گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🎙 #سخنرانی: حجةالاسلام کاشانی 🏴 مراسـم عـزاداری دهه اول ماه #محرم۱۴۰۲ | شام غریبان امام حسین (علی
.
#حکایات
مقتل الحسین(ع)، خوارزمی ـ به نقل از حسن بصری ـ:
حسین بن علی(ع)، سَروری زاهد، پارسا، شایسته، خیرخواه و خوش اخلاق بود. ایشان روزی با اطرافیانش به باغ خود رفت. در این باغ، غلامی کار می کرد که نامش «صافی» بود. چون امام(ع) به باغ نزدیک شد، غلام را دید که نشسته و نان می خورد. امام حسین(ع) بدو نگریست و زیر درخت خرمایی نشست که ایشان را می پوشانْد و غلام نمی توانست ایشان را ببیند. غلام، یک گرده نان را بر می داشت و نصف آن را به طرف سگش می انداخت و نیم دیگر را خودش می خورد. حسین(ع) از این کار غلام در شگفت شد. چون غلام از خوردنْ آسوده گشت، گفت: سپاس، خداوند جهانیان را. خدایا! مرا بیامرز و سَرورم را بیامرز و به او برکت بده، چنان که به پدر و مادر او برکت دادی، به رحمت خودت، ای مهربان ترینِ مهربانان!
در این هنگام، حسین(ع) برخاست و فرمود: «ای صافی!». غلام، وحشت زده برخاست و گفت: سَرورم و سَرور همه مؤمنان! من شما را ندیدم. مرا ببخش.
حسین(ع) فرمود: «مرا حلال کن، ای صافی؛ زیرا من، بدون اجازه تو به باغت وارد شدم».
صافی گفت: به سبب فضیلت و کرم و سَروری خودت چنین سخنی را می گویی، سَرورم!
حسین(ع) فرمود: «دیدم که نیمی از گرده نان را به سگَت می دهی و نیم دیگر آن را خود می خوری. این کار چه معنا دارد؟».
غلام گفت: سَرورم! هنگامی که من نان می خوردم، این سگ به من می نگریست. من از نگاه او شرم کردم. آخر، این هم سگِ توست که باغت را در برابر دشمنان حفظ می کند. من برده تو ام و این، سگ توست و هر دو با هم، روزی از تو رسیده را خوردیم.
حسین(ع) گریست و فرمود: «تو در راه خدا آزادی و با طیبِ خاطر، دو هزار دینار به تو می بخشم».
غلام گفت: اگر مرا آزاد می کنی، من باز هم می خواهم عهده دار باغ تو باشم.
حسین(ع) فرمود: «مرد، هر گاه سخنی بر زبان می آورد، شایسته است که آن را با عمل خود تأیید کند. من گفتم: بدون اجازه تو به باغت وارد شدم و سخن خود را تأیید کردم و باغ را با هر آنچه در آن است، به تو بخشیدم؛ ولی این گروه از اطرافیان من آمده اند تا میوه و خرما بخورند. آنها را به خاطر من، میهمان خود بدار و ارجشان نِه. خداوند در روز رستاخیز، بر تو ارج نهد و به سبب خوش اخلاقی و ادبت، به تو برکت دهد!».
غلام گفت: اگر تو باغت را به من بخشیدی، من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان تو می کنم.
بر مؤمن شایسته است که همچون نوه پیامبر خدا باشد.
[۱]. مقتل الحسین(ع) للخوارزمی: ج ۱ ص ۱۵۳؛ مستدرک الوسائل: ج ۷ ص ۱۹۲ ح ۸۰۰۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص ۲۲۴.
.
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#امام_حسین علیهالسلام
#کلیات_مصائب
#تاریخ_مقتل
❇️ قبائلی از شام که به فعل کثیف پدرانشان در واقعه عاشورا افتخار میکنند.
🔶 مرحوم کراجکی در کتاب «التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة» مینویسد:
تعجب از عدّهای است که به کارهایی که پدرانشان با حسین بن علی (علیه السلام) انجام دادند، شاد شدند و آنها را به واسطه کار و اثری که در قتل آن حضرت داشتند، بزرگ داشتند و به آن افتخار کردند، و به همین جهت در سرزمین شام به این القاب مشهور و شناخته شدند. این عده عبارتند از:
1⃣ «و أمّا بنو السراويل: فأولاد الذي سلب سراويل الحسين عليه السّلام»
بنو سراويل: اولاد كسى بودند كه پيراهن حسين بن علی (علیه السلام) را روز عاشورا از تن مباركش در آورد و برد.
