eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم: ✨بسیار زیبا✨ 🌹ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ ... 🌹ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ... 🌹ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ 🌸ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان.. 🌹وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت... 🌹خداوند برایم حق و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد... 🌹از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ 🌹ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ... 🌹پدرم همیشه بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است: زنان مانند اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید... 🌹وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد... 🌹ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ 🌹به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است : چه فرزند خوبی است پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی (ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ) ✅ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی بد میشود که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم. 🌸من ریحانه ام 🌸 جایگاهم فراتر ازین هاست🌹 @haram110
💞💞💍💍 سوالات زير را به عنوان چند پيشنهاد مطالعه بفرمائيد 👈 خوتان را بگوئيد: (سن ، تحصيلات ، شغل ،تعداد فرزندان خانواده ، وضعيت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، اين که چندمين فرزند خانواده است) 👈علت اينکه به ازدواج گرفتيد چيست؟(خواست خانواده ، فشار فرهنگي يا نياز شخصي) 👈در زندگي چه را دنبال مي کنيد؟ چند تا از سر فصل هاي مهم در آينده تان چيست؟(براي مثال گرفتن بورسيه ،موفقيت در زمينه ي ورزش و ..) 👈چه ملاک هايي براي داريد؟ 👈 اقتصادي همسر و خانواده ي او چقدر برايتان مهم است؟ 👈بعد از ازدواج چقدر به ارتباط با خانواده ي همسرتان هستيد؟ 👈دوست داريد همسرتان با خانواده ي شما تا چه صميمي باشد؟ 👈در تصميم گيري ها مشورت هستيد؟ 👈آيا خانواده و دوستانتان در دخيل هستد؟ در آينده همسرتان چطور؟ 👈اگر نظري بين همسر و خانواده تان ايجاد شد ،چگونه آنرا رفع مي کنيد؟ 👈خانواده ي خود را مي دانيد يا مدرن؟ مي خواهيد چطور خانواده اي تشکيل دهيد؟ 👈نظرتان راجع به سالاري و زن سالاري چيست؟ 👈 مديريت خانه چه مي شود؟ درزمان وقوع اختلاف نظر ، اگر با گفتگو به نتيجه نرسيديم ، چه کسي آخر را بدهد؟ 👈چه عقيده اي در باره ي اقتصادي خانه داريد؟ 🔹تعريف تان از جويي چيست؟ ❣️چقدر اهل پس انداز هستيد؟ 🔹چقدر دوست داريد فرزند شويد؟ ❣️در تربيت فرزندان ، چقدر را به همسرتان واگذار مي کنيد؟ 🔹تا چه حد به مذهبي پايبند هستيد؟ ❣️از ديگران فرد مذهبي هستيد؟ 🔹تعريفتان از چيست؟( چادر،مانتوي پوشيده ،چادر ملي ،بلوز و شلوار و روسري و..) در رفتار با چه روشي داريد؟ 🔹خودتان در محل کار وخانواده ، با نامحرم چگونه رفتار مي کنيد؟ ❣️از همسرتان توقع داريد رفتار کند؟ 🔹با کار کردن ها موافقيد؟ چه نوع کاري؟ (مخصوص خانم ها) ❣️دوست داريد در 'آينده شاغل باشيد؟ (مخصوص آقايان) 🔹آيا همسرتان بايد براي هر کاري از شما بگيرد؟ ❣️اهل هستيد يا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتي؟ 🔹آيا ديدن را دوست داريد؟ زيباترين فيلم هايي که تا کنون ديده ايد ،کدامند؟ ❣️رابطه تان با مجازي و اينترنت چگونه است؟ 🔹اگر اهل استفاده از اينترنت هستيد، بيشتر به چه موضوعات و سايت هايي مي رويد؟ ❣️با کردن چه ميانه اي داريد؟ 🔹تا به حال به چه اشتغال داشتيد؟ ❣️از کاري که مي کنيد ، هستيد؟ 🔹رابطه تان با چطور است؟ ❣️با عروسي موافقيد؟ تا چه حد موافق خرج کردن براي مراسم هستيد 🔹آيا در باره ي نظر خاصي داريد؟ ❣️ و رسوم خاصي هست که خانواده تان برايشان خيلي مهم باشد چه نوع را دوست داريد بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد مي کنيد؟ دوست داريد همسرتان اهل با دوستان باشد يا نه؟ اين ها بخشي از اطلاعاتي است که ما از همسر آينده مان نياز داريم اما همه ي آن نيست.# تحقيق ،مشاوره مي تواند بسيار موثر باشد. به توکل کرده و سعي کنيد بهترين انتخاب را داشته باشيد زيرا هرچند دين ما در صورت اختلاف امکان جدايي را قرار داده است اما مشکلات پس از آن به قدري زياد است که بهترین پيشگيري از طلاق با انتخاب صحيح است.
