eitaa logo
فِي الحِکمَة
976 دنبال‌کننده
54 عکس
11 ویدیو
100 فایل
ملخّص و زبده نظريات و ملزومات مباني در ساحتهاي الهي و طاغوتي به انضمام مطالب گوناگونِ مستفاد از منابع مستند. وجود شريعت بي حقيقت و اقامت حقيقت بي شريعت محال ميباشد. نشر بدون درج منبع بقصد "تقرّب" در صورت "توانايي تبيين"،مجزي بل منجّز است. @Mohammadds
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 : 1⃣حکايت تولد: پدر ميرداماد، شمس الدين سيد محمد استرآبادي يکي از علما و فقهاي زمان خويش بوده است که در خدمت محقق ثاني شيخ علي عاملي کرکي ميزيسته. در سببِ دامادي وي (پدر ميرداماد) و زناشويي با کريمه ي محقق کرکي، در تواريخ اينطور آمده که محقق کرکي در رؤيا حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام را ديد که حضرت به وي فرمود "دخترش را به سيد محمد استرآبادي به زني بدهد، تا از نسل آنها پسري بيايد که وارث علوم انبياء و اوصيا گردد". حکيم ميرداماد حاصل اين تولد است. 2⃣صدرا و ميرداماد: در حدود پنج نامه فيما بين اين استاد و شاگردِ والا مقام و بلند مرتبه ثبت و منتشر شده است. به زعم نگارنده القاب و اوصافي که شاگرد در اين مکتوبات براي استاد استيعاب فرموده است ضحکة للمتفلسفين و أنيسأ للمتذّکرين و فکّا للمتعلمين، ميباشد؛ گرچه عنوان کردنِ اين عناوين به تنهايي نميتواند موجب شناختِ حکيمي شود که به اعترافِ اساتيدِ شناخته شده و صاحب نظرِ اين فنّ شريف، شناختش اگر متعذّر نباشد متعسّر است؛ لکن القابي که صدرا بتوسط آن ما في الضميرش را اظهار کرده، فکّ و کُدي مَر متعلمين و ايناسِ ربانيّين است:((حلّال مشکلات حقايق/کشّاف معضلات دقايق/چهره گشاي جمال معاني/مبيّن رموز آسماني/مجموعه کمالات انساني/حادي عشر العقول/حاوي الفروع و الاصول/معمار قلوب الأفاضل/استاد البشر/واسطة عقد اساطين المتالهين من نوع الانسان/الحافظ شريعته/مستودع حکمته))؛ همچنين صدرا ميفرمايد که:((اگر پروردگار وي را به عرصه ي وجود نياورده بود چشمه ي علوم ميخشکيد)). صدرا کِرارا اقرار فرموده است که مشکلگشاي وي ميرداماد است و خود را در برابر او قطره اي از اَبْر فضايلِ وي ميداند: ((و ما أنا إلا قطرة مِن سحابه/ و لو أنّني إلّفت ألف کتاب)) همچنين ميفرمايد:((...هرچه اين کمينه را سانح ميگردد از نتايج استفاضات و لمعات اشراقات آن خاطر فيّاض است و بغير از بندگان قدسي مکان، کسي را اطلاع بر کيفيت حقيقت آن و مأخذش و وقوف بر مبدء و حد و مطلعش و ملاحظه ي حال ذي السبب از سببش حاصل نيست...)). 3⃣مقايسه معلم اول و ثاني و ثالث: حکيم ميرداماد در آثارش از ارسطو (معلم اول) و فارابي (معلم ثاني) با عنوانِ "شريکنا في التعليم" و از ابن سينا با عنوانِ "شريکنا في الرئاسة" و از بهمنيار با عنوانِ "تلميذنا" ياد ميکند. عنوان شريکنا في التعليمْ و شريکنا في الرئاسة به وضوح ظهور در تفوق ميرداماد از معلمين اول و ثاني دارد. به اين بيان که ارسطو و فارابي فقط در مقامِ معلميّت توانسته اند شريک با ميرداماد شوند نه در مواردي چون تهذيب و شهودِ آنچه به قوّتِ برهان و علم اليقين بدان رسيده اند. بماند مقامِ فقاهت و تبحّر ميرداماد در منقول. 4⃣عبارة اخري: براي وصول به مقامِ اعلي بايد استيفاي جميع مراتب مادون کرد که طفره محال است. بر همين وزان براي شناختِ استاد (ميرداماد) بايد از شاگرد (صدرالمتالهين) گذر کرد. در دست نيافتني بودن و عظمت شاگرد (صدرالمتالهين) همين بس که حدودِ صد سال پس از ارتحالش فقط يک نفر توانست وي را بشناسد و معاني اعجاب آور و ممتنعي که تا قبل از وي در ميانِ اساتيدْ احدي موفق به فهمش نشده بود را کشف و تبيين کند. وقتي صدرا شناس صد سالي يکبار پا به عرصه ي عيان مينهدْ امر درباره ي کسيکه صدرا خود را رشحه و قطره اي از او ميداند چگونه خواهد بود. به بيانِ ديگر عرشِ يافته هاي صدرا فرشِ افاضاتِ ميرداماد است. بماند اينکه در عصري هستيم که عدمِ آگاهي و جهلِ نوآموزان و متقلسفين تا جايي بالا گرفته و جامعه به حدي منکوسة الرأس شده که ماليس بشيء، حکيم و فيلسوف و... لقب ميگيرد و در همين فضاست که برخي صراحتا خود را از صدرالمتالهين هم بالاتر ميپندارند! 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹 قبل از بلوغ به بیست سالگی شاید بیش از ۱۶ یا ۱۷ سال از عمر او نمیگذشت که در معیت جمعی به کاشان وارد شد، در مجالس علمی هنگام بحث در علوم نقلی و عقلی برهمگان برتری خود را ثابت می نمود و حیرت همه را بر می انگیخت. تقی الدین کاشی و بعضی دیگر از افاضل نقل کرده اند که در مجالس علمی کاشان نوجوان مراهقی را دیدم که هنگام بحث علمی بر مشایخ فنون غالب می آید، گفتند او نوه شیخ عبدالعالی محقق کرکی صاحب جامع المقاصد است. در حوزه فلسفی میرداماد، تلاميذ زیادی از برخی ممالک اسلامی از جمله هند و بحرین و قطیف و عراق و احسا حاضر می شدند و بزرگ ترین شاگرد حوزه فلسفی او محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی است که برکلیه حکمای اسلامی در الهیات برتری دارد و آثارش نیز از آثار فلسفی ابن سینا و شیخ اشراق و شارحان کلمات آنان نفیس تر و جامع تر، و با ابداع قواعد فلسفی و رواني تقریر و تحریر مباحث با قلمی بی نظیر آثارش برای تعلیم و تعلم مناسب تر است. 📚منتخباتي از آثار حکماي الهي ايران، ج4، ص16. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🔹وقتي در تمام مملکت "سه نفر" نتوان نشان داد که از عهده فهم يک صفحه از اسفار برآيد...و زماني که در تمام کشور "يک نفر" نتوان نشان داد که از عهده تدريس يک صفحه کتاب شرح فصوص کاشاني يا کتاب تمهيد و ديگر آثار عرفاني برآيد، بحث آنکه بزرگترين عرفا در دوران اسلامي، ايراني بودند چه فايده دارد. (منتخباتي از آثار حکماي الهي ايران، ج4، ص25.) 🔹...