2⃣ «و أمّا بنو السرج: فأولاد الذين أسرجت خيله لدوس جسد الحسين (عليه السّلام)، و وصل بعض هذه الخيل إلى مصر، فقلعت نعالها من حوافرها و سمّرت على أبواب الدور ليتبرّك بها، و جرت بذلك السنّة عندهم حتّى صاروا يتعمّدون عمل نظيرها على أبواب دور أكثرهم»
بنو سرج: اولاد کسی هستند که اسبانش را زين کرد تا جسد حسين بن علی (علیه السلام) را لگدمال کند. بعضي از اين اسب ها به مصر رسید، پس نعل آن اسب ها را جدا کردند و از باب تبرّک بر سر خانه هایشان آويختند، و اين کار نزدشان رسم و سنّت گشت.
3⃣ «و أمّا بنو سنان: فأولاد الذي حمل الرمح الذي على سنانه رأس الحسين عليه السّلام»
بَنُو سِنان: اولاد کسی هستند که نيزه اى را حمل می کرد كه سر حسين بن علی (علیه السلام) بر آن بود.
4⃣ «و أمّا بنو المكبّري: فأولاد الذي كان يكبّر خلف رأس الحسين عليه السّلام»
بنو المُكَبِّرِى: اولاد کسی هستند که پشت سر بریده حسین بن علی (علیه السلام) تکبیر می گفت.
5⃣ «و أمّا بنو الطشتي: فأولاد الذي حمل الطشت الذي ترك فيه رأس الحسين عليه السّلام، و هم بدمشق معروفون»
بَنُو الطَّشتى: اولاد کسی هستند كه سر حسین بن علی (علیه السلام) را در طشت حمل می کرد، و آنان در دمشق معروفند.
6⃣ «و أمّا بنو القضيبي: فأولاد الذي أحضر القضيب إلى يزيد لعنه اللّه لنكت ثنايا الحسين عليه السّلام»
بَنُو القَضِيبى: اولاد كسی هستند كه برای یزید ملعون، آن تکه چوب را آورد و یزید ملعون با آن چوب، به دندان های حسین بن علی (علیه السلام) میزد.
7⃣ «و أمّا بنو الدرجي: فأولاد الذي ترك الرأس في درج جيرون
بنو الدَّرَجى: اولاد كسى كه سر حسین بن علی (علیه السلام) را بر پلههاى باب جيرون(در دمشق) نهاد.
📚 التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، ص۱۱۶-۱۱۷
.
.
#روضه جانسوز_ماجرای ام حبیبه و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج مجید سبزعلی
◾️▪️🔲▪️◾️
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ السلام علیک یا اخیک الشهید ابوالفضل العباس "
نام زینب در شئون زندگی گل می کند
در دل عشاق ایجاد تحول می کند
مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست
در مقام ذکر با زینب توسل می کند
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هرآنکه گدای شما نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد ....
ما گندم رسیده ی شهر ری توایم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
*داداش*
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
شاعر:علی اکبر لطیفیان
━ ◾️▪️🔲▪️◾️━
ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛
وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...."
برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه"
بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...."
اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...."
حسین .......
━━━ ◾️▪️▪️◾️━━━
لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله رد تو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...."
زخانه ها بوی طعام می آید .....
اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........."
حسین ..........
غم عشقت بیابون پرورم کرد .......
هوای وصل بی بال و پرم کرد ......
ای دل .....ای دل .....
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد ......
دلم را هر چه میخواهی بسوزان
تنم را هرچه میخواهی بلرزان
ولی در کوچه های کوفه و شام ....
به پیش چشم نامحرم مگردان ...
حسین .........
...........................
#حاج_مجید_سبزعلی
#روضه_کوفه
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_رباب
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
◾️▪️▪️◾️
.👇
.
📖 #روضه_اسارت
🔊 روضه ورود کاروان اسراء به شام
⚫️ #دروازه_ساعات 🔻
*
شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲
بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
#روضه_ورود_به_شام
#روضه_امام_سجاد
🎤 حاج حيدر خمسه
👇
4_5978855464014709168.mp3
10.19M
#روضه_ورود_به_شام
#روضه_امام_سجاد
🎤 حاج حيدر خمسه
.
#شب_سیزدهم_محرم
✅ #روزبرگ_شیعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع امروز: «#مَا_رَأَیْتُ_إِلَّا_جَمِیلًا»
روز دوشنبه ١۴٠٢/٠۵/٠٩
مناسبت روز: امروز، سیزدهمین روز از ماه #محرم الحرام است که تاریخ در چنین روزی در سال ۶١ هجری قمری، شاهد رویداد جانسوز و مهمی در دارالاماره کوفه بود؛ چنانچه آوردهاند که عبیدالله بن زیاد ملعون که سرمست از غرور پيروزى بود، براى قدرتنمايى، بر تخت خود نشست و همگان را دعوت نمود و دستور داد، سر امام حسين (ع) را در برابرش قرار دهند و اسرای کربلا را وارد کنند؛ سپس رو به حضرت زينب (س) كرد و گفت: «خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد!»
