eitaa logo
گلچین شعر
14.1هزار دنبال‌کننده
761 عکس
267 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دریای بزرگ دور یا گودال کوچک آب فرقی نمی کند زلال که باشی آسمان در توست @golchine_sher
از دست نده کسی را که وقتی اسمت را می‌برد، گویی مکان امنی را توصیف می‌کند! @golchine_sher
حیرانیِ بین تیغ ابرو سخت است یک مرد مقابل دو چاقو سخت است در باور سرد یک پلنگ زخمی خندیدن شوخ چشم آهو سخت است من معتقدم برای یک مرد نبرد بر خاک نشستن دو زانو سخت است سنگی که تمام عمر را «اَسود» بود حالا بشود «سنگ ترازو» سخت است راضی به هزار مرگ شومم آخر جان کندن بین تار گیسو سخت است در هر چه که از تن تو گفتم کفر است دیندار شدن در این هیاهو سخت است اصلا به کدام فلسفه باید گفت اثبات خدا کنار بانو سخت است @golchine_sher
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت دنیا مکان ماندن ما نیست بگذریم @golchine_sher
گرچه هنوز اين مسئله، ضرب‌المثل نيست اما برای دل‌بريدن، راه حل نيست! آغوش خود را روی من بستی و گفتی: پيش نگاه ديگران، جای بغل نيست! با اينكه در رويا مرا می‌بوسی اما برقی كه لعلِ اصل دارد، در بدل نيست وقتی كه "واجب" گشته جان‌دادن برايت حكمش چرا "حَيِّ علي خيرِالعَمل" نيست؟! ترسيده بودم از تو بيش از حد بگويم آرام گفتی زير گوشم: مبتذل نيست از خاطرات بينمان لبريزم، اما ديوانه‌بازی‌ها كه جايش در غزل نيست! @golchine_sher
باز هم دارد به من مولا محبت می کند بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند   توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند من فراری ام ولی دائم خودش دنبالم است در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود از گناهش هر که اظهار ندامت می کند هر کسی یک جور در این راه خالص می شود شیعیان را آزمایش با ولایت می کند هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند هر که زهرایی شود احساس غربت می کند ریشه های چادر خاکی امید شیعه است گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
گنجِ امنیّت اگر خواهی ، طلب از فقر کُن هیچ دُزدی در کمینِ کُلبه یِ درویش نیست @robaiiyat_takbait
هر صبح زندگی برای ادامه پیدا کردن به دنبال بهانه می‌گردد و چه بهانه‌ای زیباتر از چشمانت @golchine_sher
آسمان می‌داند در دل تنگ زمین! عشق زیبایی خود را به شقایق می‌داد! و زمین وسعت پرواز شقایق‌ها نیست.... هر کجا نام شهیدی به زبان گفته شود به یقین عطر شقایق آنجاست... @golchine_sher
وقتي تو خوبي من دلم آرام مي‌گيرد هر ممكن و ناممكني انجام مي‌گيرد جايي كه تاريخي‌ترين درد بشر عشق است گور مرا سرسختي «بهرام» مي‌گيرد يوسف! اگر لب تَر كني نارنج و چاقو هست اينجا زنِ عاشق زليخا نام مي‌گيرد بگذار من از نسلِ امروزي جدا باشم يك زن كه حتّي از نگاهت جام مي‌گيرد ناپخته‌ها من را نمي‌فهمند باور كن! ناپخته من را همچنان خود، خام مي‌گيرد آه از هوس‌هايي كه مي‌گيرد گلوي عشق عشقي كه قبل از آمدن فرجام مي‌گيرد آنقدر با افكار هم مُرديم و جنگيديم آدم ميان زندگي سرسام مي‌گيرد دنياي عاشق‌ها عجيب و غير معمولي‌ است ديدي پلنگ از عكس ماهش كام مي‌گيرد! بگذار هركس هر چه مي‌خواهد بگويد چون عاشق، سراغِ تشت را از بام مي‌گيرد... @golchine_sher
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی جنگلِ ابری و در خاطره‌ها پنهانی اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم باز هم در قفسِ یاد توام زندانی شرحِ دل‌بستن و دل‌کندنِ ما آسان نیست تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی! بی‌گناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق برحذر باش از این وسوسه شیطانی چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت شرمِ دیدارِ تو در جامه تابستانی دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود حیف! یلدای من این بار نشد طولانی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو آسمانی و توصیف تو هنر می خواست سرودن از تو فقط ،شاعری قدر می خواست کبوتری که گرفتار بازی دنیاست برای پر زدن تا دمشق پر می خواست شکست بغض غزل تا نوشت یا زینب(س) برای وصف تو شاعر دو چشم تر می خواست بزرگ مرتبه ای دختر علی (ع)که حسین(ع) به احترام تو از جای خویش بر می خاست گذشتی از همه دنیا برای عشق حسین برادری که تو را تاج روی سر می خواست برای دیدن داغ عظیم زاده شدی شکسته کشتی بحر بلا سپر می خواست صبور بودن در داغ کربلا هنر است شکست دادنتان را اگرچه شر می خواست میان آن همه بی رحم ای سلاله ی نور شکستن جبروت ستم جگر می خواست تو خطبه خواندی و آوار شد بنای ستم خلیل آل علی(ع) اینچنین تبر می خواست نبود قسمت من در مدافعین حرم شهید راه تو بودم خدا اگر می خواست @golchine_sher