در عصر ما استاد وارد در عرفان که از عهده تدريس آثار عرفاني برآيد، وجود ندارد و در حکمت و فلسفه نيز جز عده بسيار معدود کسي باقي نمانده است که محيط موجودْ مستعد و آماده براي پرورش شاگرد نميباشد و اگر بنام درسِ فلسفه و تصوّفْ حوزه اي ديده شود، بايد چيزي شبيه به کاريکاتورِ واقع، تلقي شود. (همان، ص52) _______________________________ 🔰أقول: 🔹حکمت يا هستي شناسي اسلامي (أعني معرفة الحقائق الأشياء حضورا) يکپارچه و غير منطقع است بطوري که در آن، تمامِ تأسيساتِ مختارْ متناظرْ و معاضد و مؤيد و در راستاي يکديگرند چرا که المحبوثُ عنها واحد و يکپارچه است به نحوي که ((اگر يک ذره را برگيري از جاي/همه عالم خلل يابد سراپاي))؛ در همين راستا: 1⃣آنچه مشهور به ديد فلسفي و ممدوح و غرضِ از تعليم و تعلّم اين فنّ ميباشد و اساسا به کار ميآيد و قطعا مايه ي تقرّب خواهد بود، اين نوع از فهم است. لذا برخي اقلّ مراتبِ سعادت (سعادتِ به اصطلاحِ فلسفي نه عرف و عام) را دانستنِ يکدوره فلسفه معرفي فرموده اند. 2⃣في الواقعْ علمِ حکمتْ تصوير صحيح از هستي بر پايه ي برهان است لذا ((هرآنکس ز دانش برد توشه اي/"جهاني" است بنشسته در گوشه اي)). لذا در تعريف فلسفه آورده اند:((الفلسفة هي صيرورة الإنسان عالم عقليا[ذهنيا]مضاهيا للعالم العيني))؛ لکن تصوير صحيح شرطِ "مضاهيا للعالم العيني" و "جهاني است بنشسته در گوشه اي" است؛ و از مشخصاتِ تصوير صحيح تواناييِ تفريع فروع از اصول و استنباطِ اصولِ متعدده _بلکه همه ي اصول_ از يک اصل ميباشد. و اين مسئله اي است که بدونِ شهود و علم حضوري امکان دستيابي به آن هرگز وجود ندارد لهذا مرقاتِ فهم حکمت شهود ميباشد (ماتن منکر تأثير و مدخليّتِ هوش و ذکاء در تصوير صحيح و فهم درست، نيست؛ لکن در مقامِ مقايسه ي بينِ افقِ فهمِ اشراقي و بحثي، دومي را ليس بشيء ميداند و اکيدا قائل است که هوش و ذکاء براي اولي بايسته است به نحوي که هرقدر بيشتر بود، حظّش هم بيشتر خواهد بود_المؤمن کيّس/عاشقي شيوه "رندانِ"بلاکش باشد_). توانايي در مباحثِ استدلالي امرٌ و تصوير صحيح از مستدل امرٌ آخر و غرض از اولي در حکمت نيست جز دومي. 🔹عديم الکشف و مستغرق در البرهانْ نامعتبر و ناقص، و عديم البرهان و ممحّض در کشفْ ناقص است و آنکه بين اين دو جمع کرده باشد نادر است. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
⭕️ 🔘 قال الوارد المامور بالتعلیم و التذکیر و التلقین: متی اقلقتک المطالبات أو المعاتبات الاهیه و الکونیه؛ خاطب ربک ناشرا بین یدیه بعض ما انعم به علیک؛ لا مجادلا و لا محجاجا، و قل: یا رب! هذا الذی تراه فیَّ و تصدره منّی، ان کنت جاعله و منشئه فیّ فلا تنسبه الیّ؛ لانّه لایمکن ان یصدر منّی الّا ما اودعته و خزنته فی نسخة وجودی؛ لانّی لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الّا ما شئت اضافته الیّ لما تراه و تریده؛ و ان کان الذی هو فیّ لیس بجعلک مع ثبوت ان لا اله الا غیرک؛ فهو اذن من مقتضی حقیقتی التی تعلق علمک بها ازلا بحسبها؛ دون اثر حاصل او متجدد من علمک فیها؛ و اذ لا یمکننی ان اکون علی خلاف ما یقتضیه حقیقتی؛ فلا تطالبنی بالظهور بما لیس فیّ مجعولا و غیر مجعول؛ و کیف توصف حقیقتی و احکامها بالجعل؟ و حقیقتی عبارة عن صورة علم ربی بی ازلا و ابدا دون زیادة و نقصان، و بحکم وجوب عار عن کل امکان. 📚 النفحات الالهیه 📝 ______________ 📜 ترجمه: 🔘 وارد مأمور به تعلیم و تذکر و تلقین گفت: هر گاه مطالبات و معاتبات الهی و وجودی تو را آشفته کرد، پروردگارت را در حالی که در حضورش بعضی از نعمت ها و بخشش ها را که بر تو کرده پراکنده کرده ای و حاضر نموده ای _ نه به صورت مجادله و دلیل آوری _ مورد خطاب قرار ده و بگو: پروردگارا! این را که در من میبینی و از من صادر می گردد، اگر جاعل و به وجود آورنده اش در من تویی، پس آن را به من نسبت مده، چون امکان ندارد که از من چیزی صادر گردد مگر آن که آن را تو در کتاب وجودیم به امانت گذارده و پنهان نموده ای، برای اینکه من اختیاردار سود و زیان خویش نیستم، مگر آن چه را که تو اراده نسبتش را به من خواسته ای و نظر داشته ای، و اگر آن چه که در من است به واسطه جعل تو _ با اثبات اینکه خدایی جز تو نیست _ می باشد، پس، از اقتضای حقیقت من است؛ چرا که علم تو در أزل _ به حسب آن اقتضا_ بدان تعلق گرفته است، یعنی بدون اثری حاصل و یا متجدّد و نو از علم تو در آن (حقیقت من)، و چون امکان آن را ندارم که بر خلاف آن چه که حقیقت من اقتضا نموده، باشم، پس با ظاهر شدن به سبب آن چه که در من مجعول نیست و غیر مجعول است از من مطالبه مکن، و چگونه حقیقت من و احکام آن به واسطه جعل توصیف می شود؟ در حالی که حقیقت من عبارت است از صورت علم پروردگارم به من _ از أزل تا ابد _ بدون زیادی و کمی، و به حکم وجوبی که خالی از هر امکانی است. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
☑️ صلوات خاصه امام کاظم علیه‌السلام به نقل از کتاب جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس قدس‌سره: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ النُّورِ الْمُنِيرِ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُوْدِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْغِرَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
Mesbah-o-Sharie.Pdf
1.48M
🔹کتاب شريف مصباح الشريعة با ترجمه و شرح آيت اللّه مصطفوي (ره) 🆔 @felhekmat