حضرت زينب (س) در پاسخ او فرمودند: «فقط انسان فاسق، رسوا مىشود و انسان فاسد دروغ مىگويد و آن هم ما نيستيم و ديگرى است!»
ابن زياد باز هم مغرورانه گفت: «كار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» و حضرت با صلابت و قدرت بیشتر پاسخ دادند: «من جز زيبايى و نيكى چیزی نديدم! آنها گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقرّر كرد و آنان نيز به آرامگاه خويش شتافتند؛ به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قيامت] گرد خواهد آورد و ميان شما داورى خواهد كرد؛ در آن روز خواهی دید که چه كسى پيروز است؟» وسپس فرمودند: «اى پسر مرجانه! مادرت به عزايت بنشيند»
ابن زياد با شنيدن اين سخنان، بسیار خشمگين شد و ابتدا قصد کشتن آن حضرت را نمود، اما بهدلیل نظر برخی از بزرگان مجلس از این تصمیم گذشت و از روی درماندگی گفت: «اين زن، پيوسته موزون و شعرگونه سخن مىگويد؛ پدرش نيز چنین بود» (ارشاد مفيد، ص۴٧٣؛ تاريخ طبرى، ج۴، ص٣۵٠)
✍️ به راستى انسان نمىداند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت اين بانوى بزرگ، زانو به زمين زده و اعتراف كند كه هیچ لفظ و جملهای، قادر به بیان عظمت و شهامت آن حضرت در برابر مرد سفّاك و بىرحمى همچون ابن زیاد ملعون نیست! و تنها میتوان گفت که زینب کبری (ع) فرزند حیدر کرار (ع) و فاطمه زهرا (س) است.
❓اما سؤالی که شاید به ذهن بعضی از عزیزان خطور کرده باشد، این است که مگر نه اینکه حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت و یک رثاء است؛ جنایتی بزرگ که در آن بین جنایتکاران، مسابقه خیانت و رذالت برقرار است! از بستن آب روی کودکان و زنان بیگناه گرفته تا کشتن بهترین انسانها و تکه تکه کردن جوانان و نوجوانان بیگناه و حتی تیر زدن به گلوی طفل شیرخواره؛ و در ادامه بریدن سرها و اسب تاختن بر بدنهای بیسر، و حمله به خیمههای زنان و کودکان و تاراج آنها، و اسیری و شلاق زدن، و بر شتر بیجهاز سوار کردن آنان و صدها جنایت دیگر... پس چرا حضرت زینب (س) میفرمایند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»؛ مگر در این همه جنایت هولناک، زیبایی هم وجود دارد؟!
✅ در جواب، اولاً باید بدانیم که حضرت زینب (س) این جمله را هنگامی فرمودند که ابن زیاد گفت: «كار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» لذا حضرت با اشاره به «مقدرات الهی» چنین فرمودند که «من جز زیبایی چیزی ندیدم» و بدیهی است که رضای اهلبیت (ع) همواره منطبق بر رضای الهی است، چنانچه امام حسین (ع) پس از آنهمه مصیبت، در گودی قتلگاه و در لحظات آخر فرمودند: «الهی رِضاً بِرِِضِاک»؛
⬅️ ثانیاً ما همیشه از همین بُعد سیاه و خیانت و جنایت به حادثه عاشورا نگاه کردهایم؛ اما همانطور که در سخن دیروز عرض کردیم، «عاشورا» یک چهره دیگر هم دارد و آن چهرهی روشن و درخشان اطاعتپذیری و جان دادن در راه محبوب و معشوق است!
عاشورا ثابت کرد که انسان خاکی میتواند تا عرش اعلی پرواز کند، و تمام هستی و وجود زمینی خود را در راه رضای حضرت دوست قربانی کرده و به جایی برسد که خدا خریدارش شود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ: خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده و (در برابرش) بهشت برای آنان است» (توبه/١١١)؛
در این صفحه از کربلا، همانطور که حضرت زینب (ع) فرمودند، همهچیزش زیبایی است، خداپرستی و عشقبازی است؛ شجاعت و شهامت است؛ وفاداری و ایثار و ازخودگذشتگی است؛ ولایتباوری و ولایتیاوری است؛ و در یک کلام، شهادت در راه الهی و ماندگاری است!