❤️✨🌺🌹🌺✨❤️ 🔈آنچه ڪه باید در ارتباط بہ قصد ازدواج بدانند....👇 1← هیچ وقتـ درطول زندگے نہ را ڪامل مےتوانید بشناسید نہ طرفـ مقابل را؛ چون برخے از پنهانـ شما صرفأ در زمانـ وقوع اتفاقاتـ خاصے نمایانـ مےشود؛ 👌در نتیجہ تا زمانے ڪه آن اتفاق را تجربہ نڪردید ، درباره آن رفتار شناختے ندارید...🌺 2← معمولا نسبے براے رسمے شدن ارتباط طےِ مدتـ 10روز یا دو هفتہ حاصلـ مےشہ، روابط در ابتداے شناختـ از هردو طرفـ بیشتر منطقے داره، ☝️لذا بعد از مدتـ ڪوتاهے ادامہ ارتباط ڪمڪے بہ افزوده شدن شناختـ بیشتر نمےڪنه و فقط از احساسے به یڪدیڱر وابستہ مےشوند...🌺 3← همیدیگرو در شناختـ مورد بازجویے قرار ندید 😑دنبالـ آتــو نباشید...🌺 4← راجع به و رسمـ و رسوماتـ پس از رسمے شدن رابطہ صحبتـ ڪنید، (آینده نڱرے بیش از حد در شناختـ ، فرصتـ شناختـ شرایط فعلے و از شما سلبـــ مے ڪند.)...🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌
💞💞💍💍💞💞 🔰هفت نکته درباره حتما می دانید که مهریه (صداق) در تعریف شرعی، نشان محبت و صداقت نسبت به است. اما ماجرا به همین سادگی نیست. همین محبت و صداقت، باید شرایطی داشته باشد تا شرعی باشد و مهم تر از آن هم زن را به زندگی و محبت مرد دلخوش کند و هم مرد را به دردسر نیندازد. ☑️ 1- مهریه در سند عقدنامه ذكر می‌شود و دینی به گردن است. ☑️ 2- زن به محض حق مطالبه مهریه را دارد و می‌تواند هر نوع تصرفی كه بخواهد در آن داشته باشد. (اگرچه که جایگاه مقدس خانواده و مصلحت حکم می کند که زن مهریه را هر زمان شوهرش قادر بود و به او فشاری نمی آمد بخواهد و بهتر است مرد، قبل از آن که زن درخواست کند مهریه اش را بپردازد.)
حرم
💞💞💍💍💞💞 #انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_اول 🔰هفت نکته درباره #مهریه حتما می دانید که مهریه (صداق) د
💞💞💍💍💞💞 🔰هفت نکته درباره ☑️ 3- اگر مهریه در عقدنامه ثبت شده باشد، می‌توان آن را از طریق اداره اجرای ثبت اسناد و یا محاكم عمومی مطالبه کرد. 💫 درصورتی كه مهریه وجه نقد باشد اداره ثبت و یا دادگاه با استفاده از شاخص ارائه شده توسط بانك مركزی نرخ آن را در روز مطالبه محاسبه خواهد كرد. نرخ روز مهریه را می توانید از سایت مرکز ارتباطات مردمی قوه قضائیه محاسبه کنید. ☑️ 4- مهریه تا حدی كه رفع جهالت از آن شود باید برای طرفین مشخص باشد. ☑️ 5- مبلغ مهریه و کم و زیاد بودن آن مهم نیست. مهم این است که به توافق طرفین رسیده باشد ‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۲ این را به اقاجون هم گفته بودم... وقتی داشت از با میگفت اقاجون سکوت کرد.. سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید، توی چشم هایم نگاه کرد وگفت: _بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم بعد رو ب مامان کرد و گفت: _شهلا انقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این ب بعد  کسی ب شهلا کاری نداشته باشد ایوب گفت: _من دستم قطع شده و برای اینکه ب دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند اهنی میبندم... عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار کرده اند و از جاهای دیگر بدنم ب ان گوشت پیوند زده اند ظاهرش هیچ کدام انها را ک میگفت نشان نمیداد... نفس عمیقی کشیدم و گفتم : _برادر بلندی اگر قسمت باشد ک شما بشوید.. چشم های میشوند چشم های ‌‌ کمی مکث کرد و ادامه داد: _ من را گرفته است گاهی عصبی میشوم،وقت هایی ک عصبانی هستم باید کنید تا ارام شوم من_اگر منظورتان عصبانیت است ک خب عصبی ام _عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم اینها را میگفت ک بترساندم. حتما او هم شایعات را شنیده بود ک بعضی از دخترها برای گرفتن با جانباز ازدواج میکنند...و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند . گفتم: _اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به من نگویید باید از شما باخبر میشدم که شدم. گفت: _خب حاج خانم نگفتید تان چیست؟؟ چند لحظه فکر کردم و گفتم: _ سریع گفت: _مشکلی نیست. از صدایش معلوم بود ذوق کرده است. گفتم: _ولی یک شرط و شروطی دارد! ارام پرسید: _چه شرطی؟؟ من: _نمیگویم یک جلد !👉 میگویم 👈"ب" بسم الله قرآن تا اخر زندگیمان بین من و شما باشد. اگر اذیتم کنید ،به همان " #ب " بسم الله میکنم.اما اگر توی زندگی با من خوب باشید، را به همان "ب" بسم الله میکنم. ساکت بود از کنار چادرم نگاهش کردم. سرش پایین بودو فکر میکرد... صورتش سرخ شده بود... ترسانده بودمش. گفتم: _انگار قبول نکردید. _ نه قبول میکنم ،فقط یک مساله می ماند! چند لحظه مکث کرد. _شهلا؟ موهای تنم سیخ شد...از صفورا شنیده بودم ک زود گرم میگیرد و صمیمی میشود. ولی فکر نمیکردم تا این حد باشد. نه به بار بود و نه به دار ،انوقت من را به اسم کوچکم صدا میزد.. ادامه دارد... ✿❀
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۸ از این همه اطمینان حرصم گرفته بود. _ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟ _ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقاجون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور.. من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم. _ میخواهم به پدر و مادرم نشان بدهم. _من میگویم پدرم نمی گذارد، شما میگویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم. میخواستم تلافی کنم... گفت: _ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور.... عکس نداشتم.عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش . . توی بله برون مخالف زیاد بود. مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند. دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون... از چهره ی مادر ایوب هم میشد فهمید چندان راضی نیست. توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند. کار ایوب یک جور بود.داشت دختر غریبه میگرفت، آن هم از تهران. ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت: _ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن. دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت: _الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم به این وصلت نیستم چون پسر شما را میدانم. اصلا زندگی با سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی بکشد، ای هم ندارد که بگوییم درست و حسابی مالی دارد. دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت: _برای آرامش خودمان می ماند، این که را بگیریم. بعد رو کرد به من و ایوب - بلند شوید بچه ها، بیایید را روی بگذارید. من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم. دایی گفت: - بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به و هم نکنید، هوای هم را داشته باشید... قسم خوردیم. ✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨ ادامه دارد... ✿❀