💠 : بسم‌الله الرحمن‌الرحیم 🔹دعا، وسیله‌ی مؤمن و ملجأ مضطر و رابطه‌ی انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بی‌رابطه‌ی روحی با خدا و بدون عرض نیاز به غنی بالذات، در عرصه‌ی زندگی سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ «قل ما یعبؤا بکم ربیّ لولا دعاؤکم». 🔹بهترین دعا آن است که از سرمعرفتی عاشقانه به خدا و بصیرتی عارفانه به نیازهای انسان انشا شده باشد، و این را فقط در مکتب پیامبر خدا (صلّی‌اللَّه‌علیه واله‌وسلّم) و اهل‌بیت طاهرین او - که اوعیه‌ی علم پیامبر(ص) و وراث حکمت و معرفت اویند - می‌توان جست. ما بحمداللَّه ذخیره‌یی بی‌پایان از ادعیه‌ی مأثوره‌ی از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) داریم که انس با آن، صفا و معرفت و کمال و محبت می‌بخشد و بشر را از آلایشها پاکیزه می‌سازد. 🔹مناجات مأثوره‌ی ماه شعبان_که روایت شده اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بر آن مداومت داشتند_یکی از دعاهایی است که لحن عارفانه و زبان شیوای آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالی‌یی همراه است که نظیر آن را در زبانهای معمولی و محاورات عادی نمی‌توان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست. 🔹این مناجات، نمونه‌ی کاملی از تضرع و وصف حال برگزیده‌ترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبی است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوی عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا. 🔹مناجاتهای پانزده‌گانه که از امام زین‌العابدین حضرت علی‌بن‌الحسین (علیه‌السّلام) نقل شده، گذشته از خصوصیت بارز دعایی مأثور از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، این مزیت را داراست که به مناسبت حالات مختلف مؤمن، مناجاتها را انشا فرموده است. 🔸خداوند به همه توفیق استفاضه و خودسازی به برکت این کلمات مبارک را عنایت فرماید. آمین. ۶۹/۱۰/۱ ✍يادداشت وليّ مطلق الهي حضرت آيت اللّه العظمي سيّد علي حسيني خامنه اي ادام اللّه تعالي ظلال سيادته 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🌸میلاد با سعادت حضرت اباعبداللّه، سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت حجت بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی) و همهٔ شیعیان حضرتش علی الخصوص پاسداران ایران اسلامی مبارک باد. 🆔 @felhekmat
⚜...و بالنجم هم يهتدون...⚜ 🔹همانطور که بواسطه ي نجومِ ظاهري سلوک ظاهري ميسر است؛ سلوک باطني هم بي نياز از نجم نيست که و بالنجم هم يهتدون، و نجم باطني برهان رباني است که از سماء عقل ميدرخشد و سالک راه را بقوت آن ميپيمايد تا با رجل باطن و قدمِ سلوک که محفوف به سراء و ضراء است ايوبي مشرب رکض نمايد و بعد از قرب به بارگاه قدس و انس با آن به آب حقيقي برسد((ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب))که هم مغتسل است و هم بارد و هم شراب. و اين آب باطني هم شوينده ي تنافر ظاهري است و هم از بين برنده ي امراض و اغيار باطني از جان سالک. بعد از اينکه اين ماء از غيب ظهور کرد، سالک محيي ميشود که ((و جعلنا من الماء کل شي حي)) اما اين حياتِ لاحق با حيات سابق متفاوت است و تباينش در طيبه بودنش است که ((...فلنحيينّه حياة طيبة...)).طوبي له و حسن مآب. 📚 ______________________ 🔰اقول: 1⃣همانطور که آب ظاهري زير پايِ ظاهري است ماء حقيقي هم(طبق مبنا و شروطِ ماخوذ در متن)زير قدمِ سلوکي است. 2⃣همه ي اشيا من جمله آب ظاهري محيي به ماء حقيقي و نفس رحماني هستند لکن علم بسيط به اين معيت امري است و علم مرکب به آن و انس با آن امرٌ آخر. 3⃣بعد از مشاهده ي مبتلي و ممتحن در متن بلا، بُعد و عدم انس با عالم قدس براي سالک موجب وحشت از مسئلت ميشود لذا ناگريز از صبر بر بلا هست تا با قدمِ سلوکي قرب و مستتبع آن انس حاصل شده و اینگونه سبب اظهار ماء باطني شود. 4⃣در اين سياهه ي ظلماني اگر تو را نوري هست، سزاوار است نظاره کني بين خطابه ي((مسني الشيطان بنصب و عذاب))و اعوذ بک من کربٍ و بلا و اگر نيست ارکض برجلک تا انشااللّه هو يأتيک منها بقبسٍ حتي يوجد علي النار هدي و نظاره گر باشي که:((مريد پير مغانم ز من مرنج اي شيخ_که وعده تو کردي و او بجا آورد)). 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹يكي از عويصاتِ غير قابل ذبّ و رفع بر قول ((روحانية الحدوث و البقاء)) که مختارِ حکماي سلف از مشاء و اشراق، بوده است، ازين قرار ميباشد: حکما مطلق موجود را تقسيم به فوق التمام، تامّ، مستکفي و ناقص فرموده اند. نادره ي دهر، جامع منقول و معقول، استاد مشايخ العظام، مرحوم ميرزا مهدي آشتياني تغمّد اللّه برضوانه، در کتابِ بي همتاي اسرار التوحيد موجود تامّ را اينگونه توصيف فرموده اند: ...و مراد به تمام موجودي است که در بدو وجود کمالاتِ او بالفعل حاصل، و در وجود و کمال وجود کامل، و از قوه و فقد وجودي منزه، و از حالتِ منتظره مبري باشد؛ ولي از امکانِ ذاتي و فقر وجودي عاري و بري نبوده و فاعل ما منه الوجود و دخيل در افاضه ي فيض وجود و بخشندگي و کمال کلّ موجود نباشد. مانند عقول کليه و قواهر عقليه..._الخ(ص128 و 129) پس موجود مجرد تام، کمال مفقود ندارد تا در صراط طلب قرار گيرد و مقترن به ماده شود تا با رجوع به اصل خود آن را بيابد؛ چرا که هرچه به امکان عام براي مجردات ممکن باشد به همان امکان ذاتي برايشان محقق است و به اين ترتيب بدو و حشرشان يکي است و لهم مقامٌ معلوم. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹در ميان جميع موجوداتْ انسان مظهر اسم جامع، و صعودا مخصوص به احديت جمعيه است. لذا استعداد استخلاف و علم حضوري به اسماء جلال و جمال را داراست. اين استعداد شکوفا نشود مگر به سير در معراج ترکيب و تحليل. 🔹نفس انساني به معراج ترکيب از کينونت جمعيه قرآنيه تا سر حدّ ماديت تنزل بدون تجافي کرده لذا در بدايت امر جسماني است. 🔹از اين تنزل و آن استعداد فروعي لازم ميآيد و آن اينکه:1_محذور تاليف مجرد و مادي سالبه ي به انتفاء موضوع و بطور کل مندفع خواهد بود. 2_نفسيّت نفس ذاتي آن و 3_بين نفس و بدن مسانخت ذاتي برقرار خواهد بود نه عرضي کالربّان و سفينه 4_و همچنين مناسبت بين نفس و بدن تامه خواهد بود و عويصه ي تعلق نفسي در اقصاء مشرق به بدني در اقصاء مغرب و در نهايت روييدنِ جو از گندم، سالبه ي به انتفاء موضوع است نه محمول. 🔹به آن استعداد لازم ميآيد:که نفس لابشرط از مراتب باشد و به اين ترتيب نفس کالطير في البيضة و کالشجرة في النواة بوده و علم و عمل کالجناحتان و کالتراب و الماء خواهد بود، که به علم و عمل إما يطير و ينمو و يتصّع و إما يفسد و ينغمر. 