سرچشمه بدون طعم باران تلخ است بی سفره ی گرم، این زمستان تلخ است بی گردش آسیاب این گردش عمر هرلحظه به کام آسیابان تلخ است @golchine_sher
بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند در سکوت ما ، صدا می اید از دیوار ها هر شبم بی تابی و  بی خوابی و بی حاصلی حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون "دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها خنده های زورکی را خوب یادم داده ای مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بارها @golchine_sher
مرا جواب می‌کند سکوت چشم‌های تو و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو ...! @golchine_sher
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد آواز تیشه امشب از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد @golchine_sher
تو از هرآنچه که دیدم قشنگ تر هستی نوای دلکشی از صفحه ی قمر هستی من و تو پنبه و آتش من و تو شعله و کاه برای پنبه تو کبریت پر خطر هستی تو جلوه های بدیعی برای عکاسی که لنز خاطره در قاب هر هنر هستی برات میشوم اینجا شبیه شعر فروغ بگو که در سفرت فکر درد سر هستی ؟ من آن درخت بلوطم کنار جنگل پیر که عاشقم به تویی که خود تبر هستی بیا دوباره به فصل قدیمی ام برگرد بیا دوباره به بازی ، کلاغ پر هستی ؟ تو شاملویی و من منزوی ترین آیدا به عزلت غزلم منبع خبر هستی ؟ بگو برای پریدن از اینهمه آتش شبیه این من ِ دیوانه کله خر هستی ؟ برای عشق نیا در میان شعله و دود اگر که اهلی عقل و حسابگر هستی آهای یوسف مصری شدم زلیخایت که دست می کشم از خود بگو اگر هستی ؟ قسم به طرز نگاهت قسم به آتش عشق میان اینهمه آدم تو در نظر هستی @golchine_sher
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور منِ خسته به طوفان نرسید گر چه گفتند بهاران برسد مال منی قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده ام خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید در دل مزرعه بغضم سله بسته ست قبول! گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید… نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید… @golchine_sher
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم @golchine_sher
از خواب چشمهای تو تا صبح می پرم این روزها هوای تو افتاده در سرم هر سایه ای که بگذرد از خلوتم تویی افتاده ای به جان غزل های آخـــرم گاهی صدای روشنت از دور می وزد گاهی شبیه مــــــــاه نشستی برابرم یا روبه روی پنجره ام ایستاده ای پاشیده عطر پیرهنت روی بسترم گاهی میان چادر گلدار کودکی ات باران گرفته ای سر گلدان پرپرم مثل پری در آینه ها حرف می زنی جز آه هرچه گفته ای از یاد می برم  نزدیک صبح، کنــــــج اتاقم نشسته ای لبخند می زنی و من از خواب می پرم... @golchine_sher
تو را من دوست می‌دارم بدونِ نقطه‌ای در انتهایِ سطر... ‌ @golchine_sher
دلا قدرِ بشر در نزد داور می شود پیدا مقام ارزش زر پیش زرگر می شود پیدا به دست باغبان چون تربیت گردد گلی زیباست وگرنه خار و خس هرجا مکرر می شود‌ پیدا به شیر پاک مادر پرورش یابد اگر انسان ابرمردی به پاکیِ اباذر می شود پیدا پسر رو قدر مادر دان به عالم تا که جان داری که حُسنِ تربیت از شیر مادر می شود پیدا @golchine_sher
آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی سر به زیرانداختی و گفتی آهسته سلام لب فروبستی نگاه شرمساری داشتی خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست نه نگفتم سالها چشم انتظاری داشتی با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش سربه دوشم هق هق بی اختیاری داشتی وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من شاید از دیوانه ی خود انتظاری داشتی صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی عشق یعنی بی گلایه لب فروبستن ، سکوت دلخوش از این که شبی با او قراری داشتی @golchine_sher