لذا حضرت زینب (س) خطاب به یزید ملعون فرمودند: «فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا»: «هرچه نيرنگ دارى به كار بند و نهايت تلاشت را بكن و هر كوششى كه دارى به كار گير؛ امّا به خدا سوگند نمیتوانی ما را بمیرانی و ما را محو کنی و نمیتوانی چراغِ وحى ما را خاموش کنی...» (بحارالأنوار، ج۴۵، ص١٣۵)
✍️ چنانچه بعد از هزاروچندصدسال، هنوز شاهد زنده بودن حماسه حسینی هستیم.
🏴
سخنرانی دکتر رفیعی- شب سوم.mp3
39.47M
🎙ما ملت امام حسینیم_ ویژگی های انبیا الهی
🏴شام شهادت #امام_سجاد علیه السلام
#سخنرانی
#محرم ۱۴۰۲
🕌 هیئت بیت المهدی
🗂 حجم : ۳۷ مگابایت
📆مورخ 8 مرداد 1402
#شهادت_امام_سجاد
.
#شور
#شب_نهم_محرم ۱۴۰۲
#حضرت_عباس
پرچمدار اومد-به نظر که حیدر کرار اومد
پرچمدار اومد-یه نفر که نمی شه تکرار اومد
پرچمدار اومد-اونکه زیر دست حیدر بار اومد
چه قدر با جگر می ره-باهنر می ره
دشمن از مقابلش داره در می ره
زمین پیش پاش برخاست-پرچمش بالاست
می رسه سر می زنه از چپ و از راست
می گه یا علی-می ره با غضب
مجموعه ای از غیرت و ادب
تا جلو می ره-هی قدم قدم
دشمنش می ره-هی عقب عقب
نام اور عباس-اونکه رو کعبه می ره منبر عباس
نام اور عباس-یه سپاهن با علی اکبر عباس
نام اور عباس-یه کلام ختم کلام حیدر عباس
تاکه-قدعلم می کرد-قلع و غم می کرد
با یه ضربه شر چند تا رو کم می کرد
چه قدر-؛صف شکن می زد-سر و تن می زد
ضربه هاشُ مثل امام حسن می زد
همسمت یمین-هم سمت یسار
شد همهمهُ-شد گرد و غبار
سردار بنی هاشم اومده
اخمش رو ببین-تیغش به کنار
#علی_زمانیان✍
👇
.
بسم الله الرحمن الرحیم
سَلامٌ عَلی آلِ یاسین *خود امام زمان به محمد ابن عبدالله حنگری فرمود هر وقت مشکلاتتون به حدی رسید که دیگه راه چاره نداشتید با این زیارت به خدا استغاثه کنید...* سَلامٌ عَلی آلِ یاسین اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا داعیَ اللهِ وَ ربّانیَّ آیاتِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بابَ اللهِ وَدَیّانَ دینِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهِ وَدَلیلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا تالِیَ کِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فی آناءِ لَیْلِکَ وَاَطْرافِ نَهارِکَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللهِ فی اَرْضِهِ، *الان کجای عالم شرف حضور داره تو داری برا ابی عبدالله گریه میکنی، اون هم صباحا و مسائا گریه میکنه این گریه ات با گریه ی آقا عجین شده ، خوش به حالتون..* اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی اَخَذَهُ وَوَکَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ، وَعْداً غَیْرَ مَکْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقوُمُ،* تنها زیارتی که به تمام حالات امام زمان سلام میکنه همین زیارته"* اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقوُم، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْرَأُ وَتُبَیِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصَلّی وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَرْکَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُهَلِّلُ وَتُکَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ،*آقا داره برات استغفار میکنه ،تشکر کن از این آقای مهربان، تو هم بگو: "یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِینَ" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصْبِحُ وَتُمْسی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فِی اللَّیْلِ اِذا یَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُکَ یا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبیبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُکَ یا مَوْلایَ * اینجا با افتخار بگو، اعتراف کن،اعتقاده امامتت رو باز گو کن، اون ساعتی که ملقن داره بدن من و تورو داره تلقین میده ، اونجا دیگه زبونت بنده ،نمیتونی چیزی بگی، اینجا با افتخار میگم :* اَنَّ عَلِیّاً اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ حُجَّتُهُ (....) وَاَشْهَدُ اَنَّکَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَکُمْ حَقٌّ لا رَیْبَ فیها * در قاعده رجعت،اول کسی که بعد از امام زمان رجعت میکنه، مادرش فاطمه ست، دومین نفر،خود سیدالشهداست ،علامه مجلسی روایت رو میاره : حسین میاد اما به کیفیتی که سر در بدن نداره... تا مادر چشمش به حسین بی سرش میوفته چنان ناله ای میزنه ....* وَاَنَّ رَجْعَتَکُمْ حَقٌّ لا رَیْبَ فیها یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْساً ایمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فی ایمانِها خَیْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناکِراً وَنَکیراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ *پیغمبر فرمود سلمان دخترم فاطمه وارد محشر میشه وقتی میخواد وارد بهشت بشه ،یه سر چادرش تو بهشته ، یه سر چادرش هم رو پل صراط پهنه، بعد ندا میدن "یا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَه"َ آی محبین فاطمه بیاین ، بیاین ،بیاین "تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَهَ" به ریشه های چادر مادر چنگ بزنید از این حبل الله بگیرید و وارد بهشت بشید* وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْمیزانَ حَقٌّ(.....)فَنَفْسی مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَبِکُمْ یا مَوْلایَ اَوَّلِکُمْ وَآخِرِکُمْ، وَنُصْرَتی مُعَدَّةٌ لَکُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَکُمْ آمینَ آمینَ
👇
روز اول.mp3
44.83M
#سخنرانی
📝 صوت کامل سخنرانی در روز شهادت امام سجاد علیه السلام
🎤حجت الاسلام #استاد_عالی
. #شهادت_امام_سجاد
📆 یکشنبه ۸ مرداد محرم ۱۴۰۲
.
اهمیت استفاده از شواهد لفظی،به همراه نمونه و مثال
مباحثی که ارائه می شود
سومین اصل از اصول و مبانی اثرگذاری در مداحی؛ یعنی اصل«استفاده از شواهد و نظایر» مورد بحث و بررسی قرار می گیرد که عناوین این بحث شامل موارد زیر می باشد:
✅1. استفاده از شواهد لفظی ـ سنتها
✅2. استفاده از شواهد لفظی ـ روایات
✅3. استفاده از شواهد لفظی ـ اشعار
✅4. استفاده از شواهد لفظی ـ قول علما و بزرگان
✅5. استفاده از شواهد لفظی ـ اتفاقات روز
✅6. فضای جلسه و حالات مداح
2⃣ #روایات
#دکتر_محمد_فراهانی
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
مثالها👇
#متن_روضه 👈حضرت علی اکبر علیه السلام 🔽
1⃣ ♨️ از امام صادق سئوال کردند: یابن رسول الله شیرین ترین ساعت عمر یه پدر و مادرکی؟ فرمود: سالها زحمت بکشن، با خون دل فرزندی رو به جوانی برسونن، این جوان جلو چشم پدر مادر راه بره، به قد و بالاش نگاه کنن، لذت ببرن.فلذا وقتی علی اکبر اومد گفت: بابا می خوام برم" نگفت نرو فرمود: می خوای بری برو، اما چند قدم جلو چشمم راه برو! می خوام قد و بالات و ببینم.گفتم: "یابن رسول الله !سخت ترین ساعت عمر یه پدر و مادر کی؟ دیدن اشک تو چشمای امام صادق حلقه زد. فرمود: سخت ترین ساعت عمر یک پدر و مادر اون ساعتیه که بیان کنار بدن جوانشون. خدا می دونه به ابی عبدالله چه گذشت!
🔻🔻
#متن_روضه
حضرت زهرا سلام الله علیها 👇
2⃣♨️ اومد خدمت امام صادق(ع) ، فرمود "فلانی کجابودی ، مدتی نیستی دلم برات تنگ شده بود ". عرض کرد :"یابن رسول الله درگیر تولد فرزندی بودم ،خدابهم بچه ای عنایت کرده ". فرمود :چیه ؟ عرض کرد :دختره . فرمود :"به به ! برکت خانه ست نعمت ورحمت الهی است . بگو ببینم اسمشو چی گذاشتی ؟ عرض کرد: آقا ! اسمش رو فاطمه گذاشتم . تا گفت فاطمه ،
آقا تمام قد بلند شد ، دستهاشو روی سر گذاشت . سه بار صدا زد : آه ! بعد چنان گریه میکرد ،بدنش میلرزید. عرض کرد: :یابن رسول الله مگه بد کردم اسم دخترمو فاطمه گذاشتم که شمارو منقلب کرد .فرمود:نه خوب اسمی رودخترت گذاشتی . اما مواظب باش یه وقت سیلی بهش نزنی . آی ..
🚩روضه خوانی استاد فراهانی🚩
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.👇
.
#تحلیل_مداحی
#حاج_محمد_فراهانی
تحلیل🔎 #رامین_محمدی
روضه شهادت #شهید_محسن_حججی و گریز به #روضه_امام_حسین علیه السلام
📝📝
#متن_روضه 👇
وقتی میخواستن حلقوم شهید حججی رو ببرّن دستاش بسته بود.
اما دستای اربابتون باز بود.یه وقت دید آقا دستشو گذاشت رو خنجر فرمود:اگه دستتو برداری میگذارمت تو آغوش پیغمبر،نجات پیدا میکنی.
(فدات بشم آقا جان)
آی اونایی که مثل من در خانه ارباب آبرو ندارید،یه وقت نا امید نشی❗️
آقا به اون ملعون هم عنایت کرد❗️
فرق بعدی‼️
تا خنجرُ رو حلقوم شهید محسن کشید دیدم خون جوشید، اما اون نانجیب هرچی خنجرُ کشید دید نمی بُره ،فکر کرد اثر تشنگیه❗️ آی روزه دارا تشنه شدی❓
آخه آدم تشنه پوستش سفت میشه❗️فکر کرد اثر تشنگیه،فرمود نه مادرم بوسیده،جدّم بوسیده،زینبم بوسیده❗️
🔰🔰
#نکات
#گریز
گریز یعنی ایجاد حلقه ارتباطی بین روضه ای که در آن واقع هستیم و روضه حضرت ابا عبدالله،که اعظم مصیبات است
حال آنکه دو راه برای این کار وجود دارد
۱- اشاره به تفاوت روضه ها
مثال: زمانی که امام رضا علیه السلام در لحظات آخر عمر شریفشان بودند ،امام جواد علیه السلام از مدینه خود را به مرو رساند و سر پدر را به دامن گرفت 👈هر پدری آرزو داره لحظات آخر سرش روی دامن پسرش باشه❗️ولی کربلا برعکس شد ،وقتی ابی عبدالله رسید کنار بدن علی اکبرس دیگه زانوهاش توان نداشت.....
۲- اشاره به شباهتها
در فایل پیوستی ،استاد معظم #دکتر_محمد_فراهانی ابتدا به شباهت شهادت #شهید_محسن_حججی و حضرت اباعبدالله اشاره کردند و در نهایت به تفاوتها ختم شد
اگه سر از تن شهید حججی جدا کردند دستاش بسته بود اما اربابش اباعبدالله.....
#نکته
💯جهت دستیابی به این شباهتها و تفاوتها ،توصیه می شود کتاب ارزشمند #خصائص_الحسینیه #حضرت_آیت_الله_شیخ_جعفر_شوشتری_ره را مطالعه کنید و یا می توانید مباحث آن را در کانال پیگیری کنید❗️
✅اشاره به حوائج مستمع🔸
در این فایل، استاد فراهانی ،به این مطلب اشاره داشتند که اگه مثل من گنهکاری اما نا امید نباش چون اربابمون دست شمر رو هم میخواست بگیره،، که برای ایجاد امید و نرم کردن دل مستمع و آمادگی برای پذیرش روضه بسیار مفید است 🔻اما توصیه میشود در جلساتی که نزد مستمع مقبولیت دارید خودتان را مثال بزنید چون #حاج_محمد_فراهانی در مجلس خودشان می خواندند مقبولیت کامل داشتند🔸
#تاثیر_نفس
بارها گفته شده که اگر مداح بخواهد روی مستمع تاثیر بگذارد مهمترین عامل آن تاثیر گرفتن خود از روضه ای که میخواند ،به همین دلیل بود که تاثیر کلام استاد فراهانی روی مستمع بیشتر شد که ایشان خودشان از روضه بیشترین تاثیر را گرفته بودند و حال گریه داشتند
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
چون مستمع ایشان در جلسه هیات روزه دار بود ایشان از احساس تشنگی مستمع برای لمس بیشتر روضه توسط مستمع استفاده کردند❗️
آدم وقتی تشنه میشه پوستش سفت میشه .....
🔆
.
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
#اتفاقات_روز
#دکتر_محمد_فراهانی
📝📝
#متن_روضه 👇1⃣
مرحوم آ شیخ رضای سراج رو، بعضی ها دیده بودن، منبری قدر با حال باسوز، ید طولایی تو روضه خوندن داشت، ایشون می گفت: " یه شب از منبر می رفتم طرف خونه، زیرگذر دیدم یه جوونی ایستاده، یه بچه ای رو بغل کرده داره گریه می کند، فکر کردم فقیره اومدم دست تو جیبم کنم، سرش رو بلند کرد سلام کرد گفت: "حاج آقا گدا نیستم، اما بیچاره ام گرفتارم درمانده ام گفتم، چیه؟ می تونم کمکت کنم،" گفت: " این بچه که تو بغل منه" بچه ی منه، صبح تا شب مریض بوده، عیالم دست تنها بدون اجازه از خونه بیرون نرفته، وقتی من اومدم گفت: (بچه داره تو تب می سوزه.) گفتم " (بده من بچه رو میبرم پیش طبیب)، بین راه بچه رو دستم جان داده، میخوام خونه برگردم خجالت میکشم آی یه
وقت دیدن ابی عبداله این قنداقه بغل کرده،( مختار، وقتی قتله کربلا رو به سزای اعمالشون می رسوند، از یکی که خیلی قسی القلب بود، پرسید "دلت هیچ سوخت تویی این ماجرا؟" گفت: آره مختار، یه جا دلم به حال حسین سوخت.") گفت: "کجا؟" گفت "وقتی دیدم این قنداقه رو بغل کرده، هی یه قدم طرف خیمه میره یه قدم برمی گرده، خیلی دلم برای حسین سوخت." اومد پشت خیمه،یک قبر کوچکی کند، نماز خوند به بدن ، اومد بدن و دفن کنه، یه وقت دید یه صدای ناله ای مییاد، یکی صدا می زنه "حسین جان"
صبرکن یه بار دیگه بچه ام و ببینم.
...................
#اتفاقات_روز
#دکتر_محمد_فراهانی
📝📝
#متن_روضه 👇2⃣
مرحوم مقدس اردبیلی هرسال، حرکت میکرد پیاده نزدیک عاشورا با طلبه ها ، از نجف می اومدن کربلا، یه آقا طلبه ای بود روضه خونی می کرد تو راه هر وقت خسته می شدن، می شستن این طلبه روضه می خوند گریه می کردن خستگی شون رفع می شد بازم حرکت میکردن ، یه سال وقتی میخواستن حرکت کنند برای این آ طلبه مشکلی پیش اومد نتونست بیاد ،اینادلشکسته، بدون روضه خون اومدن ،شب عاشورا ،رسیدن توصحن ابی عبدالله ( خدا قسمت کنه یه شب عاشورایی ) خیلی دلشکسته اند، شب عاشورا صحن ابی عبدالله روضه خون نباشه ، اونم برای ای جمعی که اهل علم و خادم این آستانند چقدر سخته یه وقت دیدن یه آسیدی نورانی ،خال هاشمی رو صورتش ، اومد رو کرد به مقدس اردبیلی فرمود : آقا میخواین براتون روضه بخونم ؟ همه منتظرند . آقا بفرمائید .
یه نگاه عجیبی کرد به گنبد ابی عبدالله ؛ با نگاهش همه رو منقلب کرد .گفت : یا جداه ! نه من ، نه این مقدس ،نه این طلبه ها،هیچ وقت فراموش نمی کنیم اون لحظه ای که اومدی دم خیمه باعمه ام وداع کنی . ای ..
.............
.
#استفاده_از_شواهد_در_روضه
#اتفاقات_روز
#دکتر_محمد_فراهانی
📝📝
#متن_روضه 👇3⃣
امام مجتبی فرمود: " #عبدالزهرا ، روضه من نه فقط تشت و پاره های
جگره ، روضه من نه زخم زبانه، روضه من نه غربتمه: روضه من اینه عبدالزهرا براهمه بگو، از مسجد با مادرم می آمدم، مادرم محاجه فرمود،برگه فدک تو دست مادرم بود، یه وقت دیدم اون ملعون اومد راه کوچه رو بست، سند فدک و از دست مادرم کشید پاره پاره کرد. مادرم فرمود: "خدا شکمت روپاره کنه، یه وقت چشماش از حدقه بیرون اومد (عالم جلو فاطمه سرپایین می ندازه) یه وقت دیدم دست بالا رفت(آی امام حسنی ها)، دیدم آسمون داره میچرخه ، (زبان حاله ها) نگاه کردم دیدم مادر رو زمین افتاده، مادرم یه سیلی از اون نامردخورد، یه ضربه از دیوار خورد، تا اونجا مادر دست من و گرفته بود، از اونجا به بعد من دست مادرم رو گرفتم، بیا بریم مادر...! ای...
🔸
Ali Abdolmaleki - Nashod (320).mp3
8.44M
خیلی دعا کردم؛ نشد ●♪♫
مشکوُ بغل کردم؛ نشد ●♪♫
داداش حسین، شرمندتم ●♪♫
رفتم که برگردم؛ نشد… ●♪♫
چشمام نمی بینه، داداش ●♪♫
بدجوری دستام خاکیه ●♪♫
هر کار میشد کردم؛ نشد ●♪♫
شرمنده… مشکم خالیه ●♪♫
از ناقه افتادم زمین ●♪♫
دستام، برام کاری نکرد ●♪♫
تا خیمه ها؛ راهی نبود ●♪♫
مشک آبروداری نکرد! ●♪♫
ندون گرفتم عشقت رو ●♪♫
سینه سپر کردم نشد ●♪♫
خواستم علمداری کنم ●♪♫
رفتم که برگردم؛ نشد ●♪♫
#شب_نهم_محرم
4_5913315968179768844.mp3
16.17M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
🦋شب تاسوعای حسینی
📌بصیرت نافذ
✍محرم ۱۴۰۲ شمسی
43.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 آقاروضهخون/ قسمت اول
▫️قول داده بودیم که از امروز، خلاصه دیدار و گفتوگو با ذاکران روضهخوان را منتشر کنیم.
▫️در اولین قسمت از مجموعه «آقاروضهخون» سراغ حاج رضا مهدویسیرت، پیرغلام ٨١ سالهای رفتیم که از سال ١٣۵٠ تاکنون به تنهایی به خانههای مردم میرود و روضه میخواند.
▫️حاج آقارضا، دعاخوان مسجد بقیةالله در میدان بروجردی تهران هم هست.
▫️او بر اثر دوبار سقوط در چالههای شهری، دچار شکستگی عمیق شده و در بستر افتاده، اما باز هم از جا برخاسته و به روضهخوانیاش ادامه داده.
▫️در اولین قسمت «آقاروضهخون» او هم از روضههای خانگی گفته و هم چند بیت برای شما مدح سیدالشهدا علیهالسلام را ارائه داده است.
▫️
41.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 آقاروضهخون/ قسمت دوم
▫️در دومین قسمت از مجموعه «آقاروضهخون» به دیدار حاج سیدعلیاکبر ماجدی، پیرغلام اباعبدالله رفتیم که تاکنون دوبار سکته کرده و از حدود ۵ سال قبل خانهنشین شده است.
▫️حاج سیداکبر پس از ابتلا به دیابت و عوارض جسمانی ناشی از بروز سکته مغزی، دچار ضعف حافظه هم شده است.
▫️او برادر حاج سیدمحمد ماجدی و از شاگردان مرحوم حاج علی آهی است.
▫️در دومین قسمت «آقاروضهخون» او هم از روضههای خانگی گفته و هم اینکه الآن بانیانش به دلیل خانهنشینی او، روضه را به صورت آنلاین سفارش میدهند. به قول خودش: «صدای ما را ضبط میکنند و نوارش را میبرند!»
43.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 آقاروضهخون/ قسمت سوم
▫️حاج ناصر کاظمی از ۶۰ سال پیش لباس نوکری آقا سیدالشهدا علیهالسلام را پوشیده و با شاگردی مرشد رجب نابینا، روضهخوانی را شروع کرده است.
▫️در قسمت سوم «آقاروضهخون» سراغ او رفتیم که فرزندی ندارد و حالا در سنین بالا، بیمار و ناتوان شده است. اتفاقاً همسرش هم حال خوشی ندارد.
▫️حاج ناصر حرفهای خوبی در این ویدیو زده که یکی از آنها این است: «امام حسین رو به پول نفروشید.»
▫️حتماً توسل آخر این مصاحبه را بشنفید و از صدای استثنایی این پیرغلام روضهخوان حظ ببرید.
تصویری
🕌 #زیارت_عاشورا 7️⃣
🏴 دستهای آلوده به خون #امام_حسین علیهالسلام به روایت زیارت عاشورا
#محرم
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
نهم.mp3
16.23M
🎙 خصوصیات حضرت عباس علیه السلام
#محرم #محرم۱۴۰۲ #تاسوعا
#منبر_کامل
🕌 هیات حسن بن علی (ع)
#دکتر_رفیعی
.
اهلبیت چند روزی در کوفه زندانی بودند و بعد از مکاتبه و رفت و برگشت پیک، یزید دستور داد اسرای آل محمد رو بهمراه سرهای شهدا به شام بفرستند. میخواست با اینکار از همه ی مخالفینش زهره چشم بگیرد ولی با روشنگری های حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجاد علیه السلام موفق نشد به مردم جاهل آنزمان ،بقبولاند که چون ما جنگ را بردیم ، پس حق با ما بوده ... اما عمه ی سادات در کوفه، با خطبه اش ساکتینِ کوفی را بیدار کرد تا تبدیل به توابین شوند و حضرت زین العابدین در شام و مسجد اموی، آیاتی را تلاوت کرد که مردم شام، تازه متوجه شوند که خارجی ایی در کار نبوده ، بلکه در کربلا فرزندان پیامبر را شهید و اسیر نموده اند...
.
👈 #روضه_کوفه
.