🔹به اقتضاي قاعده ي فرعيه بايد مثب و مثبت له در يک ظرف باشند تا ثبوت صحيح باشد. لذا گرچه وجود بسيط است و در يک ذرّه تمام عوالم و حضرات خمس و تمام اسماء و صفات بدون تجافي موجودند که کل شيء فيه کل شيء لکن نفس منغمر در ماده هيچ حظيّ از مرتبه ي بالاتر نداشته و قهرا براي ادراکِ مرتبه ي بالاتر بايد در آن ظرف تحقق يابد. به اين ترتيب نفس منغمر در ماده مادي ميفهمد و بالاتر از آن بالاتر. بدان که الملاک کل الملاک في العلم به رفع جهات غيريت و قرب و بعد ميباشد. و جهات غيريت در ماده بسيار زياد و همينطور هرچه بالاتر رود کمتر خواهد بود تا برسد به حضرت احديّت جمعيه که فإذا عاين العيان، بطل البيان و اطف السراج فقد طلع الصبح. 📋نکته: گرچه اين سخن بر عيّاشان و راه زنانِ خوش نميآيد اما حقيقت آن است که بر اساس آنچه آمد [اقتضاي قاعده فرعيه] آنکه ظاهري است و از ظرف ماده بالاتر نرفته، شريعت را ظاهر ميپندارد وگرنه في الواقع شريعت عين حقيقت ميباشد و غيريّتشان اعتباري است.لذا اگر کسي ظاهري و منغمر باشد، از شريعت جز ظاهر نميفهمد، نه اينکه شريعت ظاهر باشد، بلکه ظاهري آن را ظاهر ميپندارد؛ به همان وزان که((يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا)). 📋نکته: اگر بپرسي که پس آنکه خيلي عرفان و حکمت تورق کرده چطور؟ پاسخ آن است که ملاک اتصاع جان است نه تورق لذا اگر جانش اتصّاع نيافته باشد[در بهترين حالت]يعلم ظاهرا من العرفان و الحکمة. بقول صدرالمتالهين (ره) فقد استسمن ذاورم... . 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹علم عرفان نظري، نه صناعتِ شعر بلکه حقيقتا يک علم است. بديهي است که هر علمي قواعد و مسائلي مخصوص به خود را دارد. در اين بين، برخي از غاغه ي ناس و اصحاب خناس، قولا اذعان به علم بودنِ عرفان نظري دارند لکن در عمل بجاي اينکه از طريقه ي صحيح به تعلّم اين فنّ، نزد اساتيدِ مربوطه بپردازند، کتب عرفاني را بسانِ رماني اساطيري مفروض گرفته و روزنامه وار به مطالعه ي آن ميپردازند. به اين ترتيب، پس از آنکه مشتي از اين متون را نظاره کردند، به قوتِ اوهام و خيالاتِ خويش، آغاز به تحليل و تبيينِ معارفِ صعب و مستصعبي از دين ميکنند که فهم و ايمانِ به آن جز از((ملکٌ مقرّب أو نبيّ مرسل أو عبدا امتحن اللّه قلبه للايمان))بر نميآيد و از عهده ي ديگران خارج است. اين جماعت از بطون سبعه هنوز منغمر در منزلِ ادني و اسفلِ نفس بوده و غرق در منيّت اند و به مقام قلب و مشاهده نرسيده اند تا نوبت به امتحن اللّه قلوبهم للايمان برسد؛ لذا لاجرم تصويري افسانه اي و اساطيري از دين به توده ي مردم ميدهند. و ناگزير وقتي بافته هاي ذهني خويش را با منصوصاتِ ديني، و شريعتِ مقدسه در تنافي ديدند، بجاي اينکه اذعان به جهل خود کنند بجهتِ خوي شهوتراني که فطرت ثانيه ي ايشان گشته، دهان به خلاف ميگشايند و بي شرمانه ترين اهانتها را به ارزشهاي مسلّم ديني روا ميدارند. آري، انسانِ منغمر در شهواتْ بجهتِ حبّ ذاتي اي که به خويش دارد، به فعل و مصنوعِ خويشْ تعشّق ميورزد و کارش به جايي ميرسد که ارزشهاي مسلّم را آنطور که ميلش بود به نامِ عرفانْ و اسلامْ به تاويل ميبرد. به اين ترتيب که ميوه ي رذالت و جهالت و خمود و تحجّر و کج فهميشان است را، به نام ابداعات، و ضلالت را به نام روشنفکري به خوردِ ديگران ميدهند. در نظر راقم جنايتِ اين قماش کم از جنايتِ شمر ابن ذي الجوشن نيست. 🔹تمام جسارتي که آقاي قمشه اي_از دقيقه ي 3' تا 35: 3_به عزاي سرور و سالار شهيدان ميکند، حاصلِ کج فهمي و نافهميِ وي از يکي از سروده هاي مولاناست. پاسخ به هفواتي که ايشان تفوه بدان کرده اند، نه نياز به يک بحث علمي دقيق دارد، بلکه در حدّ توضيحِ اجماليِ فضاي شعر مولانا و احکامِ منازلِ سلوکي است، که پرداختن بدان مقتضي بحثي ديگر است؛ لذا اگر متقاضي و توفيق بود، انشااللّّه بدان پرداخته خواهد شد. 📋نکته: علم و عمل، بسانِ نفس و بدن، چنان تلازمي با يکديگر دارند که بي دغدغه بايد گفت:((يتعاکسان ايجابا و اعدادا))؛ لذا در مدينه ي عرفان و شهر شهود، خود مسلّم است که، هرقدر جانْ بالغ شد و بينشِ عرفاني دست داد، مستتبع آن پايبندي به احکام و ارزشهاي ديني که مسمي به شرع مقدّس هستند، دو چندان خواهد شد؛ چرا که علم و عمل مسبوق و محفوف و ملحوق به يکديگرند. به اين ترتيب کسانيکه ممحّض و غرق در شرعيّات نيستند، هيچ سنخيّتي با عرفا ندارند؛ چرا که عرفا، واصلين به حاقّ شريعت اند. فإن شئت قلت هرقدر شخصْ عارف تر باشد لزوما متعبّد تر و متشرّع تر خواهد بود.(به شرط توفيق در سياهه ي مستقلي با استمداد و استناد به آياتِ الهي، به اين مطلب پرداخته خواهد شد؛ تا برهانا روشن شود آنکه قشري و کوته فکر و در جرگه ي مبتدي العقول ميباشد، کيست.) پس از آنکه در حاقّ شريعت اظهار نظر ميکند اما خود متشرّع نيست، بايد برحذر بود. که او، خود را هم به سُخريه گرفته. 📋نکته: نشانه ي ديگر اين قماشْ آن است که اگر بجاي کتابِ صعب الوصولِ مثنوي، از قواعدِ عرفاني و کتب متداوله ي اين فنّ، سوالي از ايشان بپرسي کالحمار في التراب گير افتاده. 📋نکته: بديهي است عزيزاني که سري در علومِ معقول و مشهود ندارند متوجه پشت صحنه ها و نوعِ کلامِ امثال نشده و چه بسا بجهتِ اينکه معياري در دست ندارند، متاثّر از کلامِ اين قبيل از افراد شوند. گرچه باور ندارم متشرّعِ صادق، وقعي بر امثالِ وي نهد. 🔸 پس علم عرفان نظري، علمي است با قواعدي که در حدّت احدّ من السيف و در دقّت ادق من الشَعر ميباشد و هر کسي را به پيشگاهش راه نيست: نکته ها چون تيغ پولادست تيز گر نداري تو سپر واپس گريز و اينقدر بي ملاک و بي حساب و کتاب نيست که هر قولِ شعري و هر نحو تاويلي از معارف و ارزشهاي ديني، عرفان حساب شود. لذا طبق اصول و قواعده مسلمه، اين قبيل هفوات هيچ ارتباطي با عرفان و اسلام ندارد که هيچ، بلکه چون غير علمي و خيالي است، قابليتِ سنجشِ معيارشان و همچنين نقد علميشان هم وجود ندارد. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠بحثٌ و تحصيلٌ: 1⃣تمامي انبياء الوالعزم از بين اسفار موفق به سفر رابع شده اند. سالک بعد از سفر رابع _که سفر از خلق علمي به خلق عيني بالحقِ الملطق است_ موفق به کشفِ مضارّ و مصالحِ عباد شده و لذا ره آورد سفر رابع، تشريع احکامْ ميباشد. نکته اينجاست که شريعتِ هر يک از انبياء الوالعزم عليهم السلام محدود بوده و مخصوص به امت همان نبيّ است؛ سرّ اين امر آن است که سلوکِ آن نبيّ در سايه ي اسمِ مخصوصِ به همان نبيّ بوده است. در اين ميان به جهتِ سيادتِ عين ثابت حضرت محمد مصطفي صلي اللّه عليه و آله و سلّم بر سايرين، ايشان صاحبِ کشف اتمّ ميباشند. لذا حضرتشان خاتم، و شريعتشانْ ناسخِ تمامِ شرايع سابقه ميباشد(دقت شود که شريعتِ آنکه خاتم باشد و کشفش اتم بوده باشد، تمامي ديگر شرايع خواهد بود.) علت حرمتِ عمل به ساير شرايع پس از ظهور اسلام، اتميّتِ کشفِ خاتم الانبياء صلي اللّه عليه و آله و سلم ميباشد((إن الدّين عند اللّه الاسلام)). راهِ نبوت انبائي براي سايرين مفتوح است لذا در ميان رعيت هستند معدودي که حظشان از اسفار، سفر چهارم و از بطون، بطن سابع و از ميان فتوح فتح مطلق است. اما سايرين، نهايتا، فقط توانايي کشفِ شريعتِ مکشوفِ نبيّ ختمي صلي اللّه عليه و آله و سلم را دارند لذا تمامي مکاشفات در دامنه ي کشف ختمي صلي اللّه عليه و آله و سلم تعريف ميشود؛ چرا که حضرتش من الأزل الي الأبد خاتم تمامي مکاشفات است. 2⃣هر يک از منازل و مواقف سلوکي محکوم و محدود به احکامي است. بعنوان مثال سالک بعد از سفر اول وجهه ي يلي الحقي اشياء را مشاهده فرموده و به اين ترتيب وارد بطن دوم از بطون سبعه شده. خصيصه ي اين منزل مشاهده ي حق در اشياء است لذا سالک در اين مقام چشم چپش که رو بسوي مُلک دارد کور است و محدود به چشم حق بين که همان چشم راست است، ميباشد. چون جمال در جلال کامن و مستور است، سالکي که سلوکش محدود به سفر اول باشد، لاجرم در اين مقام، فقط توانايي مشاهده ي جمال را دارد. مگر عنايتي دست دهد و سالک موفق به ادامه ي مسير شود. 3⃣به اين ترتيب سرّ اينکه برخي از اولياء بجاي اينکه محزون بر وقايعِ سيد و سالار شهيدان باشند مسرور بودند، همين نقيصه و محدوديت ايشان به سفر اول بوده است. 4⃣وقتي رجوعِ عامه، به شريعتِ انبياء الوالعزم که محصول سفر رابعِ ايشان است، حرام باشد، حکمِ رجوع به احکامي که محصولِ اقتضائاتِ سفر اول سلاک است، چه خواهد بود...؟! 📋نکته: سرّ اينکه اوحدي از اولياي امتّ محمدي صلي اللّه عليه و آله و سلّم _مثل سيد ابن طاووس و سيد بحر العلوم_ بعد از انجامِ سفر رابع، توانايي انشاء دعا را داشتند، اين ميباشد که ايشان در سايه و به قوّتِ شريعتِ مقدّسه محمدي که ختم شرايع است سير فرموده اند و موفق به اتمام اسفار اربعه شده اند. 📋نکته: آنچه از اسفار گفته شد طبق نظر حضرت امام خميني رحمه اللّّه عليه بود. 📋نکته: رجوع و ارجاع و تبليغِ يافته هاي سلوکي غير از تحليل و بحث و نظر درباره آنهاست که اولي حرام و شيمه ي اراذل است و دومي سودمند و مفيد و مسلکِ محققين. به بيان ساده چون کشف اتم ناسخ تمامي مکاشفات است رجوع و ارجاع و تبليغ آنها حرام است؛ گرچه بحث و نظر و تحليل علمي آنها با رعايت شروطي، براي بعضي سودمند و مفيد هم هست. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🔹مني که نامِ شرابْ از کتابْ ميشستم زمانه کاتبِ دکانِ مي فروشم کرد 🔸کنون که کاتبِ دکانِ مي فروش شدم فضايِ خلوتِ ميخانه خرقه پوشم کرد ⭕️خطاط:رسول احسان منش 🆔 @felhekmat
◼️◼️◼️ ◾️◾️ ▪️ ⚜ ⚜ 🔷الاصبغ بن نباته قال: خطب اميرالمؤمنين(ع)فقال في خطبته: ...انا المحاسب للخلق...انا عذاب اهل النار...انا صاحب الدعوات، انا صاحب الصلوات...انا صاحب الآيات العجيبات...انا آخذ العهد علي الارواح في الأزل، انا المنادي لهم الست بربكم بامر قيوم لم يزل، انا كلمة اللّه الناطقة في خلقه، انا آخذ العهد علي جميع الخلائق في الصلوات...انا دعامة اللّه القائمة...انا حبل اللّه المتين...انا صاحب الخضر و هارون، انا صاحب موسي و يوشع بن نون، انا صاحب الجنة، انا صاحب القطر و المطر، انا صاحب الزلازل و الخسوف...انا البيت المعمور، انا السقف المرفوع، انا البحر المسجور...انا عماد الامم، انا صاحب الامر الاعظم...انا شهر رمضان، انا ليلة القدر، انا امّ الكتاب، انا فصل الخطاب، انا سورة الحمد، انا صاحب الصلوة في الحضر و السفر، بل نحن الصلوة و الصيام و الليالي و الايام و الشهور و الاعوام، انا صاحب الحشر و النشر، انا الواضع عن امة محمد الوزر، انا باب السجود، ، انا الشاهد، انا المشهود، انا المذكور في السماوات و الارض..و اللّه ربي لا اله غيره.. . 🔸اللعن الدائم علي الدراويش و الغاليه و رحمة اللّه علي المؤمنين بتمام كلامه. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹مولانا در دفتر پنجم از مثنوي معنوي علتِ انکار عالم آخرت را از سوي برخي اينچنين معرفي ميکند که چون نميبينند، آن را منکرند: 🌸چون حقيقت پيش او فرج و گلوست کم بيان کن پيش او اسرار دوست 🌸پيش ما فرج و گلو باشد خيال لاجرم هر دَم نمايد جان جمال 📚مثنوي معنوي:ص809. ______________________________ 🔰اقول: راهِ تفحّص در باطن تنها تفصّي از ظاهر و مناط علم به باطن، تنها ولوج به باطن است. اين بدان معناست که انسانْ بما هو مدرِکٌ، فقط ميتواند موفق به ادراکِ مدرَکاتِ نشئه اي شود که توقف در آن دارد. به بيان دوم مصحّح حيطه ي ادراکات انساني، نشئه اي است که در آن توقف دارد. لهذا انسانِ منغمر و متوقفِ در ظاهر_چه دين دار و مسلمان و چه بي دين و کافر، هيچ ادراکي از نشئه ي باطن ندارد. به اين ترتيب، وزانِ پوزيتيويستها در رويکردِ الحادي دقيقا وزانِ اخباريها در رويکرد الهي است. چون مناطْ و ميزانْ در علم و ادراک تناسب بين مدرک و مدرَک است؛ بي دغدغه بايد اذعان داشت که تعليم و تعلّم فلسفه و عرفان و حتي تواناييِ استفاده ي صحيح از تاسيساتِ فلسفي، به هيچ عنوان دليل بر علمِ به باطن نبوده و نميتواند باشد. بر همين اساس است که اکابر و اعاظم از حکما، فيلسوف بودن را منوط به حصول ملکه ي خلع بدن دانسته اند، چرا که تنها در اين صورت تناسب بين مدرِک با مدرَکاتِ آنسويي حاصل ميشود. پس به اين ترتيب هيچ تفاوتي بين فهم و ادراکِ مخالفين علم عرفان نظري و حکمت متعاليه و موافقينِ آن و بلکه متخصصينِ در آن، از باطنِ اشياء و حقيقت عرفان و فلسفه، وجود ندارد. لهذا ربّما فقيهٌ که هيچ از فلسفه و عرفان نميداند و در عين حال هو مِن الحکماء و از آنطرف اي چه بسا متخصص در فلسفه و عرفاني که به گردِ پاي آن فقيه هم نرسد؛ چراکه مناطِ اتساعِ ادراک، اتصاع مدرِک است و اين امري نيست که با موافقت يا تعلّم يا تخصص در فلسفه و عرفان حاصل شود. سخن کوتاه آنکه براي علم به لبّ و مغزاي کلام فلاسفه و عرفا و قرآنِ تدويني و تکويني، فقط بايد لبيب شد که اين از طريق شرع انور و سجاده حاصل ميشود، نه دفتر و مدرسه. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠وهم و رجم: 🔹شايد بيان حضرت استاد، عالم ربّاني و عارف صمداني حسن زاده آملي حفظه اللّه تعالي، که فرمودند:((قسم بجان خودم! آنکس که مطالبِ... اش نشده، فهم تفسير انفسي آيات قرآني و جوامع روايي روزي اش نميشود... .))، موهمِ اين معني باشد که با خواندن و درس گرفتن و حتي مدرّس آن کتب شدن، ميتوان مطالبش را هم فهميد. اما اگر حضرتشان (حفظه اللّه) چنين قصدي داشتند، واژه ي فهم را با واژه ي روزي استخدام نميفرمودند. همچنين چون علمْ وابسته به رفع حجاب است؛ و حجاب امري است واقعي و حقيقي (چون جهل حقيقي و واقعي است)، لذا بديهتا رفع حجاب، نيازمند عملي واقعي است نه صرفا تصوري و مفهومي. اگر اينطور بود که صرفا با تصورات و مفهومات، حجاب دريده و علم روزيِ هر کسي ميشد، ميتوانستيم بجاي آنکه نماز را قرائت کنيم و عملا بجايَش آوريم، فقط تصورش کنيم. 🔸پس عارف والا مقام (حفظه اللّه) درست فرمود لکن مبتدي العقول و هوي پرستان، کج فهمي کرده و يا آنچه مطابق خواسته ديدند برداشت و تفسير کردند؛ نه آنچه وي (حفظه اللّه) منظور داشته است. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠قصد قربتِ میرزای اصفهانی در توهين به اولياء دين: 🔹آیةالله شبیری زنجانی می فرمایند: از آقای خمینی شنیدم که میرزا مهدی در توهین به فلاسفه قصد قربت میکرد! 🔸آقای مشایخی گفت به آمیرزا مهدی گفتم کسی که در قم منظومه میگوید (آقای خمینی) نماز شبش ترک نمیشود گفت نماز شب میخواند وفلسفه میگوید! 🔹مرحوم سید محمد حسن قاضی فرزند آیة الحق میرزا علی آقا قاضی گوید: 🔸«من يك ماه رمضان در مشهد بودم و پاي منبر آقاي ميرزا مهدي اصفهاني حاضر شدم، ايشان سر منبر مي‌رفت و زياد هم عصباني مي‌شد و به پدرم ناسزا مي‌گفت. صراحتاً مي‌گفت: «آن سيدي كه در نجف است، ريشش قرمز است و قدش كوتاه است و فلان ....» بعضي‌ها به او گفتند: پسرش پاي منبر شما اينجا نشسته‌است. بعد از آن آمد و از من خيلي عذر خواست و حتی يك روز مرا به منزلش براي افطار دعوت كرد». ____________________________ 🔰اقول: 🔹از سرگذشتِ گذشتگانْ بايد درسها و عبرتها گرفت و بوسيله اين عبرتها، حرکت بسمت رشد و تعالي را دقيق و سريع کرد. در سرگذشت ميرزامهدي اصفهاني که خدايش بيامرزد، لطيفه اي نهفته و آن اينکه:جهلِ ميرزا مهدي به معارف ديني موجب شد تا ايشان بقصد قربت، اهانت به اولياي الهي کند. با تورق تاريخِ سال 61 هجري، يعني کمي قبل تر از ميرزا مهدي اصفهاني(خدايش بيامرزد)، ميرسيم به اشباه الناسي که بقصد قربت، ضربه به جسم اطهرِ سيد و سالار شهيدان (ع) ميزدند...! البته اختلافاتي بين ميرزا مهدي اصفهاني (خدايش بيامرزد) و اين گروه هست اما هر دو در جهالت با يکديگر مشترک هستند. به بيانِ ساده جهل عاملِِ صدور امري است که آن امر في حد نفسه شنيع و خبيث است اما جاهل، بجهتِ جهلش به حق و حقيقت، آن امر را نيکو پنداشته و حتي به قصد قربت بجا ميآورد؛ به اين ترتيب جاهل بقصد قربت به دشمني با حق ميپردازد! يعني جهل، علتِ دشمني با حق و حقيقت است؛ و بدينسان تاريخ تکرار ميشود. پس بايد کوشيد و از دامِ جهالتْ فرار کرد تا مبادا خدايي نکرده ناخواسته و نادانسته اسير اشتباهاتي شويم که گذشتگان شدند. 🔹توهم نشود که هر موافقت و تخصصي در فلسفه و عرفان، رافع جهل است. چه بسيارند متفلسفيني که در جهل و جهالت و تَبلد ذهني از ابوجهل هم پيشي گرفته اند. آنچه موضوعيّت دارد، موافقت يا تخصصِ عَن سببٍ و با دليل است و چه بسيارند کسانيکه اصلا نميدانند با چه چيزي موافقند. موافقين جاهل، به اسم عرفان با شريعت مخالفت ميکنند و مخالفين جاهل، به اسمِ شريعت، با معارف؛ اساسا آنچه موضوعيّت دارد جهل است، نه موافقت يا مخالفت؛ زيرا اقتضاي جهل، عمل کورکورانه است و عمل کورکورانه چه در پارادايمِ بي ديني و چه در پارادايمِ به اصطلاح دينداري، مطلقا مذموم ميباشد. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹عن ابي عبداللّه عليه السلام، قال: قلت له:أخبرني عن اللّه عزّوجلّ هل يراه المومنون يوم القيامة؟ قال (ع):نعم، و قد رأوه قبل يوم القيامة. فقلت:متي؟ قال(ع): حين قال لهم:((الستُ بربّکم قالوا بلي)). ثم سكت ساعة، ثم قال(ع):و إن المؤمنين ليرونه في الدنيا قبل يوم القيامة، الست تراه في وقتك هذا؟!..._الخ؛ (التوحيد:ص144). 🔸ترجمه:به امام صادق (ع) گفتم:درباره خداوند بمن خبر ده که آيا مؤمنان در روز قيامت او را ميبينند؟ فرمود:آري. و حتي پيش از روز قيامت او را ديده اند. گفتم:کي؟ فرمود:هنگامي که به آنان گفت:((آيا پروردگارتان نيستم؟)) گفتند:آري. آنگاه اندکي سکوت کرد و فرمود:مومنان پيش از قيامت، در دنيا هم او را ميبينند آيا هم اکنون خدايت را نميبيني؟!..._الخ.