eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
نام‌ و‌ نام‌خانوادگی و شماره‌تون رو برامون بفرستید👇🏻 @havadaranketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می‌لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی‌تونم راه برم، منو بغل می‌کنی؟ یک دستی را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه‌اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می‌ریخت و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است این باشد. هر چه جلوتر می‌رفتیم فاطمه محکم‌تر مرا بغل می‌کرد، می‌دانستم آغوش می‌خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر را حس می‌کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم. ‌ *** عاشقانه‌ای از جنس پُر از ثبت لحظه‌های شاد و دسته‌جمعی در خانه‌ی کوچک کربلایی. راوی کتاب، مادر زکریا است. آنچه بیشتر از همه در لحظه‌لحظه‌ی "کاش‌برگردی!" دیده می‌شود و به گوش می‌رسد خنده‌ها و شیطنت‌های زکریاست. آن‌قدر که یقین دارم با خواندن آن، بارِ سنگین خستگی روح را بر زمین خواهی گذاشت و با دنیای پاک و خالص و شاداب ، کمی زندگی خواهی کرد. را که شروع به خواندن می‌کنی، بعید است بتوانی تا اتمام آن رهایش کنی. فضای کتاب و اتفاقات و قلم سلیس و روان به قدری حال و هوایت را خوش می‌کند که حسرت می‌خوری کاش تو هم جای یکی از خواهرهای زکریا بودی؛ از بس که برایشان مایه دلگرمی‌ بود و مهربانی‌اش روز و شب نداشت. دوست داری تا جایی ادامه داشته باشد که پایانش بنویسد: پیکر زکریا به وطن برمی‌گردد. صدحیف که رعنای کربلایی و ننه رقیه با آن صفای درون و اخلاق حسنه، با آن همه موهبتی که برای ، دوستان، بستگان، همکاران، اهل‌محل و نیازمندان داشت نشانی از خود برای ما نمی‌فرستد تا قلب بی‌قرار و ، چشمان منتظر فاطمه‌ی خردسالش، دلِ آشوب الهه همسر جوانش و محمدصدرایی که حالا می‌تواند بابا بگوید، کمی آرام گیرد. خواندم و گرفتم؛ گاه با شیطنت‌هایش خندیدم و هر چه به پایان کتاب نزدیک شدم با غم ننه رقیه و عاشقانه‌هایش با زکریا سوختم و... حال من هم بی‌قرار آمدن زکریا هستم. زکریایی که در این سال‌ها حاجت‌های بزرگی را برآورده کرده است. زکریایی که مهربان است و حواسش جمع همه است. زکریایی که می‌بیند ما را! با آنکه گفت هیچ‌گاه منتظر آمدن من نباشید اما همچنان دست‌گیری می‌کند! و تا همیشه جاری‌ست. پس اکنون تو هم صدایش بزن. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ مجموعه ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ بابا گفت برای این کار باید معنی را بدانی. وقتی فهمیدی حجاب یعنی‌چه می‌توانی توی مطالب زیادی بنویسی. حنانه گفت: خب من فقط می‌دانم یک و با حجاب یعنی کسی‌که سرش می‌کند. بابا گفت: خب به نظرت من می‌تونم با این زیرشلواری و زیرپوش بروم بیرون؟ ‌ *** ‌ ‌‌حنانه، شخصیت اصلی مجموعه داستانی است با محوریت حجاب که برای گروه سنی الف نوشته شده است. "علی باباجانی" در این مجموعه‌ی چندجلدی، در روایت‌های متنوع، بحث را به میان آورده است. «روزنامه دیواری»، «بوی گل»، «من چادر نمی‌خواهم»، «هدیه جشن‌تکلیف»، «حنانه گزارشگر می‌شود» و «مامان گل» اسامی هستند که باباخانی برای این مجموعه چند جلدی انتخاب کرده است و در هر یک از آن‌ها داستانی برای روایت می‎شود. به‌طور مثال، در کتاب روزنامه دیواری، حنانه باید یک روزنامه‌دیواری برای تهیه کند به‌همین‌خاطر از دیگران کمک می‌گیرد. لحن و شیرینِ در کنار نقاشی‌های‌زیبا، جذابیت کتاب را دو چندان می‌کند. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ "مرحوم در یکی از سخنرانی‌های خود اعلام نمودند که پس از پذیرش و حمله مجدد عراق به ایران و اعزام خیل بی‌شمار نیروهای مردمی به ، امام فرمودند: اگر می‌دانستم مردم این‌گونه به جبهه می‌آیند، قطعنامه را قبول نمی‌کردم." ‌ *** ‌ این از مجموعه کتب جلد چهل و هشتم می‌باشد و در آن سعی می‌نماید علل، عوامل، چرایی و چگونگی پایان را از میان اسناد و مدارک و همچنین در بین سخنان و گفتارهای مسئولین سیاسی و فرماندهان و امرای نظامی وقت استنتاج نماید. ‌ اگر بپذیریم که هر جنگی یک آغاز و سرانجام یک پایان دارد، تنها پرسشی که برایمان باقی می‌ماند، نحوه پایان جنگ است. ‌ در تیرماه 1366 یعنی زمانی که به لحاظ نظامی بر برتری داشت، به تصویب رسید اما بین تصویب تا پذیرش آن یک سال وقفه افتاد، یعنی زمانی که برتری ایران به لحاظ نظامی _ به دلیل کارشکنی و عدم حمایت برخی از مسئولان از جبهه‌های نبرد_ رو به افول گذاشته بود. چگونه امامی که هشت‌سال بی‌وقفه رزمندگان را با خطابه‌های عاشورایی به دفاع و ترغیب می‌کرد، به یکباره را می‌نوشد؟ آیا پذیرش قطعنامه از موضع ضعف بوده است و یا استراتژی (ره) بر این امر بوده است؟ ‌ گردآورنده در این تلاش می‌نماید تا پاسخ این سؤالات را از رهگذر رجوع به مستندات و واقعیت‌های آشکار و پنهان به دست آورد و با گردآوری نظرات و عملکرد افرادی که در آن دوره سیاسی مسئولیت‌هایی برعهده داشته‌اند، خواننده را به کشف واقعیت برساند. ‌اگرچه ممکن است همانند سایر وقایع تاریخی، این اظهارات نیز دارای نقاط تاریک و مبهمی باشد. اما مستندات ذکر شده به حدی است که می تواند بسیاری از زوایای پنهان را برای خواننده حقیقت‌جو روشن نماید. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ اگر بخت یارم بود، اکنون نه در ستیز با خود بودم و نه ایستاده در میان خانه‌ای که هرگز دلبندش نشدم. آری... این بازی تقدیر است و هیچ ‌چیز به اراده من نیست. وگرنه چرا من؟ مرا چه به اینجا؟ مرا چه به این خانه؟ من، ام‌فضل، دختر خلیفه بزرگ، مأمون عباسی، کجا و خانه‌... جز بازی تقدیر چه تدبیری است برای حال این لحظه من؟ من که از ابتدا چنین نیتی نداشتم. دست سرنوشت من را به این بازی کشاند. گاهی با خود می‌گویم ای کاش میل پدر، به نکاح من با وزیرزاده یا عموزاده‌ای بود. که اگر بود اکنون اینجا نبودم؛ اینجا، کنار دروازه‌های جهنم... آرزوی عبثی است این‌که چشمانم را باز کنم و هر کجا باشم، جز این خانه؛ هر کجا، جز اینجا... بی راه بازگشت. ‌ *** ‌ "فاطمه سلیمانی ازندریانی" در یک خوشه انگور سرخ بخشی از زندگی (علیه‌السلام) را به رخ می‌کشد. این کتاب چهارمین اثر به قلم این است و به خلاف آثار قبلی بسیار مفید واقع شده‌ و موفق به دریافت جایزه نخست از جشنواره کتاب سال رضوی در سال 97 شده است. ‌ داستان از زمان ورود امام‌‌جواد (علیه‌السلام) به بغداد و برخورد ایشان با معتصم آغاز و با استناد به مستندات تاریخی، مناظرات، معجزات و کرامات و خوار شدن عباسیان را تا سال‌های ابتدایی زندگی پربرکت (علیه‌السلام) در مدینه ادامه می‌دهد. ‌‌ ‌به تصویر کشیدن حسادت زنانه و مکارانه "ام فضل" و مادر ملعونه‌اش ، از زبان "ام فضل" با زاویه دید مناسب نقطه قوت قلم نویسنده به شمار می‌آید؛ هر چند که تعدد راویان بر جذابیت می‌افزاید. مرداب کینه‌ی عباسیان دختری جوان، بی‌فکر و فتنه‌ساز را تربیت کرده است که طبق نقشه از پیش تعیین شده پدر و عمویش به نکاح امام‌جواد(علیه‌السلام) در آمدند. ‌ ‌"عینا" جوان‌ترین همسر خلیفه، جز محبین اهل‌بیت (سلام‌الله‌علیهم) بود و از کودکی داستان‌هایی از زندگی ائمه را به خورد ام‌فضل و دیگر فرزندان خلیفه داده بود. داستان به تناسب موضوع از جذابیت خاصی برخوردار است اما شخصیت‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار دارند. ‌ ‌پرداخت به شخصیت‌ها به خلاف پیرامون به طور مثال بیان بخشی از زندگی امام علیه السلام و "بانو سمانه" مادر امام هادی علیه‌السلام ، کشش و جذابیت داستان افزون می‌کرد. (ع) https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ مجموعه ‌کتاب دوجلدی به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ اینجا بازار شده آقا دکان‌دارها متاع خویش را بزک می‌کنند و قشنگی ملاک اول است. قبل از هرچیز... گویی قشنگی جای دین را گرفته وجایِ خالیِ خُلق را پر کرده پول هم یکی دیگر از معیارها شد، وقتی که باشد، گویی نیازی به دین نیست آقا به داد برس! تیغ طلاق دارد یکی یکی می بُرد رشته دل‌ها را. اصلا نام که می‌آید ناچار صدای پای طلاق هم به گوش می‌رسد. چه می‌خواهد بر سرمان بیاید؟؟ امروز این ترس‌ها نمی‌گذارد که دل به دریای ازدواج بزند و عَزَب ماندن در زمانه ما شده است راه حل رهایی از این اضطراب. دکلمه فوق، تنها بخشی از ضمیمه‌ادبی "کتاب ۱ و ۲" مجموعه کتاب نیمه‌دیگرم به قلم است. ‌ *** ‌ نیمه دیگرم روایت کننده یکی از واقعیت‌های مهم و امروز ماست! روایت جوانانی که به دنبال انتخاب و هم‌کفو خود هستند و حاضرند را به هم بریزند. اما نمی‌دانند گاهی ناآگاهی از یک در این مسیر و تکیه بر معیارهای غلط می‌تواند که آجر آجر روی هم گذاشته شده را به‌راحتی یک چشم برهم‌زدن، به یک‌باره فرو بریزند. و این همان چیزی است که در علم و به آن نداشتن 《تفاهم، تعهد، علاقه》به یکدیگر می‌گویند؛ و در نهایت ممکن است به منجربه عاطفی یا حتی رسمی شود. امروزه متاسفانه در ازدواج به یکی از مسائل آزاردهنده و ترس از ازدواج در بین جوان‌ها تبدیل شده که تنها سرچشمه آن داشتن معیارهای نادرست و انتخاب کورکورانه است. حال قرار است در مجموعه نیمه دیگرم بدانیم: -بین عقل و احساس کدام فرمانده خوبی است برای انتخاب ؟؟ -معیارهای یک ازدواج درست و محکم باید چه باشد؟؟ -در مواجهه با مانع های ازدواج منیت مهم است یا ما شدن؟ شما کدام فرمانده را برای خود انتخاب می‌کنید؟ می‌شود عقل فرمانده باشد و احساس سربازی مطیع می‌شود احساس فرمانده باشد و عقل سربازی مطیع https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ هستند دخترانی که هنوز زینب‌وار همچون پروانه‌ای به دور شمع، به دور برادرانشان می‌گردند و همیشه و همه‌جا همراه و همیار هستند. پس از پیروزی در بهمن۱۳۵۷، فراز و نشیب‌های زیادی را به‌همراه داشت و این فراز و نشیب‌ها متاسفانه بعضا بر روی زندگی مردم تاثیر مستقیم گذاشته و آثار مخربی را به‌همراه داشته، کما اینکه جوانب خوب و زیبایی نیز به‌همراه دارد. این به یکی از آن صفحات پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی اشاره دارد، در حقیقت می‌توان آن را یک دانست که شیرینی آن برای شناخت حق و حقیقت و همچنین شناخت صفحه‌ای از تاریخ نیاز است. تسخیرشدگان دارای نثری ساده و داستانی است . همچنین دقت در نگارش جزئیات و وصف حالت‌های متفاوت افراد درگیر این جذابیت آن را دوچندان کرده است. به جرأت می‌توان گفت که به‌خوبی ذائقه را درک کرده و ابداعی را در نگارش این رمان رقم زده است. قهرمان این داستان یکی از دختران است و سعی می‌کند با راهنمايی‌های دلسوز خود که یکی از فریب‌خوردگان این سازمان بوده است به دل مخوف‌ترین سازمان ایران بعد از ساواک بزند تا برادر فریب خورده خود را از چنگال نامردان زمان نجات دهد. بهارِ نوجوان داستان، توانست با هوش و ذکاوت خود حس جدیدی را در وجود ایجاد کند و در پایان موفقیت خود را رقم بزند. در حقیقت می‌توان گفت که این رمان تاریخ، فرهنگ، اخلاق‌مداری و خانواده را در خود جمع کرده است که دل هر خواننده‌ای را یقینا به خود جذب خواهد کرد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ یعنی کجای این نشسته و دارد کلمه‌های جد غریبش را زمزمه می‌کند؟ خیلی از فرازهای دعای مرا یاد ناحیه‌ی مقدسه می‌اندازد. عرفه‌ی تمام می‌شود. باران بند می‌آید. خیس خالی‌ام. ابرها پراکنده می‌شوند. مردم گله‌گله دارند قدم می‌زنند. زده‌اند بیرون شاید برای پیدا کردن گل نرگس. ‌ *** ‌ ‌‌"خال سیاه عربی"، نوشته‌ی حامد عسکری، داستان‌نویس جوان و خوش‌ذوق کشور، به همت انتشارات امیرکبیر در سال ۹۹ روانه‌ی بازار نشر شد. خال سیاه عربی، تنها روایت سفر نویسنده نیست، خال سیاه عربی، روایت دلی است پر روضه، در سفر به خانه‌ی خدا و سرزمین پر غصه و قصه‌ی مدینه و مکه؛ ، در این سفر آنچه می‌بیند و روایت می‌کند، فقط شهر و کوه و مسجد و خانه نیست، او روضه‌ها را می‌بیند و حرف‌های ناگفته‌ی تاریخ را می‌شنود، تن رنجور در احد، شرم علی مرتضی از زهرای مرضیه و غم از زخم پدر را روایت می‌کند. ‌ خال سیاه عربی، سفرنامه‌ای داستانی با قلمی روان و صمیمی است که خواننده را دعوت می‌کند بنشیند و روایت دل نویسنده را در کنار روایت چشم نویسنده گوش کند. خال سیاه عربی، سفرنامه‌ی حج حامد عسکری بسیار خواندنی و لذت‌بخش است.👌🏻 https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ شعر دریاچه‌ای است که می‌توان روح را از آن سیراب کرد. با شعر می‌توان لابه‌لای عکس‌های‌ قدیمی داخل قدم زد. می‌توان به زنگ انشا برگشت، سر میز آقای ... می‌توان محو تماشای چشمانِ دختر بچه‌ها شد... با حتی می‌توان بابا داشت! ‌ علیرضا قزوه در شعرهایش از صندوقچه‌ای سر در می‌آورد که جوانیِ در آن نهفته است. عکس‌هایی که هر کدام قصه‌ای دارند و غصه‌ای... ‌و در شعرهای دیگرش به موضوع های مختلفی می پردازد. به قدر خنده و شعر همیشه فرصت نیست... کتاب شعر چمدان‌های‌قدیمی گزیده غزل‌های علیرضا قزوه است که توسط موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب به چاپ رسیده است. این کتاب به صورت صوتی، با صدای شاعر هم وجود دارد.‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ یک روز در پارکی باهم فواره‌ای دیده بودند. مرد گفته بود بدش می‌آید از فواره که درست در لحظه اوج، سرنگون می‌شود. یا آدم نباید شروع کند، یا دیگر وقتی شروع کرد، ایستادن برابر با افتادن است. *** ‌ کتاب ‌ بابایی، روایتی زیبا و دلنشین از زندگی مشترک و همسرشان است که از زبان خانم حکمت روایت می‌شود؛ داستانی شنیدنی و خواندنی از ازدواج شیرین او با که بخشی از آن در سریال به تصویر کشیده شد و حالا خواندن کتاب، ما را با زندگی پر افتخار شهید ۳۷ ساله بیشتر آشنا می‌کند. فرمانده شجاع سرتیپ عباس بابایی معاونت عملیات فرماندهی نیروی‌هوایی‌ارتش، پس از ۶۰ ماموریت جنگیِ موفق، هنگام بازگشت، در منطقه‌عملیاتی سردشت در شهر قزوین، مورد هدف شلیک توپ ضدهوایی پدافند خودی قرار گرفت و در پانزدهم مرداد سال ۶۶ مصادف با به درجه عظیم شهادت نائل شد. ‌ سخن گفتن از فرمانده‌ای که جلوتر از سربازان در می‌جنگید، خلبان تیز پروازی که بی‌مهابا در دشمن اوج می‌گرفت و به دل خطر می‌زد و پدر نازک‌دلِ مهربانی که جز مِهر از او در آیینه خاطرات فرزندانش ثبت نشده، بسیار سخت است. روایت آن کارِ کسی نیست جز خود او؛ صدیقه (ملیحه) حکمت دختردایی و یار وفادار عباس بابایی که تا آخرین لحظه عمر دل در گرو او داشت و سرانجام به همسر شهیدش پیوست. ‌ ‌به‌مناسبت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/