eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دلواپسم داغ تو روزگارِ مرا گریه دار کرد ای عشق‌جان چه با دل تو روزگار کرد مانند مادران جوانمرده روز و شب باید نشست پای غم تو هَوار کرد دلواپسیم حضرت گریه به ما بگو باید برای زخم دو چشمت چکار کرد جبریل اشک زیر بغلهای او بگیر از آه مادرش چه دلی شعله‌زار کرد داغ حسین امام مرا پیر کرده است از بس که روز و شام جگر داغدار کرد گیسو بریز ای سر نیزه پسند من قربان آنکه باز مرا بی‌قرار کرد هر روز ظهر سایه‌ی آن نیزه دار بود آقا چه لطف‌ها که به آن نیزه دار کرد دارد گله رُباب از آن تیر می‌کند دیدی چگونه بچه‌ی ما را شکار کرد حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اصغر(ع) جای گریه پسرم باز کنی لب خوب است آنقدر گرم شده که نکنی تب خوب است پیش مادر نشد آرام بگیری اما بروی خواب کمی محضر زینب خوب است آنقدر سوختم از هرم لب سوخته ات که دوام آورم از داغ تو تا شب خوب است لحظه ای هم که شده صبر کن از حال نرو که رقیه به همه گفته مرتب... خوب است برو شاید که خدا خواست هوا ابری شد آسمان، با پدر تشنه ات اغلب خوب است دست برده به کمان حرمله، اما حالم تا نینداخته ای باد به غبغب خوب است گرچه پلکت پسرم مثل سرت می افتد چشم من تا که نیفتاده به مرکب خوب است هول کردم! نکند همسفر نیزه شوی نیزه دار تو اگر هست مجرب خوب است اصلاً ای کاش دوباره به حرم برگردی جای گریه پسرم بازکنی لب خوب است  رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اولاد اباعبدالله ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله وارث غیرت اجداد اباعبدالله حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله با تو حاجت به همه داده اباعبدالله پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست هر چه خواهید بگیرید شب معجزه‌ هاست یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست کرمش شامل عالم شده از بس آقاست این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو شیر سرخ عربستان شده آب آور تو ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی سند محکم مظلومیت بابایی وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر شده جنجال دوباره سر نام حیدر بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر این علی بن حسین بن علی های پدر علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش پدری تیر کشید از گلوی نوزادش آمده پشت در و مادر و فضه یادش یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش  محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی مثل ماهِ تمام وقت طلوع می‌درخشی و نور میباری اینهمه حسن را علی جانم ز پیمبر ز مادرم داری میروی میبری دل از حرمم چشم زنها همه به پشت سرت نه فقط میبری دل از حرمم میبری روح از تن پدرت دل اهل حرم پر از آشوب دل اهل حرم پر از غوغاست بین میدان که دیدمت گفتم تازه آغاز راه کرب و بلاست وسط معرکه علی دیدم حیدر و مصطفی و زهرا را یا علی هات یا علی پر کرد گوش تا گوش کل صحرا را سجده می‌کرد نیزه و شمشیر بر تنت سجده های پی در پی ذکر تکبیرشان بلند که شد شد مسیر سرت به جانب نی ماه رفتی ستاره برگشتی بی عدد بی شماره برگشتی تو منظم ز پیش من رفتی چقدر پاره پاره برگشتی تن تو دفتر و قلم نیزه چِقَدَر خون ز دفترت ریزد میکشم پیکرت میان عبا از عبا حیف پیکرت ریزد همه دیدند تشنه افتادی همه دیدند بی هوا زدنت خیز از جا ببین که می‌خندند به من و قطعه قطعهء بدنت گوش کن تو صدای زنها را گوش کن تو صدای زینب را عمه ات آمده کند احیا من و جان رسیده بر لب را داریوش جعفری ،_شعر_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی ولدی زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین  قاسم نعمتی ،_شعر_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باشد نمان باشد نمان،باشد برو،باشد رهایم کن یک بار دیگر جان من بابا صدایم کن این آخرین عمری ببین بر زانو افتادم پاشو عصای دست من کاری برایم کن سرنیزه ها رفته به داخل درنمیاید خورده گره در کار من بابا دعایم کن این بددهن ها مسخره کردند اشکم را پاشو مرا از شمر و از خولی جدایم کن ناموس ما از خیمه زد بیرون علی.. بد شد زنده بمان و چاره ای بر غصه هایم‌ کن سید پوریا هاشمی ،_شعر_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی رسیده ام به تن نامنظمت ولدی بلند شو که زمین زد مرا غمت ولدی چقدر خشکی کامت دل مرا سوزاند حلال کن که نبود آب مرهمت ولدی کنار جسم تو عمامه از سرم افتاد نشد هرآنچه که کردم ببوسمت ولدی شکست چوب عصایم، شکست تکیه گهم شکست قامت رعنا و محکمت ولدی به دست و پا زدنت من به رعشه می افتم چقدر سخت شده داغ و ماتمت ولدی اذان بگو و مرا زنده کن دوباره علی گرفته جان مرا صوت مبهمت ولدی قسم به زخم عمیق به روی پهلویت رسیده فاطمه بر خیر مقدمت ولدی نگاه کن که کسای یمانی آوردم بگو چکار کنم با تن کمت ولدی تمام خیمه کمک داده اند اما باز نشد که جمع شود جسم درهمت ولدی شاعر؟؟؟ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی علی جان مثل یک پنجه که گیسوی رها جمع کند عطر دامان تو را باد صبا جمع کند جز عقیقِ لب سرخ تو لبی قادر نیست بوسه ها از دهنِ خونِ خدا جمع کند! بی سبب نیست چُنین بر بدنت جا شده اند... تیر ها را تنِ انگشت‌نما جمع کند! آن عمودی که سرت خورد..،کسی قادر نیست این بهم‌ریختگی را اَبدا جمع کند خواستی تا ببری لفظِ
پدر” را که..،نشد 

حنجرَت کُشت خودش را که قُوا جمع کند 

قاب‌لبخندنبی”..،سنگ شکسته است تو را دست من آینه..،نه..،آینه ها جمع کند هر طرف دست به جسمت ببرم..،می ریزی یک‌نفر ، سخت تو را از سر و پا جمع کند! قدر يك دشت علی مانده به روی دستم کارِ یک تکّه عبا نیست تو را جمع کند سر نعش‌ات پدر از حال اگر رفت..،نترس... عمه از خیمه می آید که مرا جمع کند بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی اگر که پر زده روحم ، فدای جسم علی که اعظم ست برایم ، عزای جسم علی عمود و تیغ به فکر طلا شدن هستند اگر شدند تماما گدای جسم علی پی تنی که شده پخش آمدم اما به چند تکه رسیدم به جای جسم علی عبای پیغمبر روی شانه های من ست پیمبر ست ، عبا پس برای جسم علی عصای من شده یک چیز ، نیزهٔ غربت به عکس، من شدم اینجا عصای جسم علی بگو به شمر نیاید میان آن گودال که قتلگاهِ من اینجاست پای جسم علی حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی اکبرم چشم من گرچه شده تار حواسم به تو هست دستپاچه شدم این بار حواسم به تو هست هر طرف پرت شد اعضات و دل من هر جاست پیش تو نیستم انگار حواسم به تو هست جگرم پاره شد از وا شدن زخم لبت نفست را تو نگهدار، حواسم به تو هست جان نکن جان نکنم، آه نکش پا نکشم گر شدم پیر و گرفتار حواسم به تو هست گرچه صد تیر به روی بدنت ریخته است روی این دشت پر از خار حواسم به تو هست چارگوشه شده از چند جهت صحن تنت جگرم سوخت به ناچار، حواسم به تو هست صد و ده تا شده ای جلب توجه بکنی می زنم دور و برت زار، حواسم به تو هست نیزه ها دور سر تو همه سرگردانند تو خودت پاشو و بشمار، حواسم به تو هست عمه ات بی خبر آمد ز حرم فکری کن گرچه کارم شده دشوار حواسم به تو هست چون پریشانی موی تو پریشان شده ام عمه و معجر و اصرار... حواسم به تو هست دست بردم به عبا تا بروی سمت حرم وسط خندهء اشرار حواسم به تو هست رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نظر از عشق هم اكثر اوقات گرفتم نظر از عشق هم مانده برايم فقط اين چشم تر از عشق در منزل حيرت سخن از عقل نبوده است آموخته عقل از دم ساقي هنر از عشق آري،جگر شير طلب ميكند اين راه منهي نشود هيچ زماني خطر از عشق در كرب و بلا عاشق و معشوق يكي بود پس ريخته در كرب و بلا بال و پر از عشق در كرب و بلا سر عجيبي ست،كه مخفي ست رفته به سر نيزه چهل بار سر از عشق ممسوس خدا بوده علي اكبر اين قوم حل گشته به ذات احديت پسر از عشق هفتاد و دو دلدار به جز چشم نگفتند بايد چه بگويم كه بسوزي دگر از عشق تفسير نمي كرد اگر عشق و جنون را هرگز به خداوند نمي ماند اثر از عشق...  محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیز لیلا گذاشت بین عبایش تمام اعضا را گرفت از دل صحرا عزیز لیلا را به احتیاط عبا را بلند کرد ولی گذاشت روی زمین جسم اربااربا را نشست پهلوی اکبر بلند آه کشید چنان که دید در آتش دوباره زهرا را اذان کرب و بلا را هجاهجا کردند بریده اند دَم لا اله الّا را اگر که عمه در آن کشمکش نمی آمد قرار بود که تشییع کنند بابا را سوال مبهم مقتل شده است اینکه چرا گذاشت بین عبا آن بلند بالا را  علی کاوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی اکبرم برای روضه ی اکبر بیار امشب دل زارو باید حتما پدر باشی بفهمی حال آقارو نخ تسبیح و بازش کن‌ میون‌جمعیت بنداز صدا کن پیرمردی رو بگو جمعش کن اینارو نمیشه جمع و جورش کرد تنی که اربا اربا شه باید سرهم‌ کنیش آروم بذاری پیش سر.. پارو! شکاف پهلوشو تا دید به یاد میخ در افتاد حسین بالا سر اکبر دوباره دید زهرارو پاشو تا معجرم باشه نذار موهام پریشون شه داره زینب با این حرفا به هم میریزه دنیارو جوونای بنی هاشم کمک کار حسین بودن چجوری یه جوون مرده بگرده کل صحرارو؟! یکی روی عبا میرفت یکی زیر عبا میرفت پسر تشییع شد حالا ببین تشییع بابارو تمام صورتش زخمه تمام صورتش کنده ست یکی پاشه توی خیمه بگیره دست لیلارو سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی شانه ی ماذنه ها با قدمش زیباتر ظاهرا ماذنه میرفت ولی بالاتر لیله العشق پدر گشته کمی رعناتر صوت والحان قشنگش ز همه گیرا تر صوت در مکه کجا خاطره ی عشق کجا وقت تکبیر و اذان حنجره ی عشق کجا دور خورشید خطر بود و پر از چشم حسود سخنش خواب زچشمان شب تیره ربود این عصا یاری دستان پدر آمده بود اختر هاشمیان بر لبش اینگونه سرود
جاده و عرش مهیاست بیا تا برویم 

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم 
آمد و از پدرش رخصت میدان می خواست قلب این معرکه انگار که طوفان می خواست گویا کرب و بلا از نفسش جا ن می خواست مردی از طایفه و بیشه ی شیران می خواست عقل وهوش همه را برده ای ازیاد اکبر ناز شصتت به خدا دست مریزاد اکبر آب بر صفحه پیشانی ساحل می ریخت از مسیحای دمش نقلِ فضائل می ریخت از سر زلف سیاهش به زمین دل می ریخت اشک بر گونه ی ارباب مقاتل می ریخت برق شمشیر علی میمنه را ریخت به هم چرخی درمعرکه زد میسره را ریخت به هم تشنگی خیمه زد و تاب و توانش را برد هرم گرما و عطش روح و روانش را برد تا در قلعه ی فردوس زبانش را برد بوسه بر تلخی یاقوت امانش را برد قلبش آتشکده ی حادثه ای دیگر بود آخرین لحظه دیدار علی اکبر بود دشمن از دور کمی رنگ ولعابش را دید بین ابروی علی اخم و عتابش را دید در فرود آمدن تیغ شتابش را دید ضرب شصتی قَدَر از دست جنابش را دید مرکبش دستخوش خنده ی این مردم شد دل به بیراهه زد و بین جماعت گم شد گفت یا فاطمه و کوچه برایش وا شد یا علی گفت و مصلای سرش پیدا شد از غم کوچه کمی قامت رعنا تا شد نقش بر خاک زمین دسته گل لیلا شد از بد حادثه در معرکه چرخید تنش مثل گندم وسط مزرعه پاشید تنش آنقدر سوره ی رمّان تنش خندان است در عبای پدرش مجلس گلریزان است چه کسی گفته که تششیع علی آسان است؟ هرکجا پا بنهد آیه ای از قرآن است این چه شوریست که در قلب پدر افتاده همه گفتند حسین بن علی جان داده بین تابوت عبا نیمه ی جانش را برد روی ستان حرم جسم جوانش رابرد داغ این حادثه تا خیمه توانش را برد زینب آمد به کمک، قدکمانش را برد کربلا از بدن او شده یکدست حسین تو به فکر کفنی چادر من هست حسین جسم گلگون شده را پیروهنش چادر من بشود جای عبایت کفنش چادر من می برد تا حرم اعضای تنش چادر من تا تبرک بشود از بدنش چادر من از ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سروِ رعنا سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده خبرِ کشتنِ تودتا که رسیده به زنان حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحن مادر و مسمار مجسم کرده خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را داغ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لایِ زره می‌ریزد نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده فرصتی داشت دشمن که چنین پیکر تو قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده دختری بعد تو با اذن عموم عباسش زیر چادر گره مقنعه محکم کرده  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سنگها صورت او را عوضم بوسیدند تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند داشت می رفت به میدان قد و بالایی داشت عمه هایش همگی دور سرش چرخیدند سرو من تشنه به میدان شهادت می رفت خواهرانش عوض ابر بر او باریدند پیرمردان همه گفتند رسول‌الله است جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی ام را به زمین پاشیدند مجلس ختم گرفتیم کنار بدنش عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند هفت بار از جگر سوخته ام ناله زدم مرد و نامرد همه غربت من را دیدند آمدم جمع کنم زندگی ام‌ را از خاک دسته جمعی به من و گشتن من خندیدند  گروه `یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام و ارادت ضمن عذرخواهی آی دی اکانت ادمین مدتی فعال نبود و از این به بعد برای دریافت پیام ها ان شاالله فعاله و در خدمتتون هستیم @Admin_hadithashk @Admin_hadithashk
ولدی علی اکبر حرفی تو بزن تا که دوصد گوش بیارم بابا چه کنم تا که تو را هوش بیارم بگذار همین جا به کنار تو بمیرم جایِ کفن از خون تو تن پوش بیارم ای زینت دوشم که سبک بال پریدی تن از تو نمانده که روی دوش بیارم تا خیمه تو را می برمت ، آه اگر که اندازه این دشت من آغوش بیارم حالا که شده بدرقه ات خندهٔ لشکر پشتِ سر تو نالهٔ چاوش بیارم  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اکبر(ع) یک جلوه است جلوه‌ی اعظم فقط علیست یک معنی است معنی خاتم فقط علیست آیات کبریاییِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ آئینه خدای معظم فقط علیست شمس الحقِ علیست رسول خدا فقط صبح و شبِ پیمبرِ اکرم فقط علیست تا آخرین نَفَس به خودش تکیه داده است کوه است قله است مصمم فقط علیست اصلا بهانه‌ی نَفَس فاطمه است او اصلا بهانه‌ی همه عالم فقط علیست جبریل هم موذن ایوان طلای اوست بین نجف سلامِ خدا هم فقط علیست گفتند او خداست و گفتند او جداست باید که لال بود که مبهم فقط علیست آری بهشتِ شیعه تماشای مرتضاست آری برای کفر جهنم فقط علیست اسلام را دلیل حیات است یا حسین اسلام را سلوک مسلم فقط علیست هجده علی حسین به میدان روانه کرد یعنی که در میانِ بساطم فقط علیست حُسنِ شروع علی‌است و حُسنِ ختام هم اول علی و آخرِ آن هم فقط علیست در کربلا نخست علی اذن جنگ خواست یعنی برای رزم مقدم فقط علیست در پنجه تا که تیغِ دو دوم را گرفت گفت : قائم مقامِ ضربِ دمادم فقط علیست در ابتدا تمامِ عَلم‌هایشان شکست تا بنگرند صاحب پرچم فقط علیست طوری سپاه بهم ریخت ... هرکه دید فریاد زد که مرگِ مجسم فقط علیست حق داشت که حسین به دنبال او دوید تنها پیامِ ماه محرم فقط علیست ما با علی علی شب خود صبح می‌کنیم دنیا به کام ماست که عالم فقط علیست  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی علی اکبر می‌روی میدان علی اکبرم قبل از همه از تو دل کندند پس اهل حرم قبل از همه می‌روی و میبری دل‌های اهل خیمه را دلربایی می‌کنی ای دلبرم قبل از همه تو به محض اینکه دیدی اینچنین تنها شدم زودتر حاضر شدی در محضرم قبل از همه ای علی! با رفتن تو شد سپاهم ناامید رفته‌ای میدان امید لشکرم قبل از همه تا که بر فرقت عمود آهنین آمد فرود آمد از میدان صدای مادرم قبل از همه تا که افتادی دویدم سوی تو اما علی آمده بالای جسمت خواهرم قبل از همه اشک می‌ریزند همراهم همه اهل حرم بد بلایی آمد آخر بر سرم قبل از همه جان به قربان تو و جدم که گفتی «ای پدر... ... میهمان حضرت پیغمبرم قبل از همه»  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قمرالعشیره شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای ای امان خیمه‌ها از چه ز پا افتاده ای من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای آن‌قدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت حال، روی دامن خیرالنساء افتاده‌ای بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است خاک عالم بر سر من، از صدا افتاده‌ای دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتاده‌ای کار داده دستِ تو این پهنیِ ضرب عمو ریختی برهم چرا در زیرِ پا افتاده ای قد رعنای تو شد هم ست با ضرب عمود از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای بعد از این معجر نگهداری زن‌ها مشکل است دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کرده‌اند از کجا تا به کجا ای باوفا افتاده‌ایم  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قلب دریا سوخته به تمنای لب تو قلب دریا سوخته صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند صورت هر دختری در بین دعوا سوخته سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نوشته اند که عاشق فراق را بکشد به کوله بار خودش درد و داغ را بکشد همیشه شامل الطاف باغبان بوده کسی که زحمت گل های باغ را بکشد بگو نگارگرِ آسمان کرب و بلا کنارِ عکس کبوتر ، کلاغ را بکشد ضریح قاتل من شد بگو به فرشچیان که با ملاحظه سبک و سیاق را بکشد چه چیز مثل زیارت سراغ داری که به خانه ی دل ما اشتیاق را بکشد؟ چراغ زندگی اش میشود چنان روشن کسی که چند قدم چلچراغ را بکشد فدای آشپز بی ریای هیئت که به جانش آتش داغ اجاق را بکشد محرم آمده و مادرم مقید هست خودش کتیبه ی دور اتاق را بکشد جهان برای علی اصغرت کُنَد تعظیم به دوش اگر غم این اتفاق را بکشد هدایت است دلیلت ، وگرنه ممکن نیست حسین مِنَّتِ اهل عراق را بکشد تو صحن اصلی عرشی و شمر میخواهد به زیر پای خودش این رواق را بکشد @hadithashk
چشم بر هم زدم و کرب و بلا غوغا شد بر سر غارت پیراهن تو دعوا شد چشم بر هم زدم‌ و از روی تل می دیدم بین گودال به گرد تن تو بلوا شد چشم‌بر هم زدم و روی زمین افتادی زخم ها بود که بر روی تن تو جا شد چشم برهم زدم و شمر روی سینه نشست ته گودال ز خون تن تو دریا شد چشم بر هم زدم و طایر بی بال شدی چشم بر هم زدم‌ و قامتم از غم تا شد چشم بر هم زدم و لرزه به افلاک افتاد راس خونین تو بر روی نی اعدا شد غیرت الله زمین خورده ای و می بینم پای خولی و سنان در حرم تو واشد خیمه را نیست علمدا از این می ترسم بعد آب آور تو خصم تو بی پروا شد ساربان خاتم پیغمبری ات با خود برد تن تو نیز شبیه حرمت یغما شد @hadithashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم لباس نوکری شاه را به تن کردیم اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم @hadithashk