(مترجم:محمد علي سلطاني). _______________________________________ 🔰أقول: 🔹عالم آخرت باطن دنياست؛ به اين ترتيب چون باطن اصل و محيط، و ظاهر فرع و محاط است؛ لذا بايد گفت:بدن در نفس و دنيا در آخرت است؛ پس هر کسي هم اکنون در قبر خويش است؛ و اگر جز اين بود، از براي فراغت مخلَصين از حضور و محاسبه ي محشر آفاقي_که منصوص به نصّ کتاب اللّه است_ محمل صحيح بر نهج قويم و توجيه وجيهي وجود نميداشت. فتحصّل ممّا سبق اينکه:((الدنيا في الآخرة و الآخرة لمحيطة بالدنيا))؛(ينبوع الحياة:ص273)؛ و اين احاطه ي مافوق بر مادون و فناي مادون در مافوق، موجب چنان ظهوري در مظهر است که سيد و سالار شهيدان، حضرت اباعبداللّه الحسين عليه آلاف التحية و الثناء، در نامه به بعضي چنين ميفرمايند:((بسم اللّه الرّحمن الرّحيم...أما بعد، فکأنّ الدنيا لم تکن، و کأن الآخرة لم تزل، و السّلام.))؛ (کامل الزيارات:ص236). ميابيم که:اولا آخرت از مقوله أين نيست تا جايي در بالا يا پايين عالم بتوان سراغش را گرفت؛ و در ثاني معدوم نيست تا در امتداد زماني حادث شود؛ بلکه منطوي و مختفي و محيط به دنياست. با اندک توجهي به آنچه تا کنون گذشت، روشن ميشود که:قيامت کبراي آفاقي، ظرف ظهور حقايق است، نه حدوث آنها_چرا که حقايق معدوم نيستند تا نياز به حدوثشان باشد_. 🔹از جمله اموري که قيامت ظرف ظهور آن است، مالکيّت و قهّاريّت حق متعال، و فناي تعيّنات و خلاصه هلاکِ مقيّدات است. بدينسان حقيقتِ مغفوله اي که قبل از ظهور قيامت و هم اکنون ثبوت دارد((کان اللّه و لم يکن معه شيء))است؛ چرا که نه تنها ((لم يولد)) است_جلّ شأنه_ بلکه ((لم يلد)) هم هست، و "لم يخرج عنه الشيء"؛(1). 🔹لهذا "يجب أن يکون وجوده اظهر الأشياء عندنا"؛(2)، بر همين اساس:"هر موجود امکاني، اول حق را ادراک مينمايد و از ادراک حق به ذات خود علم پيدا مينمايد"(3)؛ اما بايد دانست که "إنّ العلم کالجهل قد يکون بسيطا و هو عبارة عن ادراك شيء مع الذهول(4) عن ذلك الإدراك و عن التصديق بأن المدرك ماذا؟ و قد يكون مركبا و هو عبارة عن ادراك شيء مع الشعور بهذا الإدراك و بأن المدرك هو ذلك الشيء."(5) و اين غفلت از علم بسيط به حق متعال بجهت"ضعف عقولنا و انغماسها في المادة و ملابستها الاعدام و الظلمات"(6) است. و علم مرکب به اين امر تنها نصيب عارف شاهد(7) و يا فيلسوف مجهّز به جهاز برهان است؛ که عارف مترقي به ايمان شهودي است و فيلسوف، واصل به علم اليقين؛ چنانچه در روايت منقوله از محتّد العلوم و المعارف، حضرت امام جعفر صادق_عيله آلاف التحيّة و السّلام_رؤيت اينچنيني را _يعني رؤيت بدون غفلتِ از ادراک را_ مخصوص مؤمنين دانسته اند. __________________________ 1_حکيم صهبا:ص38. 2_اسفار:ج1، ص91. 3_مشاعر:تصحيح سيد جلال الدين آشتياني، ص117. 4_ذهول:نفس در ذهول ملکه اقتدار بر تصوير صور خياليه را دارد، بدون اينکه افتقار به احساس جديد يا غير آن داشته باشد. 5_اسفار:ج1، ص132_133. 6_اسفار:ج1، ص91. 7_هيچ يک از خواب و غشوه و خوف و تنويم مغناطيسي و توجه سلوک عرفاني و نظائر آنها براي تمثلات و مکاشفات و ادراکات فوق طور عقل موضوعيّت ندارد؛ و آني که موضوعيّت دارد، انصراف از اين نشأه طبيعت است. فافهم.(هزار و يک کلمه:کلمه572.). 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹تداوم اذکار و اوراد در یک سنه، منجر به تجلی حقیقت ملکوتیه آنها خواهد شد الّا اینکه شخصِ سالک در اربعین کلیمیه _که شامل ۳۰ روز ذی القعده و ۱۰ روز ذی الحجه می شود_ ره یک ساله را به جهت شرافت این لیالی، در اربعینی طی می نماید. 🔹حضرت سبحان، در این اوان، به مرتبه موسویه انسانها وعده داده است که بعد از اربعینی، به طُور[کوه] باطنی آنان تجلی خواهد کرد. چناچه فرمود:((و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناه بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله.)) 🔹مرتبه موسویه همان مقام قلب است که عارف در این طَور[منزل، مقام]، به شهود تجلیات حق متعال نائل می شود. 🔹اگر سالکی به مرتبه موسویه نائل نگردید، بایستی در مرتبه هارونیه که مقام عقل است، مملکت وجود خویش را تحت بیرق توحید اداره نماید والّا نفس سامریه انسان را به نشئه طبیعیه گرفتار خواهد کرد و العیاذ بالله روز حشر با قوم بنی اسرائیل در کسوت گوساله پرستی محشور خواهد شد‌. 📚استاد زنجيرزن حسيني ايّده اللّه تعالي. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹چون بحكمِ تقدير و اتفاق، ولادت و تربیت بنده ی کمترین، در میانِ کسانی بود که ظاهر شریعت را معتقد و متقلد بودند، و اقربا و عشیرات را جز اشتهار بعلوم ظاهر حرفتی و صنعتی نبود، به اولْ که در خود تمییزی احساس کرده به استماعِ اصول و فروع مقاله ی این جماعت، نشو و نما یافته بود؛ می پنداشت که بیرون از این شیوه مذهبی و طریقی نتواند بود. اما پدر بنده که مردی جهاندیده بود و سخنِ اصنافِ مردم شنیده و تربیت از خال خود که از جمله شاگردان و مستفیدانِ داعی الدعاة تاج الدين شهرستانه یافته بود در تقلید آن قواعد مبالغه کمتر نمودی؛ بنده ی کمترین رابتحصیل فنونِ علم و استماع سخن ارباب مذاهب و مقالات، ترغیب کردی. 🔹تا اتفاق را شخصی از شاگردان افضل الدین کاشی رحمه الله _که او را کمال الدین محمد حاسب گفتندی و در انواع حکمت خصوصادر فن ریاضی تقدمی حاصل کرده بود و با پدر بنده ی کمترین سابقه دوستی و معرفتی داشت_ بدان دیار افتاد؛ پدر، بنده را به استفادت از او، و تردد بخدمت او، اشارت کرد؛ و بنده در پیش او بتعلم فن ریاضی مشغول شد، و او رحمه الله به هر وقتْ در اثناء سخن، اهل ظاهر را کسری کردی و مناقضتی که متقلدان اوضاع شریعت را لازم آید بیان فرمودی، و بنده را دلپذیر آمدی، و چون خواستی بغور سخن برسد از آن امتناع نمودی، و گفتی آنچه لبّ و خلاصه حقیقت است هنوز باتو گفتنی نیست؛ که تو کودکی و روزگار ندیده، اگرعمر و توفیق یافتی طلب کن تا به آن برسی، و به هر وقت از روی نصیحت گفتی:که ممکن بود که حق با کسانی باشد که در نظر این جماعت که تو میبینی حقیرترین خلق باشند، و آیه:((..و مانراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا بادی الرأي..))؛ (هود:29)، به استشهاد آوردی؛ پس گفتی که باید به قبحِ صورتِ کسی التفات نکنی و اگر بمثل حق، با بت پرستان یابي از ایشان بشنوی و قبول کنی. القصه بنده ی کمترین را در خدمتِ او معلوم شد که آنچه تا این غایت دیده و شنیده اصلی ندارد، و بدانست که حق بغير این طایفه هست و در طلب آن جهد باید نمود..._انتهي ما نريد من نقل کلامه. 