eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
وجــود عـشــق وقتش رسیـده است خـدا، عشـق، رو کند تــا بــا وجــود عـشــق جـهـان را نکـو کند هـرکــس پـی سعـادت و فـوز عظیـم بـود در سینه عشق فاطمه را جست و جو کند گـل دخـتـر پیـمـبـر و ریحـانـة النبـی ست خوشبخت آنکسی‌ست به ریحانه خو کند زهرا فرشته‌ای‌ست که از درک خارج‌است بـایـــد خـــدا بـیــایــد و تـفـسـیــر او کند قـدرش بـرای مـا همگـان نـاشنـاختـه‌سـت بــایــد کـه وحــی مـنـزلـتـش بــازگــو کند هـر بـنـد بـنـد جـان پیـمـبــر شـود بهـشـت وقـتــی گـل بـهـشـتـی خـود را که بـو کند در شـأن او بس است همیـن که علی فقط در قـلـب خـویــش فــاطــمـــه را آرزو کند وقتی که نـور فاطمه در خانه ی علی‌سـت دیـگـــر چـراغ را چـه نـیـازی‌ست سـو کند خـیــاط نــزد صـــورت زهـــرا درون شـب سـوزن بـه نخ کـشـیـد که چـادر رفو کند.۱ هرکس که مست فاطمه باشد نیـاز نیست در روز حــشـــر فـکــر شـراب و سـبـو کند سیـراب می‌کنـد علـی از حـوض کـوثـرش هــر بــنــده را کـه فــاطــمــه بـا آبــرو کند سید محسن حبیب اله پور ۱. قالت عائشه: كنّا نخيط، و نغزل‏، و ننظّم الإبرة بالليل في ضوء وجه فاطمة عليها السّلام در تاریکی های شب، با نور صورت حضرت فاطمه سلام الله علیها، نخ به سوزن کرده؛ خیاطی و بافندگی می کردیم. عوالم العلوم و المعارف والأحوال (عبدالله بن نور الله بحرانی اصفهانی) ج‏ 11، ص 1051 الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء (اسماعیل الانصاری الزنجانی) ج 18، ص 437 ج 21، ص 19 و 358 إحقاق الحق و إزهاق الباطل (قاضی نورالله تستری هندی، شهید ثالث) ج 10، ص 244 أخبار الدول و آثار الأول (احمد بن یوسف قرمانی) ج 1 ، ص 256 لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
برعشق دل سپردن عشاق نوع مردنشان جوردیگری است برعشق دل سپردنشان جوردیگری است بعداز ممات جانب معشوق می روند یعنی بهشت بردنشان جور دیگری است محشربه جای صف همگی حلقه می زنند پروانه ها شمردنشان جور دیگری است از دور دست می شود این عده را شناخت این عده سیب خوردنشان جور دیگری است یک جور می خورند که انگار نوبر است این میل سیب عشق به سیب پیمبراست این طایفه به وقت کرم عشق می کنند در لابه لاشادی و غم عشق می کنند هو می کشند و نان دل خویش می خورند بااین حساب دم همه دم عشق می کنند وقتی به سوی خانه دلدار می روند پیداست که قدم به قدم عشق می کنند با یادسیب چله ی پیغمبر خدا هم سیب می خورند وَ هم عشق می کنند سیبی که روی شاحه طوباست می خورند پس سیب نه...محبت زهراست می خورند تادید مستعدشده از هر نظر رسول سیبی پس از چهله خدا داد بر رسول بوی بهشت آمد و وقت عروج شد یعنی دوباره باز در آورد پر رسول وقتی دلیل دلهره اش را سوال کرد یک آن فرشته آمد و شد باخبر رسول از ذوق و شوق خیر کثیر میان سیب جبرییل گریه کرد و از او بیشتررسول پس وحی شد که سوره لبخند را بگیر قرآن دست خط خداوند را بگیر وقتش رسیده جلوه بی حد به تو دهیم بعد از چهله آنچه که باید به تو دهیم هجده هزار مرتبه هو یاعلی بگو تادختری که بر تو بیاید به تو دهیم برخیز عمر چله نشینی تمام شد سیبی بخور توان مجدد به تو دهیم صلّ علی محمد این قوم ابتر است وقتش شده وَ آل محمد به تو دهیم سیب رسیده میل بکن ایها الرسول تو مستحق فاطمه ای چله ات قبول زیباترین سروده دیوان برای توست نان و پنیرسفره احسان برای توست انسیهبا لطافت حورا نزول کرد حوریه با وجاهت انسان برای توست هرچند..چند آیه توحید داشتی از این به بعد کوثر قرآن برای توست جبرییل برتو مژده سبطین می دهد به چه سعادتی که حسین جان برای توست گفتم حسین روضه اورا شنیده ای؟ آیاحدیث زیرگلو را شنیده ای؟ گفتم حسین تیغ روی حنجرش که رفت گفتم حسین بر روی نیزه سرش که رفت دارم برایت از نوه ات حرف می زنم قبل از عبا امامه پیغمبرش که رفت پیراهنش که رفت لباس تنش که رفت در چنگ گرگ حلقه انگشترش که رفت در زیر نعل های دوتایی اسبها درپیش چشم خواهر او پیکرش که رفت شاعربس است وقت دهان را ببند شد روضه نخوان که ناله ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پر خرد نرسد تا معانی نامش شکسته بال خیال از تصور بامش چگونه وصف کنم جایگاه زهرا را کسی که جنت ما هست تحت اقدامش چه دختری ست که در مدحتش بود بابش چه دختری ست که در خدمتش بود مامش چه دختری که بر او جبرئیل نازل شد برای عرضه ی وحی اش برای الهامش مقام لیله قدر است , لیله ی قدری.. که مانده ایم هنوز اول همان ” لام ” ش گزاف نیست, تعجب مکن اگر گفتند که هر پیامبری فاطمه ست پیغامش علی که بودنش آرامش دو عالم بود حضور دخت نبی مینمود آرامش نماز بود و دعا بود , شام تا صبحش نجات خلق خدا بود , صبح تا شامش چگونه رزق خلائق بدست زهرا نیست کسی که سوره رسیده برای اطعامش به وقت میل انارش انار میل نکرد خدای عزوجل هم نمود اکرامش درخت دین پیمبر بلند قامت شد خمید فاطمه تا قد کشید اسلامش بدون فاطمه هر کس اگر طواف کند لباس ذلت و خواری اوست احرامش گدای فاطمه مسکین وقت و بی وقت است فدای لطف بهنگام و نابهنگامش زمان جنگ شهیدان به ما نشان دادند که او چگونه گره باز میکند نامش زمان , زمان تجلی خطبه زهراست خلیفه بازی و اینها گذشت ایامش ” عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ` به شرط آنکه نیفتی به پنجه دامش برای ذلت ما نقشه داشت دشمن ما ولی درایت رهبر گذاشت ناکامش زمام کار اگر دست زاده ی زهراست بدون شک به فرج میرسد سرانجامش علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در خاطره ماندگار بودن آیینهء ذوالفقار بودن حوریه و خانه دار بودن اینقدر بزرگوار بودن
کار چه کسی ست غیر زهرا 

 ماییم و دعای خیر زهرا” 

شأن تو کجا و بال ادراک 

 افتاده به زیر پات افلاک 

 منظور خدا حدیث لولاک 

 ای خواستگارت پدر خاک 

 
مهریه ی هر که آب باشد هم دوش ابوتراب باشد” ای چاره خانه ی خدیجه نور تو نشانه ی خدیجه ای گنج خزانه ی خدیجه ای شانه به شانه ی خدیجه
مجموع خدیجه و نبی تو 

 ای خالق وجه زینبی تو” 

ای سوره کوثر پیمبر 

 ای روح برابر پیمبر 

 ای حیدر دیگر پیمبر 

 ای آمنه مادر پیمبر 

 
ای سیب بهشت را نتیجه سرمایه ی حضرت خدیجه” ای آینه ی عز و جل تو ای مادر حیدر جمل تو ای حی علی خیر العمل تو تمثیل خدای بی مثل تو
از نور قبیله آفریدی 

 تنها تو عقیله آفریدی” 

ای نام تو بهترین قسم ها 

 ای رفع تمام هم و غم ها 

 ای با خبر از همه عدم ها 

 سایه نکشی تو از سرم ها 

 
باید خودت از خودت بگویی از روز تولدت بگویی” از چشمه ات آبرو گرفتی با مهریه ات وضو گرفتی در پردهء حجب خو گرفتی از دیده کور رو گرفتی
در بحث گدا و دستگیری 

 ما معتقدیم بی نظیری” 

ای تعصب امام هشتم 

 خانه ی تو قبله گاه مردم 

 دستاس تو هم نخورده گندم 

 ما زائرتان شدیم در قم 

 
یاس آمده ای و یاس رفتی نور آمدی انعکاس رفتی” رفتی زعبا کسا بسازی تا زیر کسا حرا بسازی کشتی نجات را بسازی یک خیمه به کربلا بسازی `عمریست که زیر دینتانیم چون با حسن و حسین تانیم”   حامد خاکی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س) هر دل که بیمار است دلداری ندارد یا مثل ما چون فاطمه یاری ندارد هر کس ندارد فاطمه ، در هر دو عالم دارم یقین رونق به بازاری ندارد دولتسرای فاطمه تا هست بر پا نوکر نگاهی سوی درباری ندارد بخشید اطعام خودش را بر فقیری هر چند نانی وقت افطاری ندارد ام ابیها گشتنش یعنی در عالم احمد به غیر از او پرستاری ندارد پشت علی گرم است بر زهرا که حتی یک لحظه هم چشمی به سرداری ندارد این قسمت از تاریخ از زهرا نوشته است این قسمت از تاریخ تکراری ندارد وقت غریبیِ علی در پشت در ماند یعنی علی جز من هواداری ندارد در پشت در جای محبانش پرش سوخت پس آتش دوزخ به ما کاری ندارد تا عرش برد از دین علم ، پهلو شکسته اما حسین او علمداری ندارد داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
كويريم و بي تاب كويريم و بي تاب باران زهرا فقيريم و محتاج چشمان زهرا بگوييد ما را گدايان زهرا بخوانيد يكتا پرستان زهرا
مسلمان زهرا ، مسلمان زهرا” 

اگر مثل روديم ، دريا شناسيم 

به مجنون بگوييد ليلا شناسيم 

همه سرشناسيم اگر ناشناسيم 

على دوست هستيم و زهرا شناسيم 

به حيدر رسيديم از احسان زهرا” ميان قنوتش دعا كرده زهرا على دوست ها را جدا كرده زهرا بدان يك به يك را صدا كرده زهرا نجف را سراسر بنا كرده زهرا
پس ايوان طلا هست ايوان زهرا” 

سبب می شود افتخار علی را 

زند پرچم اقتدار علی را 

که دنیا ببینند یار علی را 

بگرداند او ذوالفقار علی را 

علی تکیه کرده به جولان زهرا” روا شد پس از فاطمه آرزوها شده بسته لبهاى آن ياوه گوها به كورى چشمان بى چشم و روها صدا زد پيمبر «فداها ابوها»
صدا زد كه بابا به قربان زهرا” 

سلام ودرود خدا بر خديجه  

كس بى كسى پيمبر خديجه 

به دامانش آورده كوثر خديجه 

همه ابتر و گشته مادر خديجه 

شده خوش به لبهاى خندان زهرا” به ما داده ارث خروشانی اش را گرفتيم درس رجزخوانى اش را سپرده به ما موج طوفانی اش را ببينيد ، قاسم سليمانى اش را
که هستیم ما نسل سلمان زهرا” 

همين عشق را ادعا می كنيم اش 

فقيرانه ما التجا می کنیم اش 

همه جان خودرا فدا می كنيم اش 

چه خوب است مادر صدا می کنیم اش 

نخوردیم جز آب و جز نان زهرا” دعا ميكنيم و اجابت گرفتيم در خانه او اقامت گرفتيم براى قيامت ضمانت گرفتيم حديث كسا خواندو حاجت گرفتيم
به آمين و لطف فراوان زهرا” 

به جز مهر زهرا ثوابی نداریم 

به جز فاطمه ما جوابی نداریم 

شب اول قبر عذابی نداریم 

ز حشر و حساب اضطرابی نداریم 

قيامت بگيريم دامان زهرا
 

غم از ما گرفته اگر غم خریده 

بد و خوب را نیز ، درهم خریده 

همه هرچه هستیم باهم خریده 

برای حسین و محرم خریده 

به قربان فرزند عطشان زهرا” قسم بر حسین بدون سپاهش به لب تشنه گوشه قتلگاهش قسم به بنيَّ بنيَّ به آهش به خون گريه زينب بى پناهش `بميريم از داغ طفلان زهرا” محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یازهرا(س) می زنم باز چون کبوتر پر دور و اطراف شهر پیغمبر با خدیجه می آورند از عرش سوره ای قدر وسعت کوثر محشری در مدینه برپا شد آمده بهر مصطفی مادر بهر تبریک بر رسول خدا چه کسی هست بر علی بهتر هدیهء چلّهء حرا آمد آینه قدّی خدا آمد آسمان خیر بیشمار آورد شاخه طوبی دوباره بار آورد یاس از دامن ملائک ریخت چادر فاطمه بهار آورد دست خالی سائلان پُر شد جبرئیل از بهشت انار آورد بدن دشمن علی لرزید مصطفی تیغ ذوالفقار آورد چقدر شاد شد علی امشب از قدمهای مادر زینب حانیه، حرّه، طاهره، حوراست در طوافش عوالم بالاست کوثر حوض ساقی کوثر مادر آب، مادر دریاست هرسه وعده علی خودش محو لیله القدر صورت زهراست ما که دادیم هدیه، جان را بر بهترین مادری که در دنیاست بسکه زهرا برو بیا دارد بیت الاحمد همیشه جا دارد ساحل امن موج شط زهراست عصمت تام بی غلط زهراست از حدیث کسا نفهمیدند کیست در پنج تن وسط، زهراست او که قرآن ناطق خود را کرده تفسیر، خط به خط زهراست پشت حیدر به فاطمه گرم است رجز مرتضی فقط زهراست نور رویش فقط سحر پیداست در دعایش قضا قدر پیداست همه عالم گدای او من هم سر به حکمش نهاده گردن هم رو گرفت از گدای نابینا روگرفته است از ندیدن هم او که شد برطرف به حرمت او تشنگی های اُم ایمن هم نشود جمع هرچه ادعیّه است یک قنوت نماز این زن هم زیر پاهای او که مست دعاست بال های ملائکه پیداست نشدند از درت گداها رد نکند ذره را ثریّا رد چقدر خوب شد برای زمین که شدی از مسیر دنیا رد فوق نور از علیَ الطّلوع تویی که نداری چو نور، حتیّ رد من کجا و سرودن از عشقت تا حسین تو دوستت دارد دست ما را دوباره خواندی که باز ما را حرم کشاندی که خانه ها غرق عطر جاری تو ای جهاد تو خانه داری تو یاعلی گفتی و همان اول من علی گو شدم به یاری تو مطمئنا که گریه بی معناست پای این داغ بی مزاری تو پدر خاکها تو را پوشاند پس علی مست همجواری تو چشمهء زیر خاکی مایی مادر بی نشان سقایی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کوثر طاها رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد اندازه‌ی آفاق ورق روی هم آورد می‌خواست که جبریل کمی از تو نویسد جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد صدبار تراشید درختانِ جهان را صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد ما هیچ نبودیم..‌ ولی مادری‌ات بود در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد این جلوه‌ی پُر جذبه بر افلاک مبارک مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست پرسید مکرر و مکرر که علی کیست یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد... یعنی که تو را نیست مقدر که علی کیست فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست هرکس که علی گفت از امداد علی گفت با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را عالم نشنید از لبِ احمد لبِ مولا جز فاطمه‌جان ، فاطمه‌جان فاطمه‌جان را پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را تو آمده‌ای قبلِ خودت ، حق بده خاتون سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را هربار که جبریل برای تو غزل گفت می‌گفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است بوسیدن دستان شما واجب عینی است ای رشته‌ی خورشید نخی از ملکوتت ای جاذبه‌ی عمقِ جهان از جبروتت تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت افلاک شگفت است سرِ شاخه‌ی توتت تا که بچکد از سر انگشت تو فیضی یک عمر نشسته است علی پای قنوتت هرجا که تو هستی همه‌اش باغ بهشت است سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت عشقی ازلی هست اگر هست حجابت پُر جلوه‌تر از پرده‌ی کعبه است حجابت تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم تا سروری گل به چمن را بنویسیم بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم تا دور شود زندگی از اینهمه آفات تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم تو آمده‌ای بر سر یک سفره نشینیم تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم بخشندگی‌ات را به تبارت برسانی تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س) نورِ تو تا رسید به بامِ دیارِ عرش خورشید را نِشاند به روی مدار عرش در
فاطمه” جمال خدا دیده می شود 

آئینه ی نبی شده آئینه‌دار عرش 

ذکرِ تو شغلِ دائمیِ جبرئیل هاست 

تسبیح نامِ 
فاطمه جان” است،کار عرش نه حضرت رسول..،نه حیدر..،برای تو
لولاک” را نوشته خداوندگارِ عرش 

با ربَّنای تو دو ستون آفریده تا 

از این طریق حفظ شود ساختار عرش 

جانم به میوه ای که بُود بابِ میل تو 

آن میوه ای که نام گرفته :”اَنارِ عرش” 

گفتند:انبیای خدا هم پیاده اند... 

آن دَم که روز حشر تویی تک سوار عرش 

ما را به سقفِ 
قصرِ بهشتی” نیاز نیست کافی است چادر تو شود سایه‌سار عرش بعد از هجومِ کوچه خدا حُکم کرده است دیگر به دامنت ننشیند غبار عرش در گوشه ی بهشت،تنورِ تو روشن است مشغول طبخ نان شده ای ،”خانه‌دارِ” عرش شُکر خدا به دستِ تو ظرف غذای ماست شُکر خدا که نان تو در سفره های ماست خندیدی و خدا همه را شادکام کرد غم را برای اهل غمِ تو حرام کرد با تو گشود بابِ توسل به خویش را در حقِّ خلق،لطف خودش را تمام کرد قبل از تو سهم دخترکان سنگ قبر بود نور تو این معامله را بی دوام کرد زنده به گور کرد وجودِ تو
جهل” را 

دیگر عرب به شأن زنان احترام کرد 

فهمیده ایم حدِّ مقام اَت قیامتی است... 

وقتی رسول پیش قدومت قیام کرد 

با 
بَضعَهُ النَّبیِ” خودش ختم مرسلین در بابِ جایگاهِ تو ختم کلام کرد هم مادر رسولی و هم دختر رسول... باید که سجده را به کدامین مقام کرد؟! روح الامین به لفظِ
علیکِ” تو دلخوش است 

هرگاه رو به خانه ی امن ات سلام کرد 

وللهِ یک شبه همه ی آن یهود را 

این چادر تو بود،مسلمان‌ِ تام کرد 


از قصه ات حکایتِ ایمان درست شد 

با گردوخاک چادرت انسان درست شد 


روح تو خلق شد،قَلَمی 
هَلْ أَتَا” نوشت دستت بلند شد،مَلَکی رَبَّنا نوشت
پرده نشین آل نبی”..،لوحِ کردِگار 

قُربِ تو را برابر قُربِ خدا نوشت 

تنها سه آیه سهم تو از قِصّه ی خداست 

امّا چِقَدر شرح بر این ماجرا نوشت 

معراج ،ابتدای رسیدن به فیضِ توست 

این را رَسول ، سَردرِ غارِ حرا نوشت 

عیسی اگر که کور شفا داده..،با یَقین 

بالای نسخه ذکر شریفِ تو را نوشت 

ذُرّیه ی تو را که خدا 
پادشاه” خواند ذرّیه ی مرا همه از دَم
گدا” نوشت 

حالِ تو را مدیحِ 
علی” خوب می کند... باید به خاطر دلت از `مرتضی” نوشت ذکر تو شیعیان تو را پایبن ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ام ابیها استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست «لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست مرتضی فرمانده کل قوای فاطمست نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است او یکی شد با علی یعنی که نامش حیدر است روز محشر فاطمه ختم کلامش حیدر است یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمست دردمند عشق استعلاج میخواهد چه‌کار؟ جز محبت عاشق محتاج میخواهد چه‌کار؟ فاطمه که هست حیدر تاج میخواهد چه‌کار؟ با وجود او نبی معراج میخواهد چه‌کار؟ «قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمست نُه بهار زندگی را با رسالت طی نمود نُه بهار دیگرش را با علی همراه بود چون خدا پیغمبرانه واجب است او را ستود باب رحمت را به روی خلق عالم میگشود خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمست کوثر اهل یقین اعجاز یزدان فاطمه حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه مرسلات و عادیات و ‌فجر و انسان فاطمه محتوای تک تک آیات قرآن فاطمه لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمست بانوی لولاک شد بنیانگذار پنج تن روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن با حسینش میشود سرمایه دار پنج تن شد شکوه او‌تجلی وقار پنج تن هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمست یاعلی و یاعلی ذکر لب صدیقه است «مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است فضه سازی از علوم مکتب صدیقه است کل هستی ریزه خوار زینب صدیقه است زینبی که جلوه هایش رونمای فاطمست بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست روی دامانش چه با وسواس شبنم مینشست تا قیام قائم و روز قیامت از الست أشهدُ أنَّ علیّاً حُجَةُ اللّٰهی که هست بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمست بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش کرده ام با نان او یک عمر امرار معاش ما برای نوکری هستیم در آماده باش جانِ جبرائیل و جِن ها جملگی یک جا فداش جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمست دخترانش مرجع تقلیدهای هاجرند تک تک اولاد زهرا جلوه‌ی پیغمبرند خانه های بچه هایش کعبه های دیگرند کعبه هایی که خداوندانه عشق مادرند قبلهء عالم علی موسی الرضای فاطمست  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صدیقه طاهره شرح خیرالعمل ولایت توست زندگی وام دار خلقت توست ای معمای آفرینش که... قبل هر نور نور رحمت توست ای قدیمی ترین بهار خدا هر چه دارد زمین به برکت توست بیشتر از هزار اقیانوس شرح یک قطره از سخاوت توست جمله ها کوچک اند وقتی که صحبت از عزت و کرامت توست به نمازت نماز زینت یافت بسکه محض خدا عبادت توست چه نیازی به سیم و زر داری عشق حیدر شکوه ثروت توست چه مقامی برای جبرائیل بهتر از اینکه پای صحبت توست از کمالت شرف کمال گرفت شرفی که غبار عفت توست بی نظیر خدا چه اعجازی در قنوت پر از لطافت توست گوشه چشمت چه می کند بی بی فضه یک گوشه از صناعت توست تو مگر روز حشر دیده شوی چون قیامت فقط قیامت توست افتخار بزرگ اهل البیت به تو و آیه های عصمت توست ما به نامت همیشه حساسیم این هم از لطف بی نهایت توست بهترین احتجاج بر حق ما صحبت از نحوه ی شهادت توست قبر پنهانی تو چون خورشید سند محکم برائت توست  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فاطمه الزهرا(س) چه دختری که به طوفش منا اجازه گرفته منا و مروه و حتی صفا اجازه گرفته چه دختری که برای غم دقایق عمرش قَدَر نشسته دو زانو، قضا اجازه گرفته چه دختری که به وقت تنفسش به تواتر برای لمس دهانش هوا اجازه گرفته چه دختری که پدر قبل از اینکه آمده باشد ازاو به رفتن غار حرا اجازه گرفته چه دختری که پدر در کنار خانه اش از او چه قدر در زده و بارها اجازه گرفته علی در اصل زخود خواسته ست حاجت خود را زهمسرش به خدا هرکجا اجازه گرفته چه همسری که علی در مقام زهد از اسمش برای گفتن هر ربنا اجازه گرفته چه همسری که به هنگام فتح قلعه ی خیبر نبی جدا، علی از او جدا اجازه گرفته چه همسری که ز خاک مزار گمشده ی او به قد کشیدنش ایوانْ طلا اجازه گرفته چه مادری که حسن درتب کشاکش رزمش برای صلح از او در خفا اجازه گرفته چه مادری که از او درکنار کعبه حسینش برای کوچ به کرب و بلا اجازه گرفته چه مادری که از او بی گمان امام رضا هم برای فتح مقام رضا اجازه گرفته چه مادری که از او شنبه تا به جمعه دهانم؛ برای گفتن«مهدی بیا» اجازه گرفته  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بهار بی خزان آمد زمستان دوره اش سر شد ، بهار بی خزان آمد تمام علت خلق ِ کران تا بی کران آمد چه غوغایی شده بر پا ، که دنیا آمد امشب که سراسیمه جنان بهر زیارت بر جنان آمد ؟! همان که چون شب قدر است قدرش تا ابد پنهان همان که چون خدا دارد نشان در بی نشان آمد نماید نوش جان قرآن ، سه جرعه آیه ی کوثر بگو بر ابتران نسل ِ رسول انس و جان آمد بزن بر طبل شادی شیعه ی اثنی عشر امشب دلیل محکم حق بودن ِ آیینمان آمد مبارک باشد عید سهله ای ها ، جمکرانی ها که امشب الگوی آقای ما صاحب زمان آمد خدا پر کرده از عطر گل یاسش دو دنیا را دهد جور دگر امشب جواب مادری ها را به عشق تو خدا بخشید بر فردوس، کوثر را نمی بیند دو عالم تا قیامت از تو بهتر را تو دنیا آمدی گویی ، فقط کفوت علی باشد نباید با کسی جز تو ، برابر کرد حیدر را برای شرح قدری از ، کتاب قدر تو مادر یقین دارم خدایت آفریده روز محشر را نگاهت نه ، خودت نه ، رشته ای از چادرت کافی است کند تا که مسلمان در شبی ، یک ایل ، کافر را مقام چادر تو نه ،مقام چادر فضه به مِن مِن بی شک اندازد زبان اهل منبر را کسی که خورده شیر پاک ، غیر از روز میلادت نداند روز مادر مطمئنا روز دیگر را سلام ای بهترین چاره ، سلام ای بهترین یاور چه بیچاره است آن کس که ، نمی گوید به تو مادر خوشا بر آنکه یار او ، شود زهرای مرضیه قرار او ، بهار او شود زهرای مرضیه کسی که چون خدیجه ، خرج دین دار و ندارش شد همه دار و ندار او شود زهرای مرضیه و تنها حکمت تنهایی مولای ما این است که تنها بی قرار او ، شود زهرای مرضیه یقین دارم که بر عهده ، بگیرد کل عالم را کسی که عهده دار او ، شود زهرای مرضیه خوشا بر آن شهید ِ مادری ِ بی پلاکی که همه ایل و تبار او ، شود زهرای مرضیه امید ِ زندگی بخشد جهان را جمعه تا جمعه جهانی که مدار او ، شود زهرای مرضیه جهان یک جمعه می بیند امید آخر ما را خدا رسوا نماید قاتلین مادر ما را علی گویان ِ عالم را ، شفاعت می کند زهرا علی گویان ، قیامت را ، قیامت می کند زهرا هزار و چهار صد سال است با این قبر پنهانش ز آن دو دارد اظهار برائت می کند زهرا الا ای شیعه بعد از هر ، نماز خویش لعنت کن همان ها را همان ها را که لعنت می کند زهرا اگر لب تر کند بانو ، علی محشر کند بر پا به سلطان ولایت هم ، ولایت می کند زهرا اگر عیسی سخن گفته است در گهواره ای مردم تکلم روزها قبل از ولادت می کند زهرا خدا هر ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س) گاهی یک حرف به دریایِ سخن می ارزد آنچنان که لبِ بلبل به چمن می ارزد گاهی اوقات میانِ ستم ِ فاصله ها بردنِ نام ِ محمد به قرن می ارزد پشتِ هر وصل ِ نِکو در به دری خوابیده پس به امّید لقا، ترکِ وطن می ارزد سر ِ سائیده به خاک کفِ پایِ زهراست… …آن سری را که مَثَل گفته به تن می ارزد در بهشتی که فقط میوه یِ فصلش سیب است کیسه برداشتن و پرسه زدن می ارزد راهِ دوری نَرَوَد فاطمه جان گاه گهی یک دو تا قاچ از آن سیب به ما هم بدهی سر به جز زیر ِ سرای تو وبال است وبال نوکری جز به نگاه تو محال است محال وقتی اعجاز کند خاکِ سر ِ چادر ِ تو خاکِ پایِ تو شدن اوج کمال است کمال سینه ات سینه یِ سینای رسول است و بر او بوسه بر سینه ی تو طبق روال است روال آتش ِ دوزخ اگر بر تو حرام است حرام آتش ِ عشق تو بر شیعه حلال است حلال بس که اوصاف تو پُر کرده همه دنیا را این برای همه ی دَهر سؤال است سؤال که تو رَبّی؟! ملکی؟! انسیه ای؟! حورایي؟! تو رسولُ اللَهی یا حیدری یا زهرایی؟! تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد پَر ِ جبریل پُر از کوثر ِ قرآن شد و بعد به خدیجه خبر ِ آمدنت را دادند میزبانِ تو سر ِ خوانِ تو مهمان شد و بعد مادر ِ عالم و آدم شدی و با قَدَمَت شجره طیبه از میوه فراوان شد و بعد پس از آنی که جهان مزرعه ی طوبا شد نوه ی پنجم تو وارد ایران شد و بعد شهر و آبادیِ ما عطر ِ خوش ِ یاس گرفت شهر و آبادیِ ما یکسره سلمان شد و بعد اینچنین مکتبِ ما مکتبِ ایمانی شد قوم ِ ما جیره خور ِ شاهِ خراسانی شد سر ِ سجاده نگاهِ تو قمر میسازد اشک میریزی و چشم ِ تو گُهر میسازد هر قنوتی که تو در نافله ها میگیری از شبِ تار ِ علی صبح ِ ظفر میسازد در دلِ خانه فقط نیمه نگاهت ، نفست فضه یِ خادمه را معجزه گر میسازد هرکجا دور ِ سر ِ شیعه بلا میگردد گوشه یِ چادر ِ تو دفع ِ خطر میسازد لذتِ پر زدنِ سویِ شما را دارد به مَذاق ِ دلِ ما روضه اگر میسازد مادری کردی و در روضه صدایم کردی سر ِ سجاده نشستی و دعایم کردی بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی که علی مانده برایِ تو ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از ساغر سرمست ها میخانه پُر شد با باده ی عاشق‌کُشی پیمانه پُر شد این قصّه ی دل‌دادن از افسانه پُر شد دور مزار شمع ، از پروانه پُر شد ای خوش‌به‌حال آنکه دنیا را رها کرد در راه صحن جانفدا جان را فدا کرد ای کاش در این جانفشانی جای ما بود بر رویِ میم مرگ ردِّپای ما بود شوق شهادت مشق هر انشای ما بود این خطِّ مشی حاج‌قاسم‌ های ما بود در خون خود غلتید هرکس ، رو سپید است آنکه به پای یار می میرد ، شهید است گرچه وطن آئینه ی آهِ درون است قالیچه‌ی کرمانی ما غرق خون است در اصل ، این پایان سرفصل جنون است کاخ یهودی ها به زودی سرنگون است باید که مُشتی در دهان غم بکوبیم باید که اسرائیل را درهم بکوبیم تصویری از عرش معلیٰ دارد این خاک در کاسه ی تن ، روح دریا دارد این خاک عاشق‌ترین سربازها را دارد این خاک سیّد رضیِ موسوی ها دارد این خاک در خاک و خون فریاد زد: دشمن بداند! هیهات پشت رهبرم خالی بماند در معبد لاهوتیان قدّیسه زهراست سرچشمه ی توحید ، چشم خیس زهراست بر سردر هفت‌آسمان تندیس زهراست پای ولی ماندن همان تدریس زهراست در مکتب زهرا ولایت اصل دین است تنها علیِ او امیرالمومنین است! با اینکه از داغ عزیزان سربه‌زیریم در جنگ با کفتارها مانند شیریم لبیک‌گویان مُریدان غدیریم ما پای کار پاسخِ سخت امیریم سیّدعلی لب تر کند..،کافی‌ست والله تا لشکرش محشر کند..،کافی‌ست والله ما ملت جنگیم..،غیرت‌دوست هستیم مرد نبردیم و شهادت‌دوست هستیم یکتا‌پرستانیم ، وحدت‌دوست هستیم مشهد نشان داده ولایت‌دوست هستیم این بیشه ، جولانگاه شیران نام دارد این خاکِ سلطان‌ است..،ایران نام دارد جنگیدن ما ریشه در اعصار دارد صهیون همیشه بیم از پیکار دارد این قوم ترس از حیدر کرار دارد تیغ علی با اهل خیبر کار دارد دروازه‌ی خیبر ز جا کنده است حیدر این گنبدِ آهن که چیزی نیست دیگر در چشم ما نور شعف را می شود دید رزمنده‌های جان‌به‌کف را می شود دید تیری که خورده بر هدف را می شود دید از مسجد الاقصی،نجف را می شود دید پای برهنه می توان این جاده را رفت این اربعین از غزّه باید کربلا رفت مجنون عاشق‌پیشه‌ام ، لیلا حسین است شیرین‌ترین ذکر لب ما یا حسین است حشر تمامیِّ شهیدان با حسین است پایان هر شعری گریز ما حسین است لب‌تشنه ای که نیزه جای آب ها خورد پیراهنش را چکمه‌پوشی بی حیا بُرد ای کاشکی بال و پرش را جمع می کرد قومی میامد پیکرش را جمع می کرد خونا‌به های حنجرش را جمع می کرد انگشت بی انگشترش را جمع می کرد نزدیک جسم درهمش جز روستا نیست شکر خدا این دِه بدون بوریا نیست @hadithashk
بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم در نوکری به محضرتان کم سعادتم کم گفته ام ز غربت و تنهایی شما من را ببخش خواهر آقای کربلا تو بی کران ترین نفسِ خواهرت شدی در شام و کوفه یار و یاور خواهرت شدی تو پا به پای زینب و یک کاروانِ عشق غربت کشیده ای دَمِ دروازه ی دمشق در کربلا مقابلِ چشمانِ مضطرت پاشیده شد ز هم ، تَنِ پاکِ برادرت رأسِ بریده دیده ای و نیزه دیده ای کِی از حسینِ بی کفنت دل بریده ای؟! هم کَعبِ نیزه خورده ای از نانجیب ها هم دیده ای حکایتِ شَیبُ الخَضیب ها گودال رفته ای و غمش را چشیده ای تو کمتر از مصیبتِ زینب ندیده ای همراهِ فاطمه به سر و سینه میزدی حرفی ز بی کسیِ خود اما نمیزدی بانوی کربلا ، سر و جانم فدایتان من را ببخش ، کم خوانده ایم برایتان اصلا خودِ تو خواسته ای اینچنین شود تا زینبت یگانه صبور این دین شود مانندِ مجتبی که خودش را غریب کرد ذکرِ حسین را به دو عالم مُجیب کرد مانند او که خواست حسینی شود جهان میخواست کربلا بشود قبله ی زمان بانو تو هم فداییِ ایمانِ زینبی محوِ صدای گرمِ حسین جانِ زینبی ای کوثرِ علی ، تو خودت جانِ عفتی هم کُفْوِ زینبی و تو هم کوهِ عصمتی لطفت همیشه شاملِ احوالِ نوکرت جایم بده به زیرِ پَرَت ، جانِ مادرت @hadithashk
از اول که مهرگدایی به ما خورد گذار دل ما به این کوچه ها خورد سرِ هرکه بر خاک پای شما خورد به تعبیر بهتر به عرش خدا خورد تو و من همیشه امامیم و ماموم دخیلم دخیل تو یا ام کلثوم خدا ریخته در تو لیلا شدن را تجلای انا فتحنا شدن را وجود علی نفس زهرا شدن را و در عین زن بودن آقا شدن را پر چادر تو نماد وقار است زبانت برنده تر از ذوالفقاراست سر سفره ی نان و شیرت علی بود نمک گیر خیر کثیرت علی بود اسیرش تو بودی اسیرت علی بود مجیرش تو بودی مجیرت علی بود تو ماهی! به شب احتیاجت دروغ است و با کافران ازدواجت دروغ است بخوان خطبه ای تا مسلمان بسازی ابوذر بسازی و سلمان بسازی به وقتش از آتش گلستان بسازی ز تو برمیاید که طوفان بسازی سخن گفتی و ما به جایی رسیدیم به اندیشه ی کربلایی رسیدیم غم از روزگارتو آخر چه میخواست؟ دلت را که سوزاند دیگر چه میخواست فراغ برادر ز خواهر چه میخواست دل سنگ یک خنجر از سر چه میخواست چه دیدی زمانی که گودال رفتی که یک دفعه اینجور از حال رفتی سری ذبح شد معجری رفت غارت النگوی هر دختری رفت غارت عبایی و انگشتری رفت غارت و پوشیه ی خواهری رفت غارت پر و بال پروانه ها چیده میشد لباس تن شاه دزدیده میشد حرم امنیت داشت اما به هم ریخت سر حمله ی بی حیاها به هم ریخت عقیله زمین خورد و دنیا به هم ریخت غرور تو با ضربه ی پا به هم ریخت هزاران مغیره و هشتاد زهرا دوباره لگد،داد و فریاد،زهرا به بازار رفتی و بازار پُر بود بمیرم برایت خریدار پر بود دراطرافتان مردم آزار پر بود نگاه حرامی اغیار پر بود اگرچه شکستی و دیگر خمیدی تو هم غیر زیبایی اصلا ندیدی @hadithashk
آقای من روشن تر است این پسر از ماه،صورتش گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته معلول خیره ست به دقت به علتش ماه تمام اول ماه رجب رسید قد قامت الصلوة به قد و به قامتش شد اولین محمد بعد از پیامبر آمد ز دست های علی هم نبوتش چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل باید که کوک کرد زمان را به ساعتش در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است خاص است قهر حجت و عام است رحمتش از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر قلب من و تو است حدود حکومتش قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین باید که غبطه خورد به شکل سیادتش بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش از این مسیر رفته به زهرا شباهتش همبازی رقیه و دلواپس عمو شد شرح روضه مدت عُمر امامتش در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم در اصل شرح روضه فقط بوده علتش تا روضه ی حسین شود زنده، نُه امام مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شبیه نور شبیه نور؛ بی پایان خصالِ حضرتِ باقر(ع) قلم شرمنده شد از وصف حالِ حضرتِ باقر(ع) چه خورشیدانه روشن کرد تکلیف خلایق را احادیث گوهربار و زلالِ حضرتِ باقر(ع) تمام تار و پودم می شود ایمان! اگر باشد؛ به دور گردنم یک لحظه شالِ حضرتِ باقر(ع) ولی الله الاعظم کیست؟ میگویم: علیٌ(ع)حق که جز این نیست در محشر، سؤالِ حضرتِ باقر(ع) شنیدم مادرش بنتُ الحسن(ع) بود و از آن اول کرَم شد راه و رسم و شد روالِ حضرتِ باقر(ع) شکافنده ست! یعنی روبرویش علم زانو زد اصول و فقه و عرفان شد حلالِ حضرتِ باقر(ع) نگاهم، نیّتم، جانم فدایش که برای من؛ فدا شد ماه و سال و جان و مالِ حضرتِ باقر(ع) مبادا جایِ شاگردی که عالِم باشد و عامل... شوم با کوهی از عصیان وبالِ حضرتِ باقر(ع)!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولی الله آمد پهن شد سفره ی رحمت ، ولی الله آمد آب و آیینه بیارید شهنشاه آمد خیره شد چشم فلک ، ماه تر از ماه آمد اولین مژده ماه رجب از راه آمد از حسد دشمن این قوم به جان آمده است پنجمین حیدر کرار جهان امده است ای دل و دلبر و آرام و قرار حسنین باقر آل عبا ، باغ و بهار حسنین ماه دو فاطمه و دار و ندار حسنین با تو سادات شدند ایل و تبار حسنین می رسد بوی دل انگیز پیمبر از تو ما ندیدیم حسینی حسنی تر از تو ای بزرگ همه ، یاس دو علی بر تو سلام شاه دین ، سرّ ِ خفی ، نور جلی بر تو سلام پنجمین سید و سالار و ولی بر تو سلام قبل میلاد تو داده است نبی بر تو سلام پیش علم تو زده دشمنت آقا زانو مدعی را نفس حق تو برده از رو عشق یعنی ز همه غیر تو آزاد شدن به فدای سر تو با همه اولاد شدن کار تو سروری عالم ایجاد شدن ای برازنده ی تو نایب سجاد شدن ما مسلمان احادیث توایم و پسرت مثل پروانه بگردیم فقط دور سرت چون حسن دست بگیری ز همه بی منت می دهی بر همه بی چون و چرا تو حاجت می کند از کرمت حاتم طائی حیرت همچو مهمان بگذاری سر سائل عزت سیدی کوه وفای تو چه غوغایی کرد هر که شد سائل تو تا ابد آقایی کرد ای به میخانه عشقت دو جهان حلقه به گوش موقع وصف تو شیرین سخنانند خموش خط به خط زندگی ات برده جهان را از هوش شاه دیده است کسی بیل بگیرد بر دوش داده ای یاد به هر رهرو توحید و کمال که بُوَد عین عبادت ، طلب رزق حلال حب تو خیر العمل ، نوکریت آقایی هیبتت حیدری و مرحمتت زهرایی طینتت کرببلایی ، دلت عاشورایی چون حسن قبلگه بی حرم دنیایی قبر خاکی تو از هر دو جهان سیرم کرد روضه کودکی تو به خدا پیرم کرد گرچه ناپاک ترین سائل بیت الکرمم گرچه نه سینه زن واقعی این علمم گرچه نه دعبل و عمانم و نه محتشمم نظری کن بشود مثل کُمِیتت قلمم نظری کن برود بی سر و سامانی ها کربلایی بشوم مثل سلیمانی ها محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن فاطمه(س) زد باد صبا مژده که ماه رجب امد از عشق خدا هیبت عالم به تب امد ان نغمه که مطرب زده از چنگ الهی چنگ همه عالم به صدا از طرب امد دانی که چرا تا به ثریا همه شور است؟ زیرا که قران از قمر و از نسب امد از پردگیان حرم خالق یکتا نوری به تجسم ز مشیت و رب امد ان شعله زن و دلبر دلهای خدا جو باقر پسر میر و امیر عرب امد ای هاتف خوش خوان بسرا شعر ولادت زیرا که یکی شمس فروزان به شب امد علامه ی عالم ثمر سید سجاد پیغمبر عشقی که خدایش خطب امد هر د‌ُر کلامش که برون از صدف اید شهدی شده صد بار چه خوش از رطب امد باقر چـو حسین بن علی ان شه امکان مام و پدرش نیز چو شه در لقب امد در گستره ی عشق همه عاشق اویند هر دل که کند مدح محمد ع ذهب امد گر دست شریف است و تهی ا.ز همه عالم دستان خدایش به حمایت سبب امد شاعر ؟؟؟ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا باقرالعلوم مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم با آن همه روایت سبزت مشخص است پـروازِ تا خـدا تویی یا باقرالعلوم دیگر پی طبیب و دوایش نمیرویم درد و دوای ما تویی یا باقرالعلوم با لطف تو همه سرِ این سفره آمدیم بانـیِ روضه ها تویی یا باقرالعلوم ما نوکریم و بر دل عالم نوشته ایم؛ مـولا و مقتدا تویـی یا باقرالعلوم در چهره ات همیشه دعا موج میزند منظومه ی دعا تویی یا باقرالعلوم ما غصه ی عذاب جزا را نمیخوریم تا شافـع جــزا تویی یا باقرالعلوم ذکر مصیبتی کن و ما هم به سر زنیم راوی ماجـرا تویـی یا باقرالعلوم از کوفه و خرابه و دروازه ها بگو مشروح غصه ها تویی یا باقرالعلوم ازکربلا به کوفه و از کوفه تا به شام در بند دست و پا تویی یا باقرالعلوم محمد حسن بیات لو روح الله نوروزی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا باقرالعلوم پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت به اوج عقل تو هیـچ عقـل دیگـری نرسد لـدن شـده‌سـت به لطـف خـدا از آن دلت ابـان و جابر و حمران و ابن اعین‌ها کنـنــد کـســب مــعـــارف ز آسـتــان دلت ابوبصیـر و بریدو سدیـر و عبدالله شـــدنـــد عــالــم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هـر آنکـه با تـو بـمـانـد بـه دهـر گل بکنـد تــب بــهــشــت بگـیــرد ز بـوسـتـان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتــم امــا مـرا تـو جــا بـده در کـنــج آشـیــان دلت فــدای تـو بــشــوم ای امــام بـی‌حـرمــم خــدا کـنــد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجـازه می‌دهی یک گوشـه‌ای اشـاره کنم ز غــربــت تـو بـگـویـم مـن از زبــان دلت نه! بهتر اسـت نگویم دگر ز کوفه و شـام که پاره می‌شود از اسـمـشـان امـان دلت سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