مادر
به نام نامی زهرا به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمه است همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها
غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند
برای نوکری اش انتخابمان کردند
هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم
هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم
گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم
اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم
به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم
غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم
بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست
بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست
بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست
بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست
قسم به گردش دستاس و گرمی نانش
نشسته ایم سر سفره های احسانش
تنور عالمیان گرم شد به برکت او
شدند خلق، خلائق همه به علت او
قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او
به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او
سلام ما به قیام و قعود و یا رب او
سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او
ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد
ز عطر نان تنورش زمان معطر شد
به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد
به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد،
خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید
به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید
به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند
ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند
به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند
برات اشک به غم های شاهمان دادند
شدیم گریه کن، روضه ی حسین و حسن
یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن ...
وحید محمدی
#شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا #شعر_ولادت_صدیقه_طاهره
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جان
توحید دارد روح پیغمبرشناسی
توحید دارد در خودش حیدرشناسی
آنانکه ساقی جز علی دارند کورند
چیزی نمی فهمند از کوثرشناسی
باید غبار چادر زهرا بمانی
تا انتهای راه اگر محشرشناسی
زهرا شب قدر پیمبر بوده در عرش
نشناخت او را هیچ قوم سرشناسی
وقت نزول فاطمه، قرآن دلش ریخت
زهرا همینکه گفت باباجان دلش ریخت
گر عشقبازی می کند بابا و دختر
کی بهتر از زهرا و کی غیر از پیمبر!؟
دارد چه لبخندی به روی لب، خدیجه
چونکه برای مصطفی آورده مادر
دورمدار خویش هرسه در طوافند
زهرا شبیه احمد و احمد چو حیدر
دنیا و مافیهای آن مخلوق زهراست
حالا بیا از خلقتش سر در بیاور
حق را تجلی داده هرجا بسته قامت
یکجا نبوت کرده و یکجا امامت
زهرا یدالله امیر المومنین است
باعرشیان، هرصبح تا شب همنشین است
روزی من از برکت دستان زهراست
چون سیب سرخی که میان هفت سین است
با دست او می چرخد ایامی که داریم
دستاس او روزی ده اهل یقین است
زهرا غلامش میشود منّا چو سلمان
زهرا کنیزش هم علمدارآفرین است
او کیست که تا عرش رفته قدّ طوباش
اسماء و فضه محترم اما گداهاش
هر گوشهء معراج اصلاً جای زهراست
پائین برگ نوکری امضای زهراست
تشبیه شد نورش به شب مثل قیامت
یعنی شفاعت وادی فردای زهراست
یک چشمه زمزم میشود یک چشمه کوثر
هرجا قناتی بوده ردّ پای زهراست
گفتند وقتی لا فتَی الاّ علی را
دیدیم قبل ذوالفقار، اِلاّی زهراست
اوصاف او بی وصفِ حیدر اشتباه است
این خانه را در می زنم چون شاهراه است
ما را به بالا می کشد خواب و خیالش
زانو زده جبریل پیش هر دو بالش
او امتحان پس داده قبل خلقت خود
اصلاً مشخص نیست بوده چند سالش
حیدر هم این دنیا هم آن دنیای زهراست
هرکس علی را دوست دارد خوش بحالش
بار قنوتش را به گردن می گذاریم
ما را اگر قابل بداند چون بلالش
من بی علی باشم خریداری ندارم
جز فاطمه با هیچکس کاری ندارم
من روسیاه و در به در مثل همیشه
هم مادری کن هم بخر مثل همیشه
دنبال کارم می روم، رفتم که رفتم
رفتم ولی از تو خبر مثل همیشه
حالا که در کارم گره دارم بینداز...
بر این گدا هم یک نظر مثل همیشه
آخر چطور آتش نگیرم، گُر نگیرم
تا می نشینم پشت در مثل همیشه
حوریه و آتش! زبانم لال، مادر
بدجور کردی غش! زبانم لال، مادر
رضا دین پ ...
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امابیها
عالم نبود، فاطمه اما حضور داشت
قبل از شروع خلقت دنیا حضور داشت
در آن زمان که ظرف مکان و زمان نبود
روح بزرگ حضرت زهرا حضور داشت
تا او نمینشست پیمبر نمینشست
در مجلسی که امابیها حضور داشت
مولا به زیر سایه زهرا حضور داشت
زهرا به زیر سایه مولا حضور داشت
وقت نماز، عرش میآمد به دیدنش
حتی خدا برای تماشا حضور داشت
زن بودنش دلیل نجنگیدنش نشد
در پشت جبهه فاطمه حتی حضور داشت
با اینهمه حضور ولی جلوهگر نبود
زهرا حجاب داشته هر جا حضور داشت
بین زنان هر دو جهان بهترین زن است
سر رشته امور به دست همین زن است
زهرا حقیقتی است که چون روز روشن است
کتمانپذیر نیست چون از بس مبرهن است
باید خدا مدیحه سرایش شود فقط
در وصف او زبان همه لال و الکن است
با شادیاش رسول خدا شاد میشود
چون گفته است شادی او شادی من است
سرچشمه عفافِ زنان عفیفه اوست
مریم به لطف فاطمه پس پاکدامن است
بالاست جایگاه زنان در نگاه دین
تاج سر ائمه اطهار یک زن است
ریحانه است اگرچه ولی در دفاع حق
چون ذوالفقار سخت تر از کوه آهن است
شرط رضای او و خدا و پیامبر
سربازی ولی و در این راه بودن است
باید شبیه فاطمه از حق دفاع کرد
با هرکسی که نیست در این خط وداع کرد
شأنش بلند مرتبهتر از مقامها
نامش زبانزدِ همه در بین نامها
واژه برای گفتنِ از فاطمه کم است
مدحش چگونه وصف شود در کلامها؟
از جانب خدا و تمام ملائکه
هر صبح میرسد به حضورش سلامها
از فرط رفت و آمد جمع فرشتهها
اطراف بیت فاطمه هست ازدحامها
گرچه ائمه حجت حق بر خلائقاند
او حجت خداست برای امامها
دارالشفاست، پس پدرش با وجود او...
...بیاحتیاج میشود از التیامها
بوسه به دست فاطمه فخر محمد است
مامور بوده است به این احترامها
قبل از همه به یاری مولا بلند شد
زهراست ابتدای تمام قیامها
روز قیام منتقمش هیچ دور نیست
برپا شده مقدمه انتقامها
تا روز شادی همه چیزی نمانده است
تا انتقام فاطمه چیزی نمانده است
نشناختند فاطمه را در زمانهاش
او را فقط شناخت خدای یگانهاش
عالم اگر به بحر تفکر فرو رود
فهمی نمیرسد به یَم بیکرانهاش
اذکارِ توصیه شده تسبیحفاطمه است
اعجاز میکند بخدا دانه دانهاش
قدیسه بود و خادمه و خانهدار وحی
بیتالمقدس اس ...
#آرش_براری #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وجــود عـشــق
وقتش رسیـده است خـدا، عشـق، رو کند
تــا بــا وجــود عـشــق جـهـان را نکـو کند
هـرکــس پـی سعـادت و فـوز عظیـم بـود
در سینه عشق فاطمه را جست و جو کند
گـل دخـتـر پیـمـبـر و ریحـانـه النبـی ست
خوشبخت آنکسیست به ریحانه خو کند
زهرا فرشتهایست که از درک خارجاست
بـایـــد خـــدا بـیــایــد و تـفـسـیــر او کند
قـدرش بـرای مـا همگـان نـاشنـاختـهسـت
بــایــد کـه وحــی مـنـزلـتـش بــازگــو کند
هـر بـنـد بـنـد جـان پیـمـبــر شـود بهـشـت
وقـتــی گـل بـهـشـتـی خـود را که بـو کند
در شـأن او بس است همیـن که علی فقط
در قـلـب خـویــش فــاطــمـــه را آرزو کند
وقتی که نـور فاطمه در خانه ی علیسـت
دیـگـــر چـراغ را چـه نـیـازیست سـو کند
خـیــاط نــزد صـــورت زهـــرا درون شـب
سـوزن بـه نخ کـشـیـد که چـادر رفو کند.۱
هرکس که مست فاطمه باشد نیـاز نیست
در روز حــشـــر فـکــر شـراب و سـبـو کند
سیـراب میکنـد علـی از حـوض کـوثـرش
هــر بــنــده را کـه فــاطــمــه بـا آبــرو کند
سید محسن حبیب اله پور
۱. قالت عائشه: کنّا نخیط، و نغزل، و ننظّم الإبره باللیل فی ضوء وجه فاطمه علیها السّلام
در تاریکی های شب، با نور صورت حضرت فاطمه سلام الله علیها، نخ به سوزن کرده؛ خیاطی و بافندگی می کردیم.
عوالم العلوم و المعارف والأحوال
(عبدالله بن نور الله بحرانی اصفهانی)
ج 11، ص 1051
الموسوعه الکبرى عن فاطمه الزهراء
(اسماعیل الانصاری الزنجانی)
ج 18، ص 437
ج 21، ص 19 و 358
إحقاق الحق و إزهاق الباطل
(قاضی نورالله تستری هندی، شهید ثالث)
ج 10، ص 244
أخبار الدول و آثار الأول
(احمد بن یوسف قرمانی)
ج 1 ، ص 256
#سید_محسن_حبیب_اله_پور #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پر خرد نرسد تا معانی نامش
شکسته بال خیال از تصور بامش
چگونه وصف کنم جایگاه زهرا را
کسی که جنت ما هست تحت اقدامش
چه دختری ست که در مدحتش بود بابش
چه دختری ست که در خدمتش بود مامش
چه دختری که بر او جبرئیل نازل شد
برای عرضه ی وحی اش برای الهامش
مقام لیله قدر است , لیله ی قدری..
که مانده ایم هنوز اول همان ” لام ” ش
گزاف نیست, تعجب مکن اگر گفتند
که هر پیامبری فاطمه ست پیغامش
علی که بودنش آرامش دو عالم بود
حضور دخت نبی مینمود آرامش
نماز بود و دعا بود , شام تا صبحش
نجات خلق خدا بود , صبح تا شامش
چگونه رزق خلائق بدست زهرا نیست
کسی که سوره رسیده برای اطعامش
به وقت میل انارش انار میل نکرد
خدای عزوجل هم نمود اکرامش
درخت دین پیمبر بلند قامت شد
خمید فاطمه تا قد کشید اسلامش
بدون فاطمه هر کس اگر طواف کند
لباس ذلت و خواری اوست احرامش
گدای فاطمه مسکین وقت و بی وقت است
فدای لطف بهنگام و نابهنگامش
زمان جنگ شهیدان به ما نشان دادند
که او چگونه گره باز میکند نامش
زمان , زمان تجلی خطبه زهراست
خلیفه بازی و اینها گذشت ایامش
” عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد `
به شرط آنکه نیفتی به پنجه دامش
برای ذلت ما نقشه داشت دشمن ما
ولی درایت رهبر گذاشت ناکامش
زمام کار اگر دست زاده ی زهراست
بدون شک به فرج میرسد سرانجامش
علی اکبر لطیفیان
#ام_ابیها #شعر_اهل_بیت #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س #شعر_ولادت_مادر_سادات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در خاطره ماندگار بودن
آیینهء ذوالفقار بودن
حوریه و خانه دار بودن
اینقدر بزرگوار بودن
کار چه کسی ست غیر زهرا ماییم و دعای خیر زهرا” شأن تو کجا و بال ادراک افتاده به زیر پات افلاک منظور خدا حدیث لولاک ای خواستگارت پدر خاکمهریه ی هر که آب باشد هم دوش ابوتراب باشد” ای چاره خانه ی خدیجه نور تو نشانه ی خدیجه ای گنج خزانه ی خدیجه ای شانه به شانه ی خدیجه
مجموع خدیجه و نبی تو ای خالق وجه زینبی تو” ای سوره کوثر پیمبر ای روح برابر پیمبر ای حیدر دیگر پیمبر ای آمنه مادر پیمبرای سیب بهشت را نتیجه سرمایه ی حضرت خدیجه” ای آینه ی عز و جل تو ای مادر حیدر جمل تو ای حی علی خیر العمل تو تمثیل خدای بی مثل تو
از نور قبیله آفریدی تنها تو عقیله آفریدی” ای نام تو بهترین قسم ها ای رفع تمام هم و غم ها ای با خبر از همه عدم ها سایه نکشی تو از سرم هاباید خودت از خودت بگویی از روز تولدت بگویی” از چشمه ات آبرو گرفتی با مهریه ات وضو گرفتی در پردهء حجب خو گرفتی از دیده کور رو گرفتی
در بحث گدا و دستگیری ما معتقدیم بی نظیری” ای تعصب امام هشتم خانه ی تو قبله گاه مردم دستاس تو هم نخورده گندم ما زائرتان شدیم در قمیاس آمده ای و یاس رفتی نور آمدی انعکاس رفتی” رفتی زعبا کسا بسازی تا زیر کسا حرا بسازی کشتی نجات را بسازی یک خیمه به کربلا بسازی `عمریست که زیر دینتانیم چون با حسن و حسین تانیم” حامد خاکی #حامد_خاکی #حضرت_صدیقه_س #ریحانه_النبی #شعر_مدح_حضرت_زهرا_س #شعر_هیات لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
كويريم و بي تاب
کویریم و بی تاب باران زهرا
فقیریم و محتاج چشمان زهرا
بگویید ما را گدایان زهرا
بخوانید یکتا پرستان زهرا
مسلمان زهرا ، مسلمان زهرا” اگر مثل رودیم ، دریا شناسیم به مجنون بگویید لیلا شناسیم همه سرشناسیم اگر ناشناسیم على دوست هستیم و زهرا شناسیمبه حیدر رسیدیم از احسان زهرا” میان قنوتش دعا کرده زهرا على دوست ها را جدا کرده زهرا بدان یک به یک را صدا کرده زهرا نجف را سراسر بنا کرده زهرا
پس ایوان طلا هست ایوان زهرا” سبب می شود افتخار علی را زند پرچم اقتدار علی را که دنیا ببینند یار علی را بگرداند او ذوالفقار علی راعلی تکیه کرده به جولان زهرا” روا شد پس از فاطمه آرزوها شده بسته لبهاى آن یاوه گوها به کورى چشمان بى چشم و روها صدا زد پیمبر «فداها ابوها»
صدا زد که بابا به قربان زهرا” سلام ودرود خدا بر خدیجه کس بى کسى پیمبر خدیجه به دامانش آورده کوثر خدیجه همه ابتر و گشته مادر خدیجهشده خوش به لبهاى خندان زهرا” به ما داده ارث خروشانی اش را گرفتیم درس رجزخوانى اش را سپرده به ما موج طوفانی اش را ببینید ، قاسم سلیمانى اش را
که هستیم ما نسل سلمان زهرا” همین عشق را ادعا می کنیم اش فقیرانه ما التجا می کنیم اش همه جان خودرا فدا می کنیم اش چه خوب است مادر صدا می کنیم اشنخوردیم جز آب و جز نان زهرا” دعا میکنیم و اجابت گرفتیم در خانه او اقامت گرفتیم براى قیامت ضمانت گرفتیم حدیث کسا خواندو حاجت گرفتیم
به آمین و لطف فراوان زهرا” به جز مهر زهرا ثوابی نداریم به جز فاطمه ما جوابی نداریم شب اول قبر عذابی نداریم ز حشر و حساب اضطرابی نداریمقیامت بگیریم دامان زهرا
غم از ما گرفته اگر غم خریده بد و خوب را نیز ، درهم خریده همه هرچه هستیم باهم خریده برای حسین و محرم خریدهبه قربان فرزند عطشان زهرا” قسم بر حسین بدون سپاهش به لب تشنه گوشه قتلگاهش قسم به بنیَّ بنیَّ به آهش به خون گریه زینب بى پناهش `بمیریم از داغ طفلان زهرا” محمد جواد پرچمی #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا #شعر_ولادت_صدیقه_طاهره لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست
مرتضی فرمانده کل قوای فاطمست
نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است
پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است
او یکی شد با علی یعنی که نامش حیدر است
روز محشر فاطمه ختم کلامش حیدر است
یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمست
دردمند عشق استعلاج میخواهد چهکار؟
جز محبت عاشق محتاج میخواهد چهکار؟
فاطمه که هست حیدر تاج میخواهد چهکار؟
با وجود او نبی معراج میخواهد چهکار؟
«قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمست
نُه بهار زندگی را با رسالت طی نمود
نُه بهار دیگرش را با علی همراه بود
چون خدا پیغمبرانه واجب است او را ستود
باب رحمت را به روی خلق عالم میگشود
خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمست
کوثر اهل یقین اعجاز یزدان فاطمه
حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه
مرسلات و عادیات و فجر و انسان فاطمه
محتوای تک تک آیات قرآن فاطمه
لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمست
بانوی لولاک شد بنیانگذار پنج تن
روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن
با حسینش میشود سرمایه دار پنج تن
شد شکوه اوتجلی وقار پنج تن
هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمست
یاعلی و یاعلی ذکر لب صدیقه است
«مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است
فضه سازی از علوم مکتب صدیقه است
کل هستی ریزه خوار زینب صدیقه است
زینبی که جلوه هایش رونمای فاطمست
بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست
روی دامانش چه با وسواس شبنم مینشست
تا قیام قائم و روز قیامت از الست
أشهدُ أنَّ علیّاً حُجَةُ اللّٰهی که هست
بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمست
بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش
کرده ام با نان او یک عمر امرار معاش
ما برای نوکری هستیم در آماده باش
جانِ جبرائیل و جِن ها جملگی یک جا فداش
جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمست
دخترانش مرجع تقلیدهای هاجرند
تک تک اولاد زهرا جلوهی پیغمبرند
خانه های بچه هایش کعبه های دیگرند
کعبه هایی که خداوندانه عشق مادرند
قبلهء عالم علی موسی الرضای فاطمست
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#عماد_بهرامی
@hadithashk
نورِ تو تا رسید به بامِ دیارِ عرش
خورشید را نِشاند به روی مدار عرش
در "فاطمه" جمال خدا دیده می شود
آئینه ی نبی شده آئینهدار عرش
ذکرِ تو شغلِ دائمیِ جبرئیل هاست
تسبیح نامِ "فاطمه جان" است،کار عرش
نه حضرت رسول..،نه حیدر..،برای تو
"لولاک" را نوشته خداوندگارِ عرش
با ربَّنای تو دو ستون آفریده تا
از این طریق حفظ شود ساختار عرش
جانم به میوه ای که بُود بابِ میل تو
آن میوه ای که نام گرفته :"اَنارِ عرش"
گفتند:انبیای خدا هم پیاده اند...
آن دَم که روز حشر تویی تک سوار عرش
ما را به سقفِ "قصرِ بهشتی" نیاز نیست
کافی است چادر تو شود سایهسار عرش
بعد از هجومِ کوچه خدا حُکم کرده است
دیگر به دامنت ننشیند غبار عرش
در گوشه ی بهشت،تنورِ تو روشن است
مشغول طبخ نان شده ای ،"خانهدارِ" عرش
شُکر خدا به دستِ تو ظرف غذای ماست
شُکر خدا که نان تو در سفره های ماست
خندیدی و خدا همه را شادکام کرد
غم را برای اهل غمِ تو حرام کرد
با تو گشود بابِ توسل به خویش را
در حقِّ خلق،لطف خودش را تمام کرد
قبل از تو سهم دخترکان سنگ قبر بود
نور تو این معامله را بی دوام کرد
زنده به گور کرد وجودِ تو "جهل" را
دیگر عرب به شأن زنان احترام کرد
فهمیده ایم حدِّ مقام اَت قیامتی است...
وقتی رسول پیش قدومت قیام کرد
با "بَضعَهُ النَّبیِ" خودش ختم مرسلین
در بابِ جایگاهِ تو ختم کلام کرد
هم مادر رسولی و هم دختر رسول...
باید که سجده را به کدامین مقام کرد؟!
روح الامین به لفظِ "علیکِ" تو دلخوش است
هرگاه رو به خانه ی امن ات سلام کرد
وللهِ یک شبه همه ی آن یهود را
این چادر تو بود،مسلمانِ تام کرد
از قصه ات حکایتِ ایمان درست شد
با گردوخاک چادرت انسان درست شد
روح تو خلق شد،قَلَمی "هَلْ أَتَا" نوشت
دستت بلند شد،مَلَکی رَبَّنا نوشت
"پرده نشین آل نبی"..،لوحِ کردِگار
قُربِ تو را برابر قُربِ خدا نوشت
تنها سه آیه سهم تو از قِصّه ی خداست
امّا چِقَدر شرح بر این ماجرا نوشت
معراج ،ابتدای رسیدن به فیضِ توست
این را رَسول ، سَردرِ غارِ حرا نوشت
عیسی اگر که کور شفا داده..،با یَقین
بالای نسخه ذکر شریفِ تو را نوشت
ذُرّیه ی تو را که خدا "پادشاه" خواند
ذرّیه ی مرا همه از دَم "گدا" نوشت
حالِ تو را مدیحِ "علی" خوب می کند...
باید به خاطر دلت از "مرتضی" نوشت
ذکر تو شیعیان تو را پایبند کرد
ما را علی علیِ تو از جا بلند کرد
دروازه ی بهشت غلامِ دَرِ علی است
افلاک تشنه ی نمِ چشمِ ترِ علی است
رازِ نهان خلقت این خاک "مرتضی" است
سِرِّ تمام کُون و مکان در برِ علی است
دستی بلندتر ز یدالله دیده ای؟!
بالاتر از تمامی سرها سرِ علی است
در صدر شاهکارِ رشادت هنوز هم
فَتحُ الفتوحِ معرکه ی خیبرِ علی است
امّا پناه حیدر کرّار "فاطمه" است
بانوی آب و آینه ها،سنگر علی است
با بودنش به جوشنِ جنگی نیاز نیست
جوشن کبیرِ او زره پیکر علی است
عمری برای عُمر کمش گریه می کنیم...
هِجده بهار، نُه نَفَسَش ،همسر علی است
این یاس را چگونه عدو زیر پا فِشُرد!
این لاله ی کبود ، گُلِ پرپر علی است
در گُر گرفت..،میخ کج از شرم سرخ شد...
پِی بُرده بود بال و پر دلبرِ علی است
او باغ لاله کاشت..،بگو وای مادرم
او بار شیشه داشت..،بگو وای مادرم
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#بردیا_محمدی
@hadithashk
الا انسیهالحورا! الا خیرالنسا! زهرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و انما، زهرا!
تویی که چادرت چون سایهای روی سر دنیاست
-چرا پوشیده میگویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام میگیرد
علی با دیدنت آرام میگیرد،خوشا زهرا!
ندادی تن به پیراهن؛ خوشا انسان جدا از خویش
نبستی دل به این دنیا! خوشا اینسان رها زهرا
چه میشد لایق "الجار ثم الدار" تو باشیم
که ما بسیار محتاجیم "الغوث" تو را زهرا
نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت
دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا
روایت هست از در، از دری که بسته بود اما
همین که باز شد، عرش خدا گفتند: یا زهرا
نبوده روضههایی بازتر از آن درِ بسته
نبوده کربلایی مثل داغ کوچهها زهرا
علی میگفت: حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کمصحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟
...
گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه... تشبیه رسایی نیست'؛ ما و خاک پای او
کجا ما بی سر و پایان سر در گم کجا زهرا؟
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#رضا_یزدانی
@hadithashk
شرح خیرالعمل ولایت توست
زندگی وام دار خلقت توست
ای معمای آفرینش که...
قبل هر نور نور رحمت توست
ای قدیمی ترین بهار خدا
هر چه دارد زمین به برکت توست
بیشتر از هزار اقیانوس
شرح یک قطره از سخاوت توست
جمله ها کوچک اند وقتی که
صحبت از عزت و کرامت توست
به نمازت نماز زینت یافت
بسکه محض خدا عبادت توست
چه نیازی به سیم و زر داری
عشق حیدر شکوه ثروت توست
چه مقامی برای جبرائیل
بهتر از اینکه پای صحبت توست
از کمالت شرف کمال گرفت
شرفی که غبار عفت توست
بی نظیر خدا چه اعجازی
در قنوت پر از لطافت توست
گوشه چشمت چه می کند بی بی
فضه یک گوشه از صناعت توست
تو مگر روز حشر دیده شوی
چون قیامت فقط قیامت توست
افتخار بزرگ اهل البیت
به تو و آیه های عصمت توست
ما به نامت همیشه حساسیم
این هم از لطف بی نهایت توست
بهترین احتجاج بر حق ما
صحبت از نحوه ی شهادت توست
قبر پنهانی تو چون خورشید
سند محکم برائت توست
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#حسن_کردی
@hadithashk
رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد
اندازهی آفاق ورق روی هم آورد
میخواست که جبریل کمی از تو نویسد
جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد
صدبار تراشید درختانِ جهان را
صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد
تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را
محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد
ما هیچ نبودیم.. ولی مادریات بود
در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد
این جلوهی پُر جذبه بر افلاک مبارک
مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک
جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست
پرسید مکرر و مکرر که علی کیست
یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت
هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست
تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان
بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست
برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد...
یعنی که تو را نیست مقدر که علی کیست
فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را
فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست
هرکس که علی گفت از امداد علی گفت
با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت
حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را
گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را
عالم نشنید از لبِ احمد لبِ مولا
جز فاطمهجان ، فاطمهجان فاطمهجان را
پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت
وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را
تو آمدهای قبلِ خودت ، حق بده خاتون
سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را
هربار که جبریل برای تو غزل گفت
میگفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را
هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است
بوسیدن دستان شما واجب عینی است
ای رشتهی خورشید نخی از ملکوتت
ای جاذبهی عمقِ جهان از جبروتت
تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را
گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت
در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت
افلاک شگفت است سرِ شاخهی توتت
تا که بچکد از سر انگشت تو فیضی
یک عمر نشسته است علی پای قنوتت
هرجا که تو هستی همهاش باغ بهشت است
سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت
عشقی ازلی هست اگر هست حجابت
پُر جلوهتر از پردهی کعبه است حجابت
تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم
تا سروری گل به چمن را بنویسیم
بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد
تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم
تا دور شود زندگی از اینهمه آفات
تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم
تو آمدهای بر سر یک سفره نشینیم
تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم
بخشندگیات را به تبارت برسانی
تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم
با خط تو باید بنویسیم که زن کیست
این شأن ولی جای دگر مطمئنن نیست
سوگند به شمع و شب و پروانه به زهرا
سوگند به گلخانه به ریحانه به زهرا
هرکس که نمک خوردهی زهرا و علی شد
هرگز نرود بر در بیگانه به زهرا
این خاک پُر از یاس ، پُر از لالهی سرخ است
این خاک ندارد غمِ ویرانه به زهرا
ویرانه اگر هست فقط خانهی خصم است
مائیم همین همتِ مردانه به زهرا
این خاک حرام است به غیرش ، حرمِ ماست
مائیم همه مردم یک خانه به زهرا
این خاک سراسر همه تسبیح حسین است
سوگند که ایران همه بینالحرمین است
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#حسن_لطفی
@hadithashk