📚مجموعه رسائل خواجه نصير الدين طوسي:رساله سير و سلوک، ص38_39. 📋نکته:درج اين کلام در رساله ي سير و سلوک، مُشعر و مثبِت اين معناست که:آزاد انديشي لازمه ي سلوک است. 📋نکته:استفاده ي به اندازه، از فنونِ گوناگون، ديد را نافذ، قول را جامع و عمل را دقيق مينمايد؛ پس از هر باغي ميوه اي بايد تناول نمود و گذر کرد. 📋نکته:اساسا جدا انگاشتنِ ظاهر و باطن از همديگر، مثبتِ نقص و انغمار است. آنکه قائل به باطن نيست، چشم راستش کور است، و به ورطه ي نيهيليسم و انغمار در ماده، افتاده؛ و آنکه ظاهر را رها کرده چشم چپش کور است و سِيرَش ناقص است. خوشا به حال آنکه ذوالعينين و جامع باشد. 📋نکته:اگر اهل ظاهر به فلسفه و عرفان خرده گيرند عجيب نيست، عجيب آن است که کسي پس از قرائت يکدوره دروس معرفتِ نفس و عمومياتِ کتبِ عرفاني، همه ي فقهاي عظيم الشأن را ظاهربين و العياذ باللّه جاهل پنداشته! 📋نکته:تظاهر به آزادانديشي خود مثبِت تقليد و تعصب است؛ پس اگر شنيديد کسي گفت:((بنده مطلقا با معتقد بودن مخالف هستم، بلکه بايد متفکر بود نه معتقد.))؛ بدانيد که او هنوز متوجه هم افق بودنِ عقيده و تفکر صحيح، نشده و لامحاله مقلد است نه متفکر. 📋نکته:تفکر را بضاعتي بايد؛ لذا اگر پس از رجوع ذهن از مجهول به معلوماتِ ذهني، ذهنْ معلومي متناسب با مجهول نيابد، بصورتِ خودکار به سراغِ موهومات و تخيلات ميرود. نتيجتا لازمه ي آزاد انديشي اطلاع از انديشه هاي مختلف و تفکر منصفانه ي بدونِ پيشفرض در آنهاست؛ به بيانِ ديگر احرار بدونِ پيش فرضهاي ذهني انديشه ها را منصفانه مرور، و از احسن و اصح آن پيروي ميکنند:((الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه))؛ اما مقلدين با پيشفرضهاي ذهني، يکطرفه به جنگ با تمام انديشه ها رفته و تفکر خود را به زحمت بر واقعيت، حمل ميکنند. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹با تحقيق و دقت نظر، و گذر از اسامي و اشخاص و اصطلاحات، بوضوح ميتوان راه به اين نکته برد که مسائلي از قبيل:اومانيسم، نيهيليسم، ليبراليسم و سکولاريسم تاسيسي و اختراعي نيستند. بلکه آنچه در اين مسائل موضوعيّت دارد، بشر منعزل از نور وحي است، و آنچه در اين مسائل مورد توجه و حايز اهميّت است، فقط جنبه ي حيواني و خوي شهوي بشر است. اين مسئله اي نيست که مربوط به امروز و ديروز باشد؛ چرا که وهم و شهوت و غضب، همواره در تمامي اعصار و امصار، همراه بشر خواهند بود. به اين ترتيب اولا تمامي اين مسائل، در گوهره ذات مبتني بر يک مبنا هستند و ثانيا بايد غرب را پرچم دارِ ارزش سازي از امور منافيِ فطرتِ صحيح دانست، نه مخترع و مؤسس. 🔹به بيان ديگر نوعا مطالبي که در دنياي غرب پرورانده ميشود و بخصوص مسائلِ مذکوره، ترجمانِ بشرِ منغمر در ماده و اسيرِ شهوات، و اساسا اقتضاي منزلِ ادني و اسفل نفس است؛ چرا که آدمي بحسب طبيعت و هوا و هوسش پيوسته خود را امّار و فرمانده ميداند نه مأمور و فرمانبردارِ حق متعال، و به اين ترتيب بشر پس از "نيست انگاشتنِ ساحت غيب و انکار وجود و حضور آن و غافل شدن از حقيقت قدسي و باطن عالَمِ غيبي"(1)، _که مفادِ تفکرِ خاموشِ نيهيليستي است_ خود را "مالک الرّقاب هستي و منشاء و غايت همه چيز معرفي ميکند"(2)، و بدينسان "خرد انساني برابر با خرد خداوندي قلمداد ميگردد" و "لذائذ مربوط به طبيعت جسماني، هدفِ نهايي فعاليّتهاي بشري تلقي ميشود"(3)، و اينگونه سَر از اومانيسم _که همان تفرعونِ مزيّن شده بدست غرب است_ در ميآورد. آنگاه دين و هرچه بشر را بسمت حياتِ برتر و معنويّت و تعالي فراخواند، نه تنها امري حاشيه اي است، بلکه مزاحم و متضاد با مطامعِ دنيايي بشر خواهد بود. اين غرب است که فضا و بستري را فراهم آورده و کساني را ميپروراند که بنامِ علم و دانش، پَستيها را زيبا جلوه داده و از آنها مکتب سازي و ارزش سازي کنند؛ تا جايي که از بيماريِ اوديسم، به اسمِ آزادي _ليبرال_، يک نحله ميسازند بنامِ مازوخيست! تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل... . ____________________ 1_نيهيليسم:ص14. 2_چند يادداشت تئوريک:ص159. 3_نقدي بر مباني معرفتشناسي اومانيستي:ص38. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 و ماندگاری مفاهیم فلسفی: ▫️مفاهیم فلسفی بسیار دیر به ذهن می آیند، زیرا فهم عرف بیشتر با اعتبارات مواجه است و یا با امور حسی وتجربی مأنوس می باشد. فهم عرف در نخستین گامِ تجریدْ با فن ریاضی و هنر آشنا می شود، در ریاضی و هنر وهم و خيال اثر فعال دارند. ▫️تجرید عقلی در فن کلام، فلسفه و عرفان نظری فراتر از اعتبارات عرفی و دریافت های حسی، خیال و وهمي است؛ و این مفاهیم اولا دیر به ذهن می آیند، و ثانيا پس از ورود به ذهن و استقرار در آن نگهبانی از آن دشوار است. البته بعد از ملکه شدن، سلطان همه معرفتها خواهند بود. ▫️دلیل ماندگاری مفاهیم فلسفی در صورت ملکه شدن این است که این مفاهیم با هویت آدمی سروکار دارند و رهبری سایر قوای ادراکی و تحریکی انسان را نیز بر عهده می گیرند، به همین دلیل آخرین اموری که از یاد یک متخصص عقلی می رود، مطالب عمیق تجریدی است. ارتباط مفاهیم فلسفی با باورها و ارزشهای هویت ساز آدمی، لذت و حلاوت ویژه ای را برای علم و آگاهی به آنها به دنبال می آورد. ▫️برتری لذت علوم فلسفی نسبت به علوم جزئی برتری نسبی است و اگر علم فلسفه با علم برتر خود، یعنی با عرفان و یا برترین دانشها، يعنی با وحي انبياء مقايسه شود، جايگاه و منزلت آن تنزل پيدا ميکند. برترين علومِ جهان، وحي انبياء است؛ و لذت مربوط به اين علم، لذتي است که چيزي با آن قابل قياس نيست. همانطوري که کسي با آنان قابل قياس نيست:((لا يقاس بآل محمد من هذه الامة احد))، ((لا يقاس بنا احد.)) 📚رحيق مختوم:ج17، ص69_70. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat