او را نه صرفاً با شر و نفی بلکه با عرضهٔ خوبی و زیبایی و کوشش در راه تحقق آنها باید بی‌اثر کرد. شر از خیر می‌هراسد و زشتی از زیبایی می‌گریزد... فلسفه، ایدئولوژی و دروغ، ص۲۱۰ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
رابطه نفس و بدن در بیان ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
4_5895530259498929065.mp3
1.29M
مولانا جلال‌الدین محمد بن محمد، غزلیات شمس تبریزی، غزل شماره‌ی ۲۹۳۲: چه باشد ای برادر یک شب اگر نَخُسپی؟ چون شمعِ زنده باشی، هَمچون شَرَر نَخُسپی دَرهایِ آسْمان را، شب سَخت می‌گُشایَد نیک اَخْتَریت باشد، گَر چون قَمَر نَخُسپی گَر مَردِ آسْمانی، مُشتاقِ آن جهانی زیرِ فَلَک نَمانی، جُز بر زَبَر نَخُسپی چون لشکرِ حَبَشْ شب، بر روم حَمله آرَد باید که هَمچو قیصر، در کَرّ و فَر نَخُسپی عیسیِّ روزگاری، سَیّاح باش در شب در آب و در گِل ای جان تا هَمچو خَر نَخُسپی شب رو، که راه‌ها را در شب توان بُریدن گَر شهر یار خواهی، اَنْدَر سَفَر نَخُسپی در سایهٔ خدایی، خُسپَند نیک بَختان زِنهار ای برادر جایِ دِگَر نَخُسپی چون از پدر جُدا شُد یوسُف، نه مُبْتَلا شُد؟ تو یوسُفی، هَلا تا جُز با پدر نَخُسپی زیرا برادرانَت دارند قَصدِ جانَت هان تا میانِ ایشان، جُز با حَذَر نَخُسپی تبریزِ شَمسِ دین را جُز رَه رُوی نیابد گَر تو زِ رَه رُوانی، بر رَهْ گُذَر نَخُسپی __ ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami