eitaa logo
هم نویسان
281 دنبال‌کننده
91 عکس
17 ویدیو
95 فایل
💠‌ با هم بنویسیم تا به، ادبیات، فرهنگ و تمدن برسیم https://eitaa.com/joinchat/2477260908C5a78446aac سردبیر: @Jahaderevayat 🔻ارسال یادداشت به #هم_نویسان دبیر تحریریه برادران:👇 @Rahmani دبیر تحریریه خواهران:👇 @mahta_s
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌مُخلِص و مُخلَص مشغول روزمرگی و خواندن مطالب بودم. که در کانال استاد فرج نژاد عضو شدم. بعد از مدتی کوتاه مدح و ستایش ایشان را از دیگر اساتید هم شنیدم. کنجکاو به شناخت بیشتر ایشان شدم. با یک جستجوی کوتاه از شخصیت اصیل و بزرگوار استاد فرج نژاد به وجد آمده و از سوی دیگر عمق فاجعه فوتشان من را به درد آورد. مُخلِص یعنی که دین خود را برای خدا خالص گردانده و دل از غیر حق برگردانید‌ و مُخلَص کسی که خداوند سبحان او را برای خویش خالص کرده است. استادی جهادی و با اخلاص که مصداق بارز آیه «... اِلاّ عِبادکَ مِنْهمُ المُخْلَصِین » بود. (سوره حجر،آیه۴۰) مخلصینی که به دلیل طهارت روح، تمام دوران عمر خویش را در راه رضای خدا گام بر می‌دارند، در درجه بالای تقرب به خداوند قرار داشته و جایگاه آن‌ها بهشت رضوان الهی است. استادی انقلابی و پای کار نظام که تمام تلاشش تدریس، پرورش و تبین برای شاگردان بود. با حوزه فعالیتهای گسترده که در هر موضوعی با نگاه جدیدی صحبت می‌کردند و با ذهنی خلاق و ایده پرداز در بحث پیرامون دشمن شناسی یهود و صهیونیست شناسی کار خود را شروع کردند. ایشان به نهادهای زیادی ایده می‌دادند، کمک می‌کردند و اهمیتی برای ثبت اسم‌ خود نداشتند. پیشرفت و راه افتادن کارها را تنها وظیفه خود می‌دانستند. استاد فرج نژادی که همت و تلاش خویش را صرف کار دشمن شناسی کردند آتش به اختیار در میدان قلم زدند و تبین کردند. از شهریه طلبگی خود هم گذشتند، در مباحث آموزشی و تربیتی بدون دریافت مزد و هزینه فعالیت و پس انداز خود را برای کمک به دوستان و همکاران دریغ نمی‌کردند. و در نهایت شب عید قربان، قربانی و فدایی اسلام و آرمان انقلاب شدند تا مکتب و مسیرشان پررهرو و ماندگار بماند. کاش ما ریزه خواران سفره آقا امام زمان (عج) همانند استاد فرج نژاد یار باشیم نه بار. «عاش سعیداً و مات سعیدا» پایان.
(حُسنا) 🖌کشتیِ جان کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات مثل آفتابی طلوع کردی و بر تاریکی‌ها تابیدی. عاشق بودی و غرق در دنیای لغات. دنبال چیزی می‌گشتی تا بتوانی حقیقت را ثابت کنی. مثل پیچیکی دور ولایت پیچیدی و جوهرۀ قلم‌ات را روی کاغذ آوردی. عاشق بودی، ثانیه‌ها برایت مفهوم نداشت. همیشه در انتظار ندای ملکوتی بودی. از کدامین آثارت سخن به میان بیاورم که زبانم قاصر است؛ از اندیشه‌ای که در نهان داشتی و دوست داشتی آشکار شود. اندیشه‌ات، همچون سلاحی نرم بود در مقابل رسانه‌های شیطانی. عشق به رهبری و انقلاب مثل خونی در رگ‌هایت جاری بود. قلمت به وسعت آسمان‌ها بود؛ انتها نداشت و همیشه در حال پرواز به سمت و سوی حق بود. درختت سبز بود و پربار؛ اما با غرور بی‌گانه بودی. مثل بارانی شدی که بر سر همه ‌بارید؛ بارانی که دوست داشت، گل‌ها و غنچه‌های انقلابی را سیراب کند. گل‌ها و غنچه‌هایی که هر کدام حالا جزء یکی از شاخه‌های این انقلاب هستند. همگان از طعم سفرۀ محبتت چشیدند. طوفان‌های دشمن در انتظار بلعیدنت بود؛ اما کم نیاوردی و بی‌پروا رفتی. هدف والا داشتی و دنیا در برابر دیدگانت ذره‌ای ناچیز بود. قلب نا آرامت همواره دنبال کشف حقیقت می‌گشت. در روز عرفه، در حرم بی‌بی طواف کردی و با اشک‌هایت بدنت را شست‌وشو دادی. با روح بلندت به سمت و سوی او پرواز کردی؛ اما آثارت هنوز هم عطر عجیبی دارد. ستاره‌هایت در آسمان شب، عجب برقی دارند. هنوز هم زنده‌ای، هستی، در میان تک‌تک صفحات کتاب‌هایت، در میان تک‌تک آثارات. هنوز هم تو را حس می‌کنیم. سفرتان بخیر... دُر گران‌قدر انقلاب... . امام علی می‌فرمایند: «هیچ کرداری مانند پژوهش نیست.» (غررالحکم، ح 10483.) ۱۴۰۲/۴/۱۸ تیر ماه پایان
| ▫️دهمین یک‌شنبه‌ی مهارتی_تحلیلی فکرت؛ 💠 گعده نویسندگان حوزوی و دانشگاهی 💐 این بار «هم‌نویسی در پاسداشت مرحوم استاد محمدحسین فرج‌نژاد» 1. مدیریت علمی استاد فرج نژاد 2. اخلاص فردی و اجتماعی استاد فرج‌نژاد 3. غفلت مسئولان از نخبگان انقلابی در عرصه علوم انسانی 🔸مهمان ویژه: 🔶 دکتر محمد حسنی، مدیرعامل انتشارات جمکران 📆 زمان: یک‌شنبه ۱۸ تیرماه، ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ 🏢 مکان: قم، خیابان شهید فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶، انتشارات جمکران با همکاری مدرسه فکرت، کانون نویسندگان حوزوی، انتشارات جمکران 📣 اعلام حضور برادران به نشانی 🆔 @Aftabehazer 📣 اعلام حضور خواهران به نشانی‌ 🆔 @mahta_sa 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ وبگاه فکرت| فکرت |مدرسه فکرت | رادیو فکرت @HOWZAVIAN
🔸یادآوری خاطره آن مصاحبه واپسین؛ دغدغه اش رشد بچه ها بود به گزارش «فکرت»، حقیقتاً نمی دانم چه شد که قرعه‌ی آخرین مصاحبه با مرحوم استاد فرج نژاد به نام حقیر افتاد و این تحیر هنوز برایم ادامه دارد. الغرض آن که؛ عصرگاه دوشنبه ای بود که بعد از یک روز کاری نسبتاً فشرده که قصد خداحافظی از دوستان مؤسسه شناخت را داشتم، آقا محمدحسین در یکی از طبقات مرا دید و اصرار که باید با تو مصاحبه ای داشته باشم در خصوص صیانت از فضای مجازی که آن روزها بحثش در فضای عمومی کشور از جمله در سپهر رسانه ای بسیار داغ بود. آن مرحوم نیز مدت ها بود که با همراهی جمعی از دوستانش روی این موضوع کار پژوهشی عمیق و قوی انجام داده بودند. ابتدا از ایشان عذرخواهی کردم و گفتم که اگر ممکن است بگذاریم برای وقتی دیگر، الان خسته ام و حس و حالش نیست. استاد فرج نژاد در مقابل دوباره خواست که این مصاحبه را داشته باشیم و جمله ای گفت که بعد از دو سال هنوز در وجودم آن را حس می کنم؛ "حیفه از دستت میره بیا با هم صحبت بزنیم، برام مهمه" خلاصه پس از گذشت حدود چهل و پنج دقیقه از زمان مصاحبه که علاوه بر ایشان دوست شفیقش آقای رستمی نیز در آن جلسه گپ و گفت حضور داشت، از ایشان خداحافظی کردم و اصلاً هم فکرش را نمی کردم که کمتر از 48 ساعت دیگر آن اتفاق هولناک و هنوز هم مبهوت کننده رخ دهد و بدین سان حسین عزیز را از دست بدهیم؛ هر چند معتقدم که فراتر از نام و یادش، دعای خیر عزیزی چون او هنوز همین حوالی، امدادگرِ بچه های بی ادعای جبهه انقلاب به ویژه در سنگر رسانه و فرهنگ است. درباره استاد فرج نژاد در این دو سال، دوستان و نزدیکانش بسیار گفته اند و شنیده ایم؛ از اخلاصش، پرکاری اش، بی ادعایی اش، دغدغه مندبودنش و خیلی محاسن دیگر که کمتر در وجود یک نفر همه آن ها قابل جمع است، در این مجال کوتاه تنها به یکی دو نکته می خواستم بسنده کنم. به نظر بنده، یکی از مهم ترین ویژگی های آقا محمدحسین، تلاش و دغدغه اش در راستای تربیت نیروهای قوی به لحاظ فکری و اندیشه ای در جبهه انقلاب بود، کما این در این خصوص بی دریغ از وقت ارزشمند خود، هزینه می کرد تا بلکه بچه ها چیزی یاد بگیرند و تکیه کلام معروفش که دیگر همه جا ورد زبان بود" بچه ها قوی بشید، بچه ها مرد بشید" به تعبیر اخوی اش، حسن آقا، ایشان به دنبال شناسایی و تربیت افرادی بود که دارای استعداد یا علاقه به ورود به عرصه‌‌های مختلفی با هدف کمک به انقلاب اسلامی بودند؛ افرادی که در گام دوم انقلاب، اولاً دغدغه مندانه و ثانیاً خستگی ناپذیر در مسیر کشف حقیقت و روایت صحیح آن به پیش بروند و به خاطر مشکلات و سختی ها، کمبودها و طعنه ها از ادامه مسیر، پا پس نکشند. پایان
🖌شما بیت والا هستی... " تو بر بام فلک مشعل به دستی" معلم من نمی‌دانم که هستی به بالای کدامین قله ی دنیا نشستی تو بر معنا کدامین واژه پنهان به قاموسی به تاریکی دریاها کدامین برج فانوسی کدامین صفحه از دفتر کدامین خط خوانائی کدامین قصه و افسانه ای تو کدامین شعر زیبایی ز شعر حافظ و سعدی کدامین بیت والائی نمیدانم که هستی یا چه هستی به بالای کدامین قله ی دنیا نشستی نمیدانم ولی دانم تو بالایی فراتر از تمام ثابت و سیاره هایی فروغی، آتشی، کانون نوری تو از تاریکی و ظلمت به دوری فروغت کور کرده چشم خورشید تو رخشان تر ز خورشید خدایی تو در بازار خوبان قیمت ماه شکستی ز آن که خود ماهی مه شبهای تاری تو فروغ و نور هر راهی غلط گفتم خطای گفته از من تو زیباتر ز مهتاب سمائی تو آهنگ خوشی، آرام روحی چو آوای ملک اندر مناجات لطیفی، جانفزایی، دل نشینی تو عطری، عطر گل های بهشتی تو حسرت بهر گل های زمینی تو رویایی،تو رویای خوش پروانه هایی تو اشکی،اشک شمع و عابد پنهان به صحرایی تو بر بامی ولی بر بام افلاک تو بر خاکی ولی خود خاک پاکی تو بربام فلک مشعل به دستی تو از دیو سیاهی سر شکستی تو ظلمت را درون دست خود کشتی تو آرام پر اسراری چو شبهای بیابانی سکوت و فکر زیبایی ره پر نور عرفانی تو کیهان، کهکشان هایی ره معراج انسانی تو فریادی،چو رعد آسمانی امید بارشی بر دشت خالی تو بیداری همیشه نی به خوابی تو تیغی، تیغ خورشیدی تو شب را سینه ببریدی تو الوندی، دماوندی، چو البرزی به ماندن تو رودی،جاجرودی ارس هستی به غریدن،به رفتن تو می مانی، شکوه ماندن از توست به رفتن هم غریو هجرت از توست بمانی یا نمانی خواندن از توست غرور و هم شکوه غیرت از توست تو سروی، گاه مردن، همچو ماندن تو آموزی به ما، استاده مردن تو زیبایی، چو بر زانو نیایی تو بر زانو نیایی چون که زیبایی کنون با من بگو آخر که هستی مرا اندیشه در پیشت زبون است تو آخر از کدامین سرزمینی کدامین کهکشان را خانه کردی تبارت در کدامین داستان است تو نامت در کدامین قصه و افسانه کردی که هر چه می نویسد خامه ی من نبیند انتهای نامه من و هرچه می نویسد از تو گویا به خویشت بیشتر بیگانه کردی تو در اشعار حافظ هم نگنجی خجل اندر مصاف تو کلام است که هستی یا چه هستی من ندانم ولی دانم که بر بامی ولی بر بام افلاک تو بر بام فلک مشعل به دستی بمان با من تو ای روح منور که با تو می رسم آخر به یزدان به پایان گر برم صد دفتر شعر به وصف تو شروعی و سلام است پایان
( باران) 🖌مرد علم‌ در میدان عمل بله، قبول دارم، درست است، عنوان یادداشتم تکراری ست، ولی آیا شهید عزیز و سعید، مرحوم استاد فرج نژاد به راستی نمونه بارز و درخشان‌ این عنوان نبود!؟ عمر کوتاه حیات جهادی و جاویدانش سرشار از نمونه های زیبا و اثرگذار این عنوان (مرد علم...) است... پس گوارایش باد پاداش عظیم و شهد شیرین شهادت والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا... (عنکبوت، ۶۹) و خدای مهربان صبر جمیل و اجر جزیل دهد به والدینش و والدین شان در این غم بزرگ و ناگهانی از دست دادن‌ عزیزانشان زندگی، بی خطر تو را می خواست خالی از بال و پر، تو را می خواست تو کنار فرشته ها آرام پیر می شد پدر، تو را می خواست... پایان
| ▫️یازدهمین یک‌شنبه‌ی مهارتی_تحلیلی فکرت؛ 💠 گعده نویسندگان حوزوی و دانشگاهی این هفته با عنوان: «آنچه رهبری فرمود» گفت‌و‌گوی آزاد نویسندگان درباره تبلیغ کارآمد 📆 زمان: یک‌شنبه 25 تیرماه، ساعت 17:30 🏢 مکان: کافه جهان‌نما قم، صفاییه، کوچه ۳۷، پلاک ۱۱ برای دریافت مسیریاب روی آدرس کلیلک کنید👆 با همکاری 🖌 باشگاه فکرت 🖌 تحریریه عصر زنان 🖌 کانون نویسندگان حوزوی 📣 اعلام حضور برادران به نشانی 🆔 @Aftabehazer 📣 اعلام حضور خواهران به نشانی‌ 🆔 @mahta_sa 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت
🖌 آنچه در گعده مهم بود گعده گرفتیم تا درباره‌ی تبلیغ کارآمد صحبت کنیم. پرتکرار گفتیم که حضرت آقا درباره‌ی تبلیغ نگران هستند. به اینجا رسیدیم که چرا همیشه نگرانیِ ما بعد از نگرانیِ حضرت ماه است! آیا مبلغین و رئوس کار در این بازه‌ی زمانی خطیر متوجه این نگرانی‌ها نمی‌شوند! در صحبت‌ها متوجه نکات ظریفی از این منویات شدیم. دریافت رکن اولویت‌ها از منظر حاکمیت چیست؟ و اصلا قسیم اولویت‌ها چیست؟ در گفتگو اشاره کردیم به آنچه فهمیده‌ام. گفتیم آنچه در تبلیغ گویا و مهم است، گذر از ایستایی‌هاست. از کتاب پرتکرار گرفته تا تذکر پرتکرار و غیرمفید که باید گذشت و گذشت. آنچه مهم است ره‌آورد فعل مبلّغ در شئون تبلیغ با استعانت و تحولات بنیادین است. باید تبلیغ را سرچشمه دید تا استحاله‌های فرهنگی کمتر و کمتر شوند. این‌ها را گفتیم و حظّ وافری از گعده‌ی گفتگو محور این هفته بردیم. پایان
(حُسنا) 🖌تبلیغ مکتوب بر اساس جلسه‌ای که برگزار شد؛ نظرات بر این منظر بود که روحانیت فقط این نیست که در جبهه مسجد قرار بگیرند. بالای منبر بروند، سخنرانی کنند و نوحی گفته شود. این فقط بخشی از رسالت یک مبلغ به شمار می‌آید. همواره نباید میدان را خالی کرد. در جای‌جای مختلف نیاز شدید به روحانیت حس می‌شود؛ در امور فرهنگی، گردشگری و... . زمانی که روحانیت عرصه‌های مختلف را خالی کنند؛ در نتیجه افراد ناکارآمد روی کار می‌آیند و امور را بر دست می‌گیرند. حوزه متاسفانه هنوز نتوانسته است افراد متخصص و متعهد را تربیت کند. حوزه دقیقا به سمت دانشگاه کشیده می‌شود؛ افراد حوزوی به شکلی سطحی دروس را مطالعه می‌کنند و امتحان می‌دهند. متاسفانه برخی از روحانیون به شکل تخصصی ادامه نمی‌دهند. حوزه باید به فکر چاره باشد؛ توان‌مندی‌های افراد را شناسایی کند و آن‌ها را راهنمایی کند تا هر کس بتواند گوشه‌ای از کار را به عهده بگیرد و به خوبی به سرانجام برساند. نگاه‌مان را به مبحث تبلیغ باید گسترش بدهیم؛ بحث تبلیغ را فقط سفر رفتن به مناطق محروم و روستاها ندانیم. برای مبحث تبلیغ، گاهی بودجه‌های هنگفتی در دست بالا دستیان است که این بودجه را صرف تبلیغ روحانیون نمی‌کنند. چرا نباید برای مبلغان دین، بودجه‌ای در نظر نگرفت؟ هر زمان که حضرت آقا در رابطه با موضوعی صحبت کردند، جای نگرانی بود؛ زیرا تا زمانی محدود به آن امور رسیدگی می‌کنند بعد از آن موضوع را رها می‌کنند. ان‌شاء‌الله روزی برسد که حوزه بتواند جوانان متخصص و متعهدی تربیت کند؛ امید که روزی برسد روحانیت را در امور مختلف از جمله فرهنگ، هنر و... ببینیم. پایان
«این حسین کیست؟ که همه عالم دیوانه اوست!» ✍سیده ناهید موسوی 🏴حال و هوای عزاداری برای اشرف اولاد پیامبر (ص) همه جا برپا است.همه در تکاپو برای تدارک و شروع یک شب دیگر از عزای امام حسین (ع) هستند. گرمای طاقت فرسا، فشار معاندان و پیام‌های تخریبی براندازها هم مانع این محبت و ارادت‌ها نمی‌شود. لباس مشکی به تن کنید هنوز فرصت هست، برای جبران، فقط یک یاعلی بگویید. هیاهوی شهر را می‌بینید باوجود همه نوع گرفتاری اما جوشش و حرارت عشق به اباعبدالله فروکش نکرده است. از همه اشک‌های با سوز و حسرت ریخته شده، سبکی و حلاوت گریه کردن برای امام حسین (ع) می‌ماند. 🏴امام حسین (ع) مصداق بارز آیه، «یُرِیدُونَ لِیُطفئوا نُور اللهِ بأفواهِهمْ و اللهُ متمُ نوره وَ لَو کَرِه الکَافِرُون» است. آری! هیچ کس توان و قدرت خاموش کردن نورالهی را ندارد. آیه حق و جلوه‌ی خداوند روی زمین، که جان‌ها به فدای اسمش تنها اباعبدلله است. قرآن را می‌سوزانند، به اهل بیت علیهم السلام توهین می‌کنند، تا بلکه بتوانند ذره‌ای از محبت مردم نسبت به دین و اهل بیت (ع) را کم کنند ولی با پاسخی کوبنده از مردم در این شب‌های عزیز مواجه می‌شوند. بیرق های عزای فرزند فاطمه تا ابد برافراشته و جاودان می‌ماند. و این عشق ۱۴۰۰ساله هرگز خاموش نشده و نخواهد شد. هر بار تاریخ تکرار می‌شود و زیباترین قسمت آن عزاداری هر چه پر شورتر برای اباعبدالله، مظلوم کربلا است.بی شک اشک و حزن ما برای امام حسین (ع) نجات دهنده ما در دنیا و آخرت است. 🏴گویند این حسین (ع) کیست؟ و چه وصفی بهتر از این که ایشان هدف اصلی خود را امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه می‌دانند. و می‌فرماید: « إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، اریدُ أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکرِ و أسیر لسیرة جدي و أبی علی بن أبي طالب» در یک کلام اصلاح و سامان دادن و مقابله با فساد و نابسامانی در جامعه اسلامی هدف اصلی است. همان امری که این روزها برای مردم این سرزمین گاهی مبهم و نامعلوم و گمشده است. امر به معروف و نهی از منکری که درکش سخت و عمل به آن شاید بهایش حرمت شکنی هم شود. به امید داشتن جامعه‌ای که نه تنها شور بلکه شعور حسینی در آن موج بزند،و بر پایه عشق بر امام حسین (ع) و اهل بیت علیهم السلام استوار باشد.